« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
کد خبر: ۲۴۱۱۴
تاریخ انتشار: ۲۵ دی ۱۳۹۷ - ۰۰:۲۳
به گزارشپایگاه خبری آوای رودکوف، روزنامه همشهری نوشت: کاغذنوشته‌های خرید و فروش کلیه که پیش از این در کوچه فرهنگ حسینی در خیابان ولیعصر دیده می‌شد، این روزها ظاهری متفاوت پیدا کرده و تبدیل به دیوارنوشته‌های بزرگ گرافیتی و البته اعتراضی شده است. حالا دیگر خبری از برگه‌ها و نوشته‌های کوچک که روی دیوارها چسبانده می‌شدند نیست؛ بلکه تمام یک دیوار را آن هم با خطوطی درشت و با رنگ‌های تندی همچون قرمز، نام یک فروشنده کلیه و شماره تماسش گرفته است. نوشته‌هایی که در گفت‌وگو با صاحبان متن‌ها حکایت از اعتراض‌شان نسبت به شرایط سخت زندگی و فقر مالی‌شان دارد. افرادی که معتقدند باید دادشان را جوری با نوشته‌شان فریاد بزنند که هر رهگذری آن را ببیند و بشنود.

کوچه فرهنگ حسینی برای همه کسانی که سال‌هاست به‌دنبال خرید کلیه و البته فروش هستند، نامی آشنا محسوب می‌شود. به‌خصوص اینکه انجمن حمایت از بیماران کلیوی هم در این خیابان قرار دارد و البته همین موضوع پای فروشندگان و حتی کاسبان بسیاری را به این خیابان باز کرده است. همه بیمارانی که از در انجمن بیرون می‌آیند در نگاه نخست چشمشان به شماره تلفن‌هایی می‌افتد که با اسپری‌ها شبیه نقاشی‌های دیواری اعتراضی روی دیوارها نوشته شده‌اند؛ «A+، کلیه فروشی به هر قیمتی که خواستی، آذر۹۷.» نگاهت را که برگردانی دیوار به دیوار انجمن، فروش فوری کلیه به‌صورت توافقی ثبت شده است و کمی آن طرف‌تر هم شرکتی به نام الوند از خرید و فروش کلیه بدون واسطه با همان خطوط درشت و قرمزرنگ خبر داده است؛ «شرکت الوند، خرید و فروش کلیه بدون واسطه، شماره...» محسن همان کسی که شماره‌اش را در بزرگ‌ترین ابعاد روی دیوار این خیابان بزرگ نقش کرده است، به همشهری می‌گوید: «۳ سال است به انجمن مراجعه می‌کنم. می‌روم و می‌آیم. بارها گفته‌ام که کلیه‌ام را باید برای مشکلات مالی بفروشم اما برایم کاری نمی‌کنند در حالی که روزی چند نفر مراجعه می‌کنند. آخرش به این نتیجه رسیدم که خودم شماره‌ام را روی دیوار بنویسم.»

می‌خواهم کلیه‌ام را بفروشم

شاهین نام فرد دیگری است که به‌ درشتی اسمش روی دیوار کنار انجمن ثبت شده است. او که ساکن خیابان فلاح است، می‌گوید: «مشکلات مالی و اعتیاد و بیماری اعضای خانواده باعث شده تا به آخر خط برسم و برای همین هم می‌خواهم کلیه‌ام را بفروشم.» او با خنده می‌گوید: «هر کسی تماس می‌گیرد درخواست تخفیف دارد. انگار همه‌شان از من گرفتارتر هستند ولی کسی نیست بگوید که سر چند کیلو مرغ و گوشت که چونه نمی‌زنیم.» او می‌گوید: «از انجمن هم چند باری تماس گرفته‌اند که شماره‌ام را از روی دیوار پاک کنم اما من چاره‌ای ندارم. اگر نتوانم هزینه‌های خانواده‌ام را تامین کنم صاحبخانه اسباب و لوازم‌مان را بیرون می‌ریزد. به مسئولان انجمن هم گفته‌ام چاره‌ای ندارم قیمت را هم بالا نگفته‌ام. به‌نظر شما ۲۰میلیون پول زیادی برای یک کلیه است؟»

تهدیدها را به جان می‌خریم

«با اسپری و رنگ قرمز بیشتر به چشم می‌آید. روی برگه که بنویسی همه‌چیز را باد و باران از بین می‌برد و یا اینکه افرادی از شهرداری و... آن را می‌کنند ولی این دیوارنوشته‌ها هم بهتر به چشم می‌آیند و هم راحت حذف نمی‌شوند. شاید هم مسئولی ببیند و به فکر ما بیفتد.» صابر ۴۱ساله اینها را می‌گوید و ادامه می‌دهد: «من برای یکی از دوستانم این کار را انجام می‌دهم که می‌خواهد با فروش کلیه‌اش پولی جور کند و بخشی از بدهی‌هایش را بدهد. البته تهدیدهای انجمن را هم باید به جان بخری که دائم آدم را با پلیس۱۱۰ تهدید می‌کنند.»

سرتاسر کوچه را که قدم می‌زنی محال است در و دیوار و حتی در پارکینگی را پیدا کنی که شماره تلفنی از فروش کبد، کلیه و... روی آن ثبت نشده باشد. پرویز از ساکنان این کوچه می‌گوید: روز و شب نداریم. هر ساعتی از شبانه‌روز که به این کوچه بیایید آدم‌هایی را می‌بینید که یا دارند با رنگ دیوار را پاک می‌کنند و یا دارند روی دیوار شماره تلفن می‌نویسند. همین چند شب پیش چند نفر با هم درگیر شدند چون هرکدام می‌خواستند شماره خودشان را درشت‌تر روی دیوار بنویسند. جدا از سروصدا و دعواهای همیشگی، وضعیت نابسامان خریداران و فروشنده‌ها در گوشه‌گوشه کوچه امان‌مان را بریده است. بارها به پلیس زنگ زده‌ایم اما هیچ کاری نمی‌کنند و می‌گویند به‌واسطه یک شماره تلفن نمی‌توان کسی را دستگیر کرد.

۴سال است دیالیز می‌شود و حالا دنبال کلیه است، می‌گوید: «روزی ۱۰بار کاغذ می‌چسباندم ولی چند روز بعد که می‌آمدم همه را کنده بودند، برای همین تصمیم گرفتم این‌بار با رنگ روی دیوار بنویسم تا نتوانند پاکش کنند. از مراجعه مداوم برای دیالیز خسته شده‌ام و حاضرم همه زندگی‌ام را برای یک کلیه بفروشم.»

کار ما غیر قانونی نیست

مقابل تصویری که شهرداری برای زیبایی ابتدای خیابان از یک دالان قدیمی کشیده است، مردی با موهایی فرفری و لباس‌هایی که جاهل‌های دهه۵۰-۴۰ را به یاد می‌اندازد، ابتدای کوچه ایستاده و رفت‌وآمدها را مدنظر دارد. او که کارش به گفته خودش واسطه‌گری برای خرید و فروش کلیه است، می‌گوید: «به‌جای اینکه سال‌ها مردم در نوبت بمانند برایشان در عرض چند روز از هر گروه خونی که بخواهند آدم جور می‌کنم. کار من نه‌تنها غیرقانونی نیست بلکه چون می‌توانم آدم‌ها را زودتر به زندگی برگردانم قدم خیر هم برمی‌دارم. از طرف دیگر هم چندمیلیون تومان به فردی می‌رسد که به‌خاطر مشکلات اقتصادی دنبال خریدار می‌گردد.»

کلیه‌ام فروش برود، مجبور نیستم به شهرمان برگردم

کم‌سن و سال و نحیف است. کمی بالاتر از کوچه بساطش را پهن کرده و لیف می‌فروشد. می‌گوید همسرش تصمیم به فروش کلیه‌اش گرفته چون دستفروشی جوابگوی زندگی‌شان نیست و او در این کوچه بساطش را پهن کرده که مواظب دیوارنوشته‌شان هم باشد که کسی آن را پاک نکند. شهلا که ۲سال است از دهدشت در استان کهگیلویه و بویراحمد به تهران آمده می‌گوید:« هرکاری که بگویید انجام داده‌ایم اما فایده ندارد هر جایی برای کار می‌رویم یا سابقه می‌خواهند یا معرفی‌نامه ما هم هیچ کدام را نداریم. برای همین همسرم تصمیم گرفت کلیه‌اش را بفروشد. بساط‌مان را اینجا آورده‌ایم تا شماره‌مان را پاک نکنند.»

او ادامه می‌دهد:« اگر این پول دستمان بیاید، می‌تواند کمک زیادی برای زندگی‌مان باشد. من هم دیگر مجبور نمی‌شوم به شهرمان برگردم و دور از همسرم زندگی کنم.»

موسوی چلک رئیس انجمن مددکاری اجتماعی: مردم ابایی از بیان فقر و اعتراض به آن ندارند

فروش کلیه موضوعی است که باید از چند زاویه به آن نگاه کرد؛ نخست اینکه ما با یک پدیده‌ای مواجه هستیم به نام فقر که این موضوع در چند سال اخیر به‌گفته مسئولان بغرنج‌تر شده است ضمن اینکه هر روز شاهد هستیم که فقر مشهودتر می‌شود و زخم فقر عمیق‌تر؛ طبیعتا نوع واکنش مردم هم متفاوت‌تر خواهد بود به همین دلیل یک جاهایی رفتارهایی می‌بینیم که تازگی دارد مانند همین دیوارنوشته‌های بزرگ درباره فروش کلیه. این نکته را هم گوشزد می‌کنم که دیگر مردم ابایی از پنهان کردن فقرشان ندارند این در حالی است که در گذشته ملاحظاتی در این زمینه وجود داشت اما به این علت که فقر در ابعاد مختلف خود را نشان داده است دیگر افراد بابت این موضوع نیاز به مخفی شدن را احساس نمی‌کنند. در واقع یک جایی رفتارهای مردم برای بیان نیازها، خواسته‌ها و مطالبات و یا اعتراض‌هایشان به‌صورت دیوارنوشته انتقال داده می‌شود همانطور که در خیلی از نقاط دنیا و حتی برخی از نقاط شهرهای خودمان هم این موضوع را می‌بینیم. به هر حال نباید این موضوع را نادیده بگیریم که دیوارنوشته‌ها نوعی پیام هستند برای انتقال یک سری مفاهیم. البته نمی‌خواهم بگویم الزاما این نوع پیام‌ها بیان‌کننده نوعی اعتراض است اما تعدد دیوارنوشته‌ها حامل این پیام است که مردم در رابطه با آن موضوع حساس‌تر هستند حالا این حساسیت می‌تواند شکل اعتراض پیدا کند و یا شکل پیام و یا گاهی هم شکل یک مطالبه و خواسته را داشته باشد به هر حال اینکه چنین دیوارنوشته‌هایی بیشتر دیده می‌شود نشان‌دهنده این است که دیگر مردم از بیان کردن این موضوعات ابایی ندارند و قبح موضوع از بین رفته است. در نهایت اینکه هرکس که این نوشته‌ها را می‌بیند تحت‌تأثیر این فضا قرار می‌گیرد. نکته دیگر این موضوع هم برمی‌گردد به نظام رفاه اجتماعی و درمان اجتماعی ناکارآمد که به هر دلیل ایجاد شده است درحالی‌که اگر نظام رفاه اجتماعی کارآمد بود هرگز با چنین تصاویری در جامعه روبه‌رو نمی‌شدیم. بنابراین به‌نظر من این دیوارنوشته‌ها نشان‌دهنده این است که مردم از بیان کردن مطالبات خود در حوزه اقتصادی دیگر ابایی ندارند و قبح فقر و بی‌پولی و نداری برایشان ریخته است و اتفاقا می‌خواهند به‌صورت مطالبه‌گرانه آن را بیان کنند.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: