پایگاه خبری آوای رودکوف-راضیه آرچین :مقاومت زنانه، تکبُعدی و تکصدا نیست. این مفهوم را نهفقط در میدان نبرد، که در سکوت خانهها، در کوچههای خاکگرفته اردوگاهها، در قصههای شبانه مادران و در ایستادگی روزمره برای «بودن» باید جست. این مقاومت گاه سلاح برنمیگیرد، بلکه «نان» میپزد تا جامعهای را سرپا نگاه دارد. گاهی روایت میکند تا حقیقتی را زنده نگاه دارد، همانگونه که زینب(س) کرد؛ و گاه در ساختار خانواده با صبر، درایت و دیپلماسی، فضای تازهای برای کرامت و استقلال خود میگشاید.
هرچه به صدای زنان میدان داده شود و قدرت چانهزنی و مشارکت آنان به رسمیت شناخته شود، از شدت تقابلهای خُرد کاسته میشود. بنابراین مقاومت زنانه الزاماً در تقابل نیست، بلکه در جستوجوی تحقق «خود» و «جامعه» است. قهرمانی زن، در بسیاری از موارد در همان تداوم زندگی معنا مییابد؛ در شرایطی که مرگ آسانتر مینماید. زنان در بسترهای تاریخی و فرهنگی گوناگون، با خلاقیت، شجاعت و ایستادگی خویش، به مثابه ستونهای نهان تاریخ مقاومت، نقشهایی حیاتی ایفا کردهاند.
در میدان جنگ و اشغال، زنان در بسیاری از کشورها کارکردهایی فراتر از کلیشههای رایج یافتهاند. در فرانسه اشغالی، زنانی چون لویی آبراک و ماریمادلین فورکاد، با استفاده از تصور «بیخطر بودن»، به پیامرسان و سازماندهندگان شبکههای مقاومت بدل شدند؛ مهمات را در کالسکه کودکان پنهان میکردند و با آرامش ظاهریشان افسران آلمانی را فریب میدادند. در خاورمیانه، از ایران تا لبنان و فلسطین، زنان هم در نقش مادران شهدا، پرستاران و همسران مجاهدان، و هم در قامت مقاومت فرهنگی و اجتماعی ظاهر شدهاند. آنان نهتنها در عملیاتها حاضر بودهاند، بلکه با ساماندادن زندگی در دل بحران، خانواده و جامعه را از فروپاشی بازداشتهاند؛ حتی پخت نان و غذا، همچون کنش نمادینی از پایداری، معنا یافته است.
درون ساختار خانواده نیز، نوعی «مقاومت نرم» جریان دارد؛ مقاومتی که الزاماً به تقابل نمیانجامد، بلکه راهی برای بهرسمیت شناختهشدن، استقلال و مشارکت در تصمیمهای حیاتی زندگی است. پژوهشهای اجتماعی در ایران نشان میدهد هرچه زنان از توان گفتوگو و اقناع برخوردارتر باشند، مقاومتشان از جنس تفاهم و مشارکت میشود نه منازعه. در حقیقت، زنان در حال بازتعریف قدرتاند، نه نفی آن.
یکی از عرصههای مهم این ایستادگی، روایتگری است. زنان با زبان قصه، خاطره و رسانه، نقش اصلی در نبرد حقیقت دارند. روایت زنانه از جنگ و بحران، آمیزهای از عقلانیت و احساس است؛ حافظ تاریخ و سازنده هویت جمعی. نمونه کامل آن حضرت زینب(س) است که با روایت عاشورا، حقیقت را به جریان تاریخ وارد کرد. مادران امروز، با روایت تجربه ایثار در خانههای کوچک اما پرشکوه خود، نسل تازهای از مقاومت را میپرورند.
در عرصه فرهنگی و مدنی، زنان با خلاقیت خود اشکال بدیعی از ایستادگی پدید آوردهاند؛ از شبکههای مردمنهاد و گروههای امدادی گرفته تا حضور فعال در مناسک و آیینهای معنوی. دعاها و نیایشهای زنان در سختترین روزهای جنگ، بهسان متنی از مقاومت جمعی، نیروی پنهان جامعه را زنده نگه داشت. آنان در کنار فعالیتهای فرهنگی، نقش معناآفرین در حفظ امید و هویت دارند.
مقاومت زنان، پدیدهای جهانی و چندوجهی است که از خاورمیانه تا اروپا، از میدان نبرد تا حیات خانه، معنا مییابد. گاه در هیأت رزمندهای با لباس نظامی و گاه در قامت مادری که نان میپزد و امید میآفریند. آنچه در همه این چهرهها مشترک است، خلاقیت و پایداری زن در دفاع از کرامت انسان است.
درک ژرف این مقاومت، نه صرفاً ادای دِین به زنان است، بلکه ضرورتی برای الهامبخشی آینده است. زن، آنگونه که تاریخ بارها نشان داده، تنها نیمی از جهان نیست؛ او نیمی از نیروی ماندگاری و پیشرفت آن است.
عالی بود