« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
کد خبر: ۱۸۲۹۱
تاریخ انتشار: ۱۳ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۵:۰۵
گزارش / زهرا داوودی
در روستای زیتون مادری با 6 فرزندش زندگی می کند فرزندانی که گاهی نه شام دارند بخورند و نه ناهار تنها در خاک های کنار خانه شان مشغول بازی هستند که صبح را شب کنند و شب با شکمی گاهی پر و گاهی خالی سر بر بالین بگذارند و بخوابند.
به گزارش پایگاه خبری آوای رودکوف ؛ زهرا داوودی این بار به دیار زیلایی رفت تا از مشکلات مردم این منطقه و سکینه و فرزندانش بگوید او در این گزارش نوشت : مردم منطقه زیلایی همچنان در محرومیت و فقر زندگی می کنند مردمی که اخلاص دارند و یک رو هستند انتخابات شد رای دادند راهپیمایی شد شرکت کردند اما هیچ کدام باعث نشده است که محرومیت این منطقه از بین برود و هیچ مسئولی خودش را موظف بداند برای یک بار هم که شده به این منطقه سری بزند.



استان کهگیلویه و بویراحمد مناطق محروم زیادی دارد اما زیلایی محروم ترین منطقه شهرستان بویراحمد است که تا یاسوج مرکز کهگیلویه و بویراحمد 120 کیلومتر فاصله دارد و با وجود اینکه خود این منطقه محرومیت های زیادی دارد اما باز آن روستاهایی هستند که محرومت بیشتری دارند یعنی هر اندازه که جلو تر می روید محرومیت را بیشتر لمس می کنیم.

زیلایی قسمت های مختلفی دارد که برخی ازآنها شاید تا کنون اسمش را هم نشنیده باشیم یکی از این مناطق روستای زیتون است زیتون یکی از محروم ترین مناطق زیلایی در شهرستان بویراحمد است که اگر فقط چند دقیقه در آن باشید این محرومیت را از نزدیک حس می کنید محرومیتی که گویا هیچگاه تمامی ندارد و قصد ندارد که هیچگاه از این منطقه کنار برود.

در روستای زیتون که در زیلایی است خانواده های فقیر بسیار زیادی زندگی می کنند خانواده هایی که به نان شب هم محتاج هستند خانواده هایی که اگر لباس کودکانشان را ببینید دل هر بیننده ای را به در می آورد دیدن این فقر و محرومیت بعد از سی و پنج سال از گذشت انقلاب و در سال 1396 کمی دردناک است می توان گفت که مردم زیلایی اکنون دارند در زمان 20 سال قبل زندگی می کنند با همان امکانات و همان فقر.

در روستای زیتون مادری با 6 فرزندش زندگی می کند فرزندانی که گاهی نه شام دارند بخورند و نه ناهار تنها در خاک های کنار خانه شان مشغول بازی هستند که صبح را شب کنند و شب با شکمی گاهی پر و گاهی خالی سر بر بالین بگذارند و بخوابند.

سکینه، زنی تنها با 5 فرزند و مصیبت های فراوان


سکینه نه شوهری دارد که کمک خرجش باشد و نه درآمدی دارد که بتواند 6 کودکش را بزرگ کند کودکانی که آینده می خواهند و در این کشور می خواهند زندگی کنند این مادر تک و تنها باید آنها را بزرگ کند در حقیقت هم مهر مادری را داشته باشد و هم زور و بازوی پدر را که بتواند هم پدر باشد و هم مادر.

دیدن زندگی سکینه از نزدیک دردناک است البته اگر اسمش را بتوان زندگی گذاشت شاید چون زنده اند زندگی می کنند جایی که در آن زندگی می کنند که شباهتی به خانه نداشت و تنها چهار دیواری بود که سقفی از چوب های پوسیده بر روی آن گذاشته باشند نه موزاییکی در کار بود و نه سیمانی کف خانه  گلی بود پر از سنگ.

سقف آن پر از چوب های پوسیده و سیاهی که ممکن است هر لحظه با کوچکترین جرقه بر روی 7 نفر آوار شود آن وقت است که مسئولان پیگیری می کنند که چه شد چرا مردند چرا اینگونه شد یعنی نوش دارویی بعد از مرگ سهراب.

سکینه 6 کودک به اسم های ثریا، مراد، راضیه، حاتم، حامد و پژمان دارد که هر کدام کفش می خواهند، لباس می خواهند و پول تو جیبی اما اینجا نه از کشف خبری است و نه از پول تو جیبی تنها در فکر هستند که فردا شکمشان را با چه چیزی پر کنند که زنده بمانند.

در خانه سکینه چیزی به اسم فرش وجود نداشت توالت و حمام هم وجود نداشت شاید این 6 کودک از زمانی که به دنیا آمده اند وضع همین گونه بوده است شاید اصلا نمی دانند که یک خانه واقعی باید چگونه باشد آنها به سنگ هایی که بر روی آن نشسته اند و خوابیده اند عادت کرده اند.

مرگ یکی از بچه ها در اثر نیش عقرب


سکینه با چشمانی پر از اشک از شوهرش گفت که کجاست و چرا به داد این زن تنها نمی رسد چرا به داد 6 کودکش نمی رسد.

شوهرم از مجروحان زمان جنگ بود چند سال قبل دچار بیماری روانی شد و از خانه فرار کرد دیگر هیچ وقت او را ندیده ایم و هیچ خبری از او نداریم نه می دانیم زنده است و نه می دانیم مرده همه فکر من بزرگ کردن بچه هایم است.

سکینه از وضعیت بچه هایش گفت اینکه 6 بچه داشته است که یکی از پسرهایش سال گذشته در همین خانه عقرب نیش زد و فوت کرد دو تای دیگر پسرهایش نیز هر دو بیماری روانی دارند و یک دختر دم بخت دارد و دو کودک با تحصیلات ابتدایی.

اما از کجا معلوم چند سال دیگر باز هم در همین خانه یکی دیگر از بچه هایش را عقرب نیش نزد این مادر باید هر شب را با استرس بخوابد و صبح ها با اضطراب بیدار شود که نکند باز هم داغ یکی دیگر از بچه هایش را ببیند.

همسایه های سکینه وضع بهتری از سکینه ندارند اما تنها وجه مثبت آنها این است که مرد بالای سرشان است اما سکینه مردی ندارد که غم خوارش باشد مردی ندارد که صبح از خانه بیرون رود و با دستانی پر از خوراکی به خانه بازگردد این همسایه ها گاهی به سکینه کمک هایی می کنند اما کمک یک همسایه فقیر در حد 7 نفر نیست فقط می خواهند حق همسایه را به جا اورده باشند که جای گله نیست چرا که وضع آنها بهتر از سکینه نبود.

سقف خانه سکینه چوبی است دیوارهای خانه اش جای سالم ندارند تنها دیوار هستند اگر سقف را نگاه کنید یک سوال برای همه ما مطرح است آن هم اینکه زمستان را چگونه سر می کنند زیلایی یکی از مناطقی است که زمستان پر برف و بارانی دارد با این خانه با 6 بچه ای که یکی از انها در اثر نیش عقرب فوت کرد و باید گفت با 5 بچه اش زمستان چگونه سپری می شود.

شب های زمستان پلاستیک بر روی بچه ها می کشم که خیس نشوند


سکینه در جواب گفت: زمستان که می شود چون که همه جای  سقف خانه چیکه می کند شب ها  بر روی بچه هایم پلاستیک می کشم که خیس نشوند و از ترس اینکه خانه بر روی  سرشان خراب نشود بیشتر شب ها در زمستان تا صبح بالای سرشان بیدار هستم.

سکینه درد و دل های زیادی نداشت خانه و زندگی اش گویای همه چیز بود به گفته خودش کسی که تنهاست هیچکس به دادش نمی رسد بایدبسازیم.

سکینه و پنج فرزندش زندگی سختی دارند زندگی که خیلی از ما تحمل آن را نداریم زندگی که اکنون خیلی ها با آن درگیر هستند و هیچکس به دادشان نمی رسد آنها پدر ندارند مادرشان دست تنهاست نه می دانند یتیم هستند و یا پدر دارند اما کدام پدر چرا رفت و دیگر ازش خبری نشد او نمی داند بار مسئولیت 5 بچه تا چه اندازه سخت است این روزها خرج و مخارج یک کودک به اندازه پنج بچه چند ساله گذشته است.

این مادر که به دلیل سختی هایی که تحمل می کند جسم لاغر و ضعیفی داشت دلش پر از غم بود غمی که شاید تا سال ها ادامه داشته باشد.سکینه و پنج کودکش نیازمند کمک خیرین هستند در روستای زیتون زیلایی این خانواده با سختی زندگی می کنند نیازمند کمک هستند که بتوانند حداقل در همان منطقه خانه ای اجاره کند و فرزندانش سرپناهی امن داشته باشند که شبها تا صبح نگران نیش عقرب و ریزش سقف خانه نباشند.

پنج کودک سکینه نیازمند کمک خیرین هستند ساخت مدرسه، مسجد، بیمارستان خود کمک است اما پنج کودک سکینه نیز زنده اند و می خواهند زندگی کنند این پایگاه اطلاع رسانی در انتهای گزارش های محرومیت زدایی برای کمک خیرین شماره حسابی از این افراد را منتشر می کند که اگر فردی قصد کمک به این خانواده را داشته باشد به حساب آنها پرداخت کند.

موسسه خیریه مصباح یک موسسه خیریه فعال در روستای زیلایی است که مدیر این موسسه از شماره کارت موسسه خیریه مصباح الهدی را از این تاریخ 13 خرداد ماه تا اخر همین ماه به این خانواده اختصاص داده است افرادی که قصد کمک به این خانواده را داشته باشند می توانند مبلغ کمکی خود را به این شماره کارت  واریز کنند که در اخر همین ماه به خانواده سکینه تحویل داده می شود.

شماره کارت:         ۶۰۳۷۹۹۱۸۹۹۸۷۶۴۲۳

شماره حساب          0110952804001

بنام خیریه مصباح الهدی

تلفن تماس: ۰۹۱۷۷۴۷۴۴۵۳

 
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: