« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
برچسب ها
نقش شهید جان محمد کریمی و شهید ابراهیم نویدی پور و دیگر سرداران و سربازان ما در دفاع مقدس و در زمان  زعامت نایب برحق ولیعصر حضرت اما (ره) کمتر از رشادتها و جانفشانیهای امثال عقبه بن نافع و قتیبه باهلی در زمان نبی مکرم اسلام (ص) نبود
کد خبر: ۷۳۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۰۹

" سامی یوسف ما عاشقتیم " شعاری که هزاران نفر از طرفداران سامی یوسف با کار فوق العاده او یک صدا تکرار کردند این بزرگترین اجرای یک هنرمند بین المللی در سرزمین ناصره بود
کد خبر: ۶۸۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۴/۲۳

سید اکبرسلیمانی  شاعر برجسته کهگیلویه و بویراحمدی در همایش سراسری شعر یاس مهربان رتبه برگزیده  همایش را کسب کرد
کد خبر: ۶۱۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۱۹

«آرتور سی. کلارک» نویسنده معروف کتاب‌های علمی-تخیلی از جمله اودیسه فضایی حدود ۴۰ سال پیش در مصاحبه‌ای اختراع اینترنت، ایمیل و از رده خارج شدن روزنامه‌ها را پیش‌بینی کرده بود. برخی معتقدند که آنچه دانشمند می اندیشد، هنرمند می بیند. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com:به گزارش جهان به نقل از پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، آرتورسی. کلارک در مصاحبه‌ای که سال ۱۹۷۶ انجام داد، از وجود ارتباط تصویری، تبادل اطلاعات از طریق دستگاه‌های پیشرفته و از مد افتادن روزنامه‌های کاغذی خبر داد. کلارک در گفت‌وگویی که با موسسه فناوری ماساچوست داشت، اختراع پدیده اینترنت را در زمانی پیش‌بینی کرد که هنوز استفاده از رایانه‌های خانگی رواج نیافته بود. وی در میان صحبت‌های خود با موضوع پیشرفت فناوری در آینده، گفت: روزی می‌آید که مردم از وسایل ارتباطی استفاده می‌کنند که شامل یک صفحه تلویزیونی با کیفیت بالا و یک کیبورد برای تایپ است. آن‌ها با این ماشین می‌توانند هرگونه اطلاعاتی را مبادله کنند. شما به ماشین می‌گویید که من به فلان وسیله ورزشی یا ... علاقه‌مندم و آن دستگاه جست‌وجو می‌کند و آن را برایتان پیدا می‌کند. نویسنده کتاب معروف «اودیسه فضایی» همچنین پیش‌بینی کرد: مردم آینده قادر خواهند بود از طریق ماشین‌هایی، پیام‌هایی را به دوستانشان در هر کجایی که هستند، بفرستند. دوستانتان می‌توانند شما را ببینند، شما می‌توانید آن‌ها را ببینید. ما در آینده می‌توانیم ارتباط تصویری و گرافیکی داشته باشیم و کتاب و اطلاعات و ... را تبادل کنیم. روزنامه‌ها در حال انقراض هستند، ما دیگر مجبور نخواهیم بود چندین تن کاغذ را برای کسب اطلاعات جابجا کنیم. به گزارش هافینگتون پست، آرتور سی. کلارک روز ۱۶ دسامبر ۱۹۱۷ در انگلیس چشم به جهان گشود. این نویسنده‌ آثار علمی‌ ‌تخیلی و مخترع در سال ۱۹۶۸ به شهرت رسید؛ زمانی ‌که داستان‌کوتاهی به‌ نام «نگهبان» را در قالب فیلم‌نامه نوشت. فیلم «۲۰۰۱؛ اودیسه‌ی فضایی» به کارگردانی «استنلی کوبریک» برگرفته از همین اثر کلارک است. او که زمانی «اولین ساکن کلبه‌ الکترونیکی» لقب گرفته بود، با نوع خاص نگاهش به مسافرت فضایی در آینده و همچنین دنیای رایانه، تخیلات مردم را جلب خود کرد. توصیفات مشروح سی. کلارک درباره سفینه‌های فضایی، ابررایانه‌ها و سیستم‌های ارتباطی سریع، مورد علاقه‌ی میلیون‌ها خواننده در سراسر جهان قرار گرفت. کلارک در سال ۱۹۸۶ به عنوان استاد بزرگ انجمن نویسندگان آثار علمی تخیلی آمریکا برگزیده شد. از مهم‌ترین آثارش به «پایان کودکی» (۱۹۵۳)، «شهر و ستارگان» (۱۹۵۶)، «ملاقات با راما» (۱۹۷۳)، «زمین پادشاهی» (۱۹۷۵) و « ترانه ‌های زمین دورافتاده» (۱۹۸۶) می‌توان اشاره کرد. از افتخارات سر آرتور سی. کلارک در عرصه‌ نویسندگی به کسب سه جایزه‌ «نبیولا» (در اصطلاح ستاره‌شناسی به معنای سحابی) از انجمن نویسندگان آثار علمی تخیلی آمریکا در سال‌های ۱۸۷۲، ۱۹۷۴ و ۱۹۷۹ و همچنین کسب دو جایزه‌ «هیوگو» از مجمع جهانی علمی تخیلی در سال‌های ۱۹۷۴ و ۱۹۸۰ است. پیش از این اعلام شده بود در مصاحبه‌ای تلویزیونی متعلق به سال ۱۹۶۳،‌ آرتور سی. کلارک پیش‌بینی کرده که اولین مسافر به کره‌ ماه اهل روسیه خواهد بود. در این مصاحبه کلارک گفته است، روسیه در رقابتی تنگاتنگ گوی سبقت را برای فرستادن اولین انسان به ماه از آمریکا می‌رباید.
کد خبر: ۵۷۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۲۵

سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: به نوشته روزنامه جمهوری اسلامی، در تشييع جنازه «صباح» خواننده زن 87 ساله لبناني كه در بيروت برگزار شد، هواداران وي يكي از ترانه ‌هاي او را پخش كردند و با رقصاندن تابوت حاوي جنازه در ميان جمعيت، تعدادي از آنها از زن و مرد به رقص و پايكوبي زير جنازه پرداختند. شبكه‌هاي اجتماعي كه اين صحنه را به عنوان يك پديده عجيب نشان داده‌اند، درصدد هشدار دادن نسبت به چنين هنجارشكني‌هايي در كشورهاي اسلامي برآمدند كه مي‌تواند الگوي غلطي باشد.
کد خبر: ۵۰۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۱

ای نسیم رهگذر به دلبرم بگو بیا مرا ببر به آسمان، به کهکشان  به روی بال های آن فرشته ای  که بوسه می زند به زیر پای مادران
کد خبر: ۴۳۹۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۲۸

چرا ترانه هاي منفي و غم انگيز اين همه مد شده است؟ بررسي يك پديده از نگاه روان شناختي، جامعه شناسي و موسيقيزندگی مثبت/ دکتر افشين يداللهي: پيش از اينکه وارد مبحث علل فراگير شدن ترانه ‏ هاي غمگين در جامعه شويم، بايد در نظر بگيريم که ترانه از دل همين مردم بيرون مي‏آيد و خيلي اوقات همان چيزي است که آنها مي‏خواهند اما لزوماً به ذهنيت مردم جهت نمي‏دهد. اين دو کاملاً به هم مرتبط هستند چون خود هنرمند -اعم از آهنگساز، ترانه ‏سرا و تنظيم‏کننده- هم از دل همين مردم بيرون مي‏آيند و همان حرف‏ها و موضوعات مبتلا‏به جامعه را به زبان مي‏آورند. غم و غصه ديگه بسه! حالا در اين ميان موضوعاتي که در ترانه ‏ها به آنها پرداخته نمي شود، مسائلي است که اجازه پرداختن به آنها نيست. از طرفي هم وقتي واژه‏ها محدود و ممنوع مي‏شوند، بعد از مدتي به صورت واکنشي و حتي مقابله‏اي، کلمات و تعابير بي‏پرده‏تري در ترانه ‏هاي زيرزميني جاي آنها را مي‌گيرد. در نتيجه اگر اين تعادل را به هم بزنيم، در نهايت به سمت تشديد موضوع پيش مي‏رويم. اينکه چرا ترانه ‏هاي غمگين در ايران بيشتر رواج پيدا مي‏کنند چند دليل مي‏توانـــد داشته باشد؛ يکي اينکه فضاي جامعه و فضاي روابط به نوعي است که غم و غصه براي مردم، زبانِ حال آشناتري است تا شادي؛ يعني مردم مي‏خواهند ترانه ‏اي را بشنوند که با آن همذات‏پنداري کنند و در واقع مشابه ‏احساسات‌شان را در آن ترانه بشنوند تا به تحمل آنچه باعث درگيري ذهني‏‏‏شان شده، کمک کند. از طرفي افراد زماني که عاشق‏اند و در وصال، کمتر فرصت غم خوردن يا ترانه گفتن پيدا مي‏کنند، چون آنقدر درگير لذت‏هاي آن رابطه عاطفي مي‌شوند که ليبيدو يا زيست‌مايه رواني آنها، در رابطه‏ همراه با وصال مصرف مي‏شود بنابراين خيلي فرصت يا انرژي براي شعر گفتن باقي نمي‏ماند. اما زماني که رابطه به هم مي‏خورد، آن زيست مايه روايي شروع به تجمع مي‏کند و شخص فرصت پيدا مي‏کند تا تنشي را که درگير آن شده، به کمک شعر تا حدي تخليه کند؛ پس به همين دليل است که تعداد شعرهايي که در اين شرايط سروده مي‏شود، بيشتر است. معمولاً افراد در اين شرايط تحت فشار هستند، براي همين مي‏خواهند به نحوي احساسات خود را بيان کنند که هم ياد معشوق را زنده نگاه داشته باشند، هم با احساسات و عواطف خود کنار بيايند. در اين شرايط، اين‌گونه شعرها تأثيرگذاري بيشتري هم مي‏توانند داشته باشند. ضمناً افرادي که در وصال و خوشي هستند، مشغله‏هاي مشترک زيادي دارند، بنابراين تنها يکي از مشغله‏هاي آنها گوش کردن به موسيقي است، اما زماني که از هم جدا مي‏شوند و زمان بيشتري را در تنهايي سپري مي‏کنند، زمان خالي براي شنيدن موسيقي دارند؛ به‌خصوص موسيقي‏هايي که حکايت بيشتري از اين فراق دارد. پس به دليل اين شرايط، هم سرايش شعرهاي غمگين و هم مخاطب اين‌گونه شعرها بيشتر خواهد بود. البته اين موضوع به فرهنگ ما نيز ارتباط دارد، اينکه نوع نگاه ما به روابط عاطفي چگونه است و ما چقدر درگير آنها مي‏مانيم. کلمه عشق در زبان ما به معاني خيلي زيادي به کار مي‏رود؛ از چلوکباب بگيريد تا وطن و خدا و حالا در اين ميان، روابط عاطفي را هم شامل مي‏شود. زماني که ارتباط عاطفي پيش مي‏آيد، کلمه عشق با آن پيشينه اسطوره‏اي آشکار مي‏شود و ما نام اين غليان احساسات را «عشق» مي‏گذاريم. در نتيجه تمام برخوردهاي نادرست را تحمل مي‏کنيم و انعطاف‏هاي بيش از حد نشان مي‏دهيم؛ چون فکر مي‏کنيم عشق يک امتحان است که ما بايد در آن از پيشگاه معشوق سربلند بيرون بياييم. خيلي از اين فشارها را تحمل مي‏کنيم و در نهايت هم به آن نتيجه اسطوره‏اي و افسانه‏اي که در داستان‏ها از عشق شنيده بوديم، نمي‏رسيم. به طور معمول، جامعه در شرايط استرس و ناراحتي ممکن است روحيه غمگيني پيدا کند اما ممکن است به صورت معکوس هم عمل کرده و بعضاً با پرداختن به موضوعات شادتر و توجه به نکات طنزآميز، براي قابل تحمل‏تر کردن آن شرايط تلاش کند. کما اينکه مي‏بينيم در مقاطع پراسترس، تعداد جوک‏هايي که مردم مي‏سازند هم بيشتر مي‏شود و به اتفاقات تلخ اطراف مي‌خندند؛ حالا از اختلاس‏هاي ميلياردي گرفته تا خيلي از رفتارهاي غلط سياسي و تصميم‏گيري‏هايي که به مردم آسيب زده يا آنها را ناراحت کرده است. در چنين شرايطي ممکن است روي ديگري از ترانه گل کند؛ ترانه ‏هايي که به موضوعات شادتر مي‏پردازد و طنز را وارد ترانه ‏هاي معمول مي‏کند که در بسياري از مواقع نقدهاي اجتماعي هم در آنها به چشم مي‏خورد.  به طور مثال ترانه «همه چي آرومه» در زماني پخش شد که جامعه در حال تجربه‏ سنگين‏ترين استرس‏ها بود اما ديديم که اين ترانه در آن زمان توانست مخاطب زيادي را جذب کند. شايد دليلش اين باشد که مردم انعکاس آرزوها و نيازهاي ساده خود را در آن ترانه مي‏ديدند. اين اثر به نوعي يک تخليه فشار رواني براي مخاطباني بود که واقعيت جامعه‏شان پرتنش شده بود. مخاطباني هم هستند که با اين ترانه از بخش آرام زندگي خود خاطره دارند بنابراين کارکردها در هر ترانه و تعامل ترانه با اجتماع چندبُعدي است و ما نمي‏توانيم به اين موضوع تک‌بُعدي نگاه کنيم؛ چون عامل‌هاي زيادي از جمله عامل‌هاي شخصي، اجتماعي و حتي عامل هاي تعاملي بين دو نفر در فراگير شدن يا نشدن يک ترانه نقش دارد.
کد خبر: ۴۳۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۲۷

دایه دایه هیچ ساز و برگی نداشت؛ یک صدای گرم و گیرا و یکی دو ساز محلی. سادگی در کارش موج می زد. نمونه ای عالی از تلفیق مولفه های گوناگون فرهنگ و هنر، صرف حداقل امکانات و بهره برداری حداکثر. همه اینها مرهون شناخت صحیح رضا سقایی و مردم جنگ دیده و رزمندگان دلیر و فرهنگ های محلی بود
کد خبر: ۲۰۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۷/۰۱

اوای دنا: لباس اقوام لر نمادي از پيشينه كهن اين سرزمين است كه مي‌توان از نقوش ثبت شده روي برخي دفينه‌هاي كهن چند هزار ساله به اهميت و جايگاه آن پي برد. متاسفانه امروزه اين نوع پوشش به فراموشي سپرده شده و كمتر كسي را مي‌توان در كل استان لرستان يا حتي روستاها با اين پوشش و لباس محلي مشاهده كرد.لباس لري از چنان ارزش و محبوبيتي در بين اقوام لر برخوردار است كه ترانه ‌هاي زيادي در باب هراس از فراموشي و نابودي كامل آن سروده شده است.اين لباس كه با فرهنگ اقوام لر پيوندي كهن و ديرينه دارد، داراي ويژگي‌هاي خاصي است كه بر اساس طبقه و شأن اجتماعي افراد طراحي و ساخته شده است. البته لباس مردان، زنان و كودكان لر از الگوي واحدي برخوردار است، اما رنگ و تزئيناتي كه روي آن قرار گرفته، تفاوت طبقاتي، سن و جنس افراد را نشان مي‌دهد.پيراهن، كلنجه، كت و گلوني اجزاي تشكيل دهنده لباس زنان لر و پيراهن، شلوار، كلاه‌نمدي، گيوه، ستره و شال، لباس مردان لر است.لباس لر، مظهر ناز و نيازمسئول كانون آييني سنتي استان لرستان درباره اين لباس مي‌گويد: لباس هر قوم از منظر ناز و نياز به وجود آمده است. بنا به اين الگو لباس مردان لر از منظر نياز و لباس زنان علاوه بر نياز از منظر ناز طراحي شده است كه وجه نياز در لباس‌ها بر وجه ناز ارجحيت دارد.بهزاد پاكدل با بيان اين‌كه لباسي كه امروزه به عنوان لباس لري استفاده مي‌شود، لباس اصيل لرستان نيست، مي‌افزايد: لباس لري به مدت چند هزار سال كمترين تغييرات را به خود ديده است و تنها تغيير آن در دوران پهلوي بوده كه يقه لباس مردان (ستره) و چاك لباس زنان (كلنجه) و برخي نقش‌هاي آن دستخوش تغييراتي شد، ولي با اين اوصاف لباس لري از معدود لباس‌هاي سنتي است كه با وجود تهاجمات فرهنگي دستخوش كمترين تغييرات شده است.وي با بيان اين‌كه هر جزئي از لباس متناسب با فرهنگ و مردمان يك سرزمين طراحي و ساخته شده است،‌خاطرنشان مي‌كند: به همين علت نبايد اجازه داد كه برخي از طراحان براي فروش بيشتر دوخته‌هاي خود، اصالت اين لباس را كه هويت مردمان اين سرزمين است از بين ببرند.پاكدل تاكيد مي‌كند: هر لباس در شرايط خاص به وجود آمده است، به عنوان مثال در گذشته‌هاي دور لرستان بسيار سردتر از امروز بوده و لباسي همچون ستره كه حدود 25 كيلو وزن دارد پوششي مناسب در مقابل سرماست، ولي در حال حاضر و به خاطر شرايط امروزي شايد نشود از اين لباس سنتي استفاده كرد، اما مي‌توان براي حفظ اصالت و هويت، لباس محلي آن را در مراسم مختلف بويژه عروسي‌ها ودر روز 14 آبان كه روز مراسم آييني است استفاده كرد.يكي از طراحان لباس محلي نيز مي‌گويد: لباس‌هاي محلي و به‌خصوص لباس لري قدمتي بسيار ديرينه دارد و به نوعي زبان گويا و معرف يك قوم است.معصومه ظهرابي مي‌افزايد: با توجه به اين‌كه اقوام لر در گذشته در نقاط مركزي زيادي از ايران سكونت داشتند، اين لباس الگو و مدلي براي لباس ديگر اقوام اين مناطق شده است.اين طراح لباس تاكيد مي‌كند: يكي از مشكلات از بين رفتن محبوبيت اين پوشش لباس بخصوص بين جوانان امروزي، بد نشان دادن لباس اقوام لر در سريال‌ها يا برنامه‌هايي است كه لباس را به صورت مندرس و نامرتب استفاده مي‌كنند.وي مي‌گويد: 12سال است كه به عنوان طراح لباس محلي فعاليت دارم و با همكاري ميراث فرهنگي توانسته‌ايم برخي از مشكلات موجود در طراحي لباس محلي و عرضه و ارائه آنها را كاهش دهيم، ولي عدم وجود مكاني براي عرضه و ارائه لباس‌ها و كمبود كارگاه از اصلي‌ترين مشكلات طراحان البسه محلي است.به گفته اين طراح، بازارچه‌اي براي ارائه لباس محلي و احياي اين لباس وجود ندارد و اين يكي از دلايلي است كه باعث شده لباس محلي بختياري در بسياري از سايت‌هاي اينترنتي به عنوان لباس محلي اقوام لر معرفي شود.منبع/جام جم
کد خبر: ۸۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۴/۲۳

بعضی از نگهبان‌ها با دیدن سیل عظیم اسرایی که برای امام گریه می‌کردند، مات و مبهوت بودند. شاهد گریه دو نگهبان سامی و علی جارالله بودم. دکتر مؤید برای امام نارحت بود ولی پنهان می‌کرد. به گزارش اوای دنا،سیدناصر حسینی‌پور نویسنده کتاب «پایی که جا ماند» در کتاب خود لحظاتی را روایت می‌کند که اسرای ایرانی خبر رحلت امام را شنیدند. این بخش کتاب در صفحات 489 الی 493 روایت شده است.* هجوم اسرای ایرانی به تلویزیون برای دیدن امام*شنبه 13 خرداد 1368 - تکریت - اردوگاه 16مدتی بود برایمان تلویزیون آورده بودند. شب قبلی وقتی تلویزیون عراق، سیمای رنجور و بیمار امام را نشان داد، دل‌ها فرو ریخت. وقتی اخبار شبانگاهی تلویزیون عراق تصویر بستری شدن امام در بیمارستان قلب تهران را نشان داد، اسرا با سرعت به تلویزیون هجوم بردند و سراپا گوش شدند. عراقی‌ها بهت‌زده بودند. نگهبان‌ها تا آن روز نتوانسته بودند با تهدید و اجبار اسرای ایرانی را پای برنامه‌های رقص، ترانه و شورهای تلویزیونی‌شان بنشانند. در اسارت همان طور که به خانواده‌مان فکر می‌کردیم، به همان میزان به امام می‌اندیشیدیم. بیشتر دل‌خوشی‌ها این بود که بعد از آزادی ما را به دیدار امام می برند. فکر دیدن امام بعد از آزادی دردها و رنج‌های اسارت را آسان می‌کرد. عشق به امام به نوعی با زندگی اسارتی گره خورده بود.قلبی نبود که با یاد امام نتپد. دلی نبود که به یاد امام نباشد. به اتفاق دیگر مجروحین جلوی تلویزیون جمع شدیم. چشم‌های گریان و نگران اسرا متوجه خبرنگار و اخبار شبانگاهی بود. برای لحظه‌ای سکوت بر فضای داخل سوله حاکم شد. هیچ‌کس آرام و قرار نداشت. دلم برای دیدن عکس امام تنگ شده بود. بعد از شنیدن خبر بستری شدن امام بی‌صبرانه منتظر شنیدن خبر بهبودی‌اش بودیم. پخش تصویر سیمای امام که از تلویزیون عراق به پایان رسید، بچه‌ها از جلوی تلویزیون متفرق شدند. هر کسی مثل ماتم‌زده‌ای به گوشه‌ و کناری رفت و برای سلامتی امام دست به دعا برد. حاج سعدالله با حالت خاصی گفت: خدایا خودت می‌دونی ماییم و این امام، امم رو از ما نگیر!شب سختی بود. خیلی دیر گذشت. آن شب تا صبح بیشتر بچه‌ها در اضطراب و نگرانی به سر بردند، حتی آن‌هایی که خیلی وقت‌ها بی‌تفاوت بودند. شب را به این امید که فردا خبری از سلامتی امام بدست‌مان برسد، سپری کردیم.* اگر امام خواسته باشد دعای اسرا تاثیر ندارد *یکشنبه 14 خرداد 1368 - تکریت- اردوگاه 16قبل از ظهر تعدادی از بچه‌ها در محوطه خاکی اردوگاه رو به قبله روی زمین نشسته و برای سلامتی امام دعا می‌کردند. حاج حسین شکری می‌گفت: مطمئنم اگه خدا بخواهد دعای کسی رو اجابت کنه، اون دعای اسرای دل شکسته است. اما اگه امام از خدا خواسته باشه که بره پیش شهدا و جد اطهرش، دعای ما تأثیری نداره!بعدازظهر سوت‌ آمار به صدا درآمد و بچه‌ها مضطرب و نگران روانه سوله‌ها شدند و در صف آمار به ردیف نشستند. نگاه‌ها متوجه عراقی‌ها و اعلاء مترجم عرب زبان ایرانی بود. اعلاء هر روز قبل از این که فرمانده‌ اردوگاه برای آما وارد سوله شود، اخبار روزنامه‌ای عراق را به فارسی برایمان ترجمه می‌کرد. این شیوه ترجمه روزنامه‌های عراق توسط یکی از اسرای عرب‌زبان در صف آمار در سوله‌ها مرسوم بود. منتظر شنیدن خبر بهبودی امام بودیم. از بعدازظهر تعداد زیادی نگهبان اطراف سوله را گرفته بودند. از افزایش نگهبان‌های دور اردوگاه، این گونه استنابط می‌شد که به عراقی‌ها آماده‌باش داده‌اند. وارد سوله که شدیم عراقی‌ها در را بستند و از سوله خارج شدند.اعلاء مثل همیشه نبود. قبلاً آرامش و بدون معطلی اخبار روزنامه‌های عراق را ترجمه می‌کرد. اعلاء که سعی داشت جلوی گریه‌اش را بگیرد، خبر دلخراشی را اعلام کرد. وقتی با گلوی بغض گرفته‌اش گفت:- امام خمینی (ره) به ملکوت اعلی پیوست! خشکم زد! فکر می‌کردم خواب می‌بینم. هیچ‌وقت به جماران بدون امام فکر نکرده بودم. بعد از چند ثانیه سکوت بر فضای سوله حاکم بود، به یکباره ناله اسرا بلند شد. تمام سوله گریه و ناله شد. خیلی‌ها بر سر و صورت خود می‌زدند، هر یک از اسرا انگار یکی از فامیل‌های درجه یک خود را از دست داده بود. صدای ضجه و گریه در فضای سوله پیچیده بود. بعضی‌ها همان لحظه اول بیهوش شدند. هر کس به گونه‌ای ناله می‌کرد، از عمو ابراهیم پیرترین تا امیر نُه ساله کوچک‌ترین اسیر اردوگاه، باور نمی‌کردیم وجود نازنین امام را از دست داده باشیم.نگهبان‌ها تصور نمی‌کردند اسرای ایرانی این‌قدر به امام دلبسته باشند. ستوان فاضل، معاون دوم اردوگاه وارد سوله شد. به دستور او حق نداشتیم بیش از دو ساعت برای امام عزاداری کنیم؛ آن شب وقتی عراقی‌ها گفتند برای گرفتن سهمیه شام جلوی در سوله به صف شوید، هیچ‌کس نرفت. تنها شبی بود که هیچ‌کس لب به غذا نزد. آخر این رحلت، فرزندان امام را درغربت یتیم کرده بود.آخرای شب از گوشه و کنار صدای گریه و ناله بلند بود. هوای داخل سوله گرم بود، بچه‌ها سرشان را زیر پتو کرده و گریه می‌کردند. این گریه‌ها و ناله‌ها تا نیمه‌های شب در گوشه و کنار سوله به گوش می رسید.* بعد از امام خاک بر این دنیا * دوشنبه 15 خرداد 1368 - تکریت- اردوگاه 16دید و بازدیدهای شبانه به غم و عزا تبدیل شده بود. کارهای روزانه به سختی انجام می‌شد. هیچ‌کس دل و دماغ درس دادن و درس خواندن نداشت. بچه‌ها در گوشه و کنار حیاط اردوگاه می‌نشستند، زانوی غم بغل می‌گرفتند و به نقطه‌ای خیره می‌شدند. خیلی‌ها دیگر مثل قبل حتی حوصله قدم زدن در محوطه خاکی اردوگاه را نداشتند. در صف آمار بیشتر بچه‌ها در خود فرو می‌رفتند و با بغل دستی‌شان صحبت نمی‌کردند. رامین حضرت‌زاد گفت: سید! آقا امام حسین با شنیدن خبر شهادت علی اکبر گفت: علی‌الدنیا بعدک العفا، بعد از تو خاک بر این دنیا، ما هم باید بگیم بعد از امام خاک بر این دنیا! بعضی از نگهبان‌ها با دیدن سیل عظیم اسرایی که برای امام گریه می‌کردند، مات و مبهوت بودند. شاهد گریه دو نگهبان سامی و علی جارالله بودم. دکتر مؤید برای امام نارحت بود ولی پنهان می‌کرد. بعضی از نگهبان‌های بعثی خوشحال بودند. یزدان‌بخش مرادی به عطیه گفته بود: بالاخره یه روزی تاریخ به ملت عراق خواهد گفت خمینی که بود و دیگران که بودند. خمینی چه کرد و دیگران چه کردند! اسرا نگران و ناراحت که بعد از امام چه می‌شود.دوست داشتیم بدانیم بعد از امام چه کسی سکان رهبری ملت ایران را در دست می‌گیرد. آن روزها نگهبان‌های بعثی زیاد زخم زبان می‌زدند. آن‌ها بعد از رحلت امام همه چیز را تمام شده می‌دانستند. حامد می‌گفت: چه می‌شد رهبر شما زمان جنگ مرد، تا ما ایران رو فتح می‌کردیم!بعثی‌ها از جمله ستوان فاضل می‌گفتند: با مرگ رهبرتون، حکومت ایران از هم می پاشد. اصغر اسکندری در جوابشان گفت: آیا پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) اسلام شکست خورد؟ انقلاب ایران قائم به شخص نیست، همان‌طوری که اسلام قائم به شخص نبوده و نیست.ولید می‌گفت: با رحلت رهبرتون ظرف چند روز آینده مسعود رجوی به ایران خواهد رفت و رهبر ایران خواهد شد. اما علی جارالله و سامی می‌گفتند: ایران کشوری نیست که با رحلت رهبرش مشکلی پیدا کند. علی که در جمع اسرا علاقه‌اش به امام را کتمان نمی کرد، دلداری‌مان داد و گفت: ما هم از رحلت آقای خمینی نارحتیم، خمینی مرد بزرگی بود!امروز بچه‌ها برای این که سیاه‌پوش شده باشند، به جای لباس‌های زرد رنگ اسارت لباس‌های سورمه‌ای‌شان را پوشیده بودند. بعد از تحویل لباس‌های زرد رنگ مصوب اسارت، سرنگهبان اجازه نمی‌داد اسرا از لباس‌های سورمه‌ای یعنی همان بیلرسوت‌هایی که شلوار و پیراهن‌شان به هم دوخته بود، استفاده کنند.خبری از تصمیم مجلس خبرگان نداشتیم. نظرات مختلفی مطرح می‌شد. هر کس نام یکی از علما و بزرگان انقلاب را بر زبان می‌آورد. حاج سعدالله گل محمدی، حسن بهشتی‌پور، یزدان‌بخش مرادی، مهندس غلامرضا کریمی و تعدادی از اسرا می‌گفتند آقای خامنه‌ای شایسته رهبری است، اما من در عالم نوجوانی‌ام تصور نمی‌کردم با وجود آن همه مراجع بزرگ و شخصیت‌های مسن، جوانی مثل آیت‌الله خامنه‌ای با محاسن سیاه برای رهبری انتخاب شود؛ همیشه تصورم از رهبر کشورم این بود که باید شخصیتی با محاسن سفید و سن بالای هفتاد سال رهبر باشد؛ نمی‌دانم چرا آن روزها مطرح شدن نام آیت‌الله خامنه‌ای آن همه به ما آرامش و قوت قلب می‌داد.منبع: فارس
کد خبر: ۷۷۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۳/۱۳

اوای دنا: دیدنیهای مناطق عملیاتی دفاع مقدس که در حضور کاروانهای راهیان نور وصف ناپذیر می شود هر کدام داستان یکی از حماسه های فرهنگ دفاع مقدس ملت ایران است.به گزارش اوای دنا به نقل از مهر، در حضور پرشور راهیان نور کشور از اقصی نقاط ایران اسلامی، صحنه های زمزمه مادران شهیدان در بیابانهای مرزی خوزستان در کنار مشاهد شهیدان کربلا در ایران وصف ناپذیر است. در بین این زمزمه ها، لالایی های مادران شهیدان در سرزمینهای دفاع مقدس، نجوایی از جنس نواهای روزهای بدرقه شهیدان در اعزام به سوی جبهه ها دارد. اکنون که سالها از جنگ گذشته و بسیاری از مادران شهیدان به فرزندان آسمانی خود پیوسته اند شیرزنانی که در گذر عمر، چین و چروک پیری بر چهره های آنان نشسته است در آغاز بهار و به یاد روزهای بهاری عمرشان، آن زمان که خداوند هدیه های آسمانی به آنان اعطا کرد دل را میهمان زمزمه های لالایی های کودکانه فرزندان شهیدشان می کنند و در آرامشی وصف ناپذیر سیمای خود را میهمان اشکهای بهاری می کنند. لالایی ها اگرچه بنا به فرهنگ هر منطقه از ایران در کلمات و جملات متفاوت هستند اما همه یک اصالت شیرین و ریشه در آب و خاک این ملت قهرمان دارند. در زمزمه‌ مادر شهیدی در شملچه که از مازندران میهمان مشهد شهیدش شده بود لالایی، بوی نان محلی گرمی را می داد که مادر برای سفره حلال خانواده می پخت. لالایی های مادر شهیدی از دیار عشایر ترک قشقایی حال و هوای کوچ را در فراز و فرودها کوه ها دارد. لالایی‌ عزیز مادر برای بانوی با معرفت جنوب تهران با گل لاله گره خورده و شیر حلال مادر روزگار از لبخندهای فرزند شهیدش در کودکی خبر می دهد. آنجا که به شقایق می رسد به بیان لالایی‌ عمر بهاری فرزندش اشاره می کند و راز و نیاز را با ان درمی آمیزد. مادر خمیده یزدی نیز با لالایی خاص خودش به ضیافت کودکی شهیدش در مشاهد شهیدان خوزستان می رود او در لالایی خود می گوید: شهیدم تو هنوز برای من طفلی هستی که برای بوسیدن گونه ات با سلام و صلوات بر روی دستانم بلندت می کردم. این ترانه کودکی مادرانه برای مادر شهید اصفهانی همراه با ذکر حسین است تصنیف لالایی برای این مادر لحظه های کودکی شهیدش است که در روضه علی اصغر (ع) به خواب کودکانه می رفت. نجواهای آسمانی مادران شهدا در بهار مناطق عملیاتی خوزستان کتاب قطوری از معارف جبهه ها برای ساخت نسلهای آینده ایران اسلامی است.
کد خبر: ۶۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۱/۰۵

اوای دنا-سیدمجیدخرمی:جاه طلبی شهوتی است که هرگز فرو نمی نشیند ، بلکه با لذتی که از آن فراهم می شود پیوسته مشتعل تر و جنون آمیز تر می شود . اتومی." نرم نرم پوست کندن " شیوه رندان مستی است در رسیدن به اهداف،کم و بیش این شیوه در تریبون های اجتماعی خودرا نشان می دهد."طبل های زیر گلیم " با نشخوار آدم هایی وهم زده پف می زند و سایه های اضطراب خودرا پس می زند.تراکم باورهای روغنی شکل می گیرد و اربابان معرفت دغدغه آزادی می گیرند.شکل توهم زده انتخابات میتواند جامعه را منجر به یاس و ناشکیبایی کند.معیار انتخابات باید دربرگرفته از توانایی افراد برای حل مشکلات نظام و مردم باشد. نه طمطراق و جیب صاحبان مسلک. اسلام به آزادی فردی توجه ویژه ای دارد و به بیانی دیگر ازادی مسلک دین اسلام است و کمتر دینی یافت می شود که به جامعه خود این همه آزادی ببخشد و دلیل آن نیز وجود اصل اختیار در مذهب ماست . افراد اختیار دارند که با توجه به ویژگی های انسانی که خدا به آنها عاریت داده ، در تعیین مسیر خود حرکت کنند. آدمها برای همیشه قادر به پوشاندن ماهیت اهداف خود نیستند و بنابراین پس از مدتی چهره واقعی آنها شکل خودرادر جامعه نشان میدهد. ترانه های وجودی آدمها ، آرام آرام رقص های درونی شان را نشان میدهدو سلیقه برخورد با این نشانه ها در افراد متفاوت است و آدم های معلول قادر به تثبیت دروغ های درونی شان نیستند. شکل آدم ها مظهر تفاوتهای وجودی شان است .اما همگان به خاطر منافع ، ارتباطات ، ترس ها و مشغولیات روزمره قادر به کشف صورتهای دروغین آدم ها نیستند.آدم هایی که به خاطر بی توجهی رای دیگران بزرگ شدند و اکنون به خود پرستی رسیده اند. کاش می شد بت های وجودی را شکست تا بار معصیت آدم ها کمتر شود. ما خدارا گاهی فراموش می کنیم . زمانی که به خود می رسیم اما فلسفه خود را نمی دانیم . زمانی که خود پرست می شویم خدا از ما فاصله می گیرد و شیطان نماها به ما نزدیک تر می شوند. زمان برای اثبات حقانیت خود ، آنقدر کوتاه است که متافیزیک کسل کننده ماوراء سوخته ، قادر به نمایش واقعیت های مجازی دروغهای ما نیست . بی پرده بگویم ؛ چه بسا آدم هایی که با باری از اغفال به پیشواز دایره بسته ای می روند که سالها به دور خویش می چرخند و باز هیجان اولیه را درک میکنند و در دایره بسته وجودی خود ،که منافع دیگران را تامین می کند نوای اتصال به بزرگی را دارند و توانایی خودرا فراتر از نمودار منفعلی می پندارند که در خویش سراغ دارند.آنها کیانند و کجا به سر می برند سوال بسته است که خواب توهم زای این آدما مانع شناخت وجودشان است. غافل از آن که " عجب کشکی سائیده "-اند برای خود .و تا بخود بیایند شده اند" گاوپیشانی سفید "و نمیدانند که " هرکه از آب بگذرد بی گمان پایش تر خواهد شد."
کد خبر: ۳۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۰/۱۰