پایگاه خبری آوای رودکوف:باز هم آتش… باز هم بیتفاوتی… و باز هم فریادهای بیصدا و دستان خالی دوستداران طبیعت. در کوههای سرتنگ آزادی موگرمون لنده، جایی که هر بلوطش شناسنامهای است از تاریخ این سرزمین، آتش بیرحمانه به جان جنگل افتاد. منظرهای که قلب هر انسانی را به درد میآورد؛ نبرد نابرابر انسان با آتشی که حاصل بیتدبیری است.
کمتر از 20 دستگاه دمنده، آن هم با احتساب نیروهای کمکی که از شهرستانهای اطراف آورده شده بودند! آیا این است سهم جنگلهای زاگرس از امکانات؟ آیا این است ارزش ریههای طبیعی این سرزمین؟ دستان خالی مردمی که با جان و دل برای خاموش کردن شعلهها میجنگیدند، مظلومیت انسان را فریاد میزد و سوختن هر درخت، مظلومیت منابع ملی ما را.
هر ساله همین حکایت است؛ تکرار مکررات تلخ بیتوجهی. مسئولان بالادستی، اگر دلتان به حال بلوطها و بنههای سوخته نمیسوزد، حداقل به حال این انسانهای خسته و از جان گذشته بسوزید. به حال کادر منابع طبیعی، نیروهای مردمی و بسیجی که با امکانات سنتی و دستان خالی، تمام توانشان را برای مقابله با این دیو سرخ میگذارند.
وای از این مظلومیت! وای از این بیتوجهی دردناک! «دلم میسوزد و کاری ز دستم برنمیآید». این جمله، چکیدهی درد و رنج دوستداران طبیعت است. جز آه و حسرت، چه کاری از ما برمیآید وقتی فریادهایمان به جایی نمیرسد و گوش شنوایی برای دردهای این سرزمین نیست؟ بلوطهای سوخته سرتنگ آزادی، سند دیگری است بر بیمهریها و بیمسئولیتیهایی که هر ساله بخشی از جان و ریههای ایران را خاکستر میکند. باشد که این سطور، تلنگری باشد بر وجدانهای خفته… اما افسوس که امید چندانی به این بیداری نیست.
قلمتان مانا
ضمن تشکر از ابراز محبت و حسن توجه حضرتعالی امار دمندها را از رئیس محترم منابع طبیعی شهرستان لنده گرفتم که اشاره شد با احتساب نیروهای کمکی بود.بازهم سپاس