« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
برچسب ها
گزیده ای از خطبه ها
بد عهدی آمریکا ،مراسم ترحیم آیت الله هاشمی ، تلاش دشمنان برای اغتشاش ، برجام و مشکلات بیکاری و تورم ؛ از جمله موضوعاتی بودندکه خطیبان جمعه این هفته کهگیلویه و بویراحمد به آن پرداختند.
کد خبر: ۱۶۲۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۴

امام جمعه گچساران؛
امام جمعه گچساران گفت: من تا آخرین نفس حیدری‌ام، فاطمی‌ام، حسینی‌ام و لحظه‌ای از ولایت دست بر نخواهم داشت و به این آقایان هم می‌گویم کاسه گدایی را بیشتر بچرخانید.
کد خبر: ۱۴۹۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۳۰

به گزارش پایگاه خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir، بیستمین نشست علمی دبیرخانه دین‌پژوهان کشور با عنوان «اصول روان‌درمانگری و مشاوره با رویکرد اسلامی با سخنرانی دکتر مسعود جان‌بزرگی و حضور جمعی از اساتید و پژوهشگران حوزه و دانشگاه در دبیرخانه دین پژوهان کشور برگزار شد. «پیشینه و هدف پژوهش اصول روان درمانگری و مشاوره با رویکرد اسلامی»، «مخالفت جریان پوزیتیویستی علم با روان درمانگری با رویکرد اسلامی»، «ساختار و پایه‌های الگوی روان درمان‌گری»، «مکاتب و اصول روان‌درمان نگری»، «پذیرفته شدن معنویت برای انسان و پذیرفتن توجه انسان به معاد در روان‌شناسی»، «میدان‌های ادراکی انسان در روان درمان‌گری»، «طبیعت مادی و سیستم وجودی انسان بر اساس تعبیرهای قرآنی»، «عدم تعارض شاخصه‌های روانشناسی دینی با یافته‌های تجربی»، «اصول مشورت اسلامی در فرایند درمان»، «شاخص‌های اصلی در حوزه تخصصی مشاوره اسلامی» و «ماهیت‌های اصلی ادراکی انسان»، محورها و موضوعات بودند که استاد مسعود جان‌بزرگی در این نشست علمی به تشریح آن پرداخت. سخنران این نشست علمی در ابتدا ضمن اشاره به نقش بسیار مهم آیت‌الله غروی در این پژوهش، پیشینه پژوهش در اصول روان درمانگری و مشاوره با رویکرد اسلامی را دو دهه قبل عنوان کرد و افزود: پژوهش‌های تخصصی در زمینه روان‌درمانگری در دانشگاه‌های تا دو دهه قبل مورد توجه نبود و کسی به این امر نمی‌پرداخت و جریان پوزیتیویستی علم نیز در ابتدا اجازه نمی‌داد رویکردهای دینی به ثمر بنشیند؛ اما کم‌کم فضای این امر ایجاد شد و بزرگانی از جمله استاد جلالی با مطرح کردن مباحث «توحید درمانی» فضای امیدواری را در این زمینه به وجود آوردند.دکتر جان‌بزرگی هدف از پژوهش در زمینه را پاسخ به یک نیاز اصلی مبنی بر این که چرا اصول روان درمانی مبتنی بر متدهای بومی و دینی ما تدوین نشده است عنوان کرد و افزود بدین منظور بررسی و تطبیق اصول روان‌درمان‌گری با اصول دینی در دستور کار قرار گرفت. وی در ادامه به تشریح ساختار الگوی روان درمانی پرداخت و از «انسان شناسی و شخصیت»، «ترسیم سلامت انسان»، «قابلیت ارزیابی عینی شاخص‌های سلامت و بیماری» و «بیان فرایند درمان» به عنوان چهار پایه اصلی ساختار الگوی روان درمانی یاد کرد.  پژوهشگر برگزیده حوزه دین در ادامه ضمن تشریح مکاتب موجود در زمینه روان‌درمانگری، از مکتب «روانکاوی یا روان‌تحلیل‌گری» به عنوان یکی از مکاتب بزرگ مورد تدریس در دانشگاه‌های دنیا نام برد و ادامه داد: در این مکتب انسان شر، متعارض و مجبور تعریف می‌شو در حالی که وقتی کسی ذات انسان را واجد تعارض و شر می داند، قطعا با درمان این فرد باز هم این تعارضات ادامه خواهد داشت.وی افزود: مکتب دیگر، «مکتب رفتاری نگری» است که انسان را به رفتارهای قابل مشاهده، ارزیابی و سنجش تشبیه می‌کند و اصل درمان را بر شرطی‌سازی و یادگیری قرار می‌دهد. این مکتب نیز انسان را منفعل و مجبور ولی خنثی می‌داند. این روانشناس دینی، از «مکتب انسان‌نگری» به عنوان سومین مکتب در این زمینه نام برد و افزود: طرفداران این مکتب انسان را موجودی پاک و آزاد می‌دانند که می‌تواند خود را مدیریت کند و آن‌چه که انسان را هدایت می‌کند، خود انسان است، ولی در دیدگاه طرفداران این مکتب تناقض‌های متعددی وجود دارد. دکتر جان‌بزرگی افزود: «مکتب اگزیستانسیالیسم» نیز انسان را آزاد، محترم، فاقد وجود ثابت و محصول فرافکنی خود تعریف می‌کند، به عبارت دیگر انسان را بین بودن و شدن تعریف می‌کند. مکتب «شناختی‌ها» نیز انسان را محصول تفکر خود می‌داند و معتقد است، انسان همان‌گونه که تفکر و تصور می‌کند تعریف می‌شود و رفتار می‌کند. سخنران این نشست علمی اصول این مکاتب را دو حوزه «هستی‌شناسی» و «خود فرد» عنوان کرد و تأکید کرد در این مکاتب فضای ادراکی انسان شامل «هستی» و «رابطه با خود» است و این مکاتب کاری به ماورا و محیط غیبی ندارند. دکتر جان‌بزرگی در ادامه به بحث «پذیرفتن معنویت برای انسان در روانشناسی» و «پذیرفتن توجه انسان به معاد در روان‌شناسی» پرداخت و خاطرنشان کرد: در روان‌شناسی، از دهه 90 به بعد، معنویت انسان مورد توجه قرار گرفت و تحقیقات به این سمت و سو رفت که انسان را نمی‌توان فاقد معنویت تصویر کرد؛ و در ابتدای قرن 21 انسان به عنوان موجودی زیستی، اجتماعی و معنوی معنی شد، و البته از این نکته نباید غفلت کرد که معنویتی که در این زمینه برای انسان پذیرفته شد یک معنویت سکولار است. وی ادامه داد: روان‌شناسان به این موضوع نیز اشاره کردند که انسان توجه خاصی به مبدا دارد و در جست‌وجوی‌ این پرسش است که مبدا او کجاست؟ . این مساله در تفکرات اریکسون کاملا قابل مشاده است.
کد خبر: ۸۳۴۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۲۴

محرمی دیگر را گرامی می داریم چراکه دیگر بار که چندین قرن از غروب غریبانه عاشورا و كربلای ۶۱ هجری می‌گذرد، یاد رشادت، پایداری، عدالتخواهی، شهامت و شهادت حضرت اباعبدالله الحسین (ع)، ابوالفضل العباس(ع) و هفتادو دو پایمرد صحرای کربلا دوباره در دل‌ها جان گرفته است. چون حماسه كربلا و واقعه ی عاشورا مهم‌ترین رخدادی بوده كه مظلومیت امام حسین(ع) و ددمنشی دشمنان اهل بیت را روایت می کند که شاید نظیر چنین حادثه ای در هیچ جای تاریخ اتفاق نیفتاده است. نام حسین(ع) با محرم پیوند خورده و جانفشانی او و یاران باوفایش به محرم، روح و حیات دمیده است. ماه محرم برای شیعیان و عاشقان حسین(ع) از آن سالهای دور تا به حال، ماه حزن و اندوه بوده است. آنان همه ساله به عشق امام حسین(ع) گرد هم می آیند، بر مظلومیتش اشک ماتم می ریزند و از چشمه زلال عنایتش سیراب می شوند ... الا... ای محرم! تو آن مظهر اثبات مظلومیت در زمانی هستی كه بر زاده زهرای اطهر، آن نوه ی پاك پیامبر، جگر پاره نبوت، حضرت امام حسین (ع) سالار شهیدان رحم نكردند و آن جنایت را بوجود آوردند كه تاریخ هرگز آنرا فراموش نخواهد كرد و تا آزادگی در جهان باقی است نام امام حسین (ع) بر سر زبانهاست كه برای آزادگی سر مباركش از بدن جدا شد تا تاریخ شهادت دهد كه او برای آزادگی و مقاومت در مقابل ظلم تا پای جان هستی خود را فدای دین جدش حضرت محمد (ص) نمود. الا... ای محرم! تو آن خشم خونین خلق خدایی که از حنجر سرخ و پاک شهیدان برون زد. تو بغض گلوی تمام ستمدیدگانی که در کربلا، نیمروزی به یکباره ترکید. تو خون دل و دیده روزگاری که با خنجر کینه توز ستم، بر زمین ریخت. تو خون خدایی که با خاک آمیخت. تو شبرنگ سرخی، که در سال های سیاهی درخشید. الا... ای محرم! تو خشم گره خورده سالیانی، تو آتشفشانی، تو بر ظلم دشمن گواهی. تو بر شور ایمان پاکان نشانی. تو هفتاد آیه، تو هفتاد سوره، تو هفتاد رمز حیاتی، تو پیغام فریاد سرخ زمانی. تو موجی ز دریای عصیان و خشمی که افتان و خیزان رسیده است بر ساحل روزگاران. الا... ای محرم! تو فجری، تو نصری، تویی "لیلة القدر مردم، تو رعدی، تو برقی، تو طوفان طفی، تویی غرش تندر کوهساران!الا... ای محرم! تو یادآور عشق و خون و حماسه. تو دانشگه بی نظیر جهاد و شهادت. تویی مظهر "ثار" و "ایثار" یاران.الا... ای محرم! به هنگام و هنگامه ی هجرت کاروان شهیدان. تو آن راهبان روانبخش و مهمان نوازی که در پای ره پوی آزادگان لاله ارغوان می فشانی. الا... ای محرم! به چشم و دل قهرمانان و آزاد مردان که همواره بر ضد بیداد، قامت کشیدند و در صفحه سرخ تاریخ، زیباترین نقش جاوید را آفریدند. تو آن آشنای کهن یاد و دشمن ستیزی که همواره در یادشانی. \الا... ای محرم! تو آن کیمیای دگرگونه سازی که مرگ حیات آفرین را، به نام "شهادت" به اکسیر عشقی که در التهاب سرانگشت سحر آفرینت نهفته است، چو شهدی مصفا و شیرین به کام پذیرندگان می چشانی! عالم همه قطره اند و دریــاست حسینمردم همه بنده اند و مــولاست حسینترسم که شفـاعت کند از قــاتل خویشاز بس که محبت دارد و آقاست حسین نهضت کربلا آیینه‌ای است زلال که دست روزگاران هرگز نتوانسته غبار فراموشی و تحریف بر سیمای آن بنشاند و از شهادت سبط رسول اکرم (ص) در دل‌های مومنان شعله‌ای فروزان است که هرگز خاموش نخواهد شد. سینه‌های عاشقان این فرهنگ مشعلی است که این آتش را در مسیر خود روشن نگاه داشته و در این راه گوی سبقت را از آفتاب سوزان ربوده‌اند. بانگ عزای حسینی برای همیشه از حنجره‌هایی که با منبع جوشان عاشورا الفتی داشته بیرون تراویده و طنین آن هم‌اکنون در همه آفاق و انفس پیچیده است. اینک محرم است و هر سال برای ما جلوه ای تازه دارد اشکها جاری است، ضجه ها پرده گوشها را می نوازد و همه سیاه پوش و محزون گشته اند. پرچم سیاه بر درخانه ها و حسینیه ها و مساجد بر افراشته شده اند! چرا؟ پاسی از شب را در تکایا بسر میبریم، وعاظ و خطبا و سخنوران از مردی (که مروت و آزادگی او نه زبانزد مسلمانان بلکه عامه مردم است) سخن میگویند. همه ی آزاد مردان جهان او را می ستایند و همه شیفتگان عالم در عظمت او متحیرند. راستی خدایش چقدر عزیزش میدارد؟ دوست داشتن او را، محبت به او را، گریه کردن به او را، الگو قرار دادن او را در زندگی؟! او کیست؟ چگونه زیست؟ چگونه سخن گفت؟ چگونه جانش را در راه معشوق نثار کرد؟ او فقط رضای خدا را جست و جان خویش و اهل بیت خویش و اصحاب خویش را با خداوند معامله نمود. تحمل تشنگی و رنجهای عاشورا و اسارت اهل بیت او برای رضای رب العالمین بود تا مکتب و دینش زنده بماند تا جامعه گرفتار در ظلم آزاد گردد. او خواست مسلمانانی که پیامبر و علی و فاطمه را فراموش کرده بودند دوباره برگرداند، او میخواست مردم اسیر و برده دنیا و خواهشهای نفسانی خویش نشوند، او یاد و خاطره معاد را زنده گردانید، او میخواست مکتب توحیدی لا الله الا الله باقی بماند، او میخواست بیت المال مسلمانان که در دست جنایتکاران افتاده بود و همه حیف و میل میشد به مسلمین بازگرداند، او میخواست دوباره قرآن همراه با فهم حقایق تلاوت گردد، او میخواست به انسانهای جهان بفهماند که دیندار واقعی باشند و هیچگاه در مقابل ظلم ستمگران سکوت نکنند و تنها در سایه ی آگاهی از دنیا و همنوعان خود بندگی خداوند را شایسته خویش بدانند.   و اینک محبت حسین(ع) ما را برآن داشت که در عزایش جامه سیاه بپوشیم و با قلبی محزون بر سر و سینه بزنیم. برای همین محرم را آرزو می کردیم و خدا را شاکریم که زنده ایم و تاسوعا و عاشورای دیگری را درک میکنیم اینقدر اشک میریزیم که اگر مقدور باشد، بجای اشک خون بگرییم! تا دوستیمان و شیعه بودنمان را ابراز کنیم تا شاید قابلیت پیدا کنیم که با سیره و خلق وخوی او زندگیمان را رنگ الهی ببخشیم. باشد که چگونه زیستن، چگونه مردن، و آزادگی را از او بیاموزیم. چرا که شناخت هدف و سرلوحه قرار دادن آرمان های امام حسین(ع) سرآغاز درک آزادی و آزاد اندیشی است ... درس آزادی بدنیا داد رفتار حسینبذر همت در جهان افشاند افکار حسینجان خود را در ره صدق و صفا از دست دادزین سبب تا حشر باشد گرم بازار حسینبا قیام خویش بر اهل جهان معلوم کردتابع اهل ستم گشتن بود عار حسینزندگی ناچیز باشد در ره اندیشه هاباشد این گفتار شیرین و گهر بار حسینمرگ با عزت زعیش در مذلت بهتر استنغمه ای می باشد از لعل گهر بار حسین فرا رسیدن تاسوعا و عاشورای حسینی بر آزادگان عالم و عاشقان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) تسلیت باد.
کد خبر: ۷۵۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۰۱

ماه رمضان و سفره های سحر و افطار یکی از آن مواقعی است که یاد گذشتگان را بیشتر از سایر اوقات در اذهان زنده می کند.خاطره عزیزانی که در سال یا سال های پیش ، روزه دار این ماه بوده اند و درکنار ما عبادت می کردند و مایه برکت سفره های ایرانی بوده اند و حال ، جسم شان در زیر خاک آرمیده است
کد خبر: ۳۸۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۴/۲۴

اوای دنا:متن کامل سخنرانی دکتر محمود احمدی نژاد در اولین همایش قوه‌ مجریه در حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران به شرح ذیل است:بسم الله الرحمن الرحیماللهم‌ عجل‌ لولیک‌ الفرج‌ والعافیة والنصر واجعلنا من‌ خیر انصاره و اعوانه‌‌ والمستشهدین‌ بین‌ یدیه‌خدای بزرگ را سپاسگزارم که فرصت و توفیق حضور در این جلسة بسیار ارزشمند را عنایت فرمود. از همة شما عزیزان که با حضور خود بار دیگر بر اهمیت قانون اساسی و نیز عزم خودتان برای پیگیری تحقق اهداف قانون اساسی تأکید کردید، تشکر می‌کنم. همچنین از آقای دکتر حجازی و بقیة عزیزانی که این مراسم را برگزار کردند، تشکر می‌کنم.اما با توجه به اینکه گفته‌اند جلسات حقوقی‌ها خیلی خشک است، شاید جا داشته باشد که بگوییم که جلسه‌ای با این حدت و شدت ندیده‌ایم که برگزار شود. البته به لحاظ محتوا و مطالبی که مطرح شد، به خصوص بحث‌های آقایان دکتر حجازی، شعبانی، الهام، گرجی و اسلامی برای خود بنده بسیار مفید و آموزنده بود و من استفاده کردم.من واقعاً علاقه‌مند بودم که از زبان خود سخنرانان و عزیزانی که مقاله ارائه دادند مطالب را بشنوم، چون آدم وقتی با آن حسی که گوینده یا نویسنده مطلب را بیان می‌کند، دریافت می‌کند، چیز دیگری است. اما به لحاظ شرایطی که هست، از این موهبت محروم هستم، اما حتماً همة مقالات و سخنرانی‌ها را خواهم خواند و بهره خواهم برد. اگر هم نظری داشته باشم، برای دوستان خواهم فرستاد.اشاره کردند که در نظام اجتماعی ما مهم‌ترین رکن و نهاد، خود قانون اساسی است و از قانون اساسی مهم‌تر نداریم. همة اندیشه‌ها و نظریه‌های اجتماعی و حکومتی، مطالبات و آرزوهای چندصدساله، مفاهیم دینی مرتبط با مناسبات و نظامات اجتماعی، شیوة زمامداری، ارزش‌های الهی و انسانی و ... در قانون اساسی مندرج است.اگر ارزش‌ها یا حقوقی هم بخواهد در جامعه گسترش یابد، باز باید بر پایة قانون اساسی باشد. همچنین حقوق متقابل زمامداران و مردم و نیز نقش هر یک در ادارة جامعه به قانون اساسی بر می‌گردد.مهم‌ترین و مستحکم‌ترین سند تنظیم کنندة روابط و حد و مرزهای اجتماعی قانون اساسی است. آنهایی که به دنبال حکومت‌های علوی، نبوی، مردمی، عادلانه و آرمانی در این کشور هستند، سند آن قانون اساسی است.این حرف به معنای آن نیست که این سند کامل است و نیاز به اصلاح ندارد. خیر، بحث‌های خوبی مطرح شد. در دوره‌هایی از زمان براساس تجربیات، دانش، پیشرفت و کمال جامعه حتماً باید اصلاحاتی انجام دهیم. معنایش این نیست که وحی مُنزل است و نمی‌شود آن را دست زد، اما می‌خواهم بگویم که مهم‌تر از آن هم سندی نداریم.بحث‌هایی که آقایان شعبانی، گرجی و دیگران مطرح کردند، نشان‌دهندة نواقصی است. این ایراد اساسی به واضعان قانون اساسی نیست، چون آن کسانی که قانون اساسی را وضع کردند، نوعاً – بلکه همة آنها- فاقد تجربة حکومتداری و زمامداری بودند و در شرایط قبل از پیروزی انقلاب فرصتی در اختیارشان نبود. بنابراین نواقص طبیعی است. حتی اگر این مسئله هم نباشد - بالاخره جامعه در حال کمال و مناسبات در حال تغییر است - وقتی ما به سطح بالاتری منتقل شدیم، نیازمند تنظیم مجدد هستیم. تا زمانی که این قانون معتبر است، هیچ کس نمی‌تواند به استناد یک روایت، حدیث و حتی آیه‌ای از قرآن و فهم خود از دین، قانون اساسی را کنار بگذارد یا آن را نقض کند و بگوید فهم من از این چیز دیگری است. فهم شما برای خودتان معتبر است، نه در مناسبات اجتماعی.همة تصمیمات، قانونگذاری، قضاوت، اجرا و هر اقدام دیگری در کشور باید مبتنی بر این قانون باشد. قانون اساسی تنها سند مکتوب و مدون میثاق ملی است.از منظر تاریخی هم اگر نگاه کنیم، مهم‌ترین و تنها دستاورد انقلاب اسلامی قانون اساسی است. این کلام امام عزیز (ره) هم هست.اما نشست ما دربارة قوة مجریه در قانون اساسی است. البته همان طور که به درستی اشاره کردند، این تقسیم‌بندی که قوة مجریه حیطه‌ای دارد و کاری به کسی ندارد و قوة مقننه همین طور و ... ، متعلق به گذشته بوده و اصلاً حکومت از این شکل خارج شده است. اصلاً ادارة یک نظام نیازمند مناسبات جدیدتری است.اما قبل از اینکه به قوة مجریه بپردازم، می‌خواهم به موضوع اساسی‌تری اشاره کنم و آن خود انسان است. اصلاً این قانون اساسی هم برای انسان است. همة هستی برای انسان است. مخلوقی بالاتر از انسان در عالم هستی نداریم. انسان تنها موجودی است که استعداد الهی شدن دارد. تنها موجودی است که همة اسما و صفات الهی در وجود او به امانت گذاشته شده است و می‌تواند تجلی همة اسما و صفات الهی از جمله علم، حکمت، قدرت، رأفت، ستاریت، لطف و عشق خدا باشد.انسان می‌تواند خلیفه الله باشد. یعنی چه؟ جانشین باید شباهتی با اصل داشته باشد؛ یعنی غیر از خلق خودش، هر آنچه خدا در این عالم هستی می‌تواند انجام دهد، او نیز می‌تواند انجام دهد. انسان آفریده شده تا آیة عظیم و اعظم خدا و راه شناخت و دسترسی به خدا باشد. اگر خدا انسان را خلق نمی‌کرد، راهی برای شناخت خدا و ظرفیتی برای معرفی خدا وجود نداشت.به همین دلیل است که خدا همة عالم را در خدمت انسان و انسان را برای کمال، تعالی، الهی شدن و رسیدن به اوج عظمت قرار داده است. حکومت، قانون، قانون اساسی، کار، تلاش، خانواده، ازدواج و ... همه مربوط به انسان‌اند و دررابطه با انسان معنا پیدا می‌کنند همه باید بسترساز شکوفایی و تعالی انسان باشند؛ یعنی خدا عالم را برای انسان و انسان را برای تعالی و خداگونه شدن خلق کرد.انسان بالاترین مخلوق هستی است و مأموریت او این است که خود را از این خاک تا خدا بالا بکشد. اما انسان این شدن، تعالی و کمال را باید آزادانه انتخاب کند. خداوند انسان را آزاد آفریده و اجازه داده است که با اراده و انتخاب آزاد خود سیر تعالی و کمال را انتخاب کند و اتفاقاً این زیبایی کار خداست. همة هستی متعلق به خداست، همة اراده‌ها در راستای ارادة خداست، همة حیات و موجودیت متعلق به خداست، اما همین خدا مسیر کمال را در برابر انسان قرار می‌دهد، ولی می‌گوید مختار و آزادی که انتخاب کنی و اگر آزادانه انتخاب کردی، کمال پیدا خواهی کرد و انتخاب تو ارزش دارد.خدا می‌توانست اراده کند که انسان مثل ملائک یا سایر موجودات شود یا از همان ابتدا او را در بالاترین مرتبة کمال، بدون نیاز به حرکت انسان، خلق کند. اما زیبایی به این اندازه نبود که خدا مخلوقی را آفریده است که با انتخاب خودش به قله‌ها می‌رسد.عزیزان من، در شرایط تحمیل و اکراه، ارزش و ضدارزش و تعالی و سقوط بی‌معناست. زمانی نظام ارزشی و ارزیابی معنا پیدا می‌کند که انتخاب آزاد باشد. همة ارزش‌های انسانی در سایة آزادی معنا پیدا می‌کند و همة آنها به تبع آزادی است. از جمله عدالت، کرامت، اخلاق، ایثار، فداکاری، مهربانی، شجاعت و حتی ایستادن در برابر ظالم و حمایت از مظلوم، و همة زیبایی‌های عالم در سایة آزادی انسان معنا و مفهوم پیدا می‌کند. والا اگر عده‌ای را با اکراه و فشار برای مقابله با ظالمین بفرستیم، ارزشی ندارد. انسان باید انتخاب کند و به جایی برسد که ظلم را بد و در نقطة مقابل حیثیت، کرامت و شخصیت خود بپندارد و از آن دوری کند. اگر مقابله با ظالم و حمایت از مظلوم را ارزش بداند و انتخاب کند، آن ارزش دارد.خداوند حتی اجرای عدالت در روابط اجتماعی را نیز بر عهدة انسان‌ها و انتخاب آزاد آنها گذاشته است. همة پیامبران آمده‌اند و کتاب و میزان آمده است. برای چه؟ لیقوم الناس بالقسط؛ برای اینکه انسان‌ها عدالت را انتخاب کنند و به عدالت قیام کنند. در غیر این صورت، اولاً، مستقر نخواهد شد و ثانیاً، فاقد ارزش و کمال‌آفرینی است.چرا عدالت مهم است؟ چون بستر کمال و تعالی انسان است و راه رسیدن به خدا را باز می‌کند. حالا اگر همین عدالت با ارادة آزاد ملت‌ها و مردم مستقر نشود، کمال‌آفرین نیست و فاقد ارزش است چون انسان‌ها آزادند، خدا به آنها حق تعیین سرنوشت داده و این مهم‌ترین حق است.عزیزان من، استقلال هم به واسطة آزادی است. کسی که آزاد نیست، استقلال برای او معنا ندارد. استقلال زمانی است که آزادی هست. چرا؟ چون آزادی منشأ کرامت انسان است. کسی که آزادی ندارد، کرامتی ندارد. حالا مفهوم آزادی وسیع است و من وارد آن نمی‌شوم.آزادی منشأ کرامت انسان و کرامت مستلزم استقلال است. اینکه ملتی می‌خواهد مستقل باشد، برای این است که می‌خواهد با کرامت زندگی کند و احساس کرامت می‌کند. کسی که احساس کرامت نمی‌کند، استقلال برای او مفهومی ندارد.همة وابستگی‌ها و باز کردن راه سیطرة بیگانه بر ملت‌ها از ناحیة انسان‌های حقیر و تحقیر شده‌ای است؛ که در درون خود احساس کرامت نمی‌کنند. اگر آزادی نباشد، کرامت بی‌معناست و اگر کرامت نباشد، استقلال بی‌معناست.این به عنوان مقدمه بود، به بحث‌های خودمان برگردیم. مقدمة قانون اساسی را ببینید، بهایی است که ملت پرداخت: «استقلال، آزادی، حکومت اسلامی.» در عنوان شیوة حکومت در اسلام چنین می‌خوانیم: «رسالت قانون اساسی این است که زمینه‌های اعتقادی نهضت را عینیت بخشد، شرایطی را به وجود آورد که در آن انسان با ارزش‌های والا و جهان شمول اسلامی پرورش یابد.»در همین قسمت می‌خوانیم: «قانون اساسی تضمن کنندة نفی هرگونه استبداد فکری و اجتماعی و انحصار اقتصادی می‌باشد و در خط گسستن از سیستم استبدادی و سپردن سرنوشت مردم به دست خودشان تلاش می‌کند.»باز در همین بخش می‌خوانیم: «قانون اساسی زمینة چنین مشارکتی را فراهم می‌سازد تا در مسیر تکامل انسان هر فردی خود دست اندرکار و مسئول رشد، ارتقا و رهبری گردد و این همان تحقق حکومت مستضعفین در زمین خواهدشد.»کمی پایین‌تر می‌خوانیم که: «اقتصاد وسیله است، نه هدف؛ در ترکیب بنیادهای اقتصادی، اصل، رفع نیازهای انسان در جریان رشد و تکامل اوست.دربارة زن نیز همین است، خانواده کانون اصلی رشد و تعالی انسان، وظیفة خطیر و پر ارج مادری در پرورش انسان‌های مکتبی و ... .اصل اول: جمهوری اسلامی نظامی است برپایة ایمان به خدای یکتا، لااله الاالله؛ یعنی توحید. همین جا که گفته است توحید، معاد و نقش سازندة آن در سیر تکاملی انسان، عدل، امامت و بلافاصله «کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توأم با مسئولیت او در برابر خدا» که این را هم شأن توحید، معاد ، عدالت و امامت آورده است.اصل سوم: ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی؛ تأمین آزادی‌های سیاسی و اجتماعی؛ مشارکت عامة مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی.اصل ششم: در جمهوری اسلامی ایران، امور کشور باید به اتکاء آرای عمومی اداره شود، از راه انتخابات.اصل نهم: در جمهوری اسلامی ایران، آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت ارضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ آنها وظیفة دولت و آحاد ملت است. هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی، به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و تمامیت ارضی ایران کمترین خدشه‌ای وارد کند. و هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور، آزادی‌های مشروع را، هرچند با وضع قوانین و مقررات، سلب کند.می‌گوید نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند، احزاب و جمعیت‌ها آزادند، راهپیمایی‌ها آزاد است و ...، واژة آزاد و آزادی در قانون اساسی بسیار است.در اصل چهل و سوم، در بحث اقتصاد، می‌گوید: برآوردن نیازهای انسان در جریان رشد، با حفظ آزادگی او؛ رعایت آزادی انتخاب شغل، محل سکونت و مسکن و ... .اصل پنجاه و ششم: حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم کرده است.هیچ کس نمی‌تواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد.اما، قانون اساسی باید شکل‌دهندة یک نظام اجتماعی متوازن بر مبنای ارادة مردم باشد. برداشت من از قانون اساسی این است که این قانون، ساختارهایی را برای نظام اجتماعی پیش بینی کرده که اگر قطعات آن ساختار را در کنار هم بچینیم، یک نظام متوازن و متعادل در خدمت کمال، آزادی و تعالی انسان‌ها خواهد بود.بعضی‌ها خیال می‌کنند که قانون اساسی اصولی است که نوشته شده، حالا اگر ما به جزئی از آن عمل کنیم، بالاخره یک شکلی درست خواهدشد. من فکر می‌کنم برعکس است؛ یعنی واضعان قانون اساسی اول شکلی از نظام اجتماعی را در ذهنشان تصور و تصویر کرده‌اند، بعد اجزای آن را در قانون اساسی چیده‌اند. مثل پازل بزرگی که قطعه قطعه شده که اگر قطعه‌ها را کنار هم بگذاریم، آن پازل تکمیل می‌شود.بعضی‌ها خیال می‌کنند هر قطعه‌ای را به هر شکلی کنار هم بچینیم، کار درست می‌شود و لزوماً به یک شکل متوازن و متعادل خواهیم رسید.به نظرم این اشتباه است. باید نظام متوازنی داشته باشیم که در آن حق تعیین سرنوشت براساس آزادی متعلق به ملت باشد. این باید در تمام قوا، هرکسی که به نوعی با قانون اساسی سر و کار دارد یا در روند تأثیر می‌گذارد، متبلور باشد؛ هم در اجرا، هم در تفسیر و قانونگذاری و هم در قضاوت لحاظ شود.