شعری - منصور نظری؛
منصور نظری به مناسبت شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام، قطعه شعر «بغض گریه در گلوی آب‌ها» را سروده است
پایگاه خبری آوای رودکوف:منصور نظری به مناسبت شهادت جان‌سوز امام عاشقان و عارفان امام جعفر صادق علیه‌السلام، قطعه شعر «بغض گریه در گلوی آب‌ها» را سروده و تقدیم نموده به عاشقان ولایت:
از تلاوت بوی قران می‌رسد – هاله‌ای در نور پنهان می‌رسد
قامت رنگین‌کمان‌ها خم‌شده- شب رفیق گریۀِ شبنم شده
آسمان‌ها را سیه پوشیده داغ- بر زمین افتاده سروِ سبزِ باغ
ابرها بارانِ خون باریده‌اند – ماردوشان یاس‌ها را چیده‌اند
اشک چشمان خدا جاری‌شده – باز بر زهرا ستمکاری شده
بارِ دیگر خورده سیلی رویِ عشق – خون چکد از گوشۀِ ابروی عشق
روحِ باران را به سَم آغشته‌اند - صادق آل عبا را کُشته‌اند
شط خون از چشم زهرایی روان - زینبی می‌آید از رَه قدکمان
قدسیان باران تلاوت می‌کنند - عرش حق را پُر تراوت می‌کنند
بغض باران، اشک دریا، داغ یاس- کوچه‌های تنگ و تاریک هراس
بغض گریه در گلویِ آب‌ها – زمزم خون بر لب مهتاب‌ها
کُشته‌اند از عاشقان ارباب را - حضرت خورشید عالمتاب را
می‌چکد خون‌دل پیغمبری –از زلالِ چشمِ مستِ حیدری
در خُمارستان چشم تاک‌ها – در غریوِ زخمۀِ پژواک‌ها
روی دوش خستۀِ پروانه‌ها – در میانِ نالۀ حنانه‌ها
صادق آل عبا را می‌برند- نورِ چشم مصطفی را می‌برند
عاشقانی که غزل نوشیده‌اند - بر تن باران کفن پوشیده‌اند
آتشِ سوزانِ داغستان درد – در نیستان‌های مردستان مرد
در شب رؤیایی چشمانِ راز – کرده برپا شعله زارِ سوز و ساز
در دلِ آتش خلیلی می‌رود - یادگار یاس نیلی می‌رود
لاله‌ها از داغ او تب کرده‌اند –گریه خون بر شاه مذهب کرده‌اند
مسقط الراس غزل ویران‌شده –آه و ناله کارِ شبگیران شده
استخوانِ در گلوی ظالمان – می‌رود با قامتی از غم کمان
شوکران کینه را حق نوش کرد - آسمان را آه ماتم پوش کرد
از شب آیینه داران ماه رفت - سِر حق را او که بود آگاه رفت
به امید ظهور حضرت یار...
8 مرداد 1395 منصور نظری
پشت پرچین‌های پُرباران عشق - در فراسوی غزلزاران عشق
از تلاوت بوی قران می‌رسد – هاله‌ای در نور پنهان می‌رسد
قامت رنگین‌کمان‌ها خم‌شده- شب رفیق گریۀِ شبنم شده
آسمان‌ها را سیه پوشیده داغ- بر زمین افتاده سروِ سبزِ باغ
ابرها بارانِ خون باریده‌اند – ماردوشان یاس‌ها را چیده‌اند
اشک چشمان خدا جاری‌شده – باز بر زهرا ستمکاری شده
بارِ دیگر خورده سیلی رویِ عشق – خون چکد از گوشۀِ ابروی عشق
روحِ باران را به سَم آغشته‌اند - صادق آل عبا را کُشته‌اند
شط خون از چشم زهرایی روان - زینبی می‌آید از رَه قدکمان
قدسیان باران تلاوت می‌کنند - عرش حق را پُر تراوت می‌کنند
بغض باران، اشک دریا، داغ یاس- کوچه‌های تنگ و تاریک هراس
بغض گریه در گلویِ آب‌ها – زمزم خون بر لب مهتاب‌ها
کُشته‌اند از عاشقان ارباب را - حضرت خورشید عالمتاب را
می‌چکد خون‌دل پیغمبری –از زلالِ چشمِ مستِ حیدری
در خُمارستان چشم تاک‌ها – در غریوِ زخمۀِ پژواک‌ها
روی دوش خستۀِ پروانه‌ها – در میانِ نالۀ حنانه‌ها
صادق آل عبا را می‌برند- نورِ چشم مصطفی را می‌برند
عاشقانی که غزل نوشیده‌اند - بر تن باران کفن پوشیده‌اند
آتشِ سوزانِ داغستان درد – در نیستان‌های مردستان مرد
در شب رؤیایی چشمانِ راز – کرده برپا شعله زارِ سوز و ساز
در دلِ آتش خلیلی می‌رود - یادگار یاس نیلی می‌رود
لاله‌ها از داغ او تب کرده‌اند –گریه خون بر شاه مذهب کرده‌اند
مسقط الراس غزل ویران‌شده –آه و ناله کارِ شبگیران شده
استخوانِ در گلوی ظالمان – می‌رود با قامتی از غم کمان
شوکران کینه را حق نوش کرد - آسمان را آه ماتم پوش کرد
از شب آیینه داران ماه رفت - سِر حق را او که بود آگاه رفت
به امید ظهور حضرت یار...
8 مرداد 1395 منصور نظری
نظرات بینندگان
عکس روز
