در آستانه سالروز شهادت شهید طیب منتشر شد:
خانم هاي آمريكايي وقتي به ايشان مي رسيدند و مي خواستند به وي دست بدهند،ايشان دكمه آستينش را باز مي كرد تا شايد لبه آستينش را بگيرند،چون ايشان دست دادن را جايز نمي شمرد.
کد خبر: ۵۹۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۲۸
به گزارش جهادگران البرز، همشهری سرنخ نوشت: مرد نوشابه ای در شبانه روز تنها ۴ ساعت میخوابد و در سن ۵۴ سالگی وارد دانشگاه شد
کد خبر: ۵۹۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۲۱
معاون سیاسی امنیتی استاندار کهگیلویه و بویراحمد گفت: در زمان اسارت وقتی هر روز سرباز عراقی به جای آب دادن آن را روی صورتم می ریخت به حضرت زهرا (س) متوسل شدم و از طریق ایشان این سرباز اصلاح شد
کد خبر: ۵۱۱۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۴
معمولا نماینده های مجلس یا نقاط خوش آب و هوای تهران را برای سکونت انتخاب میکنند، اما داستان نماینده ارومیه کمی متفاوت است.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:نادر قاضی پور را خیلی ها به نطق های پرشور با لهجه شیرین آذری اش می شناسند. نماینده ای که برخلاف خیلی دیگر از نمایندگان محله نظام آباد را برای زندگی انتخاب کرده است. خانه ای ساده و قدیمی که نشانگر زندگی ساده آقای نماینده است. بخش هایی از گپ و گفتی که به بهانه روز مجلس با همشهری محله صورت گرفته در ادامه آمده است:قرار نیست خانه نماینده با بقیه فرق داشته باشد.* وقتی از چرایی ماندن در نظام آباد می پرسیم می گوید: «من هم می توانم بهترین خانه در تهران را بخرم ولی آیا بقیه مردم هم می توانند؟ قرار نیست هرکاری که می توانیم انجام دهیم! من در ارومیه زمانی که دانشجو بودم خانه خریدم. اما وقتی بخشدار و فرماندار شدم و حتی در این هفت سالی که نماینده مجلس هستم خانه ارومیه ام را عوض نکرده ام و قرار نیست خانه دوران دانشجویی ام با خانه دوران نمایندگی تفاوتی داشته باشد.»یک روز مرخصی برای ۷ سال نمایندگی* قاضی پور از معدود نمایندگانی است که به قول خودش هیچ وقت تاخیر و غیبت نداشته است و در طول ۷ سال نمایندگی مجلس فقط یکبار مرخصی گرفته است که آن هم برای تشییع پدر مرحومش بوده است.مترو «سبلان – بهارستان»این نماینده نظام آبادی تا بحال نه ماشین شخصی داشته است و نه رانندگان مجلس تا بحال رنگ نظام آباد را دیده اند. این یعنی اینکه نادر قاضی پور را هر روز صبح زود می توانید در مترو سبلان ببینید! چون آقای نماینده صبح ها از طریق مترو از سبلان راهی بهارستان می شود. قاضی پور می گوید: «تا امروز یکبار هم از مجلس ماشین نگرفته ام. معمولا با مترو به مجلس می روم. مردم اغلب باور نمی کنند که من همان نادر قاضی پور نماینده مجلس هستم. خیلی ها محبت دارند و جای خودشان را به من تعارف می کنند. برخی هم با تعجب نگاهم می کنند و من هم به اینها می گویم تا حالا آدم ندیده اید؟!(خنده)»بچه هایم کارگری می کنند!خودش از بچگی با کارگری و گله داری شروع کرده تا اینکه راهی دانشگاه شد و به بخشداری و فرمانداری و مدیرکلی رسید. بچه هایش در همان دوران دبیرستان عروس و داماد شده اند! بچه هایی که رنگ و بوی آقازادگی نمی دهند. آقای نماینده می گوید: «دو دختر و دو پسر دارم و برای همه زود آستین بالا زدم. اگر برایشان زود زن نگیری خودشان دست به کار می شوند و معلوم نیست چه کسی را انتخاب کنند! در چرخاندن زندگی کمک شان می کنم اما هیچ وقت اجازه ندادم که آقازادگی کنند! الان یکی از پسرهایم پزشکی می خواند و دیگری تازه در تهران دانشجو شده است. ولی همین پسرها تابستان ها کارگری ساختمان می کنند تا بتوانند مرد بار بیایند.»بقال محل هم مرا نمی شناسد* بعد از این همه سال بقال محل مرا نمی شناسد! من هم همیشه سرم را می اندازم پائین که مبادا بشناسد برای همین خیلی راحت هستم ولی نانوایی و میوه فروشی محل مرا می شناسند برای همین معذب هستم چون خیلی لطف دارند و گاهی پول نمی گیرند! برای همین سعی می کنم از غریبه ها خرید کنم. هرچند که زندگی مجردی من خرید زیادی ندارد!نظام آباد شهر امام صادق* خاطرم هست در فتنه سال ۸۸ فقط یکبار یک نفر روی پشت بام الله اکبر گفت و همین کافی بود تا همسایه ها سرشان را از پنجره بیرون بیاورند و به آن صدا اعتراض کنند و این پایان فتنه در نظام آباد بود و دیگر هیچ خبری نبود.به حقوق نمایندگی نیازی ندارم!* تا همین چند وقت پیش حقوق ما ۳ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان بود که الان ۳ میلیون و ۹۰۰ هزار تومان شده است. ولی همیشه تلاش کردم که زندگی ام را بدون پول مجلس اداره کنم. بالاخره وضع مالی خانواده ام از ابتدا خوب بوده و ملک و مغازه هایی دارم که با کرایه آنها چرخ زندگی ام می چرخد. برای همین هیچ وقت وابستگی به حقوق مجلس نداشتم.»
منبع/مهر
کد خبر: ۵۰۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۲
آیا می دانید به چه دلیل زوج های جوان تمایل به گفتن دروغ به دیگری را دارند؟ در جدیدترین تحقیق روان شناسان مشخص شده است که آقایان در روابط بعد از ازدواجشان بیش از خانم ها دروغ می گویند .
آوای دنا :اگر یک خانم در طی روز دو مرتبه دروغ می گوید این نسبت در آقایان چهار بار در روز است . بیش از هشتاد و دو درصد خانم ها بعد از دروغ هایی که گفته اند احساس ندامت و پشیمانی دارند اما این درصد در آقایان زیر هفتاد درصد است .
اکنون به این دروغ ها می پردازیم :
1 - خانم ها نیز همانند آقایان مایل به مخفی کردن احساسات درونی شان هستند و زمانی که ناراحت هستند و از آنها دلیل را جویا شوید می گویند موضوع خاصی نسیت تنها حوصله ندارند یا اینکه سرشان درد می کند .
چرا همه دردها و احساسات را در خود می ریزد ، با همسرتان مطرح کنید تا بتوانید ساده تر با این موضوع کنار بیاید .
2 - آقایان اگر نخواهند موضوعی را بگویند معمولا اینقدر دروغ می گویند و همه چیز را به هم می بافند که همسرشان سوالی را که پرسیده بود فراموش می کند .
بهتر نیست به جای مخفی کاری ، موضوعی را که باعث آزار شما شده است را با همسرتان در میان بگذارید .
3 - خانم ها گاهی شیطنت می کنند و مقداری پول از کیف جیبی همسرشان بر می دارند . زمانی که همسرشان می گوید پول از کیف پول من برداشتی ؟ با قطعیت کامل و مصرانه این موضوع را نهی می کنند و می گویند حتما گم کرده ای یا چیزی خریده ای که فراموش کرده ای و از این نوع پاسخ ها .
اما بهتر است به این موضوع اعتراف کنید و به همسرتان بگوئید مقدار پولی که به شما می دهد کم است و نیاز به پول بیشتری دارید به جای اینکه همسرتان را به خودتان مشکوک کنید.
4 - آقایان هنگامی که در مکانی هستند و نمی خواهند که همسرشان متوجه شود کجا هستند ، همیشه موبایل خود را از دسترس خارج می کنند یا اینکه هنگامی که همسرشان تماس می گیرد می گویند که " گوشیم آنتن نمی ده ... چی ... الو .. " و بلافاصله تلفن را به همسرشان قطع می کنند .
آیا می دانید این رفتار شما ، برای رابطه زناشویی تان یک سم است ؟ و فقط باعث می شود که همسرتان به شما مشکوک شود و زندگی تان تا مرز طلاق پیش رود .
5 - خانم ها خواسته های فراتر از توان و قدرت اقتصادی همسرشان دارند و باعث می شوند که همسرانشان به آنها دروغ بگویند .
به کرات دیده و شنیده ایم که طلا یا جواهراتی که داماد به عروس هدیه داده است ، تقلبی بوده اند یا به قیمتی که داماد مدعی بوده است ، خریداری نشده اند . چرا داماد باید همچین دروغی را مطرح کند ؟ زیرا خواسته های عروس بسیار بالاست .
پس اگر می خواهید از همسرتان دروغی نشنوید توصیه می کنیم خواسته های خود را تا حد و سطح اقتصادی او کاهش دهید .
6 - درمورد آقايان : خانه تان پر از مهمان است اما مهمان هایی که شما دوست ندارید و تمایل دارید که دیرتر به منزل برسید ، بهانه های مختلفی را بیان می کنید ، جلسه کاری پیش آمد ، در ترافیک ماندم و ....
به جای بهانه های مختلف، خیلی صریح به همسرتان بگویید به دلیل اینکه به دیدن این افراد تمایلی ندارید پس دیرتر به منزل برمیگردید .
7 - خانم ها تا کوچکترین مخالفتی از جانب همسرشان می بینند خودشان را به مریض بودند می دهند ، " وای میگرنم شروع شده ، وای سرم داره گیج داره ، فشارم افتاد و .... "
تا چه زمانی می خواهید به این نقش بازی کردن های ادامه بدهید ، گفتگو مصالحه آمیز بیش از هر حرکتی پاسخ می دهد .
8 - هنگامی که خانم ها خرید های گران قیمتی را انجام می دهند و برای اینکه همسرشان با آنها مخالفتی نکند می گویند : " این بلوز را تازه در حراج این مغازه خریدم ، قبلا گرون تر بود ، .....
به همسرتان بگویید با وجود اینکه قیمت بالایی داشت ولی به دلیل اینکه دوست داشتم این بلوز را داشته باشم ، خریدم .
در انتها به تمام زوج های جوان توصیه می کنیم از دروغ گفتن به یکدیگر بپرهیزند زیرا هیچ صحبت و کلامی مانند دروغ شما را به دیگری بدبین نمی کند ، گاهی شک ها ، ظن ها شما را تا مرز طلاق سوق می دهد .
منبع:فان شاد
کد خبر: ۴۰۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۱۳
ناگاه آن منظره هول انگيز به منظره فرح بخش مبدل شد و بمن گفتند تمام خدمات تو پذيرفته است و به شفاعت آن حضرت ده سال بر عمر تو افزوده شد و تاءخير در مرگت افتاد تا حج واجب را بجا آورى و چون اينك عازم حج شده ام .ه گزارش سرویس دینی جام نیوز، مرحوم حاج ميرزا على ايزدى فرزند مرحوم حاج محمّد رحيم مشهور به آبگوشتى (كه سبب شهرتش به آبگوشتى اين بود كه ايشان اخلاص و ارادت زيادى به حضرت سيدالشهداء (ع ) داشت و مواظب خواندن زيارت عاشورا بود.
هر روز در مسجد گنج كه بخانه اش متصل بود پس از نماز جماعت يك يا دو نفر روضه مى خواندند پس از روضه خوانى سفره پهن مى كردند و مقدارى زياد نان و آبگوشت در آن مى گذاشتند هر كس مايل بود همانجا مى خورد و هر كه مى خواست همراه خود به خانه مى برد.
نقل نمود كه : پدرم سخت مريض شد و بما امر نمود كه او را به مسجد ببريم گفتيم براى شما هتك است چون تجاّر و اشراف بعيادت شما مى آيند و در مسجد مناسب نيست .
گفت مى خواهم در خانه خدا بميرم و علاقه شديدى به مسجد داشت ناچار او را به مسجد برديم تا شبى كه خيلى مرضش شديد شد و در حال اغماء بود كه او را بمنزل برديم و آن شب در حال سكرات مرگ بود و ما به مردنش يقين كرديم پس در گوشه اى از حجره نشسته و گريان بوديم و سرگرم مذاكره تجهيزات و محل دفن و مجلس ترحيمش بوديم .
هنگام سحر شد ناگاه ، من و برادرم را صدا زد. نزدش رفتيم ديديم عرق بسيارى كرده است بما گفت آسوده باشيد و برويد بخوابيد و بدانيد كه من نميميرم و از اين مرض خوب مى شوم ما حيران شديم .
صبح شد در حاليكه هيچ اثرى از آن مرض در او نبود و بسترش را جمع كرده او را به حمام برديم و اين قضيه در شب اول ماه محرم سنه 1330 قمرى اتفاق افتاد و حياء مانع شد از اينكه از او بپرسيم سبب خوب شدن و نمردنش چه بود؟
موسم حج نزديك شد پس به تصفيه حساب و اصلاح كارهايش سعى كرد و مقدمات و لوازم سفر حج را تدارك ديد تا اينكه با نخستين قافله حركت كرد. به بدرقه اش در باغ جنت يك فرسخى شيراز رفتيم و شب را با او بوديم .
ابتدا به ما گفت از من نپرسيديد كه چرا نمردم و خوب شدم اينك بشما خبر مى دهم كه آن شب مرگ من رسيده بود و من در حالت سكرات مرگ بودم پس در آن حال خود را در محله يهوديها ديدم و از بوى گند و هول منظره آنها سخت ناراحت شدم و دانستم كه تا مُردم جز آنها خواهم بود.
پس در آن حال به پروردگار خود ناليدم ندائى شنيدم كه اينجا محل ترك كنندگان حج است گفتم : پس چه شد توسلات و خدمات من نسبت به حضرت سيدالشهداء(ع ).
ناگاه آن منظره هول انگيز به منظره فرح بخش مبدل شد و بمن گفتند تمام خدمات تو پذيرفته است و به شفاعت آن حضرت ده سال بر عمر تو افزوده شد و تاءخير در مرگت افتاد تا حج واجب را بجا آورى و چون اينك عازم حج شده ام .
