« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
کد خبر: ۲۹۵۹۷
تاریخ انتشار: ۲۱ دی ۱۳۹۹ - ۱۸:۰۱
سیاسی؛
دیپلماسی ایرانی به نقل از علی عیدی پور، دانشجوی دکتری روابط بین الملل و پژوهشگر مهمان در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه نوشت: به دنبال ترور سردار سلیمانی در 13 دی 1398 تا همین روزها که مصادف است با اولین سالروز این ترور، همواره در نظرها و تحلیل ها، احتمال بروز درگیری نظامی بین ایران و آمریکا مطرح بوده است.
به گزارش پایگاه خبری آوای رودکوف؛دیپلماسی ایرانی به نقل از علی عیدی پور، دانشجوی دکتری روابط بین الملل و پژوهشگر مهمان در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه نوشت:  به دنبال ترور سردار سلیمانی در 13 دی 1398 تا همین روزها که مصادف است با اولین سالروز این ترور، همواره در نظرها و تحلیل ها، احتمال بروز درگیری نظامی بین ایران و آمریکا مطرح بوده است.

بحث مقاله حاضر این است که احتمال بروز جنگ بین ایران و آمریکا بسیار اندک است، چرا که در شرایط کنونی جنگ به زیان هر دو کشور خواهد بود و آنان را از رسیدن به اهداف بلند مدت خود باز می دارد. هدف بلند مدت ایران حفظ و گسترش نفوذ منطقه ای است و هدف بلند مدت آمریکا جلوگیری از افول قدرت و بازگشت به نقش رهبری در نظام بین الملل است.

معمولا جنگ زمانی به وقوع می پیوندد که از یک طرف همه راه های دیپلماسی بسته باشد و از طرف دیگر، فایده های آن بیشتر از هزینه ها باشد، و این با واقعیات کنونی نظام بین الملل و شرایط فعلی دو کشور ایران و آمریکا همخوانی ندارد.

از روز 18 اردیبهشت 1397 تا کنون که آمریکا از برجام خارج شد و سیاست «فشار حداکثری« علیه ایران را اعمال کرد، ایران در چارچوب سیاست «صبر استراتژیک» همواره سعی کرده با حفظ پایبندی خود به برجام، یک «پل بازگشت به عقب» را برای خود حفظ کند. در شرایطی که دوران ریاست جمهوری ترامپ به پایان نزدیک می شود و در آستانه روی کار آمدن دولت بایدن هستیم که اعلام کرده قصد بازگشت به برجام را دارد، حفظ «پل بازگشت به عقب» توسط ایران، می تواند برای هر دو طرف مفید باشد و این به معنی باز بودن باب گفت وگو است. تحت این شرایط منطقی است که ایران و آمریکا از هرگونه اقدامی که به تخریب این پل بینجامد و راه دیپلماسی را مسدود کند، اجتناب کنند.

در ماجرای ترور سردار سلیمانی هم ایران طی یک سال گذشته با اتخاذ یک سیاست حساب شده از تشدید درگیری با آمریکا پرهیز کرده و تسویه حساب در این قضیه را به خروج نیروهای آمریکایی از منطقه پیوند زده که مسلما در کاهش تنش میان دو کشور موثر بوده است.

در صورت بروز جنگ شاید تصور بر این باشد که یکی از دو طرف، برنده و دیگری بازنده باشند، اما واقعیت این است که در صورت بروز درگیری بین این دو کشور، هم ایران و هم آمریکا بازنده اصلی هستند و برندگان این جنگ در منطقه، کشورهای «عربستان سعودی و اسرائیل» و در خارج از منطقه، «چین» هستند. به عبارت دیگر ایران و آمریکا وارد جنگی می شوند که هزینه های آن برای طرفین (ایران و آمریکا) و فایده های آن برای دیگران (عربستان،اسرائیل و چین) خواهد بود.

در صورت وقوع جنگ، از یک سو ایران بازنده این جنگ است: چراکه از یک طرف سیاست «صبر استراتژیک» ایران بعد از خروج آمریکا از برجام و نیز در پی ترور سردار سلیمانی بی نتیجه خواهد ماند و در این مدت فقط هزینه های بی بازگشت را پرداخت کرده است؛ و از طرف دیگر صحنه رقابت منطقه ای را به دو دوشمن دیرینه خود یعنی عربستان سعودی و اسرائیل، واگذار می کند چراکه درگیر یک جنگ فرسایشی می شود و توان کمتری برای حفظ نفوذ منطقه ای خود خواهد داشت.

اگر جنگی صورت بگیرد، قطعا عربستان و اسرائیل از آن در امان نخواهند بود اما این سودی برای ایران ندارد چراکه حفظ و گسترش نفوذ منطقه ای ایران، مستلزم برقراری آرامش در منطقه است. عربستان سعودی و اسرائیل با علم به مفید بودن محیط آرام منطقه برای گسترش نفوذ ایران، سعی دارند با تحریک آمریکا به جنگ علیه ایران، به اهداف خود که همان کاهش نفوذ منطه ای ایران است، دست یابند.

از سوی دیگر، آمریکا نیز بازنده این جنگ خواهد بود با این تفاوت که باخت آمریکا هم‌زمان و پیوسته به هم در دو سطح منطقه ای و بین المللی خواهد بود. در سطح منطقه ای، خاطره تلخ جنگ عراق هنوز برای آمریکایی ها زنده است. در صورت بروز جنگ بین ایران و آمریکا، این جنگ به باتلاقی برای آمریکا تبدیل خواهد شد که بعید است به راحتی بتواند از آن خارج شود. تجربه امنیتی آمریکا در عراق آنان را وادار خواهد ساخت تا از الگوهای «کم شدت» در برابر ایران استفاده کنند. در این میان، اعزام نیروهای نظامی راهبردی آمریکا به منطقه را صرفا باید برای برقراری موازنه تهدید تجزیه و تحلیل کرد و نه شروع جنگ.

در سطح بین المللی باید به رقابت شدید میان آمریکا و چین برای سیطره جهانی اشاره کنیم. حضور اضافی نیروهای آمریکایی در خاورمیانه و خلیج فارس، فرصت بیشتری در اختیار چین می گذارد تا نفوذ خود در جهان را، از اروپا تا خاورمیانه بسط دهد. بنابراین بهترین گزینه برای چین، حضور بلند مدت آمریکا در خاورمیانه و به ویژه درگیری نظامی این کشور در این منطقه است، چراکه درگیری نظامی آمریکا در منطقه خاورمیانه، به معنای هموار شدن راه ابر قدرتی چین است که همزمان بدترین گزینه برای آمریکا محسوب می شود. درگیری نظامی آمریکا در خلیج فارس، باعث توانفرسایی این کشور می شود. تاکتیک توانفرسایی یعنی اجازه دادن به رقیب در راستای هدر دادن منابع زیاد برای به دست آوردن منافع اندک و آمریکا نمی خواهد در دام این تاکتیک اسیر شود و عرصه رقابت بین المللی را به چین واگذر کند.

بنابراین می توان نتیجه گرفت که ایران و آمریکا با علم به اینکه وقوع جنگ بین آنها هیچ منفعتی برای طرفین ندارد و فقط موجب استفاده دیگر بازیگران منطقه ای و بین المللی از این شرایط می شود، وارد درگیری نظامی نخواهند شد.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: