زجر مادر سرطانی و دلواپسی برای سه فرزند یتیمش

پایگاه خبری آوای رودکوف - زهرا داوودی: "اسم بیماری سرطان به ویژه بدخیم که می آید خیلی ها وحشت زده می شوند و همه امیدشان نا امید می شود و زندگی را تمام شده می بینند سرطان بیماری است که انسان را ذره ذره آب می کند آب شدن عزیزتان جلو چشم انسان بدترین عذاب است عزیزت دارد روز به روز بدتر می شود و تو هیچ کاری از دستت بر نمی اید.

وقتی مادرت همه چیزت باشد اما به بدترین بیماری مبتلا باشد  و تو در سن 21 سالگی مجبور شوی یک خانواده را اداره کنی و برای بردارهای کوچکتراز خودت پدری کنی آن وقت است که دلت می خواهد گوشه بروی و خدا را فریاد بزنی.

این داستان بسیار خلاصه یک خانواده چهار نفری است  که پسر بزرگ خانواده 21 سال پسر دوم 16 سال و پسر سوم 10 سال سن دارد و پدرشان نیز چهار سال قبل فوت کرده است و اکنون مادر 46 ساله شان نیز به بدترین بیماری مبتلا شده است بیماری که ذره ذره وجود انسان را آب می کند.

برای تهیه یک گزارش در یک روز تعطیل به سراغ خانواده ای در اطراف شهر یاسوج رفتم در بدو ورود مادری را دیدم که بر روی تشکی دراز کشیده است از چهره وی مشخص بود که حالش اصلا خوب نیست و دلش یک آرامش می خواهد و مدام ناله می کرد.

کنار این مادر 46 ساله نشستم و با خانواده اش یعنی فرزند 16 ساله اش هم صحبت شدم سراغ پسر بزرگ تر را که گرفتم گفت برای گرفتن داروهای مادرم به شیراز رفته است.

این مادر سه پسر دارد که دیده نشان دل هر بیننده ای را آزار می داد محمد 16 ساله امید 21 ساله و امیر 10 ساله که در کنار مادر نشسته بودند و با هر ناله مادر اشکی از چشمشان سرازیر می شد یتیمی داغ سختی است و سخت تر از آن وقتی است که مادرت نیز بیمار باشد بیماری که درمان ندارد.

محمد گفت: پدرم چهار سال قبل فوت کرده است و مادرم نیز دو سالی است که به این بیماری مبتلا شده است بردارم بزگ ترم دانشگاه شیراز رشته کامپیوتر قبول شد اما به خاطر وضعیت مادرم به یاسوج آمد و اکنون نیز مرخصی گرفته است تا شاید یه کم وضع بهتر شود.

محمد در حالی که سرش را پایین انداخته بود ادامه داد: مادرم بعد از انجام مراحل شیمی درمانی کمی بهتر شده بود اما چند روزی است که سر درد شدید دارد.

در همین حین خاله محمد گفت: دکتر گفته که سرطان مغز استخوان را نیز درگیر کرده و شاید دلیل سردرد نیز همین است.

محمد پسر ساکتی بود تا سوال نمی پرسیدم حرفی نمی زد با محمد که صحبت می کردم ناله های مادر بلند شد شنیدن ناله مادر برای پسر 16 سال کمی سخت است او که اکنون نیاز به محبت پدر و مادر دارد اما از وجود پدر محروم و مادر نیز بیمار است محمد را غمگین کرده است.
 

مادر می گفت: "می خواهم استراحت کنم جایی ببریدم که تنها باشم و فقط استراحت کنم"  پسرهایم تنها می مانند این مادر بیمار هم دلش آرامش می خواهد و هم به فکر بچه های کوچکش است بچه هایی که وقت تنها گذاتنشان نیست باید مادری باشد تا محبت را درک کنند و برای پدر و مادر شیطنت های پسرانه کنند اما حیف.

پدر فوت کرده مادر بیمار است درس خواندن، هزینه درمان، کرایه خانه، ناهار،شام همه این هزینه ها هست پس در آمدشان کجاست؟

محمد در جواب گفت: یارانه چهارتاییمان هست اما گاهی کمک اطرافیانمان نیز هست خدابزرگ است می رسد.

با خودم فکر کردم خب یارانه چهار نفر چقد می شود کرایه خانه 250 تومان است هزینه درمان مادر به کنار، هزینه معاش زندگی، تحصیل آنها حساب کتاب ما درست از آب در نمی آید.

وقتی به چشمان امیر 10 ساله نگاه می کردم دلم آتش می گرفت او اکنون به اغوش مادر نیاز دارد، نیاز دارد که شیطنت کند ازبازی کند اما امیر داستان ما از نبود پدر و مادر گوشه گیر و ساکت بود امیر دلش می خواهد با مادرش به بازر برود و خرید کند برای عیدش همراه مادر باشد لباس و کیف و کفش مدرسه را بخرد اما نمی تواند بچگی کند باید در 10 سالگی بزرگ باشد با شرایط کنار بیاید آینده او چه می شود.

این خانواده چهار نفره زیر بار نداری و بیماری مادر زجر می کشند اما افرادی هستند که می توانند گاهی باری بر دوش دیگری بردارد.

رسول خدا (ص) فرمودند : کسی که برای رفع نیاز برادر مومن خود کوشش نماید مانند این است که نه هزار سال خداوند متعال را عبادت نموده در حالی که روزها را روزه گرفته و شب ها را هم شب زنده داری نموده.   بحارالانوار جلد 74 صفحه 315

برای حفظ آبروی این خانواده از انها شماره تماس و یا ادرسی منتشر نمی شود اما افرادی که قصد کمک به این خانواده را داشته باشند می توانند با شماه 09175424858 تماس و یا مبلغ کمکی خود هر چند ناچیز هم که باشد به شماره کارت 6104337974711911 پرداخت کنند.

گزارش و عکس: زهرا داوودی