« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
برچسب ها
در گفتگوی اختصاصی با مهندس اسفندیار صلاحت پور نامزد انتخابات مجلس در کهگیلویه بزرگ عنوان شد:
ما مردم کهگیلویه نیاز  داریم در حوزه‌ی انتخاب نماینده مجلس هم دست به یک نوسازی بزنیم و با عبور از تکرار انتخاب‌ها به یک فرد جوان متناسب با دانش و نیازهای روز جامعه رای بدهیم.
کد خبر: ۳۵۰۵۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۴

حوادث؛
فرمانده انتظامی شهرستان کهگیلویه از فداکاری ماموران کلانتری ۱۱ شهر دهدشت و نجات جان سه کودک میان شعله های آتش خبر داد.
کد خبر: ۳۴۰۸۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۹

حوادث؛
خواستگاران قلابی در نقش پسران عاشق‌پیشه طعمه‌های خود را فریب می‌دهند و دست به جرائم سیاه می‌زنند.
کد خبر: ۳۲۶۷۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۰۶

کهگیلویه و بویراحمد؛
استاندار کهگیلویه و بویراحمد در خصوص شایعه کاهش بودجه استان توضیحاتی ارائه کرد.
کد خبر: ۳۲۲۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۰۸

به قلم وحید حاج سعیدی؛
فقط دوستان فدراسیون نشین یادشان باشد این تو بمیری از آن تو بمیری ها نیست که با یک سبد خنده و دو کارتن گز و یک زونکن دروغ غائله ختم به خیر شود.
کد خبر: ۳۱۶۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۱۱

به قلم وحید حاج سعیدی
اخذ مالیات بر عایدی سرمایه از صاحبان خانه های خالی تنها راه حل مشکل گرانی مسکن است
کد خبر: ۲۵۵۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۶

اقتصادی؛
کد خبر: ۲۴۱۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۵

فائزه هاشمی می گوید: «قبل از اتفاقات اخراج با خانواده درباره باغ‌های رفسنجان صحبت کردیم. چون زمین‌های مامان در رفسنجان است. محسن گفت به زمین‌های رفسنجان نرسیدیم و اگر موافق باشید همه را بفروشیم. من مخالفت کردم و گفتم من به آن رسیدگی می‌کنم. بعد از اخراج از دانشگاه آزاد فرصت خوبی شد که بروم به باغ پسته رسیدگی کنم.»
کد خبر: ۲۳۴۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۳

«یکی از مهندسان مترو در تهران تعریف می‌کرد وقتی که در طی مسیر به یک چاه جذبی فاضلاب برخورد می‌کردند وقتی‌ سر چاه‌ را برمی‌داشتند میلیون‌ها و میلیاردها سوسک بیرون می‌ریختند!»
کد خبر: ۲۲۹۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۰۶

مدیر کل کمیته امداد کهگیلویه و بویر احمد خبر داد:
یک واحد مسکونی به نمایندگی از 16 واحد مسکن مددجویان به مناسبت هفته دولت در شهرستان بهمئی افتتاح شد.
کد خبر: ۱۹۳۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۰۷

یاسوج
رئیس سازمان بهزیستی با اشاره به اینکه 11 هزار خانوار در کشور دارای دو معلول هستند، گفت : تا پایان سال آینده تمام خانوارهای دارای معلول می توانند مسکن بگیرند.
کد خبر: ۱۸۴۵۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۷

عید نوروز
بخشی از نوروز هم هست که کسی آن را دوست ندارد و خیلی از ما خواسته یا ناخواسته درگیر آن می‌شویم این بخش، همان بخش چشم وهم چشمی‌ها و رقابت‌های نوروزی است ....
کد خبر: ۱۷۳۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۲/۳۰

حجت الاسلام و المسلمین حقی از کشف یک مرکز فساد و فحشا در گرگان خبرداد و گفت: ماموران پس از ورود به منزل 7 زن و 2 مرد عامل خانه فساد را دستگیر کردند.
کد خبر: ۱۶۷۴۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۲۰

