« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
کد خبر: ۱۴۸۸۵
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۲۹ مهر ۱۳۹۵ - ۰۸:۲۹
اینستاگرام؛
نامه ای از زبان نازنین زهرا دختر شهید مدافع حرم، برای بابای شهیدش حاج آقا مرتضی مسیب زاده در شب تولدش
به گزارش پایگاه خبری آوای رودکوف ، حسن شمشادی خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما در صفحه اینستاگرامش نامه از زبان نازنین زهرا، دختر شهید مدافع حرم «مرتضی مسیب زاده» منتشر کرد.



 نامه ای از زبان نازنین زهرا دختر شهید مدافع حرم، برای بابای شهیدش حاج آقا مرتضی مسیب زاده در شب تولدش

بسم رب الشهدا و الصدیقین

سلام بابای قشنگم

دلم را به آسمان ها می سپارم تا نوشته هایش را به تو نشان دهد تا شاید دفتر قلبم را ورق بزنی و گوشه ای از آن را بخوانی. پس برایت می نویسم ، از دل غریب خود برایت می نویسم،


بابایی خیلی دلم می خواست امشب با تو بودم در میان ابرها ، پیش خدا بودم نمی دانی که چقدر برایت دلتنگم، اشک هایم سرازیر است بابا جان.

می خواهم با تو صحبت کنم اما با چه زبانی ؟!... با زبان کودکی ام برایت می نویسم چرا که به آسمان نزدیک تر است، مامان همیشه از خوبی های تو میگوید ، از صبرت، نماز شب هایت، از وفاداری هایت و بالاخره از گذشت و ایثارت ... من از تو فقط همین ها را به یادگار دارم هر صبح تصویر تو را می نگرم تا شاید تو هم به من نظری کنی.

باور کن ، هر پنجشنبه عطر وجودت را حس می کنم اما چرا نمی بینمت؟


چرا صورت پر نورت را برایم نمایان نمی کنی ؟ این تقصیر چشم های من است؟

بابای مهربانم؛ کاش دستم را می گرفتی تا این قدر احساس تنهایی نمی کردم.


بابای شهیدم، تو اينك در آسمان ها ماه مجلس شده ای عین ستاره ها چه زیبا می درخشی خوش به حال آن شبی که تو به آن نور می دهی تو به آن آرامش می دهی ای کاش من هم شب ها به جای خفتن در زمین در آسمان ها بودم.

بابایی چقدر خوب کاری کردی که امسال تولدم را در حریم عاشقانه ی بین الحرمین گرفتی.


چه میهمانی عاشقانه و دل چسبی است.


میدانم که همیشه هواست به من هست،


بابا جان به رسم همیشگی مان میگویم که دنیا دنیا دوستت دارم...
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
انتشار یافته: ۱
طاهری
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۲:۴۴ - ۱۳۹۵/۰۷/۳۰
0
0
سرمشق های آب بابا یادمان رفت

رسم نوشتن با قلم ها یادمان رفت

از روی کوکب بارها املا نوشتیم

اما حسین فهمیده ها را یادمان رفت

از روستا گفتیم و از صدق و صفایش

اما صفای جبهه ها را یادمان رفت

هی دم زدیم از یاد یاران و شهیدان

اما وفای بر شهیدان را یادمان رفت

از روی مردی شهادت مشق کردیم

اما خداییش حفظ غیرت یادمان رفت

شعر خدای مهربان را حفظ کردیم

اما خدای مهربان را یادمان رفت
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: