« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
کد خبر: ۲۱۸۷۸
تاریخ انتشار: ۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۲۳:۰۲
جهانگیر ایزدپناه
باید یادآور شد که میزان رشد و توسعه و ترقی و فرهنگ جامعه ، میزان سواد و گسترش نشر و آموزش ،آرایش نیروهای موثر جامعه همه وهمه در رشد شعر و ادب و طنز و دیگر هنرها ی جامعه موثرند...
پایگاه خبری آوای رودکوف:نکاتی پیرامون ادبیات ،نویسندگان وشاعران طنزپردازان به قلم استاد جهانگیر ایزدپناه :

(قسمت اول)

این حقیر نه صاحب نام و آثاری در خور توجه در زمینه شعر و ادب هستم و نه یارای چنین ادعایی . اما با خواندن بعضی آثار قلم بدستان ، چنین ملزوماتی را برای ورود به این عرصه در پیش روی خود دیده ام . با خود گفتم به قلم آوردن همین ملزومات اولیه شاید کمکی و خدمت ناچیزی باشد برای کسانی که هم خمیر مایه شعر و ادب وطنز را دارند و هم عزمی جدی دارند که پای به عرصه این میدان نهند و طبع آزمایی نمایند و پهنه و گستره فرهنگ و ادب این سرزمین کهن و نامی را باز پربارتر گردانند .

1-- باید یادآور شد که میزان رشد و توسعه و ترقی وفرهنگ جامعه ، میزان سواد و گسترش نشر و آموزش ،آرایش نیروهای موثر جامعه همه وهمه در رشد شعر وادب وطنز ودیگر هنرها ی جامعه موثرند. نویسنده ، مورخ ، شاعر وهنرمند و توانمندی شان نمی تواند دارای گسست و فاصله زیادی از میزان رشد جامعه و تغییر و تحولات آن باشد . نباید انتظار داشت که چرا مثلا در ایران عصر قجری و یا پیش از آن نویسندگانی نظیر ویکتور هوگو ، تولستوی یا اندیشمندانی نظیر کانت ،روسو ، هگل ، مارکس و .... پا به عرصه نگذاشتند . دست مایه و الهام و سوژه های هنرمندانه وبطور کلی تفکر نویسنده از جامعه خود نشات میگیرد و وحی ای فرا زمینی نیست . وانگهی در همان سطح هم نیروهای خواهان حفظ وضع موجود و حتی واپس تر از آن با کمک بازوی دیگرشان یعنی کسانی که لگام باورهای مردم را در دست داشتند ، به اندیشمندان اجازه بیان حقایق و واقعیت ها ی فراتر از خواست شان را نمی دادند.

البته رشد تکنولوژی وفناوری وارتباطات جهانی می تواند فاصله بین جوامع مختلف وهنرمندانشان را کاهش دهد.

مُرکب شعر و شاعری کم تر زیر ذره بین حاکمان بود و با ایما و اشاره و استعاره و پیچیده گویی ها مجال بیشتری داشت و از این قاعده یجوز

2— بن مایه ها

از خمیره یا استعداد و ذوق بگوییم ، طبیعتا انسان ها دارای استعدادهای گوناگونند و هر کس به سمت و سویی وهنری گرایش و علاقه دارد . جامعه ایده آل جامعه ای است که بتواند زمینه و امکانات لازم را برای شکوفائی استعدادهای گوناگون فراهم کند و جبر زمانه و غم لقمه ای نان و گذران زندگی و تبعیض ها موجب جابه جایی و سردرگمی و باری به هر جهتی استعدادها نشود .

دراین دنیای پهناور و تاریخ پرپیچ وخم آن چه بسا انشتاین ها ، سقراط ها ، کانت ها ،گالیله ها، هوگوها ، تولستوی ها ، رومن رولان ها ، دولت آبادی ها ، گارسیا مارکزها بر اثر نبودن شرایط زیستی لازم و خودیابی استعداد و یا استعدادیابی شان توسط جامعه به دیارباقی شتافتند و زمینه بروز استعدادشان را نیافتند . گنج های فکری در سر و توان داشتند و آن گنج ها بلا استفاده در خاک مدفون شدند . این را هم بگوییم که استعداد به تنهایی کارساز نیست و پشتکار و تلاش صاحب استعداد است که وی را به منصه ظهور و نمو و شکوفایی می رساند .

3- دست مایه ها

آشنایی با زبان ، فرهنگ ، تاریخ ، ادبیات و هنر ، جامعه وروانشناسی ،ضرب المثل ها ، حکایات ، باورها ، دستاوردهای جامعه خود وسایر ملل که به برکت علم و فناوری و تبادل افکار و آثار دیگر جهانیان بیش از پیش فراهم آمده است .

از زبان شروع کنیم و واژه ها و اصطلاحات و استعاره ها که لازم است بدون تعصب باوری – سیاسی از همه آثار پیشینان و حال استفاده ببریم از تاریخ طبری ، بیهقی ، شاهنامه ، سعدی ، حافظ ، مولانا ، ترجمه آثار برجسته جهانی تا نویسندگان معاصر و و حال .

هیچ کس نخوانده ملا نمی شود . اگر قصد دست به قلم بردن داریم پی این زحمت ها را به تن باید مالید و ورز داد . در غیر این صورت فضای مجازی و نشر را بی ثمر آغشته کرده ایم .

لازمه چینش آهنگین و دل انگیز واژه ها و جمله ها برای بیان موضوع و محتوای مهم و تعالی بخش جامعه بشری ، آشنایی هر چه بیشتربا مفاهیم انسانی و واژه های زیبا و گوش نواز است.
آموختن وتسلط برقواعد دستوری زبان لازم است اما باید بتوان از آن فراتر رفت وبه مراحل پرداخت هنری وشیوا نگاری که همچوروح زبان است پا نهاد وقدرت بیان ادبی یا همان شیوا نگاری را یافت .به بیان دیگر همه موجودات دارای توان حرکتی اند ،اما حرکت عام کجا وحرکات موزون وقدمهای آهنگین چون رقصی دلربا و وجد آفرین کجا؟. وقتی اسب خیال هنرمندان میخواهد به پیش بتازد ،بایداین تازش با نظم ونثروهماهنگی اجزاء همراه باشد. حکایات وسوژه ها میتواند مورد اطلاع بسیاری افرادباشد وبتوانند آنرا هم بیان کنند اما مهم تعمق و تفحص در کنه رخدادها و مضامین وبیان هنرمندانه آنها وپرورش شخصیت ها وچینش آهنگین واژه ها ومطالب است .

در زمینه شعر مثالی بیاوریم : اگر بنا به تراوش طبع مصرعی زیبایی گفتید که واژه آخرش " غزالان " بود اگر بدانیم که بلبل نام دیگری هم به نام هَزار را دارد به راحتی می توانی مصرع دوم را با " هزاران " به پایان رساند ، یا اگر مصرعی با پایان " ابریشمین " درمیان بود ، در صورتی که بدانید در این زبان عظیم فارسی " شمین " به معنی شراب خوش بو و عطر هم وجود دارد بیت را تکمیل خواهید کرد . یا درجهت تکمیل قافیه" نسیم " می توان " شمیم " را آورد .در غیر این صورت این گفته " قافیه که به تنگ آید / شاعر به جفنگ آید/" . بدجوری دامنت را می گیرد .

واژه ها و اصطلاحات و تمثیلات نقش امکانات و ابزار وسیع را دارند هر چه توان و امکانات بیشتر و گسترده تر باشند در انجام و سرایش موفق ترید .

4- مطالعه وآموختن :

نویسنده وشاعر وبطور کلی هنرمند باز هم می آموزد و پر بارترمی شود و اثرها و نوشته های جدید میآفریند . فکر نکنیم که نویسندگان فقط مشغول نوشتن و آموزش به دیگران هستند . چنین چیزی نیست ، ادیبان و هنرمندان همیشه باید در حال آموختن و مطالعه و کند وکاو در زندگی جامعه و جهان باشند و از مردم بیاموزند تا برای قدم های بعدی مطالب و مضمون های جدیدی بیافرینند .

در زمینه صحنه آرایی پردازش زمینه صحنه ها ، محیط وپرورش شخصیت ها و چینش آن ها ،" نخوانده ملا " نمی تواند موفق شود. باید شاگردی کرد و از بزرگان ادب وهنر آموخت. توصیف صحنه یا صحنه آرایی از مهمات و ملزومات نویسندگی است و توصیفی هنرمندانه و همه جانبه که نویسنده از صحنه ها و فضاها و رفتارها می کند ، امری است که مهارت نویسنده را نشان می دهد .

5-- گونا گونی افکار وگرایشها

نویسنده و شاعر نقاش و به طور کلی هنرمندان به توصیف می پردازند ،اما نباید انتظارداشت که همه نویسندگان یا شاعران هم سان بیندیشد وقلم زنند .عده ای در وصف انسان ها ، جوامع و شرایط زندگی قلم می زنند یا می سرایند و عده ای هم در وصف زیبایی های طبیعت ، عده ای از شاعران در رثا و ستایش سروده اند و ثناگو بوده اند اما نمی توان جنبه مهارت وزبردستی شعری آثارشان را نادیده گرفت( خاقانی ) .عده ای درصدد زنده کردن فرهنگ وتاریخ یک ملت تحقیر شده با گذشته ای افتخار آمیزاست ( فردوسی ) و عده ای مسائلی فلسفی وروشنگرانه را با شعر بیان کرده اند ( خیام ) .

در سطح قومی – محلی شاعرانی هم بوده اند که همانندخداکرم خان بویراحمدی به تماشای زیبا ئی های طبیعت وخلقت نشسته اند و چه دل انگیز وماهرانه سروده اند (یار یار خوانی در استان کهگیلویه وبویر احمد ) . به جرات میتوان گفت که شاعران وشوخ طبعان محلی اگر علاقه و زمینه پانهادن به ادبیات ملی را یابند وکوشش نمایند، در سطح ملی نیز در زمینه شعر وطنز موفق خواهند بود.

از زمان انقلاب مشروطه عده ای از شاعران و نویسندگان هم با قلم و شعر خود به عرصه اجتماع و آرایش نیروهای موجود ، وضع اجتماعی – سیاسی و وضع زندگی مردم پرداخته اند که خود یک سرآغاز بود . البته این یک رویدادی جهانی است ومنحصر به ایران نیست.

هر کدام از جنبه های نثر و نظم زیبایی خاص خود را دارد و این تنوع هم نعمتی بس بزرگ است و نباید انتظار جامه یکنواخت برتن همه آن ها داشت .

6 -- نوشتن وکسب مهارت

از طبع آزمودن ، نوشتن و حتی بارها پاره کردن و به سطل آشغال حواله کردن نباید نترسید .باید مطالعه کرد ،نوشت و نوشت تا خبره و ورزیده شد . از این که نوشته هایتا ن مورد استقبال و تشویق قرار نگیرد ، نهراسید و دلسرد نشوید .

نثر و نظم سرایی حالت تراوش و الهام و ذوق ناگهانی و لحظه ای هم دارد . در همان حالی که حس کرده اید این ذوق سر برآورده آن را به قلم آرید و اصلاحات و مرتب کردن و وجین کردن نوشته ها نوبت و مرحله بعدی است . اول این پرنده چابک بال و فرار ، این آهوی گریز پا را تا رم نکرده به موقع شکارکنید و به قلم آرید تا بعد نوبت به اصلاح و ویرایش رسد .

تراوش ذوق هنری هم آرامش، سرمستی وانگیزشی خاص را می طلبد .چون به میدان آید چنان رقص وخود نمایی بی نظیر و کم مانند و دلربایی نماید که کمتر سابقه داشته باشد . ظهور و نشو و نمو اش لحظه ای است و شکار لحظه ها ( ثبت ویا ضبط آن ) هم باید فورا صورت گردد . گاهی هم برای مدتی خاموش میشود و فرصتی نمی یابد ،نباید نا امید شد .

7-- همراه با نبض جامعه :

نویسندگان و شاعران و هنرمندان بزرگ نبض جامعه را به دست دارند و مسائل زیر پوست جامعه و حوادث را دریافته و به قلم می آورند . " بینوایان " ویکتور هوگو متاثر از انقلاب فرانسه است ، " جان شیفته " رومن رولان بیان حوادث و حقایقی اززمان فاشیسم ایتالیا را در خود دارد "ژان کریستف" رومن رولان تحت تاثیر ظهور موسیقدانهای برجسته نظیربتهوون و واگنر و...است. میخائیل شولوخوف در رمان زمین نوآباد وآلکسی تولستوی در رمان " گذر از رنج ها " ، مسائل جامعهِ پرتب و تاب انقلاب اکتبر روسیه بعداز سرنگونی تزار را بیان می کنند . محمود دولت آبادی در کلیدر تحرک نیروهای چپگرا و جنبش عدالت خواهی دهقانی- روستائی سال های 1320 بعد از سقوط رضا شاه را نشان می دهد . پیکاسوی نقاش در بعضی ازآثارش کشتارهای جنگ جهانی رابه تصویرمیکشد

شعر زمستان اخوان ثالث شکست جنبش به وسیله کودتای 28 مرداد ویاس و دلسردی ها را نشان می دهد، اما سیاوش کسرایی در منظومه " آرش کمانگیر " و هوشنگ ابتهاج درشعر " زندگی زیباست " در همان زمان شکست ناپذیری جامعه و قهرمانش و زیبایی زندگی و امید را بشارت میدهند .

می رسیم به انقلاب 57 که شور عظیم جامعه خفقان و سرکوب شده را فرا می گیرد و سرایندگان اشعار حماسی می سرایند و شوری عظیم به جامعه می دهند . چه زیبا می سراید هوشنگ ابتهاج "( ه . ا . سایه ) اشعاری را که توسط گروه های موسیقی نظیر عارف و شیدا خوانده می شوند و غوغا می آفرینند . سرودهای دیگری هم سروده شد و بر سر زبان ها افتاد ولی چون پختگی های لازم را ندارند و شعار گونه هستند نمی توان از آنها انتظار ماندگاری داشت. باید پذیرفت که شعر ، شعار نیست . شعرها و آهنگ هائی عظیم اند که در تاریخ موسیقی ماندگار می شوند و هرگز به بوته فراموشی سپرده نمی شوند . ببینید آهنگ و شعر " از خون جوانان وطن لاله دمیده " که توسط عارف در زمان مشروطه سروده شده و هنوز شور و طراوت ماندگار خود را دارد .

یا شعر و آهنگ زیبا و ماندگار " مرغ سحر ناله سر کن " از ملک الشعرای بهار که از وضع جامعه نشات گرفته بود و از این شعر بوی مسائلی می آمد که به مشام و مذاق رضا شاه خوش نمی آمد و کسی هم جرات خواندن آن را نمی یافت . گویا نخستین بار توسط شیر زنی شجاع به نام قمرالملوک وزیری خوانده شد . بعد از آن توسط استاد شجریان و خانم پریسا و دیگران خوانده شد . این شعر و آهنگ چنان زیباست که تا کنون هر که آن را خوانده است لطافت خاص خود را داشته است .

کنشی از سوی جامعه ، واکنشی در شیوا نگار(نویسنده) و سراینده (شاعر) برمی انگیزاند و این واکنش ها در جامعه باعث شادی ،آگاهی بخشی ، تعالی فرهنگی – اجتماعی میشوند .

فرمایشی هم نمی توان نوشت ، فرمایش نامه ها نه ارزش هنری دارند و نه ماندگاری .طول عمرشان به زحمت به درازای عمر فرمایش گران آن است و حتی در همان زمان هم مورد تمسخر و استهزای پیدا و پنهان اند .


8— الهام وانگیزش

با آرامشی حتی کوتاه و بریدن از مشکلات زمانه و زندگی با تماشای زیبائی های طبیعت، شنیدن نغمه و نوایی دل خواه ، شادی کودکان و... ، لحظه ها ی طبع آزمایی سر برمی آورد و جمله ها و توصیفات ادبی شیوا و شاعرانه و تخیلات هنری رخ می نماید . البته تخیلات هنرمندان باید ریشه در واقعیات داشته باشد .ای کاش جامعه می توانست دغدغه زدایی کند وچنین رهایی ها و آرامش ها و رخ نمایی هایی هنرمندانه را فراهم آورد تا هنرمندان تعالی ، ترقی و شادی و غنای بیشتری را به جامعه ارمغان دارند .

آرامش ، الهام و آمادگی برای نوشتن ، بخصوص سرایش شعر یک زمینه ای و حادثه ای را می طلبد که ناگهان ذهن و روان نویسنده و شاعر شروع به تراوش می کند . این تراوش ذهنی همیشگی نیست و زمینه هایی را می طلبد . مثلا شاعری سبزه و خرمی و نم نم باران را تماشا می کند یا آهنگ های مورد علاقه اش را می شنود و به وجد می آید و یا حوادث اجتماعی و جنبش مردم را می بیند یا به صحنه دلخراشی از فقر و بدبختی و ظلم برمی خورد . این جاست که انگیزش وبرافروختگی پیش می آید و ناگاه شاعرمی خواهدآنها را به قلم آورد، به خصوص شعر که حالت پرنده ای فرار دارد واگرهمانگاه به قلم نیاید ممکن است بعد به زحمت بتوان آنرا به خاطر آورد . پس باید همیشه لااقل قلم و کاغذی همراه شاعر باشد .

زنده یاد محمدعلی سپانلو در مورد شاعروخواننده نامدار،عارف قزوینی میگوید که عارف گاهی براثر انگیزشی ، اندک اندک بر قوطی کبریتی ویاوسیله دیگری که نزدش بود ضرب آهنگ می گرفت وکم کم زمزمه ای میکرد تا اینکه به اوج آواز خوانی وآفرینش می رسید .

9— مضمون واهداف اثر: واژه ها ابزار کارند وحتی شیوا نگاری هم باید در خدمت مضمون ومفهوم که همان خدمت به جامعه بشری است ،باشند . هنر برای هنر نیست ،برای ترقی وتعالی جامعه بشری است.بنا براین هردو بُعد باید رعایت شود ،هم مضمون وهدف وهم سبک زیبا ودل انگیز بیان هنری . باید پذیرفت که شعر شعار نیست ونویسندگی هم سخنرانی تبلیغاتی نیست. پای تاثیر گذاری بر روح وروان درمیان است.

مضمون ومفاهیم خوب هم بینش واندیشه ژرف ونیکو را میطلبد. بنا براین نویسنده وشاعر وطنز پردار خود باید دارای چنین صفاتی باشند وآنرا کسب کرده باشند.



یاسوج
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: