« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
برچسب ها
قبر پدر اسماعیل دوستی، یکی از کاندیداهای مجلس در استان لرستان، به آتش کشیده شده است!
کد خبر: ۸۷۳۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۲۶

به گزارش پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir به نقل از قدس انلاین دیدار وزیر کشور و مدیران مسؤول رسانه‌ها روز گذشته در وزارت کشور برگزار شد. عبدالرضا رحمانی فضلی در این دیدار با بیان اینکه رسانه‌ها نباید دنبال ایجاد تردید باشند و جبهه دیو و دلبر درست کنند، گفت: ما حق نداریم کسانی که در شورای نگهبان تأیید شده‌اند را به طبقه خوب و بد تقسیم کنیم. وزیر کشور با تأکید بر اینکه ایجاد تضاد و تنش در جامعه و تقویت تردیدها در انتخابات آفت انسجام و وحدت است، اظهار داشت: رسانه‌ها باید در یک فضای کارشناسی، منصفانه و عادلانه آرای جناح‌ها را در اختیار مردم قرار دهند.  رسانه ها آبروی داوطلبان را در نظر بگیرندوی با تأکید بر اینکه همه کسانی که از شورای نگهبان تأییدیه گرفته‌اند افراد دلسوزی هستند، بنابراین نباید آنها تخریب شوند، افزود: تردیدافکنی، تهمت، تخریب و تهدید بااخلاق رسانه‌ای اسلامی سازگار نیست.رحمانی فضلی تأکید کرد: رسانه‌ها نباید برخی تحلیل‌ها و اظهارات غیراخلاقی و تند را که آبروی داوطلبان را نادیده می گیرد منعکس کنند. وزیر کشور در ادامه با اشاره به اینکه رسانه‌ها تاکنون نقش خوبی در همراهی با مردم و تعامل با وزارت کشور داشته‌اند، اظهار داشت: رسانه‌ها باید به وزارت کشور کمک کنند و هر جا خلاف قانون عمل می‌شود،تذکر دهند.  مخالفت شورای نگهبان با نرم افزار انتخابات الکترونیکیرحمانی فضلی در ادامه با اشاره به نحوه آغاز فعالیت‌های انتخاباتی وزارت کشور و تعامل با شورای نگهبان گفت: در حوزه مقدماتی و زمینه‌سازی انتخابات کارها به خوبی پیشرفت و ما با شورای نگهبان تعامل خوبی داشتیم.وزیر کشور با اشاره به همت وزارت متبوعش به برگزاری انتخابات الکترونیکی تصریح کرد: ما دنبال برگزاری انتخابات الکترونیکی بودیم و در این زمینه با شورای نگهبان هم تعامل داشتیم. شورای نگهبان سخت‌افزار این انتخابات را تأیید کرد، اما نرم‌افزار آنرا تأیید نکرد و با برگزاری انتخابات الکترونیکی مخالفت کرد. وی در ادامه افزود: ما خدمت رهبری رسیدیم و نظراتشان  را درباره انتخابات خواستیم که ایشان فرمودند از وزارت کشور برگزاری انتخابات قانونی و سالم را می‌خواهیم. مبنای ما هم همین بود و ما از همه مسؤولانی که تجربه برگزاری انتخابات را داشتند دعوت کردیم و از تجربیات آنها بهره بردیم. ما اکنون آنچه در گذشته موجب چالش شده را بررسی کردیم و آنها را مدنظر قرار دادیم.  فرآیند ثبت نام و تأیید صلاحیت‌ها به روایت وزیررحمانی فضلی در ادامه با اشاره به مرحله ثبت‌نام داوطلبان انتخابات گفت: این میزان ثبت‌نام‌ها قابل پیش‌بینی نبود که البته تعبیر ما هم تعبیر مثبتی بود و از این ثبت‌نام‌ها استقبال کردیم. هر چند زحمت ما زیاد شد. وی در ادامه افزود: در مرحله بعد هیأت‌های اجرایی را تشکیل دادیم. درگذشته فرآیند تشکیل هیأت‌های اجرایی موجب اختلافات می‌شد و حتی پای رئیس‌جمهور هم وسط می‌آمد ولی ما توانستیم بدون هیچ اختلافی هیأت‌های اجرایی را تشکیل دهیم. وزیر کشور در ادامه با بیان اینکه گفته شد هیأت‌های اجرایی عمداً تعداد زیادی را تأیید صلاحیت کردند تا زحمات شورای نگهبان را زیاد کنند، اظهار داشت: ما با قانون خودمان صلاحیت افراد را بررسی کردیم. بر اساس قانون ما با استعلام از مراجع چهارگانه صلاحیت‌ها را مدنظر قرار دادیم. مراجع چهارگانه اعلام کردند که حدود 10هزار نفر فاقد سابقه هستند، بنابراین این افراد از نظر قانون مورد تأیید بودند و هیچ قصد و غرضی هم در تأیید صلاحیت‌ها نداشتیم. رحمانی فضلی در ادامه با اشاره به بررسی صلاحیت‌ها در شورای نگهبان و هیأت‌های نظارت گفت: در این مسأله سران سه قوه و مسؤولان وارد شدند.  حرف ما هم این بود که باید شرایط حداقلی برای رقابت شکل بگیرد و حق کسانیکه صلاحیت دارند از بین نرود. من جلسات متعددی با آیت الله جنتی داشتم و حتی به دفتر مقام معظم رهبری هم رفتم که توصیه‌ها و ارجاعات متعددی از سوی دفتر رهبری به شورای نگهبان انجام شد و این توصیه‌ها نقش مؤثری در بررسی صلاحیت‌ها داشت. وی ادامه داد: 5جلسه به دفتر رهبری رفتم و دفتر رهبری هم افرادی را به شورای نگهبان فرستادند تا دیدگاه‌های وزارت کشور را آنجا مطرح کنند. با مسؤولان نظام هم مکاتبه داشتم و لزوم رقابت انتخاباتی و تشویق مردم به حضور در انتخابات را یادآور شدم که نتیجه همه این تلاش‌ها تأیید صلاحیت‌ 1500 نفر دیگر بود. این مقام مسؤول با تأکید بر اینکه اکنون امکان رقابت در تمام حوزه‌ها فراهم است، تصریح کرد: تعیین‌کننده نتیجه انتخابات میزان رقابت یا شهرت افراد نیست. مهم‌تر از آن بیان گفتمان غالب، هم‌دلی وهمراهی با مردم و چگونگی بیان مطالبات آنهاست.کسانی همیشه رأی می‌آورند که در جهت خواست عمومی مردم رفتار می‌کنند.  رحمانی فضلی همچنین یادآورشد: درباره تهیه صندوق‌های رأی نیز ما به دنبال تهیه صندوق‌های شفاف رأی بودیم. شورای نگهبان موافق صندوق‌های شیشه‌ای نبود چون آرای آن خوانده می‌شد.ما هم صندوقی تهیه کردیم که میزان شفافیت آن به حدی بود که آرای آن خوانده نشود. برای تأمین امنیت صندوق‌ها و استحکام آنها نیز آزمایش‌های مختلفی را انجام دادیم.  امید مردم و ثبات کشور را حفظ کنیموی با تأکید بر ضرورت ایجاد امید در بین مردم اظهارداشت: افزایش امید مردم موجب افزایش مشارکت مردمی می‌شود. ما از نظر امنیتی و انسجام ملی در شرایط مطلوبی هستیم و در منطقه هم تأثیرگذاریم البته تهدیدات وجود دارد اما آنها کنترل و مدیریت‌شده هستند. اکنون مسایل منطقه ‌ای بسیار پیچیده شده و اگر ما همین مسیر فعلی یعنی وحدت، انسجام و امنیت داخلی را دنبال کنیم موفق می‌شویم.رحمانی فضلی تأکید کرد: حضور پرشور در انتخابات موجب تقویت امنیت کشور می‌شود. رسانه‌ها ناظر، همراه و نقاد ما باشند و افراد شایسته را به مردم معرفی کرده و در این زمینه از مرزهای حزبی و گروهی خارج شوند. نباید نگران امنیت انتخابات باشیم زیرا ما مراقب امنیت کشور هستیم و از فعالیت‌های در چارچوب قانون حمایت کرده و دستور داده‌ایم با کسانی که تجمعات قانونی را برهم می‌زنند برخورد شود.
کد خبر: ۸۷۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۲۶

بارون دوبد روسی همسفر شخصی می شود که از وی به عنوان "دوست بهمئی اش" به نیکی یاد می کند و به آن هنگامی اشاره می کند که مرد بهمئی در طول سفر چندین بار مهربانانه نان بلوطی را که در میان عشایر بسیار لذیذ است به او تعارف می کند
کد خبر: ۸۶۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۱۵

آوای رودکوف: یادگار امام (ره)  با توصیه به اینکه سعی کنیم در زندگی نه ظلم کنیم و نه به ظلم راضی شویم، یادآور شد: تاریخ آذربایجان از مشروطه تا انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، تاریخ عدالت خواهی است و از افتخارات این خطه تداوم همین خط است
کد خبر: ۸۴۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۰۳

آقای هاشمی! آتش فتنه‌ای که از اظهارات و اقدامات و مواضعتان بوجود آوردید، اول دامان خود شما را خواهد گرفت و طبیعتاً هر گونه توقعی بی‌معناست . ان شا الله بتوانید با توبه انقلابی و فاصله گیری از اطرافیان نااهل و مأیوس کردن دشمنان ظلم بزرگ را جبران کنید.به گزارش "پایگاه خبری آوای رودکوف" متن رنجنامه حسین فدایی دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی و نماینده سابق مردم تهران در مجلس شورای اسلامی خطاب به هاشمی رفسنجانی منتشر شد: مواضع شما را در روزهای اخیر و در ثبت نام مجلس خبرگان رهبری مشاهده کردم. فرموده بودید که: «امیدواریم این انقلاب به حضرت حجت (عج) واگذار شود و ما نیز زیر نظر این امام زنده و غایب، راهمان را بدرستی بپیماییم.» مواضع جنابعالی را از ابتدای انقلاب مرور و بازخوانی کردم تا ببینم آیا مسیری که جنابعالی از ابتدای انقلاب اسلامی تا به امروز پیموده¬اید در راستای آرزویی می باشد که بیان کردید و یا آنکه خدای ناخواسته برعکس است. لذا این رنجنامه را تقدیم می کنم شاید مؤثر افتد. حمایت از منافقین و جنبشی ها در اثنای مبارزات قبل از انقلاب، هرچند مطالبی در مورد جنابعالی شنیده بودم ولی اولین‌بار که توفیق دیدار شما را پیدا کردم در زندان اوین بود. در آن زمان از کمیته‌ی مشترک به اوین منتقل‌شده بودم و در آنجا در سلول انفرادی بودم. هنگام اولین ملاقات با خانواده وقتی در اتاق انتظار ملاقات، زندانیان سیاسی را جمع و مأمورین زندان چشم‌بند را از روی چشمانم باز کردند، عده‌ای زندانی در کناری بودند و یک فرد روحانی تنها در کناری دیگر ایستاده بود؛ متوجه شدم که از طرف چپی‌ها (مارکسیست‌ها) و منافقین (سازمان مجاهدین خلق) در بایکوت قرارگرفته¬اید. با اعتقادی که به روحانیت داشتم به‌طرف شما آمدم و حال و احوالی کردیم و علی‌رغم توجهی که معمولاً به یک زندانی جدید می‌شد، شما را ترجیح دادم. بعدها که از سلول انفرادی به بند عمومی منتقل شدیم به بند علما و روحانیون (مذهبیون) آمدم و آشنایی بیشتری با شما حاصل شد، هرچند مجال آن کوتاه بود و شما آزاد شدید. اما آنچه در این مدت برایم جلب‌توجه می‌نمود سؤال‌های شما از محیط بیرون و فضای دانشگاهی بود و نگرانی‌تان از افکار افرادی همچون دکتر پیمان و امثالهم؛ چراکه این افکار را خطرناک می‌دانستید. این دقت نظر برای من که یک جوان ۲۰، ۲۱ ساله بودم بسیار قابل‌توجه بود. البته داستان حمایت‌های شما از منافقین (سازمان مجاهدین خلق) و فاصله‌گیری شما پس از تغییر ایدئولوژی آن‌ها و برخوردهایشان با روحانیت در زندان را نیز کمابیش می‌دانستم. با این خاطره که از شما در ذهن داشتم، پس از پیروزی انقلاب‌اسلامی دعوت از افرادی چون دکتر پیمان برای عضویت در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، برایم بسیار سؤال‌برانگیز بود. بعدها نیز در رابطه با حمایت شش‌دانگ شما از آقای بهزاد نبوی در ماجرای انفجار دفتر نخست‌وزیری که منجر به شهادت آقایان رجائی و باهنر شد -آن‌ هم در خطبه‌های نماز جمعه- و همچنین هنگام رأی اعتماد وزارت صنایع سنگین، همچنین زمانی که در رابطه با سازمان مجاهدین انقلاب‌اسلامی خدمت رسیدیم و ماجراهای سازمان را مطرح کردیم و نیز آن هنگام که نگرانی خود را از خط ۳ و باند مهدی هاشمی (سال ۶۱-۶۲) برای شما تشریح کردیم ولی حضرت‌عالی به‌عنوان رهنمود فرمودید که مراقب باشید آتش‌بیار معرکه نشوید (!)، بر تعجب ما افزوده شد. اما به‌هرحال چون تصور ما این بود که حضرت‌عالی سرباز و یار حضرت امام (ره) هستید، بر این نکات تمرکز نکردیم. اصرار بیش‌ازحد بر پذیرش قطعنامه خلاف نظر امام خمینی(ره) آنچه برای ما غم‌انگیزتر بود اصرار بیش‌ازحد شما -علیرغم نظر حضرت امام خمینی (ره)- بر پذیرش قطعنامه بود. آن زمان که فشارهای بین‌المللی و لیبرال‌ها و ضدانقلاب و منافقین و آقای منتظری و بیت ایشان بر حضرت امام (ره) و ملت ایران برای القا و تحمیل قطعنامه به جمهوری اسلامی بود و راهبرد حضرت امام (ره) و ملت ایران و رزمندگان «جنگ جنگ تا پیروزی» بود، شما به دنبال پذیرش قطعنامه بودید. این‌که چنین تحلیل و نظری داشتید، شاید چندان مهم به نظر نرسد، ولی مسئله پراهمیت این است که برای تحقق نظرتان در فرماندهان ایجاد تردید کردید. «خط تردید» بزرگ‌ترین اشتباه استراتژیک شما بود که برای به راه انداختن آن تلاش کردید و هم‌عرض دیدگاه امام (ره) این خط را بر ملت ایران تحمیل کردید. نام آن را نیز عقلانیت گذاشتید و به فرماندهان و رزمندگان سپاه گفتید همه موافق قبول قطعنامه هستند؛ الا شما و اگر شما کوتاه بیایید حضرت امام (ره) هم قبول می‌کنند. تئوریزه کردن «خط تردید» و تندرو خواندن مخالفینِ آن آقای هاشمیتئوریزه کردن «خط تردید» و عقلانی جلوه دادنش و تندرو خواندن مخالفینِ آن، بزرگ‌ترین خطای شما بود و متأسفانه نه تنها هیچ‌گاه در خود تردید نکرده بلکه همواره مخالفین را مذمت نمودید. ولی ای کاش این « خط تردید » را لحظه ای در افکار خود تقویت می کردید تا شاید ... .البته خوب می‌دانید که امام و ملت ایران و بچه‌های حزب الهی هیچ‌گاه جنگ‌طلب نبوده و نیستند؛ بلکه بر عزت ملی و غیرت ملی تأکید داشته و دارند؛ هیچ‌گاه به وعده‌های نظام سلطه اعتماد نداشته و ندارند و بزرگ‌ترین مصداق و دلیل آن‌هم همین قطعنامه ۵۹۸ بود. دشمنان چقدر به وعده‌های خود عمل کردند؟ آیا متجاوز (صدام) محاکمه شد؟ بر مردم عادی کوچه و بازار هم معلوم بود که ماشین جنگی صدام با کارگردانی و حمایت و پشتیبانی قدرت‌های جهانی کوک شده و محاکمه‌ی صدام یعنی محاکمه‌ی خودشان و آن‌ها هرگز زیر بار چنین موضوعی نخواهند رفت. بگذریم ... حمایت از مرام اقتصادی موسوی و چرخش ۱۸۰ درجه ای به سمت تعدیل اقتصادی وتشدید فشار به مردم جناب هاشمیحضرت‌عالی در دوران ریاست‌جمهوری خویش با در پیش گرفتن سیاستِ تعدیل اقتصادی از مرام اقتصادی دولت آقای میرحسین موسوی –که میدانیم موردحمایت شدید جنابعالی بود- یعنی اقتصاد بسته و دولتی به سمت اقتصاد باز و آزاد، طی یک چرخش ۱۸۰ درجه‌ای در خط‌مشی، تغییر رویکردی آشکار دادید؛ به‌گونه‌ای که در خطبه‌های نماز جمعه که تا دیروز بر عدالت اجتماعی تأکید داشتید ازآن‌پس مردم را به مانور رفاه و مصرف‌گرائی دعوت کردید و چه بسیار خیرخواهان و دوستان که شما را نصیحت کردند و گوش فرا ندادید.سوگوارانه باید عرض کنم که در دوران دولت جنابعالی فرصت‌های زیادی از دست رفت. عده‌ای از بستگان و اعضای حزب دولت ساخته که شما را پدر معنوی خود می‌دانند و شما نیز خود را برادر معنوی آن‌ها معرفی کردید آن‌چنان شما را احاطه کردند که صدای دیگری را یا نمی‌شنیدید و یا حسابی برای آن باز نمی‌کردید. فشار اقتصادی آن‌قدر بر مردم زیاد شد که حوادث و رخدادهای ۱۳ آبان، مشهد، اسلامشهر و ... رخ داد ولی علت وقوع آن‌ها را ریشه‌یابی نکردید. کسبه‌ی جزء، حتی فروشندگان تره بار هم قیمت‌ها را افزایش می‌داد و علت را که جویا می‌شدید می‌گفتند چون دلار گران شده پس ما هم گران می‌کنیم. این در شرایطی بود که عده‌ای از نزدیکان شما خیلی معمولی و با صراحت می‌گفتند که بستگان رئیس‌جمهور بایستی با بستگان روسای جمهور دنیا ارتباط و حشرونشر داشته باشند؛ و قطعاً برای اینکه کم نیاورند، روی آوردن به زندگی و مشرب اشرافی و گذراندن اوقات فراغت و تفریحات در اروپا و جزایر تفریحی و... امری طبیعی است. و یا اظهار می‌داشتند که در دنیا برای اجرای سیاست تعدیل اقتصادی دولت‌ها با معترضین برخورد می‌کنند و کشتن آن‌ها هزینه‌ای است که برای تعدیل اقتصادی و اصلاحات اقتصادی غربی باید پرداخت تا کشور شکوفا شود!! تهاجم فرهنگی، شکل‌گیری طبقه ممتاز و اشرافیت دولتی در دولت هاشمی وای بر ما. این تذهبون؟به‌راستی، زندگی ملت رهاشده از جنگ و مستضعفین کجا و زندگی مرفه بی‌دردان و دنیاطلبان کجا؟!آن هنگام که هشدارها و فریادهای رسا و بلند رهبر معظم انقلاب (مدظله‌العالی) نسبت به مسائلی همچون تهاجم فرهنگی، مذمت شکل‌گیری طبقه ممتاز، اشرافیت دولتی و امثالهم به گوش میرسید نیز واکنش مناسب از شما ندیدیم و فی‌المثل اگر به وزیری از مشکلات اقتصادی و گرانی انتقاد می شد می‌گفت تو هم سوسیالیست شده‌ای؟! ( کما اینکه اخیراً هم این جمله از وزیری دیگر شنیده شده است. )در دوران شما فکر و فعالیت اقتصادی غلط آن‌چنان حاکم شد که در شهرداری هر کاری امکان‌پذیر شد؛ البته به قول معروف «قیمت آن متفاوت بود.» دستگاه اطلاعاتی نیز که باید چشم نظام و دیده‌بان آن برای رصد کجی‌ها باشد وارد عرصه‌های اقتصادی فاسد شد و علیرغم نظر رهبر معظم انقلاب به کارش ادامه داد و شما حمایت می کردید. آقای هاشمی ما دیدیم که خط نفوذ دشمنان قسم‌خورده ملت ایران وارد حریم خصوصی و خانوادگی مدیران کشور شده و در حال آلوده‌سازی فرزندان آن‌ها است؛ اما دریغا که هشدارها فایده‌ای نکرد. سپردن مسئولیت مرکز تحقیقات استراتژیک به کسی که ولایت فقیه را قبول نداشت جناب آقای هاشمی!برای ما این نکته نیز بسیار تعجب‌برانگیز بود که مسئولیت مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری را به کسی واگذار کردید که ولایت‌فقیه را قبول نداشت و جالب آنکه آنجا کانون فعالیت گروه‌ها و احزابی شد که نه تنها به دنبال ترویج لیبرالیسم در فضای جامعه بودند، بلکه حتی علیه شما و دولت شما رسماً فعالیت می‌کردند و علیه ارزش‌های انقلاب مطلب می‌نوشتند و شما می‌دانستید و به این مسئله تن دادید؛ چرا؟ توهم ریاست جمهوری مادام العمر برای شما!!! توجه داشتید که قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ اطرافیان شما تلاش زیادی کردند که محدودیت زمانی قانون اساسی را برای ریاست جمهوری نادیده بگیرند تا جایی که اگر امکانش باشد ریاست جمهوری شما را مادام العمر کنند، براستی واکنش شما در خصوص این گونه عملکردها چه بود؟ وقتی در رابطه با فساد و ریخت و پاشهای مدیریتی هشدار داده می¬شد می¬گفتید وقتی قطار توسعه اقتصادی و سازندگی حرکت می¬کند ۵ تا ۱۰درصد ریخت و پاش امری طبیعی است و این نگاهی وارداتی است نه مبنی بر اسلام ناب محمدی (ص) و توجه به محرومین و مستضعفین. ناطق نوری را شما ناکام کردید!پاسخ مشارکتی ها به خیرخواهی شما! جالب است در انتخابات دوم خرداد، در حالی که همه و از جمله شخص آقای ناطق انتظار داشتند از وی حمایت کنید، با کمال تعجب شما همسو با جریان موسوم به چپ- همانها که در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری بهشان بال و پر دادید- در نماز جمعه سناریوی تردید و احتمال تقلب را تقویت کردید. به این ترتیب جمله «بنویسید خاتمی می‌خوانند ناطق» آقای ناطقی را که کاملاً به شما نزدیک بود با ناکامی مواجه کرد. در انتخابات ۷۶ بود که خیلی ها میزان وفاداری شما به نزدیکترین دوستانتان –از جمله آقای ناطق- را فهمیدند و ای کاش آقای ناطق نیز همین حقیقت را درک می کرد! آیا یادتان هست که چند صباح بعد، مشارکتی ها در انتخابات مجلس ششم از خجالت شما در آمدند و هدیه ای که در دوم خرداد از شما دریافت کرده بودند را در زمستان ۷۸ به شما عودت دادند!!! و دیدید که کودتای نرم و سخت ۱۸ تیرماه سال ۱۳۷۸ را رغم زدند و اگر نگوییم کارگردانی کردند ولی همراه و مؤید خوبی بودند تا اسباب به آتش کشاندن میراث امام و شهدا و ملت ایران را فراهم آورند که خدا نخواست. - شما دیدید که آن‌ها تمامی شخصیت شما را به استهزاء گرفتند.- شما دیدید که آن‌ها میراث امام را به آتش کشیدند.- شما دیدید که بیشترین دشمنی آن‌ها با شما بود.- شما دیدید که آن‌ها دنبال حکومت سکولار هستند.- شما دیدید که آن‌ها خط امام را تحریف می‌کنند- شما دیدید که آن‌ها تحت تأثیر خط نفوذ، هضم در نظام ظالمانه جهان را پذیرا هستند- شما دیدید خط افراط و رادیکال را آن‌ها دنبال می‌کنند.- شما دید که آن‌ها جهاد، گذشت و ایثار بسیجیان را به خشنوت‌طلبی معنا کردند.اما در مقابل چه کردید؟ آنچه شرط بلاغ بود به شما گفتیم؛ اما دریغ از گوش شنوا و ما علی‌رغم بی‌مهری‌ها و کم‌لطفی‌ها به خاطر امام و شهدا و انقلاب حاضر شدیم با شما کار کنیم، به‌عنوان محور وحدت از شما دعوت کنیم و شما به بهانه فراجناحی بودن امتناع ورزیدید. حتی قبل از انتخابات خبرگان رهبری خدمت شما رسیدیم و عرض شد که در شورای مرکزی جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی به تبعیت از جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اسامی نامزدهای سراسر کشور را در یک جلسه به جمع‌بندی رسیدند ولی در مورد حضرت‌عالی در دو جلسه بحث و بررسی با اختلاف یک رأی حضرت‌عالی رأی آوردید (که موجب شد خانم وحید دستجردی به اعتراض بر قرار گرفتن نام شما در فهرست از جمعیت بروند). آنچه دوستان و اعضای شورای مرکزی از سوز دل و خیرخواهی و حضوری در جلسه در اعتراض و انتقاد به شما مطرح کردند عبارت بود از: ۱) اجرای مشی اقتصادی و سیاست تعدیل که منجر به حمایت از سرمایه‌داران بی درد و نادیده انگاشتن توده مردم و مستضعفین می‌شود.۲) برخی اطرافیان شما (حزب دولت ساخته کارگزاران) در مسائل اقتصادی علاوه بر بند ۱، حساسیتی نسبت به فساد اقتصادی و مالی ندارند.۳) بستگان شما علاوه بر بند ۱ و ۲ سلوکشان شکل دادن به یک طبقه ممتازه و ویژه‌خواری را تداعی می‌کند.۴) در بخش فرهنگی در دوران دولت شما مشکلات جدی ظهور و بروز کرد.۵) در مسائل خارجی سیاست تنش‌زدایی یعنی وادادگی را اتخاذ کردید؛ گویا ایران کاری کرده که حالا بیاید رفع تنش کند!و مهمتر اینکه دیدگاه شما با دیدگاه حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری زاویه دارد و این موجب گسست فکری در نظام می شود.پس از بیان محورهای انتقاد به مشی مدیریتی دولت کارگزاران، جنابعالی در مقام پاسخ‌گویی همه‌ی موارد را نفی کردید و بیان داشتید که تعداد دانشجویان، مدارس و... زیاد شده و ثانیاً ابزارهای فرهنگی در اختیار رهبری است نه دولت که شگفتی زیادی برای دوستان ایجاد کرد که فی‌المجلس واکنش نشان دادند. جناب آقای هاشمیملاحظه می‌فرمایید که بچه‌های حزب‌الله از روی تعهد و وظیفه آنچه شرط بلاغ بود انجام دادند و صادقانه بارها و بارها مشکلات و انتقادات را برای شما بیان کردند اما دریغ از گوش شنوا. حاضر نشدید به وحدت حزب الله کمک کنید! و ما چه می‌دانستیم که بنا دارید با مخالفین خود ائتلاف کنید؟! پس از کودتای نرم و قائله ۱۸ تیر ۷۸ که همه‌ی نیروهای حزب‌الله را نگران کرد، گروه‌های سیاسی اصول‌گرا گرد هم جمع شدند تا چاره‌اندیشی کنند. آن‌ها وفاق در بین همه‌ی وفاداران به‌نظام را ضروری دانستند و جهت شکل‌گیری این وفاق محوریت شما را جمع‌بندی کردند و همگی خدمت رسیدند و تحلیل خود را ارائه دادند و از شما برای محوریت وفاق همه نیروهای معتقد به‌نظام دعوت کردند. اما شما علیرغم قبول تهدیدها و چالش‌ها و ضرورت وفاق و وحدت فرمودید که دوم خردادی‌ها در قدرت هستند و شما در ضعف هستید و من هم فراجناحی هستم و تحقیر آمیز گفتید دلم برای شما می سوزد و حاضر نشدید به وحدت حزب الله کمک کنید! و ما چه می‌دانستیم که بنا دارید با مخالفین خود ائتلاف کنید؟! هرچند اگر در انتخابات دوم خرداد دقت می‌شد معلوم بود که طراحان کارگزار و آقایان مرعشی و کرباسچی از فعالان صحنه هستند. آنان اولین کسانی هستند که اتهام ناجوانمردانه تقلب را به جمهوری اسلامی زدند و صریحاً تبلیغ کردند که در پای صندوق‌های رأی مردم می‌نویسند خاتمی ولی خوانده می‌شود ناطق؛ شما می‌دانستید و توی دهان آن‌ها نزدید و بلکه آن‌را فرصتی تلقی کردید تا نامزد موردنظر حزب‌الله رأی نیاورد. ماجرای قدرت‌طلبی تمام نشد القصه؛ ماجرای قدرت‌طلبی تمام نشد و روزبه‌روز به شکلی دیگر ادامه یافت. مردم فهمیدند هاشمی دهه ۷۰ با هاشمی دهه ۶۰ و هاشمی دهه ۸۰ با هاشمی دهه ۷۰ تفاوت دارد. مردم دیدند همان تیم اقتصادی که در دولت میرحسین موسوی دنبال اقتصاد بسته و دولتی بود، در دولت هاشمی با شعار اقتصاد آزاد و اقتصاد باز به میدان آمده و در دولت آقای خاتمی هم فعال مایشاء است، چنانچه در دولت احمدی‌نژاد و الآن هم در دولت روحانی همان فکر میدان‌داری می‌کند؛ البته ممکن است بعضی عوض‌شده باشند ولی فکر همان فکر است. این فکر و اندیشه اقتصاد لیبرال -آن‌هم ناقص و با اشکال مختلف عاریه‌ای و وارداتی با الگوهای صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی- است که بیش از ۳۰ سال تلاش می‌کند تا خودش را بر کشور تحمیل کند و فرصت نداده تا اقتصاد ملی و اسلامی وارد صحنه شود. دائماً می‌گفتید می‌آیم، نمی‌آیم! جناب آقای هاشمیچه کسی باید پیشتاز تحقق اسلام ناب محمدی (ص) و اندیشه ناب امام خمینی (ره) در حوزه اقتصاد می‌شد؟ شما کدام جبهه را تقویت کردید؟! به‌هرحال یک سال قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ اعضای شورای مرکزی جمعیت ایثارگران خدمت شما آمدیم -بااینکه به وفاق کمک نکردید و علی رغم آنکه با مخالفین و منتقدین خود ائتلاف کرده بودید و با همه ناملایماتی که از سوی شما مشاهده شد- و عرض کردیم شما نیروهای نسل اول انقلاب هستید، اوضاع کشور خوب نیست و یاران امام بایستی برای نسل آینده کمک کنند تا کادر سازی شود، لازم است جوانان و تازه نفس ترها به میدان بیایند، گردش نخبگان صورت گیرد، چرخش قدرت شود، به جوانان بها داده شود و دیگر حضور نسل اولی‌های مانند شما در عرصه انتخابات به مصلحت نیست. هر آن¬چه تحلیل کردیم را قبول کردید و تشویق نمودید و گفتید که بنا دارید در انتخابات وارد نشوید ولی تا آستانه انتخابات هرروز مطلبی مطرح کردید و دائماً می‌گفتید می‌آیم، نمی‌آیم! و در آخر با اینکه متوجه شدید مقام معظم رهبری مصلحت شما را در آمدن به عرصه انتخابات ندیدند ولی تصمیم گرفتید که وارد رقابت شوید. بار دیگر و در آستانه انتخابات سال۸۴ ریاست جمهوری خدمت رسیدیم و شما را یادآور ملاقات یک سال قبل کردیم و فرمودید همه آن حرف‌ها را که گفتید یادم هست و قبول دارم ولی اگر اصول‌گرایان وحدت کنند، نمی‌آیم. گفتیم کمک کنید تا وحدت شود؛ ما طی توافقات که داشته‌ایم قرار است هرکس در سنجش افکار عمومی بالاتر باشد از وی حمایت کنیم و شما گفتید اگر روی آقای ولایتی تفاهم کنید من حمایت می‌کنم و نمی‌آیم. عرض کردیم بنای ما این است که هرکس در سنجش بالاتر باشد و الآن آقای قالیباف بالاتر است و گفتید ایشان سرهنگ است و اهل پادگان و حاضر نشدید کمک کنید. ما عرض کردیم در بهترین حالت اگر شما بیایید انتخابات دومرحله‌ای می‌شود و نفس دومرحله‌ای شدن یک افت برای شما است و مصلحت شما نیست، قبول کردید؛ ولی فرمودید دوستان ما سنجش کرده‌اند همین الآن