آوای رودکوف: تعارف که نداریم؛ انگار خشونت در همه ما در حال نهادینه شدن است؛ در کلاممان، در ادبیاتمان، در رانندگیهایمان، در راه رفتنهایمان، در لباس پوشیدنهایمان، در گفتوگوهایمان، در پدری کردنهایمان، در مادری کردنهایمان، در معلمی کردنمان، در مهندسی کردنمان، در پزشکی کردن مان، در شهرمان و در خانه و کاشانهمان خشونت تصویری تلخ از خود برجای گذاشته است. انگار خشونت دارد در ذات جمعی ما، جاخوش میکند و قصد رفتن هم ندارد. راستش آسیبهای اجتماعی یکجورهایی لوث شدهاند؛ اینکه بحرانی داریم و بعد عدهای کارشناس میآیند و حرفهای تکراری میزنند و میروند پی کارشان و باز هیچ چیز عوض نمیشود. چرا ما این همه مینویسیم اما چیزی تغییر نمیکند؟ این نوع از خبرها ذهن آدم را میساید؛ بدجور میساید! خود من همین الان این گزارش را با خشمی درونی ناشی از وجود این همه نزاع و خشونت در کشور مینویسم. چرا باید در این کشور این حجم از خشونت و نزاع وجود داشته باشد؟ با این مردم چه کردهایم؟ با کشور چه کار کردهایم؟
اداره کل پزشکی قانونی استان تهران گزارش داده که در 9ماه نخست امسال 76هزار و387نفر به دلیل آسیبهای ناشی از نزاع به مراکز پزشکی قانونی استان تهران مراجعه کردهاند که این تعداد در مقایسه با مدت مشابه سال96 که تعداد مراجعان به دلیل نزاع به مراکز پزشکی قانونی 71هزار و146 نفر اعلام شده بود، هفت درصد افزایش یافته است. آمارهای سال گذشته سازمان پزشکی قانونی هم گویای آن است که در 12 ماه سال 96، در ایران 544هزار و 470نفر به علت نزاع به پزشکی قانونی مراجعه کردهاند که در این میان استان تهران با ثبت 93هزار و 295مورد رکورددار ثبت نزاع در کشور محسوب میشود.کارشناسها میگویند ماجرا ریشه در بحران اقتصادی دارد؛ در اینکه وضع معاش بسیاری از مردم خوب نیست، در اینکه نرخ امید به زندگی بالا نرفته و نیز به این سبب که امید به آینده بهتر، در بسیاری از ما، امیدی رو به سراب شده است؛ شده است حکایت رفتن و نرسیدن، چشم انداختن و ندیدن و زور زدن و جاماندن! درگیری و نزاع در سالهای گذشته آمار بالایی را در میان پروندههای قضائی به خود اختصاص دادهاند. گاه موضوعاتی چون جای پارک خودرو یا حتی نگاه چپ دلیل درگیری خشونتآمیزی بوده است. این درگیریها در مواردی حتی منجر به قتل شده است. کارشناسان کاهش میزان تحمل شهروندان و در عین حال ناامیدی از احقاق حق در دستگاههای مربوطه را دلیل اصلی بسیاری از نزاعها میدانند و معتقدند به دلیل سیر طولانی و فرسایشی پیگیری پروندهها در دادگاهها اغلب شهروندان به این نتیجه رسیدهاند که باید شخصا و با اتکا به زور بازو حقشان را بگیرند.
سه، چهار باردرهفته درخیابان دعوا میبینم
نیما 25 ساله است. ایستاده کنار واگن مترو و با گوشیاش بازی میکند. اخمهایش توی هم است و صورتش درهم کشیده شده است. وقتی هم قبول میکند باهم حرف بزنیم اخمهایش باز نمیشود اما برخلاف صورت بداخلاقش میگوید که دعوایی و عصبانی نیست. حتی یادش نمیآید آخرین بار چه زمانی دعوا کرده. این شهروند به «آرمان» توضیح میدهد: شاید با خانمم دعوا کرده باشم اما در خیابان نه، عادت ندارم. اگر هم جر و بحثی پیش بیاید سعی میکنم از طرف خودم فیصلهاش بدهم. مهمترین دلیلش برای اینکه دعوا نکند این است که به دردسرش نمیارزد و عاقلانه نیست اما بالاخره سر یک چیزهایی ممکن است عصبانی شود. مثلاً اگر کسی به او فحش بدهد. میپرسم به نظرش جوانها الان عصبانیترند؟ میگوید: آره. در خیابان زیاد دعوا میبینم، حداقل سه چهار تا در هفته. بیشتر هم سر پول است. واقعیتش این است که الان از لحاظ اقتصادی همه جوانها وضعشان خراب است. پول هم که نباشد اعصاب خراب است. دردسرهای اقتصادی که این روزها بیشتر هم شده خیلیهایشان مطرح میکنند. اینکه این مشکلات باعث شده عصبانیتر باشند و دعواییتر. برای مثال مینا 29ساله، دانشجوی پلیتکنیک دانشگاه امیرکبیر در این باره به «آرمان» میگوید: زندگی سختتر شده و به جوانها هم مثل بقیه فشار میآید. دوست دارند همه چیز را راحت به دست بیاورند و وقتی برعکس برایشان سخت میشود، عصبانی میشوند. به نظر من جوانهای امروز عصبانیترند. با شلوار و گرمکن نارنجی فسفری و ساکی که روی دوشش انداخته مشخص است که از باشگاه ورزشی برمیگردد. آرام میرود سمت بالای خیابان بهشتی. میگوید عجله دارد و قول میگیرد سؤالهایم زیاد نباشد و طول نکشد. در بازار کار میکند و به قول معروف بازاری است. در کارش زیاد دعوا میبیند اما با اینکه از زیاد بودن دعوا در محل کارش میگوید و اینکه تقریباً هر هفته دعوا میبیند خودش آخرین بار چند روز پیش با پدر و مادرش دعوایش شده. چون سؤالی پرسیده بودند که اذیتش کرده. حرفها، سؤالها و به قول خودشان گیر دادنهای خانواده از آن چیزهایی است که میشود عامل عصبانیت و دعوای خیلی از جوانها. بعد هم داد و فریاد است و از خانه بیرون زدن و قهر.
تابآوری و تحمل پایین آمده است
محسن سرباز است و در پادگان و بین آنهایی که باهم یک جا زندگی میکنند زیاد نزاع میبیند. خودش میگوید آرام است و چهرهاش هم همین را میگوید. با آرامش و خیلی منطقی حرف میزند. مثلاً برای دلایل عصبانیت همسنوسالهایش میگوید: به نظر من الان جوانها سرکشتر و مغرورتر شدهاند تا خشمگین و این باعث بروز خشم میشود چون ضربههای روحی میخورند و خشمشان افزایش پیدا میکند. حرفهای مسیح را دکتر آرش حیدری، روانشناس اجتماعی و عضو انجمن روانشناسی اجتماعی تا حدودی تأیید میکند. او معتقد است مردم امروز خشمگینتر و عصبانیترند و این احساسات دلایل مختلفی دارد: ناکامی جوانها در موقعیتهای مختلف زیاد است. مثلاً شغل خوب، دانشگاه خوب، ازدواج و… را به دست نمیآورند و وقتی هم نیازهای روانی و اجتماعی یک جوان به شکست منتهی میشود پرخاشگر میشود. از طرفی انتظارات و توقعات جوانان به تبع تحصیل کردن و زندگی شهرنشینی بالا رفته و تابآوری و تحمل پایین آمده و سریع شروع میکنند به پرخاشگری. عوامل محیطی مثل ازدحام هم مؤثر است و کسانی که در شهرهای شلوغ زندگی میکنند آستانه تحمل پایینتری دارند.ظهر شنبه است. باران گاه تند میبارد و گاه نمنم. چنانکه گویی در تردید است که ببارد یا نبارد. در پیادهرو خیابان مطهری گوشهای نشستهام و عبور مردم را میپایم و خیابان را دید میزنم. در همهمه جمعیت پیادهروها یک عیش جمعی نهفته است، وقتی در انبوه جمعیت غوطهور میشوی. لباسهای رنگی و ظواهر متفاوت نگریستن به جمعیت را لذتبخش میکند. لباس پازلیطور سربازی تنشان است و تند تند راه میروند. وقتی میایستند یکی میگوید زیاد عصبانی نیست و حرف نمیزند اما وحید تا موضوع را میشنود سریع حرف میزند و میگوید: بله زیاد عصبانی میشوم. آخرین بارش هم همین الان بود چون بیمارستان بودم و بههم مرخصی استعلاجی ندادند. با وجود این خودش میگوید که قبلاً دعواهایش با بدوبیراه و دادوفریاد بود اما الان که سرباز است دست و بالش بسته شده و مجبور است خشمش را بریزد در خودش و عوضش سردرد بگیرد. انگار همه ماجرا سر سربازی است: بیرون از سربازی حالمان خوب است و مشکلی نداریم که برایش عصبانی شویم. مشکل اصلی سربازی است.
خشونت در مترو، اتوبوس و خیابان
خیلی از ما روزانه با نزاعهایی در سطح فضای عمومی جامعه روبهرو میشویم. «اگر یک ذره شعور داشتی اون طرف ترمیایستادی، کیفت توی چشمم فرو نره، واگن به این بزرگی!، آخه مگه کوری این وری میپیچی؟ رانندگی بلد نیستی، بگو بلد نیستم دیگه هزار سالت شده، چقدر حرف میزنی ما که گناهی نداریم حرفای تو رو تحمل کنیم، دهنت رو ببندی هم اتفاقی نمیافته، برس خونهات حرف بزن!» این موارد بخشی از دیالوگهای روزانه در معابر عمومی و فضای اجتماعی است که اکثر ما با آن برخورد داشتهایم. مریم 34 ساله است به قول خودش یکی از عصبانیهای معروف این روزهاست: میدانی تا همین چند وقت پیش من آدم آرامی بودم و الان یکی از عصبانیترین آدمهای این شهر هستم. گاهی فکر میکنم ما که نسبت به پدر بزرگها و مادربزرگهایمان کمتر نگرانی داریم، پس چرا اینقدر عصبانی هستیم. روزی نیست که از در خانه بیرون بیایم و شاهد دعوا و نزاعی نباشم؛ مترو، محل کارم و خیابان... گاهی با خودم فکر میکنم همه این خشم جمع شده درون ما اجتماعی است، نه فردی. یعنی شرایط، ما را این طور پرخاشگر کرده. گاهی هم فکر میکنم این فقط توجیه است و شاید ما راههای کنترل خشم را یاد نگرفتهایم، یعنی فکر کردهایم همیشه با عصبانیت کارمان را راهمیاندازیم. اما میدانم موضوع عصبانیت واقعاً موضوعی است که همه ما را یک روز درگیر میکند.
مردم گرفتار هستند
سعید 40 ساله است و این روزها تازه شغلش را از دست داده: موضوع روشن است، آدمها گرفتارند. نیازها و خواستههاشان از زندگی زیاد است و هر احساس ناکامی، خشم به بار میآورد. از روزی که بیکار شدم وجودم پر ازخشم شده. حالا به نظر شما در این شرایط کارگاه کنترل خشم به کار من میآید یا داشتن شغل؟ راستش آنقدر این روزها الکی داد و بیداد راه میاندازم که خودم هم از خودم خجالتزده میشوم. مثلاً اگر ناچار باشم توی فروشگاه در صف بایستیم یا برای تماس تلفنی پشت خط بمانم، جیغ و داد میکنم و بعد یاد روزهایی میافتم که منتقد آدمهایی مثل خودم بودم. گاهی احساس درماندگی، خشمگین و عصبانیمان میکند. الهه اما از اینکه دائم تحت عصبانیت دیگران قرار میگیرد، گلایهمند است: روزهایی هست که خوب و خوش سر کار میآیم، یک اظهار نظر معمولی و عادی میکنم یا مثلاً شاد و خوشحال سر به سر بقیه میگذارم و میخندم بعد ناگهان همکارم همه خشمش را سرم خالی میکند. مثلاً میگوید چرا وقتی همه مردم ناراحتند تو خوشحالی یا وقتی درباره یک لباس نظر میدهم به من میپرند که چقدر در این شرایط دلت خوش است. بعد که واکنش نشان میدهم از دوروبریهایم میشنوم واکنش نشان نده، اگر این جوری برخورد میکنند تحت فشارند! تو باید ملاحظهشان را بکنی. من سؤالم این است آیا وقتی آدمها عصبانیاند حالا به هر دلیلی میتوانند خشمشان را سر دیگران خالی کنند؟ یعنی برای خالی کردن خشممان اینکه تحت فشاریم واقعاً توجیه خوبی است؟
خشونت؛ ابزار کنترل دیگران
در این میان منوچهر ثابتی، جامعه شناس در گفتوگو با «آرمان» درباره آستانه تحمل مردم و این وضعیت خشونت در کشور میگوید: همه ما دیدهایم به محض برخورد دو اتومبیل به هم رانندهها پایین میآیند و باهم دعوا میکنند. اما اینها ریشه عمیق فرهنگی ندارد تا بر اساس آن به این جمعبندی برسیم که جامعه ایران عصبانی است. باید شرایط اجتماعی را که در آن زندگی میکنیم هم بسنجیم. بعد از گذر از این سطح یعنی سطح اجتماعی میتوانیم عصبانیت را فردی هم ببینیم؛ مثل شکلی از پرخاش و عصبانیت که این روزها در فضای مجازی میبینیم و اینکه گاهی افراد از خشونت بهعنوان ابزار کنترل دیگران استفاده میکنند که میتواند آگاهانه یا نا آگاهانه باشد. یعنی فرد نمیداند کارهایش خشونتبار است اما از آنها استفاده میکند.این جامعهشناس توضیح میدهد: نوع دیگر اما افرادی هستند که هدفمند خشونت میکنند تا بقیه را کنترل کنند و با این کار احساسات و خواستههای دیگران را به سخره بگیرند. مثلاً یک روز که به محل کارتان میروید خوشحال هستید اما همکارتان توی ذوقتان میزند یا رویکرد افراد را نسبت به مسائل مسخره میکند. گاهی این خشونتها با خشم همراه است و گاه با سرزنش، قضاوت و حرفهای تند. گاهی هم این خشونتها شکل تهدید و فحاشی به خود میگیرد و کار به گلاویزشدن میکشد. ثابتی معتقد است: باید رفتارهایمان را با خودمان مرور کنیم اینکه حرفی که به دیگران زدهایم اگر کسی همان را به خودمان میزد چه احساسی در ما به وجود میآورد؟ اینکه آیا از واکنش نشان دادن و ابراز خشم نتیجهای گرفتهایم؟ آیا همیشه میتوانیم دستاوردهایی که دنبالش هستیم با پرخاشگری به دست بیاوریم؟
خشم با پرخاشگری تفاوت دارد
آرش حیدری ادامه تحلیلش از وضع موجود را از منظر روانشناسی اجتماعی بیان میکند و تاکید دارد: ابتدا باید بین خشم و پرخاش تفاوت قائل شویم. آنچه شما دربارهاش صحبت میکنید پرخاش است. من معتقدم جامعه در این زمینه ناتوانی ندارد. ما از همان کودکی به فرزندمان اجازه نمیدهیم که خشمگین باشند. خشم فیالوقع یک رفتار است که دست خودت نیست و یک انتخاب نیست اما پرخاشگری انتخاب است. اینها در خانوادهها تفکیک نمیشود. برای مثال اگر بچهای در خانواده بگوید من خواهرم را دوست ندارم، توبیخ میشود. اما این معنا ندارد فقط میتوانیم بگوییم پرخاشگری نکن. به گفته این روانشناس اجتماعی آدمها از نظر خشم و بروز پرخاشگری باهم متفاوتند، همان طور که از نظر قد و رنگ باهم متفاوتند. آستانه تحمل آدمها هم متفاوت است اما پرخاشگری داستان دیگری دارد و آموختنی است. در این زمینه جوامع با یکدیگر فرق دارند فرض کنید ما غربیها را متهم میکنیم که به اندازه ما برای مرگ عزیزانشان ناراحت نمیشوند درحالیکه آنها هم درست اندازه ما غمگین میشوند اما یاد گرفتهاند واکنش متفاوت نشان دهند. در عین حال به ما اجازه داده شده داد بزنیم، خودمان را بزنیم حتی بدوبیراه بگوییم و... این موضوع فرهنگی است.
فشارهای اجتماعی و بازتولید خشم
این استاد دانشگاه در پاسخ به این سوال که آیا فشارهای اجتماعی میتواند باعث پرخاشگری و خشم شود، میگوید: دقیقاً همین طور است و اینکه جامعه ما بازتولید خشم میکند، این از اعتقادات اساسی من است. خیلیها میآیند مدیریت خشم را یاد میگیرند اما فردا میبیند همسایه ماشینش را گذاشته جلوی در و رفته، باران باریده و او به محل کارش نمیرسد؛ دوباره عصبانی میشود. میبیند ماشینی که برنامهریزی کرده بود سه سال بعد بخرد 15سال بعد هم نمیتواند بخرد و... اینها و دیگر عوامل اجتماعی، آدمها را خشمگین میکند. ما باید توقعمان را از انسانها واقعبینانه کنیم. نمیشود هرروز قیمتها را دو برابر کنیم و بعد به مردم بگوییم خونسرد باشید. ما باید فرآیند طبیعی را در جهان بپذیریم. ما قانون طبیعت را نمیتوانیم تغییر بدهیم. او میگوید ما نمیتوانیم با شعارهایی مثل جامعه باید خونسرد باشد که به درد میتینگهای سیاسی میخورد، جامعه را دعوت به آرامش کنیم. اما تفاوت انسان رشد یافته با انسان رشد نیافته این است که شرایط را درک میکند و بهترین واکنش را انتخاب میکند که بین سه مدل تخریبی، احساسی و حل مسأله است. انسان رشد یافته حل مسأله را انتخاب میکند و جامعه ما باید این را انتخاب کند و از طریق آموزش، روشهای حل مسأله را بیاموزد. خیلیها هم میگویند، خشم و عصبانیت بهخودی خود بد نیست، فقط باید بتوانیم مهارش کنیم و در موقع مناسب به کارش ببریم و اینکه همیشه عصبانی نباشیم.
دریغ از یک تصمیم بجا و بهموقع
از سوی دیگر به گفته امید محبی دبیر ستاد ملی صبر قوه قضائیه، شمار زیادی پروندههای قصاص وجود داد که به خاطر بوق زدن و جای پارک، فردی کشته شده و اغلب این افراد از نظر اجتماعی سطح پایین نیستند و بعضا دارای تحصیلات عالی و شغل مناسب هستند. صحنههای گاه و بیگاه از نزاع در سطح شهر نیز گواه این است که درگیری بین افراد آن هم بر سر مسائل پیش پا افتاده روبه افزایش است. همچنان که آمارهای رسمی هم وضعیت نزاع را در کشور به ویژه در پایتخت نگران کننده نشان میدهد. سازمان پزشکی قانونی آمار مصدومان نزاع را که سال 95 به مراکز این سازمان مراجعه کرده اند، 547هزار و 21نفر اعلام کرده که حدود دو سوم آن مردان هستند. در این میان و با توجه به آمارهای همه ساله پزشکی قانونی سهم تهران از همه استانهای کشور بیشتر است و براساس گزارشهای رسمی استانهای تهران، خراسانرضوی و اصفهان بیشترین آمار مراجعان نزاع را در کشور دارند. همین چند ماه پیش بود که حسن قاضی زاده هاشمی، وزیر سابق بهداشت درمان و آموزش پزشکی، نزاع را دومین عامل مرگ و میر ناشی از حوادث در کشور پس از تصادفات رانندگی اعلام کرد. همچنین مسعود قادی پاشا مدیرکل پزشکی قانونی استان تهران در همین رابطه گفت که پارسال یعنی سال 96 نزاع بیشترین حجم معاینات را به خود اختصاص داده و مصدومان حوادث رانندگی در رده بعدی قرار دارد.پیش از این نیز رئیس جمهوری در این باره صحبت کرده بود. حسن روحانی در سخنانی از پایین آمدن آستانه تحمل در کشور سخن گفت. رئیس جمهور گفت: ما در جامعهای هستیم که باید به جوانان مدارا و تحمل کردن را بیاموزیم، چرا که آستانه تحمل در ابعاد مختلف آن در میان جامعه کاهش پیدا کرده است. چندی پیش خبرهایی درباره اینکه قرار است کلینیکهای کنترل خشم در تهران فعال شوند منتشر شده بود. «محمود گلزاری»، معاون امور جوانان وزارت ورزش و جوانان گفته بود بررسیها نشان میدهد آمار خشونت، کودک آزاری و درگیریهای خیابانی در دبیرستانها زیاد شده است و راه اندازی کلینیکهای خشم برای کنترل پرخاشگری و خشونت در جامعه راهکاری برای کنترل میزان خشونت و پرخاشگری در جامعه و آموزش تکنیکها به شهروندان است برای اینکه بدانند چطور میتوانند خشمشان را کنترل کنند و اینکه بدانند خشونت و پرخاشگری با آنها چه میکند و چه پیامدهایی دارد. با این حال اما در حالی که نیاز به این نوع کلینیکها به خصوص برای تهران بسیار احساس میشود هنوز خبری از راه اندازی آنها نیست و باید منتظر ماند و دید در نهایت دولتیها چه راهکاری برای کاهش خشونت در تهران و سایر کلان شهرها دارند.با این حال سالهاست یک عده کارشناس، جامعهشناس، روانشناس، پژوهشگر و تحلیلگران دلسوزدر این کشور دارند داد میزنند؛ خشونت در ایران سر به فلک میکشد، سر و ته ندارد، متولی ندارد، کسی به گردن نمیگیردش، سامان و سامانه ندارد، برنامهای برای مقابله ندارد و همانطور مدام، دارد بیشتر و بیشتر میشود، اما دریغ از یک تصمیم بجا و به موقع برای پیشگیری و درمان بحران خشونت ما. سخنگوی قوه قضائیه میگوید در ایران سال به سال آمار قتلهای فجیع دارد بیشتر و بیشتر میشود؛ 96 از 95 بیشتر و 95 از 94 بیشتر و همانطور هر سال که جلوتر میرویم، آمارها میگویند اوضاع خشونت در ایران بدتر شده است. قتلها، نزاعهای خیابانی، طلاقها، دعاوی پرشمار حقوقی که هر یک در خود مصداق بارزی از خشونت عریان دارند و همه و همه بیتردید مبین واقعیاتی بیشتر از آنی هستند که نشان میدهند. با توجه به این امر که خشونت و نزاع طی چند دهه اخیر به عنوان یک مشکل و معضل اجتماعی مطرح شده است، پرداختن به این موضوع از اهمیت ویژهای برخوردار است و مسئولان دستگاههای مربوطه باید در این باره تمهیدات ویژهای بیاندیشند.
منبع : ارمان
عضویت در خبر نامه