« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
کد خبر: ۱۳۲۳۴
تاریخ انتشار: ۲۹ تير ۱۳۹۵ - ۲۳:۴۹
منصور نظری؛
های مردم لاله باز آورده‌اند – آهِ زهرا از حجاز آورده‌اند/قطعه شعر «بی شهیدان راه را گم‌کرده‌ایم»تقدیم به شهدای گمنام جنگ تحمیلی
به گزارش پایگاه خبری آوای رودکوف  ؛ منصور نظری به مناسبت بازگشت پیکر پاک و گلگون کفن 31 شهید گمنام دوران دفاع مقدس از عراق به ایران اسلامی قطعه شعری با عنوان «بی شهیدان راه را گم‌کرده‌ایم» سروده و تقدیم نمود به شهدای گمنام جنگ تحمیلی.

می‌رسد از دشت خون‌بار بلا - کاروان عاشقان کربلا

کاروانی از شقایق می‌رسد – پیکر مردان عاشق می‌رسد

نعشِ بی‌نام‌ونشان آورده‌اند - درد و داغی بیکران آورده‌اند

 های مردم لاله باز آورده‌اند – آهِ زهرا از حجاز آورده‌اند

کربلا را روسفید آورده‌اند - از حرم عطرِ شهید آورده‌اند

عطر عشق آورده‌اند، اما دریغ! - شهر آهن خفته در خوابی عمیق

می‌توان بیدار کرد این شهر را؟ – بُرده از خاطر خروش این نهر را؟

در هیاهوی فساد و اختلاس- در تبِ تند دلار و اسکناس

در صدای بزمِ ویلایِ خَواص - کِی طنین عشق یابد انعکاس؟

کرده کر غوغای رشوه‌خوارها- پردۀِ گوشِ علم بردارها

دانی آیا چون فساد آمد پدید؟ - از زِ خاطر بُردنِ یاد شهید

جام زهر آن پیرِ تنها نوش کرد - اشکِ دریا شعله را خاموش کرد

ساز غیرت نرم و صُلح آهنگ شد - موقع تقسیم ارث جنگ شد

ارث جنگ و جبهه‌ها تقسیم شد - عاشقی مشمول بند جیم شد

 قسمت سرمایه‌داران بُرد شد - از فقیران استخوان‌ها خُرد شد

انقلابی، اهل تشریفات شد- دورۀِ ذلت مِنَ اَلهیهات شد

بعضی آقایان شدند از جاه مست - طعم اشرافی گری بر دل نشست

شاه خویان ساکن کاخ آمدند – بر ولایت بار گستاخ آمدند

انقلابی تا که شد عالی‌جناب - غیرت و ایمانِ او را بُرد آب

خونِ یاران فرش راهِ آز شد – دورۀِ بازندگی آغاز شد

رشوه‌گیری رونق بازار شد- محترم شد باطل و حق خار شد

روزگار جبهه‌ها بگذشته بود - دورۀِ کرباسچی‌ها گشته بود

اندک‌اندک بی‌حجابی جان گرفت - بر سَرِ نیزه کسی قران گرفت

اختلاس و رشوه هر جا باب شد – سهم دهقان قسمت ارباب شد

قوم آقازاده‌ها نفتی شدند - در اروپا آمد و رفتی شدند

در دبی سرگرم صرافی شدند - بی‌رگ و بی‌درد و اشرافی شدند

برج‌ها با آسمان هم سر شدند - کوخ‌ها ویران و ویران‌تر شدند

 اندک‌اندک گوش‌ها هم کر شدند - قلب‌ها از سنگ محکم‌تر شدند

نالۀِ مستضعفین آزار شد - خونِ مردم رونق بازار شد

هرچه شد ایمان ما درویش‌تر - ارتفاع برج‌ها شد بیشتر

 از شهادت شد تراکم هر چه کَم- برج‌های پرتراکم شد علم

 رویِ دارِ رشوه قالی بافتند - شهر زیبای خیالی ساختند

برج‌های حرص و آز و آرزو - آسمان را هم خراشیدند رو

 انحرافی حلقه‌ها زنجیر شد – با ولایت در جمل درگیر شد

در حرورا خیمه‌ها افراشتند – قصد فتنه با ولایت داشتند

نهروان را باز برپا ساختند - اسب لجبازی ولی را تاختند

دورۀِ مردان بی‌تدبیر بود – بسته بر پای ولی زنجیر بود

او که می‌گفت آگهی از غِیب داشت - سر هزاران خاوری در جِیب داشت

فتنه‌های سبز و سرخ آمد جلی - شد جگرخون رهبرم سید علی

پیر ما را مو سپیدش ساختند - زنده او را هم شهیدش ساختند

ای هوس آلوده‌های آتشین  - برج‌های عاج بی‌دردی نشین

جاهلان مسحورِ سحر و وِردتان - انحرافی حلقه‌ها در گردتان

ای دروغین دیده بر خود هاله‌ها – یادتان می‌آید از آلاله‌ها

 ای که روی از عشق پنهان می‌کنید – شرم از روی شهیدان می‌کنید؟

گشته مستان بادۀ برجام را - یادتان می‌آید آن ایام را

در کفن پوشیده عشق آورده‌اند - عطر عباس از دمشق آورده‌اند

از خُم سجاده نور آورده‌اند – بادۀِ ناب ظهور آورده‌اند

بر جگرها هدیه داغ آورده‌اند - نعش یوسف از عراق آورده‌اند

 بس که دارد مشتری اما فساد - گشته بازار شهیدان هم کساد

 در غبار سامری گوساله‌ها - می‌شود گُم عطر یاس و لاله‌ها

این‌یکی فیش نجومیِ حقوق - اختلاس و رشوه در کرنا و بوق

آن‌یکی لبریز آمار دروغ  - منحرف بر گردن او بسته یوغ

آن‌یکی بازیچۀِ رمال‌ها – غرق اسطرلاب رمل و فال‌ها

ای که خواندی مردمان را خار و خس – فتنه آوردی به پا از پیش و پس

 وعده‌های پاک دستی پس چه شد - غیرت و میهن‌پرستی پس چه شد

 انحرافی حلقه‌ها را غیب‌گو - دولتی پاک و بَری از عیب کو

سفره هامان را بهای نفت کو - او که غارت کرد و خارج رفت کو

ای که بودی بر همه تو بازرس -  پس بیاور خاوری را باز پس

نوبهارت رنگ پاییزی گرفت- یار غارت هم که زیرمیزی گرفت

ای به غارت برده بیت‌المال را - کم کُن این بیهوده قیل‌وقال را

ای که میگویی خروسی با تو نیست - این دم بیرون زده از آن کیست؟

 ای زمستان از بهاران دم مزن - ای مغول از سر به داران دم مزن

 قصد دریای تلاطم کرده‌ایم - بی شهیدان راه را گم‌کرده‌ایم

کدخدا را ما خدا پنداشتیم  - بر حبابی خانه محکم داشتیم

یادمان رفت از شهیدان وای عشق - پس چه شد آن شور و آن بلوای عشق

رفت از خاطر چرا آن عشق و شور – از شهیدان ما چرا گشتیم دور

این‌همه رشوه فساد و اختلاس - از کجا می‌آید آخر ای خواص

 نامه‌ها اِی داده بر مهدی به عشق - ای دلاور مردم بی‌تاب عشق

 منتظر ای قوم در آدینه‌ها - شور نوابی چه شد در سینه‌ها ؟

های مردم با ولی یاری کنید – مانده تنها او علمداری کنید

 اِی علمداران نه وقت خواب‌هاست - دورۀِ ما دورۀِ نواب‌هاست

فاسدان را یک‌به‌یک رسوا کنید – مشت این قوم لعین را واکنید

ما ز مهدی غایبیم او در حضور - ما عقب افکنده‌ایم او را ظهور

این‌همه فسق و فساد و رشوه چیست - خون بباید بر چنین حالی گریست

این فساد آورده ما را در حرج - تا ثریا رفته این دیوار کج

حرمت این بسته بر ما راه حج- منجی ما را خدا عجل فرج

به امید ظهور حضرت یار

27 تیرماه 1395 – منصور نظری
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: