به گزارش پایگاه خبری آوای رودکوف؛در ادامه شعری زیبا از فرزاد فتحی شاعر جوان کهگیلویه و بویراحمدی را با هم مرور می کنیم.
روز خلقت که سرشتند نهاد ما را
مطمئنم که خدا خواسته بعضیها را ...
گاه در چهرهی زیبای تو چون مینگرم
یاد میآوریام خالق بیهمتا را
گره از روسری خویش اگر باز کنی
موج گیسوی تو شرمنده کند دریا را
پای ما را به کجاها نکشاندی وقتی
دستمال لریات را ... لچکت را ... پا را ...
ناز کردی و سخن گفتی و لب تر کردی
باز کردی سر حرف عسل و حلوا را
شام تا قونیه! راهیست که بازآمدهای
کاش تنها نگذاری من مولانا را
فرزاد فتحی/ لنده -مهر 1399
عضویت در خبر نامه