« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
کد خبر: ۲۵۷۰۳
تعداد نظرات: ۴ نظر
تاریخ انتشار: ۲۸ مرداد ۱۳۹۸ - ۰۹:۱۴
یادداشتی به قلم غفارفتحی؛
چه می توانم بگویم وقتی آفتاب توسعه با این همه ظرفیت ، استان کهگیلویه و بویراحمد را به حاشیه ها رانده ، بوی نگاه های بعضی ، سیاست مداران و عاملان دولت هایی که وصیت نامه هایشان را باخودنویس پارکر می نویسند ، برایمان نسخه فضیلت می پیچند ، حال آن که متن تشنگی هایمان را ترجمه نکرده اند ، و شبکه ی تلویزیونی دنایی که خزان های عمرمان را روایت گری نمی کند ، نه از پاهای برهنه رنجورمان می گوید ، نه از تاول دستان کارگر پدرانمان فریادی....
پایگاه خبری آوای رودکوف-سید غفار فتحی:حکایت پیرزن فلجی  به نام مرحومه مشهدی ماه زینب از روستای مونه ، شهرستان لنده هست ، که عمری مظلومانه در چپرزیست ،  چندماه قبل که به عیادتش رفته بودم  ، از آخرین آرزویش که آزادی فرزند خود از زندان بود ، سخن می گفت ، حال آن که به سختی نفس می کشید ، خیرین نیکوکار حی علی خیرالعمل ، براستی که بهشت زیرپای مادران است.

 ازآنجایی که در نظام اسلامی رفع فقر و محرومیت در شمار هدف های طراز اول است ، به یقین پایبندی به اصول انقلاب ، بدون مجاهدت در راه مستضعفین و محرومان ، سخنی بی معنا و ادعایی پوچ است .

چه می توانم بگویم وقتی آفتاب توسعه با این همه ظرفیت ، استان کهگیلویه و بویراحمد را به حاشیه ها رانده ، بوی نگاه های بعضی ،  سیاست مداران و عاملان دولت هایی که وصیت نامه هایشان را باخودنویس پارکر می نویسند ، برایمان نسخه فضیلت می پیچند ، حال آن که متن تشنگی هایمان را ترجمه نکرده اند ، و  شبکه ی تلویزیونی دنایی که خزان های عمرمان را روایت گری نمی کند ، نه از پاهای برهنه  رنجورمان می گوید ،  نه از تاول دستان کارگر پدرانمان فریادی ، اما هیهات که ازفقر ترسیده باشیم .


زمان از زمانه اعتراف خواهد گرفت ، حماسه تلخی به نام مظلومیت ، به نام تنهایی ، به نام شیون ، به نام چپر ، به نام بی کسی ، به نام زمستان ، به نام  فلج و نیستی ،  به نام مرحومه مشهدی ماه زینب ، تکه های معلق قلبم در آسمان حسرتِ روستای شهید پرور مونه ، شهرستان لنده  ، از پیرزنی می گوید ، که سال ها چشمانش  در انتظار مردی سوخت که برای همیشه رفت ، شاید تقصیر مرد نبود بلکه مردانگی مرده بود

رسول اکرم( ص) می فرمایند : قبر در هر روز پنج مرتبه انسان را صدا می زند ،  در مرتبه پنجم می گوید ،  ای انسان من خانه ی خاک ها و ریگ ها هستم باخودتان فرش بیاورید ، لازم است به آن هایی که گمان می کنند ثروت شان از شیر مادرانشان حلال ترست،  بگویم که هیچ ثروت انباشته شده ای هم حلال نیست ، اگر به دنبال فرش قبرتان هستید ، بیایید به تمنا و خواهش مادری که در واپسین روزهای عمر خود ، تنها دلواپسی اش آزادی فرزندش از زندان بود ،با عملی صالح و ماندگار وحمایت خیرین نیکوکار لبیک بگوییم ، من گریه های این مادر مرحومه را ازنزدیک دیدم ، بیاییم روح  مادری را برای قرب الی الله شاد کنیم ، بیاییم عشق را به هم نوعی هدیه دهیم.

سید غفار فتحی
۱۳۹۸/۵/۲۷
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
انتشار یافته: ۴
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۵۱ - ۱۳۹۸/۰۵/۲۸
0
0
این فردی که الان در زندان است بیش از 30 سال است که به بهبهان رفته و هیچ ارتباطی با مادرش ندارد و به دلیل مشکلات ..........زندانی شد و شایسته چنین یاداشتی نیست.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۵۳ - ۱۳۹۸/۰۵/۲۸
0
0
در مورد این فرد غلو شده
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۵۴ - ۱۳۹۸/۰۵/۲۸
0
0
این فرد چرا خودش به مادش توجه نمی کرد و بهش سر نمی زد و ارتباطی با مادرش نداشت ؟؟؟!!!!!
محسن
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۵۹ - ۱۳۹۸/۰۵/۲۸
0
0
وقتی مادری می میرد، نیمی از فرزندانش را با خود به زیرگل می برد، در خصوص فلاکت وبی کسی این پیرزن مرحومه هیچ شکی نیست ، فرزندش شاید به صورت باید وشاید به دادش نرسیده ولی خواسته ی این مادر آزادی فرزندش بود ، و اینجاست که عشق یک مادر آدم را گیج می کند ، ما باید مادرانمان را دوست بداریم.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: