« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
برچسب ها
ماشااله مهنایی محیط بان منطقه حفاظت شده خاییز که در جریان درگیری مسلحانه با شکارچیان غیرمجاز در فروردین ۱۳۸۹ دو نفر از آنان را هدف گلوله قرار داده و منجر به فوت یکی از شکارچیان شده بود از اتهام قتل عمد تبرئه شده و پس از پنج سال از زندان آزاد خواهد شد.ماشااله مهنایی محیط بان منطقه حفاظت شده خاییز که در جریان درگیری مسلحانه با شکارچیان غیرمجاز در فروردین ۱۳۸۹ دو نفر از آنان را هدف گلوله قرار داده و منجر به فوت یکی از شکارچیان شده بود از اتهام قتل عمد تبرئه شده و پس از پنج سال از زندان آزاد خواهد شد. همسر ماشااله مهنایی در گفت و گو با خبرگزاری آنا درباره شرایط آزادی این محیط بان که این سال‌ها را در زندان گذرانده است می‌گوید: «از شنیدن این خبر خیلی خوشحال شدیم. حالا در حال تهیه سند برای وثیقه آزادی همسرم هستیم.» پایگاه خبری دیده‌بان محیط زیست و حیات وحش در توضیح مفصل داستان حادثه روی داده برای ماشااله مهنایی نوشته شذه است: او طبق کیفرخواست صادره از دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان بهبهان به اتهام قتل عمد یکی از شکارچیان و ایجاد جرح عمدی شکارچی دیگر به زندان منتقل شده و تحت محاکمه قرار گرفت. از اواسط سال ۱۳۸۹ تاکنون نزدیک به پنج سال است که ماشااله مهنایی در زندان بسر می‌برد. در این مدت ماشااله، همسر و دو فرزندش تحت سخت‌ترین شرایط مالی و روحی قرار گرفته‌اند. آنها هر روز منتظر صدور حکم اعدام برای ماشااله بوده‌اند و سال های سختی را سپری کرده‌اند. ماجرا چه بود؟ ماجرا به پنج سال قبل و روز عید سال ۸۹ یعنی تاریخ ۱۳۸۹/۱/۱ برمی‌گردد. محیط بان هدایت‌اله دیده‌بان مسئول منطقه حفاظت شده خائیز در استان کهگیلویه و بویراحمد صبح بسیار زود و ساعاتی پس از تحویل سال نو به تنهایی مشغول گشت زنی در ارتفاعات بوده است. ناگهان صدای شلیک چندین گلوله در کوه می‌پیچد و دیده‌بان از روی صدای شلیک‌ها متوجه می‌شود که برخی از گلوله‌ها از سلاح جنگی شلیک شده است. محیط بان هدایت‌اله دیده‌بان به سمت محل صدای شلیک گلوله‌ها حرکت کرده و به دوربین کشی و جستجو می‌پردازد و نهایتا حوالی ساعت ۱۱ صبح ۶ فرد مسلح را مشاهده می‌کند که صورت‌های خود را بسته‌اند. محیط بان در حالی که افراد مسلح متوجه حضور او نشده بودند با دوربین عکاسی از آنها تصویربرداری می‌کند. مسئول منطقه حفاظت شده خائیز از طریق تلفن همراه با سایر محیط بانان تماس گرفته و ۴ محیط بان از دو پاسگاه منطقه برای برخورد قانونی با متخلفین عازم ارتفاعات می‌شوند. دیده بان که تسلیم نشدن افراد مسلح و بروز درگیری مسلحانه را محتمل می‌دانست طی تماس تلفنی پاسگاه انتظامی و رئیس پلیس پیشگیری شهرستان را نیز در جریان می‌گذارد. محیط بان دیده بان به صورت نامحسوس افراد مسلح را زیر نظر داشت تا زمانی که چهار مامور دیگر به ارتفاعات می‌رسند. حوالی ساعت ۱۴ محیط بانان تنگه‌ای را شکارچیان درون آن مشغول استراحت بودند محاصره می‌کنند. محیط بانان از بالا به تنگه مسلط بودند و شکارچیان در پایین قرار داشتند. در این لحظه شکارچیان که متوجه حضور مامورین در اطراف خود شده بودند با صورت‌های کاملا بسته از تنگه خارج می‌شوند. مامورین با صدای بلند فرمان ایست را صادر کرده و خود را به شکارچیان معرفی می‌کنند. محیط بانان با صدای بلند اعلام می‌کنند: «ما مامور محیط زیست هستیم، اطراف شما محاصره است و راه فرار ندارید، اسلحه ‌ها را روی زمین بگذارید.» ۶ نفر شکارچی یک اسلحه ژ۳ ، یک ناتو ( اسلحه جنگی پیشرفته متعلق به نیروهای ناتو) ، یک برنو، یک تک‌لول ساچمه زنی و احتمالا یک کلاشینکف در اخیار داشتند. شکارچیان سلاح‌های خود را زمین نمی‌گذارند و یکی از آنها فریاد می‌زند و به محیط بانان می‌گوید که: «پایین نیایید وگرنه شلیک می‌کنیم.» از پنج نفر محیط بان سه نفر آنها مسلح بودند. ماشاله مهنایی و یکی از دیگر از مامورین که مسلح بودند اقدام به شلیک هوایی می‌کنند اما باز هم متخلفین تسلیم نمی‌شوند. ماشااله مهنایی یک تیر به فاصله حدودا پنج متری در کنار پای یکی از شکارچیان شلیک می‌کند تا او را وادار به تسلیم کند. پس از آن شکارچیان مسلح به سمت محیط بانان تیراندازی می‌کنند. پس از تیراندازی مستقیم از سوی متخلفین ماشاله مهنایی به سمت شکارچیان شلیک کرده و یکی از شکارچیان مسلح را از ناحیه پا هدف قرار می‌دهد. شکارچی مجروح روی زمین افتاده و شروع به فریاد زدن می‌کند. در این لحظه یکی از شکارچیان که اسلحه نداشت به سمت شکارچی زخمی می‌دود تا سلاح او را برداشته و با مامورین درگیر شود. ماشااله مهنایی قبل از آنکه شکارچی دوم اسلحه شکارچی مجروح را بردارد او را نیز از ناحیه پا هدف قرار می‌دهد و هر دو متخلف کنار هم روی زمین می‌افتند. پس از تیر خوردن دومین شکارچی تیراندازی‌ها قطع شده محیط بان هدایت اله دیده‌بان که مسلح نبود برای کمک به مجروحین به سمت پایین تنگه می‌رود. درحالی که دو شکارچی مجروح روی زمین افتاده و چهار نفر دیگر بالای سر آنها ایستاده بودند، محیط بان هدایت‌اله دیده‌بان خودش را به شکارچیان می‌رساند. متخلفین ابتدا قصد داشتند به دیده‌بان شلیک کنند اما وقتی می‌بینند که او بدون سلاح و برای کمک به مجروحین پایین رفته از درگیری منصرف می‌شوند. دیده‌بان برای جلوگیری از ادامه درگیری به سایر محیطبانان می‌گوید که منطقه را ترک کنند و خودش به تنهایی بالای سر مجروحین حاضر می‌شود. در حالی که دیده‌بان با وسایل کمک‌های اولیه مشغول بستن زخم‌های دو شکارچی مجروح بود، چهار شکارچی دیگر اسلحه ‌ها و کوله پشتی‌های مجروحین را از روی زمین برداشته و پس از چند لحظه در گوشی صحبت کردن به قصد خروج از منطقه به راه می‌افتند. دیده‌بان از چهار شکارچی خواهش می‌کند تا منطقه را ترک نکنند و برای انتقال مجروحین به پایین کمک کنند اما آنها به راه خود ادامه می‌دهند. حتی یکی از شکارچیان مجروح به چهار نفر دیگر خود التماس می‌کند که بایستند و نروند اما آنها بدون توجه به درخواست‌های دیده بان و دوستان مجروح خود به همراه اسلحه ‌ها و کوله پشتی‌ها از صحنه درگیری دور می‌شوند. حتی فحش و ناسزاهای دوست مجروحشان نیز فایده نداشته و آنها منطقه را ترک می‌کنند. محیط بان دیده بان به تنهایی مشغول بستن زخم‌های مجروحین می‌شود اما امکان انتقال آنها به پایین کوه وجود نداشته است. خونریزی یکی از شکارچیان قطع می‌شود اما خونریزی نفر دیگر بسیار شدید بوده و قطع نمی‌شده است. پس از حدود ۴۰ دقیقه شکارچی مجروحی که خونریزی زیادی داشت دچار تشنج شده و پس از دقایقی فوت می‌کند. حوالی غروب آفتاب دیده‌بان متوجه سر و صدای زیادی می‌شود و متوجه که حدود ۴۰ فرد مسلح از طایفه شکارچیان در حال بالا آمدن از ارتفاعات هستند. دیده‌بان مطمئن بود اگر افراد مسلح او را در کنار جنازه هم طایفه خود ببینند بلافاصله او را خواهند کشت. دیده بان برای آنکه افراد طایفه بتوانند محل استقرار مجروحین را پیدا کنند آتش بزرگی در کنار آنها روشن کرده و دقایقی پیش از رسیدن آنها محل را ترک می‌کند. دیده‌بان از مسیرهای فرعی و در تاریکی شب خود را به شهر می‌رساند و بلافاصله حافظه دوربین، عکس‌ها و فیلم‌ها را به دست پلیس آگاهی می‌رساند. پس از این حادثه پرونده‌ای در زمینه در دادگستری شهرستان تشکیل شده و محیط بانان بارها مورد بازجویی و تحقیقات قرار می‌گیرند. که این روند در نهایت منجر به بازداشت ماشااله مهنایی شده بود.
کد خبر: ۶۳۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۲/۱۸

فرمانده انتظامی کهگیلویه و بویراحمد از هلاکت شرور و قاتل فراری یک مأمور پلیس در درگیری مسلحانه با ماموران این استان در یاسوج خبرداد
کد خبر: ۶۳۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۲/۱۵

«این پسر مرضیه را که خواهر بزرگ‌تر الهام بود عامل مخالفت الهام می‌دانست به همین دلیل مرضیه را هم کشت. چون مرضیه الهام را راضی کرده بود که با آن پسر یاسوجی ازدواج کند»
کد خبر: ۶۲۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۳۰

 فرمانده انتظامي استان کهگيلويه و بويراحمد از دستگيري راهزن مسلح و سابقه دار در شهرستان بويراحمد خبر داد و گفت: در بازرسي از منزل متهم سه قبضه سلاح گرم و 710 گرم هروئين کشف و ضبط شد
کد خبر: ۶۲۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۲۵

دیشب براثر تیراندازی با اسحله کلاشنیکف در یکی از محلات گچساران چهار نفر کشته و مجروح شدند
کد خبر: ۶۱۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۲۴

دیوان عالی کشور حکم قصاص محیط بان غلامحسین خالدی را که سه بار توسط شعبه اول دادگاه کیفری استان کهگیلویه و بویراحمد تایید شده بود را نقض و رسیدگی به پرونده را به شعبه دادگاه دیگری ارجاع نمود
کد خبر: ۵۷۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۰۱

نماینده ولی‌فقیه در کهگیلویه و بویراحمد گفت: مسئولان به جای سیاست چپ و راستی به فکر خدمت صادقانه به مردم باشند
کد خبر: ۵۷۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۲۹

ارتش اردن امروز جمعه، اعلام کرد، ده‌ها جنگنده اردنی عملیات بمباران مراکز آموزشی داعش و مخازن اسلحه این گروه تروریستی را روز پنجشنبه بمباران کردند
کد خبر: ۵۶۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۱۷

سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: مقتدر مظلوم نوشت: ننگ بر جنازه پاسداری که در خشابِ اسلحه اش فشنگ باقی مانده باشد . . . و امروز شاهد آن هستیم که جنازه دیپلماسی ما وقتی کشف می شود که خشابِ اسلحه اش پر فشنگ مانده و بدنش از پشت سوراخ سوراخ شده که نشان از فرار از قرار است . . . نسبتِ سخنرانیِ به شدت جذابی که دکتر روحانی و گفتمانش در همایش اقتصادِ ایران داشتند با روحیه استکبار ستیزیِ حکومت و انقلاب اسلامی چیست ؟ . . . دکتر روحانی در بخشی از سخنرانی اش در روزِ یکشنبه بیان کرد:«آرمان ما به سانتریفیوژ وصل نیست» ؛ آری آرمان ما به سانتریفیوژ وصل نیست اما ایستادگی در برابرِ استکبار و زیر بارِ زور نرفتن ، آرمان ما و اسلام است . . . پ.ن: با آمریکا باید وزیرِ جنگِ مان مذاکره کند . . . نه وزیرِ خارجه ! این قوم زبان نفهم اند ؛ مگر مذاکره با سرخپوست ها منجر به قتلِ عامشان نشد . . .
کد خبر: ۵۵۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۰۲

جوان روستایی که به علت تیراندازی ناشیانه و برآمده از یک سنت جاهلانه، در یک جشن عروسی مراسم سرور را به کام خود و دیگران تلخ کرد، نزدیک به یکسال است که زندانی است
کد خبر: ۵۴۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۳۰

