« آینه‌ای می‌رسد عباس را»

بسم رب الشهدا و الصدیقین

حادثه در حادثه گل کرده باز – لاله اذان گوید و مریم نماز
از سر نی بانگ اذان می‌رسد - صیحۀِ ماه رمضان می‌رسد
بر لب شیعه عطش انتقام - کرب و بلایی شده برپا به شام
لشکر باطل به حلب بسته صف – قوم جگرخوار یزیدی سلف
میمنه تا میسره صف بسته ماه – فاطمیون کرده مهیا سپاه
جبهۀِ حق آمده تجهیز عشق – تا که شود فاتح جنگ دمشق
در دل این جنگ و هیاهو و شور – شعشعه‌ای می‌رسد از سمت نور
 در گذر حادثه مردی غیور- می‌رسد از رَه زِ تَجلای نور
 می‌رسد از خطۀِ لبنان به شور - کوکبۀُ سبز سپاه ظهور
اشتر و عمار و ابوذر کَسی – شیر عرب در فلکِ اَطلسی
سرور و سالار سپاه غرور- فخر عرب، مشعله دار ظهور
ساقیِ میخانۀِ فتح الفتوح- در دل طوفانِ بلا همچو نوح
کرده گذر همچو خلیلی زِ نار – حادثه را مالک اَشتر وقار
از نفسش باد صبا گشته مست – ساغر گلگون شهادت به دست
بسته میان همچو علی ذوالفقار – میرِ برآورده یهودا دَمار
دل به علمداری زینب خوش او- وارث شاهنشه مرحب کُش او
کَنده به یک ضربه در خیبری- سید عمامه به سر، حیدری
سبزترین سرو و صنوبر به باغ - عطر ظهورانۀِ فصلِ فراق
 منجی لبنان و فلسطین و شام- کرده به خونخواهی زهرا قیام
 هیمنۀِ لشکر سید علی- آینه در آینه حیدر جلی
وارث حیدر به جلال و شکوه - سید و سالار مقاوم چو کوه
نصرِ اِلهی به ید او پدید – منتقم خون امام شهید
سید اولاد شریف بتول – نور دل و چشم‌وچراغ رسول
می‌رسد از جانب لبنان مَهی - عارف اسرارِ بلا آگهی
اَشبه عُشاق به عباس، او- منتقم رنج و غمِ یاس، او
می‌رسد از رَه قمر عمامه سر – خرقۀِ حیدر زِ وقار او به بر
آینه‌ای می‌رسد عباس را – می‌دهد او عطر گل یاس را
آینۀ حیدری است این قمر- فاتح دستارِ نبوت به سر
وارث حیدر به دَمِ لا فتی- نصر الهی شده او را عطا
کُشتۀِ از عشق و وفایش بسی - نیست چو او در عرب آقا کَسی
 ای پسر فاطمه، ای مردِ راد- دست خدا پشت‌وپناه تو باد
ای پسرِ فاطمه یاس کبود - چاره نما فتنۀِ آل سعود
فتح حلب کُن به هجومی سُترگ – ریشه کَن این قوم درنده چو گرگ
یاوری مهدی موعود کن – داعشیان را همه نابود کن

به امید ظهور حضرت یار
منصور نظری 2 مرداد 1395