پایگاه خبری آوای رودکوف:سروده ای از استاد محمد رضا جعفری با عنوان"آب هم تشنه ی لب های حسین است: تقدیم به همه ی شیعیان و شیفتگان حضرت ابا عبدالله الحسین (ع)
کربلا مُوجِ خُروشان و صفاست
کربلا مهدِ ثناست
کربلا شهرِ قیاسِ همه یِ خوبی هاست !
کربلا حسّ حَزین می باشد
کربلا محورِ زیبایِ یقین می باشد
کربلا حافظِ برجسته یِ دین می باشد ،
کربلا را باید
بشناسیم همه !
کربلا یک هُنر و صد نظر است
کربلا عشق به ذاتِ بشر است
کربلا باغِ گلی معطّراست
کربلا معجزه ای منوّر است ؛
و خداوند خودش می داند
کربلا حاصلِ تدبیرِ دلی در سَحر است !
کربلا ضامنِ آیاتِ خداست
کربلا راهبرِ ادیان است
کربلا قرآن است
کربلا میزان است
کربلا باران است
کربلا احسان است
کربلا جُبران است
کربلا در نظرِ اهلِ رضا برهان است
کربلا درمان است
کربلا ارکان است
کربلا بُنیان است
کربلا خونِ زلالی ز دلِ خون شده ی بُستان است !
کربلا همچو نگینی زیبا
در همین دشتِ پیام
بر تمامِ عالم
می درخشد به هنرمندیِ تامّ
تا که بیدار شوند
همه ی سلسله ها !
کربلا را باید
بارِ دیگر بشناسیم به مهری افزون
با سلامی به هواداریِ یک رازِ درون
در مناجاتِ نگاهی محزون !
کربلا اوجِ وفاست
کربلا مهدِ رضاست
کربلا صدرِ بلاست
کربلا بی همتاست
کربلا باعثِ آزادیِ ماست !
کربلا با همه دارد خویشی
کربلا دامنه یِ عشقِ گران می باشد!
کربلا اوجِ ارادت به حسین ابن علی (ع) ست
کربلا قامتِ عرفانِ علی ست
کربلا فوقِ ارادت به ولی ست
کربلا ساحتِ قُدسی ست که تابنده شده ست
و ندائی ست که یابنده شده ست !
کربلا روزنه یِ تاریخ است
به نگاری و نگاهی که خدا می داند
و مهیّا شده از قدمتِ یک طیفِ بزرگ ،
تا بجایی که بشر
بشود شرمنده
در بلادی که به اشکِ داغی
کاخ اهریمنِ بی حُجب و حیا دود شود !
کربلا قطعه ای از قابِ تماشائی هر آئین است !
کربلا در نظرِ این همه امواجِ سخن
به تمامِ ابعاد
باز هم ترجمه اش سنگین است !
کربلا صحنه یِ آدم شدن انسان هاست
کربلا رخدادی ست
که به اندازه یِ زیبائیِ عشق
محترم می باشد !
کربلا را باید
به نگاهی زیبا
بشناسیم و درعینِ قیام
خوب تر فکر کنیم!
کربلا ناله فقط نیست به عرشِ ازلی
کربلا فقدان نیست ، که فقط گریه کنیم
کربلا پیروی از عدلِ خداست
کربلا عینِ جلاست !
کربلا اثبات است
کربلا آیات است
کربلا انجمنی هست که با اندیشه
و به یک قاضیِ و صدها دیده
همچو یک رخشنده
به وفایِ ازلی می نگرد !
کربلا دولتِ بازنده ی پیکار که نیست !
کربلا پیروزی است
کربلا حسِّ عجیبی است که با ذاتِ بصیر
همچنان پاینده ست
و گلی زیبنده ست !
پس سخن باید گفت
به تعهد
به صلابت
و سفیری پیروز !
به جهادی که ندارد نُقصان
به نسیمی که ندارد نسیان
به جفائی که ندارد پایان
به خطائی که نگردد جبران !
و در این عرصه یِ باز
ما به سالار شهیدان متعهّد شده ایم
تا چُو کوهی محکم
با صلابت باشیم !
آری ،
ما شقایق هستیم
که از آن قُومِ حسود
داغ بر دل داریم
و برای همه در وصفِ شهید
عشق را می خواهیم !
امّا ؛
باز هم می گوئیم:
بر بلندایِ زمینی که دلاورخیز است
به وفاداری و انگیزه یِ آن همّتِ ناز
ما به خود می بالیم
تا به تدبیردهیم ، جانِ ناقابل خویش !
چون رسالت داریم
و همه می دانیم
این جهان با نظر و یادِ حسین ع
می شود گلدسته
می شود زیبنده
می شود تازه تر از هر تازه
می شود رخشنده
تا شفیعِ همه گردد به مقامی که خدا می داند !
که در این فصلِ یقین
تشنه لب ها همگی تشنه ی آب
آب هم تشنه ی لب های حسین است ، حسین !
م جعفری / التماس دعا
عضویت در خبر نامه
ای زائران حسینی و ای کسانی که بارها به آقایتان سلام داده اید ، آیا صدای سلام و درود ملائک بر خودتان را نمی شنوید ؟ مطمئن باشید که خود ارباب هم شما را نه در این دنیا و نه در هیچ لحظه ای تنها نمی گذارد .
راوی می گوید : شخصی که تازه مرحوم شده بود به خوابم آمد . دیدم اصلا حالت خوبی ندارد . دوباره بعد از گذشت چند شب او را در خواب دیدم . در جایی بود که مانند باغ و بستان بود ، به او گفتم که چطور شد که این قدر حال و روزت تغییر کرد ؟ گفت : پیرزنی را به تازگی در این قبرستان دفن کرده اند . از همان موقع است که امام حسین (ع) هرشب به آن پیرزن سر می زند و به این دلیل باقی اهل قبور این قبرستان هم شفاعت شده اند . پرسیدم ان پیر زن کیست ؟ گفت از بستگان یکی از آهنگرهای شهر است .
صبح شد به بازار آهنگرها رفتم دیدم مغازه ای بسته است . پرسیدم چرا ؟ دیگران گفتند : چون همسرش به تازگی فوت کرده است . در مجلس عزای آن زن حضور پیدا کردم و بعد از اتمام مجلس عزا نزد شوهرش رفتم . پرسیدم آقا آیا همسر شما رابطه ای با اهل بیت (ع) داشته ؟ گفت نه . پرسیدم آیا از سادات بوده ؟ گفت نه . مرد ناراحت شد و گفت : شما با همسر من چکار دارید ؟ موضوع را برایش تعریف کردم و آن مرد گفت : آری همسر من یک اخلاق خوب داشت که هر روز صبح بعد از نماز رو به سوی کربلا می کرد و می گفت : السلام علیک یا ابا عبدالله.
مصیبت سیدالشهدا مصیبت دین پاکی بود که به دست نا اهلان و ناپاکان افتاد و مشاهده منبر پیامبر که امثال یزید از آن بالا می رفتند.
مصیبتی که فقط یک گوشه از آن قطعه قطعه کردن بدن 18 نفر از بنی هاشم و شخصیت هایی همچون امام حسین و حضرت عباس و جناب علی اکبر و علی اصغر و به اسارت رفتن زینب کبری و حضرت سجاد علیهما السلام بود.
مصیبتی که در آن بوی خیانت مدعیان دینداری و دل بستگان به دنیا که از حسین دعوت کردند و به روی او شمشیر کشیدند؛ مشام تمام تاریخ را آزرده ساخته است.
فَعَلَى الْأَطَائِبِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمَا وَ آلِهِمَا، فَلْيَبْكِ الْبَاكُونَ، وَ إِيَّاهُمْ فَلْيَنْدُبِ النَّادِبُونَ، وَ لِمِثْلِهِمْ فَلْتُذرَف الدُّمُوعُ، وَ لْيَصْرُخِ الصَّارِخُونَ، وَ يَضِجَّ الضَّاجُّونَ، وَ يَعِجَّ الْعَاجُّونَ