پایگاه خبری آوای رودکوف-محمدرضا جعفری:
الهی
اگر گناهانی که مرتکب شده ام در دادگاه خلق به آن رسیدگی می شد ، هزار بار مرا می سوختند ، اما تو آنقدر کریم و بزرگی که بنده ات را فقط با یک توبه می بخشائی و او را از مقرّبان خود می نمائی ؛
پس ای هستی بخش ،
مرا ببخش اگر به جمادات و نباتات و حیوانات ظلمی کرده ام
و یا دلِ کبوتری را شکسته ام
و یا بر سنگ هایِ آرام و فتاده ، پائی زده ام
و یا گلبرگِ گُلی را چیده ام
و یا بسویِ دسته هایِ پرندگانی زیبا ، سنگی پرانده ام
و یا اسبابِ زحمتِ مورچگان شده ام
و یا جوانه یِ گندمی را در زیر پاهایم لِه کرده و بر باد داده ام
و یا آبی زلال را از دهان بُزی گرفته ام
و یا متکبّرانه بر زمین ، آب دهنی انداخته ام
و یا نامِ تو و دوستانت را بی وضو بر زبان آورده ام
و یا دانسته و ندانسته و جاهلانه به قبیله ای ظلمی روا داشته ام
و یا از رویِ هوس ، علفی را به خار سپرده ام
و یا اسبابِ رنجش دیگران شده و یا کسی را رنجانده ام
و یا موجبِ خشمِ مظلومی شده ام .
بارالها
ای صاحبِ کمالِ مطلق
و ای دستگیرِ هر مُستحقّ
مرا به کارِ خیر و اطاعتِ خود وادار تا مرتکب معصیت نشوم و از ظلم و انحراف دور شوم و طعمِ شیرینِ فضل و رحمت و لُطفت را بچشم و فقط تو را پرستش کنم ، که همواره در حالِ تسبیح تو بودن ، بهترین و والاترین فضیلت هاست
محمدرضا جعفری / فراز چهارم الهی نامه / صفحه هفده
عضویت در خبر نامه
بسیار زیبا است
خیلی حظ کردم
من مناجاتنامه خواجه عبدالله انصاری را هم خوامده ام ولی این را که خواندم خیلی زیباتر ای
از رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) نقل شده است: «الدّعا مُخّ العباده»؛ «دعا مغز عبادت است.»
از امیر المؤمنین، وی از رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) نقل فرموده:
«الدُّعاءُ سَلاحُ الْمُؤمِنِ وَ عَمُودُ الدّینِ، وَ نُورُ السَّمواتِ وَ الأرْضِ»
«دعا اسلحه و ابزار مؤمن است و [نیز] پایه دین و نور آسمان و زمین است.»
همچنین امام باقر (علیه السلام) فرموده است:
ما مِنْ شَی ءٍ اَفْضَلُ عِنْدَ اللّهِ عَزّوَجَلَّ مِنْ اَنْ یُسألً وَ یُطْلَبً مِمّا عِنْدَهُ
«در نزد خداوند هیچ چیز بهتر از این نیست که از او سؤال شود و از آنچه نزد او است درخواست گردد.»
این دعا، همچون خداشناسی، اعتماد به نفس، تقویت اراده و آرامش به انسان می بخشد و یأس و نومیدی را از او دور کرده و وی را فردی بلند همّت، تلاشگر، هوشمند و امیدوار می سازد
همین الان با یکی از دوستان که هشت سال باهاش قهر بودم بهش زنگ زدم و باهاش صلح کردم
پیامبر اکرم درباره دعای سریع الاجابه که بی تردید مستجاب می شود می فرمایند:ثَلاثُ دَعَوَاتٍ مُسْتَجَابَاتٍ لا شَکَّ فِیهِنَّ :دَعْوَةُ الْوَالِدِ , وَدَعْوَةُ الْمَظْلُومِ , وَدَعْوَةُ الْمُسَافِرِ
رسول خدا صلی الله و علیه وآله می فرماید:
سه دعا بی تردید مستجاب است :دعای مظلوم ، دعای مسافر و دعای پدر برای فرزندش
آن فقیر از آن مجلس بیرون آمد و همین طور که راه می رفت مشغول فرستادن صلوات شد و می گفت : « اللهم صل علی محمد و آل محمد » . سه روز از این ماجرا گذشت و او صلوات می فرستاد تا گذرش به یک خرابه ای افتاد . پایش به سنگی گیر کرد . آن سنگ را بلند کرد ، دید زیرش سبو و خمره ای پر از طلا است . با خودش گفت وعده روزی من از آسمان باید بیاید ، من روزی زمین را نمی خواهم . سنگ را روی خمره گذاشت و به خانه آمد و قصه را برای همسرش تعریف کرد .
مرد فقیر همسایه ای داشت که یهودی بود ؛ از قضا ، زمانی که داستان را برای همسرش تعریف می کرد آن مرد یهودی بالای بام خانه گوش می داد و فوری از بام خانه پایین آمده و سراسیمه به خرابه رفت و آن سبو و خمره را برداشت و به خانه آورد . وقتی سر آن را برداشت دید که پر از مار و عقرب است . به خانواده اش گفت : این همسایه مسلمان ما ، دشمن ما است . وقتی که من بالای بام بودم فهمید و این حرف را زده که من به طمع بیفتم و آن خمره را باز کنم و مار و عقرب ما را بگزند و نیش بزنند .
حالا که این طور شد من خمره را بالای بام می برم و از روزنه به خانه اش و روی سرشان می ریزم تا هلاک شوند . حالا که ضرر را برای ما می خواستند سر خودشان بیاید . او آمد بالای بام ، دید که مرد فقیر با زنش در حال مجادله و سر و صدا هستند و همسرش می گوید : ای مرد ، روا باشد که تو سبوی پر از زر پیدا کنی و آن را بگذاری ، بیایی و ما در فقر و تنگدستی باشیم ؟ مرد فقیر گفت : من امیدوارم که روزیمان را خدا از آسمان نازل کند که ناگهان مرد یهودی سر سبو را باز کرد و خمره را سرازیر کرد . مرد فقیر دید از بالا صدا می آید ، سرش را بلند کرد دید از روزنه خانه اش زر و طلایی صدا زد : ای زن ، ببین از آسمان طلا و زر می بارد .
سریع ، شروع کرد به صلوات گفتن و جمع کردن زرها . یهودی دید که از سبو سر و صدای زر می آید آن را برگرداند دوباره دید که همان مار و عقرب هاست . دوباره سرخمره را پایین کرد و بقیه اش را به خانه فقیر ریخت . یهودی فهمید که این سری از اسرار غیبی است . به ذهنش آمد که این قضیه مثل همان قضیه زمان حضرت موسی است که آب نیل برای قطبی ها خون بود و برای سبطی آب . در همان لحظه ، مرد فقیر را بالای بام دعوت کرد و به دست او مسلمان شد و از برکت صلوات بر محمد و آل محمد (ص) هم فقیر ، ثروتمند شد و هم یهودی سعادت پیدا کرد که مسلمان شود .
حاج آقا مشکلی دارم برایم دعا کن
خدائیش لذت بردم