پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir
رویش نیوز نوشت : درست یک هفته قبل بود که داعش با انجام چندین عملیات تروریستی همزمان در شهر پاریس بیش از 100 نفر را به قتل رساند و شبی بسیار تلخ را برای فرانسه رقم زد. برد تیم ملی فرانسه در برابر آلمان در آن شب خونین، شاید برای سالهای سال تلخترین بردی باشد که فرانسویها تجربه کردهاند. عملیاتهای تروریستی نهایتاً با یک گروگان گیری، دخالت نیروهای امنیتی، کشته شدن عوامل تروریستی و آزد شدن گروگانهایی که هنوز زنده بودند، تمام شد تا شب کابوس بار فرانسه تمام شود.
در همان ساعات ابتدایی پس از این اتفاق موج همدردی با فرانسویها تمام جهان را فرا گرفت و از شخصیتها گرفته تا دولتمردان کشورهای مختلف در پیامهای تلفنی، تصویری، مکتوب، توئیتری و... این جنایت را محکوم کردند. نورپردازی بناهای مختلف در سطح دنیا به رنگ پرچم فرانسه درآمد تا همه جهان عزادار مردمان فرانسوی باشند و تروریستها را محکوم کنند و بگذریم از این حقیقت تلخ که در این میان فراموش میشود جان تمام کودکان سوری و لبنانی و عراقی و هیچکس برای آنها همدردی نمیکند.
این اتفاق در ظاهر یک عملیات تروریستی بوده که داعش مسئولیت آن را بر عهده گرفته است، اما درباره پشت پرده آن گمانهزنیهای بسیاری صورت گرفته است. از جمله اینکه این پشت پرده این اتفاق خود غربیها بودهاند تا با ساختن 11 سپتامبر دیگری بهانه برای انجام اقداماتی فراتر از حملههای هوایی در سوریه پیدا کرده تا بتوانند بشار را از سوریه حذف کنند. تصویب قطعنامهای بر ضد حکومت بشار بدون اشاره به داعش، آن هم در جو به وجود آمده به خاطر عملیات تروریستی داعش که در حال مبارزه با بشار است خود لطیفهای تلخ است که میتواند شاهدی بر این مدعا باشد. در این باره و پیامدهای دقیق این اتفاق و اینکه چه کسانی پشت پرده چنین عملیاتی بودند، زمان قضاوت خواهد کرد، گرچه سناریو بسیار تکراری است.
آنچه در این نوشته به آن خواهیم پرداخت، واکنش قشرهای مختلف در ایران به این حادثه است، از سیاستمدار گرفته تا مردم عادی و روزنامهنگار و مطبوعاتی. اگر در این زمان به آن میپردازیم بدین خاطر است که تب مرده باش و زنده باش های اولیه و شاید تا حدود بسیاری احساسی فروکش کرده باشد و بتوان چند سؤال منطقی و بدون حاشیه مطرح کرد و دغدغههایی را به اشتراک گذاشت. ناراحت شدن از فاجعه پاریس و احساس همدردی کردن با قربانیان حادثه مسئله کاملاً اسلامی است و دل هر انسانی از اتفاق رخ داده در آن شب خونین به درد میآید، پس آنچه در ادامه میآید بهطور حتم در نفی همدردی با قربانیان نیست.
در ابتدا به عملکرد دولتمردان در این خصوص نگاهی بیندازیم؛
رئیس جمهور محترم در همان ساعات ابتدایی این اتفاق طی نامهای از طرف ملت ایران با دولت و ملت فرانسه همدردی کرد و بعد از آن نامهای برای محکومیت حادثه لبنان نوشت که البته 48 ساعت از آن میگذشت. از این مسئله که چرا نزد دولتمردان ما نیز به سبک و سیاق غربیها فرانسه و مردمش مهمتر از لبنان و شیعیانش باشند که بگذریم، به متن پیام رئیس جمهور میرسیم.
رئیس جمهور از طرف ملت ایران با دولت و ملت فرانسه همدردی نمودهاند. سؤالی که پس از خواندن این پیام ذهن را مشغول میکند این است که مگر یکی از اصول دیپلماسی حرکت متوازن و هم سطح در قبال یکدیگر نیست؟ هم دردی با مردم پیامی بسیار خوب و به موقع بود، اما چرا ما باید با دولتی همدردی کنیم که سالهای سال است اصلیترین گروه تروریستی ضد نظام، دولت و مردم ما که سابقه هزاران ترور در ایران دارد را حمایت و به وی اجازه فعالیت آزادانه در فرانسه را میدهد و مطمئن باشید که پس از این هم خواهد داد؟ فیالواقع آیا دیپلماسی صحیح و نه حتی مطابق با معیارهای اسلامی و جمهوری اسلامی بلکه مطابق با معیارهای عمومی دنیا، همدردی با چنین دولتی چنین را مجاز میداند؟ دولت فرانسه در کدام یک از مواردی که ایران قربانی تروریسم بوده است، از دهه 60 و انفجار دفتر حزب جمهوری گرفته تا همین اواخر ترور دانشمندان هستهای کشور و شهدای مدافع حرم در کنار ما بوده که اکنون ما بخواهیم در کنار آن دولت باشیم؟ همدردی با مردم صحیح است و باید ذکر شود، اما همدردی با دولت فرانسه آن هم از طرف ملتی که بسیاری از جوانان خود را در عملیاتهای تروریستی گروهک منافقین ازدستداده است در کدام دیپلماسی قابلقبول است؟ رئیس جمهور میتوانستند خطاب به اولاند به ملت فرانسه تسلیت بگویند و اینکه ملت ایران در کنار ملت فرانسه خواهد بود. به نظر میرسد تعیین و مشخص کردن ساز و کار برخورد مناسب و مهمتر از آن متناسب با دول غربی از جمله مواردی است که نیاز به بررسی و دقت عمل بیشتری دارد تا در آن گرفتار افراط و تفریط نشویم.
در حوزه رسانه اطلاعرسانی فوری و پوشش اصل و حاشیههای این اتفاق به خوبی در رسانههای ایران انجام گرفت. از سایتهای خبری تا روزنامهها و اخبار صدا و سیما. در این میان برخی رسانهها برای پوشش این اتفاق از تیترهایی استفاده کردند که نقش دولت فرانسه را در حمایت از داعش و تجهیز و قدرتمندتر کردن آن یادآور میشد. مسئلهای که به مذاق عدهای خوش نیامده و آن را توهین به ملت فرانسه دانستند. اینکه اروپا و دولت فرانسه بخواهند با فرار به جلو نقششان را در به وجود آمدن و یا حداقل قدرتمند شدن داعش فراموش کنند، طبیعی است، اما آیا ما نیز باید خود را به فراموشی بزنیم؟ یادآوری این نکته که دولت فرانسه اکنون دارد دستپخت خود را در چند سال جنگ افروزی در سوریه میچشد تیتری غیر انسانی به شمار میآید؟ هیچکسی از اتفاقات فرانسه خوشحال نیست، اما چه زمانی برای تذکر این نکته که آنچه در فرانسه رخ داده است، تنها گوشه کوچکی از وضعیتی است که عراق و سوریه 5 سال است به خاطر قدرتطلبی غرب و عربهای همپیمان آن با آن درگیرند، مناسبتر است؟ و نکته جالبتر اینجاست که کسانی که میگویند مگر همدردی هم دستورالعملی است که حتماً باید قبل از فرانسه با لبنان همدردی کرده باشیم، دیگران را به خاطر عدم همدردی با فرانسه شماتت میکنند؟ چنین تفسیری از تیترهای روزنامهها درباره آن واقعه که کاملاً کژاندیشی است و خلاف واقع، اما حتی با فرض درست بودن چنین تفسیری چطور عدهای را به خاطر آنچه خود انجام میدهند، ملامت میکنند؟
اما در حوزه واکنشهای مردمی حرف بسیار است و ظرفیت این نوشتار کم. لذا به طرح یک سؤال بسنده میکنیم:
اولین قدم، جامعهشناسی مردمی است که حاضرند برای کشتهشدگان فرانسوی جلو سفارت فرانسه شمع روشن کنند، اما سراغ مادران، همسران و کودکهای چند روزه و چند ماهه مدافعان حرم را نمیگیرند و بر سردر منزل آنها شمعی روشن نمیکنند. بحث بر سر انتقاد از این گروه نیست، فیالواقع چنین اتفاقی احتیاج به بررسی دقیق دارد که چه ریشهها و دلایلی میتواند یک جماعتی را آنچنان از خود بیگانه و نسبت به دیگران مهربان کند؟ البته بررسی دقیق و جامعه شناسانه و نه دلایل دمدستی از این قبیل که سوگواری برای مردم لبنان و سوریه چون مسلمانند، داخلی به حساب میآید و برای اینکه نشان دهیم ما چقدر ضد تروریسم هستیم باید برای فرانسویها که مسلمان نیستند سوگواری کنیم. این دلایل بیش از کمک، مسئله را مضحک میکنند. دقت شود که سوگواری برای مردمان فرانسه هیچ اشکالی ندارد و کسی هم نمیتواند و حق ندارد اعتراض کند که چرا عدهای پشت درهای بسته سفارت فرانسه شمع روشن کردهاند، اما این سؤال که چرا این شمعها نه قبل و نه بعد از این حادثه بر در خانههای شهدای مدافع حرم روشن نمیشود، جواب میطلبد. شاید نتوانیم اعتراض کنیم اما حق داریم که این رفتار و این تبعیض را بهت زده بنگریم.