شاعر | استاد محمد رضا جعفری
شعری زیبا از استاد محمد رضا جعفری با عنوان"بر خاک مادر"
پایگاه خبری آوای رودکوف:شعری زیبا از استاد محمد رضا جعفری با عنوان"بر خاک مادر"
آمدم بر سرِ خاکت مادر
آمدم تا بدهی صبر به این فرزندت !
مادرم !
ای همه ی خوبی ها
مادرم !
ای همه خوشبختی ها
آمده ام
تا برایِ دلِ ویران شده ام
بار دیگر تو تبسّم بشوی
و دعایم بکنی
و مرا شاد کنی
و به من لطف نمائی ، مادر !
و جوابم بدهی
و نوازش بکنی ، چشمِ نمناکم را
تا که دستانِ تو را لمس کنم
و به دستانِ تو من بوسه زنم .
مادرم حرف بزن !
مادرم
من کنون منتظرِ مهرِ توأم
نامِ تو تاجِ سرِ من شده است !
مادرم !
سخنانت همه از جنسِ دعاست
سخنانت به خُداوند قسم
همچو دریایِ صفاست
سخنانت همه چون پنجره هائی زیباست !
مادرم !
من که از راهی دور ... آمده ام
تا نشینم به کنارت ، مادر
و تو را بارِ دگر بینم و پرواز کنم ،
چون خودت می گفتی
که عزیزم هستی
پس چرا ساکت و خاموش مرا می نگری ؟
مادرم
به خداوند قسم
خاکِ تو چون گُلِ یاس
با هزاران احساس
می کند شاد مرا
و چو پروانه به دورِ سرِ تو می گردم
ای همه دار و ندارم ، مادر !
اشکِ چشمانِ مرا خوب ببین !
جگری سوخته ام
و به بالینِ تو با نورِ اُمید
تا جوابم ندهی ، می مانم !
مادرم
ای گلِ زیبایِ غزل هایِ دلم
و صفایِ دلِ پُر مهرِ نگاهی که تو را می جویم
منتظر می باشم
تا بیائی و مرا یاد کنی
تا بیائی و ببوسم سر و دست و پایت
و تو را سیر ببینم ، مادر !
آمدم بر سرِ خاکت مادر
آمدم تا بدهی صبر به این فرزندت !
مادرم !
ای همه ی خوبی ها
مادرم !
ای همه خوشبختی ها
آمده ام
تا برایِ دلِ ویران شده ام
بار دیگر تو تبسّم بشوی
و دعایم بکنی
و مرا شاد کنی
و به من لطف نمائی ، مادر !
و جوابم بدهی
و نوازش بکنی ، چشمِ نمناکم را
تا که دستانِ تو را لمس کنم
و به دستانِ تو من بوسه زنم .
مادرم حرف بزن !
مادرم
من کنون منتظرِ مهرِ توأم
نامِ تو تاجِ سرِ من شده است !
مادرم !
سخنانت همه از جنسِ دعاست
سخنانت به خُداوند قسم
همچو دریایِ صفاست
سخنانت همه چون پنجره هائی زیباست !
مادرم !
من که از راهی دور ... آمده ام
تا نشینم به کنارت ، مادر
و تو را بارِ دگر بینم و پرواز کنم ،
چون خودت می گفتی
که عزیزم هستی
پس چرا ساکت و خاموش مرا می نگری ؟
مادرم
به خداوند قسم
خاکِ تو چون گُلِ یاس
با هزاران احساس
می کند شاد مرا
و چو پروانه به دورِ سرِ تو می گردم
ای همه دار و ندارم ، مادر !
اشکِ چشمانِ مرا خوب ببین !
جگری سوخته ام
و به بالینِ تو با نورِ اُمید
تا جوابم ندهی ، می مانم !
مادرم
ای گلِ زیبایِ غزل هایِ دلم
و صفایِ دلِ پُر مهرِ نگاهی که تو را می جویم
منتظر می باشم
تا بیائی و مرا یاد کنی
تا بیائی و ببوسم سر و دست و پایت
و تو را سیر ببینم ، مادر !
عضویت در خبر نامه