مخاطب «آوای رودکوف»:در سرزمینی که باد از دامنههایش بوی خاک بارانخورده را میآورد و سنگهایش از پای در راهمانده نمیگویند، بلکه از پای ایستاده در مسیر عدالت حرف میزنند؛ «آوای رودکوف» حلقهای روشن است. حلقهای که بیپرچم حزبی اما با پرچم حقیقت، واژهها را از غبار تعصب میروبد، نقد را با زخمبندی انصاف همراه میکند و اخبار شاد را همچون خوشههای انگور به سفره خانهها میآورد.
اینجا
باد
از دامنهی رودکوف پایین میآید
با بوی خاک بارانخورده
در جاده لنده به تشان
سنگها
هنوز حرف میزنند
از
پاهایی که
برای عدالت
غبار را شکافتند
ما
صدای مردمیم
بیپرچم حزبی
با پرچم روشنِ حقیقت
مطالبه میکنیم
واژهها را میتکانیم
تا غبار تعصب از آن بپرد
و نقد میکنیم
بی نیزه
بی زخم
با زخمبندی انصاف
رسانه یعنی همین:
حلقهای روشن
در دل تاریکی
حلقهای که
اخبار شاد را
مثل خوشههای انگور
به سفره خانهها میآورد
رودکوف
نام تو قلهایست که
هر که تاریخ بخواند
پا برفرازت میبیند
مطلب یا شعر فوق، مخاطب «آوای رودکوف» است، که به مناسبت روز خبرنگار به مدیر و شورای نویسندگان اهدا شد.