همایش امروز اصلاح‌طلبان غایبان بسیاری داشت که عدم حضور چهره‌های تندروی این جریان ملموس‌تر حس می‌شد. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com:به گزارش مشرق، همایش اصلاح‌طلبان عصر امروز در حالی به همت شورای هماهنگی جبهه اصلاحات در کانون توحید تهران برگزار شد که جای خالی چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب توجه بسیاری از خبرنگاران را به خود معطوف کرده بود که البته عدم حضور پررنگ چهره‌های تندرو اصلاح‌طلب با توجه به روی کار آمدن دولت اعتدال گویای تغییر رویه و روش‌های اعتدال‌ گونه اصلاح‌طلبان بود. بر پایه این گزارش، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، حجت‌الاسلام ناطق نوری، علی مطهری و کرباسچی غایبانی بودند که علی‌رغم دعوت به همایش نیامدند. سعید حجاریان، مصطفی معین، عبدالله نوری، محمدعلی نجفی، محمد سعیدی کیا، اکبر ترکان،صادق زیباکلام ، محمدرضا تاجیک، علی‌اکبر محتشمی‌پور ، محمد علی ابطحی، محمد سلامتی، محمدرضا خاتمی، مرتضی الویری، جعفر توفیقی، هادی خانکی، سیدحسین موسوی تبریزی، غلامحسین کرباسچی، اسحاق جهانگیری، مجید انصاری، جواد اطاعت، محسن آرمین،زهرا اشراقی، اکبر اعلمی، معصومه ابتکار، علی ربیعی، اشرف بروجردی، مسعود پزشکیان، تاج‌گردون، محمدرضا خباز، الیاس حضرتی، محسن مهرعلیزاده، علی خرم ،حق‌شناس، حسین مرعشی، فائزه هاشمی، محسن هاشمی،‌ محمد قوچانی، محمد مقدم، علیرضا محجوب، علی‌اکبر موسوی خوئینی‌ها، احمد پورنجاتی، احمد مسجد جامعی ، حسین کاشفی، محمد عطریان‌فر، داریوش قنبری، سعید لیلاز، موسوی بجنوردی، مرتضی حاجی،‌احمد شیرزاد، مرتضی مبلغ، علی یونسی، حسن یونسی، محمد شریعتمداری، کمال خرازی از جمله اصلاح‌طلبانی بودند که اثری از آنان در همایش امروز اصلاح‌طلبان مشاهده نشد.به گزارش فارس، محمدرضا عارف رئیس بنیاد امید ایرانیان، رسول منتجب نیا دبیرکل حزب اعتماد ملی، عبدالواحد موسوی لاری وزیر کشور دولت اصلاحات، هادی خامنه‌ای دبیرکل مجمع نیروهای خط امام، محسن رهامی دبیرکل انجمن اسلامی دانشگاهیان کشور، حسین کمالی دبیرکل حزب اسلامی کار، فاطمه راکعی دبیرکل حزب زنان نو اندیش، محتشمی‌پور همسر مصطفی تاج‌زاده، صادق خرازی رئیس شورای مرکزی حزب ندای ایرانیان، مصطفی کواکبیان دبیرکل حزب مردم سالاری، شکوری راد نماینده مجلس ششم، محمدحسن غریبانی عضو شورای هماهنگی اصلاحات، مهدی خزعلی فعال فتنه 88، احمد حکیمی‌پور دبیرکل حزب اراده ملت، هادی غفاری عضو مجمع نیروهای خط امام (که در جریان فتنه 88 از انبار مؤسسه تحت مدیریتش اسلحه و مهمات کشف شد) و حسن رسولی عضو بنیاد باران حاضران در این همایش بودند
کد خبر: ۵۴۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۶

رئیس‌‌جمهور با تأکید بر اینکه ایران همواره در کنار ملت و دولت سوریه در مبارزه علیه تروریسم بوده و خواهد بود، اظهار امیدواری کرد که مسیر پیروزی ملت سوریه ادامه پیدا کند و صلح و آرامش به طور کامل در این کشور مستقر شود. به گزارش  سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com نقل از فارس: حسن روحانی رئیس‌جمهور کشورمان امروز سه‌شنبه و در دیدار «ولید معلم» وزیر امور خارجه سوریه تأکید کرد: امروز برای همگان روشن شده است که راه برخی کشورها در حمایت از تروریست‌ها نادرست و بی‌نتیجه بوده است و این حمایت‌ها تنها منجر به توسعه خشونت و ناامنی در منطقه شده است. رئیس‌‌جمهور با بیان اینکه کسانی که در سوریه اسلحه به دست گرفته‌اند معارض نبوده، بلکه تروریست‌ هستند، اظهار داشت: در ماه‌های اخیر این واقعیت برای جهانیان بیش از پیش آشکار شده است به طوری که امروز حتی کسانی که آنها را بوجود آوردند و حمایت کردند، آرام، آرام از تروریست‌ها فاصله می‌گیرند. وی ادامه داد: امروز برای منطقه و جهان روشن شد که دولت و ارتش سوریه توان مقابله با تروریست‌ها و حفظ کشور را دارند. رئیس‌‌جمهور با اشاره به اینکه شرایط منطقه و جهان به سمت بهره‌گیری از راه‌حل سیاسی، متعادل و عاقلانه در سوریه است، گفت: مطمئن هستیم که ملت سوریه پیروز‌ نهایی این صحنه خواهد بود. روحانی همچنین از حضور وزیر خارجه سوریه در نخستین اجلاس جهان عاری از خشونت و افراطی‌گری قدردانی کرد. وزیر امور خارجه سوریه نیز در این دیدار با اعلام تشکر دولت و ملت کشورش از رهبر معظم انقلاب، دولت و ملت ایران بخاطر حمایت‌های برادرانه، گفت: تهران و دمشق در سنگری مشترک قرار دارند. ولید معلم، مأموریت تروریست‌ها در منطقه را جنگ و خونریزی دانست و از حمایت آمریکا و برخی کشورها در پشتیبانی و حمایت از گروه‌های تروریستی در سوریه انتقاد کرد. وی با اشاره به حمله هوایی اخیر رژیم صهیونیستی و بمباران مناطقی از سوریه، اظهار داشت: هدف رژیم صهیونیستی و حامیانش از اینگونه حملات ، تخریب زیرساخت‌های اقتصادی و ضربه به ملت سوریه است. وزیر خارجه سوریه افزود: جهان عاری از خشونت و افراط‌گری، آرمان جهان امروز است و رییس‌ جمهوری ایران این ایده بزرگ را به درستی طرح و ابعاد آن را در سخنرانی امروز تبیین کرد.
کد خبر: ۵۱۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۸

در حالی که وزیر خارجه کانادا طی اجلاس منامه در اظهاراتی توهین آمیز سردار سلیمانی را مورد خطاب قرار داد، حسین موسویان با اشاره به خوش‌نشینی مقامات غربی، سلیمانی را کسی دانست که در مبارزه با داعش جانش را به خطر انداخته است. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: تسنیم نوشت : جان برد، وزیر خارجه کانادا در اجلاس منامه با توهین به سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران گفت: قاسم سلیمانی نماینده ترور در منطقه، امروز به عنوان قهرمان مبارزه با داعش خود را نشان می‌دهد. سید حسین موسویان، دیپلمات سابق ایرانی و پژوهشگر مقیم در دانشگاه پرینستون آمریکا در پاسخ به اظهارات توهین‌آمیز وزیر خارجه کانادا گفت: آقای وزیر، در حالی که شما اوقاتتان را در کاخ‌های کشورهای منطقه و در هتل‌های فوق‌الذکر می‌گذرانید، سردار سلیمانی جانش را در کف گرفته در صحنه عملیاتی و در جبهه‌های عملیاتی با داعش و تروریسم تکفیری مبارزه می‌کند و جانش را برای مبارزه با داعش به خطر انداخته است. آن‌وقت شما ایران را در مورد تروریسم داعش محکوم می‌کنید. همه می‌دانند که تروریسم تکفیری داعش و جبهه النصره و طالبان و القاعده، ریشه در یک ایدئولوژی خطرناک دارد که منزلگاه آن کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس (GCC) است. موسویان ادامه داد: برای مبارزه با ریشه این تروریسم چه کرده‌اید؟ داعش و تروریست‌های تکفیری با پول و اسلحه کشورهای GCC رشد کردند و پدید آمدند، برای مبارزه با این واقعیت تلخ چه کرده‌اید؟ اینها واقعیاتی است که کسی در این کنفرانس جرئت ندارد در مورد آن حرف بزند. آمریکا رهبری اقدامات خصمانه علیه ایران را در ۳۵ سال گذشته به‌عهده داشته است. حتی آمریکا نقش مثبت ایران در مبارزه با داعش را مورد تقدیر قرار داده است. همین چند روز پیش جان کری، وزیر خارجه آمریکا نقش ایران در مبارزه با داعش را مثبت خواند. وقتی آمریکا در این مورد به نقش مثبت ایران اعتراف می‌کند، چرا در این کنفرانس، پیروان آمریکا، غیرمنصفانه ایران را مورد سرزنش قرار می‌دهند". گفتني است موسویان كه در اجلاس منامه موسوم به "Manama Dialogue " حضور دارد، در پاسخ به اظهارات ژان-ایو لودریان، وزیر دفاع فرانسه که ایران را تهدیدی برای امنیت جهانی قلمداد کرد، نيز گفت: آقای وزیر! شما ایران را تهدیدی در راستای اشاعۀ سلاح های هسته ای دانستید. شما می دانید که ایران بمب هسته ای ندارد و هیچ نشانه ای مبنی بر انحراف برنامه هسته ای ایران به سمت ساخت بمب مشاهده نشده است. شما می دانید که اسراییل تنها کشوری است در خاورمیانه که بمب هسته ای دارد و حقیقت امر اینست که ۴۰۰ بمب هسته ای اسراییل صلح و امنیت خاورمیانه را تهدید می کند. سفیر پیشین کشورمان در ادامه با طرح این پرسش از وزیر فرانسوی که:" چرا شما یک کلمه در مورد این واقعیت صحبت نکردید و نمی کنید؟" افزود: آقای وزیر! شما بهتر می دانید که هدف اول معاهده ان‌پی‌تی، خلع سلاح هسته ای است. پنج قدرت بزرگ مذاکره کننده با ایران دارای ۲۲۰۰۰ بمب هسته ای هستند و ۴۰ سال است که معاهدۀ ان‌پی‌تی را زیر پا گذاشته و نقض کرده اند. موسویان در ادامه گفت: آیا شما ۲۲۰۰۰ بمب هسته ای را نابود کرده اید؟ چرا فرانسه بمب های هسته ای خود را نابود نکرده و چرا ان‌پی‌تی را نقض کرده است؟ برعکس فرانسه و قدرتهای بزرگ با کشورهایی که ان‌پی‌تی را نپذیرفته و بمب هسته ای ساخته اند مثل اسراییل و پاکستان و هند رابطه استراتژیک برقرار کرده و همۀ تحریمها را علیه ایران اعمال نموده است؛ در حالیکه ایران عضو معاهدۀ ان‌پی‌تی است و بمب هسته ای ندارد و جالب تر اینکه فرانسه به اسراییل کمک کرد تا بمب هسته ای بسازد. سیدحسین موسویان در پایان افزود: چرا این واقعیتها را نادیده می گیرید؟ وزیر دفاع فرانسه در پاسخ نتوانست به هیچیک از سوالات مطرح شده توسط موسویان در مورد برنامه هسته ای پاسخ بدهد و صرفاً گفت که فرانسه و آژانس بین المللی انرژی و سایر قدرتها هنوز در مورد صلح آمیز بودن برنامه هسته ای ایران قانع نشده اند.
کد خبر: ۵۱۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۱۷

آقاي علي مطهری پاسخ دهند كه دولت آمريكا با جماعتی كه از ديوار مركز امنيتی بالا روند و درونش بمب آتش زا پرتاب كنند، چه برخوردی می كند؟
کد خبر: ۵۰۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۷

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: امروز جوانان ما می‌توانند از خانه‌های‌شان با استفاده از اینترنت و فضای مجازی با دشمنان اسلام از جمله تکفیری‌ها و اسرائیلی‌ها بجنگند. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com :محسن رضایی در همایش فرهنگ مقاومت و عاشورا، گفت: مساله مقاومت از خود عاشورا آغاز شده است. زمانی که امام حسین(ع) به فرزندش می‌گوید که به خاطر مقاومت نمی‌توان به مدینه بازگردی، ما متوجه می‌شویم که مقاومت یعنی تلاش برای شکستن محاصره باطل علیه حق. اباعبدالله‌الحسین (ع) این دیوار را شکست و به فیضی بزرگ رسید. او ادامه داد: امروز همین محاصره برای دنیای اسلام هم وجود دارد. می‌بینید که چگونه مردم غزه را می‌کشند. جهان اسلام تحریم می‌شود و از پیشرفت‌ها عقب می‌افتد اما خودشان هم دچار این حصارها می‌شوند، نمونه‌اش جنبش وال‌استریت بود. او با بیان این‌که «حصارها چند مدل مختلف دارد»، گفت: ما را تحریم سیاسی کرده‌اند. ما حصارشان را با انقلاب شکستیم. با صدام خواستند که تحریم نظامی کنند. ما مقاومت کردیم و این حصارشان را هم باز شکستیم حالا با تحریم‌ها دورمان حصار اقتصادی کشیدند، آیا راه‌حلی جز مقاومت برای شکستن این حصار داریم؟ دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام همچنین یادآور شد: جهان اسلام بیدار است و سال‌هاست که این بیداری را در کشورهای منطقه مشاهده کرده‌ایم اما در این بیداری انحرافاتی هم ایجاد شد، نمونه‌اش جریان تکفیری است که با بدترین شکل با مردم رفتار می‌کند. این جریان تکفیری حاصل دست خود دشمنان‌مان است. می‌خواهند افکار عمومی را علیه مسلمانان بشورانند و بگویند مسلمانان تا این اندازه اهل خشونت و کشتار هستند. او فضای مجازی را مهم‌ترین ابزار تکفیری‌ها دانست و گفت: تفکیری‌ها امروز هر جنایتی که می‌کنند در فضای مجازی به اشتراک می‌گذارند. اصلا انگار آن‌ها آدم می‌کشند که در سایت‌های‌شان به جهانیان نشان دهند. حالا در همین فضا به جای این‌که جوانان بروند و با تفنگ حضوری با دشمنان بجنگند می‌توانند از خانه‌های‌شان با حضور در فضای مجازی به جنگ علیه آنان بپردازند. او گفت: ما می‌توانیم از فضای مجازی برای اهداف‌مان، دفاع از خود و مبارزه با دشمنان استفاده کنیم. با روشنگری، مشورت دادن و زدودن ابهامات اهداف‌مان را پیش ببریم، حتما که نباید با اسلحه و رودررو جنگید. امیدوارم که جوانان ما بتوانند از این طریق به حفظ استقلال خود بپردازند.(ایسنا)
کد خبر: ۴۹۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۳۰

خطیب نماز جمعه تهران با انتقاد از واگذاری‌ پست‌های کلیدی به مهر‌ه‌های فتنه ۸۸، گفت: دولت افراد افراطی را جذب نکند و افراد معتدل و بچه بسیجی‌ها با تفکر بسیجی را طرد نکند
کد خبر: ۴۹۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۳۰

علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در برنامه شناسنامه حضور یافت. در ابتدای این برنامه گزیده‌ای از بیوگرافی علی جنتی به این صورت مطرح شد: «برنامه شناسنامه امروز شناسنامه مردی را ورق می زند که از کارگزاران انقلاب اسلامی است و به ظاهر شاید آقازاده هستند اما از آن نوع آقازاده‌هایی نیست که به پدر و خانواده‌اش متکی باشد بلکه ایشان همیشه بر روی پای خود ایستاده و عرصه‌های مختلف انقلاب و سختی‌های پر فراز و نشیب انقلاب اسلامی و نظام را طی کرده است؛ می‌توان گفت سختی‌های عرصه‌های مختلفی که برای هر فردی قابل تحمل نیست را پشت سر گذاشته است و طی مسیر کرده است.وی پیش از انقلاب مبارزات خارج از کشور را ساماندهی کرد و به سمت مبارزات مسلحانه رفت، بعد از انقلاب نیز در حساس‌ترین شرایط در جنوب صدا و سیمای خوزستان، شورای سرپرستی صدا و سیما خوزستان و همچنین استانداری خوزستان را در سه سال پایانی جنگ را تجربه کرده است.وی اکنون نیز سکاندار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است و البته که با عرصه فرهنگ نیز غریبه نیست.» به گزارش آوای دنا ،متن زیر شرح گفت‌وگوی محمدحسین رنجبران سردبیر و مجری برنامه شناسنامه با علی جنتی است. شناسنامه: شما روحانی هستید، در سال ۵۲ از معمم بودن خارج شدید که به خارج از کشور رفتید و در سال ۵۸ هم که برای تبلیغ حزب جمهوری اسلامی به کرمانشاه رفتید معمم شدید. بعد از آن چه زمانی دیگر لباس بر تن نکردید؟ علت چه بود؟جنتی: ابتدای سال ۵۹ که قرار شد به عنوان مدیر صدا و سیمای مرکز اهواز خدمت کنم؛ با شرایطی که در آن زمان صدا و سیما داشت و وضعیت خاصی که داخل صدا و سیما حاکم بود، مناسب نبود که با لباس طلبگی به آن جا بروم. لذا به وضعی که امروز هست درآمدیم. شناسنامه: در بحث‌های طلبگی هنوز حضور دارید؟جنتی: متاسفانه فرصت پیدا نمی‌کنم؛ در دهه ۶۰ در تهران گاهی در درس‌های مختلف اساتید شرکت می‌کردم ولیکن از آن تاریخ به بعد به خصوص زمانی که به استانداری خراسان رفتم، و بعد هم به حوزه بین‌الملل وزارت ارشاد متأسفانه دیگر فرصت پرداختن به این مقوله را نداشتم. شناسنامه: شاگرد بزرگوارانی همچون پدر بزرگوارتان، شهید بهشتی، آیت الله خزعلی و آیت‌الله مقتدایی بودید و از شاگردان مدرسه شهید حقانی. فعالیت سیاسی خود را هم از مدرسه حقانی شروع کردید؟جنتی: بله؛ عزیزان دیگری هم چون آیت الله جوادی آملی، آیت‌الله آذری قمی، آیت‌الله گرامی و آیت‌الله شهید مفتح و بسیاری دیگر از بزرگان نیز از اساتید ما بودند. مبارزات ما از سال ۴۷ آغاز شد؛ اولین بار که توسط ساواک شناسایی شدیم سال ۴۷ بود؛ تعدادی اعلامیه به شخصی سپرده بودیم که به اصفهان ببرد و تحویل شخص مورد نظر ما دهد.این فرد نتوانسته بود فرد مورد نظر ما را در اصفهان بیابد، ناگزیر بازگشته بود و در قم دستگیر شد. شناسنامه: آقای کفعمی؟جنتی: بله، ایشان لو داد از چه کسی این‌ها را گرفته است و از همان زمان ما تحت تعقیب قرار گرفتیم؛ به تدریج بر پرونده ما در ساواک افزوده شد.شناسنامه: ساواک هم در نهایت نتوانست شما را دستگیر کند؛ من ‌خوانده‌ام که مطالعات بسیار عمیقی هم در باب مسائل انقلاب و کارهای فرهنگی نیز داشتید. از همان نوجوانی سرکلاس امام(ره) شرکت داشتید و سخنرانی‌های بزرگ امام مانند کاپیتولاسیون را درک کرده بودید.در کتاب خاطراتتان خواندم. دکتر شریعتی اثرگذاری خوبی در قشر فرهیخته و دانشجو ایجاد کرده بود. در جایی اذعان داشتید غذای فکری که شریعتی به جوانان ارائه می داد، غذای ناب و خالصی نبوده است و برخی انحرافات در آن وجود داشت؛ چطور می شود ایشان نگرش سطحی به اسلام داشته باشد و بتواند این چنین جوانان را جذب کند؟ جنتی: شعارهایی که شریعتی مطرح می کرد، شعارهای انقلابی بود؛ در آن زمان، فضا، فضای انقلابی بود آن زمان که عناصر چپ و مارکسیست در دانشگاه‌ها نفوذ داشت و فعالیت‌های تبلیغاتی انجام می‌داد؛ در چنین شرایطی فردی که به نام اسلام علم مبارزه و مقابله با رژیم را مطرح می کند، به طور طبیعی جاذبه‌هایی خواهد داشت.شریعتی بیشتر جامعه شناس بود، نمی‌توان گفت اسلام شناس به معنای کامل بود؛ به طور طبیعی ضعف‌هایی در گفتار و برداشت‌های وی از اسلام وجود داشت؛ برخی نکاتی که از سوی وی مطرح می‌شد همانند نکاتی که در رابطه با مرحوم مجلسی مطرح کرد، این گونه تلقی می‌شد که تمام روحانیت را زیر سوال می‌برد؛ در حالی که وی روحانیونی که اهل مبارزه نبودند را بیشتر مورد انتقاد قرار می‌داد.زمانی که مرحوم شهید محمد منتظری تمام کتاب‌های شریعتی را به حضرت امام (ره) دادند و ایشان مورد مطالعه قرار دادند، حضرت امام (ره) از نوع برخورد شریعتی با مرحوم مجلسی در زمان صفویه اظهار ناراحتی کرده بودند؛ شریعتی هر کسی را که شاهان سابق را به نوعی تائید می‌کردند، مورد نقد قرار داده است که مرحوم مجلسی نیز از جمله این افراد هستند. شناسنامه: نکته حضرت امام (ره) در این مورد چه بود؟جنتی: نکته حضرت امام (ره) این بود که شخصیت مرحوم مجلسی شخصیتی والا و وارسته بود و خدمات وی به اسلام و تشیع بسیار ارزنده است؛ این شخصیت از سوی شریعتی در بحث تشیع صفوی و تشیع علوی مورد نقد قرار گرفته است. شناسنامه: بعد از فوت مرحوم شریعتی، آقای ابراهیم یزدی برای دانشجویان خارج از کشور پیامی از حضرت امام (ره) بگیرد و تلاش داشت حضرت امام (ره) شریعتی را شهید خطاب کند که حضرت امام (ره) این کار را انجام ندادند؛ شما هم در دیداری که با حضرت امام (ره) داشتید نقدی کردید اگر این کار انجام می‌شد اثر بهتری می گذاشت.جنتی: نقد که نبود، ایشان در پیامشان فقد شریعتی یاد کرده بودند و این در بین دانشجویان مسلمان اروپا تأثیر منفی گذاشته بود، اثر بدی گذاشته بود آن‌ها می گفتند اگر کسی هم که در راه خدا مهاجرت کرده است و آن جا از دنیا رفته است شهید محسوب می‌‍شود. لذا من عنوان کردم اتحادیه دانشجویان ایرانی مقیم اروپا اندکی از پیام شما دلگیر هستند و انتظار داشتند به عنوان شهادت از مرگ شریعتی یاد می‌کردید؛ حضرت امام (ره) روی ترش کردند و فرمودند مگر من همانند روشنفکرها هستم که بگویم شهادت، شهادت. شهادت شرایطی دارد. شناسنامه: شما هم چیزی نگفتید.جنتی: من جرات نکردم دیگر حرفی بزنم. شناسنامه: چطور شد به فکر مبارزه مسلحانه افتادید؟جنتی: سال ۵۰ که حرکت مسلحانه آغاز شد، در ابتدا توسط چریکی‌های فدایی‌های خلق بود که بزرگ‌ترین عملیات آن‌ها در سیاهکل بود و محکوم به شکست شد که رژیم آن‌ها را محاصره کرد و تعداد زیادی از آن‌ها کشته شدند. مجاهدین خلق نیز از سوی دیگر کار خود را شروع کردند و مبارزه آن‌ها نیز مسلحانه بود.قبل از آن‌ها نیز حزب ملل اسلامی نیز حرکتی مسلحانه را آغاز کرده بودند، که حدود ۵۵ نفر بودند که همه نیز دستگیر شدند. در روحانیت و محیط حوزه این حرکت دیده نمی‌شد؛ در آن زمان به همراه جمعی از دوستان حوزوی به این فکر افتادیم که حرکت مسلحانه‌ای را آغاز کنیم؛ به طور طبیعی به دلیل نداشتن تجربه در این زمینه تلاش می‌کردیم خود را به مجموعه مجاهدین خلق نزدیک سازیم تا از تجربیات آن‌ها بهره ببریم.برادر من که یک بار به دلیل پخش رساله حضرت امام (ره) دستگیر شده بود و ۶ ماه محکوم شده بود در زندان با برخی از این عناصر آشنایی پیدا کرده بود و از آن جا به مجموعه مجاهدین خلق وصل شده بود و هنوز هم عضویت پیدا نکرده بود اما با آن‌ها ارتباط داشت، با آقای عزت‌الله شاهی که بعدا به عزت مطهری اسمش را عوض کرد.یکسری نوشته‌ها و دست‌نوشته‌های مجاهدین خلق را در زمینه اقتصاد، درباره نهج البلاغه و برداشت از قرآن، سوره محمد(ص) را دریافت می‌کردیم و به تدریج به دنبال تهیه سلاح رفتیم. در این گروه شاید یک قبضه سلاح هم بیشتر به دست ما نیامد اما در هر صورت به دنبال این امر بودیم؛ تصور می‌کردیم از طریق مبارزه مسلحانه باید راه را ادامه دهیم. شناسنامه: در ادامه به سمت رفتن به خارج از کشور کشیده شدید؛ برای رفتن به خارج از کشور با آقای رفسنجانی و مقام معظم رهبری مشورت کردید.جنتی: بله؛ در آن شرایط اخوی بنده هم دستگیر شده بودند، برخی از دوستان نیز مانند محمد حسین طارمی دستگیر شده بودند.بعدش آقای محمدی عراقی دستگیر شده بودند و دو سه نفر هم بیشتر از گروه نمانده بودیم. همه دوستان هم پیشنهاد کردند که بروید به خارج از کشور. بهترین گزینه برای ما خروج از کشور بود چرا که سرانجام کسی که دستگیر می‌شد یا اعدام یا حبس ابد بود؛ در نتیجه تصمیم به خروج از کشور گرفتم؛ در آن زمان در ابتدا به ذهن من رسید که با مقام معظم رهبری در این خصوص صحبت کنم و از این ایشان که در مشهد بودند استمداد بطلبم تا ایشان با توجه به آشناهایی که به منطقه سیستان و بلوچستان داشتند یک نفر را معرفی کنند تا کمک کند من به آن طرف مرز بروم که ایشان فرمودند من الان کسی را نمی شناسم. بعد خدمت آقای هاشمی رفسنجانی آمدم که ایشان فردی را معرفی کردند و از طریق آن ما رفتیم زاهدان و از آن جا هم قاچاقی را پیدا کردند ما را به آن طرف مرز بردند. شناسنامه: با شهید محمد منتظری بسیار محشور بودید؛ در مبارزات خارج از کشور نیز در سوریه و لبنان دو نفر اصلی یکی شما بودید و یکی ایشان؛ از ایشان برای ما بگوئید.جنتی: شهید منتظری بعد از یک دوره ۳-۲ ساله زندان، در حوزه به تدریس اقتصاد پرداخت. تعدادی از طلبه‌های جوان هم در دوره ایشان جمع شدند. این که در حوزه اقتصاد تدریس شود امری نو بود؛ ایشان در زندان آموخته بود. بعد هم کتابی را شروع کرد. بعد از شدت گرفتن اوضاع به خارج از کشور رفتند و در نجف مستقر شدند؛ بعد از نجف بلافاصله در سوریه و لبنان بود و گاهی هم به افغانستان، پاکستان و گاهی در حوزه خلیج فارس سفر می‌کرد.عمدتا نیز به فعالیت‌های مبارزاتی مشغول بودند و پیام‌های حضرت امام (ره)، کتاب‌های ایشان، را منتقل می‌کردند و با شخصیت‌های مختلف نیز در تماس بودند. شهریور سال ۵۴ مصادف شد با اختلافات درونی سازمان مجاهدین خلق؛ این اختلافات ایدئولوژیک بود که جمعی از آن‌ها مارکسیست شده بودند و بسیاری از عناصر مسلمان که در داخل سازمان مجاهدین خلق ارتباطشان با سازمان قطع شد و عمدتا به خارج از کشور آمدند و بیشتر به پاکستان می آمدند.تلاش شد این عناصر حفظ شوند و در راه مبارزه قرار گیرند؛ این‌ها از پاکستان به دمشق منتقل می‌شدند که در این میان آن‌ها که پرونده سنگین داشتند آن جا ماندند و ابتدا آموزش‌های نظامی و سیاسی دیدند و بعد هم به تدریج برای افرادی که وضعیت عادی داشتند مربی می‌شدند. شناسنامه: از افراد سرشناس چه کسانی به سوریه و لبنان آمدند؟جنتی: در طول نزدیک به ۴ سال که ما آن جا بودیم بیش از ۶۰ نفر برای آموزش به خارج از کشور آمدند؛ شهید محمد بروجردی از جمله آن ها بود که در جنوب لبنان هم نزدیک مرز اسرائیل که رفتیم ایشان هم بودند. شهید مهدی باکری آمدند، سردار سرلشگر رحیم صفوی به همراه دوستش آقای احمد فضائلی بودند که این دو هم دست پر برگشتند زیرا مقداری اسلحه هم با خود به ایران آوردند، آقای یونسی (وزیر سابق اطلاعات)بودند، آقای غرضی از جمله افرادی بودند که ثابت ماندند و آموزش‌های سیاسی می‌دادند. چون یک قسمت هم آموزش سیاسی بود که در این زمینه آقای غرضی بیشترین نقش را داشتند. شناسنامه: جایی اشاره کردید که با فلسطینی‌ها بده و بستان داشتید به طوری که آن‌ها آموزش‌هایی برای ما می‌گذاشتند و ما هم به نوعی گاهی افرادی را برای آن‌ها به اسرائیل میفرستادیم. از تبادلاتی که بین ایران و فلسطین بود نیز صحبت بفرمائید.جنتی: در اردوگاه‌هایی که فلسطینیان در اطراف دمشق داشتند، آموزش‌ها در آن انجام می شد؛ آموزش تکمیلی که آموزش استفاده از مواد منفجره بود یعنی با استفاده از مواد دسترسی مواد منفجره را می‌ساختند. بیشتر این آموزش‌ها هم در لبنان داده می‌شد. افراد آن جا می آمدند و شرکت می کردند و آموزش می‌دیدند و بر می گشتند.خانم دکتر زهرا پیشگاهی فرد به همراه همسر خود آقای شریف خانی به آن جا آمدند در حالی که بچه شیرخواره‌ای نیز همراهشان بود. تحت آموزش‌های مختلف در سوره لبنان قرار گرفتند و برای ورود به فلسطین اقدام کردند؛ اعلام آمادگی برای ورود به اسرائیل کردند. ما با مقام‌های فلسطینی صحبت کردیم و آن ها پیام‌های لازم و نقشه‌هایی را که لازم بود به داخل منتقل شود دادند و این‌ها بردند این پیام‌ها و بعد از گشت و گذاری هم که داشتند برگشتند شناسنامه: سال ۵۵ با لباس مبدل و پاسپورت کویتی به ایران آمدید؛ در این سفر علاوه بر دیدارها مختلف با افرادی از جمله شهید بهشتی، ازدواج هم کردید؛ ماجرای ازدواج خود را تعریف کنید.جنتی: در سال ۵۵ تصمیم گرفتم برای دریافت کمک‌های مالی و مشورت‌ها به ایران آمدم. البته پاسپورت کویتی نداشتم، پاسپورت یکی از کشورهای حوزه خلج فارس بود؛ آمدیم کویت و از سفارت ایران در این کشور ویزا گرفتم و به عنوان تبعه خارجی وارد ایران شدم و بعد که وارد ایران شدم تغییر لباس داده و به جای لباس عربی لباس عادی خودمان را پوشیدم.در این فرصت با شهید بهشتی، آقای هاشمی رفسنجانی و شهید قدوسی دیدار داشتم که مشورت‌های لازم و کمک‌های مالی را دریافت کردم. مقداری کمک‌های مالی هم نیاز داشتیم که از مرحوم حاج تقی حاج ترخانی گرفتم که از قبل هم با ایشان در ارتباط بودیم.من نمی دانستم که تا چه مدتی در خارج از کشور خواهم ماند و از طرفی علاقه مند بودم که از ایران و با یک ایرانی ازدواج کنم منتهی مشکل این بود که نمی‌توانستم هیچ جا خود را معرفی کنم.با توجه به شناختی که نسبت به برخی دوستان در زمانی که تحت تعقیب بودم، پیدا کردم و در سونقر کلیایی بودند به شهر کرمانشاه بیشتر رو آوردم تا در کرمانشاه موردی را برای ازدواج پیدا کردیم؛ بعد از این که دسترسی پیدا کردیم و برای ازدواج اقدام کردم دیدم که فرد مورد نظر آمادگی هر گونه فداکاری را دارد و همراه من خواهد بود؛ من از اول هم به ایشان گفتم که اگر با من ازدواج کنید ممکن است تا آخر نتوانید به داخل ایران بیایید. قبول کردند اما نمی توانستیم پدر و مادر ایشان توجیه کنیم؛ در نتیجه یکی از دوستان، استاد موسی موسوی که نماینده مقام معظم رهبری در کردستان بودند، در این امر وارد شدند و خواستگاری کردند و هر چه که پدر و مادر دختر می‌گفتند که پدر و مادر ایشان که هستند و این در حالی بود که پدر و مادر من در اسد آباد همدان تبعید بودند، اما گفتند که پدر و مادر ایشان در خارج از کشور هستند و خودم را نیز به عنوان دانشجویی در بیروت معرفی کردیم؛ خانواده همسرم از روی اعتمادی که به آقای موسوی داشتند قبول کردند؛ مراسم عقد در جمع بسیار کوچکی خوانده شد و ما به سرعت از کشور خارج شدیم و بعد همسرم به من ملحق شد.شناسنامه: چند فرزند دارید؟جنتی: ۳ تا فرزند دارم.یک پسر و دو دختر. شناسنامه: کجا به دنیا آمدند؟جنتی: پسر اول من در سال ۵۷ در دمشق به دنیا آمد. شناسنامه: حاج خانم از اوضاع خواستگاری گلایه نمی کنند؟جنتی: نه. در خاطرات من این ماجراها بیان شده است. شناسنامه: بعد از تبعید حضرت امام (ره) به پاریس سفری به لیبی داشتید تا با قذافی ملاقات داشته باشید. در این خصوص توضیحی بفرمائید.جنتی: شهروندان ایرانی در فرانسه در بدو ورود اقامت ۳ ماهه داشتند، ترس این وجود داشت که بعد از ۳ ماه نیز دولت فرانسه به حضرت امام (ره) برای خروج از فرانسه فشار آورد و به طور قانونی می‌توانستند که اخراج کنند؛ باید برای این امر فکری می شد؛ به دلیل این که افکار و سخنان حضرت امام (ره) در دنیا منتشر شده بود امکان این وجود داشت که هیچ کشوری حاضر به اجازه اقامت ایشان در آن کشور نشود.از طرفی بسیاری از کشورها با شاه هم ارتباط داشتند و نمی خواستند روابطشان را به هم بزنند. به این دلیل تصمیم گرفتیم تا با برخی از کشورها صحبت کنیم که من به همراه آقای غرضی تصمیم گرفتیم با مقامات لیبی صحبت کنیم.یک هفته ای برای ملاقات با قذافی ما را معطل کردند؛ در آخرین لحظات بازگشت به فرانسه، در زمانی که در فرودگاه بودیم، اجازه ملاقات داده شد؛ اما ما دیگر مهر خروج از لیبی بر روی پاسبورتمان خورده بود و نمی خواستیم با این وضعیت برویم زیرا همین اتفاق برای امام موسی صدر هم افتاده بود که او را از فرودگاه و زمانی که مهر لیبی بر پاسبورتش خورده بود برگردانده بودند. با نگرانی به ملاقات با قذافی رفتیم چرا که امام موسی صدر در گذشته در آن کشور ناپدید شده بود به خصوص این که مهر خروج از لیبی بر پاسپورت‌های ما خورده بود.این وضعیت بسیار نگران کننده بود و ترس این وجود داشت که به سرنوشت امام موسی صدر دچار شویم؛ ما را به پادگانی که قصر قذافی در آن بود، بردند و بعد از چند لحظه ای قذافی آمد و مسئله مطرح شد؛ قذافی از این ورود حضرت امام (ره) استقبال کرد و گفت اصلا لزومی ندارد که این مدت هم تمام شود ما از همین زمان آمادگی داریم که پذیرای ایشان باشیم. اعلام آمادگی هم کرد که ما هم می توانیم به شما پول و هم اسلحه بدهیم که ما اعلام بی نیازی کردیم و گفتیم احتیاجی نداریم. شناسنامه: از امام موسی صدر چیزی نپرسیدید؟جنتی: نه؛ امکان طرح چنین مسئله ای در آن شرایط وجود نداشت؛ با این گزارش و با خوشحالی به پاریس خدمت حضرت امام (ره) رسیدیم؛ حضرت امام (ره) با بی اعتنایی بیان کردند قذافی قابل اعتماد نیست. تعبیر صحبتشان به این مضمون بود که با طناب قذافی نمی‌شود به چاه رفت. سخن حضرت امام (ره) همانند آب سردی بر بدن ما بود چرا که با تمام تلاش‌هایی که صورت گرفت و سختی‌ها که تحمل شد، با چنین پاسخی از سوی حضرت امام (ره) مواجه شدیم؛ البته حضرت امام (ره) آینده‌ای را می دیدند که بر ما پوشیده بود. شناسنامه: در ابتدای انقلاب رئیس صدا و سیمای خوزستان شدید؛ چطور این پیشنهاد به شما شد؟جنتی: آقای غرضی استاندار خوزستان شده بود. آقای غرضی به شورای سرپرستی آن زمان که آقای دکتر هادی، موسوی خوئینی‌ها و اقای حداد عادل وآقای غضنفرپور بودند پیشنهاد داد که من مدیر صدا و سیمای خوزستان شوم؛ به این دلیل که پدر من نیز در اهواز در دادگاه انقلاب فعالیت می کردند علاقمند به حضور در کنار ایشان بودم، در نتیجه این پیشنهاد را پذیرفتم. شناسنامه: ماجرای نماز جمعه را پدر بزرگوار شما تعریف کردند؛ اعلام از طریق رادیو و تلویزیون از طریق شما انجام شد؟جنتی: بله؛ در زمانی که ایشان می‌خواستند نماز جمعه را در دانشگاه برگزار کنند خبر رسید که گروه‌های چپ و مارکسیست‌ها در دانشگاه سنگر بندی کردند تا نمازگزاران را مورد هجوم قرار دهند؛ نزدیک به زمان ظهر بود که مستقیم به استودیو رفتم.شناسنامه: خودتان پشت میکروفن رفتید؟جنتی: بله،این امر را اعلام کردم و از مردم خواستم در دانشگاه حضور پیدا کنند و با این افراد مقابله کنند؛ جمعیت بسیار عظیمی به سوی دانشگاه به راه افتادند؛ با حضور مردم اقدام آن‌ها ناموفق شد و افراد فرار کردند. شناسنامه: بعد از این عضو شورای سرپرستی صدا و سیما شدید؛ شما از طرف شهید بهشتی، از طرف شورای عالی قضایی به همراه اقای شیبانی معرفی شدید. دکتر حسن روحانی از مجلس و آقای غفاری و طارمی هم از دولت. در دیداری که با حضرت امام (ره) داشتید، ایشان به طور ویژه در زمینه موسیقی به شما تذکر می دهند که نظارت و توجه ویژه داشته باشید. که شما ذکر کرده بودید شاید امام نظر خاصی هم داشتند اما امام می‌فرمودند که صدای علمای بلاد درنیاید. در این خصوص صحبت کنید.جنتی: این سوالی بود که از سوی ما مطرح شد؛ مسئله موسیقی از جمله مسائلی بود که در ابتدای انقلاب بسیار مطرح بود؛ امام (ره) حدود این مسئله را مطرح نکردند ولیکن اذعان داشتند که به گونه ایی عمل نشود که سر و صدای علمای بلاد برخیزد. شناسنامه: حتی یک جا بیان کردید که یک میان برنامه پخش کردید که کمی موسیقی‌اش تند بوده سریع حاج احمد آقا زنگ زدند.جنتی: بله. معلوم بود که امام(ره) برنامه‌ها را رصد می‌کردند.حالا با این اوضاع فکر می کنید آن زمان که شما در شورای سرپرستی بودید کسی جرأت داشت درباره تک خوانی زنان با حضور امام و با این تأکیدات امام(ره)حرف بزند و چیزی پخش کند؟جنتی: آن زمان اصلا چنین بحثی مطرح نبود. به ذهن هم نمی‌آمد کسی بیاید و چنین چیزی را مطرح کند. شناسنامه: الان چه طور است که علی آقای جنتی می گویند تک خوانی زنان اگر مفسده‌ای نداشته باشد ایراد ندارد، با توجه به این که این تجربیاتی که شما دارید هرکسی ندارد. بالاخره شما از زبان امام شنیدید حتی می‌گویید شاید امام خودشان هم نظراتی داشته‌اند اما برای این که صدای علما درنیاید گفته‌اند این کارها نشود. چه طور شما در سال ۹۲ این حرف را می‌زنید؟جنتی: اینجا هم که من مستقیما انگیزه‌ای برای بیان این مطلب نداشتم. بعد هم دیگر ما به دلیل برخی از همین ملاحظات اصلا تا به حال اجازه تک خوانی به خانم‌ها در جمع آقایان که مطلقا داده نشده است. به هیچ وجه در این یک سال و اندی علی رغم شایعاتی که انجام شده اجازه داده نشده است. دو مورد گروه‌های خانم ها بوده است که در بین آن نیز خواننده زن بوده است فقط این دو مورد برای خانم‌ها اجرا شده است. شناسنامه: یعنی اصلا برای غیرخانم‌ها اجرا نشده است؟جنتی: نخیر اجرا نشده. شناسنامه: سال ۶۶-۶۳ استاندار خوزستان شدید؛ در زمانی که جنگ بود پذیرش این مسئولیت بسیار سخت بود؛ این مسئولیت را به دلیل دوستی با آقای ناطق پذیرفتید؟جنتی: با آقای ناطق رفاقت و روابط دوستانه داشتیم و ایشان نسبت به من محبت داشتند ولیکن با توجه به شناخت من نسبت به استان خوزستان و آمادگی برای حضور در منطقه جنگی و کمکی در جهت پشتیبانی از جبهه این مسئولیت را پذیرفتم؛ این مسئولیت بسیار سنگین بود؛ از طرفی همانند باقی استانداران کشور باید مسائل و مشکلات مردم استان را حل می کردیم در کنار این نیز جایی بود که منطقه جنگی بود و از این استان جنگ آغاز شده بود.بمباران های زیادی که می شد. برخی از شهرها مانند دزفول مرتب بمباران می شد و باید از نزدیک می‌رفتیم و تفقدی از آسیب دیدگان صورت می گرفت. خود رزمندگان مرتب مکان‌هایی را برای فعالیت خود می‌خواستند. شناسنامه: نخستین تجربه شما در زمینه وزارت ارشاد بعد از پایان استانداری خراسان معاون بین الملل وزارت ارشاد بود؛ در زمان آقای خاتمی بود؟جنتی: نه؛ در زمان آقای لاریجانی بود؛ در ابتدای حضور آقای لاریجانی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی من به عنوان معاون بین الملل شروع به کار کردم. شناسنامه: در وزارت ارشاد آقای مهاجرانی نیز همکاری داشتید؟جنتی: بله؛ از سال ۷۱ تا ۷۷ در وزارت ارشاد بودم؛ ۳سال ابتدایی را به عنوان معاون بین الملل وزارت ارشاد فعالیت می‌کردم؛ بر اساس پیشنهادی که خدمت مقام معظم رهبری داده شد، قرار بر این شد تمام دستگاه‌های خارج از کشور که فعالیت فرهنگی دارند مثل مجمع تقریب مذاهب، مثل مجمع اهل بیت، مثل سازمان تبلیغات اسلامی حوزه بین المللی‌شان، با معاونت بین الملل ارشاد یکی شود تا از پراکنده کاری جلوگیری شود.از سال ۷۴ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی از ادغام نهادهای مختلف با معاونت بین الملل تشکیل شد؛ از آن زمان که آیت‌الله تسخیری رئیس سازمان شدند من به عنوان قائم مقام و معاون انتشارات تبلیغات سازمان فعالیت می کردم؛ در آن دوره نیز من بیشتر در شورای معاونین وزارت ارشاد شرکت داشتم. شناسنامه: بعد از خارج نشین شدن آقای مهاجرانی با وی در ارتباط بودید؟جنتی: نه؛ به هیچ وجه ارتباط نداشتم.شناسنامه: نظر شما در خصوص وی بعد از این که به خارج رفتند چیست؟جنتی: آقای مهاجرانی در دوره ابتدای فعالیت خود با توجه به توصیه‌های مقام معظم رهبری مسیر را طی می کرد؛ به تدریج آقای مهاجرانی با نوع سیاست‌هایی که در حوزه فرهنگ از سوی مقام معظم رهبری ابلاغ می شد، زاویه پیدا کرد؛ این امر سبب شد شخص مقام معظم رهبری نسبت به وزارت ارشاد مسئله پیدا کردند؛ در ادامه به تدریج نمایندگان مجلس این زاویه را احساس کردند.شناسنامه: در سال ۷۶ ستاد آقای ناطق یا آقای خاتمی بودید؟جنتی: در ستاد کسی نبودم؛ در روزهای آخر با آقای ناطق نوری همراهی داشتم. شناسنامه: به ایشان رای دادید؟ فکر می کردید رای نیاورند؟جنتی: بله؛ فکر نمی کردم رای نیاورند.شناسنامه: چطور شد که سفیر ایران در کویت شدید؟ مدت طولانی هم بودید. دو دوره.جنتی: بله. با توجه به این که در حوزه بین الملل فعالیت می‌کردم و با وزارت خارجه مانوس بودم، در زمان دکتر کمال خرازی این پیشنهاد به من شد؛ با توجه به آشنایی که از قبل از انقلاب با کویت داشتم این مسئولیت را پذیرفتم و حدود ۴ سال در این مسئولیت در کویت بودم، تا سال ۸۱. که دوره بعدش از سال ۸۵ باز مجددا نزدیک به ۴ سال رفتم.شناسنامه: سال ۸۴ به چه کسی رای دادید؟جنتی: به آقای هاشمی رای دادم. شناسنامه: چطور شد که معاون سیاسی وزارت کشور دولت آقای احمدی نژاد شدید با توجه به این که اصولا کسانی در این پست قرار می گیرند که رای آن‌ها به رئیس جمهور باشد؟جنتی: در آن زمان در ستاد آقای هاشمی فعالیت می کردم؛ اعتقاد قلبی من این است که بعد از انتخابات هر کسی رئیس جمهور شود، چه من به او رای داده باشم و چه نداده باشم، نیاز به وجود من باشد باید کمک کنم؛ در آن زمان آقای پور محمدی به عنوان وزیر کشور انتخاب شد و این پیشنهاد را وی داد و با آقای احمدی نژاد نیز هماهنگ شده بود. چون بر اساس دستور العمل که آقای احمدی‌نژاد ابلاغ کرده بود همه وزرا باید معاونینشان را هماهنگ می کردند ان هم معاون سیاسی که مهم هم بود.بعد که آقای احمدی نژاد فهمید ما با آقای هاشمی همراهی داشتیم بر آقای پور محمدی فشار فوق العاده‌ای وارد کرد که ما را کنار بگذارد؛ آقای پور محمدی تا یک سالی مقاومت کردند ولیکن من راضی به فشار بر آقای پور محمدی نبودم و خود قبول کردم که کنار بروم. شناسنامه: مگر امکان دارد آقای احمدی نژاد از ابتدا خبر نداشته باشد که در ستاد آقای هاشمی فعالیت داشتید؟جنتی: ممکن است اطلاع نداشته باشند؛ به هر حال بعد از انتصاب ما حساسیت نسبت به ما ایجاد شد در حالی که طول آن مدت، تمام سخنرانی‌های من دفاع از مواضع دولت بوده است.شناسنامه: دوباره به کویت رفتید؛ گفته می‌شود در سیستم وزارت خارجه مرسوم نیست که سفیری که دو دوره یک جا بوده دوباره دور سوم بفرستند. اما شما را فرستادند.جنتی: اکنون این گونه نیست البته ما خیلی کارهای خلاف عرف بین المللی انجام می دهیم که یکی نیز این امر است که تعدادی از سفرا دو یا سه بار به یک ماموریت در کشور فرستاده شدند؛ ممکن است یک نفر به عنوان کارشناس یا نفر دوم در یک کشوری باشد و در دوره بعد به عنوان سفیر برود و هیچ مشکلی هم ندارد و کاملا متعارف است ولی در دوره دوم که قرار شد من بروم آقای احمدی نژاد اصرار بر رفتن من به کویت بود؛ در حالی که با توجه به اشرافی که به برخی دیگر از کشورهای حوزه خلیج فارس داشتم، با اصرار آقای احمدی نژاد به کویت رفتم. شناسنامه: سال ۸۸ نیز کویت بودید؟جنتی: بله؛ تا سال ۸۹ کویت بودم. شناسنامه: در انتخابات ۸۸ به چه کسی رای دادید؟جنتی: در این انتخابات رای مخفی بود؛ قرار بود رای‌ها عنوان نشود.شناسنامه: در باقی انتخابات نیز رای مخفی بود ولی بیان کردید.جنتی: به آقای احمدی نژاد رای ندادیم. شناسنامه: فتنه بزرگ سال ۸۸ شما را هم نگران کرد؟جنتی: اخباری از گوشه و کنار دنیا می شنیدیم که در مقابل سفارت خانه‌ها تجمع کردند؛ در مقابل سفارت خانه ایران در کویت نیز این تجمع وجود داشت؛ ما چند روز درگیر این وضعیت بودیم و همواره با مقامات امنیتی در تماس بودیم که افرادی که اعتراضی دارند نیایند به سفارت نزدیک شوند. پلیس کویت نیز همکاری و هماهنگی لازم را داشت.در انتخابات آن دوره از بین ۱۹ هزار نفر ایرانی که در کویت بودند و در این انتخابات شرکت کردند ۱۱ هزار نفر به اقای احمدی نژاد رای دادند؛ به هر حال افرادی که آقای موسوی رای داده بودند معترض بودند. شناسنامه: به دلیل ارتباطی که در گذشته با آقای موسوی داشتید تلاشی برای آرام کردن فضا نکردید؟جنتی: ارتباطی با داخل کشور به آن معنا نداشتیم. شناسنامه: در سال ۸۹ خبری مبنی بر کشف شبکه جاسوسی ایران در کویت منتشر شد؛ هم زمان با پایان دوره سفارت شما بود؛ این مرتبط با دوره سفیری شما بود؟جنتی: ارتباطی نداشت. خبرهایی که در ویکی پدیا در خصوص زندگی نامه من وجود دارد به اشتباه نوشتند که من را بازگرداندند؛ اصلا این گونه نبوده است؛ ماموریت‌های من معمولا در دوره‌های اخیر در وزارت خارجه ۳ ساله بوده است و گاهی بر حسب انتخاب فرد جایگزین تمدید می‌شد؛ من مدت ۶، ۷ ماه هم مدتم را آقای متکی تمدید کرده بودند. شناسنامه: آن جریان شبکه جاسوسی چه بود؟جنتی: این معمولا جریاناتی هستند که تلاش دارند دولت کویت را بترسانند که ایران دارد در آن جا دخالت می‌کند ؛ تا کنون چندین بار اتفاق افتاده است که برخی اتباع خود را بازداشت می‌کنند و بعد عنوان می‌کنند با برخی عناصر در داخل ایران مرتبط بودند و جاسوس هستند؛ کویت مطبوعاتی دارد که همواره مخالف ایران قلم می‌زدند و این مطبوعات به این قضایا دامن می‌زدند؛ تا امروز نیز تمام موارد ثابت شده است که ایران دخالتی نداشته است؛ مقامات کویتی نیز به این امر اعتراف دارند. شناسنامه: چه شد که آقای روحانی شما را برای این سمت انتخاب کرد؟جنتی: زمانی که آقای روحانی به عنوان رئیس جمهور انتخاب شدند و به دنبال انتخاب اعضای کابینه خود بودند، افراد متعددی برای وزارت خانه‌های مختلف از جمله وزارت ارشاد مطرح بودند؛ به دلیل این که ۱۲-۱۰ سال در وزارت امور خارجه فعالیت می کردم، علاقه داشتم به عنوان یک کارمند یا مدیر در وزارت امور خارجه ادامه فعالیت کنم با این که بازنشسته بودم و در مرکز تحقیقات کار پژوهشی و تحقیقاتی آن هم در حوزه سیاست خارجه به خصوص خاورمیانه و کشورهای عربی انجام می‌دادم.در نهایت اقای روحانی بعد از بررسی‌های مختلف با افراد متعدد به من وزارت ارشاد را پیشنهاد کردند و من نیز به شدت ابا و امتناع داشتم چرا که کم و بیش با مشکلات و حاشیه های این وزارت خانه آشنا بودم؛ آقای روحانی بر پذیرش این سمت از سوی من اصرار فوق العاده داشتند.به آقای روحانی گفتم که حاضر به پذیرش مسئولیت در برخی وزارت‌خانه‌های دیگر هستم. شناسنامه: کجاها را گفتید؟جنتی: مثلا وزارت کشور ولیکن آمادگی برای حضور در وزارت ارشاد نداشتم ولیکن تنها گزینه آقای روحانی بعد از بررسی‌ها من بودم. شناسنامه: قبل از شما با چه کسانی در خصوص پذیرش این مسئولیت صحبت شد؟جنتی: با افراد دیگری صحبت شده بود، شاید ضرورت نداشته باشد در این برنامه عنوان شود. شناسنامه: ارتباط با مجلس چگونه است؟جنتی: ارتباط ما خوب است و مشکلی با مجلس نداریم. شناسنامه: یعنی ارتباط آن‌ها خوب نیست؟جنتی: نه؛ برخی از دوستان در مجلس بر برخی نکات بحث دارند که همواره اعلام آمادگی کردیم و به کرات در کمیسیون فرهنگی حضور یافتیم. شناسنامه: برخی از روزنامه‌ها که حالا طرفداران و هم نظر با دولت هستند، هر از چند گاهی بحث استیضاح شما را کلید می‌زنند؛ قصد دارند شما را از موضع استیضاح دور نگه دارند یا می‌خواهند وضعیت مجلس و دولت را تیره نشان دهند.جنتی: از هدف آن‌ها اطلاع ندارم؛ بالاخره بر اساس برخی اظهارات این امر را بیان می کنند؛ اخیرا یکی از نمایندگان مجلس اظهار کرده بودند که قرار است فردا استیضاح فلانی را تقدیم هیات رئیسه کنیم؛ این امر منشا پرداختن برخی مطبوعات به این مطلب شده بود. حالا یکی بیاید بگوید امضاکنندگان به حد نصاب رسیده است یکی بگوید نرسیده. یکی بگوید مطرح نیست. شناسنامه: آیا دفاع و اشاعه ارزش‌های انقلاب را در برنامه خود دارید؟جنتی: قطعا این گونه است؛ هم در برنامه‌ای که به مجلس ارائه دادم و هم در سخنرانی که در مجلس انجام دادم و هم در تمام اظهارات و مصاحبه‌های خود به این امر اذعان دارم؛ من همواره به این نکته پای فشرده‌ام که نسبت به ارزش‌های انقلاب و باورهای انقلابی خود نگاه عمیق داریم؛ به خصوص در حوزه فرهنگ اعتقاد عمیق دارم که سیاست‌های مقام معظم رهبری در حوزه فرهنگ در بخش های مختلف بیان کردند باید دقیق اجرا کنیم.‌آقای روحانی نیز بر این نکته تاکید دارند که ممکن است مقام معظم رهبری نسبت به برخی از وزارت خانه ها نظر خاصی نداشته باشند ولیکن نسبت به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مساله فرهنگی عنایت خاص دارند بنابراین تمام توجهات ایشان باید مورد توجه قرار گیرد. شناسنامه: چه روش‌هایی را پیش روی دارید؟ زیرا این حرف در مقام صحبت آسان است. شما هم که فرد بسیار باتجربه هستید.جنتی: مقام معظم رهبری این را تبیین کردند؛ ایشان بارها فرموده‌اند که ما جبهه فرهنگی انقلاب داریم که باید از این عناصر مومن و پایبند به ارزش های انقلاب در این زمینه بهره ببریم به خصوص نیروهای جوانی که وارد این صحنه می شوند حالا چه در حوزه سینما چه هنرهای نمایشی این افراد باید از سوی وزارت خانه مورد حمایت قرار گیرند.برخی در آن طرف قرار دارند که ممکن است با انقلاب زاویه داشته باشند، ایشان با این که این افراد کار خود را بکنند بحثی ندارند ولیکن روی این که ما جبهه‌ای را که با انقلاب زاویه دارند حمایت کنیم بحث است. که آن را هم طبق سیاست‌هایی که ایشان ابلاغ می‌کنند دنبال می‌کنیم.ما در حوزه سینما مواردی که در سال ۸۹ مقام معظم رهبری در دیدار با مدیران حوزه سینما مطرح کردند، تمام را به سازمان امور سینمایی ابلاغ کردیم که دقیقا در حوزه‌های متخلف و بخش‌ها عمل کنند؛ در حوزه هنرهای نمایشی همین است. در حوزه کتاب نکاتی که ایشان در طول دو دهه مطرح فرموده‌اند و همه نیز تدوین شده است دقیقا مورد توجه است ممکن است گاهی اشکالی جزئی در کتابی پیدا شود. وقتی در سال ۹۲، شصت و شش هزار عنوان کتاب چاپ می کنیم که بیش از ۵۰ درصد آن چاپ اول هستند ممکن است در ۵ تا کتاب هم مشکلی بوده که از زیر دست ویراستار یا بررسی کننده در برود. این ها به نظرم قابل اغماض است. شناسنامه: به نظر خود در این مدت در این مسیر موفق بودید؟جنتی: اقدامات فوق العاده خوبی صورت گرفته است؛ در حوزه کتاب قبل از ما حدود۴-۳ سال هیئت نظارت بر کتاب نداشتیم؛ در طول این دوره ۲۱ نفر از شخصیت‌های علمی، فرهنگی و فرهیخته به شورای عالی انقلاب فرهنگی معرفی و تائید شدند تا در این زمینه شروع به فعالیت کنند.شورای پروانه ساخت فیلم، شورای پروانه نمایش فیلم و در تمام حوزه‌ها افراد اهل نظر تعیین شدند؛ من کار را به اهل آن واگذار کردم همان گونه که در سخنرانی خود در مجلس برای رای اعتماد این امر را متذکر شدم. در حوزه معاونت‌ها و چه در حوزه مدیران معمولا کسانی هستند که هم دارای فکر خاص هستند و هم بدون گرایش خاصی وهم اهل نظر هستند شناسنامه: در جایی اذعان کردید فرهنگ باید از مسائل سیاسی و امنیتی جدا شود؛ می‌دانید که عرصه نظامی و امنیتی در عرصه فرهنگی متمرکز شدند و در این زمینه فعالیت می‌کنند؛ صحبت شما را چگونه می‌توان معنا کرد؟جنتی: به یاد ندارم چنین تعبیری کرده باشم. من هیچ جا یادم نمی‌آید. اما این که نباید به مسئله فرهنگ نباید نگاه امنیتی داشته باشیم را بیان کردم؛ باید بر اساس معیارهای ارزشی که مسئله فرهنگ دارد به این مسئله نظر شود.شناسنامه: تا چه میزان به تهاجم فرهنگی معتقد هستید؟جنتی: در سخنرانی خود در مجلس در جریان رای اعتماد داشتم این مسئله را مطرح کردم؛ تهاجم فرهنگی را یک توهم نمی‌دانیم بلکه یک واقعیت است. مقام معظم رهبری نیز بیش از دو دهه بر این مسئله تاکید دارند؛ این امر جزء باورهای ما است و امری است که به آن عمل می شود و به دنبال مقابله با آن هستیم.در طی این مدت کتاب‌های بسیاری برای مجوز انتشار وارد شدند که احساس کردیم در این چارچوب می گنجد، در نتیجه مجوز چاپ به آن‌ها داده نشد. شناسنامه: در خصوص ممیزی کتاب دو نقل قول متفاوت از شما عنوان شده است؛ ممیزی قبل از نشر باید به ممیزی بعد از نشر منتقل شود و بعد از چند روز عنوان کردید بردن ممیزی به بعد از نشر صلاح نیست؛ کدام یک از این دو نظر اشتباه بوده است؟جنتی: گفته نشده است صلاح نیست. در ابتدای ورودم به وزارت ارشاد بر اساس بعضی از اظهارنظرهایی که آقای روحانی هم در دوران مبارزات انتخاباتی‌شان داشتند من بیان کردم ممیزی قبل از نشر را می توانیم حذف کنیم و به دست ناشرین سپرده شود؛ ناشرین بر اساس قوانین نشر ممیزی کنند؛ بعد از نشر در وزارت ارشاد ممیزی شود؛ فرد به دلیل آگاه بودن از قوانین رعایت ضوابط را انجام می دهد تا بعد از چاپ از سوی وزارت ارشاد گفته نشود فلان صفحه حذف شود و فلان قسمت باید تغییر کندو ناشران این امر را نپذیرفتند و برخی اذعان داشتند که وزارت ارشاد قصد دارد سانسور را از خود به ناشران منتقل کند؛ در نتیجه ما خود طبق ضوابط نشر خودمان وظیفه داریم این کار را بکنیم . و هیئت نظارت که ما به شورای انقلاب فرهنگی معرفی کردیم برای این بود این وظیفه را انجام دهد. بعد از ۲ ماه اعلام کردیم تمام ضوابط ممیزی نشر را قبول داریم و بر طبق قانون اعمال می کنیم و تا کنون نیز به این نحو اعمال شده است. شناسنامه: راه حل همان راه حل قدیمی است که انجام میشود؟جنتی: بله؛ همان راه حلی که در گذشته انجام می شد؛ البته هیات نظارت بر کتاب مباحثی را درون خود داشتند؛ باید به برخی از نهادها که شناخته شده هستند، مجوز داده شود تا خودشان اگر شورای کتاب دارند که مورد اعتماد هستند آن شورا اگر تصویب کرد تصویب وزارت ارشاد تلقی شود. شناسنامه: چندین بار از فهرست ممنوع القلم‌ها صحبت کردید در دوره دولت قبل. معاون فرهنگی شما اعلام کرده است سند مکتوبی در این زمینه وجود ندارد و این امر شفاهی بوده است؛ این اذعان درست است؟جنتی: منظور از مکتوب این است که جایی نوشته نشده است که لیست کرده باشند بگویند این مثلا ۷۰، ۸۰ تا آدم هر چه کتاب آوردند نباید بپذیریم. چنین لیستی نبوده است. ما آن را که بحث کردیم گفتیم بله ما آن را قبول داریم یک سری از افراد هستند که این ها آدم‌های بدنام و وابسته به رژیم گذشته هستند و شخصیت‌هایی هستند که مورد تأیید نیستند اما این که شما بیایید یک مجموعه را فقط به خاطر اسمش رد کنیم مورد قبول نیست کتاب را بررسی می کنیم؛ اگر محتوا مورد قبول ما باشد، تائید می شود. شناسنامه: الان مثلا داریم کسانی را که بر اساس ضوابط، نهادهای امنیتی این افراد را به شما ابلاغ کرده باشند جنتی: بله؛ وجود دارد. منتهی سیاست کلی این است که محتوای کتاب بررسی شود لذا بسیاری از کتاب هایی که در گذشته تنها به دلیل نام مولف یا ناشر رد شده بود، مورد بررسی قرار گرفت و برخی با اصلاحات و برخی بدون اصلاحات مورد تائید قرار گرفته است و اجازه چاپ داده شده است. شناسنامه: مجوز به دفن دو فردی که موسیقی زیرزمینی کار می‌کردند در دوره شما خبرساز شد؛ ماجرا چه بود؟جنتی: بارها در این باره توضیح دادیم ولیکن برخی هم چنان بر حرف خود پافشاری می کنند؛ دو فرد این گروه برادر بودند که با فرد ثالثی گروه موسیقی تشکیل دادند و نام گروه را سگ‌های زرد گذاشتند؛ اختلافاتی با هم پیدا کردند و نفر ثالث به این دو نفر تیراندازی کرده بود و این دو برادر را کشته بود.بحث انتقال جنازه این دو به ایران مطرح شد. نهاد غیر دولتی در خارج کشور تحت عنوان انجمن قربانیان خشونت هزینه حمل جنازه این افراد را پرداخت کرده بود و به ایران آوردند؛ ما را متهم کردند که ۱۰۰ هزار دلار برای حمل این جنازه‌ها به ایران هزینه کردیم که ما از این امر بی خبر بودیم.در دوران وزرای گذشته توافقی با شهرداری تهران شده بود مبنی بر این که قطعه ای به هنرمندان اختصاص داده شود؛ این که چه کسانی هنرمند شناخته می شود و باید در این قطعه دفن شود شورای شهر با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هماهنگ می کردند؛ این افراد را از وزارت ارشاد استعلام کردند.این افراد قربانی خشونت بودند و والدین این دو مقتول از افراد مورد تائید وزارت ارشاد و سینماگر بودند،اعلام شد می توانند در قطعه هنرمندان دفن شوند؛ دخالتی دیگری در این داستان نداشتیم و باقی سخنان اتهامات ناروا است. شناسنامه: پس صدور مجوز دفن آن‌ها در قطعه هنرمندان بیشتر به خاطر پدر آن‌ها بود؟جنتی: خود این خانواده هنرمند بوده است و این که داغدیده بودند، در نتیجه مجوز دفن این جنازه در قطعه هنرمندان صادر شد. شناسنامه: این که از پدر شما در برخی محافل و مطبوعات نوشته می‌شود، چه حسی پیدا می کنید؟جنتی: خود ایشان معمولا با سعه صدر برخورد می‌کنند. من از این جهت که پدر من است ناراحت می شوم. با این که واکنشی نشان نمی دهم ولیکن آدمی بر اساس علایق عاطفی خود دوست ندارد درباره پدر و یا برادرش از این صحبت ها بشنود. شناسنامه: تا چه اندازه با پدر اختلاف نظر دارید؟جنتی: بسیار اندک؛ برخی گمان می کنند اختلاف سلیقه ما بسیار است ولیکن در واقعیت این گونه نیست؛ گاهی در برخی مسائل سیاسی اختلاف نظر وجود داشته است، مربوط به الان هم نیست مثلا در دو دهه گذشته ممکن است اختلافاتی وجود داشته است. در کمال احترامی که من نسبت به پدر دارم و محبتی که پدر نسبت به من دارند این اختلاف نظر وجود داشت.شناسنامه: چه اندازه پدر را دوست دارید؟جنتی: این واضح است؛ جدای از این که پدر بنده است، از نظر معنوی مربی من هستند؛ اگر چیزی داشته باشم بخش عمده آن مرهون تربیت پدر است؛ زهد، تقوا، ورع و ساده زیستی و خصلت‌های والای اخلاقی ایشان برای من قابل لمس و مشاهده است بنابراین برای ایشان احترام بسیاری قائل هستم با توجه به این که اختلاف سلیقه هایی در برخی مسائل سیاسی یا فرهنگی وجود دارد. شناسنامه: آخرین توصیه ایشان به شما چه بود؟جنتی: به یاد ندارم؛ شاید زمانی به من گفتند به گونه ای عمل نکنید که بهانه دست کسی بدهید؛ این نکته ای بود که به یاد دارم به من گوشزد کردند. شناسنامه: پدر بزرگوارتان اذعان داشتند در بحث های شما و پدر، والده از ما طرفداری می‌کنند.جنتی: ما به طور مرتب هفته ای یک بار خدمت پدر می رسیم و مباحث مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... مطرح می‌شود. شناسنامه: تلاشی برای بازگشت اخوی به مسیر انجام دادید؟جنتی: بله؛ در دومین دفعه دستگیری و ورود به زندان، به عنوان عضو سازمان مجاهدین خلق دستگیر شد؛ در زندان عملا همراه این سازمان بود، وقتی او از اعضای سازمان فاصله گرفته بود حتی زندانیان وی را بایکوت کرده بودند ؛ این طور هم برای او می‌شد زندان در زندان. بعد از آزاد شدن از زندان، او را به عنوان عضوی از سازمان مجاهدین خلق می شناختند که تفکر آن‌ها را دنبال می کرد.در اواخر ۵۷ و بعد سال ۵۸ با وی رفت و آمد داشتم، یک مدت هم که بیشتر در اصفهان بود و در یک دوره کاندید سازمان مجاهدین خلق بود؛ کاندید جنبش مجاهدین بحث می کردم با ایشان منتهی روش وی و برخی دوستان ما که بعد به این سازمان پیوستند، این بود که بعد از بحث طولانی مدت پاسخی از سوی آن ها نمی شنیدید؛ برادر من نیز این گونه بود؛ اصولا استدلالی نداشتند و پاسخی نمی دادند. در قم مثلا از جمله افرادی که با من هم پرونده بود و جز گروهی بود که تشکیل داده بودیم، او هم زندان بود و بعد پیروزی انقلاب آزاد شد. یک بار در قم با ایشان صحبت کردم و گفتم در خارج زندان این حوادث گذشته مجاهدین خلق این برخوردها را داشتند اخرش گفت فرمایشی ندارید و رفت. شناسنامه: ایشان از شما کوچکتر بودند؟جنتی: حدود سه سال کوچکتر بودند.
کد خبر: ۴۸۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۶

نیروهای کرد در کوبانی پس از روزها مبارزه با داعش به یک نتیجه بدیع رسیده اند؛ نیروهای سیاه پوش داعش از زنان جنگجو تا حد مرگ می ترسند. آنها از این نکته حداکثر استفاده را کرده اند تا جایی که گفته می شود تپه استراتژیک کوبانی را زنان کرد توانستند از داعش پس بگیرند. یکی از این مبارزان، نسرین عبدی است . نیروی پیشمرگ که لبخند اش با اسلحه ای که حمل می کند، همخوانی ندارد. او می گوید به این خاطر سلاح به دست می گیرد که شاید لازم باشد روزی به خودش شلیک کند. نسرین دانشجوی ۲۰ ساله کرد از طبقه ای متوسط است که روزگاری خوش در کنار خانواده اش داشته ولی اکنون این گونه مردن را به اسیر شدن در دست غول های داعشی ترجیح می دهد. در زادگاه او کوبانی ، شهری در مرز ترکیه و سوریه لحظات خوش بسیار نادر است مگر آن لحظه ای که او در کنار سایر مبارزان کرد تپه استراتژیک کوبانی را از دست داعشی ها گرفتند. آن زمان او با چهره ای خندان در کنار سایر همرزمان خود عکس گرفت. آنها پرچم سیاه رنگ گناه آلود داعش را پاره کردند و به جایش پرچم خود را برافراشتند تا نقطه عطفی در نبرد مرگ و زندگی در این شهر محاصره شده را نشان دهند. نسرین که دختر یک پزشک است به گروه زنان نظامی کوبانی پیوسته و می داند که هر روز می تواند برایش 'آخرین' باشد. او گفت: همه می دانند اگر داعشی ها شما را بگیرندچه اتفاقی می افتد. برای یک زن، ابتدا تجاوز است و بعد سربریدن. همه اینها را در تصاویر ویدرویی گروگان های بریتانیایی و آمریکایی دیده ایم. با ما هم همانطور رفتار خواهند کرد. من می توانم کلاشنیکف حمل کنم ولی اگر با یک داعشی رو در رو شوم نمی دانم دقیقا چه خواهم کرد. شاید او را بکشم شاید هم خودم را. نسرین عبدی راز این که همه نیروهای کرد مدافع کوبانی زن هستند را ' ایجاد رعب و هراس در دل داعشی ها' عنوان کرد. او گفت: برای داعشی ها کشتن به دست یک زن به معنای آن است که به بهشت نخواهند رفت. وقتی ما با آنها می جنگیم، خشن هستیم و به آنها می فهمانیم که می خواهیم به دست یک زن بمیرند. در میانه نبرد داغ کوبانی، زنان کرد با صدای بلند سرود های جنگی می خوانند تا حضورشان را به دشمنان سیاه پوششان اعلام کنند. نسرین گفت: این خیلی خیلی مهم است که زنان با داعش می جنگند. در فرهنگ آنها زنان برده هستند . آنها با زنان جوری رفتار می کنند که انگار هیچ ارزشی ندارند. درمنطقه تحت اشغال خلافت اسلامی که پیشروی هایش در عراق و سوریه شگفتی دنیا را به همراه داشته، دختران و زنان همه حقوق خود را برای تحصیل و فعالیت های دیگر از دست می دهند و برخی از آنها حتی به عنوان برده فروخته می شوند. نسرین گفت:زنان کرد به سختی مبارزه کرده اند تا به حقوق برابر برسند. داعش نمادی از نبرد ما برای آزادی است. حدود یک چهارم مبارزان کرد ارتش سوریه یعنی حدود هزار نفر، زن هستند. حداقل چند صد نفر از آنها در کوبانی می جنگند و می گویند از خواهر به یکدیگر نزدیکتر هستند. هاتیس سویک، یکی از فعالان کرد گفت: همه زنانی که اکنون در ارتش هستند قبلا کارنظامی نمی کردند. برخی از آنها شاغل و یا دانشجو بودند و بعضی دیگر زنان خانه دار. زنان کوبانی برای آزادیشان می جنگند و مردان کرد به آنها افتخار می کنند. پدر نسرین وقتی که او جوان تر بود درگذشت و مادر او به ترکیه رفته است ، هرچند که نگران سرنوشت دخترش است اما به او می بالد. نسرین می گوید: نمی توانم خیال مادرم را راحت کنم. به هر حال وظیفه دارم بجنگم. من این جا بدنیا آمده ام. پدر و مادرم اهل همین جا بودند. اجدادم در کوبانی دفن شده اند. همه اینها انگیزه ما را بیشتر می کند. مرگ در راه ازادی از زندگی در جای دیگر بهتر است. شب های کوبانی بی رحم است بویژه آن که هیچ تحرکی از چشمان داعشی ها پنهان نیست. نسرین هر شب احساس ترس می کند ولی می گوید عادت کرده که تا بن استخوان هایش در اثر حملات هوایی بلرزد. او گفت موسیقی روحیه آنها را بازسازی می کند. نسرین افزود: به رغم آنکه مرگ اطرافمان را گرفته ولی عشق به زندگی همچنان وجود دارد و همین هم به ما برای دفاع از زادگاهمان قوت قلب می دهد. نسرین در پاسخ به این سوال که اگر جنگ تمام شود دوست دارد چه کار کند، گفت: به دانشگاه برمی گردم و دکتر می شوم. البته من یک سال دومی بودم. او می خواهد هرچه در اطرافش در صحنه نبرد می گذرد را به صورت مستند ثبت کند. در پشت جبهه، زنانی که دختران و پسران در خط مقدم در حال جنگ هستند، آذوقه و خوراک سربازان را فراهم می کنند. در این شهر کوچک پول ارزش چندانی ندارد، ولی غذا را می توانید مجانی بگیرید. با این حال درمان مجروحان و بیماران آسان نیست. پزشکان هشدار داده اند که آنتی بیوتیک و بانداژ و داروی بیهوشی فقط تا آخر همین هفته وجود دارد. شیرخشک بچه ها زودتر از این ها تمام شده است. در میان مردم کوبانی یک جوک طرفدار زیادی دارد. می گویند ' وقتی که زنان در نبرد پیروز شدند مردان را وادار می کنند که همه جا را بشویند و تمیز کنند'. مسئولان محلی می گویند مقاومت زنان، مردان مبارز را هم استوارتر کرده است.
کد خبر: ۴۷۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۲۶

معاون دادستان کل کشور که حدود یک سال قبل وزیر دادگستری دولت دهم بود در دوران دفاع مقدس 23 ماه سابقه حضور در جبهه دارد و می گوید که آر پی جی زن و حتی تیرانداز هم بوده است. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com :  سید مرتضی بختیاری وزیر 60 ساله وزارت دادگستری دولت دهم امروز در حالی بر صندلی معاون امنیتی دادستان کل کشور تکیه زده که نخستین کار اجرایی خود را از ساختمان شهرداری فیض آباد مه ولات از توابع خراسان رضوی آغاز کرده است. این چهره خوش نام دستگاه قضایی کشور معاونت فرمانداری تربت حیدریه، جانشینی دادستان کاشمر، دادستان بیرجند، معاون دادستان مشهد، قائم مقامی دادگستری خراسان، ریاست دادگستری فارس و استانداری اصفهان را در کارنامه کاری خود دارد. زمان جنگ شهردار منطقه فیض آباد مه ولات بودم سید مرتضی بختیاری متولد 20 آذر 1331 در خانواده ای روحانی است و 2 دختر و 3 پسر دارد. وی که سابقه ای 23 ماهه در دوران دفاع مقدس را هم در کارنامه زندگی اش ثبت کرده در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد روزهای جنگ، گفت: در آغاز جنگ شهردار منطقه محروم فیض آباد مه ولات از توابع خراسان رضوی بودم. البته فرماندهی بسیج شهر هم برعهده من بود و بعد هم مسئول بسیج شهرستان تربیت حیدریه شدم. آن روزها تمام تلاش ما این بود تا بتوانیم نیروهای داوطلب را جذب و بعد از آموزش راهی جبهه ها کنیم. و من هم مانند تمامی داوطلبان مشتاق حضور در جبهه ها بودم. با شهید کاوه همرزم بودم وی افزود: سال 1360 وقتی جانشین دادستان انقلاب در کاشمر بودم از طریق جهادسازندگی در بخش پشتیبانی وارد مناطق جنگی سومار شدم. از سال 63 دادستان بیرجند شدم و بعنوان بسیجی از طریق گردان امام علی(ع) تحت نظر تیپ ویژه شهدا وارد منطقه شدم. آن دوران فرمانده گردان شهید الله یار جابری و فرمانده تیپ هم شهید کاوه بود. البته با این شهید بزرگوار هم هم سخن بودیم و از نزدیک شاهد دلاوری های این بزرگ مرد بودم. هرچند در فیلم سینمایی شور شیرین زحمت زیادی برای به تصویر کشاندن واقعیت جنگ و شهید کاوه انجام شده بود اما هنوز جای کار دارد چراکه نمی توان معنویت این فرمانده بزرگ را سینمایی کرد. جهادگر، فرمانده و رزمنده دوران جنگ تحمیلی به نقل از شهید صیاد شیرازی گفت: شهید صیاد شیرازی می گفت من در عملیات قادر برای نخستین باز این جوان را دیدم و به نبوغ و ابتکار در عملش را دیدم. برای حضور در عملیات ها از قوه قضائیه مرخصی می گرفتم بختیاری در مورد حضورش در مناطق جنگی، اظهارداشت: من در طول جنگ در بیشتر عملیات ها حضور داشتم. اما چون دادستان هم بودم قوه قضائیه اجازه نمی داد و می گفت اینجا ماندن واجب تر است. من هم از مرخصی های استحقاقی و تشویقی خودم استفاده می کردم و به دوستان گفته بودم هر وقت عملیات است زودتر بگویید تا عازم جبهه شوم. البته در دو عملیات کربلای 4 و 5 حدود 10 ماه مستمر در مناطق جنگی بودم. بچه های خراسان در شجاعت اول بودند معاون دادستان کل کشور که در دوران جنگ معاون و یا فرمانده گردان بود، گفت: بیشتر با بچه های خراسان بودیم. نیروهای بسیجی هر قسمت از مناطق خراسان ویژگیهای خاصی داشتند و می توان گفت که برو بچه های خراسان در شجاعت حرف اول را می زدند و همیشه خط شکن بودند. نمونه آن هم این است که نیشابور بیشترین شهید دوران دفاع مفدس را داشته است. بختیاری در پاسخ به اینکه آن زمان شما دادستان انقلاب بودید و آیا در دوران جنگ در مناطق جنگی قضاوت می کردید، افزود: قضاوت نمی کردم و بیشتر یک رزمنده بودم. 32 ساله بودم / آرپی جی هم می زدم معاون دادستان کل کشور اظهارداشت: همیشه بعنوان فرمانده یا معاون گردان با اسلحه کلاش تردد می کردیم و حمل آن آسانتر بود اما در طول جنگ آر پی جی هم زده ام. در مورد روزهای جنگ و خانواده هم از بختیاری سئوال کردیم و او گفت: همسرم خواهر 2 شهید است و از رفتن من به جبهه ناراحت نبودند و خیلی هم مرا تشویق به حضور می کردند ومن آن موقع 32 سال داشته و فرزند هم داشتم. کربلای 5 شیمیایی شدم وی که از رزمندگان عملیات خیبر بود گفت که برای حضور در مناطق عملیاتی که شیمیایی شده بود تا مرحله هلی برد هم رفتیم اما گفتند آلودگی شیمیایی زیاد است و اعزام نشدیم. و ما وقتی تصاویر را در تلویزیون عراق دیدیمباورمان نمی شد که چگونه بچه ها شیمیایی شدند. اما در کربلای 5 آلوده به شیمیایی شدم. می خواهم خاطرات جنگ را بنویسم وزیر دادگستری دولت دهم افزود: فضای در جنگ طوری انسان را پرورش می داد که دیگر پیدا نمی شد حتی روحیه معنویت جنگ را در کار خودم بعنوان دادستان حس می کردم. به اعتقاد من باید این نگاه و این معنویت همچنان در کارهای روزمره هم قابل مشاهده باشد. آن وقت این اندیشه بسیجی موجب تحول اداری خواهد شد. گاهی دعا می کنم زودتر بازنشسته شوم و بتوانم خاطرات جبهه را به رشته تحریر در آورم. لب مرز شهادت/ روایت معجزات جنگ بختیاری در مورد برخی رخدادهای و اتفاقات دوران دفاع مقدس، گفت: در کربلای 5 یادم هست اسلحه کلاش همراه داشتم و مجبور بودیم در آب دراز کشیده و آرام آرام جلو برویم و آنجا مجروح شدم. (گلوله به شانه ام خورده بود) یکی از رزمندگان من را به پشت خاکریز برد و به چشم خودم دیدم که امدادگران یک به یک شهید می شدند تا جان زخمی ها را نجات دهند. یادم هست در همان عملیات که مجروح شده بودم در منطقه شلمچه خواستم خود را به بیمارستان صحرایی برسانم و تنها یک آمبولانس تویوتا بود. من و یک نفر دیگر جلو نشستیم وعقب هم پر از مجروح بود. بعد از طی مسافتی راننده توقف کرد تا کاری انجام دهد که یک مرتبه خودرو شروع به حرکت کرد. بعد از 50 متر خودرو ایستاد و وقتی عقب را نگاه کردیم همان جای قبلی خودرو یک توپ اصابت کرد. یعنی اگر خودرو حرکت نمی کرد قطعا همگی شهید می شدیم. آر پی جی زن گردان رفتگر شد! معاون دادستان کل کشور در بیان خاطرات خود از دوران جنگ تحمیلی، گفت:در کربلای یک دسته ادوات و تامین گردان نیامدند و باید عملیات انجام می شد. هر گردانی وظیفه خاصی داشت. یادم هست یکی از رزمندگان گردان آنقدر آر پی جی زده بود که لوله های آر پی جی سرخ شده و از گوشش خون می آمد و آر پی جی دو نیم شد. یکبار در شهر قائن بودم که در مسیر یک مردی از دوچرخه پیاده شد و گفت: آقای بختیاری من را می شناسی؟ گفتم نه... گفت من در عملیات یک با شما بودم! و من فهمیدم این همان رزمنده آر پی جی زن بود... و واقعا خوشحال شدم و کلی گپ زدیم. وقتی از شغلش سوال کردم گفت: رفتگر شهرداری هستم! و من از ته دل گریستم. خیلی متاثر شدم و با شهردار تماس گرفتم و گفتم: بنده به عنوان دادستان بیرجند خاک پای این رزمنده شجاع هستم تا اینکه کمی این رزمنده گمنام ارتقا یافت و مسئول پارک شد. اما واقعا برخی بسیجی های جنگ گمنام هستند. منبع/مهر
کد خبر: ۴۴۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۰۶

سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : کي عطا طاهري بويراحمدي:مدرسه به شکل امروزي نهاد جديدي در ساختار اجتماعي آن زمان محسوب مي‌شد که مانند هر مسئله جديدي با مقاومت اجتماعي به طرق مختلف براي جا افتادن در بين مردم مواجه مي‌شد. هر چند هدف تعارض با آن در مناطق مختلف متفاوت بود. در شهرهاي بزرگ مثل تهران به دليل وارداتي و غربي بود و مغايرت با اصول شرع عمده مخالفت‌ها ابراز مي‌شد. اما در نقاط دور دست و به اصطلاح عشيره اي يا روستايي انگيزه اقتصادي بيشتر دست مايه مخالفت بود که در شکل فقر يا نياز مبرم خانواده به نيروي کار و فعاليت فرزند خانواده حتي در سن و سال پايين هم جزئي از آن به شمار مي‌آمد.در عصر پهلوي اول حدود سالهاي 1310 بود که اولين مدارس در نقاط پر جمعيت استان کهگيلويه و بويراحمد که آن روزها به مرکزيت فرمانداري نظامي در تل خسرو اداره مي‌شد، در جاهايي مثل دهدشت، لنده، باشت، سي سخت و تل خسرو راه اندازي شد.قبل از آن هر ايل و طايفه اي مکتب‌هاي خاص ايل خود را داشتند به شکلي که در ميان هر طايفه فردي که خواندن و نوشتن مي‌دانست، مکتب خانه اي راه مي‌انداخت ودر آنجا نه همه کودکان بلکه تعداد کمي که بضاعت مالي داشتند يا نيازمندي به آنها در کارهاي خانه احساس نمي‌شد به يادگيري آموزش مکتب خانه اي که قواعد رسم و رسومات خاص خود را داشت مي‌پرداختند.شايد بيشتر به دليل فقر و نداري در آن روزگار و ترس از اجباري رفتن، مردم علاقه اي به تحصيل کودکان خود در مدارس نداشتند. چرا که تصور مي‌کردند که درمقابل آموزش در مدارس بايد مثل مکتب خانه‌ها هزينه پرداخت کنند يا ثبت آنها در مدارس منجر به رفتن آنها به سربازي خواهد شد چون حضور در مدرسه نياز به شناسنامه داشت و شناسنامه معادل بود با رفتن به اجباري!در اولين روزهايي که کلاس درس خود را داير کردم خيلي از والدين بچه‌ها که مجبور بودند بچه‌ها را به مدرسه بياورند با خواهش و تمنا از من مي‌ خواستند که اجازه بدهم آنها در کنار خانواده باشند و به مدرسه نيايند. وقتي با آنها صحبت مي‌کردم و از آينده و اهميت سواد آموزي برايشان گفتم به راحتي و با اشتياق بچه‌ها را به رغم همه نداري به اميد آينده بهتر به مدرسه مي‌فرستادند. از طرفي تصور اينکه بچه‌ها در آينده بتوانند شاهنامه بخوانند و باعث افتخار آنها شوند اين علاقه مضاعف مي‌شد چرا که شاهنامه خوانان از منزلت بالايي در ايلات برخوردار بودند.عده اي معتقد بودند که با فراموش و نکوهش کردن گذشته خود کار عاقلانه اي انجام داده اند غافل از اينکه بريدن از هويت خود نمي‌تواند باعث کسب افتخار و حتي آگاهي شود. حضور شاهنامه خوانان در بين ايلات و طوايف و قدر و منزلت آنها نشانه باسوادي و دانايي تلقي مي‌شد و چنين گذشته اي باعث افتخار بود.سواد و آموزش در بين عشاير قدرت نهادهاي تصميم گيرنده و با نفوذ را در ساختار قبيله تقسيم مي‌کرد. نيروي جديدي را وارد کرد که همراه کدخدايان، روحانيون و ريش سفيدها در مسائل قومي و قبيله اي تاثير گذار بودند و اينها همان آموزش ديده‌هايي بودند که براي اولين بار به مدارس جديد رفته و اغلب در کسوت معلمي درامده بودند و اين باعث سرعت گرفتن توسعه و رشد جوامع ايلي شد.مسئوليت و شکل نهادهاي آموزش دهنده بر عهده دو اداره فرهنگ و اداره آموزش عشاير بود. مدارس عشايري پس از خلع سلاح در سالهاي 1334 و 35 پس از جمع آوري سران عشاير و بزرگان طوايف توسط فرماندار نظامي وقت (سرهنگ عليزاده) با اعلام اين دستور که به جاي اسلحه بيل در دست کشاورز قرار گيرد و بچه‌هاي عشاير که تا حدي سواد دارند در دانشسراي مقدماتي بهبهان در يک دوره دو ساله شروع به تحصيل کنند.پس از اين بود که استاد محمد بهمن بيگي در سال 1336 در شيراز پيشنهاد کرد که دوره تحصيل عشاير در دانشسرا از دو سال به يک سال کاهش پيدا کند. اين پيشنهاد مورد پذيرش قرار گرفت و اين اقدام ضرب الاجلي نتيجه خوبي داشت. کار به شکلي پيش مي‌رفت که معلمان روستايي را اداره فرهنگ و معلمان عشايري را آقاي بهمن بيگي انتخاب مي‌کرد. البته وجود دو نهاد موازي بعدا باعث رقابت و يکسري تداخل و مشکلات کاري شد که توسط استاندار وقت شوراي هماهنگ کننده فرهنگي بوجود آمد که مسئوليت آن چند سالي بر عهده بنده بود. خاطرهاز وقتي مساله آموزش بوجود آمد تنبيه هم وجود داشت هرچند قرار بود که در مدارس جديد تنبيه به کار گرفته نشود ولي اين امکان پذير نبود. شدت تنبيه در مدرسه‌هاي جديد نسبت به مکتب خانه‌ها کمتر شده بود با اين حال تنبيه هم جزيي از نظام آموزشي بود. شايد بدون تنبيه نتيجه خوبي از آموزش بدست نمي‌آمد. به نظر مي‌رسد که که بحث آموزش در آن زمان خيلي جدي و مهم گرفته مي‌شد خاطره اي که نقل مي شود شنيدني است.«يک روز سر کلاس يکي از دانش آموزان را ديدم که حال خوبي ندارد و درست نمي‌تواند حرف بزند بعد از چند دقيقه که از کلاس گذشت غش کرد و بر زمين افتاد. از بچه‌ها پرسيدم کسي با او کتک کاري کرده که جواب منفي بود،گفتند که چند روزاست غذا نخورده يعني چيزي نداشتند که بخورد،نامه اي به سرهنگ عليزاده استاندار وقت و اداره کل فرهنگ نوشتم و پس از شرح وضعيت موجود و فقر مردم يادآور شدم که با اين شرايط تحصيل بچه‌ها سودمند نيست و با شکم خالي چيزي ياد نخواهند گرفت،چند روز بعد جيپي از اداره کل به مدرسه آمد که در آن چند کارتون مواد غذايي براي دانش آموزان به همراه آورده بود،با نامه اي از استاندار که در آن قيد شده بود که از حقوق خودش روزانه چند گرم خرما و يک قرص نان به دانش آموزان داده شود.» منبع/ابتکار
کد خبر: ۴۴۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۰۳