اصلاً قضاوت، اجرا، قانونگذاری، شورای نگهبان و حکومت باید در خدمت مطالبات بحق مردم و تأمین آزادی و حق تعیین سرنوشت آنها باشد، والا حکومت بی‌معناست.در قانون اساسی، تفسیر و برداشت‌ها از آن باید اختیارات و مسئولیت‌ها متوازن و متعادل باشد. اگر بشود درجه‌بندی کنیم، نمی‌شود به نهادی بگوییم مسئولیت شما 100 واحد است و اختیار شما 2 واحد. اگر 100 واحد مسئولیت دادیم، باید 100 واحد هم اختیار در کنار آن باشد.نمی‌شود مثلاً همة اختیارات در قوة مجریه متمرکز باشد و تکالیف در قوة قضائیه یا برعکس، اختیارات در قوای مقننه و قضائیه، اما مسئولیت‌ها و پاسخگویی‌ها در قوة مجریه. این عدم توازن است که مشکل ایجاد می‌کند و شکلی را که می‌خواهیم بسازیم، ناقص می‌شود. می‌خواستیم عدالت و کرامت را برپا کنیم، آزادی‌ها را تأمین کنیم، پیشرفت کنیم، یک جامعة آرام و کمال یافته و انسان‌های با کرامت داشته باشیم و آرامش انسانی را حاکم کنیم، اما می‌بینیم که موجودی خلق شده که یک دست آن شش متر است و دست دیگرش دو سانتی‌متر است . ... .هر قوه یا حاکم یا مسئولی باید به قدر اختیارات خود مسئول باشد. این یک اصل حقوقی است و فکر می‌کنم مفاهیم حقوقی، مفاهیمی عقلانی است.یکی از مسائلی که در قانون اساسی و قانونگذاری مهم است، تنظیم روابط بین قواست. شأن روابط قوا شأن قانون اساسی است، نه قانون عادی. نمی‌شود ما در قوة مجریه بنشینیم و برای خودمان مقرراتی وضع کنیم که چگونه با قوة قضائیه و مجلس برخورد کنیم. قوة مقننه هم برای خود تنظیماتی درست کند که چگونه با ما و قوة قضائیه برخورد کند. شأن تنظیم روابط قوا قانون اساسی است. نمی‌شود با آیین نامة داخلی مجلس یا قانون عادی، اختیاراتی را به قوه‌ای داد یا از آن سلب کرد.یکی از مسائل دیگر، تفسیر قانون اساسی است. وقتی تفسیرها زیاد می‌شود، غیرمستقیم اشکالی را به اصل وارد می‌کند؛ به خصوص وقتی تفسیر از یک اصل در مقاطع زمانی متناقض می‌شود که کار را بدتر می‌کند.تفسیر قانون اساسی در واقع خود قانون اساسی است و باید با اصل منطبق باشد. باید به گونه‌ای باشد که اکثریت قاطعی از مردم آن را درست بپندارند و بگویند فهم ما هم از قانون اساسی همین است؛ چرا؟ چون اصل اینکه قانون اساسی در کشور ما اجرا می‌شود، به خاطر رأی مردم است. اگر مردم رأی نمی‌دادند و این قانون اساسی را انتخاب نمی‌کردند، اجازة اجرا نداشت و موضوعیت پیدا نمی‌کرد.البته ممکن است بعضی‌ها بگویند که نه خیر، اینها بحث‌های تخصصی است و مردم نمی‌فهمند و هرچه ما گفتیم، درست است. اما بالاخره اصل قانون اساسی که تخصصی‌تر است. همین اصل قانون اساسی به رأی گذاشته شده و چون مردم رأی دادند، معتبر است.نمی‌شود تفسیری از قانون اساسی بکنیم که اکثریت ملت نقطة مقابل آن را بفهمند. در اینجا به نظرم فاقد مشروعیت و اصالت می‌شود.بحث مهم دیگر، تغییر اصول قانون اساسی است که تغییر آن هم پیش‌بینی شده است و روالی دارد. باید رهبری فرمان بدهند که هیئتی تشکیل بشود، بازنگری کند و بعد به رأی مردم گذاشته شود. باید رفراندوم برگزار شود. نمی‌شود با تفسیر یا با قانون عادی، قانون اساسی را عوض کرد یا حتی به نام مصلحت از طریق ارجاع آن به مجمع تشخیص مصلحت آن را عوض کرد.تشخیص مصلحت هم مثل تفسیر است. اولاً باید زمان داشته باشد. نمی‌شود قانون اساسی را به نام مصلحت عوض کنیم، در این صورت اصلاً نیازی به قانون اساسی نداریم.اینکه در قانون اساسی، مجمع تشخیص مصلحت پیش‌بینی شده، برای مصالح است که مصالح هم استثناهاست نه قاعده. راهی برای دور زدن و حذف قانون اساسی نیست. اگر در مجلس مصلحتی تشخیص داده می‌شود، باید آن قدر برجسته و آشکار باشد که اکثریت مردم بگویند بله، این مصلحت است و اکثریت قاطعی به آن رأی بدهند. نه اینکه مثل قوانین عادی رأی‌گیری شود و شورای نگهبان رد کند و بعد به مجمع برود.نمی‌شود عدة قلیلی بگویند که مصلحت ملت را ما تشخیص می‌دهیم، خود ملت قادر به تشخیص مصلحت خود نیست. چطور ملت آن قدر تشخیص داد که شما را انتخاب و بر خود حاکم کرد، اما مصالح خود را تشخیص نمی‌دهد؟این برای مصالح موقتی است. وقتی ما می‌خواهیم به هر دلیلی اصل قانون اساسی را معطل کنیم، یا در موارد نادری پایمان را از مرزهای قانون اساسی فراتر بگذاریم، باید اولاً استدلالی قوی پشت آن باشد، ثانیاً، زمان داشته باشد.یکی دیگر از مباحث قانون اساسی جایگاه رئیس جمهور، صرف نظر از احمدی‌نژاد، است. اگر ما سال اول بر قانون اساسی پافشاری می‌کردیم، همان فضای قبل منتقل می‌شد که اینها اختیارات اضافه ‌می‌خواهند و ... و حرف را منکوب می‌کردند و چه بسا ثمر نمی‌داد و بالعکس می‌شد.در قانون اساسی، تنها مقامی که نماینده و نماد تمرکز و شکل‌گیری ارادة ملی است، رئیس جمهور است؛ یعنی تنها جایی که همة ملت به یک نفر، یعنی رئیس جمهور، رأی می‌دهند. این قانون اساسی ماست.رئیس جمهور تنها کسی است که نمایندة کل ملت محسوب می‌شود. کسی است که بالاترین سطح نمایندگی از مردم را دارد. همة مردم برای انتخاب یک نفر می‌آیند. اشاره کردند، اصل 113 روشن است: بالاترین مقام رسمی کشور، پس از مقام رهبری، مجری قانون اساسی و رئیس قوه مجریه.بخش مهم مردم‌سالاری و جمهوری در انتخاب رئیس جمهور متبلور می‌شود که همة مردم اعمال اراده می‌کنند.البته همة ارکان نظام باید براساس اراده و رأی مردم باشند و هستند. اما مشکل از کجاست؟ مشکل از آنجاست که بخواهیم با اقلیتی کل ملت را کنترل کنیم. اینجا اختلاف‌ها شروع می‌شود؛ نه اختلاف، که بعضی‌ها به محض اینکه تذکر قانون اساسی می‌دهیم، می‌گویند وارد اختلافات شده‌اید؛ اینجا اختلاف نیست؛ اینجا صیانت از اصل نظام، اصل ملت، اصل حقوق مردم و اصل قانون اساسی است.بله، اگر جار و جنجال باشد، آن اختلاف و دعواست؛ اما بحث شخصی نیست. بگذارید اشارة کوتاهی داشته باشیم. ما مجلس داریم و مجلس هم نمایندگان مردم در حوزه‌های مختلف هستند. اما مقایسه‌ای آماری بکنیم. به واسطة قوانین عادی کار به جایی رسیده است که مجموعة نمایندگان مجلس نمایندة اقلیتی از مردم‌اند، نه اکثریت مردم.قانون انتخاباتِ اول می‌گفت هرکس در حوزة انتخابیة خودش باید 50 درصد به اضافة یک رأی بیاورد. بعداً در اجرا مشکلاتی پیدا شد و به 30 درصد تبدیل شد. باز تبدیل به 25 درصد شد. در بهترین شرایط، متوسط آرای کسانی که در دور اول به مجلس راه پیدا می‌کنند، 30 درصد آراست؛ یعنی 70 درصد شرکت کنندگان مشارکت ندارند. اگر به مرحلة دوم برسد که مشارکت هم پایین می‌آید. شما 30 درصد را در مشارکت ضرب کنید و روی واجدین شرایط ببرید و بعد ببینید که چه اتفاقی می‌افتد.اما در قانون ریاست جمهوری فرق می‌کند، باید 50 درصد به علاوة یک نفر باشد. معمولاً هم در ریاست جمهوری چون تمرکز هست، مشارکت مردم هم بالاتر است. نه اینکه بخواهیم در اینجا حق یا باطلی را اثبات کنیم. وقتی می‌گوییم ارادة مردم، ارادة مردم نیرو و سوختی است که اولاً، پشت موتور اداره و حاکمان قرار می‌گیرد و ثانیاً، جهت حرکت آنها را معلوم می‌کند.اگر این سوخت کم یا معیوب شد یا نمایندة اکثریت ملت نبود، نظام سست می‌شود. ضمن اینکه بحث‌های حقوقی هم دارد، که اگر موقعی خدای نکرده نهادها نمایندة اقلیت شدند، آیا اینها اصلاً مشروعیت و اجازة حکمرانی دارند؟ که بحث مستقلی است. اما من در اجرا می‌گویم، رأی و ارادة مردم فقط کاغذی نیست که در صندوق رأی بیندازند و عددها را بالا و پایین کند؛ هرکس تصمیم می‌گیرد و رأی می‌دهد، این ارادة او در عالم بیرون واقعیت پیدا می‌کند. مؤلفه‌هایی است که یک برآیند را در بیرون شکل می‌دهد و ما نمی‌توانیم آن را کم اهمیت تلقی کنیم.به حرف‌های مقدماتی برگردم، خدا در اختیار انسان ها قرار داده است، باید ملت بخواهد تا محقق شود. اگر ملت نخواهد، این دستگاه‌ها هر چقدر تلاش کنند، در بیرون اتفاقی نخواهد افتاد. این یک اصل است؛ ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا بانفسهم. محیط اجتماعی و تغییرات بیرونی تابع ارادة انسان‌هاست. نباید انتخابات را کم اهمیت بدانیم.حالا با قانون عادی مجلس را کرده‌ایم نمایندة اقلیت و با این می‌خواهیم اکثریت یا کل ملت را کنترل کنیم؛ این سخت می‌شود و دچار مشکل می‌شویم. باید این را اصلاح کنیم.بحث دیگر بحث اجرای قانون اساسی است که دیگر به آن نمی‌پردازم و به نظرم دخالت و ... بی معناست.اخیراً بحثی با عنوان تغییر قانون انتخابات ریاست جمهوری مطرح شده است. صرف نظر از اینکه این امر به چه سرنوشتی دچار شود، به نظرم نفس این کار اولاً، خلاف قانون اساسی است و همة ما سوگند خورده‌ایم که خلاف قانون اساسی عمل نکنیم. چرا در کاری که صراحت دارد خلاف قانون اساسی است وارد شویم و وقت و پول مردم را صرف آن کنیم؟ این مخالف صریح اصول 6 و 115 است.تذکر درستی دادند، و گفتند: قانون اساسی در موارد مسکوت، به منابع فقهی، از جمله آیات ارجاع داده است. آن بحثی که من کردم، گفتم مخالفت با قانون اساسی با استناد به یک آیه. این هم خود قانون اساسی اجازه داده است آنجا که من ساکت هستم، به سراغ آیات و روایات بروید.اصل بر رأی مردم است. انتخابات آزاد، حق مردم است؛ هم اصالت دارد، هم ضرورت دارد و هم اهمیت دارد. در اینکه بخواهند برخلاف قانون اساسی، صلاحیت‌های رئیس جمهور را ببندند، به نظر عده‌ای که ملت هیچ حقی به آنها نداده است.کسی زمانی استاندار، وزیر و وکیل بوده است، در دوره‌ای که بوده از حقوقش استفاده کرده و مسئولیت‌هایش را هم پاسخ داده است. حالا ما انتخاب رئیس جمهور را که بالاترین رکن جمهوری و مردم سالاری است، منوط به این کنیم که عدة دیگری قبلاً تأیید کنند؛ سیاسی بودنش را عده‌ای و دیندار بودنش را عدة دیگری! یعنی اگر کسی بخواهد رئیس جمهور بشود، باید کاغذی دستش بگیرد و دنبال آدم‌ها راه بیفتد! آیا در قانون اساسی، رئیس جمهور این است؟اگر می‌خواهید قانون اساسی را عوض کنید، آن راه دارد. به صراحت بگویید می‌‌خواهیم آن را عوض کنیم و بالاخره آن را در مسیر ببرید.قبلاً هم چند بار تلاش شد که قانون اساسی را با شرایطی محدود کنند که خوشبختانه، شورای محترم نگهبان به عنوان نقض قانون اساسی آن را رد کرد.نباید کاری کنیم که حضور مردم کمرنگ شود و مردم فکر کنند عده‌ای به جای آنها تصمیم می‌گیرند. بالاخره قانون اساسی در اصل 115 ویژگی‌های رئیس جمهور را احصا کرده است: «رئیس جمهور باید از میان رجال مذهبی، سیاسی که واجد شرایط زیر باشد، انتخاب گردد: ایرانی الاصل، تابع ایران، مدیر، مدبر، دارای حُسن سابقه، امانت، تقوا، مؤمن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی و مذهب رسمی کشور.»اصل 116 فقط گفته است نحوة برگزاری انتخابات را قانون معین می‌کند، نه ویژگی‌های رئیس جمهور را.نظارت بر قانون اساسی هم بر عهدة شورای نگهبان است. در دو اصل تأکید شده که نظارت برعهدة شورای نگهبان است و تاکنون نیز همین طور بوده است.اصل این نظام با مردم است، اما عده‌ای مدام می‌خواهند مردم را محدود کنند. حالا اگر محدود کنیم، چه چیزی را به دست می‌آوریم؟ بعضی‌ها فکر می‌کنند اگر مردم را محدود کنند، خودشان سرجایشان می‌مانند. این طور نیست.به نظرم این کار هم عقلاً و هم شرعاً اشکال دارد. انقلاب ما با حضور مردم زنده است. مردم به تعیین سرنوشت حساس‌اند، احساس مسئولیت اجتماعی می‌کنند، 85 درصد در انتخابات شرکت می‌کنند.البته مردم این مسائل را نخواهند پذیرفت و ما هم همة تلاش خود را برای جلوگیری از نقض قانون اساسی به کار خواهیم برد. ما به دنبال انتخاباتی پرشور و گسترده هستیم. همة انرژی سیستم ما از حضور ارادة مردم گرفته می‌شود. اگر این را سست کنیم، چیزی باقی نمی‌ماند.نمایندگان محترم مردم هم نباید اجازه بدهند که این اقدامات خلاف قانون اساسی در پروندة کاری آنها ثبت شود. اگر کسانی هم می‌خواهند وارد فعالیت‌های انتخاباتی شوند، بروند نظر مردم را جلب کنند. کاری کن که مردم به تو رأی دهند، چرا می‌خواهی دست مردم را ببندی؟اجرای انتخابات، کاری اجرایی است. اصل 60 می‌گوید که اعمال قوة مجریه از طریق رئیس جمهور و وزراست. چطور می‌خواهید این را از وزارت کشور بگیرید و به دادستان کل بدهید؟ یعنی وزیر کشور کارهایش را به تأیید دادستان کل کشور برساند؛ این دخالت صریح قوة قضائیه در مسائل اجرایی است.در طول 33 سال همیشه وزارت کشور انتخابات را برگزار کرده است. اگر اشتباه بوده، برای همه بوده؛ اگر هم درست بوده، برای همه بوده است. شما هم با همین وزارت کشور، نماینده شدید یا دیگران رئیس جمهور، شورا و ... شده‌اند. همه با همین سیستم بالا آمده‌اند.آمده‌ایم روی جایی دست گذاشته‌ایم که دشمنان هم سوء استفاده کنند و همة گذشته را زیر سؤال ببرند. بعضی‌ها شوخی می‌کردند و می‌گفتند خوب است نام فرد موردنظر را هم در مصوبه بنویسند و خیال ملت را راحت کنند.البته تلاش برای دخالت در حوزة اجرا تلاشی مسبوق به سابقه است.اینها مطلقاً بحث‌های سیاسی نیست، بلکه بحث‌های فنی برای مصالح کشور است. برخی خیال می‌کنند هنوز زمان قاجار است که استبداد حاکم است، ملت مبارزه کرده‌اند و کشته داده‌اند و مجلسی پیدا کرده‌اند و همة حقوق مردم در مجلس متبلور است. نه خیر، جایگاه مجلس بسیار بسیار رفیع است، اما دستاوردهای ملت در انقلاب اسلامی فقط مجلس نیست.شخص رئیس جمهور را مردم مستقیماً انتخاب می‌کنند. حتی رهبری را به واسطه انتخاب می‌کنند، اول خبرگان رهبری، بعد رهبر.این طور نیست که فکر کنید مردم فقط یک پناهگاه دارند و یک جا هست که متعلق به مردم است و بقیه متعلق به دورة قاجار استبدادی هستند! این اندیشه باید بیرون برود. 33 سال است که انقلاب شده، ملت حاکم است و ملت باید حاکم شود.چنین تلاش‌هایی بوده است. مثلاً الان در شورای پول و اعتبار افرادی از سایر قوا و حتی بیرون از سیستم حکومتی هستند که تصمیم‌گیرند. در حالی که این شورا یک مرجع قطعاً حاکمیتی است. افرادی رأی می‌دهند که هیچ مسئولیتی ندارند و پاسخگو هم نیستند.تلاش شد که سایر قوا با حق وتو در عزل و نصب رئیس بانک مرکزی دخالت کنند. همین الان مصوب کرده‌اند که با حق وتو در هیئت امنای صندوق توسعه ملی دخالت کنند. اینها کار را خراب می‌کند.بعضی‌ها خیال می‌کنند هر چیزی دست آنها باشد، درست می‌شود و اگر دست آنها نباشد، خراب می‌شود. من خوشبینانه‌ نگاه می‌کنم. این طور نیست. اگر قانون اساسی را درست اجرا کنیم، مسائل درست خواهدشد. اگر بخواهیم اصلاح کنیم، بهترین اصلاح پایبندی به قانون اساسی است. اگر همین را اجرا کنیم، کار درست می‌شود. مقام معظم رهبری همین را فرمودند. نه اینکه از دیگران بگیریم و به دست خودمان بیاوریم.اینها مضر است، توازن را به هم می‌زند و برخلاف ارادة مردم است. اتفاقاً استبداد از همین جا شکل می‌گیرد.حالا برای بحث و تحقیق چند سؤال مطرح می‌کنم:البته پاسخ آن برای من روشن است. بحث‌های مربوط به حقوق اساسی و قانون اساسی است و می‌تواند به یک رسالة دکتری یا فوق لیسانس تبدیل شود.یکی را جناب آقای اسلامی مطرح فرمودند. بالاخره قوة قضائیه، اصل 62، اعمال قوه قضائیه از طریق دادگاه‌های دادگستری است. آیا ادارة زندان‌ها هم جزء قوة قضائیه است؟ آیا ثبت اسناد جزء قوه قضائیه است؟ آیا دادسرا و پزشکی قانونی جزء قوه قضائیه هستند؟یک اتفاقی می‌افتد، دادستان، قاضی و پزشک قانونی همان را می‌گویند. اینجا این شائبه ایجاد می‌شود که راه بر استیفای حقوق مردم تنگ می‌شود.حالا اخیراً لایحه‌ای به دولت دادند که کانون وکلا هم زیرنظر قوة قضائیه برود. خوب دیگر چه اتفاقی خواهد افتاد؟ شاید به مسئله توجه نیست. قاضی مستقل است و همه باید احترام بگذارند.همه در برابر قانون مساوی‌اند. از رهبری تا بنده که خاک پای ملت هستم، همه در برابر حکم قاضی ]برابرند[. اما معنای آن این نیست که همة امور کشور زیر نظر یک قوه بیاید.دو سال قبل بحث «پیشگیری از وقوع جرم» را داشتیم. یک جوری این را تفسیر کردند که تمام بخش‌های مقننه و اجرایی قبل از هر اقدام باید بروند اجازه‌ای بگیرند. گفتیم این طوری نیست. پیشگیری از وقوع جرم یعنی شما مطلع هستید که جرمی در حال اتفاق افتادن است. یا مقدماتی دارد چیده می‌شود که منجر به جرم می شود. شما باید آن مقدمات را کنترل کنید.اما سؤال‌ها!آیین نامة داخلی مجلس طبق اصل 66 ناظر بر ادارة جلسات و تنظیم امور مجلس است.یک) آیا این آیین نامة داخلی می‌تواند اختیاراتی را برای بعضی از قوا یا برای رئیس مجلس یا برای رئیس‌جمهور تعریف بکند؟ یا مسئولیت هایی را برای دیگران؟دو) مسیر قانونگذاری در مجلس دو منشأ دارد؛ یکی طرح و دیگری لایحه. طرح حق نمایندگان مجلس است. تعدادی از نمایندگان طرحی را می دهند و رسیدگی می‌شود. محدودة آن اصل 75 و قانون اساسی است. اما دولت هم حق دارد لایحه بدهد. دولت برای ادارة کشور به راهکارها و برنامه‌ای می‌رسد و می‌خواهد این را اجرا کند. آن را به لایحه تبدیل و به مجلس تقدیم می‌کند. حالا اگر مجلس محترم این لایحه را به گونه‌ای تغییر داد که با لایحة اولیه شباهتی ندارد یا اصلاً جهت‌گیری‌های آن عوض شده است. در این صورت، آیا این قانون محسوب می‌شود و دولت باید آن را اجرا کند؟ مسئولیت تبعات اجرایی چنین مصوبه‌ای به عهده کیست؟ اصلاً دیگر لایحه به چه دردی می‌خورد؟وقتی بناست کاملاً تغییر بکند، علی‌رغم مخالفت‌های دولت، دیگر چه ضرورتی به لایحه است؟ فرق لایحه و طرح چیست؟مسئولیت تهیه و اجرای بودجه به عهدة کیست؟ آیا می‌شود به بهانة رسیدگی به بودجه، کل بودجه زیر و رو شود؟ یا جهت‌گیری‌ها، مبانی و اصول آن دچار دگرگونی اساسی شود؟ آیا قانون اساسی اجازه می‌دهد یا نه؟ اگر شد، چه ضرورتی به ارائه لایحة بودجه است؟ و اگر قبول کردیم، مسئولیت تبعاتش به عهدة کیست؟فرض کنید دولت می‌گوید این مصوبه را نگذارید، چون تورم زاست. یا این پول را به آن دستگاه ندهید، نیاز ندارد یا پول را در جای نامناسب هزینه می‌کند یا درست هزینه نمی‌کند، ولی این پول را اختصاص می‌دهند. حالا مسئولیتش به عهدة کیست؟آیا این ضوابطی که در آیین‌نامة داخلی برای روند رسیدگی به بودجه گذاشته شده که در واقع، خودش یک بودجه‌نویسی ابتدایی است، منطبق با قانون اساسی است؟آیا مجلس شورای اسلامی می‌تواند در خلال رسیدگی به بودجه هر سال بسیاری یا اکثریت قوانین عادی را عوض ‌کند. آیا طبق قانون اساسی چنین اجازه‌ای را دارد؟ یا فرض کنیم اگر اجازه داشت، تبعاتش چه می‌شود؟کشور براساس قوانین ثابت اداره می‌شود. الان در دنیا چشم‌اندازهای پنجاه ساله تنظیم می‌کنند. حتی این قوانین پنج ساله و هفت ساله دارد منسوخ می‌شود. آیا می‌شود کشور را براساس قانون‌های یکساله اداره کرد؟قانون بودجه مستثنی و یک نوع حسابداری است. اما در خلال قانون بودجه، همة قوانین عادی هر روز تغییر پیدا می‌کند. دیگر چه چیزی ثابت می‌ماند؟ما حتی هر سال شاهد هستیم که قوانین برنامه هم در خلال قانون بودجه تغییر می‌کند. حالا بالاتر به شما بگویم، همین قانون بودجه در سال چندین بار اصلاحیه می‌خورد؛ یعنی افق برنامه‌ریزی ما چقدر است؟ یکسال است. شش ماه است، یک ماه است، نمی‌دانیم! بستگی به طرحی دارد که هر روز تصویب می‌شود. آیا اینها طبق قانون اساسی است؟ آیا به حال کشور مفید است؟ما اصل 75 را داریم. این یک تضمینی برای کنترل طرح‌هاست که هزینه ایجاد نکنند.آیا می شود ما اصل 75 را دور بزنیم. هزینه را بتراشیم، اما دور بزنیم. مثال؛ طرح را تصویب کنیم و دولت را موظف کنیم که بودجه‌اش را در قانون بودجة سال آینده بیاورد یا بگوییم دولت از بودجه صرفه‌جویی بکند و اینجا هزینه بکند. مثل قانونی که برای وزارت ورزش تصویب شد. گفتیم آقا! صرفه‌جویی هنوز اتفاق نیفتاده است. به ما فشار می‌آوردند که زودتر وزارت را تشکیل بده. می‌گفتیم بودجه‌ای نیست، می‌گفتند بودجه از محل صرفه‌جویی‌ها. می‌گفتیم هنوز اجرا نشده است که صرفه‌جویی بشود. ما باید قانون بودجه را اجرا کنیم و در پایان سال ببینیم صرفه جویی هست یا نیست. دیدید که چه فضایی در کشور درست شد.یا بیاییم مبهم بگذاریم. مثل «قانون تغییر ساعات». تغییر ساعت یک کار اجرایی است. مجلس تصویب کرد، ما معترض شدیم، گفتیم این هزینه دارد. هزینة آن را اثبات کردیم. کنتورهای وزارت نیرو را در شرایطی که ساعت تغییر می‌کند با شرایطی که ساعت تغییر نمی‌کند، مقایسه کردیم و دیدیم وقتی ساعت تغییر نمی‌کند، مصرف کاهش پیدا می‌کند؛ یعنی ما نیاز به سرمایه گذاری کمتری داریم. این را پیچاندند. چه طوری نوشتند؟ نوشتند ساعات رسمی کشور از اول فروردین تغییر می‌کند و 31 شهریور هم برمی‌گردد.چه کسی این کار را باید بکند؟ بعد به ما فشار آوردند که این کار اجرایی است و شما باید انجام دهید. گفتیم این دور زدن قانون اساسی است و درست نیست.بالاخره اصل 75 تضمینی است برای اینکه ثباتی در مدیریت کشور ایجاد شود. ما یک خزانه داریم و برای یک خزانه از دو نقطه، سه نقطه یا ده نقطه نمی‌شود برنامه‌ریزی کرد. نمی‌شود از ده نقطه خزانه را مدیریت کرد. پول زیاد خرج می‌کنیم، اما بازدهی پایین می‌گیریم. برای اینکه از چند نقطه خزانه دارد مدیریت می‌شود.آیا مجلس می‌تواند با طرح نمایندگان برای خودش اختیاراتی بالاتر از اختیارات قانون اساسی بتراشد یا حتی برای قوه قضائیه؟آیا مجلس شورای اسلامی می‌تواند با وضع قوانین عادی اعمال قوة مجریه را به غیر از وزرا و رئیس جمهور بسپارد؟ جز حوزة‌ مربوط به رهبری، آیا مجلس مثلاً می‌تواند یک چیزی را تصویب بکند و اجرایش را به یک نهاد مردمی بدهد؟ یک کار حاکمیتی را به یک نهاد مردمی بدهد؟دستگاه‌های نظارتی الحمدلله هم در قوه مقننه، مجریه و قضائیه زیاد داریم. البته ظاهراً اینها مسئول‌اند فقط بر قوة مجریه نظارت بکنند.از اول انقلاب یک ترسی در دل‌ها از قوة مجریه به خاطر تاریخ افتاد که همه‌اش در جهت بستن قوه مجریه بود. دیوان عدالت اداری نمی‌تواند تصمیمات قوه قضائیه را لغو کند. تصمیمات مجلس را هم نمی‌تواند لغو کند. فقط می‌تواند تصمیمات قوة مجریه ]را لغو کند.[اخیراً که اشاره کردند با تفسیری از اصل 138 رئیس مجلس بر کل قوه مجریه و بالاتر بر رئیس جمهور حاکم شده است و بخشنامة رئیس‌جمهور را نقض می‌کند. می‌تواند یا نمی‌تواند؟ اینها بحث‌های علمی است. فردا نگویند که آقا شورای نگهبان تصویب کرده و تو چرا حرف زدی و دیگر بی‌دین شده‌ای! این حرف‌ها نیست که شورای نگهبان هم ممکن است اشتباه کند. بالاخره باید یک جا حرف زد و در فضاهای علمی بحث و رسیدگی کرد.حالا این دستگاه‌های نظارتی می‌توانند به بهانة نظارت دخالت کنند؟ قبل از اجرا بگویند بیا این کار و آن کار را بکن. یا حتی بیایند تصمیم قوة مجریه را نقض کنند و بگویند تو نبایستی سد را اینجا می‌ساختی، بایستی اینجا می‌ساختی! حتی ما داریم که با بانک مرکزی مکاتبه شده است که چرا قیمت ارز را بالا نمی‌بری؟ باید بالا ببری. می‌توانند یا نمی‌توانند؟دو سؤال کوتاه است و دیگر عرضم را تمام می‌کنم.آیا قوة مجریه قوه‌ای است تحت امر دو قوة دیگر، یعنی آنها باید هر روز بنشینند و تصمیم بگیرند که به این بگویند که چه کار بکن. معنایش این است که برنامه و بودجه، اداری- استخدامی، اینها اولاً شاکله و توازن را به هم می‌زند، ثانیاً هزینه درست می‌کند، تعادل بودجه را به هم می‌زند و باید در یک نقطه مدیریت بشود.هر یک برای خودشان مصوبه می‌گذارند، می‌روند تصمیم می‌گیرند و این طوری نمی‌شود.آیا مجلس می‌تواند با وضع قوانین عادی اختیارات صریح رئیس جمهور در اصول 113، 121، 123، 124، 125، 126، 127، 128، 129، 134، 135، 136و 137 را محدود کند؟از اینکه حوصله کردید، من از همه شما تشکر می‌کنم. عرضم را خلاصه می‌کنم. تنها سندی که در اختیار ماست، قانون اساسی است. اگر می‌گوییم ولایت مطلقة فقیه، چون اینجا هست. بله یک موقع بحث‌هایی نظری با هم داریم. ممکن است بعضی‌ها به لحاظ نظری بعضی از اصول قانون اساسی را قبول نداشته باشند، اما آنها هم تحت حاکمیت این قانون هستند و حقوق آنها هم تحت حاکمیت این قانون محترم است؛ همة ملت.بحث‌هایی که خدمت شما عرض کردیم، بحث‌های علمی و نظری است برای اینکه کار بکنیم.بالاخره ما 33 سال انقلاب کرده‌ایم، در ابتدای راه هستیم. باید اصلاح و درست بکنیم. به محض اینکه کسی بحث نظری مطرح می‌کند، نباید انگی به پیشانی او بچسبانیم. آقا بحث نظری کرده است. یکی دربارة ایران نظر دارد. باید نظر بدهد. دربارة قانون اساسی نظر دارد، باید نظر بدهد.در مورد حقوق اساسی، آزادی‌های مردم نظر دارد، باید نظر بدهد. نباید بعضی‌ها خودشان را مالک و بقیه را رعیت بدانند.عده قلیلی بگویند ما اصلیم و بقیه فرع‌اند. ما درجه یک هستیم و بقیه درجه دو و بعضاً درجه سه هستند.دربارة حقوق اساسی مردم بحث خوبی شد. همة ملت درباره حقوق اساسی مسئولیم. یکی نمی‌تواند بگوید نه، من تصمیم گرفتم و تو دیگر حق نداری حرف بزنی. این نقطه و پایة شروع استبداد است.بله! همه باید حرف بزنند. ما به عنوان قوة مجریه، بنده به عنوان رئیس جمهور تلاش کردم که نهایت آزادی‌ها را پاس بدارم. سعی کردیم با هیچ کس به عنوان اظهارنظر، حتی وقتی به مرزهای توهین کشیده شده، برخورد نکنیم. مگر جایی که به اساس آسیب زده است و همکاران ما مجبور شدند که به قوه قضائیه شکایت کنند والا با حداکثر سعة صدر و سماحت برخورد کردیم.تلاش کردیم از حقوق اساسی مردم دفاع کنیم، مکاتبه کردیم، تذکر دادیم، نامه نوشتیم، بعضی جاها دیگر علنی شد. ما همه برای مردم، آزادی، تعالی انسان، و حقوق مردم هستیم. اصلاً حکومت برای حقوق مردم است. حکومت چیزی نیست که بگوید من حق دارم بر مردم سیطره داشته باشم و ... حتی پیامبر عزیز ما که اشرف مخلوقات و زیباترین زیبای عالم هستی و در اوج کمال است. خداوند به او می‌فرماید؛ فذکر انما انت مذکر لست علیهم بمصیطر. تو هدایتگری، تذکر می‌دهی. سیطره نداری و به جای آنها نمی‌توانی تصمیم بگیری. باید مردم بخواهند. تو هنرت این است که راه را بازکنی، هدایت و ارشاد کنی و مردم را با حقیقت خودشان آشنا کنی. اگر کسی ظلم کرد، جلوی ظلم را بگیری. از مظلوم دفاع کنی. جای مردم نیستی . پیغمبر!بعضی‌ها فکر می‌کنند حفظ نظام و استقلال این است که دائم دایره را ببندیم. والله استقلال فقط در سایة آزادی و عدالت حفظ خواهدشد. این کلام مولی امیرالمؤمنین علی (ع) است. باید آزادی و عدالت باشد، والا استقلال را نمی‌توانیم حفظ کنیم. در گذشته تجربه کردیم. مردم آزاد نبودند، عدالت و کرامت نبود، یک حوزة حاکمیت بود بدون اتکا به توده‌های مردم و مجبور شد به ذلیلانه‌ترین خفت‌های تاریخی در مقابل اجنبی تن بدهد.مردم باید در یک حکومت اسلامی احساس عزت، اثرگذاری و نقش‌آفرینی بکنند و رشد کنند. برخی فکر می‌کنند فقط خودشان مسلمان‌اند و بقیه مسلمان نیستند. خیال می‌کنند فقط آنها دین را حفظ می‌کنند و متعهد هستند.یک خاطره کوتاه می‌گویم و عرضم تمام! در شورایی بودیم و بحث‌های فرهنگی مطرح بود. در مدتی طولانی در کشور بحث بود که در کشور ما تعطیلات خیلی زیاد است. خودم قبلاً یک بررسی تطبیقی کرده بودم (شخصی) و معتقد بودم در ایران تعطیلات زیاد نیست، گرچه در بحث تعطیلات هم مباحث نظری داریم.اصلاً تعطیل یعنی چه؟ انسان نیاز به تفریح دارد یا ندارد؟ تفریح هم جزء زندگی است یا نیست؟ تفریح هم جزء کمال است یا نیست؟ با خانواده بودن جزء کمال است یا نیست؟غربی‌ها تعریفی کرده‌اند و مطابق آن: انسان یعنی اقتصاد. هر کس تا زمانی مفید است که دارد تولید اقتصادی می‌کند. به محض اینکه جدا شد، می‌شود اوقات فراغت. می‌خواهم این بحث‌ها را کنار بگذارم.یا آمار مقایسه¬ای. در آن شورا تصمیم گرفتیم گروهی تشکیل بشود، برود و یک پژوهش میدانی کند که آیا تعطیلات ما زیاد است یا کم است؟ رفتند و طی یکسال و نیم تا دو سال تمام کشورها را بررسی کردند و در آن جلسه گزارش آوردند.دیدند اولین کشور در کمترین تعطیلات یمن است با 64 روز. بعد ایران است با 77 روز و تعطیلات بقیۀ کشورها همه بالای 100 روز است. بعضی ها 136 روز تعطیلات دارند؛ تعطیلات آخر هفته و تعطیلات رسمی. ما 77 روز تعطیلات آخر هفته و رسمی داریم.همان¬جا پیشنهاد آورده بودند که اگر تعطیلات ما زیاد است، جا به جا کنیم. چه چیزی را جا به جا کنیم، گفتند نوروز را باید کم کنید. گفتیم نوروز را چرا کم کنیم؟ نوروز چهار روز تعطیل است و کمی هم تعطیلی این طرف و آن طرف آن می¬شود یک هفته و مردم یک هفته می¬روند دید و بازدید و ... یک پیشنهاد دیگر دادند که از نوروز یک روز کم کنیم و کنار عید فطر بگذاریم.حالا عرضم اینجاست که بعضی¬ها اصلاً نگاهشان اشکال پیدا کرده است. این نگاه باید تغییر کند. یکی برگشت گفت؛ آقا چه؟ عید فطر را بکنیم دو روز؟ یک ماه مردم زحمت کشیدند، تزکیه کردند، درست شدند، بگذاریم بروند فساد کنند و خراب بشوند؟ اینها که می¬گویم ضبط شده است، سند است. من هم سکوت کردم. نفر اول، دوم، ... هشت نفر در همین سیاق صحبت کردند. بعد من اجازه گرفتم و گفتم حرف¬ها را زدید، حالا گوش کنید. به همان نفر اولی که این حرف‌ها را زده بود گفتم شما وقتی که به مسافرت می‌روی، فساد می‌کنی؟ چرا خیال می‌کنی ملت می‌روند مسافرت فساد می‌کنند؟ این ملت ما که با خانواده می¬روند، آن خانم خانه که تا لحظۀ آخر باید کار کند. غذای توی راه را هم باید درست کند، چون باید ارزان دربیاید. می¬روند توی بیابان، کنار رودخانه، زیر درختی یک پتو می¬اندازند و خانوادگی غذایی می¬خورند، این شد فساد؟ چرا نگاه شما به ملت این است؟همین ملت 1400 سال 2000 سال توحید، عدالت و اندیشۀ انسانی را حفظ کرده است. الان همین ملت فداکاری می‌کند که من و شما اینجا هستیم. چرا نگاه شما به ملت این است؟ چرا خیال می‌کنی از مردم برتری؟ چرا این خیال را می‌کنی؟ این نقطۀ آغاز سقوط است. هرکس فکر می‌کند از مردم بالاتر است؛ والله ساقط شده است. همین نشانۀ این است که بویی از از کمال نبرده‌اند.این توده‌های عظیم مردم! از اینکه مردم به مسافرت می‌روند، ناراحت‌اند و می‌گویند مردم می‌روند فساد می‌کنند؟کجا این ملت می‌رود فساد می‌کند. این ملت عظیم یا می‌رود زیارت یا می‌رود ایران را می‌گردد. یا می‌رود صلۀ ارحام یا می‌رود کیف سالم می‌کند، اشکالی دارد؟ به خدا بعضی ها به جایی رسیده‌اند که از کیف و خوشحالی مردم ناراحت‌اند. یک موقعی بود که اول سهمیه بندی بنزین، ما می‌آمدیم سهمیه می‌دادیم، 100، 60، 50 لیتر، بعضی‌ها بودند که در بعضی نهادها در موضع تصمیم‌گیری بودند، اعتراض شدید به من می‌کردند و می‌گفتند آقا! یعنی چه 60 لیتر اضافه دادید؟ گفتم: خوب مگر چه می‌شود؟ گفت: می‌برند می‌سوزانند. گفتم: خوب ببرند بسوزانند. اولاً گردشگری جزء فرهنگ و اقتصاد است. و سبب تعدیل ثروت، همبستگی ملی، ارتباطات ملی، فهم مشترک ملی و اعتلای فرهنگی می‌شود. مردم باید استراحت کنند.می‌گفت: نخیر آقا! من دیگر ناراحت شدم. گفتم: شما صدایت از جای گرم بلند می‌شود و خودت شش دستگاه ماشین بیت المال در اختیار داری، هر موقع بخواهی خودت و خانواده‌ات مسافرت، تفریح، کیف و همه کارت را می‌کنی، بعد که به مردم می‌خواهد برسد، این طوری می‌شوی. ما برای مردم هستیم. حکومت درست شده تا برای مردم رفاه و آ
کد خبر: ۱۱۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۹/۱۶

مفهوم عید در فرهنگ اسلامیواژه‏ عید در اصل از فعل عاد (عود) یعود اشتقاق یافته است. معانی مختلفی برای آن ذکر کرده‏‌اند، از جمله «خوی گرفته‏»، «هرچه باز آید از اندوه و بیماری و غم و اندیشه و مانند آن‏» ، «روز فراهم آمدن قوم‏» ، «هر روز که در آن، انجمن یا تذکار فضیلت‏مند یا حادثه‏ بزرگی باشد» . گویند، از آن رو به این نام خوانده شده است که هرسال شادی نوینی باز آرد . (۱)ابن منظور در لسان العرب گفته است که برخی بر آن هستند که اصل واژه‏ی عید از «عادة‏» است، زیرا آنان (قوم)، بر جمع آمدن در آن روز، عادت کرده‌‏اند. (۲)چنان‏که گفته شده است: القلب یعتاده من حبها عید .و نیز «یزید بن‏ حکم ‏ثقفی‏» در ستایش «سلیمان‏ بن‏ عبدالملک‏» گفته است:امسی باسماء هذا القلب معمودا اذا اقول صحا یعتاده عیدا (۳)به گفته‏ «ازهری‏»: عید در نزد عرب، زمانی است که در آن شادی‏ها و یا اندوها، باز می‏گردد و تکرار می‏شود. ابن ‏اعرابی آن را منحصر به شادی‏ها دانسته است. (۴)واژه‏ عید، تنها یک‏بار در قرآن به کار رفته است:اللهم انزل علینا مائدة من السماء تکون لنا عیدا لاولنا و آخرنا و آیة منک (سورة مائده/آیه ۱۱۴) در تفسیر نمونه، ذیل این آیه گفته شده است: «عید، در لغت از ماده‏ عود به معنی بازگشت است، و لذا به روزهایی که مشکلات از قوم و جمعیتی بر طرف می‏شود و بازگشت‏ به پیروزی‏ها و راحتی‏‌های نخستین می‏کند، عید گفته می‏شود و در اعیاد اسلامی به مناسبت این‏که در پرتو اطاعت‏ یک ماه مبارک رمضان و یا انجام فریضه‏ بزرگ حج، صفا و پاکی فطری نخستین به روح و جان باز می‏گردد، و آلودگی‏ها که برخلاف فطرت است، از میان می‏رود، عید گفته شده است و از آن‏جا که روز نزول مائده روز بازگشت ‏به پیروزی و پاکی و ایمان به خدا بوده است، حضرت مسیح ( علیه السلام) آن را عید نامیده و همان‏طور که در روایات وارد شده، نزول مائده در روز یک‏شنبه بود و شاید یکی از علل احترام روز یک‏شنبه در نظر مسیحیان نیز همین بوده است، و اگر در روایتی که از علی ( علیه السلام) نقل شده می‏خوانیم «و کل یوم لایعصی الله فیه فهو یوم عید» هر روز که در آن معصیت‏ خدا نشود، روز عید است‏» نیز اشاره به همین موضوع است، زیرا روز ترک گناه، روز پیروزی و پاکی و بازگشت‏به فطرت نخستین است .» (۵)در روایات معصومین ( علیهم السلام) نیز بارها به این موضوع اشاره شده است، هم‏چنان‏که گذشت، امیرالمؤمنین علی ( علیه السلام) هر روزی که در آن معصیت و گناه نشود، را روز عید خوانده است.از سوید بن غفله نقل شده است که گفت: در روز عید بر امیرالمؤمنین علی ( علیه السلام) وارد شدم و دیدم که نزد او نان گندم و خطیفه (۶) و ملبنة (۷) است . پس به آن حضرت عرض کردم: روز عید و خطیفه؟! .پس از آن حضرت فرمودند: انما هذا عید من غفرله، این عید کسی است که آمرزیده شده است . (۸)و نیز در یکی از اعیاد، آن حضرت فرمودند: «انما هو عید لمن قبل الله صیامه، و شکر قیامه، و کل یوم لایعصی الله فیه فهو یوم عید» ، «امروز تنها عید کسی است که خداوند روزه‏اش را پذیرفته، عبادتش را سپاس گزارده است، هر روزی که خداوند مورد نافرمانی قرار نگیرد، عید راستین است .»در روایات اسلامی برای اعیاد به ویژه اعیاد مذهبی از جمله عید فطر، آداب و رسوم خاصی توصیه شده، در حدیثی از معصوم ( علیه السلام) آمده است:«زینوا اعیادکم بالتکبیر» عیدهای خودتان را با تکبیر زینت‏ ببخشید .«زینوا العیدین بالتهلیل و التکبیر و التحمید و التقدیس‏» عید فطر و قربان را با گفتن ذکر «لا اله الا الله‏» «الله اکبر» ، «الحمدلله‏» و «سبحان الله‏» ، زینت‏ ببخشید .ماندگاری و استمرار نوروزهمواره در طول تاریخ، مردمان به جشن نوروز توجه می‏کرده‏‌اند. حوادث روزگار، اگرچه گهگاه آن را از شور و گرمی می‏انداخته، اما هرگز به فراموشی سپردن آن نینجامیده ‏است. در میان جشن‏های ملی ایران: نوروز، مهرگان و سَده از دیگر جشن‏ها پر رونق‏‌تر بوده است ؛ اما به تدریج، مهرگان و سده، در میان ایرانیان رونق خود را از دست دادند. این جشن‏ها در دوران پس از اسلام، نه تنها عمومیت و آوازه نوروز را نیافت، بلکه رفته رفته کم‏رنگ‌‏تر شد و تدریجا برخی از آداب آن‏ها در نوروز حل شد و خود نیز عملاً منحل شده‏‌اند. تنها نوروز توانست، هم‏چنان عید بزرگ ایرانیان به جا بماند و حتی به دلیل بعضی از رسوم متناسب با آداب اسلامی، نوعی تقدس و اهمیت نیز بیابد.معنای لغوی عید«عید» از ریشه «عاد یَعود» و به معنای بازگشت است. هم عیدهایی که بشر در تاریخ خود ثبت کرده، در این خصوصیت مشترکند؛ از اعیاد کهن گرفته تا عیدهای ملی و مذهبی، همه حکایت از وقایع خاص و شایان توجه دارند؛ وقایع ارزش‏مند که انسان‏ها از یادآوری آن به وجد می‏‌آمده‌‏اند و لذت می‏‌برده‏‌اند.عید نوروز نیز از سنت‏ها و باورهای کهن ایرانیان و فصل شور و شادی و شعف آنان بوده ‏است.معنای اصطلاحی عیداگرچه «عید» به جشن سالانه‏ای گفته می‏شود که هرسال با بازگشت خود، سرور و نشاط را به قوم، نژاد یا ملتی باز می‏‌گرداند، معنای ژرف‏‌تر آن، بازگشت انسان به ریشه آسمانی خویش و رجعت روحی و معنوی به مبدئی است که او را آفریده و از او پیمان گرفته است تا شأن بندگی و اطاعت را رعایت کند. آداب مذهبی و معنوی، همانند غسل و نماز و روزه مستحبی نوروز، به همین امر توجه می‏دهد که عید را فرصتی برای غفلت از خدا و غرق شدن در بازی‏های دنیا نپنداریم؛ چه آن‏که جشن حقیقی انسان، زمانی است که بتواند شیطان را از حریم خویش براند و به گونه درونی و معنوی به سوی خدای خویش بازگردد.نماد هویت یک ملّتعیدها و جشن‏ها، افتخار ملی هر قوم و سرزمین، و نشان ساختار و پیشینه فرهنگی و تمدن آنان است. اعیادی که از نظر دیرینگی تاریخی و مذهبی ریشه دار بوده و در طول زمان با اعتقادها و آداب و رسوم ملت‏ها در هم آمیخته، جلوه و جایگاه ویژه‏‌ای دارند و بی آن هیچ ملتی هویت واقعی ندارد و به بیگانگی از خود دچار خواهد شد. عید نوروز از این جهت که اعتقادها و باورهای مذهبی و سنن کهن ملی، در آن به هم آمیخته، اهمیتی گسترده یافته است.عامل هم‏بستگی احساسات ملیعید نوروز و دیگر جشن‏های ملی و میهنی، جدای از تربیت‏های اوّلیه اجتماعی و سیاسی، هم‏بستگی احساسات ملی را هدف قرار می‏دهند. ویژگی نمادین این جشن‏ها، برخاستن از روح هم‏بسته عواطف ملی و هم‏دلی همه مردمان است. عید نوروز، تصویری روشن از فرهنگ ملی و مذهبی ایرانیان و عامل مهمی در هم‏بستگی احساسات آنان می‏نماید.نوروز عمومی‏ترین و دیرپاترین جشن مردم ایران«نوروز» که به نام‏ها و اوصاف بسیار، چون: عید نوروز، جشن فروردین، نوروز جمشیدی، نوروز سلطانی و نوروز جلالی مشهور شده، مهم‏ترین، عمومی‏ترین و دیرپاترین جشن ملی مردم ایران است. این جشن، قرن‏های متمادی است که توجه مردم کشور ما و سرزمین‏هایی را که با ما دیرینه فرهنگی مشترکی دارند، به خود جلب کرده است.نوروز، عمومی‏ترین جشن ملی ایرانیان هم هست؛ زیرا مرزی نمی‏شناسد و از هر دیواری در ایران زمین وارد می‏شود و تمام اقوام، مذاهب و گروه‏های فکری و عقیدتی را که در این مرز و بوم مقدس زندگی می‏کنند یک‏سال شادمان می‏کند .اسلام و آداب و رسوم پیشینیانمنطق فرهنگ غنی اسلام، منطق خردورزی، گفت‌‏وگو و داد و ستد با آداب و رسوم و فرهنگ‏های گذشته و هم‏‌عصر خود است، و تا با سنتی غیراخلاقی و غیرعقلانی رو در روی نگردد، سنت‏ها را در دل خود جای می‏دهد و آن‏ها را به رنگ الهی در می‏‌آورد. عید نوروز نیز از آن‏جا که سنتی دیرپا و هماهنگ با عقل سلیم انسانی بود، نه تنها مهر تأیید اسلام را گرفت، بلکه بر آداب وسنت‏های پسندیده اسلامی آن نیز تأکید شد.هم‏زمانی نوروز با بسیاری از رخدادهای تاریخییکی از دلایل ارجمندی نوروز، هم‏زمانی این روز با بسیار از رخدادهای تاریخ‏‌ساز و ارزشمند دینی است. در روایت معلّی بن خُنیس از امام صادق علیه‌‏السلام آمده است که نوروز، روز استقرار کشتی نوح(ع) بر کوه جودی، نزول جبرئیل(ع) بر پیامبر صلی‏‌الله‏‌علیه‏‌و‏آله‏‌وسلم، شکسته شدن بت‏های کعبه به دست ابراهیم علیه‏‌السلام و حضرت علی علیه‏‌السلام ، روز بیعت اصحاب پیامبر صلی‏‌الله‏‌علیه‌‏و‏آله‏‌وسلم با علی علیه‏‌السلام به دلیل امیرمؤمنان شدنش و روز پیروزی ایشان بر اصحاب نهروان بوده ‏است.اعمال مستحبی عید نوروزمعلی بن خُنیس، در روایتی از امام صادق علیه‌‏السلام نقل کرده است که ایشان می‌‏فرمایند: «هنگام نوروز غسل کن و پاکیزه‏‌ترین لباست را بپوش و به خوش‏بوترین عطر، خود را معطر ساز و آن روز را روزه بدار.» از این روایت، مبارکی عید نوروز در فرهنگ دینی به روشنی مشخص می‏شود.بهار، درس خداشناسی و نوروز آغاز بهاربهار، درس خداشناسی و معاد و تحول و رشد و تکامل است. اگر انسان‏ها از این طبیعت زیبا، درس بیاموزند، در حقیقت اعتقاد به رستاخیز را آموخته‌‏اند. در این صورت باید سرآغاز چنان بعثتی را روز برتر و نوروز نامید و آن را جشن گرفت. اگر مراسم نوروزی بر این اساس پی‏‌ریزی گردد و انسان‏ها خود را با محتوای دعای آغاز سال که بیان کننده تحول و نغمه توحیدی است هم‏گام و هم‏گون سازند. چنین نوروزی سرشار از مبارکی و میمنت خواهد بود.نوروز، فرصت مغتنم موحدانآنان که طعم توحید را چشیده‌‏اند، در ایام دل‏‌انگیز و پرنشاط آغاز بهار، به پیروی از امامان، آیاتی از قرآن کریم هم‏چون آیه ۱۹۰ سوره مبارکه آل‌‏عمران را تلاوت کرده و مفاهیم آن را در اعماق جانشان دریافت می‏‌کنند که: «همانا در خلقت آسمان‏ها و زمین و آمد و شد شب و روز، نشانه‌‏هایی برای صاحبان اندیشه است.» هرگاه در مراسم نوروزی، به دنبال این چنین مفاهیم آموزنده و ارزنده‌‏ای باشیم، بی‏‌تردید حقیقت نوروز، این رستاخیز عظیم طبیعت را دریافته‏‌ایم.صله رحماز آداب نوروز، صله رحم و دیدار خویشاوندان و نزدیکان است، این سنت اسلامی که در مراسم نوروز جلوه خاصی یافته، در روایات اسلامی نیز از اهمیت بسیاری برخوردار است. از مجموعه آیات و روایاتی که به موضوع رسیدگی به خویشاوندان و صله‌رحم اشاره دارند، نتیجه می‏گیریم که احسان و خوبی به خویشاوندان، گاه به اندازه پرستش خدا و اطاعت والدین، اجر و پاداش دارد و از اهمیتی برابر برخوردار است. ارتباط عاطفی با خویشاوندان نزدیک، کار مؤمنانی است که به مقام بلندی از ایمان دست یافته و از حساب سخت قیامت بیم دارند. مؤمنان واقعی، از بهترین اموال و دوست‏ داشتنی‏‌ترین دارایی‏‌شان برای ارحام فقیر و مستمند خود، انفاق و احسان می‏کنند.سال نو فرصتی برای تزکیه نفسرهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی رحمت ‏الله علیه، تحویل سال را آغازی برای دگرگونی درونی در خویش می‏دانست و فرموده است: «ما امیدواریم که ملت ما در این سال نو به طوری عمل بکند که سیره انبیا(ع) بوده است، به طوری عمل بکند که سیره اولیا(ع) بوده است و عمده این است که هواهای نفس از بین برود. انسان در طول عمر، مبتلای به این هوای نفس است که محتاج به ریاضت است ... من امیدوارم که ملت ایران و همه مسلمانان دنیا یک تحولی پیدا کنند در این سالن نو، که برای خداکار کنند، برای سلطه خودشان نباشد، برای هواهای نفسانی نباشد و خداوند ان‏‌شاءاللّه همه را توفیق بدهد که در راه خدای تبارک و تعالی مجاهدت کنند و ان‏‌شاءاللّه این روز بر همه مبارک باشد و خداوند همه مسلمین را با هم متفق کند در مقابل کفر جهانی».نوروز؛ یعنی هر روز نو و تأثیرگذارمقام معظم رهبری، در تعبیری زیبا، نوروز را چنین معنا کرده‌‏اند: «نوروز؛ یعنی روزی که شما با عمل خودتان، با حادثه‏‌ای که اتفاق می‏‌افتد، آن را نو می‏‌کنید. روز بیست و دوم بهمن که ملت ایران، حادثه عظیمی را به کمک خدا تحقق بخشید، روز نویی، نوروز است. آن روزی که امام امت، قاطعانه به دهان مستکبر قلدر گردن کلفت دنیا؛ یعنی امریکا مشت کوبید، آن روز، روز نو و راه نویی بود. حادثه نویی بود که اتفاق می‏افتاد و افتاد. ما باید نوروز را نوروز کنیم. نوروز بر حسب طبیعت، نوروز است، جنبه انسانی قضیه هم به دست ماست که آن را نوروز کنیم.»کارنامهسالی دیگر هم به پایان رسید، با همه تلخی‏ها و شیرینی‏‌هایش، با همه فرازها و نشیب‌‏هایش، رنج‏ها و شادی‏‌هایش، ترس‏ها و امیدهایش. سال گذشته، برای عده‌‏ای سال رشد و پیشرفت و تکامل بود و برای عده‌‏ای دیگر، سال عقب‏‌گرد، یا در جا زدن و رکود بود. کسانی آبرو یافتند و کسانی آبرو باختند. کسانی عزیز شدند، و دیگرانی خوار و حقیر گشتند. ما در کجای زمان ایستاده‌‏ایم؟ پیش رو و زیر پایمان، پشت سر و اطرافمان و در افق‏‌های دوردست و نزدیک چیست و چه می‏گذرد؟بیایید و برگردیم و نگاهی به خویشتن کنیم، به کارها و رفتارمان، به اخلاق و عملکردمان، به آموخته‌‏ها و اندوخته‏‌هایمان، به حرف‏ها و نیت‏‌هایمان، به هدف‏ها و آرزوهایمان، به دوستی‏ها و دشمنی‏‌هایمان، به دیده‏‌ها و گفته‌‏ها و شنیده‏‌هایمان، بیاییم در آغاز سال نو، کارنامه‌‏مان را باری دیگر مرور کنیم.هنگام محاسبه«طی شدن عمر، سب افزوده شدن سن و سال ما نمی‌‏گردد، بلکه عمر ما کاهش می‏‌یابد و هر روز، قدمی به «خط پایان» نزدیک می‏‌شویم و هر لحظه یک گام به انتهای فرصت دنیایی پیش می‏‌گذاریم. وقتی یک کشاورز، در فصل برداشت، محصول خود را حساب می‏کند، من چرا برداشت خود را در مزرعه زندگی حساب نکنم؟ مگر نه این که دنیا مزرعه است و من، دهقان بذر وجودی خویشم؟ پس باید ببینم چه کاشته‌‏ام و چه درو می‏کنم؟وقتی یک تاجر و کاسب و حتی دست‏فروش ساده، برای خود حساب سال و دفتر کل و جزء دارد و سود و زیان و دخل و خرج خویش را می‌‏سنجد، چرا من در بازار دنیا، که کالای عمر و متاع فرصت را می‏‌دهم، به دستاورد خود نیندیشم و سود و زیان خود را محاسبه نکنم؟»نوروز در آينه رواياتعيد نوروز يكى از سنت‌هاى ملى و اعياد ايرانيان است، كه از ديرباز مورد توجه بوده و قوم ايرانى ارزش و اهميت‏ خاصى براى اين عيد قائل بوده است.اما براى كسانى كه معتقدند همه چيز را بايد از منتظر دين مورد بررسى و نفى و اثبات قرارداد، اين پرسش مطرح است، كه آيا دين اسلام و پيشوايان دين نسبت‏به اين موضوع موضعگيرى خاصى داشته‌‏اند يا خير؟ آيا مى‏توان از فنون دينى به چيزى دست‏يافت كه دلالت‏ بر تاييد و يا رد اين سنت ايرانى از سوى پيشوايان دين كند.در مجموع می‌‏توان گفت كه ما در متون روايى شيعه، در موضوع‏ يادشده با دو دسته روايت روبرو هستيم:دسته نخست، رواياتى كه سنت ايرانى نوروز، در آنها مورد تاييد قرار گرفته و «روزنوروز» مبارك قلمداد شده است.دسته دوم: رواياتى كه اين سنت را تاييد نكرده و آن را سنتى خلاف اسلام شمرده‌‏اند.در اينجا براى آشنايى شما عزيزان به نمونه‏هايى از دو دسته روايات اشاره مى‏كنيم.۱. دسته اول رواياتمعلى‏ بن خنيس از امام صادق (علیه السلام)، روايتى را نقل كرده كه در آن ضمن بزرگداشت نوروز، وقايع مختلف تاريخى برنوروز منطبق شده است. متن روايت‏ يادشده از اين قرار است:معلى بن خنيس قال: دخلت على الصادق جعفربن محمد، عليه‏‌السلام، يوم النيروز فقال، عليه‌‏السلام، اتعرف هذا اليوم؟ قلت: جعلت فداك، هذا يوم تعظمه العجم و تتهادى فيه، فقال ابوعبدالله الصادق، عليه‌‏السلام، والبيت العتيق الذى بمكة ما هذا الامر قديم افسره لك حتى تفهمه. قلت: يا سيدى ان علم هذا من عندك احب الى من ان يعيش امواتي و تموت اعدائى! فقال: يا معلى! ان يوم النيروز هو اليوم الذى اخذ الله فيه مواثيق العباد ان يعبدوه و لايشركوا به شيئا و ان يؤمنوا برسله و حججه، و ان يؤمنوا بالائمه، عليه‏‌السلام، و هو اول يوم طلعت فيه‌ ‏الشمس، و هبت‏ به الرياح، و خلقت فيه زهرة الارض، و هو اليوم الذى استوت فيه سفينة نوح، عليه‏‌السلام، على‏‌الجودى، و هو اليوم الذى احيى الله فيه الذين خرجوا من ديارهم و هم الوف حذر الموت فقال لهم الله موتوا ثم احياهم (۹)و هو اليوم الذى نزل فيه جبرئيل على النبى صلى‌‏الله‏‌عليه‏‌وآله و هو اليوم الذى حمل فيه رسول الله صل‏‌الله‏‌عليه‏‌وآله اميرالمؤمنين على، عليه‏‌السلام، منكبه حتى رمى اصنام قريش من فوق البيت الحرام فهشمها، و كذلك ابراهيم، عليه‏‌السلام، و هو اليوم الذى امر النبى، صل‏‌الله‏‌عليه‏‌وآله، اصحابه ان يبايعوا عليا، عليه‏‌السلام، بامرة المؤمنين، و هو الذى وجه النبى، صل‏‌الله‏‌عليه‌وآله، عليا الى وادى الجن ياخذ عليهم بالبيعة له، و هو اليوم الذى بويع لاميرالمؤمنين، عليه‏‌السلام، فيه البيعة الثانيه، و هو اليوم الذى ظفر فيه باهل النهروان و قتل ذالثدية و هو اليوم الذى يظهر فيه قائمنا و ولاة الامر و هو اليوم الذى يظفر فيه قائمنا بالدجال فيصلبه على كناسة الكوفة، و ما من يوم نيروز الا و نحن نتوقع فيه الفرج، لانه من ايامنا و ايام شيعتنا، حفظته العجم و ضيعتمو انتم ... (۱۰)معلى بن خنيس گويد: در روز نوروز بر امام صادق عليه‌‏السلام وارد شدم، ايشان فرمودند كه آيا اين روز را مى‏‌شناسى؟عرض كردم: فدايت گردم اين روز، روزى است كه غير عربها (ايرانيان) آن را گرامى داشته و به يكديگر هديه مى‏دهند، امام صادق، عليه‌‏السلام، فرمودند: قسم به خانه عتيقى كه در مكه هست اين (تعظيم و هديه دادن) ريشه طولانى و قديمى دارد و براى تو آن را توضيح مى‏‌دهم تا از آن مطلع شوى، گفتم: اى آقاى من چنانچه اين مطلب را از تو بياموزم براى من بهتر از زنده شدن مردگانم و مردن دشمنان من است. حضرت فرمود: اى معلى! نوروز، روزى است كه خداوند در آن از بندگان خويش ميثاق گرفت كه جز او را عبادت و پرستش نكرده و به او شرك نورزند و به فرستادگان و پيامبرانش و نيز ائمه هدى ايمان بياورند. نوروز اولين روزى است كه خورشيد در آن طلوع كرد و باد در آن وزيدن گرفت و در آن روز درخشندگى زمين خلق شد. نوروز روزى است كه كشتى نوح بر كوه جودى كناره گرفت و نوروز روزى است كه افرادى كه از خانه‏‌هاى خود خارج شده و به آزمايش الهى از دنيا رفتند، مجددا به دنيا بازگشتند. در اين نوروز است كه جبرئيل بر پيامبر اكرم، صل‏‌الله‏‌عليه‏‌وآله، نازل شد و درست در همين روز است كه پيامبر اسلام، حضرت على(ع) را بر شانه خود گذاشت تا او بتهاى قريش را از بيت الحرام پايين كشيد و آنها را درهم شكست.نوروز روزى است كه پيامبر به اصحابش دستور داد تا در مورد خلافت و ولايت مؤمنان با حضرت على عليه‌‏السلام بيعت كنند و در همين نوروز بود كه پيامبر، صل‌‏الله ‏عليه‏‌وآله، على، عليه‏‌السلام، را به سوى جنيان فرستاد براى او از آنان بيعت ‏بگيرد. نوروز روزى است كه براى حضرت على بيعت مجدد گرفته شد و نوروز روزى است كه حضرت على، عليه‌‏السلام، بر اهل نهروان پيروز شد و ذوالثديه را كشت و نوروز روزى است كه قائم ما در آن روز ظاهر مى‏‌گردد و بالاخره نوروز روزى است كه قائم ما در اين روز بر دجال پيروز مى‏شود و او را بر زباله‏‌دان كوفه آويزان مى‏‌كند و هيچ نوروزى نيست مگر آنكه ما در آن روز توقع ظهور حضرت حجت، (عج)، را داريم چرا كه اين روز، از روزهاى ما و شيعيان ما است كه عجم (ايرانيان) آنرا گرامى دشته ولى شما آنرا ضايع نموديد ...آنگونه كه از حديث فوق به دست آمد، روز نوروز پيوند عميقى با مساله ولايت و رهبرى مسلمانان دارد، از اين روى شايسته است كه عيد نوروز را جشن ولايت دانسته و پيوسته در آن به ياد ظهور منجى عالم بشريت‏ حضرت امام زمان (عج) باشيم.۲. دسته دوم رواياتروايتى از حضرت امام موسى‏ بن ‏جعفر عليه‏‌السلام، نقل شده كه ظاهر آن دلالت‏ بر عدم تاييد سنت نوروز از سوى پيشوايان دارد. در اين روايت چنين آمده است:حكى ان المنصور تقدم الى موسى بن جعفر عليه‌‏السلام بالجلوس للنهنتة فى يوم النيروز و قبض ما يحمل اليه فقال: انى قد فتشت الاخبار عن جدى رسول الله فلم اجد لهذا العيد خبرا و انه سنة الفرس و محاها ان اسلام و معاذ الله ان نحيى ما محاها الاسلام فقال المنصور انما نفعل هذا سياسة للجند فسالتك بالله العظيم الا جلست فجلس (۱۱)حكايت‏ شده كه منصور به سوى امام كاظم عليه‌‏السلام فرستاد تا در روز نوروز براى تهنيت جلوس كند و آنچه بسوى او حمل مى‏‌شد، بگيرد. حضرت فرمود من اخبار جدم رسول خدا را بررسى كردم و در آنها براى اين عيد خبرى نيافتم و اين سنت ايرانيان است كه اسلام آنرا محو كرده است و به خدا پناه مى‏‌برم كه چيزى را كه اسلام محو كرده احياء كنم. منصور در پاسخ گفت: ما اين كار را براى اداره (سرگرمى) لشكريان انجام مى‏‌دهيم و تو را به خداى بزرگ سوگند مى‏دهم كه در اين مجلس بنشينى و آنگاه حضرت نشست.مرحوم مجلسى در بحارالانوار روايت‏ يادشده را مورد نقد و بررسى قرارداده و مى‏‌فرمايند:«هذا الخبر مخالف لاخبار المعلى و يدل على عدم اعتبار النيروز شرعا و اخبار المعلى اقوى سندا و اشهر بين الاصحاب‏» (۱۲)اين خبر با اخبار معلى بن خنيس مخالفت داشته و دلالت‏ بر بى اعتبارى نوروز از جهت‏ شرعى مى‌كند، اما اخبار معلى از نظر سند قويتر بوده و در نزد اصحاب شهرت بيشترى دارد.اما توجيهات ديگرى نيز براى اين روايت مطرح است كه باختصار به آنها اشاره مى‏كنيم:۱. اين روايت‏ به احتمال بسيار قوى در مقام تقيه‌ بيان شده و حضرت در صدد بيان حكم واقعى عيد نوروز نبوده‏‌است. زيرا منصور اصرار شديدى براى حضور حضرت در جلسه داشته و مى‏‌خواسته از آن بهره بردارى سياسى كند، اما امام نمى‏‌خواست از وجودش سوء استفاده شود و حضرت براى اينكه در اين جلسه حضور پيدا نكند به دنبال عذرى بوده است. خصوصا كه اين مجلس براى نظاميان برپا شده بود و از حساسيت ويژه‌‏اى برخوردار بوده است.۲. پاسخ ديگر آنكه عيد نوروز سنت ديرينه‏‌اى بوده و همگان هم از آن اطلاع داشته‌‏اند. در صورتى‏‌كه اين عيد مطلوب اسلام و شرع نبوده، چرا در اين رابطه روايت صريح و متقنى وجود ندارد و اين مورد از مواردى است كه مورد ابتلاءبخش وسيعى از مسلمانان است و در صورتى‏‌كه حديث معتبرى وجود داشت، حتما نقل مى‏‌شد.۳. سومين پاسخ آنكه علما و فقهاى بسيارى آن را تاييد كرده‏‌اند. به عنوان نمونه احمد بن فهد الحلى مى‏‌گويد: يوم النيروز يوم جليل (القدر) و تعيينه من السنة غامض مع ان معرفته امر مهم من حيث انه تعلق به عبادة مطلوبة للشارع و الامتثال موقوف على معرفته (۱۳)روز نوروز، روز با ارزشى است ولى معين كردن آن در سال مشكل است‏ با اينكه شناخت آن (نوروز) امر مهمى است چرا كه عبادتى كه مورد نظر شارع است ‏به آن روز تعلق گرفته است و اطاعت آن عبارت متوقف بر شناخت آنست.پس در نتيجه عيد نوروز مورد تاييد روايات متعددى است و روايت معتبرى كه بر بى ‏اعتبارى آن از نظر اسلام دلالت كند، وجود نداردارزشها ی عيد نوروزنوروز روز نو، روز تازه و روز جديدى است اول فروردين، روز نو سال جديد آغاز مى گردد و كهنگى سال قبل كه با سرما، خستگى و تكرار كارها و روزها همراه بوده، با نوروز به روز نو و سال جديد كه طراوت طبيعت آن را ترو تازه ساخته تبديل مى گردد. اين روز براى بسيارى از ملتها روز عيد محسوب مى شود. عيد به معنى بازگشت است كه از ريشه «عود» گرفته شده است.به گفته راغب اصفهانى (۱۴)عيد به معناى بازگشت به وضعيت مطلوب گذشته است و به روزهاى سرور و شادى نيز گفته مى شود.عيد يكى از بزرگترين و مهيج ترين مظاهر حيات اجتماعى يك ملت است.با ما باشيد تا پيرامون عيد بيشتر بدانيد.اعياد چهار نوع است:اول، اعياد دينى مانند عيد فطر و عيد قربان كه مسلمانان جهان اين روزها را عيد مى گيرند.دوم، اعياد مذهبى مانند عيد غدير و عيد نيمه شعبان كه شيعيان جشن مى گيرند.سوم، اعياد ملى مانند روز آزادى و استقلال برخى از ملتها از چنگ استعمار.چهارم، عيد طبيعى و تكوينى مانند عيد نوروز كه در آغاز بهار و سال نو مطرح مى شود.در اسلام روزهايى به عنوان عيد اعلام گرديده است كه مهمترين آنها عبارتند از:اول شوال (عيد فطر)، دهم ذيالحجه (عيد قربان)، هيجدهم ذى الحجه (عيد غدير)، بيست و هفت رجب (روز مبعث) و جمعه و تمام اين روزها به نوعى بازگشت به خويشتن و احساس مسئوليت و به انگيزه تحول و انقلاب درونى است نه صرف شادى و شادمانى.بنابراين عيد نه جامه رنگارنگ پوشيدن است كه اين عيد كودكان است. نه شربت و شيرينى و غذاهاى متنوع خوردن است كه اين عيد شكمبارگان است. نه به سياحت و تفرج بى محتوى پرداختن است كه اين عيد ولگردان است. نه بى بندوبارى و هرزگى و عياشى كردن است كه اين عيد بوالهوسان است. نه قاه قاه خنديدن و همديگر را به مسخره گرفتن است كه اين عيد غافلان است و نه سبزه روياندن و سفره هفت سين چيدن و آتش بازى كردن است كه اين عيد خرافه پرستان است.هيچ كدام از اينها مفهوم عيد از ديدگاه اسلام نيست كه عيد اسلامى براى موفقيت در راه انجام وظيفه و تطهير نفس و تصفيه جان از ناپاكي‌ها و تمرين صبر و استقامت و شكستن غرور و خودخواهى است.و اگر بخواهيم عيد نوروز براى ما يك عيد واقعى باشد بايد به ارزشهاى اسلامى اين عيد كه در سايه تعاليم اسلامى رنگ دينى پيدا كرده توجه نموده و از ضد ارزشهاى عيد كه احياى ارزشهاى جاهلى و از سنتهاى دوران آتش پرستى است دورى نماييم در اين جا مرورى داريم به ارزشها و ضد ارزشهاى عيد نوروز.نظافت و خانه تكانىاز ارزشهاى عيد نوروز نظافت و خانه تكانى است كه مردم قبل از رسيدن سال نو تحولى در زندگى خود ايجاد مى كنند و با خريد لباس نو تغيير ظواهر زندگى نشاط خاصى را به زندگى خود مى دهند.نماز عيدشيخ طوسى (رحمت الله علیه) فرموده است: نماز ظهر و عصر روز نوروز را كه خواندى چهار ركعت نماز با دو سلام (دو ركعت دو ركعت) مى خوانى ركعت اول پس از حمد ده بار سوره «قدر» ركعت دوم پس از حمد ده بار سوره «كافرون» ركعت سوم پس از حمد ده بار سوره «توحيد» ركعت چهارم پس از حمد ده بار سوره «ناس» و «فلق» (معوذتين). و در پايان نماز سجده شكر بجا آور و در آن دعاكن تا خداوند گناهان ۵۰ ساله ات را ببخشد. (۱۷)نظافت و لباس تميزنظافت و رعايت بهداشت و نيز پوشيدن لباس تميز و استفاده از عطر و بوى خوش در صورت امكان از وظايف اخلاقى و اجتماعى نوروز است. از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است كه فرمود: «و البس انظف ثيابك و تطيب باطيب طيبك». (۱۸) تميزترين لباست را بپوش و با بهترين عطرت خود را خوشبوى ساز.ديد و باز ديديكى از ارزشهاى عيد نوروز ديدوبازديد از بستگان، دوستان، همسايگان و بزرگان شهر و روستا است و ديدار جمعى از مصيبت ديدگان در سال گذشته. در اين ديد و بازديدها از غمها و مشكلات يكديگر آشنا مى شوند. چه بسيار كدورت‌هايى كه در اين ايام با نگاهى دوباره فرو مى ريزد و به عشق و محبت مبدل مى‌گردد و به قول حافظ:درخت دوستى بنشان كه كام دل به بار آردنهال دشمنى بركن كه رنج بى شمارآرددر اين رابطه امام خمينى (رحمت الله علیه) در يك سفارشى مى فرمودند: در ايام نوروز به مريضخانه ها برويد و احوال اينها را بپرسيد. (۱۹)هديه و عيدىهديه و عيدى دادن از رسوم معمول عيدهاست و در ميان مردم معمول بوده است. در روايتى آمده است كه شخصى هديه اى براى امام على (علیه‌السلام) آورد و عرض كرد: اين هديه به مناسبت نوروز است. حضرت فرمود: «نيروزنا كل يوم»؛ هر روز براى ما نوروز و روز نوى است.اى خواجه چه جويى ز شب قدر نشانىهر شب شب قدر است اگر قدر بدانىآقاى رحيميان در كتاب سايه آفتاب مى نويسد: در روز عيد نوروز به خدمت امام خمينى (رحمت الله علیه) رسيديم. حضرت امام با نشاطتر از روزهاى گذشته و متبسم و با قباى نو وارد شدند و به افراد حاضر چندبار «مبارك باشد.» گفتند. سپس خودشان سراغ سكه هاى يك ريالى را گرفتند و در كف دست قرار دادند. افراد حاضر نيز بعد از دست بوسى هر كدام چند عدد برداشتند. مشابه اين برنامه در نوروز سالهاى ديگر نيز تكرار مى شد.(۲۰)منتهى در اين باب مى بايست از افراط و تفريط و اجحاف و تكلف خوددارى شود و شرايط اقتصادى افراد و جامعه اسلامى بايد مورد توجه قرار گيرد.(۲۱)توجه به قرآنحضور قرآن به صورت ثابت و گسترده در آداب اجتماعى نوروز به گونه اى كه قرآن اين كتاب آسمانى مسلمانان، امروز جزو يكى از اركان سفره عيد است و نيز قرائت قرآن و بوسيدن آن در ساعات تحويل سال از جمله آداب سال تحويل است.دعابراى روز اول سال، دعا و درخواست خير وبركت، موفقيت و سعادت و بالاخره تقاضاى تعالى و رشد فضايل انسانى از جمله آداب اين روز مقرر گرديده است.علامه مجلسى (رحمت الله علیه) خواندن اين دعا را در نوروز مناسب دانسته است:«اللهم هذه سنه جديده و انت ملك قديم اسإلك خيرها و خير ما فيها و اعوذبك من شرها و شر ما فيها و استلفيك موونتها و شغلها يا ذالجلال و الاكرام.»بارالها! اين سال جديد است و تو خدايى ازلى و قديم هستى. خير اين سال و خير آنچه را در اين سال پيش مى‏‌آيد، از تو خواستارم و از شر اين سال و شرآنچه در اين سال پيش خواهد آمد، به تو پناه مى برم...محدث قمى ـ رضوان الله عليه ـ براى هنگام تحويل و لحظه حلول سال جديد اين دعا را از برخى بزرگان نقل كرده است: «يا محول الحول والاحوال حول حالنا الى احسن الحال». (۲۲)روزه گرفتنروزه گرفتن در عيد نوروز يكى ديگر از دستورهاى اسلامى مطلوب و مستحب در اين روز است. امام صادق (علیه السلام) با عبارت «تكون ذلك اليوم صائما» آن را (۲۳) بيان داشته است. امام خمينى (رحمت الله علیه) و سيدمحمدكاظم يزدى و بسيارى از فقهايى كه بركتابهاى آنان حاشيه نوشته اند، روزه گرفتن مستحبى نوروز را مورد سفارش و تإييد قرار داده‌‏اند. (۲۴)زيارت اهل قبوررفتن به زيارت اهل قبور در آغازين روزهاى سال نو و نيز برگزارى مراسم تحويل سال در كنار قبور شهدا از ديگر آداب دينى نوروز است. تشرف و حضور در اماكن مقدسه و مشاهد مشرفه و برگزارى مراسم تحويل سال نو در آن مكانها نيز از جمله آداب نوروز مى باشد و بسيارى از ارزشهاى مثبت ديگر.البته در حواشى اين عيد باستانى خرافاتى وجود دارد كه بايد زدوده شود. همچون مراسم چهارشنبه سورى و آتش افروزى، ترقه بازى، هفت سين، شب نشينى ها و تشكيل جلسات آلوده اى كه بسيارى از مردم به بهانه شبهاى عيد در عيش و نوش و بى خبرى به سر مى برند. جلساتى كه در آن پر است از زمينه هاى گناه: اختلاط محرم و نامحرم. آن هم با شرايط مبتذل، پخش موسيقى هاى مبتذل، مسابقه خودنمايى و تفاخر در لباس و زينت، ريخت و پاش و اسرافكارى و بسيارى از ضد ارزشهايى كه در اين ايام مطرح مى شود.در خاتمه لازم است به نكاتى چند توجه شود:۱. هر تشكيلاتى در پايان سال حساب كار خود را مى كند و به بررسى كم و كاستي‌ها و ضعفها و قوتها مى پردازد. لازم است ماهم به حساب خود برسيم و يك بازنگرى همه جانبه به گذشته خويش داشته باشيم. شخصى در روز عيد نوروز مى گفت: اين روز را به شما تبريك و تسليت مى گويم. تبريك به جهت فرصتى جديد كه خدا به شما داده و تسليت براى از دست دادن فرصتهايى كه داشته‏اى.۲. بايد از گذران عمر و زمان و طبيعت درس گرفت. طبيعت بيدار شد و فعاليتش را دوباره آغاز كرد آيا ماهم بيدارشديم، آيا درماهم تحول ايجاد شد؟ خانه ها از گردوغبار و آلودگيها پاكسازى شد، آيا قلبهاى ما نيز از زنگارهاى گناه و رذايل اخلاقى پاكسازى شد...؟۳. بايد توجه نمود كه در سال جديد چه طرحى براى خودسازى خويش داريم؟در زمینه جایگاه عید نوروز در فرهنگ اسلامی و بیان اهل بیت عصمت و طهارت بایدگفت:۱.مردم حجاز به دلیل نداشتن اجتماعی متشکل، و نیز به خاطر حضور مستقیم یاغیر مستقیم سلطه سیاسی نظامی ایران در جزیره العرب، خواه ناخواه تحت تاثیرفرهنگ ملی ایران قرار گرفته و عید نوروز و مهرگان را می‏شناختند و چه بسا مراسمی‏ هم برگزار می‌‏نمودند.۲.اسلام و پیامبر گرامی آن در تایید و یا رد سنن و آداب و رسوم ملی و مذهبی‏ اقوام و جوامع دیگر، دو شرط اساسی و یک شرط توجیهی را همواره در نظر داشتند:اولا: سنتهای پذیرفته شده، مبتنی بر خرافات و آئین‏ های شرک و بت‏ پرستی و ارزشها و قداست‏های غیر الهی نباشد.ثانیا: از سنتهایی نباشد که موجب وابستگی سیاسی اجتماعی و ... به بیگانه‏ شود، و یا بنحوی استقلال مسلمین را در ابعاد مختلفش زیر سؤال ببرد تغییر قبله ‏از بیت‏ المقدس به کعبه تا حدود زیادی به این نکته مربوط می‏شود .و در آخر: جهت‏‌گیری سنتهای معقول و غیر مضر به استقلال نیز، همچون مجموعه بینش ‏توحیدی اسلام، باید معنوی و در جهت متبلور ساختن عبودیت انسان در برابر حق تعالی‏ باشد.و در نتیجه: مراسمی همانند نوروز و مهرگان، گرچه مبانی خرافی ندارد، والبته این سخن، تایید خرافاتی از قبیل:چهارشنبه سوری، سفره هفت‏سین و مراسم سیزده و ... نیست اما اگر به استقلال‏ فکری فرهنگی اسلام ضربه بزند، و موجب تحت الشعاع قرار گرفتن عید فطر و قربان وغدیر و یا حتی دهه مبارکه فجر که عید ولایت و حیات مجدد اسلام در قرن حاضر است‏ باشد، و نیز تنها به بعد طبیعی این دو روز بسنده شود، باز هم برای اسلام قابل‏ تایید نیست.بلی اگر نوروز مشخصه شیعیان و محبان اهل بیت (ع) ‏باشد و مراسمی جهت تشکل مومنان‏ در برابر نیرنگ و ظلم ستمگران قرار گیرد، آنگاه به عنوان «روز اهل بیت (علیه السلام) و یا «روز شیعیان‏» نامیده می‌‏شود، و هر روز نوروز می‏‌شود، چه اینکه بر همین اساس، هر روز عاشورا می‏باشد.بر اساس نگرش فوق، هم روایت معلی که طبق نقل مرحوم مجلسی از حضرت صادق (علیه السلام) عیدنوروز را روز پیمان بندگی با خدا بستن و ظهور قائم آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) و ... می‏‌شمرد، تفسیر می‏‌شود و هم امتناع امام کاظم (علیه السلام) از جلوس در عید نوروز روشن می‏شود.»«حکی ان المنصور تقدم الی موسی بن‏ جعفر(علیه السلام) بالجلوس للتهنیه فی یوم النیروز وقبض ما یحمل الیه فقال انی قد فتشت الاخبار عن جدی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فلم اجد لهذا العید خبرا و انه سنته الفرس و محاها الاسلام و معاذ الله ان نحیی ما محاها الاسلام‏ فقال المنصور انما نفعل ذلک سیاسه للجند فسالتک بالله العظیم الا جلست فجلس‏».نقل شده است که منصور دوانیقی از حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) درخواست نمود تا در عید نوروز به جای او دیدارکنندگان را پاسخ گوید و هدایا را تحویل بگیرد. حضرت‏ کاظم(علیه السلام) در جواب فرمودند: من در بررسی احادیث جدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) تاییدی نسبت ‏به ‏این روز ندیده‌‏ام و این روز از سنت‏های ایرانیان است که اسلام آن را باطل کرده است‏و مبادا روزی که من زنده‌‏کننده رسم‏‌هایی باشم که بوسیله اسلام از میان رفته است. منصور گفت: ما این موضوع را برای دلگرمی سربازان انجام می‏دهیم و شما را به خداقسم می‏دهیم که بپذیری، و حضرت پذیرفت.۳. نکته دیگری که در روایت امام کاظم(علیه السلام) قابل دقت است اینکه ممکن است و به‏ احتمال زیاد رد مشروعیت نوروز از سوی حضرت کاظم (علیه السلام) پوششی برای رد پیشنهادحاکم ظالم و فرار از آثار و تبعات آن بوده است، چون تشکیلات نظامی سیاسی‏ بنی‏ عباس در اختیار ایرانیان بود، و علاقه ایرانیان نسبت‏ به اهل بیت (ع) نیز بر کسی‏ پوشیده نبود، و منصور می‏‌خواست‏ با این پیشنهاد، هم خود را به اهل بیت (ع) نزدیک نشان‏ دهد و هم آنان را همراه خود قلمداد کند و با این تحلیل ممکن است قبول نهایی‏ حضرت کاظم(علیه السلام) نیز برای جلوس عید شبیه قبول ولایت عهدی مامون از سوی حضرت علی‏ بن‏ موسی الرضا (علیه السلام) و از روی اجبار و اکراه باشد.سلام و صلوات خداوند بر محمد و اهل بیت گرامی او و نفرین قهار منتقم بر دشمنان ‏و ظالمان به آنان در هر شب و روز عید تا یوم وعید باد.آمین رب العالمین.تهیه کننده: سید امیرحسین کامرانی رادمنبع: راسخون
کد خبر: ۶۰۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۱/۰۳

اوای دنا:رييس جمهور با تاكيد بر اينكه دولت با همه توان و تا آخر روي اصول و ارزش‌ها ايستاده و اگر همه دنيا هم عليه ما شوند، ذره‌اي از خط نوراني انقلاب و ولايت كوتاه نخواهيم آمد، تصريح كرد: كسي طرفدار راستين ولايت است كه براي اعتلاي جامعه ولايي سر از پا نشناسد و تمام وجود خود را صرف خدمت و آباداني جامعه كند.به گزارش پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، دكتر محمود احمدي‌نژاد در ديدار جمعي از علما و روحانيون، با تسليت ايام سوگواري اباعبدالله الحسين(ع)، حادثه عاشورا را دوره‌ي كاملي از مكتب اسلام دانست و گفت: هر حركتي كه از پيامبران الهي از ابتدا تا خاتم آنان، انجام شده و اراده كرده‌اند كه در جامعه‌ي بشري نهادينه و جاري و ساري شود، با حركت امام حسين(ع) عينيّت پيدا كرد و عينيّت همه ارزش‌هاي الهي، توحيد، عدالت، رسالت و معاد را امام حسين(ع) در نصف روز و در عمل در برابر بشريت قرار دادند.وي حركت امام حسين(ع) را نجات‌بخش همه ارزش‌هاي الهي و حقيقت انسان توصيف كرد و گفت: اگر عاشورا نبود، اثري از انسانيت و حقيقت انساني باقي نمي‌ماند و موجوديت انسان‌ها زير خروارها تعصّبات و خودخواهي‌ها و قدرت طلبي‌ها مدفون مي‌شد.رييس جمهور اضافه كرد: امام حسين(ع) توحيد را در جهان مستقر كردند و عاشورا صحنه تجلي توحيد و اخلاص و امر به معروف و نهي از منكر و صحنه‌ي هنرنمايي خداست و در حقيقت خداوند در قالب امام حسين(ع) خودش را متجلي مي‌كند.دكتر احمدي‌نژاد خاطرنشان كرد: مدعيان امام حسين(ع) چنين ادعا كردند كه ايشان بر خليفه خروج كرده است، در حالي كه با نگاهي ساده به صحنه مي‌توان بطلان اين ادعا را اثبات كرد، اگر واقعا ادعاي آنها درست بود، چرا بعد از اينكه امام حسين(ع) را به شهادت رساندند، بر پيكر آنها اسب تازاندند و چه اصراري وجود داشت كه حتي گلوي بچه شش ماهه را بدرند.رييس جمهور واقعه عاشورا را داراي عبرت‌ها و درس‌هاي انسان‌ساز فراواني دانست و گفت: عاشورا نشان مي‌دهد كه اگر كسي از مسير حق منحرف و تابع تمايلات نفساني و به دنبال ماندگاري در دنيا باشد، چنين فردي در نزول از شأن انساني در يك سطحي متوقف نمي‌ماند، همان‌طور كه كمال انساني و حركت در مسير انساني نامحدود است، سقوط هم نامحدود است و مي‌تواند به جايي برسد كه شرف، آزادگي، غيرت، مردانگي و انسانيت بطور كامل از وجود انسان خالي شود و جنايتي را مرتكب شود كه در طول تاريخ و حتي آينده بشريت نظير نداشته باشد.دكتر احمدي‌نژاد در ادامه با بيان اينكه باطن بسياري از ادعاهاي سياسي با ظاهر آن متفاوت است، به درس ديگري از مكتب عاشورا اشاره كرد و گفت: كربلا و عاشورا صحنه دعواي سياسي نيست كه طرفداران حكومت با مخالفين حكومت راه انداخته باشند، بلكه صحنه انتقام‌كِشي و خالي كردن عقده‌هايي است كه در برابر عظمت پيامبر و آل طاهرينش(ع) در دل فاسدان و خودخواهان و قدرت‌طلبان شكل گرفته است.رييس جمهور افزود: كساني كه در جنگ بدر، خيبر، احد و صحنه‌هاي اصلي انقلاب پيامبر گرامي اسلام(ص) در مقابل عظمت پيامبر و علي(ع) كم آورده و تحقير شدند، به دنبال انتقام و عقده‌گشايي بودند.دكتر احمدي‌نژاد گفت:‌ كساني كه در مقابل دستور پيامبر (ص) به خاطر دلبستگي‌هاي دنيا كوتاه آمده و حتي با جنگ روانيِ دشمن همراهي كردند و سعي داشتند كه پشت جبهه را تضعيف كنند، اينان در مقابل اشتباهات خود عذرخواهي نكردند، بلكه به اقدامات كينه‌ورزانه‌ي خود ادامه دادند؛ به نحوي كه چهره اميرالمؤمنين علي(ع) را تخريب و عليه ايشان سازماندهي و تبليغات منفي كردند و به قدري اين جوسازي‌ها سنگين بود كه پيامبر خدا(ص) در بيان حقيقت رسالت خود ملاحظه مي‌كند.وي افزود: عظمت، پاكي، اخلاص، شجاعت، جوانمردي، سخاوت و بزرگي پيامبر و ائمه اطهار(ع) در دل گمراهان و فاسدان كينه درست كرد و چون در ريل انحرافي قرار داشتند، در عاشورا به صحنه آمدند تا ريشه اصلي دين و رسالت پيامبر گرامي اسلام(ص) را قطع كنند و در واقع آمده بودند تا اسلام را ريشه‌ كن كنند.دكتر احمدي‌نژاد تصريح كرد: عاشورا يك مكتب است و كسي كه پيام امام را شنيده و با امام همراهي نكرده باشد، فرقي نمي‌كند كه در طواف كعبه يا در ميكده باشد.رييس جمهور افزود: كربلا دوره كامل اسلام، توحيد، عدالت و تعليمات همه انبياي الهي و انسان‌شناسي و راه زندگي سعادتمندانه است.دكتر احمدي‌نژاد امر به معروف و نهي از منكر را از ديگر آموزه‌هاي مكتب عاشورا و كربلا دانست و گفت: امام حسين(ع) خليفه‌الله و انسان كامل و واسطه‌ي فيض الهي است و وجودش سرشار از عشق و محبت حتي نسبت به دشمنان خود است. در حركت امام حسين(ع) ذره‌اي كينه وجود ندارد و همه حركت پيامبر و آل اطهار(ص) از روي محبت و رحمت است و اين موضوع رمز ماندگاري پيامبر و آل پيامبر(ص) و عاشوراست.رييس جمهور افزود: امام حسين(ع) در طول واقعه عاشورا حتي يك لحظه از دعوت غافل نشدند و همه تلاش خود را كردند تا دل‌ها را بيدار كرده و هدايت كنند.دكتر احمدي‌نژاد امر به معروف و نهي از منكر را به معناي محبت و عشق به انسان‌ها توصيف كرد و گفت: اگر امر به معروف و نهي از منكر از قلب غير رحماني برخيزد جز ايجاد انحراف و تخريب اثري ندارد و همگان بايد توجه داشته باشند كه اين فريضه الهي براي خودنمايي و سيطره بر مردم نيست، بلكه براي هدايت است و هدايت رحمت است و بايد از قلب رحماني نشأت بگيرد.رييس جمهور با بيان اينكه اسلام منطبق بر فطرت انساني است، اظهار داشت: اگر توده‌هاي مردم در مقابل دعوت به اسلام ناب قرار بگيرند، بدون هيچ مقاومتي آن را با تمام وجود خواهند پذيرفت؛ همچنان كه ملت ايران زماني كه با حقيقت اسلام مواجه شد، آن را پذيرفت و با اينكه ايران در سال‌هاي پس از آن چندين بار اشغال شد، بجاي اينكه ملت ايران به رنگ اشغالگران درآيد، اين اشغالگران بودند كه اسلام را پذيرفته و چه بسا عاشق اهل بيت(ع) شدند.دكتر احمدي نژاد گفت: اسلام جز با عشق و محبت منتشر نمي‌شود و خاستگاه حركت امام عصر(عج) نيز عشق و رحمت است.رييس جمهور افزود: درس امام حسين(ع) درس عشق و محبت است و بدون عشق، توحيد هم پايدار نخواهد ماند، بنابر اين بايد روح پيام و دعوت ما نيز بر اساس عشق و محبت و عدالت باشد و اگر خدايي ناكرده كسي به دنبال حفظ قدرت و تثبيت سيطره خود باشد، بايد بداند كه اين موضوع پايدار نخواهد ماند.دكتر احمدي‌نژاد با بيان اينكه پيروي از ولايت معيار دارد و كسي با ادعا نمي‌تواند خود را پيرو ولايت جلوه دهد، گفت: ولايت به معناي عشق و عدالت است و رابطه ولايت با مردم رابطه عاشقانه است. هر كس كه يار و پشتيبان ولايت باشد، همچنان كه اميرالمؤمنين علي(ع) توصيه كرده‌اند، بايد در اين مسير با ورع و اجتهاد قرار بگيرد و از خواسته‌هاي نفساني، خودخواهي، عصبيت‌ها، زياده‌خواهي و قدرت‌طلبي به دور شود.رييس جمهور افزود: ورع و اجتهاد يعني اينكه انسان نسبت به مشكلات مردم و جامعه و رفع فقر، فاصله طبقاتي، بي عدالتي و ضعف‌ها، دلسوزي داشته و تلاش كند.دكتر احمدي‌نژاد تصريح كرد: طرفدار ولايت يعني اينكه فرد براي اعتلاي جامعه ولايي سر از پا نشناسد و تمام وجود خود را صرف خدمت و آباداني جامعه كند.رييس جمهور در بخش ديگري از سخنان خود شرايط جهاني را مورد اشاره قرار داد و گفت: اينكه دنيا بايد تغيير كند، يك موضوع قطعي است و همه به اين موضوع باور داشته و منتظر آن هستند.دكتر احمدي‌نژاد با بيان اينكه در معرفي اسلام به عنوان دين كامل و ارائه الگو به بشريت بايد هوشمندانه و درست عمل شود، اظهار داشت: نظام جمهوري اسلامي ايران به سادگي شكل نگرفته و در پي مجاهدت‌ها و تلاش‌هاي تاريخي علما و روحانيون تأسيس شده و در معرفي الگو بايد توجه داشت كه اين الگو هم حق بوده و هم بين همه بشريت مشترك باشد و هم اراده الهي بر آن استوار باشد و بي ترديد حكومت جهاني مهدوي، نظامي است كه از همه اين ويژگي‌ها برخوردار است.رييس جمهور خاطرنشان كرد: جهان در آستانه تحول بزرگي است، البته اين‌گونه نيست كه مستكبران با اين تحولات به طور كامل زمين‌گير خواهند شد، اما اين تحولات جرقه‌اي است و دير نيست زماني كه بساط مستكبران به طور كامل از جهان برچيده شود.دكتر احمدي‌نژاد با بيان اينكه جهان نيازمند نظم، قانون و مديريت جديدي است، گفت: كمونيست‌ها و نظام سرمايه‌داري تئوري‌هايي را معرفي كردند كه امروز در عمل با شكست مواجه شده و دنيا نيازمند نظم جديدي است و باورم اين است كه تنها نظم جايگزين نظام سرمايه‌داري و كمونيستي حكومت جهاني امام عصر(عج) است.دكتر احمدي نژاد افزود: در معرفي اسلام و حكومت مهدوي بايد مراقب بود كه در بين ملت‌ها اين ذهنيت‌ها شكل نگيرد كه ملت ايران قصد دارد اراده خود را به آنها تحميل كند. مهمترين كار فرهنگي و سياسي در دنيا معرفي نظم جهاني تحت پرچم مهدوي است.رييس جمهور گفت: بشر نيازمند نظم جديدي است و اگر كوتاهي شود، ديگران همان انديشه‌هاي غير الهي را با ماسك جديدي به بشريت تحميل خواهند كرد، در كشورمان نيز معرفي زوايا و ضرورت‌هاي حكومت مهدوي مسئوليت سنگين علما و روحانيون است و پايگاه اصلي آن حوزه‌ها و مساجد مي‌باشد.دكتر احمدي‌نژاد با اشاره به اينكه همه حوادث موجود جهان در نگاه كلان در جهت هدف و آرمان ملت ايران قرار دارد، گفت: بايد در شرايط كنوني هوشمندانه و با دقت عمل كرد و مبادا كسي از مرز عدالت و محبت خارج شود و حداكثر كار ما اين است كه فضايي براي ملت‌ها ترسيم كنيم كه بتوانند خودشان راه درست را انتخاب كنند و چنانچه هدف متعالي را برگزيدند، اين موضوع ارزشمند و ماندگار است.در ابتداي اين مراسم حجت‌الاسلام شريف‌زاده در سخناني با اشاره به سخني از رهبر فرزانه انقلاب مبني بر اينكه بنده از همه دولت‌ها حمايت كرده‌ام ولي اين دولت با دولت‌هاي گذشته تفاوت دارد، گفت: فرق اساسي اين دولت در اين است كه تلاش نمي‌كند كه حاكميت دوگانه درست كند اگر رهبري چيزي بگويد رييس‌جمهور مي‌پذيرد و به آن عمل مي‌كند.وي اظهار داشت: ما به خوبي دريافته‌ايم كه رييس‌جمهور با عنوان مشاوري صديق به بحث و گفتگو با رهبري عزيز مي‌پردازد و در مقام فرمان فقط ايشان را مي‌شناسد.وي با بيان اينكه برخي در باب ولايت‌پذيري نزديكان رييس‌جمهور ادعاهايي مطرح مي‌كنند، تصريح كرد: عنايات ويژه دكتر احمدي‌نژاد به مهدويت و حركت به سوي مديريت جهاني مهدي موعود (ارواحنا فداه) را معارضت با ولايت فقيه خواندند و به اين بهانه باب اتهام‌ به نزديكان رييس‌جمهور را گشودند. اينان حتي از طرح موضوع بيداري انسان‌ها در جهان كه به همه جهان تعلق داشت و مختص به سرزمين‌هاي اسلامي و مسلمانان نبود، بهانه‌اي ساختند تا بگويند رييس‌جمهور در برابر واژه بيداري اسلامي قرار گرفته است در حالي است كه نسبت بين اين دو بيداري، عام و خاص بود و آنها فراموش كرده بودند كه رهبري خردمند ما پيش از اين‌ها فرموده بود كه مطالبات امروز ما بين‌المللي است و نگاه هم بايد انساني باشد.حجت‌الاسلام شريف‌زاده با بيان اينكه انسان يعني آنچه در همه جهان گسترده است و نگاه بايد متوجه چنين گستره وسيعي باشد، گفت: رييس‌جمهور تبيين كردند كه فرهنگ با فرهنگ مقابله نمي‌كند و اين بي‌فرهنگي حاكمان غرب است كه به فرهنگ ايراني – اسلامي ما حمله مي‌كنند و بهانه‌گيران اين را نيز مخالفتي با واژگان تهاجم و شبيخون فرهنگي عنوان داشتند در حالي كه اين تاييدي بلاغي و مبالغه‌اي شفاف بر مراد رهبر بود و رييس جمهور نيز فرهنگ دشمن را بي‌فرهنگي ناميديد نه آنكه تهاجم و شبيخون را نفي كرده باشند.وي با اشاره به اينكه مشخص نيست دشمني‌ها با دولت از ضعفِ دانايي و كاستيِ توان علمي آنها نشأت گرفته يا از اراده و عزمي خاص در تضعيف خطي كه دولت در كوتاه‌كردن دست ناپاكان از بيت‌المال دنبال مي‌كند و يا قاسطاني به زيركيِ شيطان، مارقانِ ناداني را به نام دين و ولايت به بازي گرفتند، گفت: چه كسي باور مي‌كرد كه روزي بشنويم معاويه و خوارج هم براي عدالت با اميرمؤمنان علي(ع) به مخالفت برخاستند تا اين را گَواهي بر لزوم ولايتمداري و نه عدالت‌محوري بدانند. آيا اين ستم به تجسم عدل الهي بر روي كره خاكي نبود؟ و آيا امكان جدايي عدالت از ولايت هست؟ و آيا ولايت ماموريتي جز برپايي عدالت در جان و پيكر جامعه آدميان دارد.وي با بيان اين مطلب كه آيا ما نمي‌دانستيم كه امر به معروف و نهي‌ازمنكر زماني لزوم مي‌يابد كه معروف، معروف و محبوب باشد و منكر، منكر باشد و منفور و براي اين منظور بايد جامعه را به درك، فهم و رشد رساند و عقل و دل مردم را به برهان، احساس و وجدان مزين كرد و آنگاه اگر لجبازاني ماندند نوبت به امر و نهي مي‌رسد، تصريح كرد: رييس‌جمهور براي روشن ساختن عقل و دل مردم بر ام‌الفضائل انگشت گذاشت و عدالت را فرياد كرد چرا كه تا زماني كه مردم احساس عدالت نكنند سخن دين را هم گزافه مي‌پندارند و اعتماد به عالمان دين را از دست خواهند داد.حجت‌الاسلام شريف‌زاده گفت: همه مي‌دانيم كه دكتر احمدي‌نژاد از بهترين آمرين به معروف و ناهيان از منكر است كه امر و نهي را در جهت عدالت و كوتاه‌كردن دست تجمل‌گرايان بكار بست در حالي كه آنان كوشيدند جهت امر و نهي را به سوي مردم برگردانند تا دولت از رسيدگي به آنها بازماند و آنگاه كه رييس‌جمهور در برابر آنها مقاومت كرد و جهت حركت خود را تغيير نداد گفتند كه احمدي‌نژاد اعتقاد به امر و نهي ندارد.حجت‌الاسلام شريف‌زاده خاطر نشان كرد: رييس‌جمهور را به بي‌ارادتي به روحانيت متهم مي‌كنند در حالي كه دولت نهم و دهم انحصارِ ترديد بين دو راهي محروميتِ حوزه‌هاي علميه از بودجه‌هايِ فرهنگيِ دولت به منظورِ حفظ استقلال و بهره‌مندي از آن به قيمت از دست رفتن استقلال را شكست و راه سومي را به كار بست كه با حفظ استقلال، حوزه را بدون چشم‌داشت و حمايت از بودجه‌اي قابل توجه بهره‌مند ساخت.وي در ادامه ضمن درخواست از رييس‌جمهور براي تكرر جلسات بحث و ديدار با روحانيون به منظور اينكه امكان دفاع از حقيقت براي روحانيون بيشتر فراهم شود، گفت: ما براي سربازي امام زمان ارواحنا فداه در اين مسير قرار گرفتيم و مي‌خواهيم امكان خدمتگزاري به حضرت ولي عصر(عج) را در اين سنگر براي ما فراهم سازيد چرا كه اگر ما بيشتر بدانيم اولاً خود به حيرت مبتلا نمي‌شويم و ثانياً ديگران را از تحير خارج مي‌سازيم.وي افزود: قاطبه طلاب و فضلاي حوزه علميه از شجاعت و بي‌باكي در دفاع از حقيقت برخوردارند و دردشناس و بصير بوده و دردهاي مردم را بخوبي را مي‌شناسند و مردم نيز خريدار سخنانشان هستند.
کد خبر: ۲۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۹/۱۲