پيش از محرم سال 1340 مرض مختصرى عارض پدرم شد و گفت شب اول ماه موعد مرگ من است و همان طور كه خبر داده بود شب اول محرم هنگام سحر از دار دنيا رحلت فرمود رحمة اللّه عليه .(13)
مهر ترا به روضه رضوان نمى دهماين لطف ذوالعطاست من آسان نمى دهماشكى كه در عزاى تو ريزم ز ديدگانآن اشك را به لؤ لؤ و مرجان نمى دهممن عاشقم بروى تو اى شاه تشنه لبآن عشق را بقيمت اين جان نمى دهمجان مى دهم در سر كوى تو يا حسينآن تربتت بملك سليمان نمى دهممى ميرم از فراق تو شاها نظر نمالطف تو را به لعل بدخشان نمى دهممن آرزوى جمال تو يا حسيناين آرزو به منصب شاهان نمى دهمدر وقت احتضار كشم انتظار توتا بر سرم پا ننهى جان نمى دهمشيرى كه خورده ام شده با حب تو عجيناين حبّ را بطور موسى عمران نمى دهممن در عزاى تو نالم چو ناى نىاين سوگ را بحق تو پايان نمى دهممن تشنه جمال تو هستم اى شهااين تشنه گى به چشمه حيوان نمى دهمدم مى زنم ز نام تو هر صبح و هر مسااين دم زدن به حور و به غلمان نمى دهمكمتر گداى كوى توام كنز لافتادرويشيم به جود حاتم دوران نمى دهمنام تو گر بگوش رسيد مى خرم ز جاناين صوت را به بلبل خوشخوان نمى دهمآن غنچه اى كه بوى تو دارد بكام خودآن غنچه را به صد گل خندان نمى دهم
کد خبر: ۳۵۳۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۳/۱۰
تازهداماد که با دختری ۲۰ سال کوچکتر از خود ازدواج کرده بود در باتلاق بدبینیهای خود فرو روفت.این مرد ۴۰ساله که مدرک دکترا دارد در مراسم ختم پدربزرگش با دختری آشنا شد و به خواستگاری وی رفت.
به گزارش شهروند، اوایل هفته گذشته، زن جوانی به دادگاه خانواده ونک رفت و خواستار طلاق از شوهرش شد.
همزمان با این تقاضا، مرد شیکپوشی که چهرهای آرام داشت اصرار کرد با همسر جوانش زندگی را ادامه دهد و گفت که به هیچ عنوان حاضر به جدایی نیست.
اما زن که ۲۴ساله است به قاضی دادگاه گفت: مادرم دخترعمه پدر شوهرم است و ۴ سال پیش وقتی شنیدم بزرگ خاندان فامیل درگذشته است به خواسته مادرم تصمیم گرفتم من نیز در مراسم عزاداری شرکت کنم.
وی افزود: در همین مراسم بود که دکتر را دیدم که مردی شیکپوش و باکلاس بود،. وقتی شنیدم که شوهرم با وجود ۴۰سالگی هنوز ازدواج نکرده است و در یک شرکت اروپایی مستقر در ایران کار میکند تعجب کردم و نمیدانم چرا وقتی خواهر دکتر خواست برای دقایقی سر میز آنها بنشینم، پذیرفتم.
شوهرم شنید که دانشجو هستم و ادعا کرد میتواند برایم کاری دست و پا کند و همین باعث شد شماره موبایلم را به وی بدهم. یک هفته بعد دکتر به من زنگ زد و خواست به شرکتش بروم. تصورم این بود برایم کاری پیدا کرده است و سریع پذیرفتم. در آنجا وعده کار را به من داد اما به سختی توانست خیلی مودبانه از من خواستگاری کند. ابتدا شوکه شدم اما بعد احساس کردم به وی علاقهمند هستم. خیلی از دخترها آرزو دارند شوهری با این خصوصیات داشته باشند.
یک هفته بعد جواب بله را دادم و با هم در کمتر از ۶ ماه ازدواج کردیم. از وقتی وارد خانه دکتر شدم به رفتارهای عجیب وی برخوردم اما زیاد حساس نشدم. حتی تمایل نداشت من به دانشگاه بروم اما بروز نمیداد. تنها گفت تا فارغالتحصیلی کامل نیازی نیست به سرکار بروم و من را با جملات رنگین و سنگین راضی کرد تا همان درسم را ادامه دهم.
احساس میکردم از سر دلسوزی است. مدتی به خوبی گذشت تا اینکه مزاحمتهای تلفنی شروع شد. راستش را بخواهید ترسیده بودم. خصوصا وقتی شوهرم در خانه بود تماسهای مرموزی با موبایل و تلفن خانهام برقرار میشد. دکتر ابتدا حساسیتی نشان نداد و عنوان کرد حتما اشتباهی میگیرند یا بالاخره خسته میشوند و از این کار دست میکشند اما بعدها مرتب من را زیر سوال برد و گفت که حتما خارج از خانه یا در دانشگاه روابطی دارم که طرفهای مقابل میخواستند زندگیمان را نابود کنند.شماره موبایلم را عوض کردم اما مزاحمتها ادامه داشت. وقتی سفر میرفتیم در خودرو نزد دکتر مرتب موبایلم زنگ میخورد. کلافه شده بودم. هر وقت هم میخواستم شکایتی کنم دکتر بهانه میآورد و من زمان را از دست میدادم. شمارههای مختلفی از موبایلهای اعتباری و غیراعتباری به من زنگ میزدند و اینکه شوهرم اجازه شکایت نمیداد برایم عجیب بود تا اینکه یک روز برای رفتن به دانشگاه عجله داشتم و چون خودرویم خراب بود خودرو دکتر را برداشتم و رفتم. آن روز هیچ مزاحمتی نبود. فقط شوهرم به من زنگ زد و دلخور بود که چرا خودرویش را بدون اجازه برداشتهام و من بهانه آوردم که عجله داشتم، دکتر هم خواست که سریع برگردم.
زن نگاهی به شوهرش انداخت و ادامه داد: بهصورت اتفاقی خواستم کیفم را در صندوق عقب گذاشته و برای دقایقی داخل یک آرایشگاه شوم. وقتی صندوق عقب را باز کردم نزدیک به ۶ موبایل و سیمکارتهای زیادی را دیدم که آنجا بودند و فهمیدم همه مزاحمتها زیر سر شوهرم بود. به خانه برگشتم و انگار شوهرم منتظر بود و با صدای آرامی گفت که همیشه نگرانم بود که بهخاطر تفاوت سنیمان خیانتی بکنم. انگار دنیا روی سرم خراب شده بود و از همان لحظه خانه دکتر را ترک کردم و حالا طلاق میخواهم.
شوهرم که صدایش میلرزید، گفت: اشتباه کردم، میپذیرم. خیلی از دوستان و بستگان میگفتند با دختری که ۲۰ سال از تو کوچکتر است ازدواج نکن و من تحت تاثیر همین حرفها بودم که بدبین شدم. مزاحمتهایم برای این بود که بهانهای پیدا کنم و اجازه ندهم هم سرم به دانشگاه برود و الان پشیمانم و حاضر هستم جبران کنم.
بنا بر این گزارش، قاضی پرونده به این زوج مهلت داد تا با هم به توافق برسند و از زندگی شیرین لذت ببرند و اگر به تفاهم نرسیدند به دادگاه مراجعه کنند.
کد خبر: ۳۳۳۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۲۰
«پایی که جاماند» عربی در نمایشگاه کتاب تهران نیز با استقبال بی نظیری رو به رو شده است و به گفته مسئول فروش این کتاب، استقبال به گونه ای بوده که فقط چند جلد از این کتاب باقی مانده است
کد خبر: ۳۳۲۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۱۹
هر دم که یادش می کنم، اشک بصر ریزد مرا /چون یاد رفتارش کنم، خون جگر ریزد مراآن رفته از پیشم کنون، از خاطرم کی می رود /گفتار او چون بنگرم، بغض گلو گیرد مرا
آوای دنا:قریب به یکسال پیش در چنین روزهایی دو سید جوان با منشی قهرمانانه و بزرگ بر اثر وقوع حادثه رانندگی جان خود را از دست داده و سبزه هفتسین خانوادههای خود را با روبانی سیاه گره زده اند.
در آن حادثه دلخراش که براثر سقوط یک دستگاه نیسان از پرتگاهی در بخش موگرمون شهرستان لنده اتفاق افتاد،
حاج سید محمدرضا سپهر، معاون برنامهریزی و توسعه زیرساختهای بانک مهر اقتصاد استان کهگیلویه و بویراحمد و سیدجمشید سیاوش، مسئول پرسنلی بسیج شرکت نفت امیدیه جان خود را از دست دادند.
تا فرزند خردسال حاج محمد رضا تا به امروز ،یکسال در انتظار بابای خود روز را به شب و شب را تا صبح در رویاهای کودکانه خود سپری نماید و مدام با خود این شعر را زمزمه کند:
پدرم تاج سرم چشم به راهت بودم / همه دم عاشق لبخند نگاهت بودم
ای فلک از چه زدی اتش غم بر جگرم / کاش جای پدرم من سر راهت بودم
و اینک در روز جمعه 23 اسفندماه 1392 مجلس ترحیمی به مناسبت یکمین سالگرد این دو جوان ناکام در مسجد امام حسن مجتبی (ع) جهت یادبود و قرائت قران و فاتحه برگزار می گردد.سخنران این مراسم حجت الاسلام مطهری مشاور محترم استاندار خوزستان خواهد بود.
همچنین در شب جمعه مراسم پرفیض دعای کمیل در همین مسجد با حضور مداحان کشوری برگزار خواهد شد.
کد خبر: ۲۸۱۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۲/۲۰
آوای دنا: سخنگوی مرکز مدیریت حوادث و فوریتهای پزشکی کهگیلویه و بویراحمد گفت: پلنگ گرسنه یک چوپان را در یکی از روستاهای شهرستان بویراحمد زخمی کرد.سخنگوی مرکز مدیریت حوادث و فوریتهای پزشکی کهگیلویه و بویراحمد در این خصوص به خبرنگار مهر گفت: "صفرعلی محمدی" اهل روستای "گردوه" در 36 کیلومتری یاسوج مورد حمله پلنگ قرار گرفت.محمدرضا قنبری افزود: این حمله در ساعت 12 و 30 دقیقه امروز در حالی که "صفرعلی" در کوه مشغول چرای گوسفندانش بود، اتفاق افتاد.وی بیان کرد: فرد مصدوم به صورت ناگهانی با پلنگی مواجه میشود که در حال خوردن یک لاشه بود.قنبری اظهار داشت: پلنگ به محض دیدن این چوپان به او حمله کرده و از چند نقطه او را زخمی میکند.قنبری ادامه داد: شدت ضربه پلنگ به این چوپان به حدی بود که او را از یک بلندی به پایین پرتاب کرده و همین موضوع موجب شد تا از ناحیه سر و صورت آسیبهای جدی ببیند.وی گفت: خوشبختانه، فرد مصدوم از گوشی موبایل خود استفاده کرده و بستگان خود را در روستا اطلاع میدهد و همراهان او نیز بلافاصله با 115 تماس میگیرند.سخنگوی مرکز مدیریت حوادث و فوریتهای پزشکی استان کهگیلویه و بویراحمد تصریح کرد: بعد از تماس اهالی روستای "گردوه" با مرکز 115، پایگاه امدادی "پاتاوه" به محل اعزام شد و فرد مصدوم را مورد مداوا قرار داد.وی تصریح کرد: عملیات شستشو، سرم تراپی و پانسمان روی زخم فرد مصدوم توسط امدادگران انجام گرفت و بلافاصله این فرد با یک دستگاه آمبولانس به بیمارستان شهید بهشتی یاسوج اعزام شد.قنبری بیان داشت: هم اکنون این چوپان زخمی در بخش اتفاقات این بیمارستان بستری و حال وی رضایت بخش است.
کد خبر: ۲۵۳۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۱/۰۳
درخواست مناظره دکتر روحانی و دکتر احمدی نژاد با واکنش های مختلف و البته متفاوتی همراه بود؛ از خوشحالی رئیس صدا و سیما تا بی خبری خواننده لس آنجلسی
کد خبر: ۲۳۳۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۹/۱۴
مطالعات نشان دادهاند برخلاف تصور عموم، آنتیبیوتیکها بر سرم اخوردگی ویروسی کاملا بیاثر هستند و فواید اندکی در مبتلایان به برونشیت حاد، گرفتگی گلو و سینوزیت دارند
آوای دنا/ مطالعات نشان دادهاند برخلاف تصور عموم، آنتیبیوتیکها بر سرم اخوردگی ویروسی کاملا بیاثر هستند و فواید اندکی در مبتلایان به برونشیت حاد، گرفتگی گلو و سینوزیت دارند. بسیاری از بیماران برای غلبه بر تب، گرفتگی گلو و سردرد، از ضددردهای خفیف استفاده میکنند. یک مطالعه سیستماتیک، فواید کوتاهمدت و محدود مصرف تکدوز ضداحتقانها را نشان داده است اما مصرف درازمدت ضداحتقانها نقشی در بهبود کلی علایم بیماری ندارد.تجویز قطرهها یا اسپری نازال ضداحتقان در بزرگسالان برای مدت بیش از چند روز توصیه نمیشود زیرا باعث التهاب مزمن و راجعه مخاط خواهد شد. همچنین طبق مطالعات انجام شده بتاآگونیستها در مقایسه با دارونما یا اریترومایسین طول مدت سرفه را در مبتلایان به برونشیت حاد کاهش میدهند.گروه آنتیهیستامینها در بهبود علایم آبریزش از بینی و عطسه موثرند و ویتامین C باعث کاهش طول دوره علامتدار بیماری در افراد با عفونتهای مجاری تنفسی فوقانی میشود هر چند این فواید اندک هستند و چندان ارزشمند نیستند. نتایج بهدست آمده درباره اثربخشی زینک در پیشگیری و درمان سرم اخوردگی هنوز هم ضد و نقیضند.درمان خانگیدر میان درمانهای خانگی سرم اخوردگی، عجیبترین آنها سوپ مرغ است! شاید شنیده باشید که در قرن 12 میلادی پزشکی به نام مایمونیدس (Maimonides) برای درمان سرم اخوردگی و آنفلوانزا سوپ مرغ تجویز میکرد.به نظر میرسد سوپ مرغ باعث غلبه بدن بر سرم اخوردگی و بهبود سریعتر بیماری میشود. به بیمارتان توصیه کنید مایعات بنوشد. سرم اخوردگی و آنفلوانزا، بهخصوص اگر با تب، اسهال و استفراغ همراه باشند، ممکن است باعث از دست رفتن آب بدن شوند توصیه کلی در سرم اخوردهها نوشیدن آب ساده، انواع چای گیاهی و آبمیوههای تازه است. مصرف نوشابه، قهوه و نوشیدنیهای حاوی کافئین باید محدود شود زیرا این ترکیبها ادرارآورند و باعث کمبود آب بدن میشوند. بهتر است مایعات به صورت گرم مصرف شوند.در گذشته اکیناسه درمانی رایج برای سرم اخوردگی محسوب میشد اما امروزه به نظر میرسد تاثیر چندانی در پیشگیری از سرم اخوردگی ندارد. در مبتلایان به آسم استفاده از ترکیباتی مانند اکیناسه ممکن است باعث وخامت بیماری شود. نتایج یک مطالعه بالینی در آلمان نشان داده است عفونتهای با علایم شبیه سرم اخوردگی در صورت مصرف اکیناسه سریعتر بهبود مییابند. از سوی دیگر، اکیناسه سیستم ایمنی بدن را تقویت میکند. میزان مصرف توصیه شده 3 تا 5 میلیلیتر افشره یا 300 میلیگرم پودر اکیناسه، 3 بار در روز است.1 سیر، با خاصیت ضدویروسی و ضدباکتریایی خود و نیز قابلیت تقویتکنندگی سیستم ایمنی باعث بهبود سرم اخوردگی میشود. به بیمار توصیه کنید 3 حبه سیر به 3 لیوان آب اضافه کند و بگذارد آب به جوش بیاید. مخلوط را از روی شعله بردارد و به آن نصف لیوان آبلیمو و نصف لیوان عسل اضافه کند. مصرف روزی 3 بار از این معجون توصیه میشود.2 مخلوط پیاز قرمز، عسل طبیعی و شکر قهوهای یک درمان خانگی برای سرفه کودکان و بزرگسالان سرم اخورده است. پیاز را پوست بکنید و حلقهحلقه کنید. برشهای پیاز را به ترتیب با لایهای از عسل طبیعی یا شکر قهوهای بپوشانید. سپس آنها را برای 12 تا 15 ساعت (یک شب تا صبح) به همان وضعیت رها کنید. پس از گذشت این مدت، حدود یک فنجان شربت شیرین پیاز بهدست خواهد آمد. این شربت حاوی میزان قابلتوجهی ویتامینها و موادمعدنی است که از پیاز و عسل بهدست آمده و باعث نرم شدن گلو و بهبود سرفه میشود.3 ترکیب آبلیموی تازه و عسل طبیعی سرفه را درمان میکند و از تعداد دفعات حمله سرفههای تحریکی میکاهد. عسل طبیعی همراه با موم، اثر ضدویروسی و ضدباکتریایی دارد. ویتامین C و آنتی اکسیدانهای موجود در لیموی تازه سیستم ایمنی را تقویت و بهبود را تسریع میکند.4 چای بهلیمو و زبرفون، چای نسترن، چای آویشن، چای رزماری، چای مرزنجوش و چای اسطوخدوس همگی آثار ضد سرم اخوردگی دارند. دمکرده خانگی آویشن، چای زعفران و چای نعناع ضدسرفهاند. از بیمار بخواهید 2 تا 3 عدد فلفل را به تنهایی یا همراه با کمی زیره به آرامی بجود.5 چای گل ماهور برای درمان احتقان سینه و سرفه در سرم اخوردگی و آنفلوانزا توصیه میشود. این گیاه همانند یک داروی خلطآور اثر میکند و باعث رقیق شدن آن میشود. برگهای خشکشده گل ماهور را 10 دقیقه در آب جوش قرار دهید. جوشانده حاصل را با عسل طبیعی شیرین کنید.6 چای زنجبیل خاصیت ویروسکشی دارد و احتقان را برطرف میکند. برای تهیه این نوع چای، 2 قاشق غذاخوری زنجبیل تازه را در 2 فنجان آب برای مدت 15 دقیقه بجوشانید سپس آن را از روی شعله بردارید و 10 دقیقه صبر کنید تا خنک شود.7 تنفس هوای مرطوب (چه سرد و چه گرم) در تسکین گرفتگی بینی و گلودرد موثر است. یک راه موثر، گرفتن دوش آب گرم است. توصیه کنید بیمار بخار آب را استنشاق و از دستگاه بخور استفاده کند.8 تمیز کردن بینی در فرد سرم اخورده بسیار مهم است. به بیمار یاد بدهید موکوس و باکتریها را با استفاده از سرم شستشو یا محلول دستساز از بینی خارج کند. انجام این کار 2 تا 4 بار و حداکثر ساعتی یکبار در روز توصیه میشود. البته فین کردن باید با ملایمت انجام شود. با فین کردن شدید، ممکن است ترشحات چرکی به مجاری گوش رانده شوند.9 گرم نگه داشتن بدن و استراحت بهخصوص اوایل سرم اخوردگی یا آنفلوانزا باعث تقویت بیشتر سیستم ایمنی بدن در مبارزه با بیماری میشود. در صورت بروز تب، بهخصوص در کودکان، پاشویه با جوشانده ختمی موثر است.10 غرغره کردن آب نمک رقیق، خلط گلو را تخلیه و گرفتگی گوش را برطرف میکند. بهتر است بیمار آب نمک گرم غرغره کند. 4 بار غرغره کردن در روز توصیه میشود.11 قطره نعناع یا اکالیپتوس به تنفس راحتتر کمک بگیرد. ترکیبات نامبرده اثر التیامبخشی روی مخاط آسیبدیده بینی دارند.12 کمپرس گرم نواحی سینوسی هم مفید است. توصیه میشود برای بهبود درد سینوسها در سرم اخوردگی، روزانه 3 تا 4 بار کمپرس گرم روی نواحی سینوس گذاشته شود.نکته آخر اینکه بهتر است سرم اخوردهها هنگام خواب بالش اضافی زیر سر خود بگذارند. بالا بردن ارتفاع سر هنگام خواب به باز شدن مجاری هوایی سینوسها کمک خواهد کرد. دکتر شیرین میرزازاده
کد خبر: ۲۱۰۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۷/۰۹
از آنجائیکه وظیفه اصلی نماینده مجلس قانونگذاری است و نظارت، بنابراین پر بیراهه نیست انتظار داشته باشیم ، نماینده با ابزار این حرفه که همانا اشراف بر قوانین و رموز آن است، آشنائی لازم را داشته باشد
کد خبر: ۱۹۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۵/۳۰
بنده برای آقای زنگنه نه بهعنوان موافق و نه بهعنوان مخالف ثبتنام نکردهام، اما با روی کار آمدن وی آقازاده دلهدزد مانند مهدی هاشمی سر کار میآید و میداندار میشود
کد خبر: ۱۹۳۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۵/۲۱
اوای دنا-شهروند لنده ای:مرکز بهداشتی درمانی لنده ازامکانات بهداشتی و درمانی مناسب و قابل قبولی برخوردار نیست وباید این امکانات در آن ایجاد شود.چند روز قبل دچار بیماری و درد شدید شدم و با هزاران درد و رنج به مرکز بهداشتی و درمانی لنده مراجعه نمودم و از انجایی که تعداد زیادی از مردم در نوبت مداوا و طبابت بودند به علت درد شدید از آنها اجازه گرفتم و نزد پزشک کشیک رفتم اما وی برایم یک عدد آمپول نسخه کرد! و آن را تزریق نمودم ولی اصلا تاثیری نداشت مجبور شدم فاصله لنده تا دهدشت را با درد شدیدی که از ناحیه کلیه داشتم تحمل کنم و به اورژانس دهدشت مراجعه کنم .رفتم و سریعا چند تا امپول برایم نسخه و تزریق نمودند و بهبود نسبی پیدا کردم.
حال این سوال برایم پیش آمد که اشکال کار کجاست ؟
در دهدشت هم پزشک عمومی برایم نسخه کرده بود ایا بهداری لنده فاقد یک سرم و چند تا آمپول مسکن و موثر بوده ویا دلیل دیگری وجود دارد؟
این سوالی است که متاسفانه سالهاست جواب روشنی برای مردم لنده نداشت.حال که به برکت نظام مقدس جمهوری اسلامی و دولت خدمتگزار، لنده شهرستان شد انتظار می رود فرماندار محترم این شهرستان و مسول محترم بهداشت و درمان لنده که بومی منطقه هم هست و همه مسولین زیربط در این خصوص چاره اندیشی کنند و نسبت به تجهیز این درمانگاه هم به لحاظ نیروی انسانی و هم به لحاظ امکانات دارویی و پزشکی اقدام لازم را بعمل آورند .
بی شک سلامتی مردم در اولویت اول قرار دارد!
کد خبر: ۱۳۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۱۱/۱۰
اوای دنا-دکتر علی شریعتی می فرمودند:اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن ،در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است.
وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم.
اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشهای را بالا ببری
به سه چیز تکیه نکن ، غرور، دروغ و عشق.آدم با غرور می تازد،با دروغ می بازد و با عشق می میرد
رقص اشکهایم را بر گونه هایم در اینه می نگرم و صدای عشق بازی باد را بر روی برگهای درخت حس می کنم و خدا را می خوانم
عمری گداختن از غم نبودن کسی که، تا بود، از غم نبودن تو می گداخت
کسی که خواب باشد را اگر صدا کنیم بیدار میشود اما هستند کسانی که خود را به خواب زده اند و با هیچ صدایی بیدار نمیشوند
من به اندازه ی یک ابر دلم می گیرد،وقتی از پنجره بر پوچی افکار جهان می نگرم-
باتو،همه ی رنگهای این سرزمین مرا نوازش می کند باتو،آهوان این صحرا دوستان همبازی من اند باتو،کوه ها حامیان وفادارخاندان من اند باتو،زمین گاهواره ای است که مرا در آغوش خود می خواباند
ابر،حریری است که برگاهواره ی من کشیده اند وطناب گاهواره ام را مادرم،که در پس این کوه هاهمسایه ی ماست در دست خویش دارد باتو،دریا با من مهربا نی می کند
باتو، سپیده ی هرصبح بر گونه ام بوسه می زند باتو،نسیم هر لحظه گیسوانم را شانه می زند باتو،من با بهار می رویم باتو،من در عطر یاس ها پخش می شوم باتو،من درشیره ی هر نبات میجوشم باتو،من در هر شکوفه می شکفم باتو،من درمن طلوع لبخند میزنم،درهر تندر فریاد شوق میکشم،درحلقوم مرغان عاشق می خوانم در غلغل چشمه ها می خندم،درنای جویباران زمزمه می کنم باتو،من در روح طبیعت پنهانم باتو،من بودن را،زندگی را،شوق را،عشق را،زیبایی را،مهربانی پاک خداوندی را می نوشم باتو،من در خلوت این صحرا،درغربت این سرزمین،درسکوت این آسمان،درتنهایی این بی کسی،
غرقه ی فریاد و خروش وجمعیتم،درختان برادران من اند و پرندگان خواهران من اند وگلها کودکان من اند و اندام هر صخره مردی از خویشان من است و نسیم قاصدان بشارت گوی من اند وبوی باران،بوی پونه،بوی خاک،شاخه ها ی شسته، باران خورده،پاک،همه خوش ترین یادهای من،شیرین ترین یادگارهای من اند.
بی تو،من رنگهای این سرزمین را بیگانه میبینم بی تو،رنگهای این سرزمین مرا می آزارند بی تو،آهوان این صحرا گرگان هار من اند بی تو،کوه ها دیوان سیاه و زشت خفته اند بی تو،زمین قبرستان پلید و غبار آلودی است که مرا در خو به کینه می فشرد ابر،کفن سپیدی است که بر گور خاکی من گسترده اند وطناب گهواره ام را از دست مادرم ربوده اند و بر گردنم افکنده اند بی تو،دریا گرگی است که آهوی معصوم مرا می بلعد بی تو،پرندگان این سرزمین،سایه های وحشت اند و ابابیل بلایند بی تو،سپیده ی هر صبح لبخند نفرت بار دهان جنازه ای است بی تو،نسیم هر لحظه رنج های خفته را در سرم بیدار میکند بی تو،من با بهار می میرم بی تو،من در عطر یاس ها می گریم بی تو،من در شیره ی هر نبات رنج هنوز بودن را و جراحت روزهایی را که همچنان زنده خواهم ماند لمس می کنم. بی تو،من با هر برگ پائیزی می افتم.بی تو،من در چنگ طبیعت تنها می خشکم بی تو،من زندگی را،شوق را،بودن را،عشق را،زیبایی را،مهربانی پاک خداوندی رااز یاد می برم بی تو،من در خلوت این صحرا،درغربت این سرزمین،درسکوت این آسمان،درتنهایی این بی کسی،نگهبان سکوتم
درختان هر کدام خاطره ی رنجی،شبح هر صخره،ابلیسی،دیوی،غولی،گنگ وپرکینه فروخفته،کمین کرده مرا بر سر راه،باران زمزمه ی گریه در دل من، بوی پونه،پیک و پیغامی نه برای دل من،بوی خاک،تکرار دعوتی برای خفتن من، شاخه های غبار گرفته،باد خزانی خورده،پوک،همه تلخ ترین یادهای من،تلخ ترین یادگارهای من اند.
….این عزاداری نیست که ما برای امام حسین انجام میدهیم بلکه این عمل شکمی از عزا در آوردن است. خداوندا! به هر آنکس که دوست میداری،بیاموز که عشق از زندگی کردن برتر است و به هر آنکس که بیشتر دوست میداری، بچشان که دوست داشتن ازعشق والاتراست.
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش و او یک ریز،ولی پی در پی و آرام،دم گرم خودش را در گلویم سخت نقشبارد و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد.
در بیکرانه ی زندگی دو چیز است که افسونم میکند: آبی آسمان که میبینم و میدانم که نیست و خدایی که نمیبینم ومیدانم که هست.
مادرم می گفت که عاشقی یک شب است و پشیمانی هزار شب اما حالا هزار شب است که پشیمانم که چرا یک شب عاشقی نکردم. اگر تنها ترین تنهایان شوم باز هم خدا هست او جانشین تمام نداشتنهای من است. زنده بودن را به بیداری بگذرانیم که سالها به اجبار خواهیم خفت.
اوای رودکوف/
کد خبر: ۱۰۵۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۷/۲۶
اوای دنا: آیین معارفه و تودیع استانداران سابق و جدید اردبیل حاشیههایی داشت که از نظر میگذرد. * مراسم معارفه استاندار اردبیل بعد از ۴۰ دقیقه تاخیر در مجتمع فدک اردبیل با قرائت آیاتی از قرآن کریم آغاز شد و مجری این برنامه در هر فرصتی سعی میکرد اشعاری ترکی با احساسات خاص قرائت کند تا فضای جلسه را از سنگین بودن رسمی به حالت پویایی و نشاط سوق دهد که در این بین واکنش نماینده مردم اردبیل به اشعاری با مضامین اردبیل خنده را بر لب حاضران مینشاند. * در حالی که تشریفات عجیبی در استقبال از استاندار جدید به راه افتاده بود چند دستگاه اتوبوس حمل و نقل عمومی اردبیل در جلوی مجتمع فدک حاضر بود که بر روی این اتوبوسها پلاکاردی با مضمون «ستاد استقبال مردمی» نوشته شده و از طرفی تعدادی از همروستاییهای نیکزاد گوسفند به محل حضور نیکزاد آورده بودند تا جلوی او قربانی کنند. * از تشریفات عجیب این مراسم آمادهباش کامل نیروهای آتشنشانی با لباس فرم و همچنین تعدادی جوان و نوجوان بسیجی با لباس متحدالشکل به همراه گل و پرچم سهرنگ جمهوری اسلامی ایران بود که یک تونل خوبی را برای عبور وزیر و استاندار جدید به وجود آورده بودند. * هرچند رئیس شورای شهر اردبیل در سخنرانی افتتاح پروژههای عمران شهری اعلام کرد که استقبال از نیکزاد شکل مردمی داشته اما از چند روز پیش شورای شهر و شهرداری که نمیتوانستند خوشحالی خود را از انتخاب شهردار سابق اردبیل به عنوان استاندار کتمان کنند بنرها و پارچه نوشتههای متعددی در سطح شهر و جلوی فدک اردبیل نصب کرده بودند تا حضور نیکزاد را تبریک بگویند. * در مراسم معارفه امروز ۱۰ نفر از نمایندگان مردم استان در مجلس گرفته تا یکی از جانبازان سخنرانی کردند که معاون عمرانی استاندار اولین سخنرانی بود که پشت تریبون رفت و به ارائه گزارشی از عملکرد صابری در حوزههای مختلف پرداخت. * در این مراسم رئیس کل دادگستری استان، رئیس مجمع نمایندگان استان در مجلس، مصطفی افضلیفرد نماینده مردم اردبیل در مجلس به نمایندگی از نمایندگان حوزه انتخابیه اردبیل، نیر، نمین و سرعین و یونس اسدی به عنوان منتخب نمایندگان شهرستانهای مختلف استان و همچنین نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه اردبیل، سید حسین صابری استاندار سابق اردبیل، وزیر کشور و در نهایت نیکزاد استاندار جدید اردبیل به ایراد سخنرانی پرداختند به طوریکه این مراسم بیش از ۳. ۵ ساعت به طول انجامید. * جلسه معارفه به قدری طولانی شد که تعدادی از شرکتکنندگان چند بار برای هواخوری به بیرون از جلسه رفته و هوایی تازه کردند. * در این مراسم از مدیران کل تا مدیران جزء از فرمانداران تا بخشداران و شهرداران و همچنین برخی از صنوف و عموم مردم حاضر شده بودند به طوریکه هم بخش اصلی و هم طبقه فوقانی مجتمع فدک مملو از حاضرانی بود که برای این مراسم آمده بودند. * در خلال برنامه خانواده نیکزاد همسر و دو فرزند او به همراه مادر اکبر نیکزاد در سالن جلسه حاضر شده و پرسنل شهرداری نیز به گرمی از فرزند خردسال او استقبال کرده و او را بارها به آغوش گرفتند که برخی شیطنتهای پسر نیکزاد نیز در قسمت عقب سالن به برخی بینظمیها کمک کرده بود. * از دیگر حاشیههای این مراسم پخش کلیپی از عملکرد سید حسین صابری با عنوان خدمت بیمنت بود که به زیبایی دستاندرکاران استانداری عملکرد دو ساله وی را به تصویر کشیده و ناگفتههای دوران مدیریتی وی را به ویژه سفرهای هفتگی به شهرستانها و روستاها در قالب کلیپی به نمایش گذاشتند که تنها اشکال این کلیپ افزودن برخی پروژههایی بود که به در سالهای گذشته به دست استانداران قبلی افتتاح شده بود. * از بین نمایندگان استان تنها منصور حقیقتپور که گفته میشود با سید حسین صابری میانه خوبی ندارد در مراسم حاضر نشده بود و مجری برنامه نیز حاضر نبودن وی را در جلسه به حاضران گوشزد کرد. * در این مراسم تعدادی از سخنرانان از وزیر کشور به عنوان دکتر و تعدادی نیز به عنوان مهندس یاد میکردند در حالی که بر اساس قانون دادن القاب غیرواقعی به اشخاص به ویژه در قالب مدرک تحصیلی غیرقانونی است اما هیچیک از مدیران و نمایندگان استان متوجه این مسئله نبودند. * رئیس مجمع نمایندگان استان در سخنرانی خود هم ایام گذشته نظیر هفته دولت را گرامی داشت و هم ایام پیش رو را به نام دفاع مقدس تبریک گفت و هم از حادثه زلزله و تسلیت آن سخنی به میان آورد. * در این مراسم انتقاد نماینده مردم اردبیل در مجلس مصطفی افضلیفرد در حالی از رسانهها در خصوص انتشار مطلبی با عنوان «نمایندگان در انتخاب استاندار جدید دخالتی نداشتند» سخن به میان آورد که اسناد خبری و صدای موجود این نماینده در گفتوگو با خبرنگار فارس به خوبی ثابت میکند که وی به صراحت اعلام کرده نمایندگان در جابهجایی استاندار اردبیل دخالتی نداشتند. * در تجلیل از زحمات سید حسین صابری استاندار سابق اردبیل دستاری از جانبازان دوران دفاع مقدس در خطابه خود از زحمات وی قدردانی کرده و برای نیکزاد آرزوی توفیق کرد. * در حالی که در این مراسم حضور باقری جدی قهرمان پارالمپیک نیز به چشم میخورد، مجری برنامه به سرعت قهرمانی باقری جدی، مجید فرزین و انوشیروانی را در پارالمپیک و المپیک تبریک گفت. * امام جمعه اردبیل نیز در این مراسم از ریخت و پاشهای انجام شده در مراسم معارفه به ویژه آمادهباش نیروهای آتشنشانی و برخی کارهای زاید تشریفاتی انتقاد کرد و اظهار داشت: اگر قرار است چنین کارهایی معمول باشد پس چرا برای سایر استانداران و یا مدیران انجام نمیشود. * امام جمعه اردبیل پس از پایان سخنان خود با عذرخواهی از وزیر کشور سالن جلسه را ترک کرد و در هنگام رفتن بیان کرد: بنده برای معارفه استاندار تا ساعت ۱۱ برنامهریزی داشتم و به دلیل انجام مصاحبه مهم با یکی از خبرگزاریهای مهم کشوری باید به وعده خود عمل کرده و در محل مصاحبه حاضر شوم. * استاندار سابق اردبیل به رغم پخش شدن کلیپی از عملکرد خود حدود ۲۰ دقیقهای نیز صحبت کرد و از برخی کارهای انجام شده سخن به میان آورده و در خطاب به اظهارات افضلیفرد نماینده مردم اردبیل در مجلس در خصوص ثابت ماندن نرخ بیکاری به کاهش تدریجی آن اشاره کرد. * در این مراسم احکام استاندار جدید قرائت و از زحمات صابری نیز با لوح سپاس و هدایایی تجلیل شد و به صورت ابتکاری لوح سپاس تهیه شده از طرف صابری به نیکزاد تقدیم شد. * در این مراسم جمعی از عکاسان و فیلمبرداران در قسمتهای مختلف سالن مشغول فعالیت و شکار صحنهها بودند و تعداد ۱۵ خانم نیز در سالن جلسه حضور داشتند که اغلب آنها از خبرنگاران رسانههای گروهی استان و نشریات محلی بودند. * طولانیترین سخنرانی را در این مراسم وزیر کشور انجام داد که با لحنی شوخی به اظهار نارضایتی برخی از نمایندگان و مسئولان از جابهجایی استاندار اردبیل پاسخ داد و گفت: تا دیروز به ما فشار میآوردند که استاندار را تغییر دهید اکنون همان افراد به خاطر همین جابهجایی از ما گله میکنند. * وزیر کشور همچنین به سفت و سخت بودن صابری در هزینه بیتالمال اشاره کرد و یادآور شد: من یقین دارم که صابری اجازه نمیدهد ریالی از بیتالمال صرف کارهای بیهوده شود. * در این سخنرانی وزیر کشور از جلیل جعفری بنه خلخال نماینده خلخال و کوثر در مجلس به عنوان نخبه حوزه فناوری هستهای یاد کرد و با خطاب قرار دادن وی گفت: ایران امروز در عرصه هستهای سرآمد کشورهای دنیاست. * با وجود طولانی بودن مراسم هیچ پذیرایی از حاضران در پایان جلسه صورت نگرفت و حاضران با خستگی تمام و مدیران با صرف کردن یک روز کاری خود به مراسم معارفه به خانههای خود برگشتند. *به گزارش فارس، آخرین سخنران این مراسم اکبر نیکزاد استاندار جدید بود که در سخنان خود بارها از خاطرات شیرین دوران شهرداری خود گفت و به علاقمندی خود به آش دوغ نیز اشارهای کرد و اظهار داشت: بنده حسرت به دل ماندم که در اردبیل مثل همه مردم به مغازه آشفروشی رفته و دل سیر آش دوغ بخورم. * نیکزاد به روند پایان ماموریت خود در شهرداری اردبیل و حضور در دو استان قزوین و کهگیلویه و بویراحمد به شوخی اشاره کرد و افزود: وزیر کشور بنده را به قزوین فرستاد تا همچون معاونان قبلی استاندار بر اثر سقوط هواپیما جانم را از دست بدهم و به کهگیلویه و بویراحمد فرستاد تا شاید در این منطقه کوهستانی بلایی سرم بیاید اما با برگرداندنم به اردبیل ثابت کرد «مال بد بیخ ریش صاحباش است».
نیکزاد همچنین به دوستانش از خطه کرمان همولایتیهای صابری در زمان بازسازی بم و زرند کرمان و ابراز ارادت آنها اشاره کرد و گفت: هنوز که هنوز است از بم دوستانم برایم خرما میفرستند و ما نه تنها امروز بلکه در آینده نیز مهماننوازی خود را به صابری نشان خواهیم داد.
کد خبر: ۹۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۶/۱۸
اوای دنا:سید ناصر حسینیپور، خاطرات روزانهاش را در تکههای کاغذ روزنامه و پاکت سیگار مدون کرده و همزمان با آزادی٬ آنها را در عصای خود جاسازی کرده و با خود به ایران آورد.سال ۶۵ و ۱۴ سال داشتم. من قبل از عملیات کربلای ۴ رفتم و رسماً در کربلای ۴ تخریبچی بودم. در کتاب دقیقاً شرح دادم که در ۱۳ سالگی از خانه فرار کردم و به شیراز رفتم، چون فکر میکردم از شهری غیر از شهر خودمان میتوانم به جبهه اعزام بشوم. خانواده خیلی دنبالم گشتند. برایشان نامه نوشتم که در کردستان هستم، داریم با عراقیها میجنگیم، روی سرم ان خمسه خمسه میبارند، پدر جان! اگر شهید شدم، پرچم سیاه نزنید، پرچم قرمز بزنید، برایم گریه نکنید، شهید گریه ندارد و از این حرفها. برادر شهیدم مهر روی پاکت پستی را دیده و فهمیده بود که من در شیراز هستم.
البته من نمیدانستم دستم جلوی او رو شده است و موقعی که به خانه برگشتم از این شرمنده بودم که به آنها بهدروغ گفته بودم که در کردستان با عراقیها جنگیدهام. برادر شهیدم سر به سرم میگذاشت و میگفت: «سید! حضرت عباسی کجا بودی که آن نامه را نوشتی؟». گفتم: «یک نوشابه و یک ساندویچ سوسیس خریدم و روی صندلی ترمینال شیراز نشستم و این نامه را نوشتم.» این نگاه من و بچههای دهه ۶۰ بود به جنگ و تبعیت از ولی و جنگیدن با دشمن. این آرزوی ما بود.کتاب «پایی که جا ماند؛ خاطرات سید ناصر حسینیپور از زندانهای مخفی عراق به چاپ بیستم رسید.
«پایی که جاماند» خاطرات ۸۱۱ روز اسارت سیدناصر حسینیپور از زندانهای عراق در دوران رژیم بعثی است. این یادداشتهای روزانه از ۳ تیر ۱۳۶۷ آغاز میشوند و تا ۲۲ شهریور ۱۳۶۹ ادامه مییابند و حوادث و رویدادهایی که در اردوگاه های عراقی اتفاق میافتد را روایت میکند.سیدناصر حسینیپور، خاطرات روزانهاش را در تکههای کاغذ روزنامه و پاکت سیگار مدون کرده و همزمان با آزادی٬ آنها را در عصای خود جاسازی کرده و با خود به ایران آورد.وی در اوایل دهه ۷۰ ، کار نگارش این یادداشتها را آغاز کرد و تا کار نگارش آنها نزدیک به ۵ سال طول کشید اما همزمان با پایان نگارش کتاب از انتشار آن منصرف شد. سرانجام با صحبت دوستان و نزدیکان وی در سال ۱۳۹۰ به انتشار این اثر تن داد و در بهمن ۱۳۹۰ این کتاب منتشر شد. در حالی که هنوز یکسال از انتشار این اثر نگذشته این کتاب به چاپ بیستم رسیده است و یکی از کتابهای مهم در ادبیات مقاومت محسوب می شود.توصیف دقیق از زندگی اسرا در زندانها، مقاومت اسرا در برابر زورگوییهای بعثیها، توصیف فضای اسارت و …. از ویژگیهای این کتاب است.یا مهدی عج/
کد خبر: ۸۱۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۴/۰۲
اوای دنا :خاطره ای از زبان همسر شهید مهدی باکری«بهش گفتم: توي راه كه برمي گردي، يه خورده كاهو و سبزي بخر. گفت: من سرم خيلي شلوغه مي ترسم يادم بره، رو يك تيكه كاغذ هرچه مي خواي بنويس، بهم بده.
همان موقع داشت جيبش را خالي مي كرد، يك دفترچه يادداشت و يك خودكار درآورد گذاشت زمين برداشتمشان تا چيزهايي كه مي خواستم تويش بنويسم، يك دفعه بهم گفت: ننويسي ها! جا خوردم.
گفت: اون خودكاري كه دستته مال بيت الماله! گفتم: من كه نمي خوام كتاب باهاش بنويسم. دو يا سه تا كلمه كه بيشتر نيست. گفت: نه! كم و زياد فرق نمي كنه، بيت الماله!»
..................................................
کد خبر: ۴۱۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۱/۱۳
درمان سرطان با نیش عقرب و افعی!
کد خبر: ۱۵۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۸/۲۴