« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
برچسب ها
ایران
حجت‌الاسلام والمسلمین محسنی اژه‌ای، سخنگوی دستگاه قضا امروز یکشنبه در جریان نشست خبری خود با اصحاب رسانه در مورد بازداشت حسین فریدون و مسائل مرتبط به قاتل و همچنین یک جاسوس آمریکایی مطالبی را بیان کرد.
کد خبر: ۱۸۸۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۲۵

مدیرکل زندان‌های استان تهران گفت: مرخصی مهدی هاشمی امروز (۳۰ بهمن) به اتمام رسید، اما تا این لحظه خود را به مسئولان زندان اوین معرفی نکرده است.
کد خبر: ۱۶۹۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۳۰

نشست رسانه‌ای فیلم «ماه‌ گرفتگی» به کارگردانی مسعود اطیابی با بحث‌های سیاسی خبرنگاران و حاشیه‌هایی برگزار شد.
کد خبر: ۱۶۶۵۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۱۴

استاد دانشگاه تهران گفت: به دولت یازدهم در حوزه اقتصادی امتیاز خوبی نمی‌دهم و در حوزه سیاسی و اجتماعی نیز مردود است.
کد خبر: ۱۴۸۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۲۹

کد خبر: ۱۳۶۷۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۳۰

به گزارش پایگاه خبری آوای رودکوف،مسعود شعربافچي زاده در رويش نيوز نوشت»: فتنه سال 88 تبعات بسيار زيادي را بر كشور تحميل كرد و خسارت هاي فراواني به بار آورد. عده اي بدون پشتوانه منطقي و قانوني بر طبل تقلب كوبيدند و نظام را متهم به خيانت در آراء مردم كردند. كشور را به آشوب كشيدند به جاي اينكه اخلاق شكست را پيشه كنند به جان مملكت افتاده انتقام راي مردم را از نظام ستاندند. موسوي و كروبي بعد از يكسال فتنه انگيزي با حكم شوراي عالي امنيت ملي كه هنوز هم عليرغم تغيير دولت و رياست دكتر روحاني بر اين شورا پابرجاست، در خانه هاي خود حصر شدند و دادگاه هايي نيز براي برخي ديگر از عوامل فتنه تشكيل و احكامي صادر شد كه هر كدام از آن ها مانند بهزاد نبوي يا دوران محكوميت خود را پشت سر گذاشتند و يا مانند تاج زاده مشغول گذراندن دوران محكوميت خودند و البته يك روز در ميان از درون اوين بيانيه مي دهند. در اين نوشتار قصد پرداخت به فتنه و واكنش دستگاه هاي انتظامي و امنيتي به آن را به طور كلي نداشته و صرفاً به يك مورد اشاره خواهد شد كه آن هم نه در زمان فتنه و يا حتي يكي دوسال پس از آن، كه بعد از 4 سال از گذشت فتنه رخ داده است. خاتمي ممنوع التصوير و ممنوع الخبر است. اين خبري است كه چندين ماه پس از رياست جمهوري حسن روحاني ، يعني 4 سال بعد از ماجراهاي فتنه 88 در محافل خبري منتشر شد. ابتدا كسي گمان نمي كرد كه چنين خبري صحت داشته باشد، اما با ورود دادستاني به موضوع و فيلتر كردن يك سايت خبري بخاطر پخش تصاوير خاتمي، همه فهميدند كه موضوع جدي است. درباره اين ممنوع التصويري چند سوال ساده وجود دارد كه از بايد از دستگاه قضا ژپرسيده شود: 1- سخنگوي قوه قضائيه آن را بر اساس مصوبه 298 دبيرخانه شوراي عالي امنيت ملي مي داند و اعلام مي كند كه دادستاني بر اساس اين مصوبه چنين حكمي را در مورد محمد خاتمي به رسانه ها ابلاغ كرده است، اژه اي اضافه مي كند كه حتي اگر چنين مصوبه اي هم نبود دادستاني مي توانست از اختياراتش در اين خصوص استفاده كند. البته آقاي اژه اي پيشتر كه درباره اين موضوع صحبت كرده بود صرفاً به اختيارت دادستاني اشاره و از مصوبه شوراي امنيت صحبتي به ميان نياورده بود. علي اي حال هنوز دقيقاً مشخص نيست كه دادستان از اختياراتش استفاده كرده يا اينكه مصوبه دبيرخانه شوراي امنيت را اجرا كرده است. 2- در هر حال سوالي كه بيشتر ذهن را درگير مي كند اين است كه چرا براي اعمال كردن اين ممنوع التصويري از سال 89(زمان حصر موسوي و كروبي) تا سال 92 صبر كرده و سپس دست به اين اقدام زده ايد. اولين مسئله اي كه به ذهن متبادر مي شود اين است كه با پيروزي حسن روحاني و احتمال اثرگذاري بيشتر خاتمي دستگاه قضا به چنين فكري افتاده است. اگر چنين پيش فرضي درست باشد، آيا واقعا با اين حكم توانسته ايد جلوي اثرگذاري خاتمي را بگيريد يا بالعكس وي را بخاطر استفاده از عنصر مظلوم نمايي و همچنين حماقت جبهه رقيبش اثرگذارتر كرده ايد؟ 3- بعد اين چه حكمي است كه نقل سخنان خاتمي را مجاز مي داند ولي انتشار تصاويرش را نه؟ يعني عكس خاتمي فتنه انگيز است ولي سخنانش نه؟ به عبارتي اگر خاتمي جراحي پلاستيك كند، مشكل آن نهاد محترمي كه اين قانون را وضع كرده، حل خواهد شد؟ چرا كه در بسياري از مواقع نقل سخنان خاتمي مشكلي را براي رسانه ايجاد نمي كند، اما درج تصويرش چرا. 4- آيا دستگاه هاي مسئول قبل از تصميم گيري براي اجراي چنين حكمي كمي فكر كرده اند كه ببينند در دنياي امروز با اين همه وسيله ي ارتباط جمعي غير رسمي، ممنوع التصوير كردن يك فرد بيشتر شبيه جوك است تا يك حكم قانوني؟ و سوالات بسيار ديگري از اين دست كه مي توان پرسيد. استدلال دستگاه قضا يا دبيرخانه شوراي امنيت يا هر نهاد ديگري كه چنين حكمي كرده است به احتمال قريب به يقين بحث عملكرد سيد محمد خاتمي در دوران فتنه است. اما آيا آقايان انديشيده اند كه با اين حكم نصفه و نيمه و از آسمان به زمين افتاده قضيه فتنه 88 كه اصل نظام را نشانه رفته بود تبديل كرده اند به يك دعواي سياسي مسخره بدون سود بر سر انتشار يا عدم انتشار تصوير يك روحاني؟ يعني واقعا مسئله مهم تري در كشور وجود ندارد كه هميشه يك پاي ثابت كنفرانس هاي خبري رياست جمهوري و برخي از نطق هايش ممنوع التصويري خاتمي باشد؟ متوجهيد كه مسئله را تا چه اندازه بزرگ و تازه گزكي دست طرف مقابل داده ايد كه يك دعواي سوري راه بيندازد و به احتمال قوي امروز و فردايي بر طبل پيرزوي در اين دعوا را بزند و خوشحال تيتر بزند كه سيدمان ديگر ممنوع التصوير نيست و اصلاً همه يادشان برود كه چرا بود؟ آقاي خاتمي اگر در فتنه 88 مقصر بوده و حرف ها  و تصميماتش در به آشوب كشيده شدن كشور موثر بوده است كه شواهد چنين نشان مي دهد، بايد وي را محاكمه كرد. اصلاً مطالبه ما محاكمه آقاي خاتمي است. محاكمه كنيد و در آن دلايلي كه بخاطر آن ممنوع التصويرش كرده ايد بيان و حكمي كه متناسب با آن است، صادر كنيد. اگر هم امكان محاكمه نداريد، به هر دليلي، دست از اين حكم هاي نيم بند كه بيشتر به نفع خود آقاي خاتمي و جريان ايشان است، برداريد. لحظه اي فكر كنيد كه شايد اساساً در اين زمين بازي خورده ايد و آنچه را انجام داده ايد كه طرف مقابل مي خواهد.
کد خبر: ۸۹۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۱۸

آقای هاشمی! آتش فتنه‌ای که از اظهارات و اقدامات و مواضعتان بوجود آوردید، اول دامان خود شما را خواهد گرفت و طبیعتاً هر گونه توقعی بی‌معناست . ان شا الله بتوانید با توبه انقلابی و فاصله گیری از اطرافیان نااهل و مأیوس کردن دشمنان ظلم بزرگ را جبران کنید.به گزارش "پایگاه خبری آوای رودکوف" متن رنجنامه حسین فدایی دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی و نماینده سابق مردم تهران در مجلس شورای اسلامی خطاب به هاشمی رفسنجانی منتشر شد: مواضع شما را در روزهای اخیر و در ثبت نام مجلس خبرگان رهبری مشاهده کردم. فرموده بودید که: «امیدواریم این انقلاب به حضرت حجت (عج) واگذار شود و ما نیز زیر نظر این امام زنده و غایب، راهمان را بدرستی بپیماییم.» مواضع جنابعالی را از ابتدای انقلاب مرور و بازخوانی کردم تا ببینم آیا مسیری که جنابعالی از ابتدای انقلاب اسلامی تا به امروز پیموده¬اید در راستای آرزویی می باشد که بیان کردید و یا آنکه خدای ناخواسته برعکس است. لذا این رنجنامه را تقدیم می کنم شاید مؤثر افتد. حمایت از منافقین و جنبشی ها در اثنای مبارزات قبل از انقلاب، هرچند مطالبی در مورد جنابعالی شنیده بودم ولی اولین‌بار که توفیق دیدار شما را پیدا کردم در زندان اوین بود. در آن زمان از کمیته‌ی مشترک به اوین منتقل‌شده بودم و در آنجا در سلول انفرادی بودم. هنگام اولین ملاقات با خانواده وقتی در اتاق انتظار ملاقات، زندانیان سیاسی را جمع و مأمورین زندان چشم‌بند را از روی چشمانم باز کردند، عده‌ای زندانی در کناری بودند و یک فرد روحانی تنها در کناری دیگر ایستاده بود؛ متوجه شدم که از طرف چپی‌ها (مارکسیست‌ها) و منافقین (سازمان مجاهدین خلق) در بایکوت قرارگرفته¬اید. با اعتقادی که به روحانیت داشتم به‌طرف شما آمدم و حال و احوالی کردیم و علی‌رغم توجهی که معمولاً به یک زندانی جدید می‌شد، شما را ترجیح دادم. بعدها که از سلول انفرادی به بند عمومی منتقل شدیم به بند علما و روحانیون (مذهبیون) آمدم و آشنایی بیشتری با شما حاصل شد، هرچند مجال آن کوتاه بود و شما آزاد شدید. اما آنچه در این مدت برایم جلب‌توجه می‌نمود سؤال‌های شما از محیط بیرون و فضای دانشگاهی بود و نگرانی‌تان از افکار افرادی همچون دکتر پیمان و امثالهم؛ چراکه این افکار را خطرناک می‌دانستید. این دقت نظر برای من که یک جوان ۲۰، ۲۱ ساله بودم بسیار قابل‌توجه بود. البته داستان حمایت‌های شما از منافقین (سازمان مجاهدین خلق) و فاصله‌گیری شما پس از تغییر ایدئولوژی آن‌ها و برخوردهایشان با روحانیت در زندان را نیز کمابیش می‌دانستم. با این خاطره که از شما در ذهن داشتم، پس از پیروزی انقلاب‌اسلامی دعوت از افرادی چون دکتر پیمان برای عضویت در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، برایم بسیار سؤال‌برانگیز بود. بعدها نیز در رابطه با حمایت شش‌دانگ شما از آقای بهزاد نبوی در ماجرای انفجار دفتر نخست‌وزیری که منجر به شهادت آقایان رجائی و باهنر شد -آن‌ هم در خطبه‌های نماز جمعه- و همچنین هنگام رأی اعتماد وزارت صنایع سنگین، همچنین زمانی که در رابطه با سازمان مجاهدین انقلاب‌اسلامی خدمت رسیدیم و ماجراهای سازمان را مطرح کردیم و نیز آن هنگام که نگرانی خود را از خط ۳ و باند مهدی هاشمی (سال ۶۱-۶۲) برای شما تشریح کردیم ولی حضرت‌عالی به‌عنوان رهنمود فرمودید که مراقب باشید آتش‌بیار معرکه نشوید (!)، بر تعجب ما افزوده شد. اما به‌هرحال چون تصور ما این بود که حضرت‌عالی سرباز و یار حضرت امام (ره) هستید، بر این نکات تمرکز نکردیم. اصرار بیش‌ازحد بر پذیرش قطعنامه خلاف نظر امام خمینی(ره) آنچه برای ما غم‌انگیزتر بود اصرار بیش‌ازحد شما -علیرغم نظر حضرت امام خمینی (ره)- بر پذیرش قطعنامه بود. آن زمان که فشارهای بین‌المللی و لیبرال‌ها و ضدانقلاب و منافقین و آقای منتظری و بیت ایشان بر حضرت امام (ره) و ملت ایران برای القا و تحمیل قطعنامه به جمهوری اسلامی بود و راهبرد حضرت امام (ره) و ملت ایران و رزمندگان «جنگ جنگ تا پیروزی» بود، شما به دنبال پذیرش قطعنامه بودید. این‌که چنین تحلیل و نظری داشتید، شاید چندان مهم به نظر نرسد، ولی مسئله پراهمیت این است که برای تحقق نظرتان در فرماندهان ایجاد تردید کردید. «خط تردید» بزرگ‌ترین اشتباه استراتژیک شما بود که برای به راه انداختن آن تلاش کردید و هم‌عرض دیدگاه امام (ره) این خط را بر ملت ایران تحمیل کردید. نام آن را نیز عقلانیت گذاشتید و به فرماندهان و رزمندگان سپاه گفتید همه موافق قبول قطعنامه هستند؛ الا شما و اگر شما کوتاه بیایید حضرت امام (ره) هم قبول می‌کنند. تئوریزه کردن «خط تردید» و تندرو خواندن مخالفینِ آن آقای هاشمیتئوریزه کردن «خط تردید» و عقلانی جلوه دادنش و تندرو خواندن مخالفینِ آن، بزرگ‌ترین خطای شما بود و متأسفانه نه تنها هیچ‌گاه در خود تردید نکرده بلکه همواره مخالفین را مذمت نمودید. ولی ای کاش این « خط تردید » را لحظه ای در افکار خود تقویت می کردید تا شاید ... .البته خوب می‌دانید که امام و ملت ایران و بچه‌های حزب الهی هیچ‌گاه جنگ‌طلب نبوده و نیستند؛ بلکه بر عزت ملی و غیرت ملی تأکید داشته و دارند؛ هیچ‌گاه به وعده‌های نظام سلطه اعتماد نداشته و ندارند و بزرگ‌ترین مصداق و دلیل آن‌هم همین قطعنامه ۵۹۸ بود. دشمنان چقدر به وعده‌های خود عمل کردند؟ آیا متجاوز (صدام) محاکمه شد؟ بر مردم عادی کوچه و بازار هم معلوم بود که ماشین جنگی صدام با کارگردانی و حمایت و پشتیبانی قدرت‌های جهانی کوک شده و محاکمه‌ی صدام یعنی محاکمه‌ی خودشان و آن‌ها هرگز زیر بار چنین موضوعی نخواهند رفت. بگذریم ... حمایت از مرام اقتصادی موسوی و چرخش ۱۸۰ درجه ای به سمت تعدیل اقتصادی وتشدید فشار به مردم جناب هاشمیحضرت‌عالی در دوران ریاست‌جمهوری خویش با در پیش گرفتن سیاستِ تعدیل اقتصادی از مرام اقتصادی دولت آقای میرحسین موسوی –که میدانیم موردحمایت شدید جنابعالی بود- یعنی اقتصاد بسته و دولتی به سمت اقتصاد باز و آزاد، طی یک چرخش ۱۸۰ درجه‌ای در خط‌مشی، تغییر رویکردی آشکار دادید؛ به‌گونه‌ای که در خطبه‌های نماز جمعه که تا دیروز بر عدالت اجتماعی تأکید داشتید ازآن‌پس مردم را به مانور رفاه و مصرف‌گرائی دعوت کردید و چه بسیار خیرخواهان و دوستان که شما را نصیحت کردند و گوش فرا ندادید.سوگوارانه باید عرض کنم که در دوران دولت جنابعالی فرصت‌های زیادی از دست رفت. عده‌ای از بستگان و اعضای حزب دولت ساخته که شما را پدر معنوی خود می‌دانند و شما نیز خود را برادر معنوی آن‌ها معرفی کردید آن‌چنان شما را احاطه کردند که صدای دیگری را یا نمی‌شنیدید و یا حسابی برای آن باز نمی‌کردید. فشار اقتصادی آن‌قدر بر مردم زیاد شد که حوادث و رخدادهای ۱۳ آبان، مشهد، اسلامشهر و ... رخ داد ولی علت وقوع آن‌ها را ریشه‌یابی نکردید. کسبه‌ی جزء، حتی فروشندگان تره بار هم قیمت‌ها را افزایش می‌داد و علت را که جویا می‌شدید می‌گفتند چون دلار گران شده پس ما هم گران می‌کنیم. این در شرایطی بود که عده‌ای از نزدیکان شما خیلی معمولی و با صراحت می‌گفتند که بستگان رئیس‌جمهور بایستی با بستگان روسای جمهور دنیا ارتباط و حشرونشر داشته باشند؛ و قطعاً برای اینکه کم نیاورند، روی آوردن به زندگی و مشرب اشرافی و گذراندن اوقات فراغت و تفریحات در اروپا و جزایر تفریحی و... امری طبیعی است. و یا اظهار می‌داشتند که در دنیا برای اجرای سیاست تعدیل اقتصادی دولت‌ها با معترضین برخورد می‌کنند و کشتن آن‌ها هزینه‌ای است که برای تعدیل اقتصادی و اصلاحات اقتصادی غربی باید پرداخت تا کشور شکوفا شود!! تهاجم فرهنگی، شکل‌گیری طبقه ممتاز و اشرافیت دولتی در دولت هاشمی وای بر ما. این تذهبون؟به‌راستی، زندگی ملت رهاشده از جنگ و مستضعفین کجا و زندگی مرفه بی‌دردان و دنیاطلبان کجا؟!آن هنگام که هشدارها و فریادهای رسا و بلند رهبر معظم انقلاب (مدظله‌العالی) نسبت به مسائلی همچون تهاجم فرهنگی، مذمت شکل‌گیری طبقه ممتاز، اشرافیت دولتی و امثالهم به گوش میرسید نیز واکنش مناسب از شما ندیدیم و فی‌المثل اگر به وزیری از مشکلات اقتصادی و گرانی انتقاد می شد می‌گفت تو هم سوسیالیست شده‌ای؟! ( کما اینکه اخیراً هم این جمله از وزیری دیگر شنیده شده است. )در دوران شما فکر و فعالیت اقتصادی غلط آن‌چنان حاکم شد که در شهرداری هر کاری امکان‌پذیر شد؛ البته به قول معروف «قیمت آن متفاوت بود.» دستگاه اطلاعاتی نیز که باید چشم نظام و دیده‌بان آن برای رصد کجی‌ها باشد وارد عرصه‌های اقتصادی فاسد شد و علیرغم نظر رهبر معظم انقلاب به کارش ادامه داد و شما حمایت می کردید. آقای هاشمی ما دیدیم که خط نفوذ دشمنان قسم‌خورده ملت ایران وارد حریم خصوصی و خانوادگی مدیران کشور شده و در حال آلوده‌سازی فرزندان آن‌ها است؛ اما دریغا که هشدارها فایده‌ای نکرد. سپردن مسئولیت مرکز تحقیقات استراتژیک به کسی که ولایت فقیه را قبول نداشت جناب آقای هاشمی!برای ما این نکته نیز بسیار تعجب‌برانگیز بود که مسئولیت مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری را به کسی واگذار کردید که ولایت‌فقیه را قبول نداشت و جالب آنکه آنجا کانون فعالیت گروه‌ها و احزابی شد که نه تنها به دنبال ترویج لیبرالیسم در فضای جامعه بودند، بلکه حتی علیه شما و دولت شما رسماً فعالیت می‌کردند و علیه ارزش‌های انقلاب مطلب می‌نوشتند و شما می‌دانستید و به این مسئله تن دادید؛ چرا؟ توهم ریاست جمهوری مادام العمر برای شما!!! توجه داشتید که قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ اطرافیان شما تلاش زیادی کردند که محدودیت زمانی قانون اساسی را برای ریاست جمهوری نادیده بگیرند تا جایی که اگر امکانش باشد ریاست جمهوری شما را مادام العمر کنند، براستی واکنش شما در خصوص این گونه عملکردها چه بود؟ وقتی در رابطه با فساد و ریخت و پاشهای مدیریتی هشدار داده می¬شد می¬گفتید وقتی قطار توسعه اقتصادی و سازندگی حرکت می¬کند ۵ تا ۱۰درصد ریخت و پاش امری طبیعی است و این نگاهی وارداتی است نه مبنی بر اسلام ناب محمدی (ص) و توجه به محرومین و مستضعفین. ناطق نوری را شما ناکام کردید!پاسخ مشارکتی ها به خیرخواهی شما! جالب است در انتخابات دوم خرداد، در حالی که همه و از جمله شخص آقای ناطق انتظار داشتند از وی حمایت کنید، با کمال تعجب شما همسو با جریان موسوم به چپ- همانها که در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری بهشان بال و پر دادید- در نماز جمعه سناریوی تردید و احتمال تقلب را تقویت کردید. به این ترتیب جمله «بنویسید خاتمی می‌خوانند ناطق» آقای ناطقی را که کاملاً به شما نزدیک بود با ناکامی مواجه کرد. در انتخابات ۷۶ بود که خیلی ها میزان وفاداری شما به نزدیکترین دوستانتان –از جمله آقای ناطق- را فهمیدند و ای کاش آقای ناطق نیز همین حقیقت را درک می کرد! آیا یادتان هست که چند صباح بعد، مشارکتی ها در انتخابات مجلس ششم از خجالت شما در آمدند و هدیه ای که در دوم خرداد از شما دریافت کرده بودند را در زمستان ۷۸ به شما عودت دادند!!! و دیدید که کودتای نرم و سخت ۱۸ تیرماه سال ۱۳۷۸ را رغم زدند و اگر نگوییم کارگردانی کردند ولی همراه و مؤید خوبی بودند تا اسباب به آتش کشاندن میراث امام و شهدا و ملت ایران را فراهم آورند که خدا نخواست. - شما دیدید که آن‌ها تمامی شخصیت شما را به استهزاء گرفتند.- شما دیدید که آن‌ها میراث امام را به آتش کشیدند.- شما دیدید که بیشترین دشمنی آن‌ها با شما بود.- شما دیدید که آن‌ها دنبال حکومت سکولار هستند.- شما دیدید که آن‌ها خط امام را تحریف می‌کنند- شما دیدید که آن‌ها تحت تأثیر خط نفوذ، هضم در نظام ظالمانه جهان را پذیرا هستند- شما دیدید خط افراط و رادیکال را آن‌ها دنبال می‌کنند.- شما دید که آن‌ها جهاد، گذشت و ایثار بسیجیان را به خشنوت‌طلبی معنا کردند.اما در مقابل چه کردید؟ آنچه شرط بلاغ بود به شما گفتیم؛ اما دریغ از گوش شنوا و ما علی‌رغم بی‌مهری‌ها و کم‌لطفی‌ها به خاطر امام و شهدا و انقلاب حاضر شدیم با شما کار کنیم، به‌عنوان محور وحدت از شما دعوت کنیم و شما به بهانه فراجناحی بودن امتناع ورزیدید. حتی قبل از انتخابات خبرگان رهبری خدمت شما رسیدیم و عرض شد که در شورای مرکزی جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی به تبعیت از جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اسامی نامزدهای سراسر کشور را در یک جلسه به جمع‌بندی رسیدند ولی در مورد حضرت‌عالی در دو جلسه بحث و بررسی با اختلاف یک رأی حضرت‌عالی رأی آوردید (که موجب شد خانم وحید دستجردی به اعتراض بر قرار گرفتن نام شما در فهرست از جمعیت بروند). آنچه دوستان و اعضای شورای مرکزی از سوز دل و خیرخواهی و حضوری در جلسه در اعتراض و انتقاد به شما مطرح کردند عبارت بود از: ۱) اجرای مشی اقتصادی و سیاست تعدیل که منجر به حمایت از سرمایه‌داران بی درد و نادیده انگاشتن توده مردم و مستضعفین می‌شود.۲) برخی اطرافیان شما (حزب دولت ساخته کارگزاران) در مسائل اقتصادی علاوه بر بند ۱، حساسیتی نسبت به فساد اقتصادی و مالی ندارند.۳) بستگان شما علاوه بر بند ۱ و ۲ سلوکشان شکل دادن به یک طبقه ممتازه و ویژه‌خواری را تداعی می‌کند.۴) در بخش فرهنگی در دوران دولت شما مشکلات جدی ظهور و بروز کرد.۵) در مسائل خارجی سیاست تنش‌زدایی یعنی وادادگی را اتخاذ کردید؛ گویا ایران کاری کرده که حالا بیاید رفع تنش کند!و مهمتر اینکه دیدگاه شما با دیدگاه حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری زاویه دارد و این موجب گسست فکری در نظام می شود.پس از بیان محورهای انتقاد به مشی مدیریتی دولت کارگزاران، جنابعالی در مقام پاسخ‌گویی همه‌ی موارد را نفی کردید و بیان داشتید که تعداد دانشجویان، مدارس و... زیاد شده و ثانیاً ابزارهای فرهنگی در اختیار رهبری است نه دولت که شگفتی زیادی برای دوستان ایجاد کرد که فی‌المجلس واکنش نشان دادند. جناب آقای هاشمیملاحظه می‌فرمایید که بچه‌های حزب‌الله از روی تعهد و وظیفه آنچه شرط بلاغ بود انجام دادند و صادقانه بارها و بارها مشکلات و انتقادات را برای شما بیان کردند اما دریغ از گوش شنوا. حاضر نشدید به وحدت حزب الله کمک کنید! و ما چه می‌دانستیم که بنا دارید با مخالفین خود ائتلاف کنید؟! پس از کودتای نرم و قائله ۱۸ تیر ۷۸ که همه‌ی نیروهای حزب‌الله را نگران کرد، گروه‌های سیاسی اصول‌گرا گرد هم جمع شدند تا چاره‌اندیشی کنند. آن‌ها وفاق در بین همه‌ی وفاداران به‌نظام را ضروری دانستند و جهت شکل‌گیری این وفاق محوریت شما را جمع‌بندی کردند و همگی خدمت رسیدند و تحلیل خود را ارائه دادند و از شما برای محوریت وفاق همه نیروهای معتقد به‌نظام دعوت کردند. اما شما علیرغم قبول تهدیدها و چالش‌ها و ضرورت وفاق و وحدت فرمودید که دوم خردادی‌ها در قدرت هستند و شما در ضعف هستید و من هم فراجناحی هستم و تحقیر آمیز گفتید دلم برای شما می سوزد و حاضر نشدید به وحدت حزب الله کمک کنید! و ما چه می‌دانستیم که بنا دارید با مخالفین خود ائتلاف کنید؟! هرچند اگر در انتخابات دوم خرداد دقت می‌شد معلوم بود که طراحان کارگزار و آقایان مرعشی و کرباسچی از فعالان صحنه هستند. آنان اولین کسانی هستند که اتهام ناجوانمردانه تقلب را به جمهوری اسلامی زدند و صریحاً تبلیغ کردند که در پای صندوق‌های رأی مردم می‌نویسند خاتمی ولی خوانده می‌شود ناطق؛ شما می‌دانستید و توی دهان آن‌ها نزدید و بلکه آن‌را فرصتی تلقی کردید تا نامزد موردنظر حزب‌الله رأی نیاورد. ماجرای قدرت‌طلبی تمام نشد القصه؛ ماجرای قدرت‌طلبی تمام نشد و روزبه‌روز به شکلی دیگر ادامه یافت. مردم فهمیدند هاشمی دهه ۷۰ با هاشمی دهه ۶۰ و هاشمی دهه ۸۰ با هاشمی دهه ۷۰ تفاوت دارد. مردم دیدند همان تیم اقتصادی که در دولت میرحسین موسوی دنبال اقتصاد بسته و دولتی بود، در دولت هاشمی با شعار اقتصاد آزاد و اقتصاد باز به میدان آمده و در دولت آقای خاتمی هم فعال مایشاء است، چنانچه در دولت احمدی‌نژاد و الآن هم در دولت روحانی همان فکر میدان‌داری می‌کند؛ البته ممکن است بعضی عوض‌شده باشند ولی فکر همان فکر است. این فکر و اندیشه اقتصاد لیبرال -آن‌هم ناقص و با اشکال مختلف عاریه‌ای و وارداتی با الگوهای صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی- است که بیش از ۳۰ سال تلاش می‌کند تا خودش را بر کشور تحمیل کند و فرصت نداده تا اقتصاد ملی و اسلامی وارد صحنه شود. دائماً می‌گفتید می‌آیم، نمی‌آیم! جناب آقای هاشمیچه کسی باید پیشتاز تحقق اسلام ناب محمدی (ص) و اندیشه ناب امام خمینی (ره) در حوزه اقتصاد می‌شد؟ شما کدام جبهه را تقویت کردید؟! به‌هرحال یک سال قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ اعضای شورای مرکزی جمعیت ایثارگران خدمت شما آمدیم -بااینکه به وفاق کمک نکردید و علی رغم آنکه با مخالفین و منتقدین خود ائتلاف کرده بودید و با همه ناملایماتی که از سوی شما مشاهده شد- و عرض کردیم شما نیروهای نسل اول انقلاب هستید، اوضاع کشور خوب نیست و یاران امام بایستی برای نسل آینده کمک کنند تا کادر سازی شود، لازم است جوانان و تازه نفس ترها به میدان بیایند، گردش نخبگان صورت گیرد، چرخش قدرت شود، به جوانان بها داده شود و دیگر حضور نسل اولی‌های مانند شما در عرصه انتخابات به مصلحت نیست. هر آن¬چه تحلیل کردیم را قبول کردید و تشویق نمودید و گفتید که بنا دارید در انتخابات وارد نشوید ولی تا آستانه انتخابات هرروز مطلبی مطرح کردید و دائماً می‌گفتید می‌آیم، نمی‌آیم! و در آخر با اینکه متوجه شدید مقام معظم رهبری مصلحت شما را در آمدن به عرصه انتخابات ندیدند ولی تصمیم گرفتید که وارد رقابت شوید. بار دیگر و در آستانه انتخابات سال۸۴ ریاست جمهوری خدمت رسیدیم و شما را یادآور ملاقات یک سال قبل کردیم و فرمودید همه آن حرف‌ها را که گفتید یادم هست و قبول دارم ولی اگر اصول‌گرایان وحدت کنند، نمی‌آیم. گفتیم کمک کنید تا وحدت شود؛ ما طی توافقات که داشته‌ایم قرار است هرکس در سنجش افکار عمومی بالاتر باشد از وی حمایت کنیم و شما گفتید اگر روی آقای ولایتی تفاهم کنید من حمایت می‌کنم و نمی‌آیم. عرض کردیم بنای ما این است که هرکس در سنجش بالاتر باشد و الآن آقای قالیباف بالاتر است و گفتید ایشان سرهنگ است و اهل پادگان و حاضر نشدید کمک کنید. ما عرض کردیم در بهترین حالت اگر شما بیایید انتخابات دومرحله‌ای می‌شود و نفس دومرحله‌ای شدن یک افت برای شما است و مصلحت شما نیست، قبول کردید؛ ولی فرمودید دوستان ما سنجش کرده‌اند همین الآن که من تصمیم نگرفته‌ام برای آمدن، ۵۷ درصد رأی دارم. عرض کردیم ما از این سنجش خبر داریم، نظرسازی است که اطرافیان شما انجام داده اند و علمی نیست و ساختگی است و با این مذاکره جدا شدیم و شما تحت تأثیر جریانات مشکوک و لیبرال‌ها وارد صحنه شدید و با دست خودتان زمینه رأی آوری آقای احمدی‌نژاد را فراهم کردید. حمایت ضدانقلاب و مارکسیست‌ها و لیبرال‌ها و امثالهم در مرحله دوم انتخابات ۸۴ جناب آقای هاشمیچه بگوییم از ستاد تبلیغات انتخابات شما و کارناوال‌هایی که راه انداختند و برچسب‌های ۲۰۰۵ که تولید کردند! براستی چه کسانی برای شما تبلیغ می‌کردند و چه می‌توان گفت از آن فیلم تبلیغاتی و به‌اصطلاح دیدار صمیمی با جوانان و ... . و چه بگوییم از مرحله دوم انتخابات که همه‌ی ضدانقلاب و مارکسیست‌ها و لیبرال‌ها و امثالهم از شما حمایت کردند و دوقطبی احمدی‌نژاد و هاشمی رقم خورد که طبعاً نتیجه کار برای هر انسان منصفی معلوم بود. کار شما برای رأی‌آوری به کجا رسیده بود؟!!! در همان زمان مطلع شدیم که اتاق‌های فکر و کمیته‌ی پشت‌صحنه به ستادهای شما خط داده‌اند که ساعت ۱۲ امشب اگر اسم آقای هاشمی از صندوق درنیامد بریزید جلوی وزارت کشور و در خیابان‌ها و اعلان کنید تقلب شده. خوشبختانه این خبر زودهنگام لو رفت و به حضرت‌عالی منعکس شد و شما هم به برادرتان منعکس کردید و این فتنه تااندازه‌ای کور شد. چون معترضین سازماندهی شده کمتر از هزار نفر آمدند و شعار تقلب سردادند و فتنه خنثی شد؛ ولی متأسفانه همان جریان نفوذ موفق شد، این سناریو را بعدها به نتیجه رساند.جالب‌تر آنکه فرزند عزیزتان و البته به قول شما مظلوم (!) آقای مهدی هاشمی، قبل از انتخابات ۸۴، در تاریخ دوم ژوئن ۲۰۰۵ در مصاحبه با روزنامه امریکایی «یو.اس.ای تودی» جملاتی بر زبان راند که شرم بر چهره انسان از بازگو کردن آن می‌نشیند، اما برای بازخوانی تاریخ باید بگویم که او در این مصاحبه گفت: «پدرم در صورت انتخاب مجدد به‌عنوان رئیس جمهوری، قانون اساسی را به منظور کاهش قدرت رهبری و تبدیل آن به مقامی تشریفاتی نظیر «ملکه انگلیس» تغییر خواهد داد.» البته همین آقازاده عزیزتان همان زمان بارها برای ما پیغام فرستاد که اگر پدرم رئیس‌جمهور شود حاضریم ۴ یا ۵ وزارت خانه را به شما بدهیم و بعد هم تهدید کرد که اگر برای ژنرال ما مشکل پیش آید ژنرال شما را می‌زنیم. وای بر ما، کار شما برای رأی‌آوری به کجا رسیده بود؛ از گریه با جوانان تا حمایت ضدانقلاب؛ از تطمیع توسط فرزندتان تا تهدید توسط ایشان.پس باید پرسید «فاین تذهبون»؟! کینه‌ی حزب‌الله به دل گرفتید آقای هاشمیچه شده که چنین شتابان مسیر افول را انتخاب کرده‌اید؟! ما را کاملاً از خود مأیوس کرده اید. حزب‌الله نهایت حسن نیت خود را نسبت به شما نشان داد ولی شما حاضر نشدید کمی توجه و تأمل‌کنید. کینه‌ی حزب‌الله به دل گرفتید و همه را با احمدی‌نژاد یکی فرض کردید که حتماً اشتباه کردید! شما هیچ می‌دانید بسیاری از بزرگان که از حضرت‌عالی حمایت می‌کنند نه به این دلیل است که در شما اشکال نمی‌بینند بلکه برای بازدارندگی از شکل‌گیری منتظری دیگری هستند، متاسفانه شما هیچ متوجه این معنا نیستید. خط ۳ که در دهه ۶۰ مخالف شما بود با تمام قامت به همراه کارگزاران و فرزندان شما به صحنه آمدند تا به بهانه حمایت از شما از دولت وقت انتقام بگیرند و خودشان را برای انتخابات سال ۸۸ آماده کردند و خدا می‌داند که چه تلاش‌ها و برنامه‌ریزی‌هایی شد، چه پول‌ها که خرج شد، چه ارتباطاتی که برقرار شد و چه کارشناسان داخلی و خارجی‌ای که به کار گرفته شدند تا در ۸۸ احمدی‌نژاد رأی نیاورد. کلید فتنه با اسم رمز تقلب مدت‌ها قبل از انتخابات سال ۸۸ زده شد که دلیل آشکارش راه انداختن کمیته صیانت از آراء بود. دردمندانه عرض میکنیم که در همه‌ی صحنه‌های آشکار و پنهان فتنه -از اتاق‌های فکر پشت‌صحنه گرفته تا تظاهرات آشکار جریان فتنه- همه و همه جای پای بستگان و نزدیکان آقای هاشمی به چشم می‌خورد. بر اساس چه اطلاعاتی، دود آتش فتنه گران را دیده و پیش‌بینی کردید؟ قبل از شروع فتنه ۸۸ که به قول خودتان در آخرین نماز جمعه، اسم بحران روی آن قرار دادید، در نامه بدون سلامی که با رضایت و موافقت جنابعالی رسانه‌ای شد، خطاب به ولی‌فقیه اعلام کردید که اگر به پیشنهاد‌های شما توجه نشود، آتش و دود آن بعد از انتخابات، جامعه را فرا خواهد گرفت و چطور همان شد که شما گفتید، حال‌آن‌که هیچ‌گاه حاضر نشده‌اید به سؤال افکار عمومی جواب دهید بر اساس چه اطلاعاتی، دود آتش فتنه گران را دیده و پیش‌بینی کرده است. و همچنین گفتید: «با این¬همه بر فرض این¬که اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم، بی‌شک بخشی از مردم و احزاب و جریان¬ها این وضع را بیش از این بر نمی‌تابند و آتش‌فشان¬هایی که از درون سینه‌های سوزان تغذیه می‌شوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونه‌های آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدان¬ها، خیابان¬ها و دانشگاه¬ها مشاهده می‌کنیم.» و البته راست هم می¬گفتید چرا که فرزندانتان میدان¬دار این صحنه¬ بودند! و در آخر نامه با بیت شعری کنایه آلود گفتید: سر چشمه شاید گرفتن به بیل چو پر شد نشاید گرفتن به پیل و حال آنکه شما از همه این¬ها مطلع بودید و به جای برخورد با این عناصر فتنه¬گر که داشتند کشور را به آتش فتنه خود می¬سوزاندند و به سمتی می¬بردند تا سوریه¬ای دیگر در ایران عزیز ما رقم بزنند و به جای تلاش برای فرونشاندن آتش فتنه¬ی قدرت¬طلبان که معلوم بود ایادی استکبارند، عکس العمل شما آن نامه¬ی بدون سلام شد که حاوی تهدیدات متعدد به رهبری و مجموعه¬ی نظام بود. فیلم فائزه هاشمی را دیدید،اتفاقی نیفتاد فی‌المثل وقتی به شما گفته شد دخترتان فائزه خانم در تظاهرات بوده و چنین و چنان شعارهایی داده، گفتید فیلمش را بدهید و وقتی فیلم را هم دیدید، نه‌تنها اتفاقی نیفتاد بلکه برعکس حضور آن‌ها در فتنه بیشتر شد و ما هیچ‌گاه از جنابعالی درباره برائت از حضور و مدیریت تظاهرات توسط فرزندانتان، ندیده و نشنیدیم. نسبت نادرست دادن به فرماندهان سپاه و آیت الله ری شهری و شراکت در فتنه ۸۸با موسوی کار به‌جایی رسید که شما برای اثبات ادعای تقلب، استشهاد غلط به فرماندهان سپاه دادید و نقل غلط از آیت‌الله ری‌شهری کردید. آقای هاشمی! روح امام و شهدا را عذاب دادید وقتی در جلسه ۴ نفره با حضور میرحسین موسوی و سید محمد خاتمی و سید حسن خمینی گفتید کف نظر آقای میرحسین ابطال انتخابات است. با این اقدامات و موضع‌گیری‌هایتان فرصت رجزخوانی و تجرّی برای نظام سلطه و سفیران آن، منافقین و ضدانقلاب را فراهم آوردید و حاضر نشدید به دهن میرحسین بزنید. البته نه شما و نه خاتمی و نه آقای سیدحسن به دهن میرحسین نزدید و در این ماجرا شریکید. اعواج و شک و تردید را در نماز جمعه جبران نکردید در روز ۲۶ تیرماه سال ۸۸ (که به قول خودتان نماز جمعه تاریخی بود) و به شهادت تاریخ و اسناد که مورد حمایت جریان ضدانقلاب، معاندین خارجی، سکولارها، ملی مذهبی‌ها و منافقین بود، به‌عنوان یگانه رهبر جریان فتنه، همان خواسته‌های خود در نامه بدون سلام را از تریبون مقدس نماز جمعه تکرار کردید و قطعاً می‌دانید اکثریت کسانی در آن نماز جمعه حامی شما بودند، هیچ قرابتی با مقدسات شرعی و نماز نداشتند تا جایی که به آن شکل در صف نماز جماعت حاضر شدند و به امامت شما اقتدا کردند. به‌راستی آقای هاشمیِ یار و یاور امام و رهبری، حالا یارو یاور چه جریانی شده بود؟ چرا دشمنان قسم‌خورده ملت ایران به او دل‌خوش کرده بودند؟ چرا ضدانقلاب به او استشهاد و استناد می‌کردند؟! آه از این همه اعواج و شک و تردید! آه از این همه شاد کردن دل دشمن! آه از این همه تغییر در کسی که خود را یار امام و دوست، همراه، همسنگر دیروز، امروز و فردای رهبری می¬داند! قربان دل رهبر عزیز و خانواده شهدا و ملت مظلوم ایران که حالا شاهد یک‌دندگی‌ها و غرور اصحاب و یاران بنیان‌گذار انقلاب بودند. از میرحسین و کروبی و خاتمی بگذریم، جناب هاشمی شما چرا چنین کردید؟! چرا به جای جبران، در آخرین نماز جمعه¬ی خود که حاوی مطالب سرشار از انحرافات فکری و بدعت¬های دینی و تهدید نظام ولایی بود خود را ابزاری برای نفوذ نظام سلطه و دشمنان انقلاب برای مقابله با رهبری قرار دادید؟! قوه قضاییه را تحت فشار قرار دادید که مهدی هاشمی را تبرئه کند اگر روزی فشارها برملا شود چه برای شما می‌ماند؟! همکاری شما در بازگرداندن مهدی فراری، برای محاکمه وی، بسیار اقدام مناسبی بود، اما مع الاسف پس‌ازآن خطای دیگری که از شما سر زد آن بود که قوه قضاییه را با لطایف‌الحیل تحت‌فشار قراردادید تا مجرم را تبرئه کند؛ داستان فشارها به قوه قضاییه و تلاش برای تبرئه مهدی و...اگر روزی برملا شود چه برای شما می‌ماند؟! ماجرای نامزدی مجدد و انتخابات ۹۲ نیز یک داستان مفصل و درس‌آموز است. هم انتخابات گذشت وهم مهدی محکوم شد که درس‌ها و عبرت‌هایش برای تاریخ و آیندگان به‌جای می‌ماند، ولی آنچه باعث شد این رنج‌نامه را بنویسم داستان تحریف تاریخ و مواضع حضرت امام خمینی (ره) و واقعیت‌های انقلاب بود. بسیار برایم رنج‌آور است که اصحاب امام، یاران انقلاب و مجاهدان دیروز را در حال ریزش ببینم. خدا می‌داند خوشحال نیستم که هیچ، غم و اندوه دارم که برای چه؟ چرا هاشمی حاضر است با دست خود عزت و افتخارات را پایمال کند؟ من نمی‌گویم شما قصد خیانت دارید ولی دردمندانه عرض می‌کنم نتیجه و آثار مواضع و اقدامات شما منجر به خیانت به انقلاب و ملت ایران می‌شود. چرا باید شما مطلبی را بیان کنید که خوراک و استناد رسانه‌ی بیگانه و دشمنان اسلام شود؟ سرنوشت مشترک هاشمی و منتظریوقتی به یاد آقای منتظری می‌افتم سرنوشت مشترکی در ذهنم تداعی می‌کند. هنگامی که این جمله‌ی حضرت امام خطاب به آقای منتظری را در نامه‌ی ۰۶/۰۱/۶۸ مرور می‌کنم که فرمودند «تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام» را مرور می‌کنم، به این یقین می‌رسم که خداوند حکیم پاسخ رفتار غیرصادقانه و ناخالصانه را در دنیا و آخرت می‌دهد. جناب هاشمیمتاسفانه واقعیت امر این است که شما از جایگاه یک انسان زیرک و سیاسی که در مقابل دشمنان می‌ایستاد، تا جایگاه فردی که رهبری یک گروه سیاسی قدرت‌طلب را به‌دست گرفته، افول کرده‌اید. این کار مشاوره‌های غلط و اتاق‌های فکر ادراک ساز نفوذی است تا چنین شخصیت بزرگی را جلوی انقلاب و نظام قرار دهند؛ البته زمینه‌ها مهم است و آن زمینه‌ها این فرصت‌ها را به وجود می‌آورد. مواضع افراطی سال های اخیر جناب هاشمیچگونه بگوییم در مسیر عدل و قسط قرار دارید؟ چگونه بگوییم دم زدن شما از عدالت و قسط واقعی است؟ چگونه بگوییم در تلاش برای بسترسازی ظهور حضرت ولی¬عصر(عج) هستید در صورتی¬که جرم برخی از فرزندانتان با این همه پرونده اثبات شده و حکم صادر شده، ولی باز از ایشان تمام قد دفاع می کنید و در مقابل فرزندانتان نظام مظلوم جمهوری اسلامی را محکوم می کنید! آیا این دست اندازی¬ها و جرم¬های فرزندان شما شایسته¬ی ملت مظلوم ایران است که این¬گونه حامیشان هستید. برای روشن شدن بیشتر شما و افکار عمومی مروری بر مواضع این سال¬های اخیرتان دارم: ۱- شما در فروردین ماه سال ۹۱ و در گفت‌وگویی با فصلنامه مطالعات بین‌المللی می‌گویید: «من در سالهای آخر حیات امام (ره) نامه‌ای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم. برای اینکه نمی‌خواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم که شما بهتر است در زمان حیاتتان، این‌ها را حل کنید، در غیر این صورت ممکن است این‌ها به صورت معضلی سدّ راه آینده کشور شود. گردنه‌هایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود... یکی از این مسائل رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیا است. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آن‌ها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آن‌ها شویم. مذاکره می‌کنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند و یا ما مواضع آن‌ها را پذیرفتیم، تمام است.» و جالب اینکه پس‌ازآنکه این اظهارات شما با واکنش نخبگان سیاسی و رسانه‌ها مواجه می‌شود، در توجیه ادعای خود گفتید: «اگر بحث‌هایم در مورد رابطه با آمریکا در آن نامه مورد ایراد بود، حتماً حضرت امام در همان زمان پاسخ من را می‌دادند.» (!) با توجه به‌قاعده «الاقرار العقلا علی أنفسهم جائز» می‌توان صحت ادعای شما در نگارش نامه را پذیرفت، اما اینکه شما سکوت امام را حمل بر رضایت ایشان کرده‌اید، سخت مبالغه‌آمیز و تحریف مکتب امام (ره) است. حتی اگر صحت ادعای شما مبنی بر عدم پاسخ امام را بپذیریم هیچ عقل سلیمی نمی‌پذیرد که سکوت امام به‌معنای موافقت با دیدگاه شما باشد. چه آنکه امام در پیش و پس از انقلاب در بسیاری از مسائل چالشی مطرح بین انقلابیون، همچون کتاب شهید جاوید و دکتر شریعتی، سکوت پیشه کردند و این را نمی‌توان به‌حساب موافقت ایشان با دیدگاه‌های انحرافی گذارد و مهمتر اینکه سرتاسر مواضع حضرت امام(ره) در سال پایانی عمر و حتی در وصیت نامه سیاسی الهی ایشان و در نامه عزل آقای منتظری (۰۶/۰۱/۶۸) و پیام نوروزی ایشان در ( ۰۱/۰۱/۶۸) همه و همه نفی دیدگاه و نظر شماست. ۲- شهریورماه ۱۳۹۲ و در اوج تبلیغات مستکبران علیه مقاومت و سوریه که باهدف حمله به این کشور و اشغال آن انجام می‌گرفت، جنابعالی نیز به سهم خود پازل طراحی‌شده نظام سلطه را تکمیل کرده و در مراسم سالگرد آیت‌الله صالحی مازندرانی ادعا کردید: «مردم سوریه بیش از ۱۰۰ هزار کشته و ۸ میلیون آواره دادند در داخل و خارج، زندان‌ها پر از مردم، زندان‌ها جا ندارد بعضی از ورزشگاه‌ها را گرفتند، آن‌ها را پر کردند شرایط بدی بر مردم حاکم است مردم ازیک‌طرف از طرف خود حکومتشان بمباران شیمیایی می‌شوند و از طرف دیگری امروز منتظر بمب‌های آمریکا باید بمانند.» تنها پس از واکنش رسانه‌ها و سیاسیون انقلابی بود که شما عقب‌نشینی کرده و اظهارات خود را تصحیح کردید، اما چگونه می‌توان تبعات آن سخنان دشمن‌شادکن و مستندساز برای دشمنان را از یاد برد؟ ۳- دیگر موضع شما که بسیار هم جنجال‌برانگیز شد، ادعای شما مبنی بر موافقت امام (ره) برای حذف شعار مرگ بر آمریکا بود؛ چنانچه در گفتگو با ماهنامه مدیریت ارتباطات ادعا کردید: «موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم. مثلاً در اجتماعات ما «مرگ بر بنی صدر» شعار داغ مردم بود که در نماز جمعه خواهش کردم که نگویند. «مرگ بر بازرگان» بود که خواهش کردم، نگویند. «مرگ بر شوروی» بود که گفتم الا ن با شوروی مشکل آن‌چنانی نداریم. درباره آمریکا هم گفته بودم. وی گفت یک اصل قرآنی وی را به این روحیه رسانده است، چراکه قرآن از زبان خداوند به مسلمانان صدر اسلام که به بت‌ها فحش می‌دادند، می‌گوید: حق ندارید به بت‌های آن‌ها فحش بدهید. «و لا تسّب الذین یدعون من دون الله» می‌فرماید بت‌ها را سب نکنید، چون آن‌ها هم متقابلاً به خدا بد می‌گویند و باعث گمراهی بیشتر آن‌ها می‌شوید.» پس‌ازآن نیز پایگاه اطلاع‌رسانی حضرت‌عالی با بازنشر بخشی از خاطرات شما نوشت: «هاشمی با یادآوری حذف شعار «مرگ بر آمریکا» و اینکه امام با حذف این شعار موافق بودند و واکنش‌های تند بعدی و جوسازی‌های به‌عمل‌آمده در این خصوص تأکید می‌کند: تمام مطلب همان بود که نوشته بودم. الآن هم دقیقاً یادم نیست که چه نوشتم. به‌هرحال موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم.»این در حالی بود که تا آخرین روز عمر پر برکت امام عظیم‌الشان در همه مجامع عمومی و مخصوصاً در حضور ایشان در حسینیه جماران و نیز در نمازهای جمعه‌ای که به امامت خود حضرت‌عالی برگزار شد، شعار «مرگ بر آمریکا» سر داده میشد. مگر از یاد برده‌ایم که حضرت امام در پیام قبول قطعنامه که در کمتر از یک سال تا پایان عمر پر برکتشان صادر شد، با اشاره به ادعاهای آل سعود برای توجیه کشتار حج گذاران، فرمودند: «دست‌نشاندگان امریکا آتش زدن پرچم امریکا را به‌حساب آتش زدن حرم، و شعار مرگ بر شوروی و امریکا و اسرائیل را به‌حساب دشمنی با خدا و قرآن و پیامبر گذاشته‌اند؛ و نیز مسئولین و نظامیان ما را با لباس اِحرام به عنوان رهبران توطئه معرفی کرده‌اند!» و مگر می‌توان فراموش کرد که ایشان قاطعانه تأکید کرد: «از خدا می‌خواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبه مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ بر امریکا و شوروی را به صدا درآوریم.» امام بزرگواری که تا آخرین لحظات حیات، دست از مجاهدت و مبارزه نکشید، چگونه ممکن است در میانه‌ی سال‌های دفاع مقدس موافق حذف شعار «مرگ بر آمریکا» شده باشد؟! گویا برخی خواص که به «آلزایمر سیاسی» مبتلا شده‌اند، آرزوهای دوره استحاله خود را به نام امام (ره) سند می‌زنند! خدا را شکر می‌کنم که آن عزیز سفرکرده، هوشمندانه چنین روزهایی را پیش‌بینی کرد و راه سوءاستفاده را چنین بست: «اکنون‌که من حاضرم، بعضی نسبت‌های بی‌واقعیت به من داده می‌شود و ممکن است پس از من، در حجم آن افزوده شود. لهذا عرض می‌کنم آنچه به من نسبت داده‌شده یا می‌شود، مورد تصدیق نیست، مگر آنکه صدای من یا خط و امضای من باشد با تصدیق کارشناسان یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.»حال که امام (ره) به این صراحت مسیر «تحریف» را مسدود کرده و شاهد چنین ادعاهایی هستیم، باید از خود بپرسیم اگر آن امام بصیر چنین پیش‌بینی نکرده بود، تحریف‌گران با میراث فکری او چه می‌کردند؟! و ملت ایران بسیار متأسف و متأثر است که چطور و چگونه ممکن است، کسی که هر چه دارد از امام و انقلاب است، اینگونه مکتب امام را تحریف کند. ۴- روایت عجیب شما در خصوص چرایی آغاز جنگ نیز بسیار تأمل‌برانگیز است. شما اخیراً در مصاحبه‌ای ادعا کرده‌اید: «در همان موقع [ابتدای انقلاب] انسان‌های افراطی بین ما بودند که حرف از صدور انقلاب [نه آن گونه که امام می‌گفتند] می‌زدند. بعضی‌ها [نه باز با رویکرد و منظوری که امام داشتند] می‌گفتند: با دولت‌ها کار نداریم و با ملت‌ها کار داریم. این حرف‌های عجیب‌وغریب، باعث شد که کم‌کم اختلاف پیش بیاید. عراق بیش از همه ترسید و عامل اجانب شد و علیه ما جنگ به راه انداخت.» ظاهراً صدام هم بی‌تقصیر بوده و این به قول شما افراطی‌های داخلی بوده‌اند که صدام را ترسانده‌اند تا آن جنگ ظالمانه را بر ملت ایران تحمیل کند. اما آقای هاشمی! آن افراطی‌هایی که از آن‌ها سخن گفته‌اید و آن‌ها را آغازگر جنگ نامیده اید؟، چه کسانی هستند؟ اگر مقصودتان مسئولان نظام هستند که خود شما هم جزو آنان بوده‌اید و احتمالاً باید گفت حضرت‌عالی در رأس افراطیون بوده‌اید. مگر یادتان رفته است که حضرت امام در پیام منشور روحانیت فرمودند: «من قبلاً نیز گفته‌ام همه توطئه‌های جهان خواران علیه ما از جنگ تحمیلی گرفته تا حصر اقتصادی و غیره برای این بوده است که ما نگوییم اسلام جوابگوی جامعه است و حتماً در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگیریم.» و باز در همین پیام در پاسخ به کسانی که ادعاهایی مانند شما را مطرح می‌کنند، می‌فرمایند «آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل می‌کنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدیدنظر نماییم و ما خامی کرده‌ایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده است و اگر ما واقع‌گرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانی می‌کنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین می‌گذارند. این یک نمونه است که خدا می‌خواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز «آیات شیطانی» در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینه‌اش با اسلام برملا سازد تا ما از ساده‌اندیشی به درآییم و همه‌چیز را به‌حساب اشتباه و سوءمدیریت و بی‌تجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسئله اشتباه ما نیست، بلکه تعمد جهان خواران به نابودی اسلام و مسلمین است و الا مسئله فردی سلمان رشدی آنقدر برایشان مهم نیست که همه صهیونیست‌ها و استکبار پشت سر او قرار بگیرند» اگر هم مقصودتان از افراطی‌هایی که دم از صدور انقلاب می‌زدند، همان خط ۳ ای‌ها و باند مهدی هاشمی معدوم‌اند، خوب است از خود بپرسید، الان باقیمانده‌های آن‌ها کجا هستند و آیا در پناه شما مأوی نگرفته‌اند؟ ۵- مواضع و دیدگاه‌های روزها و سالیان اخیر شما درباره ولایت فقیه نیز به مراتب تأمل‌برانگیز است. بنا بر نقل رسانه‌ها شما در جلسه تاریخ ۷ اسفند ۸۷ هیئت امنای وقت دانشگاه آزاد، پیشنهاد یکی از اعضا را که گفته بود «در صورت فوت کلیه یا اکثریت اعضای مؤسس در یک زمان، ولی‌فقیه تصمیم‌گیری کند و این مسئله در اساسنامه گنجانده شود» را رد کرده و گفته‌اید «ولی‌فقیه خوب است اما اشکالش این است که بعداً اگر نظام ما ولی‌فقیه نداشته باشد، اگر ما بخواهیم وقف ابدی باشد که نمی‌شود بگوییم ولی‌فقیه؛ ممکن است نظام ما ولی‌فقیه نداشته باشد... تعدادی علی‌البدل داشته باشد که در صورت حادثه جایگزین شود.» این‌گونه اظهار نظر درست زمانی از سوی شما مطرح می‌شد که شما رئیس مجلس خبرگان رهبری بودید و این انتظار به حق از حضرت‌عالی وجود داشت که بیش از هر کس دیگری پاسدار نظام و الگوی حکومتی ولایت فقیه باشید. حال چطور ممکن است رئیس مجلس خبرگان برای «آلترناتیو ولایت فقیه» برنامه‌ریزی کند؟! ۶- نگاه شما به مقوله «آلترناتیو نظام ولایی» تنها به همین سخن ختم نمی‌شود. در دهه فجر سال ۱۳۸۹ در گفت‌وگو با روزنامه جمهوری اسلامی و در توصیه به کسانی که ناراضی خطابشان کردید، گفتید: «من به این قشر ناراضی توصیه‌ام این است که بیایید در صحنه. انقلاب مال آن‌ها هم هست. همه بیایند. حتی آن‌هایی هم که در انقلاب نبودند، سهمی هم نداشتند بیایند. این کشور مال آن‌ها هم هست. ما می‌خواهیم همه بیایند. ما الان آلترناتیوی برای وضع موجود نداریم. همین را باید حفظ بکنیم. با اصلاحات. با ترمیم‌هایی که لازم است انجام بدهیم. این طرف هم بعدها این را به رخ آن‌ها نکشند که برای ما آمدند. همه به عنوان وظیفه ملی و انقلابی و اسلامی بیایند.» چنین به نظر می‌رسد که شما خود را در قامت رهبر اپوزیسیون تلقی کرده و به هواداران این جریان توصیه می‌کنید فعلاً که گزینه دیگری به‌جای نظام نداریم، باید کوتاه آمد! سبحان الله! چطور ممکن است رئیس مجمع تشخیص مصلحت یک نظام خود را گاه در قامت رئیس اپوزیسیون همان نظام تصور کند؟! ۷- موضوع دیگر مورد ادعای شما امکان تشکیل شورای رهبری است که در ۲۶ بهمن ۹۳ گفته‌اید: «اگر خبرگان به وظیفه خودشان درست عمل کنند، در صورت نبودن یک فرد مناسب حتماً می‌توانند شورایی کنند. چون قانون شورا شدن هم باز است. شاید در آینده بدون شورا نتوانند کار درستی انجام بدهند.» این درحالی است که هم ما و هم شما می‌دانیم که قانون اساسی مخالف رهبری شورایی است و بنا بر نقل حضرت آیت الله امینی، امام نیز پس‌ازآنکه نظر شورای بازنگری قانون اساسی مبنی بر حذف رهبری شورایی را شنیدند، بر آن صحه گذاردند؛ با این حال مواضع این روزهای اخیر شما و بازگوکردن مجدد تئوری شکست خورده و شورای رهبری و اصرار بر جا انداختن این تئوری خلاف قانون اساسی برای چیست؟!حال جای این پرسش از حضرت‌عالی است که در حالی که هیچ محمل قانونی بر ای رهبری شورایی نیست، طرح یکباره آن از سوی شما با چه هدفی انجام می‌پذیرد؟ ایا می‌توان در این‌گونه اظهارات نیت خیر پیدا کرد؟شما می دانید که افراد عادی هم چنین تلقی می کنند شما طرح مسئله شورائی را برای این مطرح می کنید که در آن شریک شوید و چرا حاضرید چنین اتهاماتی را برای خود بخرید.و باز می دانید همه نخبگان و حضرت امام(ره) رهبری شورائی را راهگشا نمی دانستند و با تجربه به دست آمده آن را از قانون اساسی حذف کردند. ۸- موضوع دیگری که نشان می‌دهد به‌زعم جنابعالی مسیر انقلاب بعد از امام خمینی (ره) دچار تحریف شده و بر اساس اندیشه‌های بنیان‌گذار انقلاب حرکت نکرده است، اظهارنظر شما در ۱۰ آبان ۹۴ و در همایش بین‌المللی "قرآن در سیره و اندیشه امام خمینی" است، آنجایی که مدعی می‌شوید «البته اگر این انقلاب را با اندیشه و دیدگاه امام خمینی (س) پیش می‌بردیم، قطعاً در حال حاضر وضعیت بهتری داشتیم، اما من مأیوس نیستم که با توجه به آگاهی که مردم پیدا کردند و توانایی‌هایی که به‌طور روزافزون در کشور افزایش پیدا می‌کند، ما موج جدیدی از پیشرفت را که تا الآن نگذاشتند به آن دست بیابیم در آینده به نام اسلام و قرآن ایجاد کنیم». حال‌آنکه باید از شما بپرسیم چه کسانی به دنبال فرستادن امام خمینی و اندیشه‌های امام خمینی به موزه تاریخ بودند و در حال حاضر آن‌ها چه قرابت و ارتباطی با شما دارند تا جایی که این قرابت به حدی نزدیک می‌شود که "عبدالحسین هراتی¬فرد" فرد هتاک به امام خمینی (ره) و انقلاب، در چند قدمی هاشمی رفسنجانی در مجمع تشخیص مصلحت نظام حاضر می‌شود و در جلسات خصوصی و عمومی شما شرکت می‌کند. آیا با این وضعیت نمی‌توانیم به تغییر ۱۸۰ درجه‌ای هاشمی رفسنجانی اقرار کنیم و بگوییم دشمنان دیروز انقلاب، امام و فعلی مقام معظم رهبری، دوستان و حامیان امروز هاشمی رفسنجان
کد خبر: ۸۱۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۰۶

وکیل معاون اجرایی رئیس جمهور سابق، آخرین وضعیت موکل خود را تشریح کرد.اولین خبر از آخرین وضعیت «حمید بقایی»به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com ، سید عادل حیدری وکیل «حمید بقایی» با اشاره به آخرین وضعیت موکلش گفت: حمید بقایی معاون اجرایی رئیس جمهور سابق پس از ۵۶ روز بازداشت موقت در زندان اوین ، صبح روز گذشته (سه شنبه، ۱۳ مرداد) اجازه ملاقات با بنده را پیدا کرد. وی تصریح کرد: با وجود درخواست های مکرر مبنی بر ضرورت انجام ملاقات وکلای بقایی با موکل خود در زندان ، پس از گذشت ۵۶ روز از بازداشت بقایی، سرانجام روز گذشته موفق به ملاقات وی شدیم. گفتنی است به گفته وکلای بقایی، طی این مدت طولانی، فقط چهار جلسه رسیدگی در بازپرسی تشکیل گردیده است که آخرین جلسه در روز ۲۲ تیرماه گذشته برگزار شده و در بیست روز گذشته نیز هیچ بازجویی جدیدی در محل بازپرسی از وی صورت نگرفته است. وکلای بقایی معتقدند که دو ماه بازداشت موقت به هیچوجه منطقی و قابل توجیه نبوده و لازم است بازداشت ایشان خاتمه یابد زیرا رسیدگی به پرونده به هیچ وجه موکول به ادامه بازداشت مشارالیه نیست. گفتنی است؛ سخنگوی دستگاه قضا در نشست خبری که روز دوشنبه ۱۲ مرداد ماه برگزار شد در پاسخ به ضرورت شفاف سازی پرونده بقایی گفت: قانون جلوی ما را گرفته و گفته نمی‌توانید جزئیات اتهام را بگویید و تا حکم قطعی نشده، چیزی نگویید.
کد خبر: ۶۹۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۱۵

درپی درگذشت بانوی مرحومه، لطیفه عرفانی، همسر گرامی محمدرضا رحیمی، دختران وی با انتشار نامه ای از حضور و ابراز تسلیت و همدردی مردم شریف کردستان و قروه در مراسم تشییع، تدفین و ترحیم، قدردانی و اندکی از انبوه رنج های سالهای اخیر را بازگو کردند. سایت تحلیلی خبری آوای دنا ( avayedena.com): به گزارش دولت بهار متن نامه دختران عزیز محمدرضا رحیمی بدین شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم «الذین إذا أصابَتهم مُصیبةٌ قالوا إنا لله و إنا إلیه راجعون»از خداوند منان می‌خواهیم که ما را مشمول کلام خود گردانَد و توان و صبرمان دهد تا در مقابل مصائب سخت و سنگینی که پیش رویمان قرار گرفته است، شکیبایی پیشه سازیم. مردم شریف کردستان، هم استانی‌های عزیز و همشهریان گرامی!ای کاش پیش از این مجالی فراهم می‌شد تا از عمق جان با شما سخن می‌گفتیم و این گفتگو به چنین روزی نمی‌افتاد که بغض گلویمان را فشرده و اشکِ دیده‌هایمان، خونابه رخسار شده است.در آغاز درود می‌فرستیم بر غیرتِ مردانتان و عطوفت و مهرِ زنان و دخترانتان که در سخت‌ترین روزهای عمر در سالیان اخیر نوازشگر روح آزرده و آسیب دیده مان بودید. و مهربانی‌های شما، دیروز و امروز تسلی‌بخش دلهای غم دیده مان گشته است. مهر شما افزون باد که تنهایمان نگذاشتید و شانه های آسیب دیده و رنجور ما را با کوه قامت خود پشتیبانی کردید. اینک که در سوگ مادر مظلوم و رنج دیده مان که کوه صبر و استقامت بود و عمرش را در غیاب پدر، به پای ما و برای بزرگ شدن ما سپری نمود، نشسته ایم، خوب است استحضار داشته باشید سخن ما از مهرِ مادری، سخن امسال و سال قبل نیست؛ زیرا از زمانی که چشم باز کرده‌ایم در حسرت یک دلِ سیر دیدار پدر بوده‌ایم و اگر نبود عاطفه بی گلایه او، طاقتمان طاق می‌شد و دل به طوفان ناسپاسی می‌سپردیم.از زمانی که چشم باز کرده‌ایم، چشم‌هایمان بر در می‌خشکید تا شاید یک شب قبل از خواب، پدر از کارِ شبانه‌روزی در استانداری کردستان به خانه بیاید! دوران کودکی و نوجوانی نیز به همین صورت گذشت و ما در عمرمان فرزند استاندار و نماینده مجلس، ریاست دیوان و معاون اول رئیس جمهور و مقامات مختلف کشوری و پست های کلیدی اجرایی، تقنینی و قضایی را تجربه کردیم اما خدایمان گواه است که آقازادگی را به معنی مرسوم و رایج و البته منفور امروزی، نه می‌شناسیم و نه برای آن تربیت شده‌ایم. وضع زندگی دیروز و امروز ما به گواه اسنادی که پدرم در ابتداء و انتهای خدمتش تقدیم مقامات قضایی کرده، گواه این ادعاست. تا به امروز زندگی ما چیزی جز حقوق کارمندیِ پدر و معلمیِ مادر نبوده است. نه سهمی در بورس داریم، نه سهامی در کارخانه‌ای و نه سفرهای غرب و شرق عالم را به چشم دیده‌ایم. الا سفر عمره‌ای که در دوره دانشجویی، خداوند بهره مان کرد هرچند آن هم مقدر نگردید. در نهایت ماحصل این 34 سال خدمت، منجر به کسب نشان درجه یک خدمت شد و پدر نیز به بهای 34 سال خدمت صادقانه، جز عن اوین ی اداری و البته امید به قبول خدمت از سوی خداوند، اندوخته‌ای ندارد. البته گله‌ای هم نداریم و خدا را شاکریم.هم‌استانی های عزیز! می‌دانید پدر ما امروز دوران محکومیتش را بخاطر اخذ یک میلیارد و دویست میلیون تومان یا اندکی بیشتر یا کمتر، از فردی و مصرف تمامِ آن در جریان انتخابات مجلس شورای اسلامی سپری می‌کند. روالی که متاسفانه در همه ادوار مجلس شورای اسلامی متداول بوده است. اما بدانید که زندگی ما به گواه موجود، حتی ریالی آلوده به حرام نیست. گرچه این سخنِ ما ممکن است با تصورات شما و اخباری که شنیده‌اید، متفاوت باشد. اما دیگر مهم نیست که رسانه های داخل و خارج درباره ما و پدرمان چه قضاوتی می‌کنند، زیرا آموزه‌ای دینی و تربیتی به ما آموخته است که برخی داوری‌ها را به نزد داور اندازیم که او احکم الحاکمین است. شوربختی ما از زمانی آغاز شد که پدرم آخرین تجربه ی مدیریتی‌ خود را آغاز کرد و هر روز از سایت‌ها و تریبون‌های مختلف، خبری و اتهامی بیان می‌شد. اتهاماتی دروغ و ساختگی که علیرغم همه تلاش‌های دروغ سازان هیچگاه به اثبات نرسید. دامنه ی اخبارِ منتشر شده، آنچنان وسیع شد که مادربزرگمان که بیش از هرکس پدرم را می‌شناخت، نتوانست آنها را تحمل کند و پس از دو بار سکته و مدتی افتادن در بستر بیماری به رحمت خدا رفت! پس از آن مادر صبور و مظلوممان که سالهای پرفراز و نشیب در کنار پدرم بود، با شنیدن اولین اخبارِ کذب، دچار بیماری شدید قلبی شد و دو بار تحت عمل جراحی باز قلب قرار گرفت و وضعیت جسمانی‌اش به حال غیر قابل وصفی رسید. اما به لطف خداوند پس از 22 ماه بستری شدن در بیمارستان، وضعیت سلامتی نسبی را بدست آورده بود و در منزل، خود را برای جشن عقد یکی از دخترانش مهیا می‌نمود تا آنکه در روزهای سرد زمستان که هم‌زمان بود با رأی محکومیت پدرم، وقتی که بی تابی‌ها و دلهره‌های ما را با چشمان خود می‌دید و نای سخن گفتن نداشت و ما هم سعی می‌کردیم مادرمان خبر ناگوارِ محکومیتِ پدر را نشنود، ولی با تبلیغات وسیع صدا و سیما (بر خلاف فتوای صریح مقام معظم رهبری) و نیز چند برابر اعلام کردنِ جزئیاتِ حکم، و پس از مشاهده ی زیرنویس تلویزیون و مناظره‌های رنگارنگِ آن، متوجه عمق فاجعه شد و دچار حالت بحرانیِ قلب، همراه با سکته مغزی شد و مادرمان راهیِ بخشِ مراقبت‌های ویژه بیمارستان قلب شد و سپس پدرمان هم به زندان اوین منتقل شد و ما بین بیمارستان و اوین در حیرت و سرگردانی ماندیم و از آن زمستان سرد و غمگین، مادر عزیزمان دیگر چشمانش را به رویمان باز نکرد و در (24 خرداد) بود که گوش و هوش نیز به دنیای دیگر داد. و اینک ما مانده‌ایم و غم از دست دادن او و بار اتهامات ناروا ! و پایان سخن آنکه بدانید: پدرمان گرچه در عالم سیاست و خدمت‌گزاری، سری پر شور و شخصیتی جسور دارد اما در عالم حلال و حرام، حساس و خدا ترس است. و البته ما چه می‌توانیم بکنیم جز آنکه بر مصائب رفته و مانده صبر کنیم و دست به دعا برداریم تا خداوند، خود داوری کند و پرده از چهره حقیقت بردارد و مظلومیت پدر و مادرمان به اثبات برسد. بار دیگر مهربانی‌هایتان را قدر دانسته و ارج می‌نهیم و برای سلامت و سربلندی شما دعا می‌کنیم. هدی رحیمی - هانیه رحیمی
کد خبر: ۶۶۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۳/۲۷

حکم قطعی محکومیت مهدی هاشمی رفسنجانی احتمالا تا فردا اعلام می‌شود.    با توجه به رسیدگی‌های انجام شده در دادگاه تجدیدنظر، احتمالا تا فردا حکم محکومیت مهدی هاشمی رفسنجانی اعلام خواهد شد. از جمله مهمترین پرونده‌های دستگاه قضایی در سال 93، پرونده مهدی هاشمی فرزند آیت‌الله هاشمی رفسنجانی بهرمانی بود. مهدی هاشمی پس از سفر تقریباً طولانی به فرنگ به‌بهانه آنچه «ادامه تحصیل» عنوان کرده بود، دوم مهر ماه سال 91 به ایران بازگشت و یک روز پس از ورودش به کشور به دادسرای امنیت رفت تا پاسخگوی اتهامات مالی و امنیتی مطرح‌شده باشد. دادستانی تهران در ساعات پایانی همان روز یعنی سوم مهر 91 اعلام کرد که مهدی هاشمی از سوی بازپرس پرونده تفهیم اتهام شد و با صدور قرار بازداشت موقت به زندان رفت. وی پس از حدود 3 ماه بازداشت موقت در زندان اوین ، 27 آذر 91 با تودیع وثیقه 10میلیارد تومانی آزاد شد. کمتر از یک ماه بعد یعنی 20 دی 1391 عباس جعفری دولت‌آبادی دادستان تهران از صدور کیفرخواست برای مهدی هاشمی خبر داد و گفت: این کیفرخواست مشتمل بر 125 صفحه با 12 عنوان اتهامی است. پس از تعیین قاضی ناصر سراج برای رسیدگی به پرونده مهدی هاشمی، با تعیین وقت قبلی قرار بود نخستین جلسه رسیدگی به اتهامات مهدی هاشمی، 15 اردیبهشت92  در دادگاه انقلاب برگزار شود ولی به‌دلیل موافقت دادگاه با استمهال مهدی هاشمی و همچنین وجود نقص در کیفرخواست، این پرونده به دادسرا بازگشت. ناصر سراج چندی بعد درباره وضعیت رسیدگی به این پرونده در جمع خبرنگاران گفت که پرونده مهدی هاشمی ایرادات سنگینی دارد و ارسال آن از دادسرا به دادگاه زمان زیادی می‌برد. پس از وقفه طولانی برای رفع نواقص مدنظر دادگاه در دادسرا و تعیین قاضی و شعبه جدید به ‌علت انتصاب سراج به‌عنوان رییس سازمان بازرسی کل کشور، نخستین جلسه محاکمه مهدی هاشمی 11 مرداد ماه سال 93 در شعبه 28 دادگاه انقلاب به‌ریاست قاضی مقیسه برگزار شد. با برگزاری 26 جلسه محاکمه، دادگاه با برخی تحقیقات و استعلام‌ها، تنفس اعلام کرد. در نهایت، شعبه رسیدگی کننده طی دو جلسه، آخرین دفاعیات مهدی هاشمی را اخذ کرد و وکلای وی نیز (سید محمود علیزاده طباطبایی و وحید ابوالمعالی) لایحه آخرین دفاع خود را ارایه کردند. اواخر اسفند ماه سال گذشته بود که حکم دادگاه انقلاب صادر و 26 اسفند ماه به مهدی هاشمی ابلاغ شد که به‌گفته غلامحسین محسنی اژه‌ای، وی به حبس، جزای نقدی و انفصال از خدمت محکوم شده است. برخی رسانه‌ها میزان حبس هاشمی را 15 سال عنوان کردند اما ابوالمعالی(یکی از وکلای مهدی هاشمی) این رقم را نادرست خواند و گفت میزان حبس موکلش کمتر از نصف این رقم است.طبق قانون، مهدی هاشمی 20 روز پس از ابلاغ حکم می‌توانست به رأی صادر شده اعتراض کند اما در آخرین روز (19 فروردین 94) و آنگونه که وکیلش عنوان کرده، با اصرار مادرش به حکم دادگاه اعتراض کرد و پرونده به شعبه 54 تجدیدنظر استان تهران ارجاع شد.   تسنیم
کد خبر: ۶۵۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۳/۱۹

سرمربی پرسپولیس گفت: «يك برنامه خوب آقاي هدايتي ريخته تا با برپايي مراسمي باشكوه محمد مايلي‌كهن و علي دايي را با هم آشتي بدهيم!» سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : روز گذشته حمید درخشان به اتفاق بهرام شفیع راهی زندان اوین شد تا با محمد مایلی‌کهن ملاقات کند. به همین بهانه با سرمربی پرسپولیس تماس تلفنی برقرار کردیم که در ادامه از نظرتان می‌گذرد. * ‌ چه شد كه تصميم گرفتيد به همراه بهرام شفيع به ملاقات محمد مايلي‌كهن بروید؟ - حاج محمد همبازي قديمي‌ام است و وقتي پس از پايان برنامه ورزش و مردم به آقاي شفيع پيشنهاد دادم دوتايي به ملاقات مايلي‌كهن برويم، ايشان هم پذيرفت و خدا را شكر كه رفتيم و دوست خوبم را ديديم. * حال مايلي‌كهن خوب است؟ - بله، الحمدلله سرحال و قبراق بود، هر چند زندان جاي خوبي نيست. * شنيديم به ‌رغم رضايت علي دايي، محمد مايلي‌كهن گفته كه از زندان بيرون نمي‌آيد! - نه برادر! چه كسي دوست دارد در زندان بماند؟ به اميد خدا امروز بعد از ظهر هم آزاد مي‌شود و به آغوش خانواده بازمي‌گردد. ان‌شاء‌ا... يك برنامه خوب هم آقاي حسين هدايتي ريخته تا با برپايي مراسمي باشكوه محمد مايلي‌كهن و علي دايي را با هم آشتي بدهيم! * مگر مي‌شود؟ باورش سخت است كه توانسته باشيد مايلي‌كهن را راضي به اين كار كنيد! - كار بسيار سختي بود ولي به اتفاق دوستان خيلي خواهش كرديم تا حاج محمد قبول كند و او هم با بزرگواري پذيرفت. * محمد مايلي‌كهن بعد از اين ماجراها پذيرفت كه روبه‌روي علي دايي بنشيند يا با او روبوسي كند؟! - نه اينكه بيايد و روبروي علي دايي بنشيند اما قرار شد با دعوت از مايلي‌كهن و دايي و ضمن حفظ شأن دو طرف اين مراسم آشتي‌كنان برگزار شود. * يك طرف ماجرا هم علي دايي است. آيا او هم قبول كرده كه ... - اين موضوع هم حل شده است. به اميد خدا امروز محمد مايلي‌كهن از زندان آزاد مي‌شود و اگر اتفاق خاصي نيفتاد، فردا اين مراسم آشتي‌كنان با همت حاج حسين هدايتي و دوستان برگزار مي‌شود. خبرآنلاین
کد خبر: ۴۸۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۲۴

پس از انتقال مایلی کهن به زندان اوین ، روابط عمومی وزارت ورزش با اشاره به اینکه وزیر، حرمت همه قهرمانان، ورزشکاران و مربیان را داشته و اجازه نمی‌دهد که چهره ورزش کشور در نزد مردم زشت جلوه کند، تاکید کرد شکایت از علی دایی را تا آخر پیگیری می کند. به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، محمد مایلی کهن که به دلیل شکایت علی دایی به چهار ماه حبس تعزیری محکوم شده بود، امروز خود را به دایره اجرای احکام قوه قضاییه معرفی کرد و پس از حضور در کلانتری ارگ برای گذراندن دوران حبس به زندان اوین منتقل شد. نادر فریادشیران یکی از دستیاران مایلی کهن در تیم های مختلف  ضمن تایید این خبر اظهار داشت: به هر حال رایی است که صادر شده و کاش رای من هم تعلیقی نبود و همراه او به زندان می رفتم. لازم به ذکر است که فریاد شیران نیز به 91 روز حبس محکوم شده بود، اما به علت نداشتن سابقه شکایت و درگیری با دایی، این حکم به حبس تعلیقی تبدیل شد. ضمن اینکه مایلی کهن و فریاد شیران هریک به پرداخت 100 هزار تومان جریمه نقدی هم محکوم شده اند.   * ورود معاون گودرزی پس از انتشار خبر زندانی شدن محمد مایلی کهن، مازیار ناظمی مسئول روابط عمومی وزارت ورزش و جوانان اعلام کرد که وزیر ورزش به معاونت حقوقی و پارلمانی خود دستور داده ماجرا را پیگیری کرده و مقدمات آزادی مایلی کهن را فراهم کنند. مازیار ناظمی در گفت‌وگو با ایسنا، تصریح کرد: پس از این که حکم محمد مایلی کهن اجرا و وی به زندان اوین منتقل شد، دکتر گودرزی به معاونت حقوقی و پارلمانی وزارت ورزش و جوانان دستور داد پیگیر وضعیت آقای مایلی کهن باشند و مقدمات آزادی او را فراهم کنند. وی با تاکید بر اینکه شکایت وزارت ورزش از علی دایی را تا آخر پیگیری می کند، درباره زندانی شدن مایلی کهن اضافه کرد: ایجاد چنین فضاهایی در ورزش، بداخلاقی‌ها و شکستن حرمت‌ها را ترویج می‌دهد. به زندان رفتن معلمان و مربیان و یا به دادگاه کشیده شدن آنها چهره‌های ورزشی را خدشه‌دار می‌کند و به نفع ورزش کشور نیست. ناظمی که تصریح کرده بود آقای وزیر هزار کار مهم تر از علی دایی دارند و بیکار نیستند که پاسخگوی دایی باشند، در ادامه مصاحبه با ایسنا گفت: برای دکتر گودرزی مسائل فرهنگی و رعایت مسائل اخلاقی و منش‌های پهلوانی در اولویت قرار دارد و برای جلوگیری از گسترش این مسائل در ورزش واکنش نشان دادند. ناظمی درباره شکایت وزیر ورزش و جوانان از علی دایی گفت: وزارت ورزش و جوانان تا روشن شدن تکلیف این پرونده‌ شکایتش را پیگیری خواهد کرد و مطمئنا هدف وزیر ورزش و جوانان جلوگیری از یکسری بداخلاقی‌ها و حرمت شکنی‌های متداول در ورزش است. قطعا وزارت ورزش و جوانان حرمت همه قهرمانان، ورزشکاران و مربیان خود را داشته و اجازه نمی‌دهد که چهره ورزش کشور در نزد مردم زشت جلوه کند.   * تاکید وزیر بر محاکمه علی دایی: مازیار ناظمی دربرنامه دیشب نود، درباره شکایت وزارت ورزش و جوانان از علی دایی گفت: علی دایی در مورد مسائل مختلف صحبت هایی می کند و محمود گودرزی به واسطه جایگاه حقوقی و حقیقی که دارد از علی دایی شکایت کرده و این حق را دارد. وی در مورد علت برکناری علی دایی گفت: دایی قراردادی سنگین و سه ساله با باشگاه پرسپولیس بسته بود و هزینه سنگینی برای وزارت ورزش و جوانان در بر داشت و این مسئله علت برکناری دایی بود. وی در مورد صحبت دایی در خصوص نقل قول زارع نماینده مجلس شورای اسلامی گفت: چنین چیزی به هیچ عنوان صحت ندارد.   * زارع : گودرزی گفت تا زمانی که دایی باشد پولی به پرسپولیس نمی دهیم! رحیم زارع نماینده مجلس شورای اسلامی روی خط تلفنی برنامه آمد و در مورد گفته های دایی اظهار داشت:  من چندین بار در خصوص بدهی باشگاه پرسپولیس و خواسته باشگاه به گودرزی پیامک دادم ولی وی پاسخ نداد، وقتی با وی صحبت کردم وی اظهار داشت رحیمی راه رویانیان را پیش رو گرفته است و تا دایی را برکنار نکند پولی به باشگاه پرسپولیس نمی دهیم و گودرزی به من گفت که صحبت های مرا به رحیمی انتقال بده و من نیز همین کار را کردم.     * دایی: بجای فیل و اسب و سرباز، خود وزیر پاسخ دهد دایی در مورد گفته های ناظمی گفت: فرستادن فیل و اسب و سرباز درست نیست! گودرزی از من شکایت کرده و اگر خودش بیاید و صحبت کند من پاسخگوی وی خواهم بود!   ناظمی: وزیر ورزش و جوانان کارهای مهم تر از پرداختن به مسئله دایی دارد! ناظمی ادامه داد: وزیر ورزش و جوانان هزار کار مهم تر از دایی دارند و بیکار نیستند که به این برنامه آمده و پاسخگوی دایی باشند.   سیاسی: گودرزی دخالتی در برکناری دایی نداشت فردی به نام سیاسی که پس از روی کار آمدن گودرزی به عنوان رییس هیات مدیره باشگاه پرسپولیس انتخاب شده، روی خط تلفنی برنامه نود آمد و گفت:هیچگاه گودرزی برای برکناری دایی وارد عمل نشد و حتی از نحوه برکناری دایی نیز ناراحت شده بود.  
کد خبر: ۴۸۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۲۰

سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: ایسنا - اکرم احقاقی: تمایلی برای مطرح‌شدن در رسانه‌ها ندارند، افکار عمومی با وجود اینکه همسرانشان را به خوبی می‌شناسد، از آن‌ها تصویری در ذهن ندارد. خواسته یا ناخواسته، پشت پرده، نقش‌های سیاسی و اجتماعی‌شان را ایفا می‌کنند، با این حال نقش اصلی‌شان، همان‌ نقش سنتی همسری دلسوز و مادری مهربان است. همتایان آن‌ها در عالم سیاست در برخی کشورها به عنوان «بانوی اول» تلاش می‌کنند نقشی متفاوت از قبل داشته باشند و مستقل از همسرانشان شخصیت حقوقی متمایزی برای خود ایجاد کنند، اما در عرف سیاست ایران این جایگاه تعریف نشده و شاید خود این افراد هم چندان تمایلی برای کسب آن ندارند.  با این حال ، همسران روسای جمهور ایران اگرچه از الگوی کشورهای غربی در کسب جایگاه بانوی اول پیروی نکرده‌اند، اما قطعاً همواره در کنار همسرانشان، آنها را در پیشبرد کارها یاری داده‌اند.  صاحبه عربی  اطلاعات چندانی از خانم «صاحبه عربی» و فرزندانش در فضای مجازی منتشر نشده است؛ به نحوی که در برخی از گزارش‌های خبری در مورد خانواده‌ حسن روحانی در دوران انتخاب نیز، به این موضوع اشاره شده است.  اما بر اساس آنچه در کتاب خاطرات حسن روحانی نوشته شده «صاحبه در سال 1333 در سرخه‌ی سمنان در یک خانواده‌ مذهبی و سنتی به دنیا آمده و پدرش عبدالعظیم عربی راننده‌ مینی‌بوس بوده که بین سرخه و سمنان تردد می‌کرده است».   صاحبه عربی همسر حسن روحانی  او که فرزند اول خانواده است، دارای سه خواهر به نام سعید‌ه، جمیله و ربابه و چهار برادر به نام حسن‌، حسین ‌،عباس و مسعود است.  14 سالش بود که در سال 1347 با مهریه «دو دانگ منزل مسکونی پدر و مادر داما‌د، مقداری زمین‌، آب و چند مثقال طلا» به عقد پسرخاله‌ی 20 ساله‌اش حسن روحانی درآمد.  مراسم ازدواجشان را در شهریور 1348 در یک فضای سنتی و مذهبی برگزار کردند. حاصل ازدواج صاحبه و حسن که به پیشنهاد پدر روحانی و با وساطت زن‌دایی زوجین (روشن پیوندی) انجام شد‌ پنج فرزند (سه دختر و دو پسر) است.  صاحبه که داغدار فوت نابهنگام یکی از پسرانش است، در طول این سال‌ها بیشتر در قالب یک بانوی خانه‌دار نقش ایفا کرده؛ چنانچه در زمان تبلیغات انتخابات ریاست‌جمهوری، خانواده روحانی نیز در کنار خانواده‌های جلیلی و ولایتی از حضور در برنامه‌ تلویزیونی «خانواده‌های کاندیداهای انتخابات ریاست‌جمهوری» که قرار بود برای اولین بار از شبکه 2 سیما پخش شود استقبال نکردند.  البته نام «صاحبه عربی» بعد از پیروزی روحانی در انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم بیش از گذشته مطرح شد. او به اقتضای همسر رئیس‌جمهور بودن در برخی مراسم رسمی حضور پیدا می‌کند . خانم عربی در بهمن ماه سال 92 به همراه جمعی از همسران مقامات دولتی و سفرای خارجی مقیم تهران در مراسم افتتاحیه‌ بازارچه‌ خیریه‌ای که در برج میلاد برگزار شده بود شرکت کرد و در پایان بازدید از برج میلاد در دفتر یابود آن که به نام «صاحبه روحانی» امضا کرده بود نوشت «امروز از برج میلاد دیدن نمودم. خیلی جالب و دیدنی بود‌، امیدوارم که موفق باشید.»  اما آنچه اخیرا نام او را بیش از هر زمان دیگری رسانه‌ای کرد، انتشار خبری در خبرگزاری فارس بود با عنوان «ضیافت همسر رئیس جمهور برای زنان در کاخ (سعدآباد)». این خبرگزاری منتقد دولت در خبر خود مدعی شد که تالار حافظیه سعدآباد در شب میلاد حضرت زهرا(س) محل برپایی جشن همسر رئیس‌جمهور برای همسران وزرا‌، سفرای خارجی مقیم تهران و زنان دولتی بوده و این مهمانی زنانه‌ با رقص دختران و شوی لباس همراه بوده است.  البته این خبرگزاری در خبر اولیه خود که بعد آن را از روی خروجیش حذف کرد مدعی شده بود که به هر یک از شرکت‌کنندگان در این جشن سکه‌هایی نیز اهدا شده است.  انتشار این خبر در اواخر فروردین امسال با واکنش‌های متفاوتی از سوی حامیان و منتقدان دولت روبرو شد؛ تعدادی از شرکت‌کنندگان از جمله هنرمندانی که در این مهمانی حضور داشتند به تکذیب محتوای این خبر پرداختند و اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس‌جمهور نیز در صفحه‌ی شخصی‌اش در فیس‌بوک به نقل از همسرش که در این جشن حضور داشت روایتی کاملا متفاوت منتشر کرد.   صاحبه عربی همسر حسن روحانی   از سوی دیگر برخی از نمایندگان مخالف دولت در مجلس از جمله اعضای جبهه پایداری از طریق تریبون این نهاد قانونگذاری به روحانی به علت برگزاری چنین جشنی از سوی همسرش تذکر دادند و آن را نمادی از اشرافی‌گری عنوان کردند و در ادامه «تعدادی از بانوان تهرانی» نیز در مقابل نهاد ریاست‌جمهوری تجمعی را که گفته شد «خودجوش» است برگزار کردند.  اما ماجرای انتشار این‌ اخبار که بسیاری آنها را «جهت‌دار و حاشیه‌ای» خواندند، به همین جا ختم نشد. از آنجا که برخی رسانه‌های منتشرکننده این اخبار به برخی نهادهای امنیتی وابسته هستند، این بار سرلشگر فیروزآبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح وارد میدان شد. او روز دوشنبه 29 اردیبهشت در مراسم اعطای دانش‌نامه به دانش‌آموختگان دوره دکتری دانشگاه عالی دفاع ملی در موضع‌گیری کم‌سابقه‌ای اظهار کرد: متاسفانه یک مقدار بازی‌های رسانه‌ای موجب تشویش اذهان عمومی می‌شود. مدیران رسانه‌ها باید جلوگیری کنند از اخباری که موجب تشویش اذهان مردم، تضعیف دولت و تخریب برخی از اقدامات می‌شود... .بعضی اخبار بی‌ارزش و تفرقه‌انگیز هستند، بعضی‌ها هم شایعه، تهمت و بی‌مبنا هستند. من خطی و سیاسی عرض نمی‌کنم، حتی رسانه‌هایی که به نوعی به نیروهای مسلح مرتبطند، خطا می‌کنند و برابر مشی و منویات رهبری حرکت نمی‌کنند. باید روششان را اصلاح کنند، والا ما با آنها برخورد می‌کنیم."  و البته پس از آن هم از ارائه گزارشی توسط وزارت اطلاعات در این زمینه که باز هم علیه رسانه‌های مذکور بود، اخباری منتشر شد و برخی نیز از تذکر مقامات عالی کشور نسبت به رویه این رسانه‌ها خبر دادند.  آخرین خبری که در مورد «صاحبه عربی» یا روحانی در رسانه‌ها منتشر شده، مربوط به عیادت وی از آیت‌الله مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان در بیمارستان بهمن است.   اعظم‌السادات فراحی  همسر «محمود احمدی‌نژاد» در سال 1337 در منطقه رسالت تهران در خانواده‌ای متوسط به دنیا آمد. او پدر و مادری با اصلیتی مشهدی دارد که او را برای تحصیل به دانشگاه علم و صنعت فرستادند؛ دانشگاهی که زمینه‌ساز ازدواج او با رئیس دولت‌های نهم و دهم شد.   اعظم‌السادات فراحی همسر احمدی‌نژاد  «اعظم» و «محمود» در تاریخ 22 خرداد 1359 دو سال بعد از انقلاب با یکدیگر ازدواج کردند. خواهر داماد (پروین احمدی‌نژاد) در مورد وصلت این دو که خود زمینه‌ساز آن بود می‌گوید: « هر دوی آنها در آن زمان دانشجوی علم و صنعت بودند و ما هم در رفت و آمدی که به دانشگاه داشتیم خانم فراحی را می‌دیدیم . در مورد ایشان با برادرم صحبت کردم، دیدم نظرشان مثبت است. بعد آدرس گرفتیم و رفتیم خواستگاری. ازدواج آن‌ها به سادگی برگزار شد؛ چون هر دو دانشجو بودند ، پدرم برای آن‌ها خانه‌ای در حوالی محله رسالت اجاره کرد تا رفت و آمدشان به دانشگاه راحت‌تر باشد.»  حاصل ازدواج این دو، دو پسر به نام مهدی و علیرضا و یک دختر به نام فاطمه است. مهدی احمدی‌نژاد پس از رئیس‌جمهور شدن پدر با « طیبه مشایی» دختر « اسفندیار رحیم مشایی» یار دیرین احمدی‌نژاد ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دختری به نام زهرا است.  علیرضا احمدی‌نژاد پسر دوم نیز با خواهرزاده شهید محمود کاوه ازدواج کرده که حاصل این ازدواج نیز یک پسر است و فاطمه احمدی‌نژاد دختر خانواده که دارای مدرک مهندسی الکترونیک و مخابرات است هم با «مهدی خورشیدی» پسر سردار احمد خورشیدی با مهریه 14 سکه ازدواج کرده که حاصل ازدواج آنها زهرا خورشیدی است.  اعظم فراحی هم مانند دیگر همتایان سابق و اسبق خود تعامل چندانی با رسانه‌ها نداشت؛ گرچه طی هشت سال دولت نهم و دهم در بسیاری از سفرهای داخلی و خارجی همراه با همسرش حضور داشت و در جریان سفرهای استانی از برخی از موسسات خیریه و بهزیستی نیز بازدید می‌کرد.  او در جریان حملات رژیم صهیونیستی به غزه در سال 1387 نامه‌ای به «سوزان مبارک» همسر حسنی مبارک، دیکتاتور سابق مصر در ارتباط با اهمیت رفع حصر غزه ، تلاش در راستای کمک به مردم فلسطین و بازکردن گذرگاه رفح جهت جلوگیری از وقوع یک فاجعه‌ انسانی نوشت؛ نامه‌ای که در سایت ریاست جمهوری در 29 دی ماه منتشر شد.  اعظم‌سادات فراحی در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری دهم تلاش کرد نقش موثرتری نسبت به قبل داشته باشد و در برخی از برنامه‌های تبلیغاتی احمدی‌نژاد شرکت می‌کرد؛ موضوعی که در جریان انتخاب ریاست‌جمهوری نهم سابقه نداشت؛ گرچه برخی، فضای به وجود آمده در برنامه‌های تبلیغات انتخاباتی آن سال و حضور همسران رقبای دیگر در این برنامه‌ها را عامل فعالیت‌های انتخاباتی بیشتر فراحی می‌دانند.  اعظم‌سادات فراحی در‌ آذرماه 1388 در اجلاس «همسران سران جنبش عدم تعهد» که در ایتالیا با موضوع « امنیت غذایی و نقش زنان در تلاش جهانی برای مقابله با گرسنگی» برگزار شده بود هم شرکت و سخنرانی کرد. او در جریان این سفر با همسران روسای جمهور برخی کشورهای شرکت‌کننده در این اجلاس از جمله همسران روسای جمهور سنگال ، عراق‌، پاکستان و... نیز دیدار داشت.  برخی از نزدیکان وی معتقدند او نقش موثری در ترغیب همسرش در جهت استفاده از زنان در کابینه دولت دهم داشته است؛ چنانچه احمدی‌نژاد در لیست پینشهادی‌اش به مجلس هشتم در راستای تشکیل دولت دهم سوسن کشاورز ، فاطمه آجرلو و مرضیه وحید دستجردی را به عنوان وزرای پیشنهادی برای وزارتخانه‌های آموزش و پرورش، رفاه و بهداشت معرفی کرد.   اعظم‌السادات فراحی همسر احمدی‌نژاد  فراحی مدتی نیز به پیشنهاد «منیره نوبخت» مسئول سابق شورای فرهنگی اجتماعی زنان، به جمع زنان تصمیم‌گیرنده در این شورا که زیر نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی فعالیت می‌کند پیوست.  او در شانزدهمین اجلاس سران جنبش غیر متعهدها که در تابستان سال 91 در تهران برگزار شد، میزبان همسران برخی از مقامات شرکت‌کننده در این اجلاس بود. او در تالار آینه وزارت خارجه برای همتایان خود ضیافت ناهار ترتیب داد و به همراهی آن‌ها از نمایشگاه صنایع دستی که در برج میلاد برگزار شده بود بازید کرد و با تعدادی از آنها هم دیدارهای دو‌جانبه‌ داشت.  فراحی به طور معمول در دیدارهای رئیس دولت نهم و دهم با زنان که به مناسبت‌های مختلف برگزار می‌شد حضور پیدا می‌کرد. احمدی‌نژاد نیز در تعدادی از این دیدارها در تقدیر از مادر و همسرش سخنانی را بیان می‌کرد. او در همایش پنج هزار نفری «بانوی بصیر» که در تالار بزرگ وزارت کشور برگزار شد در مورد تعامل خود و همسرش گفت: «من بقیه مردها را نمی‌دانم‌، اما بنده اگر یک روز همسر خود را نبینم می‌میرم. حاضرم همه‌ این دنیا را برای دیدن لبخند مادر و همسرم بدهم.»  اعظم فراحی در سال 91 به همراه مرضیه دستجردی (وزیر بهداشت) از سوی خبرگزاری (وفا) به عنوان یکی از 10 زن خبرساز کشور در سال 90 معرفی شد.  در پایان عمر دولت دهم نیز احمدی‌نژاد به نمایندگی از دیگر اعضای هیات دولت لوح تقدیری را به پاس تلاش‌ها و حمایت‌های فراحی از دولت و رئیس‌جمهور به وی اهدا کرد.  زهره صادقی  همسر «سیدمحمد خاتمی» سال 1329 در قم در خانواده‌ای اصیل، ریشه‌دار و شناخته شده به دنیا آمد. مادرش خواهر امام موسی صدر و پدرش دکتر حجت‌الاسلام والمسلمین علی اکبر صادقی بود، پدر اهل علمی که 38 سال سابقه تدریس در دانشگاه شهید بهشتی را داشت و فروردین امسال دار فانی را وداع گفت.   زهره صادقی همسر سیدمحمد خاتمی  زهره صادقی که دختر خاله فاطمه طباطبایی (همسر مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمین سیداحمد خمینی) و سیدصادق طباطبایی است در سال 1353 با سیدمحمد خاتمی ازدواج کرد؛ ازدواجی که خاتمی در مورد آن می‌گوید: « در سال 1353 با خانواده‌های معتبر و ریشه‌دار صدر و صادقی پیوند خوردم و از نعمت‌های بزرگ این خانواده به این کوچک‌، ازدواج با زنی با فضیلت‌، صبور و مهربان از خانواده‌ مهم صدر و صادقی است.»  حاصل وصلت آنها، دو دختر به نام‌های لیلا و نرگس و یک پسر به نام عماد است؛ فرزندانی که علاقه چندانی برای حضور در عرصه‌ سیاست ندارند.  لیلا در سال 1354 به دنیا آمده و دارای مدرک دکتری است و اکنون به همراه همسرش در خارج از کشور زندگی می‌کند. دختر کوچکتر آن‌ها شش سال بعد (1360) به دنیا آمد و اکنون در مقطع دکترا درحال تحصیل است. او نیز به همراه همسرش در خارج از کشور اقامت دارد، عماد تنها پسر این خانواده نیز در فرودین ماه سال 1367 به دنیا آمده و اکنون دانشجوی دوره کارشناسی ارشد مطالعات منطقه‌ای است و به همراه همسرش در تهران زندگی می‌کند.  زهره صادقی اگرچه در خانواده‌ای فرهنگی و سیاسی بزرگ شده، اما هیچ وقت به صورت جدی وارد فعالیت‌های سیاسی نشده و ترجیح داده بیشتر در کارهای اجتماعی و امور خیریه مشارکت داشته باشد.   زهره صادقی همسر سیدمحمد خاتمی  او در سال 78 به همراه تعدادی از همسران اعضای دولت وقت، موسسه خیریه‌ «به‌آفرین فردا» را تاسیس کرد؛ موسسه‌ای که مختص دانش‌آموزان دختر مقاطع تحصیلی راهنمایی و دبیرستان است و عضویت و حمایت از فرزندان ایتام از اولویت‌های اصلی آن.  زهره صادقی در زمان ریاست‌جمهوری سید محمد خاتمی به اقتضای جایگاهی که داشت در برخی از سفرها همسرش را همراهی می‌کرد. او در سال 87 در جریان حملات رژیم صهیونیستی به غزه در پاسخ به نامه‌ همسر امیر وقت قطر خواستار فراخوان دولت‌ها و ملت‌ها برای حمایت از مردم مظلوم فلسطین شد.  عفت مرعشی  «عفت مرعشی» در سال 1314 در خانواده‌ حجت‌الاسلام سید محمد صادق مرعشی به دنیا آمد. او که عضوی از فامیل بزرگ خانواده مرعشی و از نوادگان آیت‌الله سیدکاظم طباطبایی است، در سال 1337 با مهریه «مقداری باغ پسته» به همراه «آب» با علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی ازدواج کرد.   عفت مرعشی همسر هاشمی رفسنجانی  عفت مرعشی که شاید بتوان او را از بین همسران روسای جمهور بعد از انقلاب، خبرسازترین و سیاسی‌ترین فرد در سال‌های اخیر دانست در کتاب خاطراتش که با عنوان «پا به پای سرو» از سوی دفتر نشر معارف انقلاب منتشر شده خود را این گونه معرفی می‌کند: «من، عفت مرعشی، همسر عالم مجاهد، روحانی وارسته، سیاستمدار نامی ایران زمین، تربیت‌یافته مکتب اهل بیت (ع)، انسان شریف و بزگوار حضرت آیت‌الله آشیخ اکبرهاشمی رفسنجانی هستم. مردم عزیز مرا اغلب با دو حادثه و دو روایت می‌شناسند. اول حادثه ترور همسرم در سال 1358 که در نجات معجزه‌وار ایشان صاحب نقش بودم و دوم حوادث تلخ بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری در سال 1388 و صحنه‌ رای دادن در حسینیه جماران که جملاتی از من در رسانه‌ها انتشار یافت و بهانه‌ای برای تخریب همسر و فرزندانم توسط تندروها شد.»  عفت مرعشی در بیان خاطراتش از ازدواج با هاشمی رفسنجانی که در سالنامه سال 92 روزنامه اعتماد بازنشر شده می‌نویسد: "خواستگار زیاد داشتم، هم از فامیل و هم از غریبه، اما پدرم با همه‌ آنها مخالفت کرده بود. پدرم برای دیدن آمیرزاعلی (پدر هاشمی رفسنجانی) به نوق (یکی از بخش‌های شهرستان رفسنجان در کرمان ) رفته بود. بعد از بازگشت با مادرم صحبت کوتاهی کرد و پس از مدتی نیز مادرم من را صدا کرد و گفت بیا اتاق کارت دارم. نگران شدم ، حدس زدم که موضوع درباره‌ ازدواج من است. «خانم جون» گفت: عفت جان ! حاج آقا که به نوق رفته بود آمیرزاعلی برای پسرش اکبر از تو خواستگاری کرده است. حاج آقا هم همان جا جواب قبول داده است. خشکم زده بود، دستپاچه شدم ، نمی‌دانستم چه جوابی بدهم ، سپاهی از افکار پریشان به یکباره به ذهنم هجوم آورد .خانم جون حرف‌هایش را تکرار کرد با دست اشاره کردم سکوت کند و خیلی خونسرد بدون ذره‌ای عصبانیت گفتم خانم‌جون یعنی چه همان‌جا جواب قبول داده ؟ چرا به من چیزی نگفته است؟ مگر زندگی من نیست ؟ مگر برای عذرا ، اقدس و نصرت با خودشان مشورت نکرد؟ برای چی قبل از این که نظر من را بپرسد‌، قبول کرده است؟ مگر من روی دست شما مانده‌ام که این جوری برخورد می‌کنید؟ مادرم گفت: عفت جان ‌، حرف تو درست است، اما پدرت را که می‌شناسی. کاری را بدون دلیل و مصلحت انجام نمی‌دهد. حتما دلیل خود را دارد. پسر سیدآمیرزاعلی باسواد است. 10 سالی است که در قم درس می‌خواند. می‌دانی که پدرت اهل علم را دوست دارد. حتما به خاطر همین موضوع بوده. تو هم لجبازی نکن و اگر نظر دیگری داری، با آقاجون صحبت می‌کنم که به نحوی موضوع را منتفی کند. خودت می‌دانی که او چقدر در مورد داماد سختگیر است. حتما خیری در این کار بوده که جواب مثبت داده و....»  همراهی عفت مرعشی در جریانات مبارزات قبل از انقلاب و فعالیت‌های بعد از انقلاب هاشمی رفسنجانی به خوبی در خاطرات هاشمی رفسنجانی نمود دارد؛ به نحوی که او در کتب خاطراتش بارها در جریان رخدادها و حوادث گوناگون به این نقش و نام (عفت) اشاره می‌کند.  حاصل ازدواج عفت مرعشی و هاشمی رفسنجانی پنج فرزند به نام‌های فاطمه‌،محسن‌،فائزه‌، محمد و یاسر است . دو دختر او با دو پسر آیت‌الله لاهوتی اشکوری امام جمعه سابق رشت و از دوستان هاشمی رفسنجانی در دوره زندان، ازدواج کردند. از بین فرزندان او فائزه هاشمی به صورت رسمی وارد سیاست و در مجلس پنجم به عنوان نماینده مردم تهران با رای بالایی مشغول به فعالیت شد.   عفت مرعشی همسر هاشمی رفسنجانی    صحبت‌های جنجالی وی در آن زمان در ارتباط با ورزش بانوان از جمله دوچرخه‌سواری آنها با واکنش‌های متفاوتی رو به رو شد. او در مجلس ششم هم کاندیدا شد ولی برخلاف مجلس پنجم با استقبال مواجه نشد . فائزه در زمان اصلاحات روزنامه «زن» را منتشر کرد که بعد از مدتی توقیف شد.  اولین عکسی که از عفت مرعشی به صورت رسمی منتشر شده مربوط به سال 1360 است؛ زمانی که وی به همراه همسرش که در آن زمان ریاست مجلس را برعهده داشت به کره شمالی رفتند و با «کیم ایل سونگ» رهبر وقت کره شمالی و پدر بزرگ رهبر فعلی این کشور عکس یادگاری گرفتند.  مرعشی، همسری است که هاشمی حفظ جانش را به نحوی مدیون اوست؛ چنان‌که در شب ‌4 خرداد 1358 در حالی که دو نفر از اعضای گروهک فرقان تلاش می‌کردند هاشمی را به رگبار گلوله ببندند مانع از کار آنها شد و جان شوهرش را از مرگ حتمی نجات داد.  آن‌چه باعث شد طی سال‌های اخیر بار دیگر نام عفت مرعشی در رسانه‌ها و افکار عمومی پررنگ‌تر شود سخنان وی بعد از رای دادن در حسینیه جماران در انتخابات ریاست‌جمهوری دهم در سال 88 بود. عده‌ای از اصول‌گرایان سخنان وی در مورد نتایج انتخابات را تحریک‌آمیز عنوان کردند.  اعضای خانواده عفت مرعشی و هاشمی رفسنجانی بعد از انتخابات 88 با چالش‌های زیادی روبه رو شدند؛ به نحوی که دو فرزند آن‌ها فائزه و مهدی هاشمی به علت اتهاماتی که علیه آنها مطرح بود مدتی را در زندان اوین به سر بردند و همچنان پرونده‌هایی علیه مهدی و فاطمه هاشمی در دادگاه انقلاب مفتوح است، اما عفت مرعشی در طول این مدت همواره سعی کرده در کنار آنها باشد و حتی به همراه آنها چندین بار به دادگاه رفته است.  منصوره خجسته باقرزاده  «منصوره خجسته باقرزاده» در سال 1326 در خانواده‌ای مذهبی، سنتی و بازاری متولد شد. پدرش حاج محمداسماعیل خجسته باقرزاده از کاسبان دین دار و باسواد مشهد بود.  منصوره توسط خدیجه میردامادی (مادر مکرمه رهبر معظم انقلاب) به «سیدعلی» معرفی شد و در نهایت در پاییز 1343 در حالی که 17 سال بیشتر نداشت توسط آیت‌الله میلانی به عقد سیدعلی خامنه‌ای درآمد.  در کتاب "شرح اسم "که به بیان زندگی مقام معظم رهبری در سال‌های قبل از انقلاب 1357-1318 پرداخته است در ارتباط با ازدواج ایشان نوشته شده: «مدتی از بازگشت به مشهد نمی‌گذشت. بانو خدیجه که در اندیشه ازدواج پسر دومش بود، دست به کار شد و دختری را که در خانواده‌ای سنتی و با علایق مذهبی پرورش یافته بود به او پیشنهاد کرد. همو پا پیش گذاشت و مقدمات خواستگاری را فراهم نمود. همان راهی که چهار پنج سال پیش برای سیدمحمد ( برادر بزرگتر) رفته بود، این بار برای سیدعلی پیمود. حاج محمداسماعیل خجسته باقرزاده، پدر عروس، از کاسبان دین‌دار و باسواد مشهد بود. او پذیرفت که دخترش به عقد طلبه تازه از قم برگشته‌ای درآید که تصمیم دارد در مشهد ساکن شود، آیت‌الله میلانی و دیگر بزرگان اهل علم مشهد او را می‌شناسند و تأیید می‌کنند و به او علاقه دارند. هزینه ازدواج، آن بخش که طبق توافق به عهده داماد بود، توسط آیت‌الله حاج سیدجواد خامنه‌ای تأمین شد که مبلغ قابل توجهی نبود. مخارج عقد را گذاشتند به عهده خانواده عروس که حتما قابل توجه بود. «آنها مرفه بودند، می‌توانستند و کردند» اوایل پاییز 1343 سیدعلی خامنه‌ای و خانم خجسته پیوند زناشویی بستند، خطبه عقد توسط آیت‌الله میلانی خوانده شد. از این زمان، همدم، همسر و همراهی تازه که هفده بهار بیشتر از عمرش نگذشته بود، پا به دنیای ‌آیت‌الله خامنه‌ای گذاشت که در همه فرودهای سرد و سخت زندگی سیاسی و شاید تک‌فرازهای آن در آن روزگار، یاری غمخوار و دوستی مهربان بود. کارت دعوت را سفارش دادند و روز جشن را که در خانه پدر عروس در پایین خیابان برگزار می‌شد، تعیین کردند. پس از عقد و پیش از هم‌خانه شدن، نوعروس خامنه‌ای باخبر شد که شوی 25 ساله‌اش پای در میدان مبارزه دارد.»  خانم خجسته که خواهر حسن خجسته باقرزاده است آن طور که در کتب و رسانه‌ها آمده نقش زیادی در همراهی و پشتیبانی آیت‌الله خامنه‌ای در شرایط سخت و دشوار زندان و بازداشت‌ها در پیش از انقلاب داشته است.  خجسته باقرزاده در سال 72 در زمانی که چهار سال بود آیت‌الله خامنه‌ای از سوی مجلس خبرگان رهبری به عنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران انتخاب شده بود در مصاحبه‌ای با مجله انگلیسی زبان «محجوبه» که از سوی بنیاد اندیشه اسلامی وابسته به سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی منتشر می‌شود به بیان خاطراتی از زندگی خود با آیت‌الله خامنه‌ای پرداخته است.  در این مصاحبه که متن کامل آن در منابع اینترنتی وجود ندارد و در آرشیو بنیاد اندیشه اسلامی در حال حاضر نسخه‌ای از آن در دست نیست، باقرزاده در پاسخ به این سوال که شما چگونه همسرتان را در مبارزاتشان یاری می‌کردید می‌گوید: « فکر می‌کنم بزرگترین نقش من حفظ جو آرامش خانه بود؛ طوری که ایشان بتوانند با خیال راحت به کارشان ادامه دهند. من سعی داشتم تا ایشان را از نگرانی در مورد خود و فرزندانم دور نگه دارم. البته من نیز در زمینه‌های مختلف نظیر پخش اعلامیه‌ها، حمل پیام‌ها، اختفای اسناد و نظیر آن فعالیت داشتم. ولی فکر می‌کنم اصلا قابل ذکر نیستند؛ در آخرین‌ ماه‌های مبارزه در رابطه با پیام‌های تلفنی امام خمینی (ره) از پاریس، من آنها را برای تکثیر و توزیع به مراکزی در مشهد و دیگر شهرها ارسال می‌نمودم و اخبار را از مشهد و دیگر شهرهای خراسان جمع‌آوری نموده و به پاریس مخابره می‌کردم.»  وی در این مصاحبه که توسط خانم شیلا مالکی دیزجی به فارسی برگردانده شده و بخش‌هایی از آن در ماهنامه خبری و فرهنگی «ره‌آورد دانشگاه» بازنشر داده شده می‌گوید: «هیچ مسئولیت رسمی بخصوصی ندارم و همسرم بیش از هر چیز دیگری انتظار دارند که محیط خانوادگی آرام، شاد و سالم باشد.»  حاصل ازدواج آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای و منصوره خجسته باقرزاده، چهار پسر و دو دختر است که بنا به گفته خانم خجسته پسرانش قبل از انقلاب و دخترانش بعد انقلاب اسلامی به دنیا آمده‌اند. مصطفی بزرگترین فرزند آیت‌الله خامنه‌ای است که بیشتر در مطالعات حوزوی مشغول است. او با دختر مرحوم آیت‌الله عزیزالله خوشوقت ازدواج کرده است.  فرزند دوم خانم خجسته (سیدمجتبی خامنه‌ای) از دیگر فرزندان این خانواده در عرصه رسانه‌ای و سیاست کشور مطرح‌تر است. او داماد غلامعلی حداد عادل رئیس سابق مجلس و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی است.  مسعود فرزند دیگر خانم خجسته باقرزاده و آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای است. او با دختر آیت‌الله سیدمحسن خرازی نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان رهبری و عضو جامعه مدرسین ازدواج کرده است و با کمال و صادق خرازی رابطه خویشاوندی دارد.  گفته می‌شود حجت‌الاسلام سیدمسعود خامنه‌ای در دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب مشغول به فعالیت است.  آخرین پسر این خانواده حجت‌الاسلام سیدمیثم خامنه‌ای است که با دختر محمود لولاچیان از بازاریان مذهبی تهران ازدواج کرده است. او نیز مانند سیدمسعود با دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب همکاری دارد.  بشرا دختر اول خانواده با حجت‌الاسلام والمسلمین محمدجواد گلپایگانی پسر حجت‌الاسلام والمسلمین محمدی گلپایگانی رئیس دفتر مقام معظم رهبری ازدواج کرده است.  فرزند آخر این خانواده هدی خامنه‌ای نیز با مصباح‌الهدی باقری کنی فرزند آیت‌الله باقری کنی عضو مجلس خبرگان رهبری و قائم مقام دانشگاه امام صادق (ع) و برادرزاده آیت‌الله مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان رهبری ازدواج کرده است.  از همسر رهبر معظم انقلاب، تاکنون تصویری در رسانه ها منتشر نشده است. گرچه او در مراسم رسمی و سیاسی حاضر نمی‌شود و علاقه‌ای نیز برای شناخته شدن ندارد، اما به طور معمول به دیدار خانواده‌های شهدا می‌رود؛ چنانچه در مستندی که در مورد شهدای هسته‌ای چندی پیش از تلویزیون پخش شد همسر شهید رضایی‌نژاد یکی از شهدای هسته‌ای به حضور چندین‌باره منصوره خجسته باقرزاده در منزلش اشاره کرد.  عاتقه صدیقی (پوران رجایی)  «عاتقه صدیقی» یا «پوران رجایی» تنها همسر رئیس جمهوری است که در عرصه سیاسی کشور به صورت رسمی در قالب نماینده مجلس شورای اسلامی و عضویت در احزاب فعالیت کرده است.  پوران در سال 1322 در قزوین در خانواده‌ای متدین متولد شد، او در سال 1341 با شهید رجایی که نسبت فامیلی با او داشت ازدواج کرد.   عاتقه صدیقی همسر شهید رجایی  پوران که در گذر فعالیت‌های سیاسی نام خود را به عاتقه صدیقی تغییر داد، در مبارزات قبل از انقلاب به همراه شهید رجایی در فعالیت‌های سیاسی مخفی شرکت داشت.  در سال 1354 که شهید رجایی دبستان دخترانه رفاه را اداره می‌کرد در امور فرهنگی مدرسه فعال بود و علوم دینی و قرآن تدریس می‌کرد. در آستانه ورود امام(ره) همکاری‌هایی با شهید رجایی در ستاد استقبال از حضرت امام داشت. او پس از شهادت شهید رجایی، در انتخابات میان‌دوره‌ای مجلس شورای اسلامی که همزمان با سومین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری برگزار شد از طرف مردم تهران با یک میلیون و 842 هزار و 746 رأی موفق شد به مجلس راه پیدا کند. او چهارمین نماینده زن در این مجلس بود. او توانست در دو دوره بعد هم به عنوان منتخب مردم تهران به مجلس شورای اسلامی راه پیدا کند. او در چهارمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی هم کاندیدا شد، ولی از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شد.  عاتقه صدیقی سال‌ها از اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی معلمان بود و اکنون نیز همچنان عضو این انجمن است. او طی این سال‌ها از منتقدان سرسخت احمدی‌نژاد بود و معتقد بود که او نام رجایی را مصادره کرده است.   عاتقه صدیقی همسر شهید رجایی  حاصل ازدواج 20 ساله عاتقه صدیقی و شهید محمدعلی رجایی دو دختر و یک پسر است. کمال رجایی که بیشتر ترجیح می دهد در عرصه ی عمومی از نام خانوادگی مادرش استفاده کند، در سال 87 در گفت‌وگویی با شماره 61 مجله «شهروند امروز» اظهار کرد بعد از شهادت رجایی، خواستگاری‌هایی سیاسی از دختران رئیس‌جمهور شهید صورت گرفت، ولی عاتقه رجایی تلاش کرد بعد از فوت شوهرش، «این دو دختر را به آقازاده‌ها ندهد و خانواده را حفظ کند.»  عذرا حسینی یا عذرا بنی‌صدر  «عذرا حسینی» هنگامی که در سال‌های آخر دبیرستان بود با «ابوالحسن بنی‌صدر» که بعدها به عنوان اولین و بحث‌برانگیزترین رئیس جمهور ایران بعد از انقلاب، انتخاب شد، ازدواج کرد.  بنی‌صدر در کتاب دو جلدی "درس تجربه" که انعکاس‌دهنده خاطرات وی است و در آبان‌ماه 1380 در آلمان به چاپ رسیده در مورد ازدواجش می‌گوید "درصدد ازدواج بودم که خواهرم به من گفت در همدان در همسایگی‌مان که خانواده همسر کنونی‌ام در آنجا اقامت داشتند و من هم با برادر ایشان با هم به مدرسه می‌رفتیم دختری است و... . به رسم ایران خواستگاری شد و ترتیب عروسی و ازدواج داده شد. عقد در همدان صورت گرفت ولی در تهران عروسی کردیم".  ابوالحسن بنی‌صدر و همسرش در 7 شهریور 1340 با یکدیگر ازدواج کردند و در پاییز 1342 برای ادامه تحصیل و زندگی به پاریس رفتند و سپس همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی به تهران برگشتند.   عذرا حسینی همسر بنی‌صدر  حاصل ازدواج ابوالحسن بنی‌صدر و عذرا حسینی دو دختر و یک پسر است که یکی از دختران آنها به نام فیروزه در 24 مهرماه 1361 در حالی که 18 سال داشت با مسعود رجوی، سرکرده منافقین، که در آن زمان هم‌پیمان پدرش بود و مدتی بود که همسر قبلی‌اش اشرف ربیعی کشته شده بود، ازدواج کرد.  در مورد این ازدواج که گفته می‌شود بنی‌صدر چندان با آن موافق نبوده و به اصرار فیروزه و موافقت عذرا حسینی صورت گرفته، بنی‌صدر در کتاب خاطرات خود می‌گوید: " یک روزی که دخترم آمد پیش من، این موضوع مطرح شد. به او گفتم: « بهتر است کسی دیگری را پیدا کنیم برای ازدواج. این فرد، همسر مناسبی برای شما نیست.» او از من پرسید: «پس شما جرا با آنها در یک میثاق هستید؟» گفتم: «این میثاق، این طوری بوده، وضعیت کودتای خرداد 1360 پیش آمد و باید مقاومت از موضع آزادی انجام می‌گرفت. اگر آنها به سراغ من نمی‌آمدند، من به سراغ آنها می‌رفتم، اما ازدواج یک مسأله دیگری است و تنها سیاسی نیست. این موضوع، زندگی مشترک است. مضافا" من الان خودم توی تجربه هستم. بیشتر از این نمی‌توانم جلو بروم»."  البته ازدواج این دو چندان دوام پیدا نکرد و پس از مدتی مسعود رجوی و فیروزه بنی‌صدر از یکدیگر جدا شدند و مسعود رجوی با مریم قجر عضدانلو ازدواج کرد. ابوالحسن بنی صدر و عذرا حسینی همسر بنی‌صدر که در روز 30 خرداد 1360 بازداشت شد، در مورد بازداشت و نحوه آزادی‌ خود روایات متفاوتی را نقل می‌کند. ولی آیت‌الله موسوی اردبیلی چند سال پیش در جلسه‌ای که محمدرضا بهشتی فرزند شهید بهشتی نیز در آن حضور داشته در بیان خاطراتش در مورد دستگیری همسر بنی‌صدر و آزادی‌اش می‌گوید: « بعد از ماجرای پنهان شدن بنی‌صدر و فرار او مسأله‌ای پیش آمد. کمیته‌های انقلاب اسلامی سودابه سدیفی (همسر یکی از نزدیکترین یاران بنی‌صدر) را به اتفاق همسر بنی‌صدر شناسایی و دستگیر کرده بودند. من از این قضیه مطلع نبودم. اما علی‌الظاهر شهید بهشتی مطلع شده بودند و با وجود همه آن سوابق دوستانه و عمیقی که بین ما وجود داشت، آقای بهشتی بر سر من فریاد کشیدند و گفتند که شنیده ام که شما همسر بنی‌صدر را دستگیر کرده‌اید، ما با بنی‌صدر اختلافاتی داریم و اگر خطاهایی هم کرده باشد هنوز به خطاهای او یک دادگاه صالح رسیدگی نکرده است، اما حتی اگر آن دادگاه صالح رسیدگی کند و بنی‌صدر را مجرم بداند هم هیچ‌کس در ایران حق جسارت و تعرض به حقوق همسر ایشان را ندارد. ایشان فرمودند که مگر قرار است ما دوباره مناسبات ساواک را اینجا بازسازی کنیم؟!»  آن‌طور که سایت خبر آنلاین روایت کرده است، آقای موسوی اردبیلی در این جلسه ادامه می‌دهد: «شهید بهشتی به من مهلت دادند و گفتند که ظرف کمتر از 24 ساعت همسر بنی‌صدر باید آزاد بشود.»  وی همچنین از قول شهید بهشتی نقل کرده است که «ایشان فرمودند من می‌خواستم مستقیماً و رأساً این کار را بکنم اما چون همیشه به قانون احترام می‌گذارم و این ابتدا در حیطه اختیارات دادستان کل است و اگر آنجا تعللی پیش آمد رئیس دیوان عالی کشور باید مداخله کند، این اخلاق را رعایت کردم و ابتدا با شما در میان می‌گذارم و از شما می‌خواهم که پیگیری کنید ولی اگر کوچکترین تعللی بشود خودم شخصاً این کار را خواهم کرد.»  ابوالحسن بنی‌صدر در مصاحبه‌ای که با بی‌بی‌سی فارسی در خرداد 88 انجام داد در مورد فعالیت‌های همسرش در مدت 16 ماهی که او به عنوان رییس‌جمهور ایران مشغول به کار بوده می‌گوید: «همسر من در فعالیت سیاسی به شکل جداگانه و شخصی حضور نداشت و در حال حاضر هم فعالیت سیاسی ندارد.»  بنی‌صدر، 5 بهمن 1358 به ریاست جمهوری رسید، 20 خرداد 1360 با حکم امام از فرماندهی کل قوا برکنار شد، اول تیر 1360 به دنبال تصویب طرح عدم کفایت سیاسی در مجلس شورای اسلامی و به حکم امام خمینی(ره) از ریاست جمهوری عزل شد و هفتم مرداد 1360 به همراه مسعود رجوی حدود یک هفته پس از انتخاب محمدعلی رجایی به سمت ریاست جمهوری، با یک فروند هواپیمای بوئینگ 707 به خلبانی سرهنگ معزی، خلبان ویژه شاه، از ایران فرار کرد.
کد خبر: ۴۷۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۲۷

مه‌آفرید امیرخسروی اهل رودبار گیلان که با نام امیرمنصور آریا نیز از وی نام برده شده، در شهریور ۱۳۹۰ به اختلاس متهم شد و در سحرگاه روز شنبه، سوم خردادماه ۱۳۹۳ در محل زندان اوین اجرا شد. میزان اختلاس وی را ۲۸۰۰ یا ۳۰۰۰ میلیارد تومان اعلام کرده بودند که در آن زمان برخی مدعی بودند بزرگ ترین اختلاس تاریخ ایران بوده‌است. هر چند در آن زمان به ماجرای تخلف چند میلیون دلاری کرسنت اشاره ای نشده بود که بیشتر از این رقم است. نماینده دادستان و ناظر شناسایی شرکت های صوری و کاغذی تاسیس شده توسط گروه آریا، در جریان جلسات دادگاه اختلاس بزرگ، گفته بود که او با معدل ۱۰.۴۲ از دبیرستان فارغ التحصیل شده است. به گفته نماینده دادستان مه آفرید امیر خسروی در رشته مهندسی عمران دانشگاه آزاد واحد زنجان پذیرفته میشود و پس از گذراندن ۶ ترم با معدل ۶.۲۳ اخراج می شود. با این حال مه آفرید امیرخسروی در جریان دفاعیات خود در جواب نماینده دادستان پاسخ داده بود: «آقای نماینده دادستان حرفهایی از معدل ۱۰ دیپلم من به میان آورد در حالی که اگر فرض کنیم من از نظر ذهنی کند ذهن باشم حاضرم با بزرگترین دکترای اقتصاد ایران بحثو چالش کنم. حاضرم در یک اتاق دربسته تحت الحفظ باشم و پس از تنها ۴ سال ۴ شرکت خریداری شده را به سوددهی برسانم بدون آنکه یک رالح به من پول بدهید.» فعالیت‌های اقتصادیبه گزارش پایگاه خبری «پارس»، برای شروع فعالیت اقتصادی، مه آفرید بنابر پیشنهاد برادرش مهرگان اقدام به ساخت جعبه میوه می‌‌کند و مدتی به امر خرید و فروش دام مشغول بوده و کارهای خود را با خودروی پیکان مهرگان انجام می‌داده است. مه آفرید در سال ۱۳۸۰ پس از آشنایی با یکی از مقامات رودبار و یکی دیگر از مقام های مسئول در بانک و در اختیار گرفتن رانت، مقدمات راه‌اندازی داماش را به دست می‌آورد. مه آفرید با پیشنهاد فردی به نام(ژ) شرکت خدمات کشاورزی میثاق گیلان را خریداری می‌کند. بعد از افشا شدن ماجرای فساد بانکی، منابع مختلفی میزان ثروت مدیرعامل شرکت توسعه سرمایه‌گذاری امیرمنصور آریا(مه آفرید امیر خسروی) را ۴۷۰۰ میلیارد تومان اعلام کردند. مجله معتبر «فوربس» به صورت دوره ای فهرست ثروتمندان جهان را منتشر می کند. طبق این فهرست، امیر خسروی با سه میلیارد و ۸ میلیون دلار در رده ۲۹۰ ثروتمندان جهان جای می گیرد. در سال‌های ۱۳۸۴ و ۱۳۸۵ مه آفرید امیرخسروی با اداره کردن گاوداری فعالیت اقتصادی خود را بیشتر کرد. وی که تا سال ۱۳۷۲ نیز در خدمت سربازی بوده، این واحد دامداری را با استفاده از طرح‌های زودبازده بنیان‌گذاری کرده بود. ادامه فعالیت‌های وی با سواستفاده از این وام‌ها همراه بود و باعثشد که به فساد مالی روی آورد.(۴) همچنین سرمایه آغازین «شرکت توسعه سرمایه‌گذاری امیرمنصور آریا» در ۲۸ خردادماه ۱۳۸۵ برابر با ۵۰ میلیون تومان بوده که بر اساس صورت جلسه هیئت مدیره همین شرکت در تاریخ ۳۰/۱۱ / ۱۳۸۷ به ۲۰ میلیارد تومان افزایش پیدا کرده‌است. شرکت توسعه سرمایه‌گذاری امیرمنصور آریا در سال ۸۹ در جهت خصوصی سازی در اقداماتی مشکوک توانست ۹۴٫۹۶ درصد از سهام ماشین سازی لرستان، ۹۵٫۲ درصد از سهام گروه صنعتی فولاد ایران، ۹۵ درصد از سهام مهندسی خط و ابنیه فنی راه آهن(تراورس) و ۳۹٫۵ درصد از سهام فولاد اکسین خوزستان را خریداری نماید. برخی از شرکت‌های زیرمجموعه‌ای «توسعه سرمایه‌گذاری امیرمنصور آریا» چنین است:توسعه سرمایه‌گذاری امیرمنصور آریاشرکت پخش امیرمنصور ایرانیانگروه صنعتی شیشه مارلیک گیلانگروه ملی صنعتی فولاد ایرانصنعت آب معدنی داماش گیلانگروه صنعتی نمونه منصور گیلانشرکت مشاوره و مدیریت تدبیر منصورسامانه‌های برنامه ریزی منابع کرانهباشگاه ورزشی داماش ایرانیانبانک آریاشفاف شیمی پلاستصنایع غذایی دریاچه گهر لرستانآهن و فولاد لوشانشرکت پی سنگ گسترشرکت گردشگری و جهانگردی ستاره درخشان درفکسبک سازان لوشانماشین سازی لرستانمعدن شکافان تهرانداماش ترابر ایرانیانخدمات کشاورزی میثاق گیلانصنایع غذایی ترچین طبخ ایرانیاننوآوران صنعت الکترونیکتجارت گستران منصورشرکت آریا سنگ زرین ایرانیانسیمان فاراب شمالمهندسین مشاور مدیریت پردازش زمانشرکت خدمات خط و ابنیه فنیشرکت نوآوران صنعت الکترونیک قمشرکت تراورسمروارید درخشان آریاشرکت گسترش منیزیم آریاشرکت فولاد اکسین خوزستانشرکت حمل و نقل جاده‌ای داخلی کالای ایمن ترابر آریابیمه طرح ایرانیانستارگان امیرمنصورگروه امیرمنصور آریا برادران امیرخسروی با نام‌های مه آفرید، مهرگان، مسعود و مردآویج نفرات اصلی تشکیل دهنده این گروه بودند همچنین همسران چهار برادر فوق به ترتیب با نام‌های سارا خسروی، طوبی عبدالله زاده سیاهکلی، فرشیده تحویلدار اکبری و ثریا افسردیر در فعالیت‌های اقتصادی و به ویژه مالکیت سهام شرکت‌ها شرکت داشته‌اند و از این رو دارایی‌های این افراد از سوی قوه قضاییه کشور ضبط و توقیف شده است. مهرگان امیرخسروی و همسرش طوبی عبدالله زاده سیاهکلی از تابستان گذشته در شهر مونترال کانادا به سر می‌برند و امید به اقامت دایم در این کشور را داشتند که اداره مهاجرت کانادا درخواست اقامت این زوج را تاکنون نپذیرفته است و هنوز از محل آنها اطلاعاتی منتشر نشده است. وی در اواخر سال ۱۳۸۹ موافقت بانک مرکزی برای تاسیس بانکی با نام «بانک آریا» را جلب و در اسفند همان سال اقدام به پذیره نویسی و سپس انتشار آگهی استخدام کارمند کرد. اما در مرداد سال ۱۳۹۰ بانک مرکزی مجوز فعالیت بانک را باطل کرد. همچنین ۲۳۰ هکتار زمین در کیش و صدها هکتار زمین در کاشانک تهران با قیمت ۱۶ رالا برای هر متر مربع در اختیار وی قرار گرفته است. پرونده اختلاس سه هزار میلیاردیبه گزارش پایگاه خبری «پارس»، در شهریورماه سال ۱۳۹۰ اخباری مبنی بر کشف یک فساد مالی گسترده در چندین بانک دولتی و خصوصی در رسانه‌ها منتشر شد. چند روز بعد از آن بود که محمودرضا خاوری مدیرعامل وقت بانک ملی ایران که در مظان اتهام قرار گرفته بود از کشور گریخت و محمد جهرمی مدیرعامل وقت بانک صادرات نیز از سمت خود کناره‌گیری کرد. پیش از این دو رویداد اعلام شد که شخصی به نام مه‌آفرید امیرخسروی به عنوان متهم ردیف اول این پرونده در بازداشت مقام‌های قضایی است. برخی منابع خبری در آن زمان وی را «یک ایرانی ساکن آلمان» معرفی کردند که «با دریافت چراغ سبز برای فعالیت اقتصادی» به ایران بازگشته و با تاسیس «شرکت توسعه سرمایه‌گذاری امیر‌منصور آریا» در زمینه‌های متنوعی از خرید، تاسیس، مشارکت، توسعه، فروش، واگذاری و اجاره کارخانه‌ها و واحدها و شرکت‌های فعال در بخش‌های تولیدی و خدماتی درون و بیرون کشور گرفته تا ارائه خدمات اقتصادی، فنی، مالی و اعتباری به فعالیت مشغول بوده است. ظاهراً دسترسی به اسناد اعتباری بانک صادرات و تنزیل آنها نزد دیگر بانک‌ها از عمده‌ترین روش‌های شرکت خسروی برای کسب منابع مالی غیر‌قانونی بوده است. در واقع هلدینگ آریا ال‌سی‌های حاصل از معاملات صوری را که از بانک صادرات شعبه فولاد اهواز دریافت کرده بود با قیمت پایین‌تر به بانک‌های دیگر می‌فروخته بدون آنکه سپرده یا وثیقه‌ای برای بازگرداندن پول‌ها نزد بانک گذاشته باشد. به ادعای برخی خبرگزاری‌ها مه‌آفرید خسروی که به عنوان کارآفرین نمونه از طرف دولت مورد تجلیل قرار گرفته بود با حمایت بعضی مقام‌های اجرایی وقت، قانون را دور زده و ثروت کلانی به دست آورده بود. در دوازدهمین جلسه دادگاه رسیدگی به این پرونده آقای خسروی تلویحاً به این موضوع اشاره کرد و گفت: «اگر مسوولانی که از من درخواست کمک کرده بودند خود را معرفی نکنند در جلسه بعد دادگاه نام این افراد و حتی مسببان فرار خاوری را فاش می‌کنم.» متهم ردیف دوم این پرونده هم در آخرین جلسه دادگاه خواستار پاسخگویی مسوولان اقتصادی وقت شده و گفته بود: «وزیر اقتصاد اشتباه کرد بعد معذرت‌خواهی کرد، مدیر بانک صادرات با اتهاماتش هنوز آزاد است و سوال اینجاست من که اصلاً کاره‌ای نبودم چرا باید زندانی باشم. فرق من با آنها چیست؟» این ادعاها البته از طرف عناصر دولتی قویاً و به کرات تکذیب شد. حتی برخی عناصر دولتی همچون سید حمید پورمحمدی از اعضای ستاد مهدی کروبی و قائم مقام بانک مرکزی دستگیر شدند. وی از زمان وزارت صفدر حسینی و دانش جعفری معاونت وزارت اقتصاد را برعهده داشت. در همین رابطه نامه‌هایی به امضای اسفندیار رحیم مشایی رئیس دفتر سابق رئیس‌جمهور منتشر شد که در آن از وزرای وقت امور اقتصاد و دارایی و راه و ترابری خواسته شده بود جهت واگذاری شرکت‌های دولتی تحت مدیریت خود به گروه تجاری امیرمنصور آریا نهایت همکاری را مبذول دارند. پس از انتشار این اسناد پرویز فتاح وزیر نیروی دولت نهم و رئیس بنیاد تعاون سپاه به خبرنگاران گفت: «نمی‌دانم چرا دولتمردان سخت‌شان است که از مردم عذرخواهی داشته باشند و اظهار ندامت کنند.» این در حالی است که چهار نفر از متهمان این پرونده از جمله مه‌آفرید امیرخسروی به اتهام اخلال در نظام اقتصادی کشور و ارتشا و فساد مالی به اعدام محکوم شدند و مسوولان دستگاه قضایی وعده دادند که رئیس فراری بانک ملی را نیز غیاباً محاکمه و استرداد او را از مجاری ذی‌ربط پیگیری کنند. فعالترین برخوردها:به گزارش پایگاه خبری «پارس»، ارزیابی نهادهای نظارتی نشان می دهد دادستانی کل کشور و کمیته مبارزه با مفاسد اقتصادی کمیسیون اصل ۹۰ در مجلس هشتم، بهترین عملکرد را در روشن شدن ابعاد پرونده اختلاس سه هزار میلیاردی داشته اند. دستگیری:مه‌آفرید امیرخسروی که متهم ردیف اول فساد بانکی سه هزار میلیارد تومانی است در ۲۷ شهریور ۹۰ دستگیر شده‌است. لیکن اتهامات دیگری متوجه وی بود از جمله اینکه وی از تسهیلات ۴۰۰ میلیارد تومانی از بانک ملی است که ارائه این تسهیلات بدون وجود هیچ سند و وثیقه گذاری انجام گرفته‌است. این مبلغ جدای از اختلاس به واسطه گشایش ال سی، بوده است. خط پایاندر بامداد سوم خرداد ۱۳۹۳ حکم اعدام مه آفرید خسروی اجرا شد. بر این اساس دادسرای عمومی و انقلاب تهران اعلام کرد، حکم محکومیت به اعدام محکوم علیه زندانی مه آفرید امیرخسروی فرزند منصور، سحرگاه روز شنبه، سوم خردادماه ۱۳۹۳ در محل زندان اوین اجرا شد. امیرخسروی در دوازدهمین جلسه دادگاه گفته بود: فرض کنید که من را اعدام کردید. آیا مملکت اصلاح میشود؟ کسانی که پشت صحنه پنهان شده اند چه میشوند؟ این آقایان که در این پرونده همکاری داشته اند؟ ۱ -خبرگزاری مهر، " میزان اموال اختلاس‌گران اعلام شد؛ ۴۷۰۰ میلیارد تومان "، تاریخ ۱۳۹۰/۰۶ / ۲۸َ۲ -مجرم اصلی این پدیده مشئوم ۴۷۰۰ میلیارد تومان دارایی دارد. چرا باید این دارایی، ملک وی تلقی شود؟(۳) -پایگاه اینترنتی مجله فوربس۴ - http: / / www. farsnews. com / printable. php? nn = ۱۳۹۰۰۶۲۷۰۰۱۳۰۰(۵) - روزنامه تهران امروز. ۹ شهریور ۱۳۹۰ ص ۹(۶) -(۷) - http: / / old. mehrnews. com / fa / NewsDetail. aspx? NewsId = ۱۴۰۷۴۱۴(۸) - http: / / hamshahrionline. ir / details / ۱۴۶۰۹۳(۹) - خبرگزاری فارس. ۵ مهر ۱۳۹۰
کد خبر: ۳۴۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۳/۰۳

صادق زیبا کلام گفت: معتقدم صحبتهای رییس جمهور بسیاری از ۱۹ میلیون رای دهنده ایشان را ناامید کرد و آنها موضوعاتی را که منتظر بودند ، روحانی در گفت و گو با مردم به آن اشاره کند ، از زبان وی نشنیدند .به گزارش آوای دنا ، صادق زیبا کلام ،درباره صحبتهای شب گذشته روحانی گفت : معتقدم صحبتهای رییس جمهور بسیاری از 19 میلیون رای دهنده ایشان را ناامید کرد و آنها موضوعاتی را  که منتظر بودند ، روحانی در گفت و گو با مردم به آن اشاره کند ، از زبان وی نشنیدند . وی در ادامه با بیان اینکه رییس جمهور باید به خواسته های رای دهندگانش هم توجه داشته باشد ، گفت : بسیاری از افرادی که به روحانی رای دادند ، فارغ التحصیل دانشگاهها ، دانشجو و در مجموع از طبقه تحصیلکرده هستند که موضوعات جامعه مدنی برای آنها اهمیت دارد ، اما رییس جمهور برای این گروه هیچ حرفی نداشت . زیبا کلام با اشاره به موضوعات پیش آمده در بند 350 اوین ، گفت: برخی منتظر توضیح رییس جمهور درباره این اتفاقات بودند ، اما ایشان بدون هیچ اشاره ای از کنار این مسائل گذشت . 73 میلیون ثبت نام کننده یارانه یک پیام اعتراضی بود وی با یاد آوری این مطلب که 73 میلیون نفر برای دریافت یارانه ثبت نام کرده اند ، گفت : بسیاری از این 73 میلیون نفر به هیچ عنوان به 45 هزار تومان یارانه نیاز نداشتند ، اما برای رساندن یک پیام اعتراضی به رییس جمهور ثبت نام کردند ، پیامی که دولت باید آن را دریافت می کرد. زیبا کلام در ادامه گفت : باید رییس جمهور به مردم توضیح می داد که 73 میلیون نفر ثبت نام برای یارانه ، یعنی یک فاجعه ملی ، باید به مردم می گفت : از ابتدا هم این یارانه ، خشت کجی بود که گذاشته شد. صحبتهای رییس جمهور درباره قرارداد با روسیه و چین  برای مردم جذابیتی نداشت این استاد دانشگاه درباره موضع رییس جمهور در سیاست خارجی گفت : در مورد مسائل سیاست خارجی هم ، اینکه بشنویم با روسیه یک معاهده خوشحال کننده داریم یا با چین رابطه داریم ، نه تازگی ای و نه جذابیتی دارد. وی درباره نقاط قوت صحبتهای روحانی گفت : اینکه رییس جمهور ، کشوری را تهدید نکرد ، نقطه قوت صحبتهای رییس جمهور بود ، اینکه کشوری تهدید به نابودی نشد ، نقطه قوت صحبتهای رییس جمهور بود. منبع: ایران خبر
کد خبر: ۳۲۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۱۰

آیت‌الله آملی لاریجانی از برخورد قاطع دستگاه قضا با ایجاد هرگونه فضاسازی، نشر اکاذیب و اخلال در امنیت ملی با هدف احیای فتنه‌گری و فعال کردن فتنه‌گران در کشور خبر داد و گفت: دستگاه قضا از این پس در برخوردهای عادلانه خود با فضاسازی‌های فتنه‌گرانه هیچ‌گونه تسامحی به خرج نخواهد داد. به گزارش اداره کل روابط عمومی قوه قضاییه آیت الله صادق آملی لاریجانی رئیس قوه قضاییه صبح امروز در جلسه مسئولان عالی قضایی با اشاره به جریانات اخیر رسانه‌ای و هجمه‌هایی که علیه قوه قضاییه و نظام اسلامی به بهانه بازرسی زندان از سوی برخی رسانه‌های داخلی در همراهی با رسانه‌های خارجی صورت گرفته است گفت: بازرسی‌های صورت گرفته در زندان اوین ، وظیفه‌ای قانونی و عادی در سازمان زندانها بوده و حسب گزارش رئیس محترم سازمان هیچ خلافی صورت نگرفته است اما گویا جریان فتنه این حرکت کاملاً قانونی را بهانه‌ای برای میدان آمدن دوباره دیده و عده‌ای از درون کشور در هماهنگی و همراهی با دشمنان و معاندان خارجی در صدد زنده کردن جریان فتنه هستند. رئیس قوه قضاییه با تأکید بر اینکه « از رسانه‌های خارجی و دشمنان جمهوری اسلامی توقعی نیست و دولت‌هایی مانند آمریکا و انگلیس هیچ گاه دوست ملت ایران نبوده‌اند » افزود: رسانه های بیگانه همواره به دنبال این هستند که زهر خود را به نظام و ملت ایران بریزند اگرچه در جریان فتنه سیلی محکمی از ملت خوردند اما هنوز هم دروغ‌های خود را دنبال می کنند و در هماهنگی با برخی رسانه‌های داخلی گویا دوباره به دنبال احیای جریان فتنه هستند. آیت الله آملی لاریجانی با اشاره به اینکه « برخی‌ها علت تسامح نظام با فتنه‌گران را بد تلقی کرده اند و آن را به معنی انفعال دستگاه قضایی و امنیتی در مقابل خود برداشت کرده‌اند » بر باطل بودن این تصور تأکید و تصریح کرد : به دادستان تهران و دادستان‌های سراسر کشور دستور اکید می‌دهم که با قاطعیت و رعایت ضوابط و مقررات قانونی در مقابل هرگونه فضاسازی، نشر اکاذیب و اخلال در امنیت ملی بایستند تا همگان بدانند که نظام اسلامی ایران نظامی نیست که به بهانه‌های واهی در مقابل فتنه‌گران و اخلال گران و حامیان آنان، به انفعال بیفتد و اگر تاکنون در مقابل آنان تسامحی از خود نشان داده از این پس هیچ‌گونه تسامحی نخواهد داشت. رئیس قوه قضاییه با طرح این پرسش که « در کجای دنیا به زندانیان اجازه می‌دهند که از درون زندان و بدون هماهنگی با هر کجا که دلشان خواست تماس تلفنی بگیرند و اینگونه امکانات رفاهی همراه داشته باشند» به برخوردهای خشن پلیس با معترضان در کشورهای غربی اشاره کرد و گفت: نیروهای پلیس در کشورهای غربی با تظاهرکنندگان و زندانیان بدترین برخوردها را دارند و معترضان را به صورت علنی کف خیابان می‌خوابانند و کتک می‌زنند و هیچ کسی نمی‌گوید که این کارشان خلاف حقوق بشر است، اما رسانه‌ها و دولت‌های همین کشورها بازرسی های عادی و قانونی از سلول‌های زندانیان را کاری خلاف حقوق بشر معرفی می‌کنند . آیت الله آملی لاریجانی به تصاویر و فیلم منتشر شده از بازرسی اخیر و ملاقات خانواده‌ها با زندانیان امنیتی اشاره کرد وافزود: دستگاه قضایی به خوبی این گونه تحرکات را رصد می‌کند و اجازه فتنه‌گری دوباره نخواهد داد. رئیس قوه قضاییه تأ کید کرد: جمهوری اسلامی ایران مطالب بسیاری برای گفتن دارد و البته عیبی هم ندارد که غربی‌ها هم دعاوی خود را در امور انسانی و حقوق بشر بگویند، ولی باید بدانند که نمی‌توانند حرف‌ها و ادعاهای خود را بر ما تحمیل کنند و مردم ایران با عزم راسخ به راه خود که همان مسیر ایمان و اعتقاد الهی است ادامه خواهد داد. رئیس دستگاه قضا در بخش دیگری از سخنان خود به اجرای مرحله دوم قانون هدفمندی یارانه‌ها اشاره کرد و گفت: روح این قانون اجرای عدالت و گسترش آن و نیز حمایت از اشتغال مولد و جلوگیری از اتلاف و قاچاق حامل‌های انرژی و در نهایت گسترش تولید و رفع مشکلات اقتصادی کشور است که این موضوع با پرداخت مستقیم و همیشگی یارانه به تمام آحاد مردم منافات دارد. آیت الله آملی لاریجانی با تأکید بر حمایت قوه قضاییه از دولت در اجرای مرحله دوم این قانون افزود: توقع این است که با تدبیر و اراده دولت درآمدهای حاصل از اجرای این قانون در چرخه تولید و در اختیار تولید‌کنندگان حقیقی قرار گیرد و قوه قضاییه نیز با تمام توان در خدمت انجام مناسب این قانون خواهد بود. رئیس قوه قضاییه برخورد با مفسدان اقتصادی، رانت‌خواران، پیگیری جدی معوقات بانکی و حمایت از سرمایه‌گذاری مولد و مشروع را محورهای عمده اقدامات دستگاه قضایی برای کمک به دولت در اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها اعلام کرد و گفت: صحیح نیست که عده‌ای با سوء استفاده از فضای موجود بخواهند در حرکت اقتصادی کشور اخلال ایجاد کنند. آیت الله آملی لاریجانی تأکید کرد: قوه قضاییه همواره حامی سرمایه‌گذاری صحیح و مشروع و تولیدگر خواهد بود و برخورد با مفسدان اقتصادی نه تنها به معنای مقابله با سرمایه‌گذاران نیست بلکه در جهت حمایت از سرمایه‌گذاری در چارچوب قوانین و مقررات می‌باشد. رئیس قوه قضاییه افزود: آحاد مردم، دولت و دستگاه قضایی نیز انتظار دارند که تولید‌کنندگان و سرمایه‌گذاران سرمایه‌های خود و کمک‌های دولتی را برای توسعه تولید و چرخه اقتصاد مولد و در همان مسیر صحیح اقتصادی به جریان بیاندازند و خدای ناکرده از آن سوء استفاده نکنند.
کد خبر: ۳۱۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۰۳

آوای دنا-ایسنا نوشت: آیت‌الله هاشمی رفسنجانی سال ۶۲ و قبل از عزیمت به مناطق جنگی به عنوان جانشین فرمانده کل قوا، وصیت‌نامه خود را تنظیم کرد. به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، متن این وصیت‌نامه که قبل از عملیات خیبر تنظیم شده، به شرح زیر است: «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیمالحمدالله رب‌العالمین، اشهدان لا اله الا‌ الله، وحده لا شریک له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله و اشهد ان علیا و اولاده المعصومین حجج‌الله. اکنون که برای اداره عملیات «خیبر» عازم جبهه هستم، مطالب زیر را به عنوان وصیت، یادداشت می‌کنم: ۱- وصیت‌نامه‌ای که در زندان اوین - قبل از پیروزی انقلاب نوشته‌ام و پس از آزادی آن را تمدید کرده‌ام - به اعتبار خود باقی است. ۲- فقط اضافه می‌کنم که یک‌سوم درآمد سهام شرکت البرز را صرف امور خیریه و ردّ مظالم نمایند. اگر در آینده سودآور شود. ۳- وجوهی که در گاوصندوق دفترم موجود است، در اختیار بیت‌المال بگذارند. وصیت‌نامه مهم سیاسی امام که از طرف مجلس خبرگان در اختیار من است، در گاو صندوق بزرگ در دفترم ودیعه است. ۴- موجودی حساب بانک مسجد قبا را در امور خیریه صرف کنند. ۵- من مایلم نوشته‌هایم را که به چاپ نرسیده، مخصوصا فیش‌های «کلید قرآن» توسط افراد صالحی آماده چاپ و نشر گردد. اگر دوستانم این آرزوی من را برآورند، ممنونم و ان‌شاءالله در اجر آن شریک خواهند بود. لابد دوستانم در تربیت فرزندانم، که مسئولیت تربیت آن‌ها را به خاطر کارهای عمومی نتوانسته‌ام به خوبی انجام دهم، توجه مبذول خواهند نمود. ۶- از امام عظیم‌الشأن که به نمایندگی ایشان برای اداره جنگ به جبهه می‌روم، انتظار دارم از دعا فراموشم نفرمایند. ۷- از نمایندگان محترم مجلس که ممکن است در برخورد‌ها گاهی با آن‌ها تند و بی‌ادبانه حرف زده باشم، عذرخواهم؛ امیدوارم ببخشند. 8- اگر به فیض شهادت نائل گشتم، در پیشگاه الهی برای کسانی که حقی بر گردنم دارند، شفاعت خواهم کرد و لذا از آن‌ها می‌خواهم که بزرگوارانه از حقشان بگذرند و یا با مراجعه به وارث من، مطالبه نمایند و در این صورت بازماندگانم از ادای حقوقی که شرعا به اثبات برسد و یا ظن به صحت آن پیدا کنند، دریغ نخواهند کرد. ان‌شاءالله در قرارگاه با فرصت بیشتر این وصیت‌نامه را تکمیل می‌کنم. اکبر هاشمی رفسنجانی
کد خبر: ۲۸۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۲/۲۳

پررويي و دريدگي و وقاحت و دهان‌چاكي وقتي تعميم يابد به زيان كل جامعه خواهد بود. ما زيان‌هاي بلبشوي آزاديخواهان دروغي و هوچي‌گر افراد كم‌دانش را چند مرتبه در طول تاريخ معاصر درك كرده‌ايم  
کد خبر: ۱۹۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۵/۲۵

دکتر سعید مرتضوی، سرپرست سازمان تأمین اجتماعی که روز گذشته توسط قوه قضائیه بازداشت شده بود، بامداد امروز  آزاد شد.به گزارش اوای دنا ،روزنامه خورشید ارگان سازمان تامین اجتماعی در شماره امروز چهارشنبه نوشت: دکتر سعید مرتضوی، سرپرست سازمان تأمین اجتماعی که بامداد روز گذشته توسط قوه قضائیه بازداشت شده بود، بامداد امروز (چهارشنبه) آزاد شد.این روزنامه اضافه کرد: مرتضوی بامداد روز سه‌شنبه ۱۷ بهمن‌ماه پس از پایان کار روزانه و در پی مراجعه به دفتر دادستان عمومی و انقلاب تهران بازداشت شده بود، بعد از ارائه توضیحات و رفع ابهامات و سوء تفاهمات، یک روز بعد، یعنی بامداد امروز (چهارشنبه) از زندان اوین آزاد شد.
کد خبر: ۱۳۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۱۱/۱۸

اوای دنا:اتحادیه انجمن‌ اسلامی دانشجویان مستقل در نامه‌ای به علی لاریجانی ‌ آورده است: اقای لاریجانی حیف که نمی‌خواهیم مثل برخی سیاسیون به التهاب آفرینی جامعه بیافزاییم و اگر نبود مصلحت کلانی بر لزوم حفظ آرامش کشور با چنین اقدام مجلس نهم، دانشجویان چنان درسی در جلوی مجلس به نمایندگان می‌دادند که در اذهان ثبت شود حتی به قیمت آنکه برادر شما همه دانشجویان را برای این کار دادگاهی کند.متن کامل این بیانیه بدین شرح است:بسمه تعالیجناب آقای دکتر علی لاریجانیریاست محترم قوه مقننهسلام علیکمقطعا حضرتعالی نیز با ما دانشجویان هم نظرید که موقعیت امروز نظام جمهوری اسلامی ایران ایجاب می‌کند که هر اختلاف نظری آن هم در میان مسئولان کشور قطعا به ضرر نظام اسلامی و ملت عزیز ایران است و از سوی دیگر آنچه ناصواب‌تر خواهد بود کشاندن این موضوع به سطح افکار عمومی است که دردی است بر آلام مردم؛ لذا از این باب نکاتی به ذهنمان رسیده است که می‌خواهیم با شما مطرح کنیم.بی مقدمه عرض می‌کنیم که مدتی است روالی در بین مسئولان به وجود آمده است که از جمله آنها، حضرت‌عالی هستید که نتیجه آن خواسته یا ناخواسته ایجاد برخی هزینه‌ها برای رهبری معظم نظام اسلامی است که به نظر می‌رسد برای تحقق برخی اهداف، حال دانسته یا نادانسته، اقدامی صورت می‌گیرد که هزینه آن اقدام به پای رهبری عزیز نوشته می‌شود.با توجه به اینکه حضرت‌عالی سابقه‌ای سی و چند ساله در حوزه فعالیت‌های سیاسی دارید، اما آنچه ما را مُصر به نگاشت این نامه کرد، همین ایام 3 ساله مسئولیت‌های شماست که می‌خواهیم نکاتی را برادرانه با شما در میان بگذاریم.حضرتعالی در بسیاری از موارد خود را منتسب به رهبری دانسته‌اید، برای مثال در آخرین کنفرانس خبری خود در مجلس هشتم اظهار داشتید: "در زمانی که من در سپاه جانشین بودم، با نظر رهبری این مسئولیت را پذیرفتم و بعد از آن هم که بعد از آقای خاتمی به وزارت ارشاد دولت آقای هاشمی رفسنجانی رفتم، باز هم نظر رهبری بود و بعد هم با نظر رهبری معظم در صدا و سیما مشغول شدم و در شورای عالی امنیت ملی دولت آقای احمدی‌نژاد هم ‌‌با توصیه رهبری کار کردم؛ حتی برای نمایندگی مجلس هشتم هم توصیه ایشان بود که من به مجلس آمدم و حتی در مجلس نهم هم من نظر ایشان را کسب کردم"اولا؛ از این باب که جناب‌عالی چنین سخنی ایراد کرده‌اید و این تنها سخن جنابتان نبوده است باید گفت، چنین سخنی از جانب هر کس که باشد خالی از اشکال نیست و این خودش اشتباهی است که ارتکاب آن از سوی شما پذیرفتنی نیست.دوما؛ کنش‌ها و واکنش‌های سیاسی شما به نظر به گونه‌ای است که گویا با مهندسی کلان رهبری فاصله دارد؛ که در این باب نکاتی تاریخی را خدمتتان عرض می‌کنیم.1- در ماجرای رخدادهای فتنه 88 در حالی که رهبر عزیز انقلاب در نماز جمعه معروف 29 خرداد خواص و مسئولان و صاحبان تریبون را دعوت به موضع‌گیری صریح، روشن و شفاف نمودند اما آنچه پاسخ شما بود در گفت‌وگوی وِیژه خبری روز 30 خرداد ظاهر گشت؛ اخیرا هم گفته‌اید "بنده زمانی با شبکه دو صحبت کردم که عصر تا شب آن روز در میدان انقلاب برخوردهای شدیدی صورت گرفته بود. به عنوان وظیفه شرعی و ملی‌ام احساس کردم که باید فضا را آرام کنم. دنبال تجارت نبودم و می‌خواستم با روشنگری فضا را آرام کنم" در این جا چند سوال به اذهان متبادر می‌شود:یک؛ آیا رهبری نظام دنبال متشنج ساختن فضا بوده‌اند که از خواص جامعه خواستند روشنگری کنند و شفاف موضع خود را بیان کنند؟ یعنی متشنج ساختن فضا خواست رهبری بود؟ قطعا به نظر شما هم که چنین نبوده است. اما آنچه در عمل دیدیم 9 ماه طولانی شدن فتنه‌ای بود که اگر خواص جامعه موضع به هنگام خود را در دل نگه نمی‌داشتند به درازا نمی‌کشید.آقای لاریجانیمواضع بعضا دوپهلو نه تنها فضا را آرام نکرد بلکه در ذهن عده‌ای متوهم به فتنه‌ای آمریکایی- صهیونیستی عقبه ای ارزشی داد.آیا چنین موضعی در جایی که رهبری موضعی صریح دارد، اجتهادی جداگانه نیست؟! که اگر هست خلاف مهندسی کلان رهبری است.2- از نظر ما دانشجویان عملکرد مجلس هشتم و چند ماهه مجلس نهم خود آسوده سری خواهد و مهتاب شبی تا نقد شود علی‌ای‌حال در چند مورد ریاست جناب‌عالی در مجلس شبهاتی را به وجود آورده است که از نظر ما با مهندسی کلان رهبری تفاوت دارد؛ یکی از آنها مسئله وقف اموال دانشگاه آزاد است.در آن ماجرا شواری فقهی از سوی رهبری برای بررسی مشروعیت چنین وقفی صورت گرفت و طبق نظر صریح آن شورا وقف اموال دانشگاه آزاد غیر شرعی بود اما مجلس تحت مدیریت حضرت‌عالی که اکثریتش به لحاظ سیاسی همگرا با شما هست عامل وقف یک روزه دانشگاه آزاد شد.3- مورد دیگر به ماجرای طرح نظارت بر نمایندگان مجلس باز می گردد که عملکرد مجلس چیزی خلاف نظر صریح رهبر انقلاب بود. ما سوال داریم:آقای لاریجانیشما در طرح دومین سوال از رئیس جمهور اعلام کرده‌اید که رهبری در این باره نظر صریحی نداشته‌اند! ما از شما سوال داریم که در بحث طرح نظارت بر نمایندگان مجلس که رهبری نظر صریح داشت، نمایندگان چگونه رفتار کردند؟در آن زمان نیز برخی نمایندگان همگرا با جنابتان آمدند و گفتند، برای ما حجت شرعی نیست و علیه طرح نظارت سخن گفتند.آقای لاریجانی، اگر طرح نظارت بر نمایندگان مجلس به موقع تصویب و اجرا می‌شد آیا دیگر افکار عمومی شاهد رد صلاحیت نائب رئیس شما در مجلس هشتم بود؟4- درباره سفر شما به مصر و دیدار با مبارک پیش از این توضیحاتی داده اید. اکنون که مشخص است نظر صریح رهبر انقلاب در مخالفت با آن چه بوده است. اما آیا شما خط مشی و سیاست نظام را هم در این باره نمی‌دانسته‌اید؟5- به ابتدای این وجیزه باز می گردیم.برادر گرامیبالاخره استناد به نقل قول صریح رهبری در منظومه فکری سیاسی شما هست یا خیر؟ اگر هست پس چگونه است که در برخی موارد که نگاه کلان رهبری همه چیز را مشخص می‌کند این مشی لحاظ نمی‌شود.شما گفته‌اید که مسئولیت‌های شما با نظر رهبری بوده است. آیا چنین انتسابی نقل صریح رهبری بوده است؟ اگر خیر، پس چرا آن را در سطح افکار عمومی و رسانه‌ای مطرح ساخته‌اید. سوال دیگر آن است که چه تفاوتی بین این نظر رهبری در مسئولیت‌های شما و موضوعی مثل طرح سوال از رئیس جمهور برای دومین بار وجود دارد که آنجا چنین گفته شد و اینجا کذا.ما به این کاری نداریم که شما طبق آیئن نامه رفتار کرده‌اید یا خیر و برای تحلیل شما هم احترام قائلیم. اما یک بار برای ما روشن کنید که شما هرکاری را با اجازه رهبری انجام می‌دهید؟ یا انجام می‌دهید و منتظر می‌شوید تا رهبری نظر خود را در آن باره اعلام کند؟آقای لاریجانی حیف که نمی‌خواهیم مثل برخی سیاسیون به التهاب آفرینی جامعه بیافزاییم و اگر نبود مصلحت کلانی بر لزوم حفظ آرامش کشور با چنین اقدام مجلس نهم، دانشجویان چنان درسی در جلوی مجلس به نمایندگان می‌دادند که در اذهان ثبت شود حتی به قیمت آنکه برادر شما همه دانشجویان را برای این کار دادگاهی کند.سوال از رئیس جمهور قبل از هر چیزی حتی قبل از اینکه حق نمایندگان مجلس باشد یک ظرفیت و سرمایه برای نظام اسلامی و وجه تمایز جمهوری اسلامی ایران با سایر نظام های به اصطلاح دموکراتیک است اما چنین اقدامی در شرایط اخیر را مصداق "اصلی کردن مسائل فرعی" می‌دانیم که نه تنها مشکلی را از مردم حل نخواهد کرد بلکه سوالهای نمایندگان و جواب‌های احتمالی رئیس جمهور "لبه دیگری از قیچی بازدید از زندان اوین " خواهد بود.درباره سوال از رئیس جمهور باید به عرضتان برسانیم نمایندگان حامی طرح سوال که عمدتا از فراکسیون حامی شما در مجلس هستند در شهرهای خود باید در جلسات استیضاح دانشجویی شرکت کنند و در برابر افکار عمومی پاسخ گو باشند. منبع/شبکه ایران
کد خبر: ۱۱۳۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۸/۲۰