« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
کد خبر: ۱۳۳۳۱
تاریخ انتشار: ۰۶ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۲
یاداشت:دکتر محمد جوام از کانادا
یک روزی وارد محوطه ریاست جمهوری می شوند و آقا کمال فرزند شهید رجائی به ایشان می گویند عمو عسگری شما یه چیزی به پدر بگویید.
پایگاه خبری آوای رودکوف -دکتر محمد جوام از کانادا: با عرض سلام و با درود به روان پاک شهدای گرانقدرمان و امام شهدا (ره)
باید صادقانه بپذیریم که در جهت استقرار هدف ها، ارزش های انقلاب اسلامیمان که این شجره طیبه با خون هزاران شهید و به جا گذاشتن هزاران جانباز در خاک میهن اسلامی مان ریشه دوانیده است، متاسفانه آنگونه که مورد نظر امام راحل (ره) و طلایه داران اولیه این انقلاب الهی بود کاملا" موفقیتی حاصل نشده است.

 تجمل گرایی پدیده ای است که با روح اسلام و انقلاب در تضاد است و این پدیده شوم و ضد ارزش را سرورانی همچون شهید رجایی و شهید باهنر و سایر رهروان راستین راه امام بزرگوارمان به خوبی شناخته بودند و همواره از آن پرهیز می فرمودند. برای فراهم آوردن اسباب تجمل نیاز به درآمد کلان است که بازده این گرایش ضد ارزش، همان دریافت حقوق و مزایای نجومی است که موضوع بحث اجتماعی و انتقادی جاری در کشور است.

 برای احیای این ارزش ها اولین قدم، راندن طلحه ها و زبیرهاست که الگوی بارز فرصت طلبی هستند از سازمان ها ونهادهای متعلق به جمهوری اسلامی و جایگزینی آنان با ابوذرهائی که اصول و ارزش های اسلام و انقلاب اسلامی را با رگ و خون و با عمیق ترین احساس و عواطف خود درک کرده و این اصول و ارزش ها در شخصیت آنان متبلور شده و افکار، کردار و گفتارشان آئینه تمام نمای این اصول و ارزش های الهی است. مطرح کردن زندگی و بیان خاطراتی از افراد متعهد میتواند حداقل معیاری برای تشخیص افراد فرصت طلب و الگو قراردادن این بزرگواران در رفتارهای فردی، سازمانی و اجتماعی ما باشد.

 برای مثال این بنده خدا سه خاطره از سه بزرگوار را نقل می کنم و پیشنهاد می کنم ستونی در همین سامانه باز شود و به عنوان شروع طرح این ارزش ها هر کس خاطره ای با چنین مضمون هائی دارد، در این ستون طرح نماید تا شاید موجبات طرح آن در سایر رسانه های جمعی ما فراهم شود و الگو های رفتار انقلابی و اسلامی به افراد جامعه به خصوص نسل جوان معرفی گردد. و درعین حال افراد فرصت طلب ساحت مقدس انقلاب و سازمان های اجتماعی ما را ترک نمایند.

 زمانی افتخار داشتم در مرکز تربیت معلم به عنوان مدرس همکار برادرمان حاج آقا عسکری آزاد یار قدیمی و هم سنگر و معاون شهید رجائی بودم. به منظور استفاده بهینه از مصاحبت ایشان، استدعا می کردم ایشان خاطرات خودشان را از شهید رجائی بازگو نمایند. البته اگر همه شنیده های خود را بنویسم مسلما" کتابی خواهد شد. فقط یک مورد را که بر تفکر این حقیر عمیق ترین تاثیر را داشته نقل به مضمون می کنم.

 ایشان می فرمودند یک روزی وارد محوطه ریاست جمهوری می شوند و آقا کمال فرزند شهید رجائی به ایشان می گویند عمو عسگری شما یه چیزی به پدر بگویید. شاید حرف شما را قبول کنند. شهید رجائی با دست اشاره می کردند که حاج آقا چیزی نگویید حاج آقا عسکری به ایشان می گویند اجازه بدهید آقا کمال حرفشان را بزنند. َشهید رجائی پاسخ می دهند آقا کمال مدتی است اصرار می کنند من برایش موتور سیکلت تهیه کنم و من قبول نمی کنم و می گویم تا زمانی که فرزند باغبان ریاست جمهوری، موتور سیکلت نداشته باشد، من موتور سیکلت تهیه کن برای شما نیستم "چون رجائی کسی نیست که پسرش سوار موتور سیکلت شده و در محوطه ریاست جمهوری ویراژ بدهد و پسر باغبان ریاست جمهوری او را ببیند و آه بکشد"

 دومین خاطره را نیز در ارتباط با این بزرگوار نقل می کنم. زمانی که در منطقه 12 آموزش و پرورش تهران افتخار همکاری با حاج آقا محمودی رئیس وقت منطقه را داشتم، شنیدم که ایشان با صدای بلند کسی را مخاطب قرار داده و میگویند چرا ردیف حقوقی خودتان را منتقل نمی کنید؟ وقتی از ایشان سوال کردم با چه کسی صحبت می کردید؟ فرمودند با آقای رجائی بودم. از ایشان درخوست می کردم ردیف حقوقی خودشان را از منطقه به نخست وزیری منتقل کنند ولی ایشان قبول نمی کنند و می گویند "حقوق معلمی برکت دارد"

 خاطره بعدی را از شهید باهنر نقل می کنم. وقتی مسئولیت یکی از مراکز آموزشی تهران را بر عهده داشتم، حاج آقا بنی هاشمی مسئول دفتر شهید باهنر که وزیر آموزش و پرورش بودند، فرمودند آقای دکتر! این بنده خدا را دعوت فرموده اند که برای نماز و ناهار به خدمتشان بروم. معمولا" در مدارس در ساعات استراحت برای معلمان و سایر کارکنان نان و پنیری تهیه میشد که به این طریق تجدید انرژی شود. آن روز به جهت اینکه مهمان وزیر آموزش و پورش بودم و فکر می کردم غذاهای متنوعی را در برای انتخاب خواهم داشت، نان و پنیر مدرسه را نخوردم. وقتی نماز تمام شد و سفره ناهار را پهن کردند غذائی که فراهم شده بود عبارت از نان و پنیر و گوجه و تخم مرغ آب پز بود. شهید با هنر خطاب به همکارانشان که در سر سفره حضور داشتند فرمودند امروز چون مهمان داریم یک غذای اضافی تهیه شده است.

 خاطره دیگری را به نقل از ابوی یکی از هم دانشگاهی های خود در دانشگاه تورنتو بازگو می کنم. ایشان تعریف می کردند یکی از بلند پایگان قضائی کشور که از روحانیون بلند پاید مملکتی هم هستند، ایشان را به دلیل اینکه خویشاوندی نزدیک هم با همدیگر داشتند به منزلشان دعوت می کنند و از ایشان قیمت فرشی را که زیر پایشان بوده سوال می کنند. ایشان دلیل این سوال را جویا می شوند و پاسخ می شنوند که دختر این بزرگوار بزودی می خواهند به خانه بخت بروند و در نتیجه ایشان بهای فرش را برای تهیه یک دستگاه یخچال و اجاق گاز به عنوان جهیزیه دخترشان لازم دارند. ابوی دوستم این فرش را در قبال تهیه یخچال و گاز قبول می کنند و آن را دوباره به عنوان هدیه به ایشان باز می گردانند.

 میدانم از این گونه خاطرات در ارتباط با ابوذرهای انقلاب اسلامی فراوان است، بیان آنها میتواند یک الگوی رفتاری و معیاری برای تمام ما باشد که افراد خالص و مخلص را از افراد فرصت طلب تجمل گرا تشخیص داده و اجازه رشد به اینگونه افراد در نظام اجتماعی خود ندهیم./فاش نیوز
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: