« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
کد خبر: ۲۲۱۹۲
تعداد نظرات: ۳ نظر
تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۷ - ۲۱:۲۵
گزارش/ سید اکبر سلیمانی
سید اکبر سلیمانی شاعر جوان و پر آوازه استان کهگیلویه و بویراحمد که برای چندمین بار طی چند سال اخیر توانست در محضر مقام معظم رهبری حاضر و اشعار خود را قرائت نماید گزارشی جالبی از این دیدار با عنوان " دیدار ماه" تهیه نموده که در ادامه با هم می خوانیم.
پایگاه خبری آوای رودکوف:در شب ولادت کریم اهل‌بیت حضرت امام حسن مجتبی (علیه‌السلام)، جمعی از اهالی فرهنگ، شعر و ادب فارسی با رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند.


سید اکبر سلیمانی شاعر جوان و پر آوازه شهرستان لنده در استان کهگیلویه و بویراحمد که برای چندمین بار طی چند سال اخیر توانست در محضر مقام معظم رهبری حاضر و اشعار خود را قرائت نماید گزارشی جالبی  از این دیدار تهیه نموده که در ادامه با هم می خوانیم.

سید اکبر سلیمانینوشت :می توان به جرأت دیدار شاعران با رهبر را مهمترین اتفاق ادبی هر سال کشور دانست. دیداری که از سالهای ۱۳۶۳-۶۴ و دوران ریاست جمهوری رهبر فرزانه انقلاب شروع شده و تا امسال بدون وقفه ادامه داشته است.اهمیت این دیدار باعث می شود که شاعران زیادی از سراسر کشور خواهان حضور در این جلسه باشند بطوریکه به گفته اعضای تیم هشت نفره که از نمایندگان نحله ها و قالب های مختلف شعر فارسی تشکیل شده بود امسال بیش از شش هزار اثر برای حضور در این دیدار مورد بررسی قرار گرفت. امسال بنا را بر این گذاشتند که شاعران بیشتری را برای حضور در این دیدار انتخاب کنند. بعد از روزها بررسی ۱۷۵ شاعر انتخاب می شوند. نزدیک هفتاد درصد از شاعران منتخب، اولین بار است که در این جلسه حضور پیدا می کنند. بقیه هم از پیشکسوتان، مدیران فرهنگی و شاعران کشورهای فارسی زبان می باشند. حساس تر از این مرحله، مرحله انتخاب شاعران برای شعر خوانی است.برای حضور باید از صد، حداقل هشتاد بیاوری و برای شعرخوانی حداقل هشتاد و پنج. هر سال حدود بیست نفر شعرخوانی داشتند و امسال قرار است چهار پنج نفر بیشتر شود. هر سال سه چار نفر از کشورهای فارسی زبان شعر می خوانند، هفت هشت نفر از پیشکسوتان و بقیه از شاعران جوان. انصافا با این شرایط، انتخاب شاعران دشوار است. همه می خواهند در لیست شعرخوانها باشند و لیست ده پانزده نفر بیشتر جا ندارد.

*  ساعت حدود پنج عصر چهارشنبه است. نهم خرداد. شور خاصی در حوزه هنری پیچیده است. شاعران با شوق می آیند که کارتهایشان را بگیرند. بوی جای جای ایران از حوزه هنری به مشام می رسد. از زاهدان بگیر تا خراسان، از گیلان تا هرمزگان، از کهگیلویه و بویراحمد تا تبریز و... تعدادی از شاعران با لباس محلی آمدند. کردی، بلوچی، بندری و ... شاعرانی از افغانستان، پاکستان، تاجیکستان و...هم هستند. یکیشان با لهجه شیرینی می گوید ما هم ایرانی هستیم و مرزهای جغرافیایی نمی تواند ما را از ریشه مان جدا کند. از این می گوید که قبلا کشورشان قسمتی از خاک ایران محسوب می شد. پیرمرد شاعر افغانی دارد گریه می کند و چند نفر دلداری اش می دهند. ظاهرا به او خبر داده اند که برادرزاده اش در یک بمب گذاری در کابل بشدت مجروح شده است. آه از افغانستان که سالهاست رنگ خوشی ندیده است.

با یکی از شاعران می رویم که کارتمان را بگیریم. در راه با لبخند به من می گوید دعا کن من دو کارته باشم ! منظورش را نفهمیدم و وقتی پرسیدم گفت شاعرانی که شعر می خوانند دو کارت دارند و بقیه یک کارت. اول او اسمش را برای تحویل گرفتن کارت می گوید. پاکت را باز می کند و سرش را تکان می دهد. فهمیدم که شعرخوانی ندارد. به او می گویم که ناراحت نباش، انشاالله سال آینده سعر می خوانی.پاکتم را گرفتم، خوشبختانه دو کارته بود.

اتوبوس ها جلو در منتظرند. یکمرتبه باران شدیدی شروع به باریدن می کند. سوار اتوبوس می شویم. یک نفر می گوید با این باران دیدار قبل از نماز و افطار که در حیاط برگزار می شود لغو می شود. بیست دقیقه بعد در بیت رهبری هستیم در حالیکه رد پای باران، بر شمشادهای حیاط بیت مانده و خودش رفته است.

**  زیلویی در حیاط پهن شده است. از سالهای پیش به تجربه فهمیده ام که وقتی حضرت آقا وارد می شوند شاعران یکمرتبه هجوم می آورند که ایشان را زیارت کنند و صف معنایی ندارد. به همین دلیل نزدیک جایی که می دانم ایشان می نشینند منتظر می نشینم.
صدای بلند صلوات ورود رهبر معظم انقلاب را نوید می دهد. حضرت آقا وارد می شوند و با شاعران احوالپرسی می کنند. چند نفر از پیشکسوتها یکی یکی خدمتشان می رسند. همه شاعران می خواهند زودتر به محضرشان شرفیاب شوند. من جای خوبی ایستاده ام ولی هجوم جمعیت هر لحظه ممکن است از دیدار معظم له محرومم کند. یکی کتابش را به آقا می دهد، یکی شعری برایش می خواند، یکی مشکلش را می گوید و...آقا هم با حوصله گوش می کنند، دستی به سر و روی شاعران می کشند و ...

نوبت من می شود. سلام و دیده بوسی و...در محضرشان می نشینم. قزوه می گوید فلانی است از استان کهگیلویه و بویراحمد. امیری اسفندقه می گوید: " حضرت آقا، ایشون رباعی رو حرفه ای دنبال میکنن و کارای وزینی دارن " آقا تمجیدی می کنند و می پرسند: " از کدوم شهر استان کهگیلویه و بویراحمد؟ " عرض کردم از لنده. یکی از آنطرفتر با تعجب و اندکی مزاح می گوید: " لنده، لندن ؟!" حضرت آقا فورا می فرمایند: " لنده، دهدشت، بهبهان " تعجب کردم و عرض کردم: " حضرت آقا همانطور که نام لنده الان برای این دوستان غریبه، متاسفانه برای خیلی از مسئولان هم غریبه، بنده یه نامه نوشتم در ارتباط با مشکلات لنده " و نامه را تقدیم محضرشان کردم. نامه را همانجا داشت نگاه می کرد و من سعی کردم خیلی خلاصه از مشکلات شهرستان بگویم. گفتم که شهرستان لنده بیمارستان ندارد، خیلی از عزیزانمان با یک حمله قلبی و بخاطر دیر رسیدن به بیمارستان جانشان را از دست میدهند. جاده سی و اندی کیلومتری لنده به دهدشت هم آنقدر مشکل دارد که گاه آمبولانس حامل بیمار تصادف یا چپ میکند. مورد داشتیم که بیمار در دهدشت بستری بود و خانواده یا اقوامش میخواستند از لنده به عیادتش بروند در راه تصادف کرده و از بین رفتند. لنده با وجودیکه فرزندان زیادی در پستهای مهم و کلیدی کشوری،و لشکری دارد، با وجودیکه در منطقه به دیار اولین ها معروف است، با وجود هنرمندان زیادی که داشته و دارد از جمله مرحوم حسین پناهی، فرهنگسرا ندارد، راه حل مشکلات لنده این است که از بن بست خارج شود و به بهبهان وصل شود..." و ایشان با خوشرویی صحبتهای من را شنیدند، نامه را اجمالی خواندند و فرمودند: " انشاالله مشکلات حل می شود"جمعیت پشت سرم فشار می آورد و مجال بیش از این نبود.

* نماز را به امامت حضرت آقا می خوانیم و برای افطار می رویم. نان ، پنیر، سبزی و خرما برای افطار بود و به رسم همه میهمانی های رهبر، یک پلو مرغ برای شام که به خاطر ضیق وقت با هم صرف شدند. در این چند سالی که به محضر آقا شرفیاب می شوم متوجه شدم که ایشان صبر می کنند تا همه حاضرین، شروع به خوردن غذا کنند و خودشان بعد از همه شروع می کنند. خیلی کم غذا میل می کنند و بیشتر با یک استکان چای خودشان را مشغول می کنند ولی تا آخرین نفر از سفره بلند نشود ایشان از پای سفره بلند نمی شوند.

** مهدی اخوان ثالث ( م. امید ) از جوانی با رهبر معظم انقلاب در مشهد به یک انجمن ادبی می رفتند و از سواد ادبی بالای معظم له و نقدهایشان مطلع بودند. نقل معروفی است که در جلسه ای گفتند : "جایی که سید علی حضور داشته باشند شعر خوندن سخته ". شاعران شعر می خواندند و حضرت آقا روی نکاتی دست می گذاشتند و نقدهایی می کردند که همه ما و حتی پیشکسوتانی از قبیل یوسفعلی میرشکاک، دکتر موسوی گرمارودی و ...را متعجب می کرد. تسلط ایشان بر گونه ها و جریانهای متعدد ادبیات ایران و حتی جهان حیرت انگیز است.

نوبت به من می رسد. بعد از سلام عرض کردم : "حامل سلام گرم و صمیمی مردم استان کهگیلویه و بویراحمد هستم " فرمودند : " سلام خدا بر شما و آنها باد "چند رباعی خواندم و در پایان هر کدام بزرگوارانه تشویق کردند. رباعی آخر را ایشان و حضار خیلی بیشتر پسندیدند. حضرت آقا از من خواستند که بیت دوم آن را دوباره بخوانم من خواندم :

از روز تولد جگرم پرخون بود

و ایشان مصرع آخر را خواند :

اندوه من از خودم کهنسالتر است !

چند بار تمجید فرمودند و نوبت به نفر بعدی رسید.

* ساعت دوازده و بیست دقیقه است، رهبر معظم انقلاب از اهمیت پرداختن به ترانه و سرود می گفتند .به این می اندیشم که چطور ایشان می توانند در این سن و سال و با مشغله های فراوان اداره یک امت، بیش از پنج ساعت بی وقفه در یک جلسه حضور داشته باشند !

سید اکبر سلیمانی
یازدهم خرداد ماه نود و هفت


صفحه"شعر و ادب "پایگاه خبری آوای رودکوف را اینجا دنبال کنید.
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
انتشار یافته: ۳
صادق.پرچم
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۸:۵۰ - ۱۳۹۷/۰۳/۱۲
0
0
شیر مادر حلالت...پسر خوب
ابوطالب کریمی زاده مونه
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۱۲ - ۱۳۹۷/۰۳/۱۲
0
0
طیب الله انفسکم
سید حامد تقوی فرد
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۷:۵۵ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۲
0
0
برقرار و دغدغه مند بمانی شاعر عزیز
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر:
پر طرفدار ترین