که من تصمیم نگرفته‌ام برای آمدن، ۵۷ درصد رأی دارم. عرض کردیم ما از این سنجش خبر داریم، نظرسازی است که اطرافیان شما انجام داده اند و علمی نیست و ساختگی است و با این مذاکره جدا شدیم و شما تحت تأثیر جریانات مشکوک و لیبرال‌ها وارد صحنه شدید و با دست خودتان زمینه رأی آوری آقای احمدی‌نژاد را فراهم کردید. حمایت ضدانقلاب و مارکسیست‌ها و لیبرال‌ها و امثالهم در مرحله دوم انتخابات ۸۴ جناب آقای هاشمیچه بگوییم از ستاد تبلیغات انتخابات شما و کارناوال‌هایی که راه انداختند و برچسب‌های ۲۰۰۵ که تولید کردند! براستی چه کسانی برای شما تبلیغ می‌کردند و چه می‌توان گفت از آن فیلم تبلیغاتی و به‌اصطلاح دیدار صمیمی با جوانان و ... . و چه بگوییم از مرحله دوم انتخابات که همه‌ی ضدانقلاب و مارکسیست‌ها و لیبرال‌ها و امثالهم از شما حمایت کردند و دوقطبی احمدی‌نژاد و هاشمی رقم خورد که طبعاً نتیجه کار برای هر انسان منصفی معلوم بود. کار شما برای رأی‌آوری به کجا رسیده بود؟!!! در همان زمان مطلع شدیم که اتاق‌های فکر و کمیته‌ی پشت‌صحنه به ستادهای شما خط داده‌اند که ساعت ۱۲ امشب اگر اسم آقای هاشمی از صندوق درنیامد بریزید جلوی وزارت کشور و در خیابان‌ها و اعلان کنید تقلب شده. خوشبختانه این خبر زودهنگام لو رفت و به حضرت‌عالی منعکس شد و شما هم به برادرتان منعکس کردید و این فتنه تااندازه‌ای کور شد. چون معترضین سازماندهی شده کمتر از هزار نفر آمدند و شعار تقلب سردادند و فتنه خنثی شد؛ ولی متأسفانه همان جریان نفوذ موفق شد، این سناریو را بعدها به نتیجه رساند.جالب‌تر آنکه فرزند عزیزتان و البته به قول شما مظلوم (!) آقای مهدی هاشمی، قبل از انتخابات ۸۴، در تاریخ دوم ژوئن ۲۰۰۵ در مصاحبه با روزنامه امریکایی «یو.اس.ای تودی» جملاتی بر زبان راند که شرم بر چهره انسان از بازگو کردن آن می‌نشیند، اما برای بازخوانی تاریخ باید بگویم که او در این مصاحبه گفت: «پدرم در صورت انتخاب مجدد به‌عنوان رئیس جمهوری، قانون اساسی را به منظور کاهش قدرت رهبری و تبدیل آن به مقامی تشریفاتی نظیر «ملکه انگلیس» تغییر خواهد داد.» البته همین آقازاده عزیزتان همان زمان بارها برای ما پیغام فرستاد که اگر پدرم رئیس‌جمهور شود حاضریم ۴ یا ۵ وزارت خانه را به شما بدهیم و بعد هم تهدید کرد که اگر برای ژنرال ما مشکل پیش آید ژنرال شما را می‌زنیم. وای بر ما، کار شما برای رأی‌آوری به کجا رسیده بود؛ از گریه با جوانان تا حمایت ضدانقلاب؛ از تطمیع توسط فرزندتان تا تهدید توسط ایشان.پس باید پرسید «فاین تذهبون»؟! کینه‌ی حزب‌الله به دل گرفتید آقای هاشمیچه شده که چنین شتابان مسیر افول را انتخاب کرده‌اید؟! ما را کاملاً از خود مأیوس کرده اید. حزب‌الله نهایت حسن نیت خود را نسبت به شما نشان داد ولی شما حاضر نشدید کمی توجه و تأمل‌کنید. کینه‌ی حزب‌الله به دل گرفتید و همه را با احمدی‌نژاد یکی فرض کردید که حتماً اشتباه کردید! شما هیچ می‌دانید بسیاری از بزرگان که از حضرت‌عالی حمایت می‌کنند نه به این دلیل است که در شما اشکال نمی‌بینند بلکه برای بازدارندگی از شکل‌گیری منتظری دیگری هستند، متاسفانه شما هیچ متوجه این معنا نیستید. خط ۳ که در دهه ۶۰ مخالف شما بود با تمام قامت به همراه کارگزاران و فرزندان شما به صحنه آمدند تا به بهانه حمایت از شما از دولت وقت انتقام بگیرند و خودشان را برای انتخابات سال ۸۸ آماده کردند و خدا می‌داند که چه تلاش‌ها و برنامه‌ریزی‌هایی شد، چه پول‌ها که خرج شد، چه ارتباطاتی که برقرار شد و چه کارشناسان داخلی و خارجی‌ای که به کار گرفته شدند تا در ۸۸ احمدی‌نژاد رأی نیاورد. کلید فتنه با اسم رمز تقلب مدت‌ها قبل از انتخابات سال ۸۸ زده شد که دلیل آشکارش راه انداختن کمیته صیانت از آراء بود. دردمندانه عرض میکنیم که در همه‌ی صحنه‌های آشکار و پنهان فتنه -از اتاق‌های فکر پشت‌صحنه گرفته تا تظاهرات آشکار جریان فتنه- همه و همه جای پای بستگان و نزدیکان آقای هاشمی به چشم می‌خورد. بر اساس چه اطلاعاتی، دود آتش فتنه گران را دیده و پیش‌بینی کردید؟ قبل از شروع فتنه ۸۸ که به قول خودتان در آخرین نماز جمعه، اسم بحران روی آن قرار دادید، در نامه بدون سلامی که با رضایت و موافقت جنابعالی رسانه‌ای شد، خطاب به ولی‌فقیه اعلام کردید که اگر به پیشنهاد‌های شما توجه نشود، آتش و دود آن بعد از انتخابات، جامعه را فرا خواهد گرفت و چطور همان شد که شما گفتید، حال‌آن‌که هیچ‌گاه حاضر نشده‌اید به سؤال افکار عمومی جواب دهید بر اساس چه اطلاعاتی، دود آتش فتنه گران را دیده و پیش‌بینی کرده است. و همچنین گفتید: «با این¬همه بر فرض این¬که اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم، بی‌شک بخشی از مردم و احزاب و جریان¬ها این وضع را بیش از این بر نمی‌تابند و آتش‌فشان¬هایی که از درون سینه‌های سوزان تغذیه می‌شوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونه‌های آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدان¬ها، خیابان¬ها و دانشگاه¬ها مشاهده می‌کنیم.» و البته راست هم می¬گفتید چرا که فرزندانتان میدان¬دار این صحنه¬ بودند! و در آخر نامه با بیت شعری کنایه آلود گفتید: سر چشمه شاید گرفتن به بیل چو پر شد نشاید گرفتن به پیل و حال آنکه شما از همه این¬ها مطلع بودید و به جای برخورد با این عناصر فتنه¬گر که داشتند کشور را به آتش فتنه خود می¬سوزاندند و به سمتی می¬بردند تا سوریه¬ای دیگر در ایران عزیز ما رقم بزنند و به جای تلاش برای فرونشاندن آتش فتنه¬ی قدرت¬طلبان که معلوم بود ایادی استکبارند، عکس العمل شما آن نامه¬ی بدون سلام شد که حاوی تهدیدات متعدد به رهبری و مجموعه¬ی نظام بود. فیلم فائزه هاشمی را دیدید،اتفاقی نیفتاد فی‌المثل وقتی به شما گفته شد دخترتان فائزه خانم در تظاهرات بوده و چنین و چنان شعارهایی داده، گفتید فیلمش را بدهید و وقتی فیلم را هم دیدید، نه‌تنها اتفاقی نیفتاد بلکه برعکس حضور آن‌ها در فتنه بیشتر شد و ما هیچ‌گاه از جنابعالی درباره برائت از حضور و مدیریت تظاهرات توسط فرزندانتان، ندیده و نشنیدیم. نسبت نادرست دادن به فرماندهان سپاه و آیت الله ری شهری و شراکت در فتنه ۸۸با موسوی کار به‌جایی رسید که شما برای اثبات ادعای تقلب، استشهاد غلط به فرماندهان سپاه دادید و نقل غلط از آیت‌الله ری‌شهری کردید. آقای هاشمی! روح امام و شهدا را عذاب دادید وقتی در جلسه ۴ نفره با حضور میرحسین موسوی و سید محمد خاتمی و سید حسن خمینی گفتید کف نظر آقای میرحسین ابطال انتخابات است. با این اقدامات و موضع‌گیری‌هایتان فرصت رجزخوانی و تجرّی برای نظام سلطه و سفیران آن، منافقین و ضدانقلاب را فراهم آوردید و حاضر نشدید به دهن میرحسین بزنید. البته نه شما و نه خاتمی و نه آقای سیدحسن به دهن میرحسین نزدید و در این ماجرا شریکید. اعواج و شک و تردید را در نماز جمعه جبران نکردید در روز ۲۶ تیرماه سال ۸۸ (که به قول خودتان نماز جمعه تاریخی بود) و به شهادت تاریخ و اسناد که مورد حمایت جریان ضدانقلاب، معاندین خارجی، سکولارها، ملی مذهبی‌ها و منافقین بود، به‌عنوان یگانه رهبر جریان فتنه، همان خواسته‌های خود در نامه بدون سلام را از تریبون مقدس نماز جمعه تکرار کردید و قطعاً می‌دانید اکثریت کسانی در آن نماز جمعه حامی شما بودند، هیچ قرابتی با مقدسات شرعی و نماز نداشتند تا جایی که به آن شکل در صف نماز جماعت حاضر شدند و به امامت شما اقتدا کردند. به‌راستی آقای هاشمیِ یار و یاور امام و رهبری، حالا یارو یاور چه جریانی شده بود؟ چرا دشمنان قسم‌خورده ملت ایران به او دل‌خوش کرده بودند؟ چرا ضدانقلاب به او استشهاد و استناد می‌کردند؟! آه از این همه اعواج و شک و تردید! آه از این همه شاد کردن دل دشمن! آه از این همه تغییر در کسی که خود را یار امام و دوست، همراه، همسنگر دیروز، امروز و فردای رهبری می¬داند! قربان دل رهبر عزیز و خانواده شهدا و ملت مظلوم ایران که حالا شاهد یک‌دندگی‌ها و غرور اصحاب و یاران بنیان‌گذار انقلاب بودند. از میرحسین و کروبی و خاتمی بگذریم، جناب هاشمی شما چرا چنین کردید؟! چرا به جای جبران، در آخرین نماز جمعه¬ی خود که حاوی مطالب سرشار از انحرافات فکری و بدعت¬های دینی و تهدید نظام ولایی بود خود را ابزاری برای نفوذ نظام سلطه و دشمنان انقلاب برای مقابله با رهبری قرار دادید؟! قوه قضاییه را تحت فشار قرار دادید که مهدی هاشمی را تبرئه کند اگر روزی فشارها برملا شود چه برای شما می‌ماند؟! همکاری شما در بازگرداندن مهدی فراری، برای محاکمه وی، بسیار اقدام مناسبی بود، اما مع الاسف پس‌ازآن خطای دیگری که از شما سر زد آن بود که قوه قضاییه را با لطایف‌الحیل تحت‌فشار قراردادید تا مجرم را تبرئه کند؛ داستان فشارها به قوه قضاییه و تلاش برای تبرئه مهدی و...اگر روزی برملا شود چه برای شما می‌ماند؟! ماجرای نامزدی مجدد و انتخابات ۹۲ نیز یک داستان مفصل و درس‌آموز است. هم انتخابات گذشت وهم مهدی محکوم شد که درس‌ها و عبرت‌هایش برای تاریخ و آیندگان به‌جای می‌ماند، ولی آنچه باعث شد این رنج‌نامه را بنویسم داستان تحریف تاریخ و مواضع حضرت امام خمینی (ره) و واقعیت‌های انقلاب بود. بسیار برایم رنج‌آور است که اصحاب امام، یاران انقلاب و مجاهدان دیروز را در حال ریزش ببینم. خدا می‌داند خوشحال نیستم که هیچ، غم و اندوه دارم که برای چه؟ چرا هاشمی حاضر است با دست خود عزت و افتخارات را پایمال کند؟ من نمی‌گویم شما قصد خیانت دارید ولی دردمندانه عرض می‌کنم نتیجه و آثار مواضع و اقدامات شما منجر به خیانت به انقلاب و ملت ایران می‌شود. چرا باید شما مطلبی را بیان کنید که خوراک و استناد رسانه‌ی بیگانه و دشمنان اسلام شود؟ سرنوشت مشترک هاشمی و منتظریوقتی به یاد آقای منتظری می‌افتم سرنوشت مشترکی در ذهنم تداعی می‌کند. هنگامی که این جمله‌ی حضرت امام خطاب به آقای منتظری را در نامه‌ی ۰۶/۰۱/۶۸ مرور می‌کنم که فرمودند «تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام» را مرور می‌کنم، به این یقین می‌رسم که خداوند حکیم پاسخ رفتار غیرصادقانه و ناخالصانه را در دنیا و آخرت می‌دهد. جناب هاشمیمتاسفانه واقعیت امر این است که شما از جایگاه یک انسان زیرک و سیاسی که در مقابل دشمنان می‌ایستاد، تا جایگاه فردی که رهبری یک گروه سیاسی قدرت‌طلب را به‌دست گرفته، افول کرده‌اید. این کار مشاوره‌های غلط و اتاق‌های فکر ادراک ساز نفوذی است تا چنین شخصیت بزرگی را جلوی انقلاب و نظام قرار دهند؛ البته زمینه‌ها مهم است و آن زمینه‌ها این فرصت‌ها را به وجود می‌آورد. مواضع افراطی سال های اخیر جناب هاشمیچگونه بگوییم در مسیر عدل و قسط قرار دارید؟ چگونه بگوییم دم زدن شما از عدالت و قسط واقعی است؟ چگونه بگوییم در تلاش برای بسترسازی ظهور حضرت ولی¬عصر(عج) هستید در صورتی¬که جرم برخی از فرزندانتان با این همه پرونده اثبات شده و حکم صادر شده، ولی باز از ایشان تمام قد دفاع می کنید و در مقابل فرزندانتان نظام مظلوم جمهوری اسلامی را محکوم می کنید! آیا این دست اندازی¬ها و جرم¬های فرزندان شما شایسته¬ی ملت مظلوم ایران است که این¬گونه حامیشان هستید. برای روشن شدن بیشتر شما و افکار عمومی مروری بر مواضع این سال¬های اخیرتان دارم: ۱- شما در فروردین ماه سال ۹۱ و در گفت‌وگویی با فصلنامه مطالعات بین‌المللی می‌گویید: «من در سالهای آخر حیات امام (ره) نامه‌ای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم. برای اینکه نمی‌خواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم که شما بهتر است در زمان حیاتتان، این‌ها را حل کنید، در غیر این صورت ممکن است این‌ها به صورت معضلی سدّ راه آینده کشور شود. گردنه‌هایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود... یکی از این مسائل رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیا است. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آن‌ها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آن‌ها شویم. مذاکره می‌کنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند و یا ما مواضع آن‌ها را پذیرفتیم، تمام است.» و جالب اینکه پس‌ازآنکه این اظهارات شما با واکنش نخبگان سیاسی و رسانه‌ها مواجه می‌شود، در توجیه ادعای خود گفتید: «اگر بحث‌هایم در مورد رابطه با آمریکا در آن نامه مورد ایراد بود، حتماً حضرت امام در همان زمان پاسخ من را می‌دادند.» (!) با توجه به‌قاعده «الاقرار العقلا علی أنفسهم جائز» می‌توان صحت ادعای شما در نگارش نامه را پذیرفت، اما اینکه شما سکوت امام را حمل بر رضایت ایشان کرده‌اید، سخت مبالغه‌آمیز و تحریف مکتب امام (ره) است. حتی اگر صحت ادعای شما مبنی بر عدم پاسخ امام را بپذیریم هیچ عقل سلیمی نمی‌پذیرد که سکوت امام به‌معنای موافقت با دیدگاه شما باشد. چه آنکه امام در پیش و پس از انقلاب در بسیاری از مسائل چالشی مطرح بین انقلابیون، همچون