در کتاب «ثواب الاعمال و عقاب الاعمال» نوشته شیخ صدوق حدیثی از امام صادق (ع) نقل شده که مضمون آن بسیار تکان دهنده و قابل تامل است.
کد خبر: ۱۶۳۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۹

رئیس آتش نشانی گچساران از انفجار و آتش‌سوزی یک باب منزل مسکونی در این شهر خبر داد. پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir،کامبیز افشین پور درگفت‌وگو با ایسنا افزود: آتش‌سوزی این واحد مسکونی با تلاش آتش نشانی گچساران مهار شد. وی اظهار کرد: یک باب منزل مسکونی واقع در کوی کارکنان دولت دو شمالی در گچساران بر اثر انفجار آتش گرفت و توسط ماموران آتش نشانی این شهرستان مهار شد. رئیس آتش نشانی گچساران تصریح کرد: ساعت پنج و 40 دقیقه صبح امروز بر اثر انفجارگاز این حادثه رخ داده است و ماموران آتش نشانی با اطلاع از این موضوع ظرف مدت چهار دقیقه خود را به محل رساندند. افشین پور عنوان کرد: ماموران آتش نشانی با استفاده از کپسول‌های پودری آتش را خاموش کردند. وی ادامه داد: متاسفانه مالک خانه آقای آرش آروئی 37 ساله دچار سوختگی شدید شده است. رئیس آتش نشانی گچساران خاطرنشان کرد: صاحبخانه به بیمارستان شهید رجائی گچساران انتقال یافته است. افشین پور بیان کرد: در این حادثه خسارت زیادی به منزل مسکونی وارد شده است. وی اضافه کرد: علت اصلی حادثه در دست بررسی است.
کد خبر: ۸۰۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۲۷

پسر جوانی که با استفاده از غیبت برادرش به خانه او رفته و همسرش را با ضربات چاقو به قتل رسانده پس از چند ساعت فرار از دست ماموران پلیس صبح امروزخود را تسلیم کرد. این جوان 20 ساله در حالی به قتل اعتراف کرده که هنوز انگیزه دقیق از ارتکاب این جنایت توسط او مشخص نیست. به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com؛ پنج شنبه ۱۲ شهریور ۹۴، حوالی ساعت ۵ بعد از ظهر بود که اهالی یکی از کوچه ها در میدان الله  شهر سی‌سخت از توابع شهرستان یاسوج با صدای جیغ های مکرر زنی جوان به سمت خانه آنها رفتند اما آنچه که پیش رویشان رخ داده بود مانع از دخالت آنها شد.در حالی که همسایه ها با تصور وقوع اتفاق ناگوار برای اهالی این خانه قصد کمک به آنها را داشتند برادر شوهر زن صاحبخانه را دیدند که با چاقویی آغشته به خون در دستش درحال خارج شدن از حیاط خانه است. پس از آنکه پسر جوان فرار کرد همسایه ها با ورود به خانه پیکر نیمه جان همسر برادر این مرد را در حالی که کف خانه افتاده بود مشاهده کردند. پس از آنکه همسایه ها پلیس را در جریان امر قرار دادند اورژانس نیز درمحل حاضر و زن جوان به بیمارستان یاسوج منتقل شد با این حال به دلیل شدت جراحات وارده در ناحیه گردن سینه و شکم، این زن 22 ساله در بیمارستان جان باخت. پس از فوت زن جوان، پرونده به دستور دادستان دکتر علی قاسمی ده چشمی با موضوع قتل عمد توسط کاراگاهان پلیس شهرستان مورد رسیدگی قرار گرفت. ده چشمی در خصوص جزییات این قتل خانوادگی به خبرآنلاین گفت: مقتول، همسر برادر متهم است که دیروز حوالی ساعت 5-4بعداز ظهر در حالیکه برادرش در خانه نبود به خانه او رفته است. وی در ادامه گفت: آنچه که در اظهارات متهم عنوان شده حکایت از این دارد که او با همسر برادرش اختلاف خانوادگی داشته و روز حادثه نیز در پی این اختلاف و با اطلاع از عدم حضور برادرش در حالی که چاقویی نیز به همراه داشت به خانه مقتول رفته است. متهم پس از حضور در خانه برادرش درحالی که خواهرش نیز در آنجا حضور داشت درباره موضوعات قبلی با مقتول درگیری و مشاجره لفظی پیدا کرده و پس از آن با چاقویی که بر کمربند خود بسته بود همسر برادرش را مورد حمله قرار داده و چندین ضربه به او وارد می کند و سپس از خانه فرار می کند. بنا به گزارشی که رسانه های محلی بویراحمد منتشر کرده اند، هنگام درگیری متهم با همسر برادرش ،خواهر او با جیغ زدن سعی در کمک خواستن طلبیدن از همسایه ها داشته اما وقتی همسایه ها آمدند و خواستند مانع فرار متهم شوند، متوجه چاقوی خون آلود در دست او شده و منصرف شدند. به گفته دادستان دنا قاتل پس از آن با خودروی پسرعمه اش از سی‌سخت به یاسوج رفته و پس از آن با خودروهای مسافربری به گچساران و در نهایت به بهبهان متواری شده بود. اما در نهایت پس از اطلاع از فوت همسر برادرش، خود را به مراکز انتظامی معرفی کرد. بر اساس این گزارش متهم پس از تفهیم اتهام بار دیگر برای بازسازی صحنه به محل حادثه رفت و در حال حاضر با قرار بازداشت موقت روانه زندان شده است.
کد خبر: ۷۱۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۱۳

در آستانه سالروز شهادت شهید طیب منتشر شد:
خانم هاي آمريكايي وقتي به ايشان مي رسيدند و مي خواستند به وي دست بدهند،ايشان دكمه آستينش را باز مي كرد تا شايد لبه آستينش را بگيرند،چون ايشان دست دادن را جايز نمي شمرد.
کد خبر: ۵۹۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۲۸

دکتر احمدی نژاد مردی است که ۸ سال تمام برای ملت بزرگ ایران خدمت کرد و میلیونها انسان بویژه محرومین را شیفته انقلاب و نظام اسلامی کرد
کد خبر: ۵۴۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۲

نوشته بود «یک پسر پنج‌ساله به فروش می‌رسد» یک آگهی چند خطی روی دیوارهای شهر با یک شماره موبایل. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : به گزارش ایسنا، شهروند در این باره می‌نویسد: شوخی نبود. پشت خط صدایی شکسته انگار که صدای پیرزنی سالخورده باشد اما سالخورده نبود. ماجرا، قصه فروش کلیه نیست، روایت فروش یک بچه است، یک پسربچه پنج ساله که مادر و پدرش او را به فروش گذاشته‌اند، آگهی کرده‌اند و گوش به زنگ تلفن که چه کسی پسرشان، پسر پنج ساله‌شان را می‌خرد؟ پدر و مادرش، یک زوج زابلی‌اند که پسر‌شان را برای فروش گذاشته‌اند. به این امید که از اجاره‌نشینی خلاص شوند و در مقابل، پسرشان به دست فرد نیکوکاری بیفتد و آینده روشنی داشته باشد. آگهی چند خطی، تکان‌دهنده است اما از آن تکان‌دهنده‌تر، واگذاری یک کودک ٥ساله در ازای یک خانه است، خانه‌ای در زابل. پسرشان را می‌فروشند چون پدر و مادرش، نمی‌توانند از پس هزینه‌های خود و سه فرزندشان بر بیایند، در پرداخت کرایه ماهیانه منزلشان مانده‌اند و نمی‌خواهند هر شب شاهد شب بیداری‌ها و گرسنگی‌های فرزندان دل‌خسته‌شان باشند. پسرتان را برای فروش گذاشته‌اید؟ برای فروش نه، در ازایش یک خانه می‌خواهیم. یعنی پسرتان را در ازای یک خانه می‌دهید؟ بله چرا؟ چون پول نداریم حاج آقا، چون هیچ چیزی نداریم، صاحبخانه جوابمان کرده است. ما پول نداریم، رعیت هستیم. خب هر کسی که پول نداشته باشد باید فرزندش را بفروشد؟ این کار را برای آینده بچه‌هایم انجام می‌دهم. کجا زندگی می‌کنید؟ زابل. خود زابل یا روستاهای اطراف؟ نه خود زابل. به سازمان‌های مرتبط برای این‌که به شما کمک کنند مراجعه کرده‌اید؟ بله حاج آقا، همه جا رفتیم. چی را قبول نمی‌کنند؟ این‌که کمکمان کنند. یعنی خانه به شما بدهند؟ بله، ولی هیچ کمکی هم نمی‌کنند، ما هیچ چیزی نداریم. دقیقا به شما چه گفتند؟ گفتند که شوهرم باید ٦٠ساله بشود. شوهرم مریض است، بدحال است، عکس از سینه و ریه‌اش گرفتیم و بردیم، شوهرم حتی ناراحتی قلبی دارد، دست و پاهایش شکسته است، اما باز هم می‌گویند وقتی ٦٠سالش شد کمک می‌کنیم. من سه‌سال است که پیگیر کمک هستم. نامه‌نگاری مکتوب داشتید؟ بله، ولی گفتند شوهرم باید ٦٠سالش شود. پیش چه کسی رفتید؟ یادم نیست. چرا شوهرتان کار نمی‌کند؟ مریض است حاج آقا، کاری نمی‌تواند بکند. اصلا شغل شوهر شما چیست؟ راننده بوده، ولی ماشین نداره. یعنی قبلا ماشین داشته؟ نه قبلا هم نداشته. خب چطوری رانندگی می‌کرده؟ برای کجا کار می‌کرده؟ قبلا که مرزها باز بودند، با ماشین گازوییل می‌برد مرز، ولی الان که مرزها بسته شده دیگه نمیشه گازوییل برد. همسرتان از کجا ماشین می‌آورد؟ ماشین از آشناها می‌گرفت، یک ماشین از داماد خواهرزاده مادرم می‌گرفت و با رفیق‌هایش گازوییل می‌برد. با خود صاحب ماشین می‌رفتند مرز و گازوییل می‌فروختند. الان پول از کجا میارید؟ از یارانه. چقدر می‌گیرید؟ ٢٠٠هزار تومان. چرا شوهر شما کار نمی‌کند، به جز رانندگی کار دیگری بلد است؟ زمانی که در تهران بودیم کار می‌کرد، ولی کار برایش سخت بود و نمی‌توانست کار کند. تهران به چه کاری مشغول بود؟ ٢‌سال در کوره می‌کرد، ولی کارخانه بیمه‌اش نمی‌کرد، کارش هم سخت بود، دیگر نتوانست کار کند. شوهرتان چند سالش است، شما چند‌ سال دارید؟ شوهرم ٥٥ ساله است و من ٣٥‌سال دارم. اسمتان را می‌گویید؟ من آرزو . س و شوهرم عباسعلی. خ. خب شوهرتان نمی‌تواند مثلا سرایدار شود، نگهبانی بدهد، کارهایی از این دست؟ دست‌ها و پاهای شوهرم شکسته، نمی‌تواند کارهای سنگین انجام بدهد، هیچ جای دیگری هم نتوانست کار نگهبانی و سرایداری پیدا کند. اگر از این کارها پیدا شود حتما کار می‌کند. دست و پای شوهرتان به چه دلیل شکسته است؟ تصادف کرده، موقعی که رانندگی می‌کرد، تصادف کرد و دست‌ها و پاهایش آسیب دید. شما چند تا بچه دارید؟ سه تا. چند ‌سالشان است؟ اسم‌هایشان را می‌گویید؟ پسرم ابوالفضل کلاس ششم است. دخترم زهرا کلاس پنجم است و پسرم آریا. که ٥ سالشه و برای فروش گذاشتید. بله. حاج آقا برای من هم خیلی سخته، از وقتی که کوچک بود، بزرگش کردم، من خودم شبانه‌روز گریه می‌کنم، ولی چه کاری می‌توانم انجام بدهم، گفتم شاید از طرف کمیته امداد کاری بکنند، ولی هیچ خبری نشد. آریا خودش چیزی نمی‌گوید؟ خبردار شده که می‌خواهید بفروشیدش؟ زهرا و ابوالفضل چطور با این مسأله برخورد کرده‌اند؟ گریه می‌کنه، همه‌شان گریه می‌کنند، زهرا، ابوالفضل و آریا گریه می‌کنند، می‌گویند چرا این‌جوری شد، من هم ناراحت هستم، ولی جایی از خودمان نداریم، این کار را برای آینده خود بچه‌ها می‌خواهم انجام بدهم، برای این‌که معتاد نشوند، من جوان‌های دیگر را می‌بینم که پلاستیک جمع می‌کنند تا بفروشند برای عمل‌شان (اعتیادشان)، نمی‌خواهم بچه‌های من این‌طوری بشوند. خب شما می‌خواهید یکی از بچه‌هایتان را فدا کنید تا بقیه بچه‌ها سرنوشت بهتری داشته باشند؟ من باید چه کار کنم؟ چه کاری از دست من بر می‌آید؟ خیلی‌ها هستند که خانه اجاره‌ای دارند، باید بچه‌های‌شان را بفروشند؟ ما که پول نمی‌خواهیم، فقط یک خانه می‌خواهیم. فکر می‌کنید آخر و عاقبت آریا چی میشه اگر بفروشیدش؟ نمی‌دانم حاج آقا. به این فکر نکردید که آریا دست یک آدم ناجوری بیفتد؟ خب همین جوری که بچه‌ام را نمی‌دهم، به کسی می‌دهم که امکاناتش خوب باشد، نه این‌که شرایطی مانند ما داشته باشد و فردا دوباره بچه‌ام را بفروشد. چطور می‌فهمید کسی که برای بردن آریا آمده آدم خوبی است؟ خب باید بروم و خانه‌شان را ببینم، کجا زندگی می‌کنند، از چهارتا همسایه‌شان سوال کنم، باید مطمئن شوم بعد بچه‌ام را بدهم وگرنه اگر خوب نباشه من را هم بکشند بچه‌ام را نمی‌دهم. به نظرتان فروختن پسرتان چه تأثیری هم روی آریا و هم بچه‌های دیگرتان دارد؟ من این کار را برای بچه‌هایم می‌کنم، می‌خواهم یک آدم خیرخواهی پیدا شود و به داد ما برسد. اگر می‌خواستم بچه‌ام را بفروشم در بیمارستان و موقع زایمان این کار را می‌کردم. من سر آریا سزارین شدم، مریض شدم. شوهرم هم که سکته کرده، من هم مریض هستم. چه بیماری دارید؟ من بیماری کلیه دارم، یکی از کلیه‌های من کار نمی‌کند، فردا هم من می‌میرم هم شوهرم، می‌خواهم از آینده بچه‌هایم مطمئن شوم، من به آینده امید ندارم، مسئولان هم به داد ما نمی‌رسند، من خیلی وقته که رنگ دکتر را هم ندیده‌ام. چه کاری باید بکنم؟ شوهرتان معتاد که نیست؟ نه نیست. هیچ‌وقت اعتیاد نداشت؟ قبلا بوده ولی الان رها کرده، معتاد اون‌طوری نبوده، معتاد شیره بوده، ولی چون قند داشته، دکتر گفته که خطرناکه، برای همین رها کرده، الان اصلا معتاد نیست. شما که وضعتان این‌طوری بود، بی‌پول بودید و بیکار، شوهرتان هم که زمانی اعتیاد داشت، چرا سه بچه آوردید؟ خب قبلا این‌طوری نبودیم، اولش خوب بود. در خانه پدرم زندگی می‌کردیم، ولی بعد مشکلات ما زیاد شد. شما خودتان نمی‌توانید کار کنید؟ کار نیست اصلا، زابل کار ندارد. مثلا نمی‌توانید در خانه مردم کار کنید؟ شدنی است. من خیلی وقت‌ها در خانه مردم کار می‌کنم، ولی بیشتر مواقع به جای پول و مزد به من لباس می‌دهند، لباس که به کار من نمیاد. هیچ‌وقت حاضر نیستم لباس‌های کهنه دیگران را ببرم و بفروشم. در خانه‌ها کارگری می‌کردم، بادنجان و گوجه‌فرنگی پاک می‌کردم. از وقتی این آگهی را پخش کردید چند نفر به شما زنگ زدند؟ خیلی‌ها زنگ زدند. می‌گفتند که بچه‌ات را نفروش، به تو کمک می‌کنیم خانه بگیری، گفتند به تو پول می‌دهیم، ولی دیگر خبری نشد. حتی یک نفر می‌گفت شخص خیری را معرفی می‌کند که کمکمان کند. ولی معرفی نکرد. می‌گفت برایتان با بلوک و آجر خانه درست می‌کنیم، ولی هنوز خبری نشده، من اگر می‌خواستم بچه‌ام را بفروشم، موقع زایمان این کار را می‌کردم، ولی الان راهی ندارم. الان آب و نان من گلی است. چند وقت است آگهی فروش پسرتان را گذاشته‌اید؟ دو ماه. از اقوام و فامیل و دوست و آشنا کسی به کمکتان نیامد؟ فامیلی که بتواند کمکمان کند و خانه بگیریم نداریم. همسایه‌ها چی؟ همسایه‌ها کاری نکردند؟ نه، هیچ چیزی نگفتند. چه وسایلی در خانه‌تان دارید؟ ما فقط یک یخچال داریم و یک تلویزیون، چیز دیگه‌ای نداریم. یخچال را هم یک نفر به شکل امانت به ما داده که تابستان را بگذرانیم. غذا روی چی درست می‌کنید؟ یک گاز پیک‌نیکی دارم. کرایه خانه شما چقدر است؟ ماهیانه صد‌هزار تومان. چقدر پول پیش؟ پول پیش ندارد. خانه‌تان چند متر می‌شود؟ حدودا ١٢٥ متر با یک سالن بزرگ. خرج مدرسه بچه‌هایتان را چگونه تأمین می‌کنید؟ از طریق یارانه و کمک همسایه‌ها. همسایه‌هایی که به مدرسه رفتن بچه‌هایتان کمک می‌کنند، نمی‌توانند کاری کنند که پسر ٥ساله‌تان را نفروشید؟ خب کمک می‌کنند ولی ما خانه می‌خواهیم، نمی‌توانند این کار را بکنند. غذا را چه کار می‌کنید، با این توضیحاتی که دادید چه غذایی به بچه‌هایتان می‌دهید؟ خب بچه‌های من رنگ میوه را نمی‌بینند، گوشت و مرغ نمی‌توانم بخرم، همسایه‌ها کمکمان می‌کنند، دو همسایه قدیمی داریم که خیلی به فکر ما هستند، ولی برای آینده بچه‌هایم حاضرم همیشه گرسنه باشم، ولی در مقابل یک خانه داشته باشم تا بچه‌هایم بدون سقف نباشند. شوهرتان با فروش پسرتان مخالف نیست؟ نه، مخالفتی ندارد. او کاری به این مسائل ندارد، او وضع خوبی ندارد. من هم چندان وضع خوبی ندارم. منزل شما کجای زابل است؟ روبه‌روی مصلی، کوچه (...) ، پلاک (...) است. یک آزمایشگاه مرکزی نزدیک خانه ما است.
کد خبر: ۴۶۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۱۶

بتازگی دستگاهی ساخته‌ شده است که بر روی درِ خانه نصب می‌شود و کاربر را از ورود و خروج افراد و تماس‌گیرنده‌ها باخبر می‌کند
کد خبر: ۳۶۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۳/۳۰