نثر/ استاد محمد رضا جعقری
خداوندا
نعمتِ بُزرگِ بعثتِ را سپاس می گویم
و بر پیامبرِ رحمت و مهربانی ، حضرتِ خاتم الانبیاء محمد مصطفی "ص" درود می فرستم
پایگاه خبری آوای رودکوف: نثری مسجّع از استاد محمدرضا جعفری به مناسبت مبعث خاتم الانبیا حضرت محمد مصطفی(ص) :
خداوندا
نعمتِ بُزرگِ بعثتِ را سپاس می گویم
و بر پیامبرِ رحمت و مهربانی ، حضرتِ خاتم الانبیاء محمد مصطفی "ص" درود می فرستم
او که فرشتگانِ درگاهت ، وصفش را بر سیطره ها نوشته اند
و کبوتران سپید با آوازه یِ نامش به پرواز در آمده اند
و آسمان ها به شوقِ نگاهش متبسّم شده اند
و خیلِ همایونیِ بهترین هایِ هستی به تماشایش دل بسته اند
و فصل ها به برکتِ نامش بهاری گشته اند
و طایفه هایِ پریشان به احترامش ندایِ اتّحاد سر داده اند
و سرزمین هایِ خَموش به صدارتِ دعایش رونق گرفته اند
و روزگاران در انتظارِ کلامش سکوت کرده اند
و لاجوردی ترین کوه ها در برابرش سرِ تعظیم فرو آورده اند
و مشعل هایِ عبادت ، در سایه یِ لطفش همچنان فُروزان اند
و انوارِ رحمانی اش را همگان دیده اند
و بیماران بر لبِ ساحلِ مهرش شفا یافته اند
و غریبان به لطفِ جمالش آشنا گردیده اند
و منتظران از صلابتِ کلامش همگی سرخُوش اند
و عرصه هایِ شکّ و تردید از وجودش عینِ یقین اند
و پرندگانِ دُعاگویِ نگاهش بر بام ها پدیدارند
و ملائکه ها بر گوشه ای از فرشِ سبز رنگش نشسته اند
و به سیمایِ زیبایش چشم دوخته اند ؛
و اکنون که به جمالِ کامل ،
گل هایِ صنوبر و یاس بر گِردش نشسته
و نیلوفرانِ هزارغنچه از دیدنش شکفته
و چشمانِ اهالیِ آسمان ، با پیامش آراسته
و باغِ رنگینِ سبزه ها با سلامش زیبنده
و بر همگان آیه هایِ عشق را خوانده
و در سیره یِ خویش خوبی ها را به ارث گذاشته
و زمان را بر مدارِ ارزش هایِ آشکار و پنهانش چرخانده
تا نگارِ سماواتی اش همه را به فیضِ رساند
و عطوفت و عشق و معرفت ، سرآمد هر قبیله ای شود ؛
مرا هم به لطفت ببخش و کمال را برایم مُسجّل فرما
و خاضعانه ، به مرتبه و مقامِ بعثت تو را قسم می دهم ، که بهشت را برایم مقدّر نما تا
همواره به این نام مباهات کنم ، که خود مقرّر فرموده ای ، در تمامِ هستی عشقِ ختمی
مرتبت ، خاتم الانبیاء ابوالقاسم محمد ص بهترین شفا دهنده است
جعفری / اردی بهشت 1396
عضویت در خبر نامه
بیشک علم و تمدن بشر، خلقیات نیکو در میان انسانها، عادات خوب و بسیاری از این مقوله چیزها، اگر ظاهراً هم به ادیان متصل نباشد، در ریشهی اصلی، جوشیدهی از ادیان و معارف الهی است و در رأس آنها بعثت نبی مکرم اسلام است؛ لیکن درعینحال همهی بشریت - در آینده هم بیشتر - از این برکات استفاده خواهند کرد. بنابراین بزرگترین، مهمترین و برجستهترین حادثه در تاریخ بشر، این بعثت است.
خدای متعال به برکت اسلام، به برکت توجه به معنویت اسلام و توجه به پیام سیاسی اسلام، ما را از آن رنجها خلاص کرد؛ یعنی بعثت برای این نبود که یک عده مردم، عقیدهای را در ذهن خودشان حفظ کنند و اعمال شخصی را انجام دهند، اما نظام اجتماعی، تحت حاکمیت دشمنان خدا و اندادالله باشد! بعثت آمد تا زندگی مردم را شکل دهد. بحمدالله این کار در نظام اجتماعی اسلام انجام گرفت؛ ملت ما هم آثارش را مشاهده کرد و ثمرات شیرین آن را هم چشید
می رفت، سنگ و درخت او را سلام می کردند. او هر وقت که از خانه بیرون می آمد بطرف صحرا می رفت و در آنجا که آثاری از خانه نبود، به سنگ و درختی برنمی خورد، مگر اینکه به او سلام می کردند و هرچه او به جلو و عقب و چپ و راست خود می نگریست ، هیچ کس را نمی دید
حضرت امام رضا(ع) نیز فرموده است: خداوند محمّد(ص) را در بیست و هفتم رجب مبعوث کرد، کسی که در این روز، روزه داشته باشد، خداوند اجر شصت ماه روزه را بر وی به حساب می آورد
حضرت محمد مصطفی در روز (۲۷ رجب) سال ۴۰ عام الفیل، همزمان با سال ۱۳ پیش از هجرت پیامبر اسلام، در غار حرا، توسط (جبرئیل) و از سوی خدا به پیامبری نایل آمد و مأمور شد که چندخداپرستی و بتپرستی را از زمین بردارد و خداپرستی را رواج دهد و پیام وحی را به مردم برساند.
روز مبعث، روز برانگیختن خردهایی است که در تابوت خُرافه گرایی، هوس پرستی و جهل پیشگی دفن شده بود. روز مبعث روز تولّد عاطفه هاست؛ عاطفه هایی که در رقص شمشیرها زخمی می شد و در جنگل نیزه ها جان می باخت. آن روزها، دخترکان معصوم، به جای آغوش گرم مادر، در دامان سرد خاک می خفتند. جوانان بلندقامت، در جنگ جهالت ها، جان به بارش تیرها می دادند و زنان بی پناه، در بند اسارت می زیستند. آه که چه خارهایی به پای بشریّت می خلید و چه زخم هایی دل عاطفه ها را می خَست.
روز مبعث، روز مرگ قساوت ها و شرارت ها بود؛ روز مرگ کرامت هایی که به پای بت ها قربانی می شد؛ روز مرگ جهل و شرک و پرستش های ناروا بود.
«اقرأ باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقرأ وربک الاکرم، الذی علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم»
سالیان دور در یکی از شب های پایانی ماه رجب، در گوشه ای از شهر مکه و در قله کوهی به نام حرا، اتفاق بزرگی افتاد؛ اتفاقی که سرنوشت انسان ها را عوض کرد و مژده بزرگی برای آدم ها آورد. در آن شب، حضرت محمد صلی الله علیه و آله که 40 ساله بود، در غار حرا مثل شب های دیگر مشغول عبادت و راز و نیاز با خدای مهربان بود. ناگهان دید فرشته ای زیبا وارد غار شد. فرشته نزدیک و نزدیک تر می شد. از چهره اش پیدا بود که خبر مهمی دارد. نام آن فرشته جبرئیل بود.
پیامبر و فرشته
«جبرئیل امین»، فرشته پیام رسان خداوند، به غار حرا نزد پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله رفت تا خبر مهمی را به او بگوید. جبرئیل نوشته ای به همراه خود آورده بود و از حضرت محمد صلی الله علیه و آله می خواست تا آن را بخواند. پیامبر فرمود: «نمی توانم بخوانم.» فرشته دوبار دیگر از پیامبر خواست تا نوشته را بخواند و سرانجام لب های آسمانی پیامبر مشغول خواندن شد. چه جمله های زیبایی بود!
بخوان به نام خدا
شب مبعث یعنی شبی که فرشته بزرگ «جبرئیل» به دیدار پیامبر صلی الله علیه و آله در غار حرا رفت، شب آغاز یک مأموریت بزرگ و مهم بود. فرشته آمده بود تا به حضرت محمد صلی الله علیه و آله خبر پیامبر شدنش را از سوی خداوند اعلام کند. او از پیامبر خواست تا اولین کلمه های دین جدید، اسلام، را بخواند. آن کلمه ها، آیه های اولین سوره قرآن بودند: «بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفرید...»
خداوند او را در زمانى فرستاد كه روزگارى بود پيامبرى برانگيخته نشده بود ، و مردم در خوابى طولانى به سر مى بردند.
و فتنه ها بالا گرفته و كارها پريشان شده بود، و آتش جنگ ها شعله مى كشيد، و دنيا بى فروغ و پر از مكر و فريب گشته، برگ هاى درخت زندگى به زردى گراييده و از به بار نشستن آن قطع اميد شده بود.
ترجمه:
مسلمانیِ کسی شما را به شگفت نیاورَد تا آن گاه که حقیقت خِرَدش را در یابید
بنده کارشناس ارشد ادبیات هستم و اشعار زیبای استاد جعفری را الگو می گیرم
نثری فوق العاد زیبا و هم کلام با سعدی علیه الرحمه در ستایش خاتم الانبیا حضرت محمد مصطفی ص