« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
کد خبر: ۲۰۱۶۰
تاریخ انتشار: ۰۸ آبان ۱۳۹۶ - ۱۳:۳۵
به مناسبت روز نوجوان
هم اکنون خواهش ما از شما این بوده است که در مورد جملۀ «ای انسان چه چیز تو را مغرور ساخته» برای ما چند سطری توضیح بدهید تا بتوانیم از نظریات شما و نوشته‌های شما نیز در این جزوات بهره‌ای برده باشیم.
به گزارش پایگاه خبری آوای رودکوف ؛نوجوانانی از شهرستان مرودشت در استان فارس طی نامه ای  به آ میر احمد تقوی روحانی برجسته استان کهگیلویه و بویراحمد و رئیس حوزه علمیه کهگیلویه نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام خدمت مدیر محترم مدرسه علمیه ولی عصر (عج)

ما گروهی از بچه‌های کانون فرهنگی مسجدی در شهرستان مرودشت می‎باشیم که با توجه به مشکلات در جامعه از قبیل مشکلات گرانی دست به اقداماتی زده‌ایم:

از جمله این اقدامات درآوردن نکته‎ها و مسئله‌هایی از کتاب تفسیر نمونه بوده است تا اینکه به صورت جزواتی ارزان قیمت در بین مردم توزیع شود.

هم اکنون خواهش ما از شما این بوده است که در مورد جملۀ «ای انسان چه چیز تو را مغرور ساخته» برای ما چند سطری توضیح بدهید تا بتوانیم از نظریات شما و نوشته‌های شما نیز در این جزوات بهره‌ای برده باشیم. لطفا اقدام خود به خواهش ما را هرچه سریعتر انجام دهید.

از کمک شما متشکریم

از طرف بچه‌های کانون

لطفا پاسخ خود به نامۀ ما را به آدرس زیر ارائه فرمائید:

فارس- مرودشت- خ ۲۲ بهمن- چهارراه دوم سمت راست- کوی پنجم سمت چپ- درب سوم سمت راست- منزل شخصی سهراب فلاحی

 پاسخ آ میر احمد تقوی به نامه نوجوان مرودشتی:
 
بسم الله خیر الأسماء

تاریخ: ۷۷/۸/۱۶

نوجوانان عزیز و محترم کانون فرهنگی مسجدی در شهرستان مرودشت سلام علیکم

نامه بدون تاریخ شما بعنوان مدیر مدرسه علمیّه حضرت ولیّعصر (عج) مبنی بر اینکه پیرامون «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَریم»[۱] چند جمله‌ای نوشته شود، واصل گردید.

عرض می‌شود «عالَمَت غافل است و تو غافل/ خفته را خفته کی کند بیدار». من خود غرق خواب غفلتم، چگونه می‌توانم خفتگان را بیدار نمایم؟ ولی ممکن است این نامۀ شما که انشاءالله بیدار هستید صیحه‌ای باشد که می‌تواند حقیر را از این خواب خرگوشی (که ضرب المثل است) بیدار کند.

ما غافلین چند گروه هستیم که درست هم نمی‌دانم خود از کدام صنف می‌باشم.

یک صنف از غافلین اعتقاد به معاد و مواجه شدن با کیفر یا پاداش عمل ندارند، به این تصوّر که هرچه هست همین است و آخرتی و دار مکافاتی وجود ندارد، و اگر هم تا اندازۀ کمی از گوشه و کنار، حرفی از آخرت و بهشت و دوزخ بشنوند هم از جانب اینکه آخرت نسیه و دنیا نقد و آخرت مشکوک و دنیا یقینی می‌باشد و قطعا نقد بهتر از نسیه و پی‌روی از امر یقینی نمودن هم بهتر از دنبال مشکوک رفتن است، با این قیاس غلط، خود را مغرور می‌نمایند.

در صورتی که کبرای قیاس و تصور آنها که هر نقد بهتر از نسیه و تبعیّت از هر امر یقینی بهتر از پی‌روی نمودن از امر مشکوک است، غلط و فاسد است. زیرا مدار زندگی روزمرّۀ مردم و شیوۀ تجارتی و زراعتی و صناعتی عقلا بر تکیه نمودن بر مشکوکات و فدا نمودن میلیونها نقد را به امّید به دست آوردن میلیاردها نسیه می‌باشد.

حتی تجّار از قدیم الایّام به امّید منافع مشکوک و نسیه، قسمت معتنابهی از سرمایۀ نقد خود را برداشته و با کشتی‎های پر خطر، مسافرتهای دریایی می‌نمودند در صورتی که نفع چنین مسافرتهایی هم نسیه بود و هم مشکوک.

پس عیب کار از عدم اعتقاد یا ضعف اعتقاد ما به معاد است. و الّا نزد آنهایی که فی الجمله اعتقادی هم به معاد داشته باشند بسیار بسیار بجا و عاقلانه است که انسان از غرق شدن در شهوات و لذائذ چند روزۀ بی اعتبار دنیا -که ممکن است از غذایی که برای ما پخته شده نخوریم و یا لباسی را که به خیاط دادیم نپوشیم یا عروسی را که به حجله بردیم کام از او نگیریم و مرگ بین ما و آنها جدایی بیندازد- از لذائذ چنین دنیایی چشم بپوشیم به امّید رسیدن به «وَ لَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ، وَ حُورٌ عِینٌ، کَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ»[۲]. پس نه دنیا همیشه برای همه نقد است و نه هر نقد بهتر از هر نسیه است. زیرا قسمتی از ما در دنیا به آرزوهای خود نمی‌رسیم و آنهایی که ظاهرا هم می‌رسند نهایتاً عیش آنها منغّص و گلوگیر خواهد شد.

و صنف دیگر از مغرورین افرادی هستند که بر کرم و رحمت واسعۀ خداوند تکیه می‌زنند در صورتی که مقتضای کرم و رحمت خداوند متعال اطاعت و انقیاد محض است نه طغیان و تمرّد و عصیان. زیرا حیوانات چموش با خار خار و مال مال (نرمش و تیمار)، کم کم میفهمند که باید نسبت به آن افرادی که آنها را تیمار و کاه و علوفه می‌دهند رام باشند و لگد نزنند، حتی اگر سگ یا حیوان درّنده‌ای را چندین بار با دادن نان و غذا احترام نمایند نسبت به کسی که چنین خوش رفتاری را با آنها می‌نماید متقابلا نه تنها او را گاز نمی‌گیرند بلکه به او پارس هم نمی‌کنند، و آیۀ شریفه هم «برَبّکَ الکریم» می‌فرماید، نفرموده «ما غرّکَ برَبّک» شاید اشاره به همین باشد که مقتضای کرم، اطاعت است نه معصیت و مقتضای ترحّم خداوندی هم انقیاد است نه تمرّد.

«الَّذینَ هاجَروا وَجاهَدوا فی سَبیلِ اللَّهِ أُولٰئِکَ یَرجونَ رَحمَتَ اللَّهِ»[۳] بدون پیمودن این مرحله امّید به رحمت خداوند متعال محال است. و «إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ»[۴] نفرمود قریبٌ مِن العاصین.

وسعت رحمت خداوندی نه این است که یک عمر معصیت بکنیم و آن وقتی که مردیم بگوییم ای خدای رحمان، من هر چه توانستم در دنیا از نعمتهای نامتناهی شما استفاده نمودم و آنچه توانستم هم از نافرمانی و معصیتت بجا آوردم، اکنون که نگذاشتی بیشتر زندگی و معصیت نمایم آمدم که در آخرت هم در دریای رحمتت غوطه ور شوم! قطعا این چنین نیست. بلکه مشمول رحمت خداوندی چنین است که ما در دنیا از خواب غفلت بیدار شده، از معاصی توبه و نسبت به عبادات، قضا و جبران مافات نماییم تا رحمت خداوندی در آخرت شامل شود. یعنی زمینۀ شمول رحمت خداوند در همین دنیا فراهم می‌شود.

«الدُّنْیا مَتْجَرُ اَوْلیاءِ اللّهِ»[۵] دنیا برای بندگان خدا بازار خوبی است. اینجا حوالۀ بهشت گرفته می‌شود و آنجا تحویل می‌دهند. اگر از اینجا حواله نبردیم یقینا آنجا بهشت نیست بلکه «دارً لا رحمه فیها»[۶]. و اگر از اینجا حوالۀ بهشت را نبردیم، آنجا هیچ جوابی از برای «ما غرّک بربّک الکریم» نداریم؛ بگوییم کرم تو ما را غرّه نمود غلط است، بگوییم شیطان ما را غرّه نمود هم غلط است زیرا «إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ»[۷] را شنیدیم، بگوییم جهل و نادانی ما ما را غرّه نمود می‌فرماید «لَقَد مَنَّ اللَّهُ عَلَى المُؤمِنینَ إِذ بَعَثَ فیهِم رَسولًا»[۸].

پس راه و علاج اینکه ما آنجا مورد سئوال و تهدید و تحقیر تنبیه آمیز خداوند متعال واقع نشویم این است که از این جملۀ پر مغز و انسان‌ساز مولی امیرالمؤمنین علیه السّلام پند گرفته و از خواب غفلت بیدار شویم که فرمود «کُونُوا قَوْما صِیحَ بِهِمْ فَانْتَبَهُوا»[۹]: از افرادی باشید که هروقت شما را صدا زدند بیدار شوید. بسیار تمثیل جالب و در واقع تکان دهنده‌ای است. تشبیه فرموده خواب غفلت ما را به خواب طبیعی که افراد بشر نسبت به همین خواب طبیعی مختلف میباشند. یعنی بعضی از افراد خواب‌سبک و بعضی خواب‌سنگین هستند. آنهایی که خواب سبک دارند با بروز جرقه‎ای یا مختصر صدایی از خواب بیدار می‌شوند و قطعا اموال چنین افرادی کمتر نصیب دزد و گرگ می‌شود زیرا به واسطۀ کمترین صدایی یعنی کسی او را صدا بزند یا کاسه‎ای به کوزه‎‌ای بخورد فورا از خواب بیدار می‌شود و دزد و گرگ را از حریم اموالش بیرون می‌نماید. به خلاف افرادی که خواب سنگین داشته باشند که صدای توپ و تانک هم او را بیدار نمی‌کند بلکه اگر او را از محلّی بمحلّ دیگر هم انتقال دهند باز هم بیدار نمی‌شود و یقینا تمام اموال چنین افرادی نصیب دزد و گرگ خواهد شد.

اکنون اگر خواب غفلت ما سبک باشد ممکن است با شنیدن یک جمله و یک موعظه از خواب غفلت بیدار شده و نگذاریم سرمایۀ ایمانی ما طعمه دزد و گرگهایی نفسانی و شهوانی بشود. اگر انسان تیر به دستش یا پایش یا پهلویش بخورد یا حتی به چشمش هم اصابت نماید ممکن است به نحوی معالجه شود اما اگر تیر به مغز یا قلب انسان اصابت نمود فورا می‌غلطد؛ و موعظه هم مانند تیر است اگر به قلب انسان اصابت نمود فورا منقلب می‌شود.

می‌نویسند شخصی قصد تجاوز به حریم کسی را داشت و به همین منظور داشت از دیوار منزل آن کس بالا می‌رفت که بر حسب تصادف از خانۀ همسایه، فردی تلاوت قرآن می‌کرد. در همان وقتی که یارو بالای دیوار و عازم خیانت بود این آیۀ شریفه تلاوت شد «أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ»[۱۰] یعنی آیا نرسیده است وقت آنکه افراد با ایمان قلبشان تکان بخورد (و از خواب غفلت بیدار شوند)؟ فرد بالای دیوار از همان بالای دیوار گفت «نَعم آنَ آنَ» (بله وقت آن فرارسید). از همانجا برگشت و شروع کرد به توبه و گریه و زاری.

آری کسی که خواب غفلتش سبک باشد با یک جمله بیدار می‌شود امّا افرادی که مانند من بیچارۀ نامه سیاه، خواب غفلتش سنگین باشد -که نمی‌دانم ریش و قبا و عمّامه‎ام پلّه است یا تله- با هیچ صدایی بیدار نخواهد شد و مصداق واقعی «إِنَّکَ لَا تُسْمِعُ ٱلْمَوْتَىٰ وَلَا تُسْمِعُ ٱلصُّمَّ ٱلدُّعَآءَ إِذَا وَلَّوْاْ مُدْبِرِینَ»[۱۱] می‌باشم.

پس باید کسب اعتقاد به معاد نماییم و بعد از حصول اعتقاد باید با کثرت تعبّد و اکثار عمل خاصّه نسبت به نماز شب و مستحبات، موجب ازدیاد و ثبات اعتقاد را فراهم نماییم. مواظب باشیم که غرور در عمل هم زود عمل را فاسد می‌کند.

والسّلام علیکم و علی اهل الحق

آنکه از فرط معصیت چشمش گریان، و از روزنۀ امید لبش خندان است، احمد تقوی مقدم.

—————————————-

[۱]. اى انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگار بخشنده‌ات مغرور ساخته است؟ (سورۀ انفطار آیۀ ۶)

[۲]. و گوشت پرنده از هر نوع که مایل باشند، و همسرانى از حور العین دارند، همچون مروارید در صدف پنهان! (سورۀ واقعه آیات ۲۱ تا ۲۳)

[۳]. کسانى که در راه خداوند هجرت و جهاد کردند، به بخشایش خداوند امید دارند. (سورۀ بقره آیۀ ۲۱۸)

[۴]. بخشایش خداوند به نیکوکاران نزدیک است. (سورۀ اعراف آیۀ ۵۶)

[۵]. نهج البلاغه حکمت ۱۳۱

[۶]. اشاره به فرمایش امیرالمؤمنین: «دَارٌ لَیْسَ فِیهَا رَحْمَهٌ» در نهج البلاغه نامۀ ۲۷

[۷]. به راستی شیطان دشمن شماست. (سورۀ فاطر آیۀ ۶)

[۸]. بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که فرستاده‌اى در میان آنان برانگیخت. (سورۀ آل عمران آیۀ ۱۶۴)

[۹]. نهج البلاغه خطبۀ ۶۴

[۱۰]. سورۀ حدید آیۀ ۱۶

[۱۱]. بی‌گمان تو نمی‌توانى سخنت را به گوش مردگان برسانى، و نمی‌‏توانى ناشنوایان را هنگامى که روى برمی‌گردانند و پشت می‌کنند فراخوانی. (سورۀ نمل آیۀ ۸۰)
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: