« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
کد خبر: ۲۲۲۲۱
تاریخ انتشار: ۱۴ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۷:۰۴
جهانگیر ایزدپناه
جهانگیر ایزدپناه: در زمینه طنز به دو مورد از طنز پردازان نامی اشاره ای داریم.
پایگاه خبری آوای رودکوف -استادجهانگیر ایزدپناه :در زمینه طنز به دو مورد از طنز پردازان نامی اشاره ای داریم:

1--نشریه ملانصرالدین
در شهرهایی که زمانی جز ایران بودند ولی در زمان فتحعلی شاه به تصرف روسیه در آمدند، نشریه ای به نام شخصیت افسانه ای مشهور و جهانی (ملانصرالدین) در قفقاز منتشر میشد . شخصی به نام جلیل محمد قلی زاده مسئول نشریه طنز وکاریکاتور " ملا نصرالدین" بود. دست اند کاران این نشریه اکثرا ایرانی تبارانی بودند که شهرهایشان در زمان فتحعلی شاه قاجار به روسیه واگذارشده بود اما با ایرانیان واقوام خود مراوده داشتند وبا فرهنگ وتاریخ ومشکلات جامعه ایران آشنا بودند و به مشکلات ونظرات آنها می پرداختند.

در آن زمان افراد زیادی از ایرانیان برای کار به شهرهای مختلف روسیه بخصوص جمهوری آذربایجان فعلی می رفتند و در صنایع نفت و .... مشغول به کار بودند . این مهاجرین کارگر ایرانی بیشتر از آذری های (هموطنان ترک )ایرانی بودند.

نشریه ی ملانصرالدین هم درباره ی وضع این مهاجرین و نظر بعضی شان نسبت به مشروطه مطالب خواندنی می نوشت .

در آن زمان بحث مشروطه بود وچنین تبلیغ میشد که مشروطه و مجلس لطف شاهانه است و شاه مشروطه را به ملت اعطا کرده و بخشیده است . این اعطا وبخشش شاهانه به گوش کارگران ایرانی مهاجر و شاغل در آن جا هم رسیده بود . لابد فکر کرده اند مشروطه چیزی شبیه نفت است که از زیر زمین استخراج و شاه هم آن را به مردم بخشیده و هر کسی فکر می کرد که سهمی از بخشش شا هانه نصیبش خواهد شد .

حال بشنوید حکایت آن را در مطلبی از نشریه ملانصرالدین سال 1906 به قلم جلیل محمد قلی زاده بنام "آزادی در ایران"که به طنز مینویسد:

کارگر روستایی ساده ای بنام کربلایی محمدعلی از اهالی روستای "عربلو"از آذربایجان ایران دو سال و نیم پیش زن و بچه ی خود را رها کرده و برای کار آمده ولی پس از چندی به اذن خدا و شریعت پیغمبر بیوه زنی را صیغه کرده و خرجش زیاد شده و دیگر نتوانسته پولی برای خانواده خود بفرستد ، در این هنگام خبر اعطاء مشروطه در ایران به گوشش می رسد و فکر می کند که دیگر از بدبختی نجات یافته است . به ایران نامه می نویسد که سهم او را از مشروطه بگیرند و فورا برایش بفرستند !!!

بعد از مدتی زن و برادرزنش که قضیه ی زن صیغه ای اش را شنیده اند از ایران سوار بر الاغ شده و می آیند و محمدعلی بیچاره را با زن صیغه ای اش که منتظر رسیدن سهم مشروطه اش از ایران بودند به باد فحش و کتک می گیرند و خرد و خمیرمی کنند .چه میخواست ،چی شد.

درزمانی که قفقاز ودیگر مناطق روسیه آشوب وناامنی ایجادشد جلیل محمد قلی زاده همراه خانوادهاش (با کمک برادرش که با انقلابیون ایران در ارتباط بود )مدتی به آذربایجان ایران آمدند ومورد استقبال شایانی قرار گرفتند وچند شماره از نشریه ملانصرالدین را هم در تبریزمنتشر کردند وبعد تفلیس برگشتند.

2-- نشریه صوراسرافیل

در زمان انقلاب مشروطه و مشروطه طلبی طنز در ایران گسترش یافت وبا طنز پردازانی نظیر جلیل محمد قلی زاده تبادل افکار داشتند.

نشریه "صوراسرافیل" نمونه بارز طنز ایران بود که با سرمایه ی میرزا قاسم خان تبریزی و با سرد مداری میرزا جهانگیرخان شیرازی وبا همکاری میرزا علی اکبر خان دهخدا (دخو)شروع بکار کرد. جهانگیرخان شیرازی مردی آزادیخواه و فعال و مشروطه خواه ومخالف ارتجاع بود، به همین علت هم دشمان زیادی داشت و با کودتای محمد علی شاه و به توپ بستن مجلس شورای ملی و سرکوب آزادیخواهان عاقبت هم این برزگ مرد مشروطه خواه وضد استبداد را به طرز فجیعی در باغشاه تهران به قتل رساندند.

میرزا علی اکبرخان دهخدا(دخو) در هفته نامه صور اسرافیل مطالب طنزی به نثر و نظم تحت عنوان "چرند و پرند" مینوشت که مسایل اجتماعی سیاسی روز را به باد انتقاد میگرفت و طرفداران بسیاری داشت وازنشریه ملا نصرالدین هم تاثیر پذیر بود.

نشریه صور اسرافیل و نشریه ملانصرالدین از نظر سبک هنری و نویسندگی هماهنگی ها و شباهتهای زیادی داشتند و در جریان کار همدیگر بودند و هر دو به زیبایی مسایل را بیان میکردند ومخالف ارتجاع وخرافات بودند که بالطبع مخالفینی داشتند از جمله در قفقاز شخصی به نام شیخ الاسلام از مخالفین سرسخت نشریه ملانصرالدین بود .شیخ الاسلام به دیار باقی شتافت ، به همین مناسبت دهخدا به طعنه و طنز درصوراسرافیل شماره 23 مورخه 17 محرم 1326 هجری قمری مطلبی تحت عنوان "تعزیت به ملانصرالدین" در عزای شیخ السلام منتشر میکند بدین شرح :

" ای باد صبا اگر به قفقاز بگذری اندکی در تفلیس درنگ کن و از من سلام فراوان به ملانصرالدین برسان و بگو ای دچار غم و اندوه ، این چرخ فلک به کام چه کسی گشته ؟ فرزند آدم چه شاه و چه گدا روزی گورش را گم میکند و کسی جز خدا در جهان نمی ماند . این قدر بی تابی نکن که غصه مرگ میشوی . شیخ الاسلام مرد ، اما گمان نبری که نامش از میان نامها گم شد. برو خدا را شکر کن که شیخ نوری و حسن دبوری را داریم . سقف و ستون دین هرگز نمیریزد و خدا ما را بی آخوند و ملا نمیگذارد

گر برفت پدر ، پسر بماناد /
جای خ.....کره خ.... بماناد "/

دهخدا بعدا از مسائل سیاسی وطنز کناره گیری کرد وبه تحقیق پرداخت وآثار گران بها،سترگ وماندگاری چون فرهنگ دهخدا را آفرید.

منبع : از صبا تا نیما، تألیف یحیی آریان پور، جلد دوم

قسمت اول و دوم این یاداشت را در پایین همین صفحه در بخش خبرهای مرتبط دنبال کنید
                                                                                                                            ⏬

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: