غرب، مسیر پر فراز و نشیبی را برای تعریف هویت زن پیموده است؛ نقطه عطف این مسیر، جنبشهای فمینیستی بودند که در واکنش به انفعال تاریخی زن در عرصههای اجتماعی شکل گرفتند. بیتردید، تمرکز غرب بر «استقلال فردی» و «آزادیهای شخصی» زن، دستاوردهای بزرگی به همراه داشت؛ ورود گسترده بانوان به عرصههای علم، اقتصاد و سیاست، حق رأی و مالکیت، و تأکید بر خودشکوفایی از جمله این موارد است. رسانههای غربی نیز عمدتاً این الگو را ترویج میکنند: زن موفق، زنی است که در حرفه خود به قلههای قدرت و ثروت دست یابد.
اما این نگاه، دچار آفتهای جدی شده است. رسانههای غربی غالباً زن را نه به عنوان یک «شخصیت» کامل، بلکه به مثابه یک «کالا» برای جذب مخاطب و فروش محصولات به تصویر میکشند؛ تمرکز افراطی بر جذابیتهای جسمانی، او را در دام تقلیل به ابژهای جنسی انداخته است. در این پارادایم، «زن بودن» در تقابل با «مرد بودن» و در رقابت با او تعریف شد؛ امری که به تدریج نقشهای طبیعی و عاطفی مانند «مادری» و «همسری» را کمرنگ کرده و زن را در تعارض میان پیشرفت اجتماعی و آرامش درونی گرفتار ساخته است. امروزه زن غربی با «بار دوگانه» مواجه است: از یک سو فشار برای رقابت در عرصه عمومی، و از سوی دیگر انتظارات سنتی در حریم خصوصی؛ وضعیتی که به افزایش اضطراب، احساس خلأ معنوی و فروپاشی خانواده انجامیده است.
در برابر این تصویر، اسلام با نگاهی بنیادین و فطرتمحور، زن و مرد را در «حقیقت انسانی» برابر میداند و بر کرامت ذاتی زن تأکید میکند. قرآن کریم میفرماید: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً» (نحل، ۹۷). اما این تساوی، به معنای تشابه نیست. در این منطق، عدالت جایگزین تشابه است؛ یعنی هر یک از دو جنس، بر اساس سرشت خویش به ایفای نقشی الهی فراخوانده شده است. زن در نگاه اسلام «ریحانه» است، نه ضعیفه؛ مایه آرامش، تداوم نسل و ستون عاطفی جامعه.
اسلام به جای حقگرایی صرف، بر «تکلیفگرایی» تأکید دارد؛ بدین معنا که زن مسلمان در قبال خانواده، جامعه و خالق خود مسئول است. او میتواند دانشمند، مدیر، پزشک یا معلم باشد، در عین آنکه جایگاه مادری و همسریاش را نیز پاس میدارد. در این منظومه، تضادی میان موفقیت اجتماعی و آرامش خانوادگی وجود ندارد، بلکه این دو وجه، مکمل یکدیگرند.
در چنین بستری، نقش رسانه بیش از هر زمان دیگری حساس میشود. رسانهی غربی عمدتاً در دام کالاسازی و قربانینمایی افتاده است: یا زن را ابزاری برای تجارت میکند، یا موجودی ضعیف که نیازمند حمایت دائمی است. در مقابل، رسانهی اسلامیـایرانی رسالتی اخلاقی و تمدنی برعهده دارد: باید الگوسازی کند، کرامت را بازتاب دهد، مفاهیم ناب الهی را تبیین نماید و نقشهای متوازن زن مسلمان را به تصویر کشد؛ زنی که عقلانیت و عاطفه را توأمان دارد و در مسیر بندگی، علم و اخلاق گام برمیدارد.
جایگاه بانوان در اسلام و تمدن غرب برخاسته از دو نوع انسانشناسی است: یکی «اومانیستی و سکولار» که زن را به فردی تنها و در جستجوی آزادی ظاهری بدل کرده، و دیگری «الهی و فطری» که کرامت و رسالت زن را در تعادل میان دنیا و آخرت میبیند. آینده از آن رسانههایی است که این حقیقت را در قالبی هنرمندانه و امیدبخش بازآفرینی کنند تا سیمای زن مسلمان، نه تنها در قاب تصویر، که در وجدان بشری نیز بدرخشد.