« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
کد خبر: ۲۷۸۵۳
تاریخ انتشار: ۰۷ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۴:۲۱
به قلم: عبدالکریم برزگر
گر چه کوچ کردن با دام و احشام مشکلات خاص خود را دارد اما شیرینی و حلاوتی که از سالهای گذشته و کوچ به مناطق سردسیری داشته، هیچ گاه از ذهن و خاطرم فراموش نمی شود....
پایگاه خبری آوای رودکوف-عبدالکریم برزگر :هر چند کرونای منحوس، امسال بهار زیبا و گردش در طبیعت را به خانه نشینی و دید و بازدیدهای مجازی تبدیل کرده، اما با فروکش کردن آن، بازگشت به روال طبیعی از جمله کوچ عشایری به مناطق کوهستانی، جاذبه و لذت خاص خودش را دارد.


ساله های نه چندان دور و حتی  بعضا در این برهه زمانی، عشایر کوچرو، و دامداران پس از فصل زمستان و میانه بهاری، به مناطق سردسیری کوچ میکنند.


گر چه کوچ کردن با دام و احشام مشکلات خاص خود را دارد اما شیرینی و حلاوتی که از سالهای گذشته و کوچ به مناطق سردسیری داشته، هیچ گاه از ذهن و خاطرم فراموش نمی شود.


نیمه اردیبهشت ماه هر سال یادآور  خاطرات کوچ روستائیان  و عشایر در ذهنم تداعی می شود.


تمهید مقدمات اولیه توسط کدبانوی خانه با همکاری تنی چند از جوانان صورت می گرفت که در اصطلاح بارواروسی گفته می شد که اذن بزرگتر خانواده را می طلبید.


پس از این مرحله و امادگی تجهیزات  و ملزومات مورد نیاز و شناسایی محل اسکان، که معمولا از قبل مشخص بود  پیش بار توسط عده ای از افراد تا منطقه مورد نظر هدایت می شد و مسکن موقتی که غالبا سیاه چادر  بود تعبیه می شد
محل آغل احشام  و حیوانات که اصطلاحا قاش گفته می شد آماده و تهیه می شد و چوپانان، دامها را  روانه منطقه می کردند  پس از اسکان موقتی چند روزه و احساس نیاز به سایر اقلام، پس بار که مرحله اخر نیاز سنجی کوچ چند ماهه بود به منطقه هدایت می شد.


زندگی در کوهستان و سردسیر که عمدتا فاقد امکانات رفاهی بود همیشه برای عشایر کوچرو
چنان لذت و رضایتمندی را به همراه داشت که حتی کسانی  که آن زمان را تجربه کرده اند و الان از زندگی مرفهی برخوردارند  با یاداوری و بازگویی خاطرات آن دوران، ناخوداگاه اشک می ریزند و بر ان دوران غبطه میخورند .



سیاه چادری که بر روی چندین تنه درخت تعبیه می شو و با چند مهار که معمولا از موی بز بافته می شد  تعادل خودش را حفظ میکرد و دیوار سنگی خالی بدون ملات سیمان،محافظ ورود و خروج ان بود  نه به آهن برای ستون نیاز داشت و نه به تیرچه برای سقف،ساختار و بافت ان چنان بود که با وجود سوراخ در سقف آن ،اما باران و آب به داخل ان نفوذ نمی کرد و اهل خانه در ان آرامش داشتند گاها دیوار محافظ چادر نقش یخچال ساید بای ساید را داشت، گذاشتن یک فنجان رویی ماست، بر روی دیوار، پس از چند دقیقه به حالت فریز در می آمد که بقول قدیمیها، لقمه در آن  فرو نمی رفت .


چایی که با آب برف و تصفیه طبیعی آن، بروی اتش درست می شد و در کوپ و نعلبکی های راه راه و قند کله ای به صورت عادلانه بین اعضای خانواده تفسیم می شد هنوز مزه اش  بعنوان خاطره بازگو و دست به دست می شود.



بلند شدن ناگهانی و غیر ارادی چوپانان ،به هنگام  خروس خوان ،و صدای بع بع حیوانات و کوس و درای آنان  ،همگی نشان از رضایت خاطر  عشایر، و همنشینی با طبیعت بوده است.


از سادگی و بی الایشی و مناعت طبع  عشایر و دامداران، و لذت وصف ناشدنی آن دوران، هر چه بگویم کم است، از خاطرات و شیرینهای دوران کوچ عشایر به این قطعه  شعر بسنده میکنم.


 لهره میش و بره ، شوره ی برف و بارون

کر و دورر گفته بی بریم سی و غارون
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: