« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
کد خبر: ۴۱۹۱
تاریخ انتشار: ۰۴ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۹:۴۰
در سال 1364 با خانواده رفته بودیم تشیع جنازه یکی از شهدای فامیل شهید زکی نژاد ، موقع برگشتن ایشان گفتند: این دفعه تشیع جنازه شهید زکی نژاد رفتیم و دفعه بعد نوبت من است و این جمله همیشه در ذهنم ماندگار شده است

 آوای دنا-خبرگزاری بسیج نوشت:سردار قدرت الله رستم پور در یکی از باستانی ترین روستاهای کهگیلویه ، بخش لنده به نام ایدنک در سال 1343 دیده به جهان گشود. از نسلی بود که امام(ره) آن ها از یاران خود نام برده بود.

او در منطقه آتشگاه دیده گشود ئ هستی را تجربه کرد. وی تنها پسر خانواده بود شش خواهر و همسرش هفت گلبرگ بودند که این نگین دردانه و انسان فرزانه زینت بخش آن ها بود هم دیده پدر به جمالش روشن و هم کناب وجودی مادری با وی معنی پیدا می کرد.

تا سال سوم ابتدایی در زادگاهش درس خواند و چهارم و پنجم ابتدایی را در روستای سرآسیاب و دوران راهنمایی را در شهر لنده سپری کرد. دوران متوسطه را در گچساران و دهدشت به پایان رسانید و از دانش آموزان موفق و نمونه بود. ادب و اخلاق متانب و بردباری اش زبانزد خاص و عام بود.

از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت سپاه درآمد سرانجام عشق به امام ئ علاقه شدیدش به نهاد مقدس سپاه سبب شد وی به خیل سبز پوشان بپیوندد.

سال 61 به عضویت رسمی سپاه در آمد با توجه به دقت در حفاظت از بیت المال به عنوان مسئوول تدارکات سپاه پاسداران مشغول و یه عضویت شورای فرماندهی سپاه آن شهرستان در آمد. وی آنچنان خوش درخشید و خلاقیت و ابتکار از خود نشان داد که به معاونت قضایی تیپ 48 فتح منصوب شد. خانواده را به توجه حدیث معروف پیامبر اکرم(ص) مهمترین بنیاد می دانست در همین رهگذر در دوران جوانی اقدام به ازدواج کرد که حاصل این پیوند مقدس یک پسر  و دو دردانه دختر است.

در عملیات های متعددی دل به دریا زد و خود را به آتش، در سنگر و خاکریز مهر بر سجاده دل نهاد و نماز عشق اقامه کرد. در جای جای جبهه در آتش و خون رهایی سرداد. در عملیات های پیروزمندانه و غرور آفرینی چون بدر، کربلای 1، 4  و 5 شرکت فعال داشت و سرانجام در 24 دی ماه سال 1365 به وسیله هواپیماهای عراقی مورد هدف قرار گرفت و به خیل شهیدان پیوست.

خاطراتی را از زبان همسر شهید می شنویم:

عامل مهمی که باعث شد به خواسته شهید در خصوص ازدواج جواب مثبت بدهم ایمان ، اخلاق حسنه و خوب او بود. او مذهبی، متدین و متین بود پس از آنکه با هم ازدواج کردیم تمام خصوصیات یک همسر خوب را در ایشان مشاهده کردم وی از همان اوایل زندگی همه کارهای خانه در حد توانش به من کمک می کرد.

شهید رستم پور از نظم و انضباط ویژه ای برخوردار بود سعی می کرد بیشتر با بچه ها باشد و با آن ها بازی کند. از مهمترین خصوصیات او که خیلی به آن علاقه مند بودم آرام بودن واحترام به بزرگتر ها، مغرور نبودن و مرد خدا بودن ایشان بود و به اندازه ای دارای نفس کریمه بود که هیچ گاه غرور نداشت و فراموش نمی کنم آخرین سفر ایشان که حالات خندان و شادابی داشت.

همسر شهید به یکی دیگر از دفتر خاطراتش با شهید اشاره می کند و ادامه می دهد: در سال 1364 با خانواده رفته بودیم تشیع جنازه یکی از شهدای فامیل شهید زکی نژاد ، موقع برگشتن اسشان گفتند: این دفعه تشیع جنازه شهید زکی نژاد رفتیم و دفعه بعد نوبت من است و این جمله همیشه در ذهنم ماندگار شده است.

همرزم شهید سرهنگ شکر الله واهبی زاده که خود یکی از نیروهای فعال در زمان جنگ است از خصوصیات شهید رستم پور می گوید: از زمان تشکیل سپاه و ورود شهید رستم پور با او آشنا شدم. از نظر معنوی و عرفانی شخصی مقی به نماز اول وقت، مأنوس با قرآن و مداوم در حال دعا بود.

رابطه اش با دوستان صمیمی ، دلسوزانه و سازنده بود و با توجه به قدرت و توانایی فکری که داشت فردی مسئولیت پذیر بود و در تمام امور نظم را سرلوحه کار خود قرار می داد. وی به دلیل روحیه عدالت محوری که داشت همیشه مسئول قضایی بود و سرانجام با توجه به علاقه مندی اش به شهادت در همین مسئولیت به شهادت رسید.

مزار این شهید گرانقدر در گلزار شهدای ایدنک واقع است.

قسمتی از وصیت نامه سردار شهید قدرت الله رستم پور:

پدر و مادرم! چه زحمات و رنج هایی که برای من نکشیدید . چه حق بزرگی بر گردن این حقیر دارید که نتوانستم  در این مدت عمر زودگذر جبران زحمات شما کنم و کوتاهی کردم و فرزند خوبی برای شما نبودم ، چنانچه در این راهی که قدم گذاشتم و حرکت کردم اگر خون من ریخته شود که ارزش ندارد، اگر قبول براگاه الهی قرار گیرد سند زنده و تاریخی هستم برای شما در آخرت، در صورتی که شما از دادن این سند ناراحت نشوید راضی باشید باید افتخار کنید.

اما وصیتی به همسرم! همسرم! هر چند می دانم که در فراق من ناراحت هستی ، ولی ناراحتی تو در برابر رسالتی که داری و بر دوش تو است خیلی ناچیز است. به فکر من نباش که بتوانی چگونه به وظیفه ات در این جامعه و این موقعیت از اسلام عمل کنی. تو به عنوان یک همسر و زن در جامعه اسلامی باید نقش خودت را ایفا کنی ، وظیفه تو گریه کردن برای شوهرت نیست، و ظیفه تو این است که آن راهی را که شوهرت رفته بشناسی و در شناسایی  به بقیه زنان پیام رسان باشی هر چند حقیر برای تو شوهر خوبی نبودم و به وظیفه خود آن طور که باید و شاید عمل نکردم و چه بسا بر اثر کوته فکری و لغزش هایی که در انسان و بر انسان به وجود می آید تو را اذیت کردم و از دست من ناراحت شدی.

ای همسرم! دخترم را زینب وار تربیت کن، تا بتواند فردا در جامعه اسلامی رسالت دار باشد. همسرم به زنان راه اسلام را بیاموز و صابر باش که ان الله مع الصابرین، اگر حقی بر تو دارم حلالت باد و امیدوارم که تو هم مرا حلال کنی.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: