« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
کد خبر: ۱۸۹۶۹
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۰۸ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۴:۰۶
آوای رودکوف
...چقدر دستانم از نوشتن عاجز می ماند وقتی پای روزگارانی به وسط می آید که در قدردانی از داشته هایش لنگ می زند...
پایگاه خبری آوای رودکوف: "مصیب حیدری" مدیر روابط عمومی کمیته امداد استان با ارسال دلنوشته ای زیبا  سفر "سید پرویز فتاح " رئیس کمیته امداد کشور به کهگیلویه و بویراحمد را اینگونه ترسیم نمود.



بازدید رئیس کمیته امداد کشور به همراه مدیر کل کمیته امداد کهگیلویه و بویر احمد ومسئولین ارشد استان از مددجویان امداد



بازدید از وضعیت امدادرسانی به مددجویان، دیدن مشکلات آنها از نزدیک، بررسی موانع و راهکارهای رفع انها از مهمترین اهدافی بود که در دومین سفر رئیس کمیته امداد به استان چهار فصل کهگیلویه و بویر احمد پیگیری شد.



سفری کوتاه اما پر بار

دیدار چهره به چهره با نیازمندان در مناطق محروم استان، شنیدن دردها و آلام این عزیزان هر چند دل هر بیننده و شنونده ای را به درد می آورد، اما تلنگری بود به انسانیتی که دیر گاهی است پژمرده شده است.



دیدارهایی که هر چند در قالب طرح یا مسئولیتی انجام می شود، اما در واقع وظیفه ای است که اگر همچون منی نیاز و لازمه آن را به نام انسان و انسانیت در وجودم می پروراندم امروز جامعه بشریت از عرش به فرش  سقوط نمی کرد.



شرح دردهایی که فریادکردن را فراموش کرده  وسکوت را زینت صدا کرده اند.



فقر و نداری، درد تن های بیماری که رنج کشیدن عضوی از وجودشان است.



کمرهایی که زیر بار فقر خمیده شده اما به شرافت تعظیم میکند.



درد شکستن پاهایی که رفتن را به دستان می آموزد و حرکت دوباره را دیکته می کند.



زجر کشیدگانی که وعده غذایی گرم یا داشتن کمترین وسیله زندگی غایت آرزوی انهاست.



کودکانی که در رویای داشتن عروسک، چوب بلوط را عروس می کنند.



کودکان پایبند رویایی که سنگ تنها دارایی قلک کاغذی اشان است.



به خودم نگاه می کنم، به زندگی نه چندان دوری که ردپایش صورتم را پرچین کرده است.
 زندگی ای که هر چند پر فراز و نشیب، همیشه پوز خند لذتش سختی روزگار را به مسخره کشیده است و من همچنان بی مروت در حق بودنش، نداشته هایم را به رخش کشیده ام.



چقدر دستانم از نوشتن عاجز می ماند وقتی پای روزگارانی به وسط می آید که در قدردانی از داشته هایش لنگ می زند.
قلبم سکوت اخیتار کرده و چشمانم به قلم زل زده تا نوشته هایش را در پهن دشت صورتم جاری کند.



راست می گویند که گریه بر هر دردی دواست،

 سبک می شوم ؛
به یاد شعر حمید مصدق می افتم که " حرف را باید زد، درد را باید گفت" و چه خوب است که امروز در جوار کسانی هستم که من را به من یادآوری کردند.







نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
انتشار یافته: ۱
بیغش سرآسیابی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۳:۱۲ - ۱۳۹۶/۰۵/۰۸
0
0
با سلام.هرچند کمیته امداد استان خدماتی انجام داده،ولی با توجه به بودجه آن وکمکهای خیرین،اقدام اقدام قابل توجه و ویژه و درخور نبود.جود مسایل قومی وقبیله ای وسیاسی وخط وباندی،عدم نظارت کافی،منت گذاشتن زیاد،عدم تکریم ارباب رجوع و...کار رابه جایی رساند که این نهاد را از رسالت اصلیش منحرف کرد.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: