پایگاه خبری آوای رودکوف-راضیه آرچین : در فرهنگ ایرانیـاسلامی، مادر بهعنوان قلب تپنده خانواده شناخته میشود؛ نقشی فراتر از تربیت فردی فرزندان دارد و در واقع سرمایه فرهنگی و هویتی جامعه را شکل میدهد. تحکیم بنیان خانواده در گرو عملکرد این محور اصلی است.
مادران با ایجاد پیوند عاطفی عمیق و محیطی امن، شالوده روانی سالمی برای فرزندان میسازند. پژوهشها نشان میدهد که حمایت عاطفی همسر در دوران بارداری و پس از زایمان، تجربه مادرانه را متحول کرده و میل به فرزندآوری را افزایش میدهد. همچنین، مادران انتقالدهنده ارزشها، سنتها و هنجارهای اجتماعی به نسل بعد هستند. تحلیلهای جمعیتشناسی تأکید میکنند که حتی در صورت رفع موانع اقتصادی، مؤلفههای فرهنگی و هنجاری همچنان بر تمایل به فرزندآوری تأثیر تعیینکنندهای دارند.
امروزه زنان علاوه بر نقشهای سنتی، مسئولیتهای اقتصادی و اجتماعی گستردهای را نیز بر عهده دارند. این واقعیت، ضرورت بازتعریف نقشها و حمایت همهجانبه از مادران را برای موفقیت در هر دو عرصه پررنگتر میکند. با این حال، ایران امروز با یکی از سریعترین نرخهای کاهش فرزندآوری در جهان مواجه است. نرخ باروری از ۶٫۵ فرزند برای هر خانواده در دهههای گذشته به حدود ۱٫۵ رسیده است؛ روندی که میتواند کشور را با «سیاهچاله جمعیتی» روبهرو سازد. برآوردها حاکی است که اگر این مسیر ادامه یابد، جمعیت ایران در ۶۰ تا ۷۰ سال آینده ممکن است به حدود ۴۰ میلیون نفر کاهش یابد.
مهمترین موانع این بحران در چهار دسته اصلی قابل بررسی است. نخست، موانع اقتصادی و معیشتی که در کانون چالشها قرار دارند. نتایج پیمایش وزارت بهداشت نشان میدهد نداشتن درآمد کافی، مشکل مسکن، فشارهای اقتصادی و ناامنی شغلی از عمده دلایل کاهش تمایل به فرزندآوری است. در حالی که بسیاری از خانوادهها تمایل ایدهآل به داشتن ۲ تا ۳ فرزند دارند، میانگین واقعی تنها ۱٫۵ است؛ شکافی ژرف میان آرزو و واقعیت.
دوم، موانع فرهنگی و هنجاری است. گفتمان «فرزند کمتر، زندگی بهتر» که در دهههای گذشته نهادینه شد، اثرات خود را همچنان حفظ کرده است. تغییر سبک زندگی، کاهش تعاملات خانوادگی و تضعیف نهاد خانواده از نشانههای تغییر در ترکیب و کارکرد خانوادههای ایرانی است.
سوم، موانع ساختاری و سیاستی است. با وجود تدوین «قانون جوانی جمعیت» از سال ۱۴۰۰، ضعف در اجرا و نبود هماهنگی بیندستگاهی مانع از تحقق اهداف شده است. نبود زیرساختهایی چون مهدکودکهای فراگیر و باکیفیت یا دشواری دریافت تسهیلات، از جمله مشکلات عینی خانوادهها به شمار میرود.
چهارم، تغییرات ساختار جمعیتی است. کاهش طبیعی تعداد زنان در سن باروری خود مسئلهای بنیادین است. جمعیت زنان ۲۰ تا ۴۰ ساله ـ که بیشترین سهم در فرزندآوری را دارند ـ در سال ۱۴۰۳ نسبت به سال گذشته حدود ۳۰۷ هزار نفر کاهش یافته که بهتنهایی میتواند موجب افت محسوس موالید شود.
بر اساس دادههای رسمی، نرخ باروری کل اکنون بین ۱٫۴۴ تا ۱٫۵ فرزند برای هر زن است؛ در حالی که نرخ جانشینی جمعیت ۲٫۱ فرزند است. حدود ۵۴ درصد زوجین تمایل خود به فرزندآوری را اعلام کردهاند؛ هرچند برخی آمارها از ۷۷٫۷ درصد عدم تمایل نیز حکایت دارد. میانگین سنی مطلوب برای تولد نخست، نزد زنان ۲۳ سال و نزد مردان ۲۷ سال است و حدود ۷۳ درصد از کل موالید به فرزندان اول و دوم تعلق دارد.
برای عبور از این بحران، به عزمی ملی و برنامهای جامع نیاز است. گام نخست، تقویت باورهای فرهنگی و بازگشت به ارزشهای بنیادین خانواده است. گفتمان سیاستی باید از توصیه مستقیم به سمت اقناع و روایتگری اجتماعی تغییر یابد. نمایش تجربههای موفق خانوادههای پرجمعیت از طریق رسانه و هنر – مانند جشنواره عکس «ایران جوان» – میتواند نقشی مؤثر ایفا کند.
اجرای کامل و بدون تأخیر مفاد حمایتی «قانون جوانی جمعیت» نیز ضرورتی انکارناپذیر است؛ از جمله پرداخت منظم حق تأهل و حق اولاد، تسهیل واگذاری مسکن و خودرو به خانوادههای جوان، و ایجاد تسهیلات پایدار برای مادران. طراحی نظام حمایتی هدفمند، پرداخت مستمری به مادران و توجه ویژه به سلامت مادر و کودک از پایههای اساسی این سیاست است. گسترش خدمات درمانی، بهویژه در حوزه ناباروری، نیز میتواند بخشی از مشکلات عملی را برطرف سازد.
توانمندسازی زنان، تقویت نقش اجتماعی آنان و تعمیق پیوند عاطفی و مسئولیت مشترک میان همسران در قبال فرزندآوری، از ضرورتهای غیرقابل چشمپوشی است.
جمعیت جوان و پویا، بزرگترین سرمایه هر کشور است و نقش زن در تحکیم خانواده و حل چالش جمعیتی نقشی محوری و بیبدیل دارد. موفقیت در این عرصه تنها با سیاستگذاری یکپارچه، حمایت قاطع از خانواده و فرهنگسازی هوشمندانه ممکن خواهد بود. هرچند موانع بسیارند، اما تمایل درونی در جامعه وجود دارد و با برنامهریزی دقیق و ارادهای جدی میتوان از افتادن در سیاهچاله جمعیتی پیشگیری کرد.