ریاست محترم جمهور اسلامی، در مکتب خود شما و حوزه شما در قران به ما گفتید اشداء علی اکفار و رحماء بینهم. اما از اینکه متن قرآن را بر عکس در حال عمل شدن می بینم شدت را بر دوستان و نهایت رافت و مهربانی با دشمنان می بینم گلایه دارم
به گزارش پایگاه خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir،
دکتر شیرعلی خرامین، استاد دانشگاه و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی یاسوج در پی شهادت آیت الله نمر، و اتفاقات بعد از آن نامهای به دکتر روحانی رئیس جمهور ایران نوشت که متن این نامه به شرح زیر می باشد.
بسمه تعالیریاست محترم جمهوری اسلامی ایرانجناب حجت االاسلام والمسلمین آقای دکتر روحانیسلام علیکمبا عرض ادب و احترام فراوان
نامه حضرتعالی خطاب به ریاست محترم قوه قضاییه و وزیر محترم کشور را از صدا و سیمای جمهوری اسلامی به عنوان یکی از نکات مهم و تیترهای اصلی به اطلاع ملت ایران رسید، شنیدم و دیدم. بعنوان یک مدرس دانشگاه و عضوی از این کشور اسلامی از محضر شما کسب اجازه می نمایم تا نکاتی را به عرض عالی برسانم.
از اینکه دستور سریع ، قاطع و به موقع در مورد حوادث ناگوار اتفاق افتاده، با ذکر تاریخ پاسخ گویی (که در کشور ما نادر اتفاق افتاده) صادر گردید مایه خوشحالی بسیاری از مردمان کشور گردید. از اینکه شنیدیم که سفارت کشوری که حکم مهمانان ما را داشتند ( هر چند ناباب) مورد تعرض قرا گرفته و برای ساکنان آن اسبا ب مشکلاتی را فراهم نموده است حقیقتا آزده خاطر شدیم. از اینکه می دانیم این عمل وجهه نظام مقدس و سربلند اسلامی را در دنیا مورد خدشه و زمینه بدنامی را برای آن ایجاد می نماید باز دل همه دلبستگان به نظام امام عزیز و میراث شهدا را به درد آورد.و به همین خاطر نامه حضرتعالی مسرت بخش و امیدوار کننده همچون مرحمی می تواند بر دل فرزندان خمینی کبیر باشد. اما آنچه نگارنده را به نوشتن این خطوط نا مفهوم واداشته است این مسائل نبوده است. بلکه بیشتر گلایه ای بعنوان یک شهروند خدمت حضرتعالی و معرفی متهمان و مجرمان اصلی قبل از وزارت محترم کشور و قوه محترم قضاییه بر اساس حدسیات ناقص خودمان می باشد.از اینکه وقتی ناموس ملت رشید و سربلند و عزت مند ایران در سرزمین امن مکه و مدینه مورد تعرض قرار گرفت و این نامه ها با این تندی را ندیدیدم گلایه مندیم. از اینکه ۵۰۰ زایر مظلوم لب تشنه در سرزمین منا زیر سایه بی تدبیری و( تاریخ گواهی خواهد داد عمدیات ال سعود و نوعی خرابکاری عمدی ) آل سعود یهود نفس در سینه هایشان ماند و زیر دست و پا و یا در کانتینر های داغ جان دادند و این نامه ها با این ادبیات و قاطعیت را ندیدند گلایه دارم. از اینکه مردم مظلوم یمن به جرم دوستی با کشور ایران اسلامی زیر بمباران بی سابقه بمبهای منع شده حتی برای حیوانات سوختند و جان دادند و کودکان و مادرانش سوختند و از این قماش نامه های ندیدند گلایه دارم. از اینکه شیخ مظلوم زاکزاکی و هزاران تن از اصحاب و اولادش به جرم دوستی با ایران در آتش خشم کثیف اذناب آل یهود سوختند و به یک تماس تلفنی ساده اکتفا شد گلایه دارم. از اینکه برای شهادت شیخ مظلوم و شهید النمر به اندازه سفارت ال یهود نامه ندیدم گلایه دارم.
ریاست محترم جمهور اسلامی در مکتب خود شما و حوزه شما در قران به ما گفتید اشداء علی اکفار و رحماء بینهم. اما از اینکه متن قرآن را بر عکس در حال عمل شدن می بینم شدت را بر دوستان و نهایت رافت و مهربانی با دشمنان می بینم گلایه دارم
مگر نه در فقه حوزه شما ولی دم هر خون شیعه در هر جای دنیا ریخته شود کل شیعیان عالم می باشد. از اینکه شما بعنوان ولی دم شیعیان به اندازه حادثه پاریس عصبانی نشدید گلایه دارم.
در نامه شما ذکر شده بود مقصر اصلی شناسایی و معرفی شود جناب ریس جمهور بزرگوار نه به قوه محترم قضاییه و نه به دولت محترم زحمت ندهید. اجازه دهید تا بنده با ذهن ناقصی که نه از حقوق سر در می آورد نه از جرم شناسی خدمت حضرتعالی با اطمینان بالا معرفی نمایم.
مقصر حادثه کسانی بودن که نزدیک به ۲۰ نفر از انسانهای مظلوم را در کنسولگری افغانستان سر بریدن. ومظلومانه مثله کردن. همانانی که جیره خوار و پرورش یافته مکتب دو محمد نحس: ابن عبدلوهاب و ابن سعود بودند. مقصر اصلی کسانی بودند که سفارت ایران مظلوم را در زمان جنگ در لندن به آتش کشدیدند و کارکنان آن را به شهادت رسانده و یا بدنشان را سوراخ سوراخ کردند و احدی خم به ابرو نیاورد.مقصر اصلی کسانی بودند که خانه سفیرمان را در لبنان به بمب بستند و زن و فرزند سفیرمان را تکه تکه کردند. مقصر اصلی کسانی بودند که سفیر کشوری را که مهان مردم سودان بود به اسلرت بردن و بعد از ماهها زجر و شکنجه با هزینه های زیادی فروختند. مگر نه در ادبیات زیبای ایرانی می گوییم خودکرده را تدبیر نیست. همه این اقدامات زیر سر چه کسانی بود چه کسانی اینگونه ادبیات را به عالم معرفی نمودند.
جناب ریس جمهور عزیز شما به جای قاطعیت با اینان و با ال سعود یهود و وارثان قبایل مضر و ربیعه شمشیر را به سوی چهار و پنج بچه جوان رنجیده و خون دل خورده ای که حیثیت و ناموس و تبارشان را زیر دست پای انسانهای جاهل در حال له شدن می بینند و به ظاهر متهم به این کار می باشند نشانه رفته ایدجناب ریاست محترم جمهور : شنید ه اید فردی وارد مسجد شد و زن ومردی را درحال عمل شنیع در محراب مسجد دید. به صورت آنان تف انداخت که چرا مرتکب عمل حرام در محراب می شوید. مرد خاطی رو به او نمود و گفت که مگر نمی دانید تف انداختن در محراب مکروه می باشد. فریاد و بیداد به راه انداختند و او را کشان کشان به سوی قاضی شهر بردند که این فرد در محراب تف انداخته است. قاضی اورا به دریافت شلاق به جرم عمل مکروه مجازات نمود. در حالی که شلاقها را می خورد فریاد زد وای به حال ملکی که که عمل مکروهش را با شلاق مجازات و به عمل حرامش می خندند. فرض کنیم این عمل کار جوانان خودسر به قول دوستان شما باشد تاوان این عمل مکروه کجا و جرم فرزندان ابن عبدلوهاب کجا.
آقای ریس جمهور مقصر بعدی رک وصریح مسئولین دولتی ما می باشند. چرا؟ ذهن خالی از قاعدهای حقوق ی من به من می گوید دولت مسئول پیش بینی و، جلوگیری از اعمال نا امنی در کشور و تامین امنیت ساکنان این کشور می باشد. چرا مسئولین شما نتوانستند حادثه را پیش بینی و نیروی امنیتی کافی برا جلوگیری از این نا امنی تدارک ببینند.اگر نتوانستند پیش بینی کنند پس دال بر ناتوانی زیر دستان شماست و باید مجازات شوند. و اگر توانستند و نکردند دال بر عناد (خدای نکرده) و خیانت است که باز مجازات مضاعف می طلبد. اگر این عمل آنطوریکه فرماندهی نیروی انتظامی در مصاحبه فرمودند توسط افراد نفوذی صورت گرفته است باز ابواب جمعی دولت شما در شناسایی این عوامل کوتاهی و مستوجب مجازات می باشند. پس دنبال مقصر نگردید.آقای ریس جمهور عزیز چرا وقتی به ناموس ایران اسلامی تجاوز شد اینقدر عصبانی نشدید. چرا وقتی فرزندان مظلوم و زوار بی گناه این مردم را کانتینر کانتینر زنده زنده در زیر خاک در حادثه منا دفن کردند این قدر عصبانی و بر افروخته نشدید. چرا وقتی یمن در زیر سم هواپیماهای غول پیکر مافوق پیشرفته آل مضر و ربیعه شخم زذده شد اینقدر عصبانی نشدی، چرا وقتی شیخ مظلوم نیجیریه ای و هزاران تن از اصحابش را به آن مصیبت دچار کردند رحما بینهم بودید. و چرا وقتی ناموس ایزدیان، شیعیان و کردها در بازار آل یهود مثل بردگان دست به دست می شد رحماء بینم بودید.
جناب ریس جمهور گلایه دارم که ای کاش به اندازه حادثه پاریس ( که آن هم امر غم انگیز ومصیبت باری بود) برای همه این مصیبت ها عصبانی می شدید و دستور سریع می دادید. آقای ریس جمهور محترم باز تاکید می کنم کار تعرض به سفارت مضموم و زشت و ناپسند بود اما مکروهی دی مقابل حرام بود. بیاییم اشداء علی اکفار و رحماء بینم یا تساوی بین کفار و دوستان قائل شویم.ایام مستدام باددکتر شیرعلی خرامینعضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی و مدرس دانشگاههای یاسوج
کد خبر: ۸۳۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۲۰
گزارشهای رسانهای حاکی است که عربستان از آنچه تغییر استراتژی واشنگتن در قبال ریاض دانسته خشمگین است و معتقد است که آمریکا اجرای توافق هستهای را به حمایت از عربستان ترجیح میدهد.
به گزارش "پایگاه خبری آوای رودکوف" به نقل از فارس ، در پی حوادث اخیر مربوط به سفارت عربستان در تهران که در واکنش به اعدام شیخ «نمر باقر النمر» روحانی بارز شیعه ایجاد شد، گزارشهای رسانههای سعودی اعلام کرده که استراتژی آمریکا در برابر ریاض تغییر کرده است.
روزنامه «العرب»، چاپ لندن نوشته که انتقادها به سیاست آمریکا در قبال تنشهای ایجاد شده میان ایران و عربستان از آنجا سرچشمه میگیرد که واشنگتن همانگونه که حوادث سفارت عربستان در تهران را محکوم کرده با همان شدت اعدام شیخ نمر را نیز نکوهش کرده است.
این روزنامه نوشته با توجه به دوگانگی در سیاستهای کشورهای غربی در این باره ریاض مطمئن شده که غرب ترجیح میدهد به ایران نزدیک شود به همین دلیل میزان اعتماد میان این کشور و غرب که از همپیمانان دیرین عربستان به شمار میرود کاهش چشمگیری داشته است.
در همین راستا «فیلیپ استیونز» کارشناس بریتانیایی میگوید که دیپلماتهای غربی تلاش میکنند استراتژی خود را در بلند مدت بر ایران البته بدون وجود روحانیها در قدرت بنا نهند و این مسأله همواره به مقایسه جامعه ایران با عربستان منجر میشود.
وی در روزنامه «فایننشال تایمز»، نوشته که جامعه ایران دارای ریشههای فرهنگی است و قشر متوسط جامعه از تحصیلات غربی برخوردار است در حالی که با توجه به معیارهای خاورمیانه میتوان گفت جامعه ایران از تنوع فکری برخوردار است و 60 درصد از دانشجویان این کشور را زنان تشکیل میدهند در حالی که در مقابل عربستان وجود دارد که دیدگاه وهابی خطرناک بر حکومت این کشور چیره شده است.
بر این اساس به نظر میرسد که «باراک اوباما» رئیس جمهور آمریکا آماده نیست تا اولویتهای خود را که از میل او به اجرای برجام نشأت گرفته، تغییر دهد به همین دلیل مقامهای سعودی از رشد روابط تهران و واشنگتن خشمگین شده تلاش میکنند چهرهای قدرتمند از خود در منطقه به نمایش بگذارند.
پیشتر «جان مککین» رئیس کمیته نیروهای مسلح سنا گفته بود گرچه آمریکا و عربستان در بسیاری از موارد از جمله اعدام اخیر روحانی شیعه در این کشور اتفاق نظر ندارند اما واشنگتن باید در مقابل ایران در کنار ریاض بایستد.
اما روزنامه نیویورک تایمز با بیان اینکه اروپاییها ریاض را به دلیل حمایت از تفکرات افراطی در شکلگیری گروههای تروریستی مقصر میدانند، نوشته بود در حوادث اخیر افکار عمومی بیشتر با ایران همراه بوده است.
کد خبر: ۸۳۰۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
استادخسرو معتضد - تاریخپژوه - متنی را در پاسخ به برخی اتهاماتی که علیه وی مطرح میشود منتشر کرده است.
به گزارش ،پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir، به نقل از ایسنا،
در پی ابهامات و اتهاماتی که هر از گاهی در شبکه پیامرسان موبایلی تلگرام متوجه خسرو معتضد میشود، این تاریخپژوه و روزنامهنگار متنی را ارسال کرده است.
در این متن آمده است:
«نادانان و بیسوادان و کمسوادان در هر دوره و زمانهای بودهاند و کسانی را که بنا به دلایلی مورد لطف و محبت مردم قرار میگرفتهاند به گونهای مورد حمله قرار میدادهاند تا آنان را تخریب کنند.
به مرحوم دکتر محمد مصدق هیچ وصلهای نمیچسبید. از این رو شایع کردند کتابی که او به عنوان رساله دکترای خود درباره ارث در اسلام نوشته است به قلم یکی از روحانیون قم بوده است. در حالی که آن کتاب را دکتر مصدق در سوییس به زبان فرانسوی نوشته بود و بعدها در سال 1331 که میراشرافی معروف مدیر روزنامه رسوای آتش خواست آن را در روزنامهاش به چاپ برساند مجبور شد مترجمی استخدام کند.
سرفرانسیس شپرد سفیر انگلیس در ایران که از مصدق به علت مبارزه او علیه استعمار ننگین شرکت نفت انگلیس و ایران تنفر داشت روزی در یادداشتی از سفارت انگلیس به وزارت خارجه لندن نوشته بود: از دهان مصدق بوی تریاک میآید. روزنامههای لندن هم این مهمل را چاپ کردند و جراید جیرهخوار در شرکت نفت در تهران آن را تکرار کردند.
حسین مکی سرسختانه در مقام نماینده مجلس به مبارزه با انگلیسیها پرداخت و آنها را با همه ید بیضایشان از آبادان بیرون انداخته بود و چون لکهای به دامان او نمیچسبید گذشته او را پیش کشیدند که در جوانی درجهدار و استوار نیروی هوایی بوده و در قسمت فنی نیروی هوایی خدمت میکرده است.
یک مامور اطلاعاتی انگلیس هم در گزارشی نوشت: «مکی مرد جسور و جدی و خطرناکی است. از مال دنیا چیزی جز خانه پدری ارثی ندارد و شاید بتوان با دادن صد هزار دلار رشوه او را از مخالفت بازداشت».
در حالی که این پیشنهاد باتوجه به شخصیت خاص مکی که ممکن بود پیشنهاد رشوه انگلیسیها را افشا کند خطرناک بود و اقدامی برای سنجش مکی نشد اما بعدها دشمنان آن رادمرد شایع کردند که به او صد هزار دلار رشوه دادهاند. مکی آنقدر نترس و بیباک بود که در سخنرانیهای خود در آمریکا، آنان را مورد عتاب و خطاب قرار داد که چرا مهار خود را دست انگلیسیها دادهاند و مردم تمام بدبختیهای خود را به دلیل حمایت آمریکا از انگلستان میانگارند.
یا به آیتالله کاشانی تهمت زدند که مبارزات 50 ساله خود و پدرش با انگلستان را فراموش کرده و انگلیسی شده است.
اخیراً نوبت من شده است که دیدم فردی در فلان شبکه پیامرسان موبایلی و در فضای مجازی این کشف را درباره من کرده است که من از خانواده و دودمان قاجاریه هستم و به همین علت در آثارم از پهلویها که اجداد مرا از سلطنت برکنار کردهاند انتقاد میکنم! متاسفانه کسانی هم بی هیچ مطالعه و پرسشی از روی دست هم کپی میکنند و برای هم میفرستند.
چند شب پیش از رادیو فردا تصادفاً شنیدم سوابق فعالیتهای کمونیستی جعفر پیشهوری در باکو را به طور کامل و جامع بیان میکرد اما اگر ما بخواهیم این مطالب را در رسانهها بگوییم فوراً عدهای رگ گردنشان بالا خواهد آمد که چرا این حرفها را میزنید. به ما برمیخورد.
مضحکتر اینکه دیگری در سایتی دیگر نوشته: فلانی - یعنی من - نوه عضدالملک قاجار هستم. بنابراین از قاجاریه هستم و مطالبی که مینوشتم و مینویسم از روی حب به قاجاریه و بغض به پهلوی است.
در همان حال یک مدعی هم مقالهای منسوب به من مربوط به 45 سال پیش را کشف میکند و روی سایت میگذارد و ادعا میکند من از شاه تعریف کردهام. آخر نفهمیدم من از قاجارها هستم و از پهلویها بدم میآید یا مداح شاه بودهام؟!
واقعیت را اما از زبان خود من بشنوید یا بخوانید:
من از سلسله قاجار که 125 سال ایران را در حالت قهقرا و ضعف و عقبماندگی نگاه داشت بسیار بدم میآید و کمترین نسبت خانوادگی با این ایل و تبار ندارم اما در میان همان قاجارها شاهزادگان شجاعی مانند عباس میرزا نایبالسلطنه وطنپرست و باسواد و عاشق ترقی و عظمت ایران و محمدعلی دولتشاه برادر او - که عثمانیها را سر جای خود نشاند - و شاهزاده حسامالسلطنه سلطان مراد میرزا که هرات را بازپس گرفته بودهاند که مورد احترام هر ایرانی هستند.
بنابراین ترهاتی را که بدخواهان مینویسند کما این که درباره مرحوم استاد علیاکبر دهخدا مینوشتند او صدهزار تومان بودجه دولت را صرف تدوین یک مشت مطالب بیهودهای کرد که لغتنامه خوانده میشود و خواسته نامش را بلندآوازه کند چیزی از ارزش و اهمیت مرحوم دهخدا کم نمیکند.
بیمایگانی در دوران حیات مرحوم ملکالشعرای بهار به او حمله میکردند که چگونه در دوران حیات رضاشاه قصیده بلندبالایی در وصف او به نام «دیروز و امروز» ساختی و چرا برای عروسی محمدرضا پهلوی ولیعهد و فوزیه شاهزاده خانم مصری سرود شادباش سر دادی که آهنگ آن را سرهنگ مین باشیان ساخت.
خدا بیامرزد ملکالشعرای بهار را که از آغاز سلطنت رضاشاه یا مأمورین دایره عملیات ویژه نظمیه قصد قتل او را در سال 1304 کردند و به علت اشتباه محض دیگری به نام واعظ قزوینی را سر بریدند، یا به علت سرودن اشعار انتقادی خود به زندان میافتاد و چند بار زندانی شد و یک بار او را به اصفهان تبعید کردند و آخر سر محمد علی فروغی شفاعت کرد و او را به تهران بازگرداندند و قرار شد کارهای ادبی و تحقیقی کند و حقوق او را که قطع کرده بودند برای امرار معاش خانوادهاش از نو برقرار کنند. به او پیشنهاد شد قصیدهای بسراید تا دیکتاتور، کینه خود را به او فراموش کند و او آن قصیده را سرود.
این کینتوزیها اما ادامه دارد.
فردا اگر بنویسم آدولف هیتلر آدمکش بوده لابد یکی پیدا میشود و مرا فرزند چهارم ژوزف استالین و از کمونیستهای صحیحالنسل و بلشویکهای وفادار مینامد!
من یکی از میان مردمم. مانند همه مردم و با همه احساسات و اندیشههای آنان. از دیکتاتوری نفرت دارم و از هوچیگری و شانتاژ نیز نمیترسم. ابلهان هرچه میخواهند و در چنته دارند بسازند و در فضای مجازی بگذارند.
این توضیح هم برای عدهای از طایفه قاجاریه است که از من میپرسند: آیا جنابعالی هم از ما هستی؟ در جوابشان عرض کردم خیر. از هیچ ایل و تبار و طایفهای نیستم. فقط ایرانی هستم و افتخار میکنم که از درون ملت ایرانم. همین!»
کد خبر: ۸۰۳۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۲۷
آوای رودکوف:سیما فردوسی دکترای روانشناسی بالینی در تشریح چگونه بُردن کودکان نزد پزشک و دروغهای که نباید درباره دکترها و مصرف دارو به کودکان گفت، توصیههای را عنوان کرد.
به گزارش پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir به نقل از تسنیم،
سیما فردوسی دکترای روانشناسی بالینی درباره بیماریهای کودکان و ترسی که بچهها از رفتن پیش دکتر دارندعنوان کرد: میدانیم که تمام کودکان از دکتر رفتن و دارو خوردن میترسند، این ترس غیرطبیعی نیست مگر اینکه بسیار شدید باشد.
وی ادامه داد: در این مورد باید واقعیتها را تا حدی برای کودکان شرح داد، یعنی اگر کودکی بیمار است باید به او بگوییم تو را به دکتر میبریم تا حالت خوب شود نه اینکه بگوییم با تو به خرید میرویم ولی کودک یکباره ببیند که پیش دکتر است.
این دکترای روانشناسی بالینی از دانشگاه لندن تصریح کرد: بنابراین اگر دکتر آمپول داد نباید به کودک بگوییم که حالا به خانه میرویم ولی او را برای تزریق آمپول ببریم.
کد خبر: ۷۹۰۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۱۴
فرزند وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی موسوم به زینت الوزرای دولت اصلاحات بازداشت شد. به گزارش پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir به نقل از فارس،
با حکم بازپرس دادسرای ویژه مفاسد اقتصادی ، محمد محسن مهاجرانی فرزند عطاءالله مهاجرانی وزیر لندن نشین فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت اصلاحات بازداشت شد.
منابع آگاه علت بازداشت فرزند مهاجرانی را بخاطر نقش وی در پرونده موسوم به دکل گمشده نفتی 87 میلیون دلاری عنوان کردند.
برای اولین بار اواخر سال گذشته خبر دکل گمشده نفتی متعلق به شرکت تاسیسات دریایی در خبرگزاری فارس منتشر شد.
کمیسیون انرژی مجلس هم طرح تحقیق و تفحص از این شرکت را کلید زد و برای دو تن از مدیران عامل سابق این شرکت پرونده قضایی تشکیل شد.
در دی ماه 93 نیز یکی از متهمان فساد در این شرکت بازداشت شد که غلامحسین محسنی اژهای سخنگوی قوه قضائیه نیز 6 ماه بعد در اواخر تیر ماه 94 این خبر را تایید کرد. دکل نفتی فورچونا از سوی مالک اصلی آن به خریدار دیگری فروخته شده و پس از حمل به مکزیک، هم اکنون در حال حفاری در آبهای خلیج مکزیک است.
البته ماجرای دکل فورچونا تنها بخشی از پرونده مفصل شرکت تاسیسات دریایی را از ابتدای تاسیس این شرکت و در دورههای مختلف مدیریتی تشکیل میدهد.
در حال حاضر این دکل نفتی در خلیج مکزیک در حال حفاری نفت است. این موضوع بر اساس اخباری است که در سطح رسانههای خارجی منتشر شده و برخی رسانههای داخلی نیز به آن اشاره کردهاند.
بر این اساس که دکل نفتی Furtuna متعلق به شرکت رومانیایی GSP که پول خرید آن توسط شرکت تأسیسات دریایی پرداخت شده با واسطه شرکت اماراتی با نام DEAN قرار بوده است که به ایران منتقل شود، در نهایت این دکل نه تنها به ایران منتقل نشده، بلکه از امارات مستقیم به خلیج مکزیک رفته تا در قالب قرارداد 894 روزه بین GSP و پمکس به کار حفاری بپردازد.
اما نکته جالب در این میان نحوه خرید این دکل نفتی به واسطه دو دلال نفتی است که گفته میشود یکی از آنها پسر یکی از مقامات سابق دولتی (فرزند مهاجرانی ) است
به گزارش فارس، پسر وزیر اصلاحات به عنوان پیشانی و مرد در صحنه یک تیم پشت پرده از نیروهای مشغول به کار و اخراجی یک نهاد خاص، در موضوع دلالی دکلهای نفتی فعالیت میکرده است.
بر این اساس، پسر مهاجرانی یک قرارداد مفصل با یکی از دلالان اصلی دکل یعنی رضا طباطبایی منعقد کرده است که بر اساس آن ۴۰ درصد از همه قراردادهایی با موضوعیت نفت و عاملیت وی سهم میبرده و برای این قرارداد ۳۰۰ میلیون تومان پیشپرداخت گرفته است.
نکته بسیار مهم اینجا است که دلالان شناخته شده دکل در ایران یعنی طباطبایی و شیرانی قرارداد دیگری را با مهرداد (همایون) انصاری شیرازی دلال بینالمللی و مشهور نفت و اسلحه در بارسلون اسپانیا منعقد کرده بودند که بر اساس آن معاملات دلالی و فروش دکل به ایران سازماندهی میشود.
ردپای همایون انصاری در بسیاری از معاملات و قراردادهای شبههناک و محل بحث دیگر هم دیده میشود.
از جمله این قراردادها می توان به قرارداد مشهور کرسنت و شرکت اینوک که ۵.۳ میلیارد دلار بابت فروش نفت به ایران بدهی دارد اشاره کرد.
بعضی مدیران نفتی میگویند، وی نفوذ بینظیری در معاملات خارجی نفتی ایران دارد و در اغلب معاملات نفتی ایران از خرید دکل گرفته تا قراردادهای توسعه میادین یا صادرات گاز می توان نشانی از او یافت.
در فروردین ۸۸ یکی از سایتهای خبری از ارتباطات یک آقازاده مشهور با وی برای تامین مالی انتخابات و برهم زدن معادلات سیاسی کشور خبر داده بود.
گفته میشود، بسیاری از پروژههای اقتصادی ایران که به تامین تجهیزاتی از خارج از کشور نیاز دارد، معطل و منوط به تصمیم همایون انصاری است.
پیگیری موضوع دکل گمشده ۸۷ میلیون دلاری پرده از شبکه عنکبوتی، گسترده و به هم پیوستهای از معاملات و دلالیهای شبههدار اقتصادی و سیاسی بر میدارد و هر یک از افراد درگیر در این مساله از جمله مدیران سابق شرکت تاسیسات دریایی و بستگان نزدیک آنها و باید به تناسب نقش خود در این پرونده پاسخگو باشند.
کد خبر: ۷۷۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۲۷
رئیسجمهور با تاکید بر اینکه کلمه تعطیل یا توقیف باید آخرین کلمات در یک رسانه باشد، گفت: ما در کنار نهاد رسانه نیازمند نظام مطبوعاتی شفاف با قوانین و مقررات روشن هستیم.به گزارش به گزارش پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir به نقل از خبرنگار حوزه دولت خبرگزاری فارس، حجتالاسلام حسن روحانی رئیسجمهور کشورمان با حضور در مراسم افتتاحیه بیست و یکمین نمایشگاه مطبوعات که صبح امروز در مصلای تهران برگزار شد، اظهار داشت: فرصت مغتنمی برای همه ما در نمایشگاهی که به نام رسانه، به نام مطبوعات، خبرگزاریها، پایگاههای خبری و نشریات مختلف ایجاد شده است.
رئیسجمهور با تأکید بر اینکه برای ورود به عصر و دنیای جدید نیاز به توسعه داریم، گفت: تردیدی نیست که مسیر و راه ورود به توسعه رسانه است. البته برای یک کشور مهمتر از اینکه یک رسانه داشته باشد، نهاد رسانه است. رسانهای که دارای سوابق بلند، با هویت، نگاه و دیدگاه خاص خود باشد.
وی در ادامه تصریح کرد: گرچه در کشور ما از اولین مطبوعه «کاغذ اخبار» یا «وقایع اتفاقیه» حدود 180 سال میگذرد اما از آن نشریات روزهای اولیه دیگر خبری نیست جز در آرشیو ،آن هم اگر مانده باشد.
روحانی ادامه داد: اما در دنیا روزنامههایی وجود دارد که بیش از 200 سال سابقه دارد از جمله «تایمز» لندن که عمری 230 ساله و یا «نیویورک تایمز» که 119 سال عمر دارد.
رئیسجمهور تصریح کرد: رسانهای که دههها از عمرش بگذرد بر حرفهای بودن و پختگیاش افزوده میشود و افکار عمومی را به خود جذب میکند.
وی بدترین جوانمردی را جوانمردی مطبوعات و رسانهها عنوان کرد و گفت: رسانهای که هنوز متولد نشده، بال و پر نگشوده و خود را به خوبی معرفی نکرده به دلایل واهی دچار تاخت و تاز دیگران قرار میگیرد، کلمه تعطیل و توقیف باید آخرین کلمات در یک رسانه باشد.
روحانی با تأکید بر اینکه ما همانطور که نیازمند به نهاد رسانه هستیم نیازمند به نظام مطبوعات نیز هستیم، گفت: ما نیازمند نظام مطبوعات شفاف، روشن با قوانین و مقررات روشن هستیم.
رئیسجمهور تصریح کرد: اگر قانون روشن باشد هر روز جمعی با به دست آوردن یک کلمه یا جمله نمیتواند با آزادی مطبوعات بازی کند. به همین خاطر نیاز به قانون شفاف، مقررات شفاف و تنبیه و تشویق روشن در این خصوص داریم.
وی با بیان اینکه آخرین و شدیدترین قانون جزا اعدام است، گفت: ما باید بدانیم اولین مجازات اعدام نیست، اولین مجازات جریمه، توقیف کوتاهمدت یا زندان کوتاه مدت است.
روحانی با بیان اینکه اگر قوانین روشن باشد هر روز جمعی نمیتوانند با به دست آوردن یک کلمه و جمله با آزادی مطبوعات بازی کنند، گفت: قانون شفاف و مقررات شفاف، تنبیه و تشویق روشن در همه دنیا رواج دارد و اولین مجازات اعدام نیست، بلکه اولین مجازات جریمه، توقیف کوتاه مدت یا زندان کوتاه مدت است.
رئیسجمهور تصریح کرد: هر مأمور امنیتی که نمیتواند معیاری برای مطبوعات و نشریات باشد و ما نیازمند آن هستیم که نظام، قانون و مقررات یکسانی را برای همه در برابر قانون داشته باشیم و این افتخار قانون اساسی کشور ما است که میگوید همه افراد و حتی رهبر معظم انقلاب در برابر قانون یکسان هستند و این افتخار اسلام است.
روحانی ادامه داد: مگر قابل تحمل است که در کشوری برخی رسانهها برای همیشه از تنبیه و توقیف و تعطیل و تهدید مصون باشند و یک حاشیه امن امنیتی دائمی برای آنها مقرر شده باشد که نه تنها هرچه میخواهند بگویند بلکه گاهی به عنوان پلیس مخفی عمل کنند.
وی خاطرنشان کرد: از مطالعه برخی از نشریات متوجه میشویم که فردا چه کسی دستگیر میشود، کجا تعطیل میشود و آبروی چه کسانی باید رفته شود در حالی که ما نشریات و رسانهها را برای آگاهی مردم داریم.
رئیسجمهور تصریح کرد: عدهای ادعای انقلابیگری دارند اما انقلابی بودن به چه معناست، انقلابی بودن به معنای اخلاق است و مردم ما انقلاب کردند تا اخلاق اسلامی در این کشور حاکم شود، موازین اسلامی در کشور معیار باشد و خون مردم، اموال و آبروی مردم محفوظ بماند و انقلابی بودن به معنای دروغ نگفتن، به دیگران تهمت نزدن است و انقلابی بودن به معنای آن است که چهره بزرگ نظام را که در انقلاب، دفاع مقدس و سازندگی برای کشور تلاش کرده است را حفظ کرد.
وی ادامه داد: انقلابی بودن به معنای به مردم امید دادن، اعتماد دادن است، از پایگاهی یک بخش از حکومت به بخش دیگری از حکومت حمله میکند و آیا این به معنای انقلابی و انقلابیگری است. یک وقتی در برخی نوشتهها هماهنگی راهبردی داشتیم که اصل بسیار مهم برای وحدت جامعه و حکمرانی سالم بود اما گاهی معکوس این جمله را مشاهده میکنیم و ناهماهنگی راهبردی وجود دارد که این بزرگترین خطری است که میتواند یک کشور و جامعه را تهدید کند.
روحانی تصریح کرد: تمام مطبوعات و رسانهها باید در برابر قانون یکسان باشد و اگر این بود ما کشور انقلابی هستیم و اگر نبود یعنی علیه انقلاب اسلامی و اخلاقی حرکت میکنیم.
رئیسجمهور با بیان اینکه دستگاه قضایی ما باید مأمن جامعه باشد، خاطر نشان کرد: اگر نمک سالم باشد، هر چیزی اشکال داشته باشد میتوان جلوی آن را گرفت اما اگر نمک فاسد شود کار بسیار سخت میشود، دستگاه قضا پایگاه امن مردم است، چرا که قاضی مأمن جامعه است و بسیار مهم است که جامعه ما احساس امنیت، یکسانی در سراسر دستگاههای کشور به ویژه دستگاه قضا داشته باشد.
وی ادامه داد: اگر عدالت برقرار شد، آنگاه ما بهتر میتوانیم از فکر و اندیشه بهرهبرداری کنیم و برای آگاهی جامعه تلاش کنیم، امروز تقریباً رسانههای یک طرفه به سمت پایان یافتن است و همه رسانهها دو طرفه هستند، مردم هم اظهار نظر میکنند نه در سایتها، شبکهها حتی کنار گیشه روزنامهفروشی با خریدن و یا نخریدن اظهارنظر میکنند.
روحانی تصریح کرد: رسانههای ما در این فضا باید مسئولیت سنگین را بر دوش خودشان احساس کنند، در شرایطی که امروز در آن قرار داریم در دو زمینه نیاز به امید داریم و القای امید در جامعه به دست مطبوعات، رسانهها، رسانه ملی و همه سایتها، فضای مجازی، فضای حقیقی است.
کد خبر: ۷۶۶۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۱۷
گاردین در گزارشی به پخش خندوانه در ایران و استقبال ایرانیها از استندآپ کمدی پرداخت.
پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir
مجله مهر: هرچند که در چند روز گذشته خندوانه درکشور خودمان کم سروصداترین روزهای اخیرش را میگذراند، وبسایت خبری انگلیسی گاردین گزارش دیروز عصر خودش را از منطقه خاورمیانه به پخش این برنامهی تاثیرگذار از رسانه ملی ایران اختصاص داد.گاردین با اشاره به نقاط قوت برنامه سازان این برنامه علی الخصوص رامبد جوان و حضور جنابخان تلاش این برنامه را زیرکانه و موفق دانست و فضای آن را توصیف و بخشهای مختلفش را معرفی کرد. گاردین با دیدگاه خاص خود بی توجه به پیشینه و سابقه طنز در ادبیات و هنر ایران تحلیلی از دلایل استقبال ایرانیها از استندآپ کمدی یا به قول خندوانهایها خنداننده ایستاده و عادت پخش و انتشار جوک ارائه داد و بدون ارائه آمار مشخصی سعی کرد با مقایسه این برنامه با برنامههای شبکههای ماهوارهای فارسی زبان، تلویزیون ملی را درجذب مخاطب تا حدی ناموفق نشان بدهد و از خندوانه به عنوان یک مورد نادر در جذب مخاطب یاد کرد. این روزنامه البته به پخش همیشگی برنامهها و سریالهای طنز و غیرایرانی هم اشاره نکرد و محتوای کمیک این برنامه، پوشش و همجواری مخاطبان زن و مرد را در این برنامه عجیب دانست که البته مشاهده این صحنهها برای مخاطب ایرانی امری عادیست. گاردین در ادامه با صحبت با معاون پیشین وزیر فرهنگ و ارشاد و صادق زیباکلام بر تحلیلهای خود اعتبار داخلی هم اضافه کرد. گزارش را در زیر میخوانید:
«یرانیان از جوک ساختن و شوخی کردن با هر چیزی لذت میبرند و به اشتراک گذاشتن این شوخیها از طریق تلفنهای هوشمند به یک عادت افراطی روزانه در برخی از آنها تبدیل شده. در کشوری با فضای سیاسی محدود، طنز موقعیتی فراتر از سرگرمیهای ساده به دست میآورد.
در حال حاضر، استندآپکمدی ارمغانی است که از طریق نمایش در تلویزیون دولتی به خانههای مردم آمده. خندوانه "laughmelon(ترکیبی از خنده و هندوانه) برنامهای ست که در کانال کمدی نسیم چند شب در هفته پخش میشود. میزبانی این برنامه با رامبد جوان، یک طنز پرداز شناخته شده محبوب بین جوانان است که دیگر کمدینهای ایرانی را به اجرای استندآپ کمدی دعوت میکند و در این نمایش رقابتی بین آنها برگزار میشود.
موفقیت این برنامه عجیب بوده چرا که تلویزیون دولتی با سانسورهایی همراه است در صورتی که برنامههایی مثل بفرمایید شام که از شبکههای ماهوارهای مثل منوتو که از لندن پخش میشوند سانسوری ندارند و از این لحاظ جذابیت دارند....
اگر چه تعدادی از ایرانیها تجربه قبلی در اجرای استندآپ کمدی را داشتند، این ژانر تنها به درستی با خندوانه معرفی شده و شروع این برنامه تبدیل شده به پلت فرمی برای اجرای استدآپ کمدی توسط بسیاری از کسانی که نمایش کمدی اجرا میکنند.
جوان برنامه را در مقابل مخاطبان انتخاب شده از مردان و زنان جوان اجرا میکند. پوشش زنان مانتو و روسریهای رنگارنگ است که در مقایسه با چادر سیاه و روسری که معمولا توسط زنان در تلویزیون ملی استفاده میشود جالب توجه است. کمدین ها اغلب آواز میخوانند و کف میزنند. مخاطبان مرد و زن کنار یکدیگر هستند که این یک صحنه غیر قابل تصور در تلویزیون دولتی ایران تا یک دهه پیش بود.
علی اصغر رمضانپور، معاون وزیر فرهنگ سابق، گفت: تولید کنندگان برنامه در برقراری ارتباط با جوانان موفق بودند چرا که خندوانه مسائل را از نزدیک لمس کرده و به عبور از خط قرمزها نزدیک بوده. اما به اندازه کافی در انجام این کار ظریف عمل کرده وموفق شده است.
رمضانپور به گاردین گفت: "این گروه سازنده و پشت صحنه با تلویزیون دولتی برای مدت زمان طولانی همکاری کردند به طوری که آنها به طور کامل از خطوط قرمز خود آگاه هستند، اما در عین حال می دانند که چگونه از منابع چشمگیر استفاده کنند به طوری که برای جوانان جذاب باشد. زیرکانه، در لفافه و عبور کردن از خط قرمزها"
"با ظهور رسانه های اجتماعی، به ویژه برنامه های پیام رسان آنلاین مانند وایبر و تلگرام که در ایران محبوب هستند، جوک گفتن اوج گرفته و به یک رسانه خاص در ایران تبدیل شده و هنگامی که بحث فقط شوخی است مردم خیلی درباره آن نگران نیستند و راحت حرفشان را میزنندو از شوخی به عنوان یک قالب و فضا برای بیان خودشان استفاده میکنند"
جوان نمایشی دونفره با یک عروسک مانند ماپت به نام "جنابخان" اجرا میکند که لهجه جنوبی ایران را دارد. در طول برنامه، عروسک آهنگهای فولکلور از نقاط مختلف ایران را میخواند که به نحوی تلاش برنامه نویسان برای رسیدن به توجه مردم سراسر کشور است. جوان همچنین بخشی از نمایش خود را به معرفی کتاب، نمایشنامه و گالری نمایشگاهها جدید اختصاص میدهد.
صادق زیبا کلام، استاد دانشگاه تهران و مفسر برجسته سیاسی، گفت دلیل اینکه خندوانه موفق بوده این است که یک برنامه دولتی معمولی نیست. و مطابق معمول دیدگاههای دولت را در موردمسائل اجتماعی بازتکرار نمیکند. " این برنامه صدای خاص خود را دارد. بر روی نظرات دولت منطبق نیست و واقعا به نحوی طبیعی است. "
زیبا کلام گفت که برنامه به طور غیرمستقیم فرصتی را برای بینندگان فراهم آورده تا بیش از حد دیدگاههای سیاسی خودشان را بیان کنند. در طول یک مسابقه اخیر بین دو کمدین در مقابل مردم، کمدینی که نظرش به نظر رئيس جمهور سابق تندرو، محمود احمدی نژاد نزدیکتر تلقی میشد رای پایینتری را از طریق پیامکهای مردم به دست آورد.، درحالی که کمدین دیگری که گرایشش به اصلاحطلبان نزدیکتر بود رای بالاتری به دست آورد.
زیبا کلام گفت ایرانیان به فعال رسانههای اجتماعی تبدیل شدهاند، چرا که آنها به طور طبیعی در بیانشان با محدودیتهایی روبرو هستند. او گفت این برای یک استاد دانشگاه مثل خودش عجیب است که صفحه اش در فیس بوک ۴۰۰۰۰۰ لایک کننده داشته باشد. "این یک اتفاق غیرمعمول است - به طور معمول یک استاد دانشگاه اروپا را با چنین دنبال کنندگانی در رسانه های اجتماعی نمیبینید."
کد خبر: ۷۳۶۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۱۱
به گزارش پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir به نقل از پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، حسن روحانی رئیس جمهور کشورمان در حاشیه هفتادمین نشست سازمان ملل متحد با شبکه CNN آمریکا مصاحبه اختصاصی داشت.
متن کامل گفت و گوی کریستین امانپور خبرنگار شبکه سی ان ان آمریکا با رییس جمهور به این شرح است:
مجری: به نظر میرسد کوششهای دیپلماتیک بسیار زیاد و متمرکزی این هفته در رابطه با سوریه انجام خواهد شد. آیا ایران به گفتگوی سیاسی دعوت شده و آیا ایران در کنار ایالات متحده کوششهایی را برای اتمام جنگ در سوریه ارائه خواهد داد؟
رییس جمهوری: ما از آغاز تحولات سوریه در طول 5 سال گذشته همواره تلاش کردیم که امنیت و ثبات به سوریه برگردد. در این راه اقدامات فراوانی را انجام دادهایم. از جمله گفتگو و رایزنی با کشورهای مختلف؛ هم اکنون نیز با برخی از کشورهای منطقه از قبیل عراق و روسیه و همچنین با برخی از کشورهای دیگر از اتحادیه اروپایی راجع به سوریه گفتگو میکنیم و هدف اصلی ما آن است که با تروریسم به طور جدی در سوریه مبارزه و شرایطی فراهم شود که مردم سوریه به کشورشان برگردند و در نهایت یک دموکراسی در این کشور حاکم شود.
مجری: ولی برای مدت زیادی ایالات متحده میگفت که ایران نمیتواند عضو این گفتگوهای سیاسی برای پیدا کردن راه و چاره سیاسی باشد. با توجه به آنچه از دیدار وزیر خارجه آقای جان کری با دکتر ظریف شنیده ایم، آیا این شرایط عوض شده است؟
رییس جمهوری: آنچه که قبلا هم اعلام شده بود این که گفتگوی ما با ایالات متحده آمریکا صرفاً راجع به مسأله هستهای خواهد بود و پس از آن که مسأله هستهای اجرایی و عملیاتی شد و مطمئن شدیم که این مسیر به درستی پیش میرود، آن وقت ممکن است که موضوع دیگری قابل گفتگو شود. هنوز راجع به اجرای برجام قدمهایی باقی است که باید انجام بدهیم.
مجری: پس میفرمایید که در حال حاضر ایران با آمریکا گفتگویی درباره سوریه نخواهد داشت ؟
رییس جمهوری: بین ایران و آمریکا مذاکره مستقیمی راجع به سوریه وجود ندارد اما در عین حال ایران با اتحادیه اروپا و کشورهای دیگر مذاکره دارد و آن کشورها هم با ایالات متحده در گفتگو هستند. بنابراین گفتگوی غیرمستقیم وجود دارد.
مجری: به نظر میرسد که ایالات متحده، بریتانیا، روسیه و ایران همگی از تعویض قدرت به نوعی صحبت میکنند که برجا ماندن پرزیدنت اسد را ولو برای مدت محدودی در بر خواهد داشت. آیا زمانی را میتوانید پیش بینی کنید که اسد جزو جغرافیای سیاسی این کشور قرار نگیرد؟
رییس جمهوری: وقتی در سوریه هدف اول ما بیرون راندن تروریستها باشد و مبارزه با آنها، چارهای نداریم جز این که حکومت مرکزی آن کشور را به عنوان مرکزیت برای مبارزه بپذیریم. والا اگر حکومت آن کشور را در نظر نگیرید، کجاست آن مرکزی که میخواهد با تروریستها بجنگد و مبارزه کند؟ من فکر میکنم که امروز همه پذیرفتهاند که حکومت اسد باید بماند تا بتوانیم با تروریزم مبارزه کنیم. اما به محض این که دیدیم این حرکت در حال موفقیت است و میتواند قدم به قدم تروریستها را به عقب براند، باید اقدامات دیگری انجام گیرد برای اینکه صدای مخالفین هم شنیده شود. و در سوریه آنهایی که معترض حکومت اسد هستند - البته نه آنهایی که تروریست هستند - پای میز مذاکره بیایند و با گروههای دیگر بنشینند و از جمله مقامات دولتی و آنوقت توسط خودشان برای آینده سوریه تصمیمگیری شود.
مجری: جناب رییس جمهور فکر میکنید روسیه در حال انجام چه کاری است؟ چرا پرزیدنت پوتین پرسنل، تسلیحات و جتهای جنگنده میفرستد سوریه و آنجا اردوگاه میسازد؟ فکر میکنید برای این است که از پیشرفتها و موفقیتهای ایالات متحده جلوگیری کند؟
رییس جمهوری: چند ماه پیش در ملاقاتی که با آقای پوتین داشتیم ایشان این مسأله را بطور مفصل مطرح کرد که روسیه تصمیم گرفته یک مبارزه جدیتری را با داعش در منطقه شروع کند. حتی در آن ملاقات پیشنهاد کرد که برخی از کشورها مثل ایران، عراق و روسیه با هم یک نوع شبه ائتلافی را تشکیل بدهند و به هم برای مبارزه با داعش و گروههایی شبیه به آن کمک کنند و در اصل مسأله، من موافق بودم و گفتم به هر حال هدف ما مبارزه با داعش است و هر کس کمک کند چه بهتر. او در آن ملاقات به من گفت که در این زمینه با آقای اوباما هم صحبت کرده و گفت که میخواهد مبارزه با داعش را تشدید کند و به من گفت که آقای اوباما هم از این کار استقبال کرده است. بنابراین از این حرکت جدید روسیه قبلاً ما مطلع بودیم. خود آمریکا هم مطلع بوده و حتی در آن ملاقات به من گفت که با آقای اردوغان صحبت کرده و با دیگران. بنابراین از قبل پیش بینی میشد که روسیه در زمینه مسایل منطقهای و از جمله مبارزه با داعش فعالتر شود و الان توان خودش را در منطقه برای مبارزه با داعش بیشتر کرده است.
مجری: ایالات متحده مدام تکرار میکند که اهداف روسیه معلوم نیست؟ چرا ایران از کسی که بیش از صدها هزار نفر از مردم خودش را کشته و از بمبهای بشکهای استفاده کرده و چندین میلیون نفر از هموطنان خودش را از خانههای خودشان رانده، پشتیبانی میکند؟ از چنین شخصی که خیلیها میگویند مسئولیت بوجود آمدن داعش و این گروهها را دارد؟
رییس جمهوری: واقعیت این است که دو نوع تصویر از سوریه مطرح است. یک تصویر همانی است که شما بیان کردید که عمدتاً در غرب و در آمریکا بیشتر مطرح است. و یک تصویر دیگری که در ایران و در برخی از کشورهای منطقه و شاید از جمله روسیه مطرح باشد. شما میدانید که در زمانی که ما در جنگ با عراق بودیم و صدام به ما حمله کرد و یک جنگ هشت ساله داشتیم یکی از کشورهای معدودی که در منطقه از ما حمایت میکرد علیه صدام، پدر همین آقای بشار اسد، حافظ اسد بود. ما از آن زمان یک روابط بسیار خوب و نزدیکی با این کشور داشتیم. باز شما میدانید آن زمانی که اسراییلیها حمله کردند به لبنان و با حزبالله وارد جنگ شدند - مقصودم البته جنگ 33 روزه در سال 2006 است- وقتی که اسراییل شکست خورد و حزبالله پیروز شد، فرمانده حزبالله در یک سخنرانی اعلام کرد که در این جنگ ما از کمکهای سوریه هم برخوردار بودیم. بنابر این سوریه در منطقه بعنوان یک دوست قدیمی ما بوده و مطرح است. این خیلی روشن است. اما این که امروز در سوریه چه میگذرد، ممکن است اشکالاتی هم بر حکومت آقای اسد وارد باشد و ممکن است برخی از معترضین فضای بازتری را در سوریه بخواهند. اما واقعیت امر این است که خطر اول امروز در سوریه داعش است؛ داعش حدود دو سوم این کشور را اشغال کرده، از شهرها و روستاها مردم فرار کردند. از این مناطق به لبنان، ترکیه، کردستان و جاهای مختلف رفته و پناهنده شدهاند و مردم وضع بسیار بدی دارند. داعش بسیار بیرحمانه با مردم رفتار میکند. به هیچ چارچوبی معتقد نیست. به نظر من همه باید قبول و باور کنیم امروز در سوریه اولویت اول، باید مبارزه با تروریسم و با داعش و اولویت دوم اصلاحات سیاسی در حکومت سوریه باشد.
مجری: شما توضیح دادید که سوریه مدت زیادی دوست خوب شما بود. آیا وقت آن شده که ایران تفسیر جدیدی را در نگاه خودش و دوستان دیگری بدست بیاورد. همه میگویند که قبل از بوجود آمدن داعش، رژیم اسد مردم را به فرار از شهرهایشان وا داشت؟
رییس جمهوری: ببینید آن زمانی که تظاهرات در سوریه شروع شد، خیلی طول نکشید که تظاهرات مردم با حضور گروههای تروریستی توأم شد. البته اول اسم اینها داعش نبود واسمهای دیگری داشتند و الان هم هستند گروههای مختلف با نامهای مختلف. داعش بعداً فضای بیشتری را در سوریه پیدا کرد و یک مدتی هم با سایر گروههای تروریستی جنگید و آنها را منزوی کرد و خودش میداندار معرکه شد. بنابراین از همان ماههای اولیه اعتراض مردم، بلافاصله تبدیل به جنگ داخلی شد. وقتی اعتراض تبدیل به جنگ داخلی میشود شرایط فرق میکند و هر کشوری که حکومت مرکزی دارد وقتی ببیند در آن کشور جنگ داخلی به پا شده با جنگجویان و تروریستها میجنگد. این طبیعت هر کشوری است و شما در انگلیس دیدید که چطور حکومت مرکزی لندن با یک گروه میجنگید و مبارزه میکرد و آنها را تروریست میدانست. مشابه همین داستان در آمریکا هم اگر اتفاق بیفتد همین حالت خواهد شد. یک وقتی در اوکلاهما چه بساطی شد و نیروها ریختند و گفتند این گروه یک گروه تروریستی است و مغازهها را آتش زدند. همه جای دنیا همین است وقتی یک جنگ داخلی رخ بدهد و عدهای بخواهند در کشور از اسلحه استفاده و نا امنی کنند با آنها مقابله می شود. بنابراین آنچه وجود دارد یک واقعیتی است در سوریه امروز. مردمی آواره شدند، گروههای تروریستی بخش بزرگی از کشور را اشغال کردند و امنیت وجود ندارد. داعش بسیار بیرحم است و من شک ندارم که اگر از مردم سوریه حتی آنهایی که مخالف حکومت اسد هستند سؤال کنید که در شهر شما ارتش سوریه بیاید بهتر است یا داعش؟ حتماً ارتش را انتخاب میکنند نه داعش را. برای این که ارتش سوریه به هر حال یک قواعد و چارچوب و نظاماتی از گذشته دارد ولی داعش به هیچ اصلی معتقد نیست. بنابراین من معتقدم در این اصل نباید تردید کنیم که در اولین قدم ما باید داعش و سایر تروریستها را از سوریه بیرون برانیم بعد برویم سراغ اقدامات بعدی.
مجری: توجه کنیم به چیزی که بسیار نگران کننده است برای مردم ایالات متحده آمریکا. در حالی که شما یک توافق تاریخی را با ایالات متحده آمریکا و بقیه دنیا امضا کردید، چند آمریکایی را شما آنجا در زندان نگه داشتهاید که تابعیت آمریکایی دارند. یکی از آنها همکار ماست آقای جیسون رضاییان. آیا شما فکر میکنید که رسیدگی قانونی به این پروندهها حداقل بتواند با عدالت و سرعت بیشتری انجام شود؟
رییس جمهوری: فکر میکنم یک سؤال مربوطتری در اینجا وجود دارد. شما سؤال کردید که ما با آمریکاییها در زمینه مسایل هستهای به یک توافقاتی رسیدیم و زندانیهای دوتابعیتی در ایران وجود دارند. زندانی شدن آنها که ربطی به توافق هستهای نداشته و اتهاماتشان چیز دیگری است. ولی من از این طرف سؤال میکنم عدهای از ایرانیها در آمریکا زندانی هستند که دقیقاً در رابطه با مسایل هستهای در زندان هستند. یعنی بخاطر تحریمی که بوده و امروز در این توافق با قطعنامه 2231 این تحریم برداشته شده و وقتی این تحریم برداشته می شود، ماندن آنها در زندان چه معنایی دارد؟ یعنی بعد از این توافق اولین سؤال این است که ایرانیهایی که به خاطر دور زدن تحریم در زندان به سر میبرند، برای چه در زندان هستند؟ بلافاصله باید آنها آزاد شوند و اگر آمریکاییها در این زمینه اقدام درست خودشان را انجام دهند و آنها را آزاد کنند حتما فضایی باز میشود که ما هم از همه توانمان استفاده کنیم برای کمک به زندانیها در ایران که آنها هم زودتر آزاد شوند.
مجری: یعنی اگر یک طرف زندانیها را رها کند آن طرف هم همین کار را خواهد کرد؟ هیچ راه دیگری نمیبینید که مثلاً حداقل یک روزنامهنگار را زودتر از اقدام طرف مقابل آزاد کنید؟
رییس جمهوری: من نظر شخصی خودم این است که به هر زندانیای که امکانش باشد کمک کنیم. تا آنچه از دیدگاه قانونی باید نسبت به او انجام گیرد، تسریع و زودتر تمام شود. یا بخشی از زندانش مورد عفو قرار گیرد. من که شخصاً بسیار خوشحالم، نه نسبت به یک روزنامهنگار بلکه نسبت به دیگران هم خوشحالم که اقدامی شود که اینها زودتر آزاد شوند. در واقع هر کسی که ضرورت ندارد که در زندان بماند، چرا در زندان بماند؟ ما باید بتوانیم از شیوههای جایگزین استفاده کنیم، در دنیای امروز خیلی شیوه های جایگزین وجود دارد بجای زندان با ابزار الکترونیکی که در اختیار همه هست می توان کنترل کرد. بنابراین اصل این که ما تسهیلات را در اختیار زندانیان بگذاریم و تلاش کنیم برای آزادی زودتر آنها، این یک حرف درستی است و هم دولت و هم خود من دنبال این کار هستیم. اما اگر در عین حال آمریکاییها نسبت به زندانیهای ما اقدامات درستی انجام دهند در فضای ایران بسیار مؤثر خواهد بود.
مجری: برای این که درست متوجه بشوم فرمایشتان را؛ آیا اکنون درباره همین مطلب دقیقی که به آن اشاره کردید پیگیری میکنید؟
رییس جمهوری: راجع به مسایل کنسولی هم گاهی بحث بوده. بله. اگر امروز هم باشد من تعجب نمیکنم چون قبلا در این زمینهها بحثهایی مطرح بوده است.
مجری: این اولین دفعهای است که پس از امضای توافق برجام به ایالات متحده آمده اید. آیا رهبر معظم ایران پشتیبان و مدافع این توافق هستهای هستند؟
رییس جمهوری: از اول در بیانات رسمی ایشان فرمودند که من با اصل توافق موافق هستم و ادامه پیدا کند. نکاتی را ایشان اعلام کردند بعنوان خط قرمزهایی که باید مذاکره کنندهها مراعات کنند. آن خطوط قرمز هم مورد مراعات مذاکره کنندهها همیشه بوده و بنابراین دلیلی ندارد که ایشان مخالفتی با توافق هستهای داشته باشند.
مجری: پارلمان چطور؟ گفته موافق است و مشکلی ندارند؟ همانطور که میدانید پارلمان آمریکا نتوانست جلوی این توافق را بگیرد. مجلس ایران چطور؟
رییس جمهوری: مجلس ایران همانطور که میدانید یک کمیسیون ویژهای را در این باره انتخاب کرده و چند هفته است که مشغول بررسی هستند و آن مقداری که قبلاً من خبر داشتم جزو برنامههای پارلمان بود و بنا بود که -امروز که روز یکشنبه است- گزارش این کمیسیون در مجلس مطرح شود و اگر آن گزارش در کمیسیون مطرح شود، معمولاً مجلس دو تا کار میتواند انجام دهد. یکی این که تبدیل کند به یک بیانیه و آن را منتشر کند و یکی این که تبدیل کند به یک طرح. که یک عدهای از نمایندگان امضا کنند و در جلسهای مطرح شود و راجع به مواد آن طرح بحث و بررسی و تصویب شود و هر کدام از آنها که باشد احتمال میدهم که در هفته جاری در مجلس تمام شود.
مجری: شما حتماً در ایران کمپین انتخاباتی جمهوریخواهان و تعدادی از گفتگوها و مناظرهها بین آنها را مشاهده میکردید که تعداد زیادی از کاندیداها میگفتند اگر رییس جمهور شوند این توافق را پاره میکنند. آنها میگفتند که میتوانید اینقدر ساده فکر کنید که ایران به تعهدش عمل خواهد کرد؟! و بازرس خودش باشد؟ عکسالعمل شما درباره عدم اعتماد جدی و عمیقی که اینجا وجود دارد چگونه است و بخصوص که تعداد زیادی شک دارند که ایران بر سرتعهداتش بماند؟
رییس جمهوری: چند مسأله است که باید اینها را مورد توجه قرار دهیم. اولاً آنچه در ایالات متحده آمریکا گفتگو میشد گاهی وقتها که من میرسیدم از ایران یک قسمت هایی که مستقیم پخش میشد و من میدیدم بسیار خندهآور بود و مسایل عجیب و غریبی را مطرح میکردند. هر کس با ایران آشنا باشد میفهمد که حرفهای اینها با واقعیت ایران چقدر زیاد فاصله دارد. برخی از آنها حتی اسم تهران و ایران را هم اشتباه میکردند و بلد نبودند و بعضی حتی نمیدانستند ایران کجاست و صحبتهایی که میکردند با واقعیت خیلی فاصله داشت. خود مردم ایران بصورت یک جوک به آن نگاه میکردند و میخندیدند. نکته دوم این که داستان برجام و توافق هستهای به یک مسأله حزبی تبدیل شد و این از نقطه ضعفهای سیاست خارجی آمریکا بود. این گونه مسایل که مسایل ملی است نباید مسأله حزبی بشود و یک حزب بگوید من خیلی موافقم یا حزبی بگوید من خیلی مخالفم. در نهایت باز هم شکل ظاهری آن یک شکل حزبی بود نه یک نظر ملی. این هم بحث دیگری بود که ما در آمریکا مشاهده میکردیم. مسأله بعد این که بله طبیعی است که در آمریکا عدهای مخالف یا موافق باشند اما مسأله برجام مسأله ایران و آمریکا نیست، مسأله برجام یک مسأله بین المللی است. مسألهای است که ایران با شش کشور دنیا صحبت کرده نه فقط با آمریکا و در نهایت برجام در شورای امنیت سازمان ملل تصویب شده. یعنی در قطعنامه 2231 مورد تأیید قرار گرفته است.
بنابراین مخالفت با برجام مخالفت با آقای اوباما یا حزب دموکرات یا توافق ایران و آمریکا نیست. مخالفت آنها، مخالفت با یک نهاد بینالمللی است. یعنی آنها داشتند با سازمان ملل و شورای امنیت مخالفت میکردند. در آمریکا قبلاً کمتر مشاهده میشد کنگره یا سنا با سازمان ملل روبهرو بشود و با آنها بجنگد و یک حرفهایی بزند که غیرقابل قبول است. مگر میشود یک کشوری یک تعهدی را قبول کند و دولت بعد آن، تعهد را پاره کند. این کار، کار صدام است. صدام یک تعهدی خودش امضاء کرد با ایران، بعداً پاره کرد. بعد هم ناچار شد که قبول کند و بگوید اشتباه کردم. مگر چنین چیزی امکانپذیر است.
هر دولتی در هر کشوری که میآید، باید متعهد باشد به تعهد دولت قبلی خودش. والا آن کشور اعتمادش از بین میرود، و هیچکس در دنیا به ان اعتماد نمی کند. من فکر میکنم اینها بیشتر شعار است.
مجری: جزییاتی مردم از پایگاههای نظامی که بازرسان بینالمللی اجازه بازرسی آنجا را ندارند، نگران هستند. جناب آقای رییس جمهوری درباره این نگرانی شما چه توضیحی دارید؟
رییس جمهوری: چرا نگران باشند؟! اگر این توافق اجرایی و عملیاتی شد معنیاش این است که ما پروتکل الحاقی را اجرا می کنیم و پروتکل الحاقی مقررات خاص خودش را دارد. امروز در دنیا 120 کشور پروتکل الحاقی را اجرا میکنند و ایران کشور 121 خواهد بود هر چیزی که در کشورهای دیگر اجرا میشود در ایران هم اجرا خواهد شد. تفاوتی بین ما با آن 120 کشور نخواهد بود.
مجری: از زمانی که این توافق امضا شد شعارها علیه شیطان بزرگ در ایران شنیده شده. شما هم تندروهای خودتان را دارید که نمیخواهند این توافق را ببینند. شما صحبت کردید از تندروهای آمریکایی، در ایران هم وجود دارند و هنوز آمریکا را به عنوان شیطان بزرگ خطاب میکنند، روزی را میبینید که ایالات متحده شیطان بزرگ نباشد آیا وقتش رسیده که این شعار را بازنشسته کنیم؟
رییس جمهوری: این کلمه شیطان بزرگ برای حالا نیست. این داستان مربوط به سال 1980 میشود، یعنی آن زمان بود که امام ره این مسأله را مطرح کرد. زمانی که آمریکاییها ایران را به دخالت نظامی و حضور نظامی و اشغال نظامی تهدید کردند. امام آن زمان این نکته را مطرح کرد و این حرفها همیشه بوده است در طول این 37 سال بوده و یک چیز جدید در ایران نیست. ایرانیان به طور طبیعی از سیاستهای ایالات متحده آمریکا در گذشته از زمان دولت مصدق تا کنون ناراحت هستند بخاطر مداخلات آمریکا، بخاطر حمایتهای آمریکا از برخی از کشورهای اشغالگر، بخاطر دخالت نظامی، حمایتی که از صدام در جنگ کرد و دلایل مختلف. بنابراین در جنگ بین ایران و عراق آمریکاییها حمایت کردند از عراق و از صدام از همه اینها مردم ناراحت و عصبانی هستند. طبیعی است که شعارهایی هم علیه آمریکا داشته باشند.
مجری: درست است تاریخش را میدانم. ولی مردم ایران خواستار روابط بهتری هستند. حتی قبل از این توافق هستهای. آیا رابطه بهتری را میبینید که با ایالات متحده شروع شود که فراتر از توافق هستهای باشد؟
رییس جمهوری: مردم ایران خواستار این هستند که تنش بین ایران و آمریکا کم شود. من جزو شعارهای انتخاباتیام قبل از اینکه انتخاب شوم، این بود که با دنیا میخواهم تعامل سازنده داشته باشم و با کشورهایی که امروز تنش و حتی تخاصم وجود دارد، این تنش یا تخاصم کم شود. و ما بتوانیم به یک روابط طبیعی و نرمال نزدیکتر شویم. من این نظر را دارم الان هم میگویم. به نظر من هم در این 2 سال ایران و آمریکا نزدیکتر شدند تا گذشته. به هر حال 2 سال پیش تصور نمیشد که دو وزیر ایران و آمریکا ساعتها بنشینند با هم حرف بزنند و مذاکره بکنند و به توافق برسند.
مجری: پس آیا رییس جمهور ایران و رییس جمهور ایالات متحده ممکن است که الان دست بدهند با هم و سلامی بکنند در سازمان ملل؟ و دقایقی با هم صرف و صحبت بکنند؟ بویژه اینکه هدف اولی را به دست آوردید و پشت سر گذاشتید؟
رییس جمهوری: من فکر میکنم شبیه این سوال پارسال مطرح کردید. پاسخ من این بود که خیلی من در ذهنم این حرکات سمبلیک مطرح نیست که به هم برسیم و به هم دست دهیم. یا به هم نرسیم. به هم سلام کنیم و یا به هم نامه بنویسیم. البته نامه مینویسیم گاهی ایشان مینویسند و گاهی من مینویسم. مهم این است که بین ایران و آمریکا فاصله خیلی زیادی وجود دارد و خیلی مسایل در طول 37 سال گذشته بوده که باید جبران شود. مهم این است که بتوانیم طراحی کنیم چگونه این مسایل را حل و فصل کنیم. چگونه رضایت مردم خودمان را جلب بکنیم و چگونه بتوانیم مردم دو کشور نزدیکتر بشوند. بحث این نیست که گذشته فراموش بشود، بحث این است که چگونه جبران شود و چگونه به آینده نگاه کنیم. من معتقدم مردم ایران بیشتر میخواهند به آینده نگاه کنند تا در گذشته بمانند و این بسیار مهم است. اگر همین حالت در آمریکا هم باشد، مردم آمریکا هم همین را بخواهند؛ خواست ملی، حکومتها را وادار میکند به اینکه راه جدیدی را پیدا و انتخاب کنند.
مجری: تعداد زیادی از ایرانیان در حادثه چند روز پیش در زیارت حج در عربستان سعودی کشته شدند و شما فوقالعاده خشمگین بودید، چرا این عکسالعمل شما بود؟ چرا دولت عربستان سعودی را مسئول میشناسید؟
رییس جمهوری: به هر حال این همه حاجیانی که به عربستان سعودی میروند، دولت عربستان سعودی به عنوان میزبان مسئولیتهایی را به عهده دارد. مخصوصاً برای حج که برنامههای بسیار مهمی وجود دارد. امسال دو حادثه عجیب و غریب اتفاق افتاد. یک بار، یک جرثقیل در مسجدالحرام افتاد و عدهای کشته شدند و از جمله عدهای ایرانی. اخیراً هم در روز پنجشنبه در مراسم منا عده زیادی کشته و مصدوم شدند. من آمار دقیقش را ندارم. هنوز عربستان آمار دقیق را اعلام نکرده است که عدد چه مقدار است. کشته و زخمیها هزاران نفر هستند و در این میان صدها ایرانی کشته و یا مصدوم شدند. تاکنون آنچه معلوم شده حدود 150 نفر کشته از ایرانیهاست که این عدد ممکن است بالاتر برود. بخاطر اینکه ما عدهای مفقود داریم این کار به معنی بیبرنامگی و بیکفایتی دولت عربستان است. دولت عربستان علیالظاهر همه ذهن، فکر و برنامهاش را مشغول کرده برای کشتار مردم یمن و ظاهراً وقت ندارد که راجع به مردم خودش و یا راجع به میهمانهای خانه خدا، فکر و برنامهریزی کند. این جای بسیار بسیار تأسف است و عربستان باید پاسخگو باشد در برابر این بیبرنامگی، بیانضباطی و عدم کارآیی دولتش که منجر شده به کشته شدن تعداد زیادی از حاجیان از کشورهای مختلف. ما از لحاظ سیاسی و حقوقی مسأله را دنبال خواهیم کرد.
مجری: سپاس جناب رییس جمهوری. میدانم که وقت زیادی را از جنابعالی گرفتیم.
رییس جمهوری: خیلی متشکرم.
کد خبر: ۷۳۶۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۰۹
این روزها دولت مکار انگلیس به قصد نفوذ در ایران و شروع جاسوسی در این کشور سفارت خود را در ایران باز نموده و باید بدانیم که هر کس تاریخ خود را فراموش کند محکوم به تکرار آن است
کد خبر: ۷۰۹۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۶/۰۶
اولین واکنش یکی از اعضای خاندان سلطنتی عربستان به توافق ایران و ۱+۵ این بوده که «توافق ایران بر سر منطقه آوار خواهد شد» و «عربستان و قدرتهای خلیج (فارس) آمادهاند پس از توافق هستهای، بدون حمایت آمریکا به ایران حمله کنند.»
به گزارش فارس، «بندر بنسلطان» سفیر ۲۰ ساله عربستان در واشنگتن و یکی از اعضای بلندپایه خانواده سلطنتی حاکم بر حجاز، اولین واکنش سعودیها را به توافق ایران و ۱+۵ رقم زده و از حمله به ایران سخن گفته است.
وی که با نشریه «تایمز لندن » مصاحبه کرده، ابتدا توافق هستهای را با دستیابی به بمب اتم همسان دانسته و گفته که «توافق ایران بر سر منطقه آوار خواهد شد.»
دیپلمات سابق سعودی، شیخنشینهای حاشیه جنوبی خلیجفارس را قدرت خواند و ضمن تهدید ایران به حمله نظامی گفت: «عربستان و قدرتهای خلیج (فارس) آمادهاند پس از توافق هستهای، بدون حمایت آمریکا به ایران حمله کنند.»
پرنس بنسلطان همچنین توافق با ایران را عامل کاهش اعتماد کشورهای منطقه به آمریکا دانست و گفت:«مردم منطقه من، حالا دیگر به مشیت الهی اتکا میکنند و در حال تقویت تواناییها و تحلیلهای خود با کمک هر کسی به جز قدیمیترین و قدرتمندترین متحد خود هستیم.»
بندر بنسلطان به توافق دولت بیل کلینتون با کره شمالی بر سر مسائل هستهای اشاره کرد و ضمن تشبیه توافق آن روزها با توافق وین، گفت: «همه تحلیلگران سیاست خارجی، ادارات اطلاعات و امنیت ملی و متحدان آمریکا در منطقه پیشبینی کردهاند که حاصل توافق با ایران نه تنها از حاصل توافق با کره شمالی بدتر خواهد بود بلکه در این مورد، میلیاردها دلار هم در دسترس ایران قرار خواهد گرفت.»
کد خبر: ۶۸۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۴/۳۱
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com
وطن امروز طی گزارشی نوشت:دکل را پسر مهاجرانی خورد. پس از اظهارنظر نادرست بیژن زنگنه درباره مفقود شدن دکل نفتی که توانست عدهای سادهلوح را مشغول کند؛ توجهات به ماجرا بیشتر شد و حالا آشی که زنگنه پخته است دارد گلوی دوستان اصلاحات را میسوزاند، چراکه پیگیریها نشان داده است پسر عطا مهاجرانی، وزیر ارشاد و زینت الوزرای دولت اصلاحات در مفقود شدن پول دکل نفتی نقش داشته است. علاوه بر این، مشابه دکل مورد ادعای زنگنه، در دولت اصلاحات به ارزش 43 میلیون دلار نیز وجود دارد که به مراتب بدتر است اما رسانههای زنجیرهای اصلاحطلب هیچگاه به آن اشاره نکردند. به گزارش «وطن امروز»، طی هفته گذشته رسانههای اصلاحطلب و حامی دولت اخبار متناقض و سراسر دروغی را با عنوان گم شدن دکل نفتی در دولت سابق منتشر کردند. این رسانهها درحالی این موضوع را با استناد به سخنان بیژن زنگنه، وزیر نفت مطرح کردند که اساسا دکلی وارد کشور نشده بود که بخواهد گم شود! رستم قاسمی، وزیر سابق نفت در توضیح این ادعا ضمن خندهدار بودن عنوان گم شدن برای دکل نفتی ارتباط این موضوع را با دولت سابق کاملا رد کرد و تاکید کرد پروسه خرید دکل نفتی به هیچوجه از مجرای دولت صورت نگرفته است. قاسمی تصریح کرده بود وزارت نفت یک مجموعه حاکمیتی و کارفرمایی است و دکلهای حفاری مربوط به شرکتهای پیمانکاری است و شرکت تأسیسات دریایی که مالکیت عمده آن مربوط به بنیاد تعاون ناجا و صندوق بازنشستگی نفت است، بهعنوان پیمانکار شرکت نفتوگاز پارس در پارسجنوبی فعالیت میکند و براساس آنچه مدیرعامل سابق این شرکت گفته است، یک فروند دکل حفاری خریداری شده است و بخشی از پول آن را پرداخت و ضمانتهای لازم را نیز دریافت کردهاند. قاسمی از پیگیری قضایی آن نیز خبر داد. همچنین پس از توضیحات رستم قاسمی، مدیرعامل سابق تأسیسات دریایی نیز درباره اختلاف پیشآمده در خرید دکل نفتی توضیح داد و البته تصریح کرد بهرغم تلاش برای تشکیل کمیته فنی و حقوقی برای حل کردن این اختلاف، دولت تاکنون این جلسه را تشکیل نداده است.
استفاده سیاسی اصلاحطلبان از مفاسد اقتصادی اما طرح ماجرای ادعای گم شدن دکل دریایی نفتی که اصلا وارد کشور نشده است و ارتباط دادن آن به وزارت نفت دولت قبل توسط رسانههای اصلاحطلب در حالی است که بررسیها نشان میدهد رسانههای جریان اصولگرا از ماهها پیش به این موضوع و البته موارد مشابه آن در دوران اصلاحات پرداخته بودند و جریان اصلاحطلب نسبت به این موضوع سکوت معناداری کرده بود. خبرگزاری فارس در گزارش خود در اینباره نوشته است: بهرغم آنکه به تازگی درباره گم شدن یک دکل حفاری دریایی نفت ایران هیاهو و جنجال گستردهای در رسانههای یک جریان خاص سیاسی به پا شده، اما واقعیت آن است که سابقه انتشار این خبر به 10 ماه پیش باز میگردد و هیچ یک از این رسانهها در آن زمان به انتشار این خبر واکنش نشان ندادند تا شائبه برخورد سیاسی رسانههای مذکور با فساد بشدت تقویت شود. گزارش اولیه فارس در این باره در شهریور ماه 93 خبری با عنوان «دو نهاد نظارتی در جستوجوی دکل گمشده 87میلیون دلاری حفاری نفت» منتشر شد. در این خبر از قول یک مقام آگاه در وزارت نفت درباره فرآیند خرید این دکل اشاره شده بود که: « قرار بود 20 درصد از بهای 87 میلیون دلاری این دکل حفاری به عنوان پیش پرداخت در اختیار شرکت خارجی قرار بگیرد و 80 درصد باقیمانده نیز پس از تحویل دکل به این شرکت پرداخت شود البته این شرکت اقدام به خرید اقلام دیگری نیز به همین شیوه کرده است که در آینده مورد بررسی قرار خواهد گرفت». کمتر از یک ماه بعد علی مروی، رئیس کمیسیون انرژی در گفتوگو با فارس از تشکیل پرونده تحقیق و تفحص از عملکرد شرکت تاسیسات دریایی از ابتدای تاسیس تاکنون در مجلس خبر داد. دیگر نمایندگان مجلس نیز موضوعات مطرح در این تحقیق و تفحص را مواردی چون تعیینتکلیف دکل 87 میلیون دلاری این شرکت، عملکرد شرکتهایی که با پول این شرکت و به نام بخش خصوصی تشکیل شده و از این شرکت پروژه دریافت کردهاند، دکل دیگری که سالها پیش خریداری شده اما به دلیل مشکلات متعدد سالهاست در بندر شارجه مانده و اساسا در کشور مورد استفاده قرار نگرفته است و خرید اقلام و تجهیزات مربوط به کار در پارسجنوبی اعلام کردند. تخلفات احتمالی مطرح شده از سوی نمایندگان از ابتدای تشکیل شرکت تاسیسات دریایی تاکنون بویژه در دولتهای هشتم، نهم و دهم رخ دادهاند، اما نکته جالب اینجاست که رسانههای جریان سیاسی خاص در آن زمان یعنی 9 یا 10 ماه پیش تمایلی به انعکاس این اخبار نشان ندادند و در عین حال، به طور کلی از تخلفات مربوط به قبل از دولتهای نهم و دهم چشم پوشیدند، چنانکه امروز هم از نقش پسر یکی از وزرای مشهور دوره اصلاحات در دلالی دکلهای نفتی و از جمله دکل اخیر سخنی نمیگویند. همچنین در دی ماه 93 در گزارش دیگری از تشکیل پرونده قضایی برای 2 تن از مدیران عامل سابق شرکت تاسیسات دریایی خبر داده شد اما این خبر هم مورد توجه این رسانهها قرار نگرفت. این بیتوجهی یک دلیل ساده داشت: بهرغم اینکه یکی از این مدیران از سوی زنگنه معزول شده بود اما یکی از این دو مدیر نیز از سوی وی منصوب شده و همین امروز هم یکی از افراد بسیار نزدیک به وزیر نفت به شمار میرود که حتی دفاع از زنگنه در ماجرای کرسنت در رسانهها نیز به عهده وی گذاشته شد. چنین برخورد متناقضی با فساد به وضوح نشان میدهد هدف اصلی این رسانهها نه برخورد واقعی با مفاسد اقتصادی، بلکه استفاده سیاسی از مفاسد اقتصادی است. چنانکه این رسانهها حتی به خبر بازداشت متهمان فساد در شرکت تاسیسات دریایی که در دی ماه گذشته در فارس منتشر شد نیز واکنشی نشان ندادند. در واقع تنها پس از انتشار خبر جمعآوری امضا برای استیضاح زنگنه بود که ناگهان این رسانهها کشف کردند یک دکل نفتی گم شده و سیل اخبار و مصاحبه با افراد مرتبط و غیر مرتبط و تولید سناریوهای تخیلی و طنز و امثال آن به صورت کاملا خودجوش به این رسانهها سرازیر شد. نکته جالب اینجاست که بعضا افرادی مورد مصاحبه قرار گرفتند و در این باره فیلمنامه تهیه کردند که خود پروندههای متعدد اقتصادی در مراجع قضایی داشته و دارند.
دکل گم شده اصلاحات را ندیدند! این رسانهها در حالی ادعای دکل حفاری گمشده (فورچونا) را در راس اخبار خود قرار دادهاند که مدتها قبل از خرید این دکل توسط مدیرعامل شرکت تاسیسات دریایی، این شرکت یک دکل حفاری دیگر را در زمان تصدی یکی از مدیران عامل اسبق شرکت تاسیسات دریایی خریداری کرده است اما این دکل نیز ظاهرا سرنوشت مشابهی داشته است. با این تفاوت که دکل فورچونا (که به نام شرکت فروشنده یعنی «دین» نیز مشهور شده است) در حال حاضر به شرکت دیگری فروخته شده و در حال حفاری است اما دکل گلوبال پرل که در زمان مدیر منصوب زنگنه و نزدیک به یکی از خانوادههای بسیار قدرتمند ایران خریداری شد به حدی در توفان کاترینا آسیب دیده بود که اساسا بازسازی و استفاده از آن امکانپذیر نشده است. این دکل به مبلغ 43 میلیون دلار خریداری شد و از زمان خرید، در بندر الخالد شارجه نگهداری میشود که هزینه نگهداری آن در بندر یاد شده تا سال 92 بیش از 7 میلیون دلار بوده است.به عبارت دقیقتر تاکنون 50 تا 60 میلیون دلار برای تملک این دکل هزینه شده است اما گزارشهای شرکت تاسیسات دریایی نشان میدهد در حال حاضر این دکل حتی بهعنوان آهن قراضه نیز خریداری ندارد و اگر خریداری برای آن پیدا شود بیش از 3 تا 5 میلیون دلار ارزش نخواهد داشت.با این وجود تاکنون خبری از لاشه این دکل حفاری که سالهاست در شارجه پهلو گرفته، منتشر نشده است.براساس این گزارش، در آینده گزارشهای دیگری از نقش دلالان خرید دکل در پروژههای نفتی ایران از جمله فرزند زینتالوزرای دولت اول اصلاحات و همچنین دیگر مفاسد مطرح در شرکت تاسیسات دریایی در طول دورههای مختلف مدیریتی این شرکت بزرگ نفتی منتشر خواهد شد. براساس این گزارش، مدیریت شرکت تاسیسات دریایی از ابتدای تاسیس تاکنون در اختیار مهدی هاشمی، مسعود سلطانپور و علی طاهریمطلق قرار داشته و مدیریت این شرکت از یک سال پیش تاکنون برعهده غلامرضا منوچهری گذاشته شده است.
از بورسیه آلسعود تا خوردن دکل نفتی اما نکته مهم در این میان این است که ردپای پسر وزیر دولت اصلاحات در پرونده این دکل نفتی به چشم میخورد، رد پایی که با بررسی بیشتر روی دکلهای دیگر نفتی نیز مشاهده میشود اما ردپای پسر وزیر دولت اصلاحات در ماجرای دکل نفتی در حالی است که چندی پیش نیز ویکیلیکس سندی منتشر کرد که نشان میدهد دولت سعودی بنا به درخواست وزیر اصلاحات هزینه قابلتوجهی را برای بورسیه تحصیلی پسرش آن هم در بریتانیا تخصیص داده است و این موضوع به خوبی از عمق ارتباط جریان فتنه با 2 مقوله فساد و بیگانه حکایت دارد. این سند که تاریخ آن متعلق به 10 اکتبر سال 2011 است، اشاره میکند به درخواست وزیر دولت خاتمی، این بورس تحصیلی در مقطع دکترا برای پسرش توسط سفارت عربستان تامین شده است. همچنین این سند اشاره دارد به اینکه سفارت عربستان در لندن هزینه بیش از 12 هزار پوندی برای هرسال تحصیلی (4 سال، از 2011 تا2015) و هزینهای بالغ بر 4256 پوند برای هزینههای زندگی پسر آقای وزیر را تامین کرده است. نگاهی به مجموعه این گزارشها از عمق نفوذ فساد در جریان اصلاحات خبر میدهد.
کد خبر: ۶۷۲۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۴/۱۱
وزیر خارجه اسبق انگلیس:«ایران، یک حکومت دینسالاری با ساختارهای دموکراتیک زیربنایی، رئیسجمهور منتخب و پارلمان (مجلس) است. چهارده کرسی از ۲۹۰ کرسی برای اقلیتهای مذهبی اعم از زرتشتی، مسیحی و یهودی محفوظ هستند.»
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.comبه گزارش گروه بینالملل خبرگزاری فارس، «جک استرا»، وزیر خارجه اسبق انگلیس روز پنجشنبه در جریان یک سخنرانی در دانشگاهی در جنوب ولز با ارائه تصویری متفاوت از آنچه مقامات غربی در تلاش برای ارائه از ایران هستند، از انگلیس خواست روابط عادی با تهران را از سر بگیرد.
به گزارش پایگاه «ولز آنلاین»، این مقام اسبق کابینه حزب کارگر با اشاره به مذاکرات هستهای ایران و گروه 1+5 گفت: «امیدوارم و دعا میکنم که توافق حاصل شود. اگر چنین توافقی وجود داشته باشد، تا اندازه زیادی به خاطر شجاعت و بینش باراک اوباما و حسن روحانی است.»
«استرا» از فشارها برای خارج کردن ایران از جامعه بینالمللی هم انتقاد کرد و گفت: «ایران بزرگتر از آن است که بتوان از لحاظ راهبردی آن را به حاشیه راند. این کشور (از جامعه بینالملل) خارج نخواهد شد. اکنون وقت شروع دوباره است.»
دیپلمات اسبق انگلیس با مقایسه رویکردی که لندن در مقایسه با ایران و سایر کشورها داشته گفت: «باید درباره این حقیقت تأمل کنیم که ما هنگام تعامل با عربستان چشم به روی حقایق میبندیم، در حالی که جهان با مشکلات زیادی روبرو شده که عربستان سرمنشأ آنها بوده است - وهابیت افراطی و دادن میدان عمل به جهادگرایی، دو نمونه از آنها هستند.»
«استرا» توصیف «جورج دبلیو بوش»، رئیسجمهور اسبق آمریکا که ایران را «محور شرارت» خوانده بود را یکی از «جدیترین خطاهای سیاست خارجی در دوران ریاستجمهوری» او خواند.
استرا تأکید کرد ایران را به هیچ عنوان نمیتوان با کره شمالی، عراق صدام حسین یا لیبی قبل از ۲۰۰۳ مقایسه کرد.
«جک استرا» در بخش دیگری از این سخنرانی ادعاهای کشورهای غربی که تلاش میکنند از ایران تصویر کشوری با ساختار دیکتاتوری ارائه کنند را رد کرد و گفت: «در منطقهای آکنده از آشوب، ایران کشوری باثبات و رو به پیشرفت با مولفههای دموکراسی است که در سالهای گذشته تقویت شدهاند.»
او افزود: «ایران، یک حکومت دینسالاری با ساختارهای دموکراتیک زیربنایی، رئیسجمهور منتخب و پارلمان (مجلس) است. چهارده کرسی از ۲۹۰ کرسی برای اقلیتهای مذهبی اعم از زرتشتی، مسیحی و یهودی محفوظ هستند.»
کد خبر: ۶۶۰۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۳/۲۲
سرنوشت دین و مذهب باراک اوباما با وجود رو به پایان بودن دوره ریاست جمهوری او، برای جهان همچنان مبهم است؛ ولی یک کارشناس عرب بدون نیاز به ذکر دلیل منطقی کشف کرد که اوباما به خاطر مذاکره با ایران حتما شیعه است.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com
به گزارش پایگاه خبری شبکه العالم، روزنامه آمریکایی واشنگتن پست روز دوشنبه به نقل از یک نماینده سابق مجلس عراق نوشت که باراک اوباما به دلیل متمایل شدن به سمت ایران، شیعه است.
به نوشته این روزنامه آمریکایی ، " طه الهیبی " نماینده سابق مجلس عراق می گوید که رئیس جمهوری آمریکا به علت اصل و نسب شیعی اش با جمهوری اسلامی ایران مذاکره می کند.
اللهیبی در ویدیوئی که روز یکشنبه این هفته در یوتیوب منتشر شد ، ابراز عقیده کرد که اوباما با ایرانِ شیعه مذهب بسیار مذاکره و همکاری می کند؛ زیرا اصل و نسب اوباما از طرف پدرش به شیعه برمی گردد.
این سیاستمدارعراقی گفت : اسم کامل رئیس جمهوری کنونی آمریکا باراک حسین اوباما و نام پدرش حسین است که همان اسم نوۀ شهید پیامبر اسلام (ص) است.
واشنگتن پست در گزارش خود می نویسد: درسال 2008 هنگام نامزدی اوباما برای انتخابات ریاست جمهوری شایعاتی درباره مسلمان بودن وی منتشر و گفته شد که وی در یک مدرسه اسلامی در اندونزی تحصیل کرده و مادرش که برای کار به این کشور مسافرت کرده بود، با یک مسلمان اندونزیائی ازدواج کرد.
به نوشته این روزنامه آمریکائی ؛ نظرسنجی سال 2014 نشان می دهد که 50 درصد جمهوریخواهان معتقد به مسلمان بودن اوباما هستند.
در این گزارش آمده است : تلاش باراک اوباما برای توافق با ایران درباره برنامه هسته ای تهران شاید حاکی از شیعه بودن اوباما باشد.
واشنگتن پست نوشت : اللهیبی قبلاً نیز گفته بود که سوریه با کمک ایران داعش را تشکیل داده است و آمریکا توانست به لایه های درونی این گروه مسلح نفوذ کند ولی اظهارات اللهیبی طرفدار ندارد و کاربران عراقی شبکه های اجتماعی به تمسخر این نماینده سابق مجلس خود می پردازند.
روزنامه آمریکایی به نقل از یک نویسنده سوریِ مقیم لندن به نام محیی الدین اللاذقانی نیز نوشت : اوباما به علت اصل و نسب شیعه اش توجه و اهتمام ویژه ای به ایران نشان می دهد و می خواهد که ایران پیروز میدان باشد و سوریه و دیگر کشورهای عربی نابود شوند.
اوباما درجریان تبلیغات دوره اول ریاست جمهوری خود در سال 2008 در واکنش به انتشار اخباری مبنی بر اینکه وی مسلمان بودن خود را مخفی نگه داشته است گفته بود که " مسلمان نیستم و از دین مسیح پیروی می کنم.
کد خبر: ۶۵۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۳/۱۹
رهبر انقلاب در جریان سخنرانی اخیر در دانشگاه امام حسین (ع)، پذیرش بازجویی بیگانگان از دانشمندان ایرانی را یک خط قرمز مطرح کردهاند. همزمان با انتشار اخباری متفاوت درباره درخواستهای غرب در این حوزه، اطلاعات منتشره نشان میدهد که ظاهرا دو دانشمند ایرانی، اصلیترین هدف طرح درخواست مصاحبه با دانشمندان ایرانی هستند.
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
به گزارش «تابناک»، مرور اخبار و تحلیلهای غیرطبقهبندی شده منابع غربی نشان میدهد، محسن فخریزاده مهابادی و سید عباس شاه مرادی زواره استاد دانشگاه صنعتی شریف، مهمترین نامهای مطرح از افرادی هستند که غربیها به دنبال مصاحبه هستند. در حالی که تاکنون، هیچ خبری از احتمال مصاحبه آژانس با فخریزاده منتشر نشده است، برخی منابع غربی مدعی هستند که آژانس در دو نوبت با پروفسور شاه مرادی مصاحبه کرده است. شاه مرادی زواره احتمالا همان دانشمندی است که مسئولان دولت سابق پذیرفتهاند در دوره کار آنها با آژانس مصاحبه داشته است؛ هرچند ترجیح دادهاند از وی به عنوان مدیرعامل یک شرکت نام برده و نوشتهاند: «تصمیم گرفته شد، یکی دو نفر که در حد مدیرعامل شرکت بودند و این شرکتها برای انرژی اتمی کار میکردند، توضیحاتی دهند».
در آخرین پرده از تأکید بر نام این دو دانشمند ایرانی، دیوید آلبرایت، رئیس مؤسسه موسوم به دانش و امنیت بینالمللی، در جلسه استماع سنای آمریکا در این باره گفته است: «ایران همچنان با درخواست آژانس مبنی بر مصاحبه با افراد کلیدی مانند فخریزاده و سید عباس شاه مرادی زواره، رئیس سابق مرکز تحقیقات فیزیک مخالفت میکند. گفته میشود، مرکز تحقیقات فیزیک، در دهه هزار و نهصد و نود مرکز اصلی پژوهشهای نظامی هستهای ایران بوده است. آژانس بینالمللی انرژی اتمی سالها قبل با شاه مرادی در مورد تعداد محدودی از خریدهای مشکوک تجهیزات توسط وی که از طریق دانشگاه صنعتی شریف انجام شده بود مصاحبه کرد. این خریدها در زمانی انجام شد که رئیس فعلی سازمان انرژی اتمی ایران رئیس این دانشگاه بود و از فعالیتهای شاه مرادی آگاهی داشت. آژانس بینالمللی انرژی اتمی از پاسخهای شاه مرادی کامل رضایت نداشت. نارضایتی آژانس زمانی افزایش یافت که شاه مرادی حاضر به صحبت در مورد فعالیت خود برای مرکز تحقیقات فیزیک نشد».
اما رسانههای خارجی درباره این دو نفر و سابقه درخواستهای آژانس در برابر آنها چه میگویند؟
محسن فخریزاده مهابادی
منابع غربی هر چه بیشتر اصرار داشته باشند که برنامه هستهای ایران به سمت ساخت سلاح انحراف داشته، تمرکز بیشتری بر فعالیتهای فخریزاده کرده و نقش وی را پررنگتر میدانند. اعطای القابی مانند اوپنهایمر ایران، عبدالقدیر خان ایران یا پدر برنامه هستهای نظامی ایران بخشی از این کارزار تبلیغاتی است.
نشریه انگلیسی ساندی تایمز در فروردین ۸۷ با اشاره به اسنادی که ادعا میشود، از یک دستگاه لپتاپ ایرانیها به دست آمده، فخریزاده را «یک افسر سپاه پاسداران و استاد دانشگاه امام حسین تهران و به عنوان «پدر برنامه هستهای نظامی ایران» معرفی کرده و مدعی شد: «سرویسهای اطلاعاتی غرب معتقدند ایران در صدد تولید یک کلاهک هستهای با توان نابودسازی هر شهری در خاورمیانه است که مسئولیت این برنامه بر عهده محسن فخریزاده مهابادی، مدرس فیزیک دانشگاه امام حسین تهران، قرار دارد و از این روی، میتوان وی را پدر تولید کلاهک اتمی ایران نامید»!
بنا به ادعای رسانههای غربی در آن سال، فخریزاده مدیریت طرحی با عنوان» پروژه ۱۱۱ «به منظور تولید یک کلاهک هستهای با توان انفجار در ارتفاع ۲ هزار فوتی و تخریب یک منطقه وسیع را برعهده داشته است.
با وجود همه ادعاهای رسانهای غربی درباره فخریزاده، هیچگاه اطلاعات قابل تأیید و معتبری درباره فعالیتهای وی منتشر نشده است. فخریزاده از جمله افرادی است که نام وی با ادعای دخالت وی در برنامه هستهای، در فهرست تحریمهای شورای امنیت قرار داده شده و آژانس بر مصاحبه با وی اصرار داشته است.
سید عباس شاه مرادی زواره
شاه مرادی زواره در باره سوابق دانشگاهی خود گفته: «مقطع کارشناسی را در رشته مکانیک در دانشگاه صنعتی شریف پذیرفته شدم. ما دورهٔ پنجم دانشگاه شریف بودیم. بعد از گرفتن لیسانس در سال ۵۴ برای ادامه تحصیل به انگلستان رفتم، دوره فوق لیسانس و همچنین دوره دکترا را در امپریال کالج در لندن بودم و در سال ۶۰ پی اچ دی را در رشته مکانیک کاربردی گرفتم».
دکتر شاه مرادی زواره اکنون مدیریت شرکتهای دانشبنیانی را بر عهده دارد که تجهیزات پیشرفته مبتنی بر فناوری نانو و دیگر فناوریهای پیشرفته میسازد. وی که به سبب دوره کار در دانشگاه صنعتی شریف و همکاری با صالحی رئیس فعلی سازمان انرژی اتمی و رئیس پیشین دانشگاه صنعتی شریف، در دورهای مسئولیت تهیه تجهیزات دانشگاهی مورد نیاز دانشگاه را بر عهده داشته است، به دلیل کاربردهای این تجهیزات و نیز مسئولیت ریاست مرکز تحقیقات فیزیک در معرض ادعاهای آژانس قرار داشته و از جمله در بهمن ماه سال ۸۴ مورد مصاحبه آژانس قرار گرفته است.
شاه مرادی از شروع به کار مرکز تحقیقات فیزیک در سال ۱۳۶۸ تا زمان تبدیل آن به پژوهشگاه دانشهای بنیادی در سال ۱۳۷۶ مسئولیت این مرکز علمی را بر عهده داشته است. در مقابل جنجالهای طرف غربی درباره نقش مرکز تحقیقات فیزیک در برنامه هستهای ایران، همواره تأکید کرده که این مرکز، نقشی در چرخه غنیسازی ایران نداشته و شاه مرادی همزمان با انجام مسئولیت در این مرکز تحقیقاتی، از آنجا که همزمان استاد دانشگاه شریف بوده، به آزمایشگاههای این دانشگاه در تهیه تجهیزات پیشرفته آزمایشگاهی مورد نیاز خود از منابع غربی کمک کرده است.
آلبرایت پیش از این در گزارشی در سال ۲۰۱۲، مدعی شده که آژانس دو بار فرصت یافته است درباره دانشگاه شریف با شاه مرادی مصاحبه کند، ولی وی از صحبت کردن درباره فعالیتهای مرکز تحقیقات فیزیک خودداری کرده و نقش خود را کم اهمیت شمرده و گفته است، به عنوان استاد دانشگاه شریف، مسئولیت در مرکز تحقیقات فیزیک را به عنوان یک شغل دوم پذیرفته است.
کد خبر: ۶۵۲۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۳/۰۶
مفسران رسانه های عرب ادعا کردند رئیس جمهور آمریکا به این دلیل حامی ایران است که پدرش یک شیعه بود.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، پایگاه اینترنتی آلگماینر نوشت: محی الدین لازقانی نویسنده سوری در مصاحبه ای با شبکه تلویزیونی حوار که از لندن پخش می شود گفت: «باراک حسین اوباما فرزند یک پدر کنیایی شیعه مذهب است. خاطرات کودکی فردی که کاخ سفید را اداره می کند، خاطرات شیعی هستند که بر موضع وی برای اتخاذ سیاست خارجی به طرفداری از ایران تاثیر گذار است و به این دلیل است که اوباما بسیار اشتیاق دارد، ایران به صورت یک پیروز ظاهر شود و کشورهای خلیج فارس سنی، نفوذ خود را در منطقه از دست بدهند.»لاذقانی سعی کرد تاکید کند در حال مطرح کردن نظریه نیست و نیز فردی نژادپرست نیست. وی ادعا کرد اظهاراتش در خصوص شجره نامه شیعی پرزیدنت اوباما بر اساس واقعیات است.
این نویسنده سوری خاطر نشان کرد: «اوباما بیشتر کودکی خود را در مومباسای کنیا سپری کرد. من از این منطقه بازدید کردم و می توانم به شما بگویم که این منطقه عمدتا شیعه نشین است.»
ابوالمنتصر بلوشی فعال ایرانی مخالف دولت ایران مستقر در لندن نیز در گفتگو با شبکه تلویزیونی « فور الشباب تی وی » عربستان گفت: « باراک حسین اوباما فرزند یک پدر شیعه است و همین موضوع باعث شده است برخی افراد وی را لابی ایران در آمریکا بخوانند.»
بلوشی اظهار کرد: اوباما جهان را از دریچه مذهبی - سیاسی شیعی می بیند که بر اساس آن هر کجا بروید سنی ها در حال جنگ با شما هستند. راه حل وی، توسعه گرایی شیعی است که ادعا می شود وی در حال اجرای آن در مورد عراق ، سوریه ، یمن ، ایران و افغانستان است.
از زمانی که اوباما سناتور ایالت ایلی نوی بود و قصد خود را برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری اعلام کرد گمانه زنی هایی در مورد عقاید دینی وی مطرح بوده است.
بسیاری از شایعه ها بر اساس نام « حسین » وی، سوابق دینی پدرش و اینکه باراک حسین اوباما بزرگ شده اندونزی با اکثریت جمعیت مسلمان است قرار دارد. اوباما چند بار به طور رسمی این شایعات دروغ را تصحیح کرد و گفت واقعا یک مسیحی معتقد و عمل کننده به این دین است.
کد خبر: ۶۲۲۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۲۷
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
به گزارش سرویس سیاسی جام نیوز، پایگاه خبری شبکه امریکایی "ان بی سی نیوز" (NBCnews)، با انتشار گزارشی تحت عنوان "بازگشت محمود احمدی نژاد به صحنه سیاسی ایران" به بررسی سخنرانی هفته پیش رئیس جمهور سابق ایران در شهرری پرداخت.
در این گزارش آمده است:
«یک چهره آشنا دوباره در صحنه سیاسی ایران ظاهر شد؛ در مسجدی واقع در یکی از مناطق پایین شهر تهران و مقابل جمعیتی که او را تشویق می کردند.
رئیس جمهور جنجالی سابق: "محمود احمدینژاد"
احمدی نژاد در اولین حضور مهم خود در جمع مردم از زمان واگذاری قدرت به رئیسجمهور میانهرو، حسن روحانی، گفت: ایران امروز از هر زمان دیگر قویتر شده؛ چرا که در مسیر انقلاب باقی مانده است. امپریالیستها هرگز دوباره بر این کشور مسلط نخواهند شد.
سخنرانی احمدینژاد در زمانی بسیار حیاتی برای جانشین او، حسن روحانی، ایراد شد؛ در گرماگرم شکست یا پیروزی مذاکرات هسته ای و تنها چند روز پیش از سیوششمین سالگرد انقلاب اسلامی و سرنگونی محمدرضا شاه پهلوی که توسط امریکا پشتیبانی میشد.
در این گردهمایی، جمعیت بیش از 2000 نفری مردم با شعارهای "مرگ بر امریکا" ، "مرگ بر انگلیس" و "مرگ بر اسرائیل" به خروش آمدند. پشت سر احمدینژاد پوستری بود که در آن، به آتش کشیدن پرچم امریکا و شعارهای ضدامریکایی به تصویر کشیده شده بود.
بر روی دیوار مقابل نیز تصویر عظیمی از رهبر عالی ایران [آیت الله] خامنه ای نصب شده بود که با نگاهی پدرانه [به جمعیت] مینگریست؛ این احتمالا پیامی برای جمعیت بود که احمدینژاد هنوز هم مورد حمایت قویترین مرد این سرزمین است.
"فاطمه" مادر 26 سالهای که با دختر 3 سالهاش در این تجمع حضور داشتند به ان بیسینیوز گفت: «او بهترین رئیسجمهوری بود که تا بهحال داشتیم. او توجه زیادی به مردم داشت و واقعا به ما کمک کرد.»
در دوره احمدی نژاد، روابط جمهوری اسلامی با غرب صدمه دید و او با افسانه خواندن هولوکاست و بیان اینکه اسرائیل باید از نقشه محو شود، بدنام شد[!]
تجمع روز یکشنبه در مسجد، میتواند نشانه مشکلاتی باشد که در صورت شکست مذاکرات پرمخاطره هستهای و افزایش تحریمها علیه جمهوریاسلامی، برای روحانی به وجود خواهد آمد.
روزچهارشنبه، روحانی در سخنرانی خود به مناسبت سیوششمین سالگرد انقلاب ایران، توافق هستهای با ایالات متحده را «برد-برد» خواند. او همچنین انکار کرد که تحریمهای امریکا، ایران را بر سر میز مذاکره آورده است.
پروفسور "یوسی مکلبرگ" استاد روابط بینالملل دانشگاه رویجنت لندن میگوید: «اگر روحانی به توافق دست یابد، میانهروها میتوانند در ایران قدرت بگیرند. یکی از دلایلی که احمدینژاد میخواهد در شرایط فعلی سروصدا کند، این است که از قریب الوقوع بودن توافق هستهای ناخرسند است؛ گاهی اوقات علت اینکه تندروها ناگهان وارد بحث میشوند این است که احساس ضعف میکنند نه احساس قوت.»
شهروندان ایرانی "نبرد روحانی" را برای دستیابی به توافقی که منافع و امنیت کشورش را تأمین کند، با دقت نظاره میکنند.
"حمید" مکانیک 47 سالهای که آرزوی بازگشت دوران احمدینژاد را دارد، معتقد است: او در مقابل امریکا ایستاد و به ما احترام زیادی بخشید. جهان بهخاطر دوره ریاست جمهوری او حق ما را به رسمیت شناخت.»
کد خبر: ۵۷۳۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
طناب داری که برای اعدام صدام حسین، رئیسجمهوری سابق عراق استفاده شد، توجه خریداران زیادی را جلب کرده است که خواهان مالکیت آن هستند.
به گزارش بی بی سی به نقل از وبسایت "العربی الجدید" مستقر در لندن ، خریدارانی از ایران، اسرائیل و کویت در حال رقابت برای دست یافتن به این یادگاری وحشتناک هستند.
در حال حاضر، موفق الربیعی، مشاور سابق امنیت ملی عراق این طناب دار را در اختیار دارد.عکسی از او با این طناب دار در سال ۲۰۱۳ منتشر شد. در این عکس، این طناب دار، دور گردن مجسمه برنزی صدام حسین بود.
یک سیاستمدار بلندپایه عراقی به این وبسایت گفته است که این عکس باعث جلب توجه زیادی به این طناب دار شد.
این سیاستمدار عراقی گفته است که در میان داوطلبان خرید این طناب، دو بازرگان کویتی، یک تشکل ایران و یک خانواده ثروتمند اسرائیلی دیده میشوند. تاکنون یک پیشنهاد هفت میلیون دلاری برای خرید این طناب دار داده شده است.
موفق الربیعی در مورد این گزارش اظهار نظری نکرده است.
فعالان حقوق بشر حراج این طناب دار را مورد انتقاد قرار دادهاند. احمد سعید، یک فعال سیاسی به این وبسایت گفته است که اگر طناب دار به فروش برسد، پول آن باید به عنوان بیتالمال باید به خزانه دولت عراق واریز شود.
در آوریل سال ۲۰۱۳، موفق الربیعی به روزنامه ایندیپندنت لندن گفت که او مجسمه و طناب دار را تا زمانی که موزهای برای نگهداری آثار حکومت سابق ساخته شود نگه خواهد داشت.
او گفت "کارمندانم تکهای از طناب دار را بعد از آن که جسد صدام پایین آورده شد، برایم آوردند."
آقای الربیعی افزود "فکر کردم که این طناب برای انداختن به دور گردن مجسمه صدام مناسب است."
صدام حسین در سال ۲۰۰۶ در بغداد اعدام شد و در روستای محل تولدش در تکریت دفن شده است.
کد خبر: ۵۶۶۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۱۷
سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
وزیر امور خارجه ایران یکی از وزرای دولت یازدهم بود که به دلایل مختلف بسیار مورد متوجه رسانهها و مردم قرار گرفت. دیروز سالگرد تولد ۵۵ سالگی محمدجواد ظریف بود و روزنامه ایران گفتوگویی با محمدجواد ظریف در سالروز تولد ایشان داشته که در ادامه می خوانیم.
* در آغاز بهتر است بدانیم که شما در چه سالی و در چه شهری متولد شدید؟– من در هفدهم دی ۱۳۳۸ در تهران متولد شدم. مادرم دختر مرحوم حاج میرزا علی نقی کاشانی از تجار بزرگ تهران و پدرم از تجار بهنام اصفهان بود.
* در کدام محله تهران زندگی میکردید؟– خانه ما بین خیابان کاشان و خیابان کمالی، پشت باغ شاه سابق بود؛ خانهای بزرگ و قدیمی که تا بعد از فوت پدرم آن را داشتیم. بعد از ایشان نگهداری آن خانه برای مادرم مشکل شد. در شش سالگی، چند ماهی به اصفهان رفتیم و من در دبستان کار مشغول شدم اما خیلی زود به تهران بازگشتیم و با آغاز سال تحصیلی بعد من به دبستان علوی رفتم. فکر میکنم کلاس دوم دبستان بودم که اولین سخنرانیام را در روز عید غدیر انجام دادم. این شد که از همان ابتدا به نوشتن متن و سخنرانی عادت کردم.
* پدرتان در چه سالی به رحمت خدا رفت؟– پدرم در سال ۱۳۶۳ مرحوم شدند. همسرم دو ماهه باردار بود که ایشان از دنیا رفتند. آن زمان من در آمریکا بودم و متأسفانه نتوانستم برای مراسم پدرم به ایران بازگردم.
* دوران کودکی شما مصادف با کدام تحولات سیاسی و اجتماعی در ایران بود؟– من در خانه تنها فرزند بودم و هیچ همبازیای نداشتم. از طرفی خانواده ما به شدت محافظهکار بودند.
* به لحاظ سیاسی؟
– از همه لحاظ. ما در منزلمان تلویزیون و رادیو نداشتیم. پدرم رادیو را در کمدی میگذاشت و در آن را قفل میکرد. فقط برای شنیدن دعای سحر ماه مبارک رمضان از آن استفاده میکرد.* با اینکه توان مالی خرید تلویزیون را داشتید.– بله. بیش از اینها توانایی مالی داشتند، اما به علت اعتقاداتی که داشتیم، تلویزیون خریداری نشده بود. فکر میکنم تا ۱۵ سالگی به سینما نرفتم. علاوه بر این روزنامهای هم در خانه ما پیدا نمیشد. پدر و مادرم اجازه رفت و آمد را نیز به من نمیدادند.
* با دوستان؟– اجازه رفت و آمد با هیچکس را نمیدادند. من فقط هر روز صبح به مدرسه میرفتم. حتی پدرم برای کنترل بیشتر، به باغبان خانه سپرده بود که مرا تا ایستگاه اتوبوس مدرسه همراهی کند. لذا در کودکی بسیار از جامعه دور بودم. البته به خاطر گرایشهای شخصی و مطالعه خودم، کم و بیش از اوضاع جامعه باخبر میشدم. مثلاً در آن زمان به تازگی حسینیه ارشاد افتتاح شده بود و مرحوم شریعتی در آنجا صحبت میکرد. من نیز برای بعضی سخنرانیهایم به هر طریق ممکن از کتابهای مرحوم شریعتی استفاده میکردم. در آن مقطع کتابهای زیادی میخریدم که خواندن بعضی از آنها نیز در آن زمان ممنوعیت داشت.
* در همان شرایط خانواده شما بیشتر به کدام طیف سیاسی گرایش داشتند؟ منتقدانی مانند جلال آلاحمد، مرحوم شریعتی، گروههای اسلامخواهی مانند حزب مؤتلفه اسلامی یا گروهها و جریانات ملی، همانند جبهه ملی ایران؟– هیچکدام. پدربزرگ من در زمان مرحوم مصدق از لحاظ اقتصادی به ایشان کمک میکرد. از طرفی ایشان با مرحوم کاشانی آشنا بود و رفت و آمد نزدیک داشت. اما من در مدرسه با کسانی که گرایشهای سیاسی داشتند، مانند چند نفر از فرزندان سردمداران حسینیه ارشاد ارتباط داشتم و در هر فرصتی از آنها کتاب میگرفتم و میخواندم. مرحوم آقای مطهری نیز به مدرسه علوی میآمدند، اما من هیچگاه سعادت دیدن ایشان را نداشتم. در مدرسه علوی دیدگاههای متدین را مطالعه میکردیم. همچنین کسانی که سیاسیتر بودند کتابهای مرحوم آقای طالقانی را میخواندند. به خاطر ندارم دیدگاههای ملیگرایان در آنجا رواج داشته باشد.
* گرایش شما بیشتر به کدام سمت بود؟– بنده کتابهای سنتی و انقلابی را همزمان مطالعه میکردم و از معدود شاگردان مدرسه علوی بودم که هم در جلسات حجتیه و هم در جلسات انقلابیون شرکت میکرد. در مدرسه دو طیف وجود داشت؛ یک طیف حجتیهای بودند و در جلسات مرحوم آقای حلبی که بعضاً در منزلشان تشکیل میشد، شرکت میکردند. بنده نیز به منزل ایشان میرفتم و از طرف دیگر در جلسات بچههای انقلابی نیز شرکت میکردم. بنابراین فکر میکنم قبل از سفرم به آمریکا با هر دو تفکر آشنایی پیدا کردم.
* چطور بحث سفر شما به آمریکا در خانواده مطرح شد؟– این عزیمت به اصرار من صورت گرفت. پدر و مادرم مخالفت میکردند و بیشتر آمادگی داشتند در صورت ضرورت مرا به انگلیس که به ایران نزدیکتر است، بفرستند. خاطرم هست که دعوای خیلی جدی هم بین ما پیش آمد، زیرا پدر و مادرم میگفتند کمی صبر کنم تا به لندن بروم. اما من نگران بودم که خیلی دیر بشود. آنجا بود که با رفتنم به آمریکا موافقت کردند. به یاد دارم در این میان با مرحوم پدرم خیلی تندی کردم. خدا از سر تقصیرات همه ما بگذرد.
* پس ایده سفر به آمریکا نظر خودتان بود؟– خارج شدن از ایران نظر بنده بود. در سه ماهی که در دبیرستان خوارزمی بودم روزی به مدرسه علوی رفتم تا دوستانم را ببینم. یکی از مربیان مدرسه مرا صدا کرد و گفت که از آنجا بروم، زیرا احتمال دارد برای خودم و مدرسه دردسر درست کنم. حتی یکی از معلمهای مدرسه خوارزمی بیرون از کلاس به بنده هشدار داد که بیشتر مواظب خودم باشم. من فقط شانزده سال داشتم و طبیعتاً این موارد باعث نگرانی او میشد. به همین خاطر برای رفتن به آمریکا به خانوادهام اصرار میکردم.
* یعنی دقیقا در ۱۷ سالگی از ایران خارج شدید؟– سال دوم نظری را تمام کرده بودم. سه ماه از سوم نظری را نیز در مدرسه خوارزمی تجریش گذراندم که در ژانویه ۱۹۷۷ و در زمان حکومت کارتر از ایران خارج شدم.
* چه سالی ازدواج کردید؟– در تابستان ۱۳۵۸ به تهران بازگشتم. با مادرم تماس گرفتم که میخواهم به ایران بازگردم و ازدواج کنم. به فاصله یک هفته به اصفهان رفتم تا خواهرم را که پانزده سال از من بزرگتر است، ببینم. ایشان نیز خواهر یکی از دوستان خودش را به عنوان دختری متدین و انقلابی، برای ازدواج معرفی کرد.
* و این اولین مراسم خواستگاری برای شما بود؟– بله؛ اولین و آخرین. اقامت بنده در ایران سه هفته به طول انجامید. در ماه مبارک رمضان بود که روزی خواهرم آنها را به خانه خود دعوت کرد. دو خانم جوان آمدند، اما من دقت نکردم و حتی متوجه نشدم منظورشان کدامیک از آنهاست. مادر و پدرم هنوز در تهران بودند. بنابراین با اجازه آنها همراه خواهر و شوهر خواهرم به خواستگاری رفتیم. ایشان همانطور که فکر میکردم، متدین و انقلابی بودند. به یاد دارم در آن جلسه کمی قرآن و حدیث خواندم که ایشان پسندیده بودند. زمانی که به خانه بازگشتیم به مادرم اطلاع دادم که برای تشریفات به اصفهان بیایند. نامزدیمان مصادف با شبهای احیا بود. در آن زمان ایشان ۱۷ سال داشتند و من ۱۹ ساله بودم که ازدواج کردیم. جالب اینکه پسرم نیز در سن ۱۹ سالگی و دخترم در ۱۷ سالگی ازدواج کردند.
* به لحاظ فرهنگی چگونه با آمریکاییها کنار آمدید؟– من در دوره دبیرستان به سانفرانسیسکو رفتم. آن زمان دوران اوج حضور ایرانیها در آمریکا بود؛ یعنی بیشترین تعداد دانشجوی خارجی در آمریکا را ایرانیان تشکیل میدادند. هر جایی که میرفتم، به خصوص در کالیفرنیا، آنقدر حضورشان پررنگ بود که خود را در همان محیط ایرانی حس میکردم. فارغ از گرایشهای مذهبی، در همان دبیرستانی که من ثبتنام کردم به اندازه کافی دانشآموز ایرانی وجود داشت.
* از ملیتهای دیگر هم بودند؟– چینیها هم بودند. عربها نیز به تازگی شروع به آمدن کرده بودند، اما ایرانیها جو غالب را تشکیل میدادند. در مجموع در طول دوران دانشجوییام تنها یک بار به همراه دوستان به منزل معلم دبیرستانمان دعوت داشتیم و یک بار نیز برای ناهار میهمان یکی از استادهای دانشگاه بودیم. به جرأت میتوانم بگویم که فقط همین دو بار بود که به محیط آمریکایی وارد شدم. نزد معلم دبیرستان سالاد خوردیم و نزد آن استاد دانشگاه نیز چون با فرهنگ اسلامی آشنایی داشت، مقداری پنیر خوردیم؛ چراکه سایر غذاها ذبح شرعی نشده بود.
* پس میدانستید ذبح اسلامی نشده بود؟– بله، به همین خاطر ارتباط محدودی با آمریکاییها داشتیم. پس از ازدواج نیز ارتباط محدودی داشتیم، تا زمانی که نماینده دائم ایران در سازمان ملل متحد در نیویورک شدم. به خاطر نوع کارم و اینکه باید با محیط آمریکا تعامل داشته باشم، من و همسرم سعی کردیم با آمریکاییها رفت و آمد کنیم. البته بنده حدود ۳۰ سال در این کشور زندگی کردم و فرهنگ این کشور را خوب میشناسم. جالب ایناست که اکثر ایرانیانی که در آمریکا زندگی میکنند، اسم غذاها و ادویهها را به انگلیسی میدادند اما من و هسمرم هنوز نمیدانیم.
* چون رستوران کم میرفتید؟– به رستوران مسلمانها میرفتیم یا به رستورانهایی که ماهی یا سبزیجات سرو میکردند. به خانه آمریکاییها رفت و آمد نداشتیم. به طور کلی حتی رفت و آمدمان در ایران نیز به هر دلیل محدود بوده است، شاید به خاطر اینکه چندان اجتماعی نیستیم.
* یعنی این تمایل، برخاسته از تضاد فرهنگ و نظام اجتماعی میان ایران و آمریکا در وجود شماست؟– نه الزاماً، زیرا افرادی هستند که خیلی راحت با محیط آمریکا ارتباط برقرار میکنند. شاید به خاطر این است که من از کودکی تنها بودهام و میل زیادی به شرکت در میهمانی و عروسی ندارم. حتی در مورد مجالس مذهبی نیز اگر در خانه به روضه گوش بدهم راحتتر هستم.
* رابطه شما با شعر، ادبیات و موسیقی و به طور کلی با عالم هنر و خیال چگونه است؟– سالی که من در دبیرستان سه و نیم نمره تا بیست کم داشتم، ۲ نمره آن از هنر بود. در مورد خط و نقاشی ذوقی نداشتم. هیچ وقت خطم خوب نبوده. به همین خاطر در آمریکا همیشه متنهایم را با کامپیوتر تایپ میکردم.
* در مورد شعر و ادبیات چطور؟– به شعر و ادبیات بسیار علاقهمند بودم. در مدرسه علوی به خاطر اینکه انشاء را خیلی خوب مینوشتم، سخنران شدم. از زمانی که مطالعه را شروع کردم، خیلی جدی کتاب خواندم. خدا پدرم را رحمت کند. طبع شعری داشت و برای ائمه شعر میگفت. به همین خاطر در خانواده ما علاقه به شعر و شاعری وجود داشت اما هنری مثل موسیقی در بین نبود، زیرا آن را حرام میدانستند. من تا ۱۵ – ۱۶ سالگی هیچ نوع موسیقیای نشنیده بودم. حتی اگر در تاکسی موسیقی پخش میشد، میگفتیم لطفاً خاموش کنید. اما بعد از آن کمی تغییر کردیم و حتی قبل از انقلاب موسیقی گوش میکردیم. برخلاف فرزندانم، هیچگاه خودم را متعلق به عالم هنر ندانستم. رشته دخترم طراحی داخلی است و پیانو مینوازد. پسرم نیز سنتور میزند.
* آیا شده که همسرتان با پدر و مادرتان گله کنند که این چه رشتهای بود که شما انتخاب کردید، مثلاً ایکاش کامپیوتر میخواندید و در شرکتی کار میکردید؟– الحمدالله چون نیاز مالی ندارم، از این جهت ناراحت نیستم، اما به طور کلی وقت زیادی را با کامپیوتر میگذرانم. اولین بار بنده کامپیوتر را به وزارت خارجه آوردم و اولین مسئول کامپیوتر وزارت خارجه توسط من با کامپیوتر شخصی آشنا شد. رشتهای که انتخاب کردم، مسئولیت بسیار سنگینی را برایم به دنبال داشته است. بسیار اتفاق افتاده که با خود فکر میکنم خسارت اشتباهاتی را که من و امثال من در حوزه سیاست خارجی مرتکب شدیم، در واقع ۷۰ میلیون ایرانی متحمل شدند. حتی به این فکر میکنم که با این وضعیت، چقدر به جای اجر و ثواب، نگرانی اخروی دارم. البته ناشکری نمیکنم؛ زیرا زندگی بسیار راحتی داشتم و به خاطر اموالی که از پدر و مادرم به من رسیده است هیچگاه مشکل مادی نداشتم. هیچ وقت نه نیاز داشتم و نه موقیعتش برایم فراهم شده که از عواید شغلم، چیزی به من برسد و جز حقوقم چیزی دریافت نکردهام. ماشین یا خانهای به خاطر کارم نگرفتم. خانه و هر چیز دیگری که دارم از ارث پدرم و بخشش مادرم است. از این ۲۵ سال کار، هیچ به دست نیاوردم، جز ناسزا؛ هم از طرف مخالفان که من را مانند دیگران میدیدند و هم از طرف دوستان خودمان.
* نمیدانم فیلم «حاجی واشنگتن» مرحوم علی حاتمی را دیدهاید یا نه؟ داستان فیلم مربوط به سفر اولین نماینده سیاسی ایران در عهد قاجار به ینگه دنیا با همان ایالات متحده آمریکاست. آیا شباهتها و تفاوتهایی با شخصیت حاجی واشنگتن در خود میبینید؟ میتوانید با آن شخصیت شباهتهایی داشته باشید یا برقرار کنید؟– شاید شباهتش این باشد که با وجود اینکه با کم و زیادش سی سال در آمریکا زندگی کردم، آداب و رسوم ایرانی و اسلامی خود را حفظ کردهام؛ گرچه امیدوارم نکات مثبتی هم از ظواهر فرهنگ غربی، مانند احترام به حقوق و وقت دیگران آموخته باشم. ولی در مجموع هنوز فرهنگ غرب برای بنده، یک فرهنگ بیگانه است.
* و تفاوتهای شما با حاجی واشنگتن؟– فکر میکنم بقیه ویژگیهای او، جزو تفاوتهایمان باشد.
* در پایان تمایل دارم بدانم تعریف شما از خود دیپلماتتان چیست؟ آیا خود را به فرض یک دیپلمات ایرانی شیعه انقلابی مدرن جهانی شده یا چیزی شبیه به این تعبیر میدانید؟– شما در انتخاب این عناوین صاحب اختیارید. البته چون بسیار سخاوتمندانه این عناوین را انتخاب کردهاید! گذشته از شوخی و بدون تعارف، من خودم را خدمتگزاری میدانم که تمام تلاشش را در حد توانش کرده، سعی کرده منافع کشور را فدای منافع خودش نکند و منافع دیگران را هم در نظر بگیرد. قضاوت در مورد نتایج تلاشهایم با مردم ب لندن ظر و پرگذشت است که امیدوارم کاستیهای مرا ببخشند و البته قضاوت نهایی با خداوند علیم و کریم است که بیش از هر چیز به مغفرت واسعه دل بستهام.
کد خبر: ۵۴۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۳۰
اظهارات رئیس جمهور در همایش اقتصادی نشان میدهد دولت بیش از حد سیاست زده شده است.
به گزارش آوای دنا،سایت فردا ضمن انتشار این تحلیل و مرور برخی سخنان روحانی در همایش اقتصاد ایران مبنی بر انزوای کشور، وصل نبودن سانتریفیوژ به اصول و... نوشت: این اظهارات در شرایطی مطرح شد که در طول هفتههای اخیر، رئیس جمهور در همایشهای مختلفی اعم از دیدار با فعالان کشاورزی و همین همایش اقتصاد ایران شرکت کرده اما خروجی این همایشها و فعالیتهای دولت یازدهم در یکسال و نیم گذشته در زندگی مردم کشور اثر نداشته است. سیاست زدگی بیش از حد دولت یازدهم موجب شده تا حسن روحانی حتی در همایشهای اقتصادی نیز سخن از مسائل سیاسی به میان آورده و به تنش و تقابل با منتقدان بپردازد.
فردا افزود: مطرح کردن موضوع رفراندوم در زمینه مذاکرات هستهای بیشتر به مظلومنمایی دولت یازدهم شبیه بود تا درخواست ویژه رئیس جمهور، چرا که طرح این پیشنهاد نشان دهنده ناتوانی و ناکامی سیاست خارجی دولت است. همین نیز سبب شده که این روزها هواداران دولت بازی رسانهای جدیدی راه بیاندازند.نویسنده خاطرنشان میکند: نکته قابل توجه اینجاست که هنوز سخنرانی روحانی در این همایش به پایان نرسیده بود که رسانههای اپوزیسیون و معاند، اقدام به تحلیل و بررسی اظهارات حسن روحانی در این همایش کردند. این رسانهها (نظیر بیبیسی) تا حدی از سخنان رئیس جمهور درباره موضوع رفراندوم ذوق زده شدند که تمام تلاش خود را برای برجسته کردن این بخش از اظهارات روحانی به خرج دادند.
سایت الف نیز درباره اظهارات اخیر روحانی نوشت: گزاره «مشکل اقتصاد ایران، اقتصادی نیست»، یا «اقتصاد، راه حل اقتصادی ندارد»، یا «اقتصاد ایران راهکار بینالمللی و سیاسی دارد» پیش از این نیز بارها و طی ماهها و سالهای گذشته توسط برخی اقتصاددانان لیبرال تئوریزه و تکرار شده است. اساساً سؤال این است که مگر قبل از تحریمها، ساختار اقتصاد ایران، مشکلدار نبوده و تورم و بیکاری وجود نداشته است که مشکل اقتصاد ایران را نه اقتصادی، که در حوزه سیاست خارجی میدانند. یا مگر بسیاری از همین افراد در سالهای گذشته مشکلات کشور را عمدتاً ناشی از تحریمهای داخلی نمیدانستند، یا بیش از ۷۰ درصد مشکلات را ناشی از بیتدبیری ارزیابی نمیکردند؟ حال چه شده که پس از گرفتن مسئولیت به فکر راحتطلبی و شانه خالی کردن از وظیفه افتادهاند.
الف تصریح کرد: اصلاً بیایید فرض کنیم ممکن است فردی واقعاً اعتقاد داشته باشد که مشکل اقتصاد، سیاست خارجی است. اگر این دیدگاه از منظر افراد خارج از دولت یا اقتصاددانی غیر دولتی یا غیر متصل به دولت به گوش میرسید (یا برسد)، میشد، این حرف را به پای اعتقاد یانظر شخصی ایشان نوشت. اما شنیدن این استدلالات از زبان فردی که «مسئولیت رفع مشکلات اقتصادی در چارچوبهای موجود» رسماً به وی سپرده شده، مسموع نیست و بیشتر به رفع مسئولیت شبیه است. چرا که به نظر میرسد، رئیس جمهور محترم با پذیرفتن ساختارهای مورد توافق نظام در مورد حفظ استقلال سیاسی و عزت در عرصه بینالملل پای به این عرصه نهاده و اقتصاددان همراه وی نیز با پذیرفتن این قیود، مسئولیت پذیرفتهاند.
الف میافزاید: اینکه در میانه راه، ناگهان بیرق «اقتصاد ایران مشکل سیاسی» دارد را برافراشته کنیم، جز «بیمسئولیتی» و شانه خالی کردن از «اصلاحات» اقتصادی تفسیر دیگری ندارد. «اقتصاد راهکار سیاسی دارد»، یعنی ما اهل کار اقتصادی نیستیم. مردم از شما اصلاح ساختار اقتصادی، تدبیر درست، اشتغال، رشد اقتصادی ملموس و افزایش قدرت خرید میخواهند نه بهانه.
یادآور میشود روزنامههای زنجیرهای با ذوقزدگی به استقبال اظهارات فرافکنانه رئیسجمهور رفتند و سپس به ذوق خود از زبان ورشکستگانی چون رضا خاتمی، شکوریراد، جلاییپور و... موضوع را به حصر سران فتنه و متهمان فتنه ۸۸ بسط دادند.
وبسایت بیبیسی نیز با استقبال از این اظهارات، سخنان روحانی را در بیش از ۳ دهه حکومت جمهوری اسلامی بینظیر توصیف کرد و نوشت: حکومت جمهوری اسلامی اساسش را بر ایدئولوژی گذاشته و حالا رئیسجمهور میخواهد منطق و منافع ملی را جایگزین ایدئولوژی کند(!)
بیبیسی فهرستی از مطالبات غرب و گروهکهای ضدانقلاب را که باید در جمهوری اسلامی تغییر کند پیش کشید اما تحلیلگران این سایت میگویند سخنان روحانی فاقد زمینه واقعی و اجرایی و صرفا برای منفعل کردن منتقدان و حاکمیت است.
علیاصغر رمضانپور معاون فراری وزارت ارشاد در دولت اصلاحات میگوید بدون توافق روحانی با رهبری، سخنان روحانی را باید جنگ لفظی علیه تندروها در سنگر مجلس توصیف کرد.مهدی خلجی نیز به بیبیسی گفت: «در قانوناساسی جمهوری اسلامی، فرمان همهپرسی از اختیارات ولیفقیه است و تنها مرجع دیگری که میتواند دستور همهپرسی صادر کند، مجلس شورای اسلامی و آن هم در حالتی است که دو سوم نمایندگان به همهپرسی رأی دهند».
وی در ادامه گفته است موضوعهایی که شایسته همهپرسی هستند بسیارند، از تغییر قانون اساسی و لغو نهاد ولایتفقیه گرفته تا قانون انتخابات و عادیسازی رابطه با آمریکا، ولی هر موضوع مهمی قابلیت به همهپرسی گذاشته شدن را ندارد از جمله برنامه هستهای.
وی افزود: «برنامه هستهای هم از نظر سیاسی و هم از نظر فنی بسیار پیچیده است و با پاسخهای سرراستی که از همهپرسی انتظار میرود، سازگار نیست، حتی در کشورهای دموکراتیک هم به ندرت چنین موضوعی به همهپرسی گذاشته شده است».
خلجی در ادامه گفته است «با این همه، کسانی که خواست برگزاری همهپرسی را در هر زمینهای طرح میکنند، میدانند که در چارچوب قانوناساسی و معادلات قدرت موجود، این کار نه ممکن است و نه اگر صورت بگیرد به سود نیروهای دموکراسیخواه ]اپوزیسیون[ انجام خواهد گرفت.
از سوی دیگر سعید برزین از مخالفان مقیم لندن معتقد است: تک مضرابهای جدلی روحانی برای شنوندگان آشنا شده و توی دل اصولگرایان را خالی میکند(!)؛ هنری تاکتیکی که همدست روحانی یعنی هاشمی استاد آن است. اما این کار بیخطر هم نیست. این احتمال را نباید دست کم گرفت که صحن سیاسی دو قطبی شود و گفتمانهای اعتدالی و اصولگرایی زبان یکدیگر را نفهمند. در جامعه ایران رفتار تهاجمی میتواند راه برای لشکرکشی افراطیها باز کند. به علاوه سادهسازی معادلات پیچیده سیاسی به شعارهای عوامپسند و ارجاع به تصمیم در کف خیابان با سنت سیاستمداری کارآمد همخوانی ندارد.
حقیقتنژاد تحلیلگر دیگر بیبیسی گفت: «براساس اصول ۶، ۹۹، ۱۱۰ و ۱۲۳ قانوناساسی، رئیسجمهور ایران تنها وظیفه امضا و ابلاغ نتیجه همهپرسی را دارد و در طرح همهپرسی، تصویب، صدور فرمان و برگزاری آن اختیاراتی ندارد، از این منظر، طرح عمومی دوباره مسئله همهپرسی صرفا تلاش دولت روحانی برای جلب توجه افکار عمومی است.»
اما حسین رسام تحلیلگر سفارت انگلیس که در فتنه سال ۸۸ مدتی بازداشت بود به بیبیسی گفت: برگ برنده وقتی ارزش دارد که بازی شود و گرنه بلوف است. به ظاهر مهمترین مسئله روز ایران موضوع مناقشه هستهای است، ولی روحانی نیک میداند که نه منطقی است و میتوان آن را به رفراندوم گذاشت و نه اینکه این موضوع مهمترین گرهگاه مدیریت کلان و دراز مدت جمهوری اسلامی است. گرهگاه اصلی، قدرت سیاسی ناشی از توزیع قدرت است.
منبع/کیهان
کد خبر: ۵۳۶۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۱۷
به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا avayedena.com:
پایگاه خبری شبکه العالم (Alalam)، در خبری از بازداشت شماری از مردان یکی از مناطق سوریه توسط عناصر گروه تروریستی داعش، به دلیل پوشیدن شلوار خبر داد. در این خبر آمده است: مرکز موسوم به "دیده بان حقوق بشر سوریه" وابسته به مخالفان این کشور در لندن تأکید کرد، عناصر داعش در شهر المیادین در حومه دیرالزور هر کسی را که شلوار پوشیده بود بازداشت کردند، و از خانواده آنان خواستند لباس گشاد بیاورند که بازداشت شدگان پس از پوشیدن آن آزاد شدند . عناصر داعش شلوار شماری از شهروندان را با اجسام تیز پاره و آنان را بدون بازداشت وادار به پوشیدن لباس گشاد کردند. عناصر داعش همچنین سه مرد را در منطقه الهول در حومه جنوب شرقی شهر حسکه به اتهام سیگار کشیدن و دو نفر را به اتهام خارج شدن زنانشان بدون حجاب شلاق زدند. داعش تراشیدن ریش و استفاده از حلقه نامزدی و ازدواج را تقلید از مسیحیان دانسته و آن را ممنوع اعلام کرده است.
کد خبر: ۵۳۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۱۳