کتاب شهید جاوید و دکتر شریعتی، سکوت پیشه کردند و این را نمی‌توان به‌حساب موافقت ایشان با دیدگاه‌های انحرافی گذارد و مهمتر اینکه سرتاسر مواضع حضرت امام(ره) در سال پایانی عمر و حتی در وصیت نامه سیاسی الهی ایشان و در نامه عزل آقای منتظری (۰۶/۰۱/۶۸) و پیام نوروزی ایشان در ( ۰۱/۰۱/۶۸) همه و همه نفی دیدگاه و نظر شماست. ۲- شهریورماه ۱۳۹۲ و در اوج تبلیغات مستکبران علیه مقاومت و سوریه که باهدف حمله به این کشور و اشغال آن انجام می‌گرفت، جنابعالی نیز به سهم خود پازل طراحی‌شده نظام سلطه را تکمیل کرده و در مراسم سالگرد آیت‌الله صالحی مازندرانی ادعا کردید: «مردم سوریه بیش از ۱۰۰ هزار کشته و ۸ میلیون آواره دادند در داخل و خارج، زندان‌ها پر از مردم، زندان‌ها جا ندارد بعضی از ورزشگاه‌ها را گرفتند، آن‌ها را پر کردند شرایط بدی بر مردم حاکم است مردم ازیک‌طرف از طرف خود حکومتشان بمباران شیمیایی می‌شوند و از طرف دیگری امروز منتظر بمب‌های آمریکا باید بمانند.» تنها پس از واکنش رسانه‌ها و سیاسیون انقلابی بود که شما عقب‌نشینی کرده و اظهارات خود را تصحیح کردید، اما چگونه می‌توان تبعات آن سخنان دشمن‌شادکن و مستندساز برای دشمنان را از یاد برد؟ ۳- دیگر موضع شما که بسیار هم جنجال‌برانگیز شد، ادعای شما مبنی بر موافقت امام (ره) برای حذف شعار مرگ بر آمریکا بود؛ چنانچه در گفتگو با ماهنامه مدیریت ارتباطات ادعا کردید: «موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم. مثلاً در اجتماعات ما «مرگ بر بنی صدر» شعار داغ مردم بود که در نماز جمعه خواهش کردم که نگویند. «مرگ بر بازرگان» بود که خواهش کردم، نگویند. «مرگ بر شوروی» بود که گفتم الا ن با شوروی مشکل آن‌چنانی نداریم. درباره آمریکا هم گفته بودم. وی گفت یک اصل قرآنی وی را به این روحیه رسانده است، چراکه قرآن از زبان خداوند به مسلمانان صدر اسلام که به بت‌ها فحش می‌دادند، می‌گوید: حق ندارید به بت‌های آن‌ها فحش بدهید. «و لا تسّب الذین یدعون من دون الله» می‌فرماید بت‌ها را سب نکنید، چون آن‌ها هم متقابلاً به خدا بد می‌گویند و باعث گمراهی بیشتر آن‌ها می‌شوید.» پس‌ازآن نیز پایگاه اطلاع‌رسانی حضرت‌عالی با بازنشر بخشی از خاطرات شما نوشت: «هاشمی با یادآوری حذف شعار «مرگ بر آمریکا» و اینکه امام با حذف این شعار موافق بودند و واکنش‌های تند بعدی و جوسازی‌های به‌عمل‌آمده در این خصوص تأکید می‌کند: تمام مطلب همان بود که نوشته بودم. الآن هم دقیقاً یادم نیست که چه نوشتم. به‌هرحال موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم.»این در حالی بود که تا آخرین روز عمر پر برکت امام عظیم‌الشان در همه مجامع عمومی و مخصوصاً در حضور ایشان در حسینیه جماران و نیز در نمازهای جمعه‌ای که به امامت خود حضرت‌عالی برگزار شد، شعار «مرگ بر آمریکا» سر داده میشد. مگر از یاد برده‌ایم که حضرت امام در پیام قبول قطعنامه که در کمتر از یک سال تا پایان عمر پر برکتشان صادر شد، با اشاره به ادعاهای آل سعود برای توجیه کشتار حج گذاران، فرمودند: «دست‌نشاندگان امریکا آتش زدن پرچم امریکا را به‌حساب آتش زدن حرم، و شعار مرگ بر شوروی و امریکا و اسرائیل را به‌حساب دشمنی با خدا و قرآن و پیامبر گذاشته‌اند؛ و نیز مسئولین و نظامیان ما را با لباس اِحرام به عنوان رهبران توطئه معرفی کرده‌اند!» و مگر می‌توان فراموش کرد که ایشان قاطعانه تأکید کرد: «از خدا می‌خواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبه مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ بر امریکا و شوروی را به صدا درآوریم.» امام بزرگواری که تا آخرین لحظات حیات، دست از مجاهدت و مبارزه نکشید، چگونه ممکن است در میانه‌ی سال‌های دفاع مقدس موافق حذف شعار «مرگ بر آمریکا» شده باشد؟! گویا برخی خواص که به «آلزایمر سیاسی» مبتلا شده‌اند، آرزوهای دوره استحاله خود را به نام امام (ره) سند می‌زنند! خدا را شکر می‌کنم که آن عزیز سفرکرده، هوشمندانه چنین روزهایی را پیش‌بینی کرد و راه سوءاستفاده را چنین بست: «اکنون‌که من حاضرم، بعضی نسبت‌های بی‌واقعیت به من داده می‌شود و ممکن است پس از من، در حجم آن افزوده شود. لهذا عرض می‌کنم آنچه به من نسبت داده‌شده یا می‌شود، مورد تصدیق نیست، مگر آنکه صدای من یا خط و امضای من باشد با تصدیق کارشناسان یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.»حال که امام (ره) به این صراحت مسیر «تحریف» را مسدود کرده و شاهد چنین ادعاهایی هستیم، باید از خود بپرسیم اگر آن امام بصیر چنین پیش‌بینی نکرده بود، تحریف‌گران با میراث فکری او چه می‌کردند؟! و ملت ایران بسیار متأسف و متأثر است که چطور و چگونه ممکن است، کسی که هر چه دارد از امام و انقلاب است، اینگونه مکتب امام را تحریف کند. ۴- روایت عجیب شما در خصوص چرایی آغاز جنگ نیز بسیار تأمل‌برانگیز است. شما اخیراً در مصاحبه‌ای ادعا کرده‌اید: «در همان موقع [ابتدای انقلاب] انسان‌های افراطی بین ما بودند که حرف از صدور انقلاب [نه آن گونه که امام می‌گفتند] می‌زدند. بعضی‌ها [نه باز با رویکرد و منظوری که امام داشتند] می‌گفتند: با دولت‌ها کار نداریم و با ملت‌ها کار داریم. این حرف‌های عجیب‌وغریب، باعث شد که کم‌کم اختلاف پیش بیاید. عراق بیش از همه ترسید و عامل اجانب شد و علیه ما جنگ به راه انداخت.» ظاهراً صدام هم بی‌تقصیر بوده و این به قول شما افراطی‌های داخلی بوده‌اند که صدام را ترسانده‌اند تا آن جنگ ظالمانه را بر ملت ایران تحمیل کند. اما آقای هاشمی! آن افراطی‌هایی که از آن‌ها سخن گفته‌اید و آن‌ها را آغازگر جنگ نامیده اید؟، چه کسانی هستند؟ اگر مقصودتان مسئولان نظام هستند که خود شما هم جزو آنان بوده‌اید و احتمالاً باید گفت حضرت‌عالی در رأس افراطیون بوده‌اید. مگر یادتان رفته است که حضرت امام در پیام منشور روحانیت فرمودند: «من قبلاً نیز گفته‌ام همه توطئه‌های جهان خواران علیه ما از جنگ تحمیلی گرفته تا حصر اقتصادی و غیره برای این بوده است که ما نگوییم اسلام جوابگوی جامعه است و حتماً در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگیریم.» و باز در همین پیام در پاسخ به کسانی که ادعاهایی مانند شما را مطرح می‌کنند، می‌فرمایند «آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل می‌کنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدیدنظر نماییم و ما خامی کرده‌ایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده است و اگر ما واقع‌گرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانی می‌کنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین می‌گذارند. این یک نمونه است که خدا می‌خواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز «آیات شیطانی» در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینه‌اش با اسلام برملا سازد تا ما از ساده‌اندیشی به درآییم و همه‌چیز را به‌حساب اشتباه و سوءمدیریت و بی‌تجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسئله اشتباه ما نیست، بلکه تعمد جهان خواران به نابودی اسلام و مسلمین است و الا مسئله فردی سلمان رشدی آنقدر برایشان مهم نیست که همه صهیونیست‌ها و استکبار پشت سر او قرار بگیرند» اگر هم مقصودتان از افراطی‌هایی که دم از صدور انقلاب می‌زدند، همان خط ۳ ای‌ها و باند مهدی هاشمی معدوم‌اند، خوب است از خود بپرسید، الان باقیمانده‌های آن‌ها کجا هستند و آیا در پناه شما مأوی نگرفته‌اند؟ ۵- مواضع و دیدگاه‌های روزها و سالیان اخیر شما درباره ولایت فقیه نیز به مراتب تأمل‌برانگیز است. بنا بر نقل رسانه‌ها شما در جلسه تاریخ ۷ اسفند ۸۷ هیئت امنای وقت دانشگاه آزاد، پیشنهاد یکی از اعضا را که گفته بود «در صورت فوت کلیه یا اکثریت اعضای مؤسس در یک زمان، ولی‌فقیه تصمیم‌گیری کند و این مسئله در اساسنامه گنجانده شود» را رد کرده و گفته‌اید «ولی‌فقیه خوب است اما اشکالش این است که بعداً اگر نظام ما ولی‌فقیه نداشته باشد، اگر ما بخواهیم وقف ابدی باشد که نمی‌شود بگوییم ولی‌فقیه؛ ممکن است نظام ما ولی‌فقیه نداشته باشد... تعدادی علی‌البدل داشته باشد که در صورت حادثه جایگزین شود.» این‌گونه اظهار نظر درست زمانی از سوی شما مطرح می‌شد که شما رئیس مجلس خبرگان رهبری بودید و این انتظار به حق از حضرت‌عالی وجود داشت که بیش از هر کس دیگری پاسدار نظام و الگوی حکومتی ولایت فقیه باشید. حال چطور ممکن است رئیس مجلس خبرگان برای «آلترناتیو ولایت فقیه» برنامه‌ریزی کند؟! ۶- نگاه شما به مقوله «آلترناتیو نظام ولایی» تنها به همین سخن ختم نمی‌شود. در دهه فجر سال ۱۳۸۹ در گفت‌وگو با روزنامه جمهوری اسلامی و در توصیه به کسانی که ناراضی خطابشان کردید، گفتید: «من به این قشر ناراضی توصیه‌ام این است که بیایید در صحنه. انقلاب مال آن‌ها هم هست. همه بیایند. حتی آن‌هایی هم که در انقلاب نبودند، سهمی هم نداشتند بیایند. این کشور مال آن‌ها هم هست. ما می‌خواهیم همه بیایند. ما الان آلترناتیوی برای وضع موجود نداریم. همین را باید حفظ بکنیم. با اصلاحات. با ترمیم‌هایی که لازم است انجام بدهیم. این طرف هم بعدها این را به رخ آن‌ها نکشند که برای ما آمدند. همه به عنوان وظیفه ملی و انقلابی و اسلامی بیایند.» چنین به نظر می‌رسد که شما خود را در قامت رهبر اپوزیسیون تلقی کرده و به هواداران این جریان توصیه می‌کنید فعلاً که گزینه دیگری به‌جای نظام نداریم، باید کوتاه آمد! سبحان الله! چطور ممکن است رئیس مجمع تشخیص مصلحت یک نظام خود را گاه در قامت رئیس اپوزیسیون همان نظام تصور کند؟! ۷- موضوع دیگر مورد ادعای شما امکان تشکیل شورای رهبری است که در ۲۶ بهمن ۹۳ گفته‌اید: «اگر خبرگان به وظیفه خودشان درست عمل کنند، در صورت نبودن یک فرد مناسب حتماً می‌توانند شورایی کنند. چون قانون شورا شدن هم باز است. شاید در آینده بدون شورا نتوانند کار درستی انجام بدهند.» این درحالی است که هم ما و هم شما می‌دانیم که قانون اساسی مخالف رهبری شورایی است و بنا بر نقل حضرت آیت الله امینی، امام نیز پس‌ازآنکه نظر شورای بازنگری قانون اساسی مبنی بر حذف رهبری شورایی را شنیدند، بر آن صحه گذاردند؛ با این حال مواضع این روزهای اخیر شما و بازگوکردن مجدد تئوری شکست خورده و شورای رهبری و اصرار بر جا انداختن این تئوری خلاف قانون اساسی برای چیست؟!حال جای این پرسش از حضرت‌عالی است که در حالی که هیچ محمل قانونی بر ای رهبری شورایی نیست، طرح یکباره آن از سوی شما با چه هدفی انجام می‌پذیرد؟ ایا می‌توان در این‌گونه اظهارات نیت خیر پیدا کرد؟شما می دانید که افراد عادی هم چنین تلقی می کنند شما طرح مسئله شورائی را برای این مطرح می کنید که در آن شریک شوید و چرا حاضرید چنین اتهاماتی را برای خود بخرید.و باز می دانید همه نخبگان و حضرت امام(ره) رهبری شورائی را راهگشا نمی دانستند و با تجربه به دست آمده آن را از قانون اساسی حذف کردند. ۸- موضوع دیگری که نشان می‌دهد به‌زعم جنابعالی مسیر انقلاب بعد از امام خمینی (ره) دچار تحریف شده و بر اساس اندیشه‌های بنیان‌گذار انقلاب حرکت نکرده است، اظهارنظر شما در ۱۰ آبان ۹۴ و در همایش بین‌المللی "قرآن در سیره و اندیشه امام خمینی" است، آنجایی که مدعی می‌شوید «البته اگر این انقلاب را با اندیشه و دیدگاه امام خمینی (س) پیش می‌بردیم، قطعاً در حال حاضر وضعیت بهتری داشتیم، اما من مأیوس نیستم که با توجه به آگاهی که مردم پیدا کردند و توانایی‌هایی که به‌طور روزافزون در کشور افزایش پیدا می‌کند، ما موج جدیدی از پیشرفت را که تا الآن نگذاشتند به آن دست بیابیم در آینده به نام اسلام و قرآن ایجاد کنیم». حال‌آنکه باید از شما بپرسیم چه کسانی به دنبال فرستادن امام خمینی و اندیشه‌های امام خمینی به موزه تاریخ بودند و در حال حاضر آن‌ها چه قرابت و ارتباطی با شما دارند تا جایی که این قرابت به حدی نزدیک می‌شود که "عبدالحسین هراتی¬فرد" فرد هتاک به امام خمینی (ره) و انقلاب، در چند قدمی هاشمی رفسنجانی در مجمع تشخیص مصلحت نظام حاضر می‌شود و در جلسات خصوصی و عمومی شما شرکت می‌کند. آیا با این وضعیت نمی‌توانیم به تغییر ۱۸۰ درجه‌ای هاشمی رفسنجانی اقرار کنیم و بگوییم دشمنان دیروز انقلاب، امام و فعلی مقام معظم رهبری، دوستان و حامیان امروز هاشمی رفسنجان
کد خبر: ۸۱۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۰۶

«روش‌شناسی تفسیر قرآن» عنوان هفدهمین نشست علمی تخصصی دبیرخانه دین پژوهان کشور بود که شامگاه چهارشنبه 25 آذرماه 94 با سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر علی نصیری و حضور جمعی از اساتید و پژوهشگران حوزه دانشگاه در این دبیرخانه برگزار شد
کد خبر: ۸۰۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۲۹

سیدناصر حسینی پور سيد ناصر حسيني‌پور. نویسنده کتاب “پایی که جاماند”سید ناصر چهارده سالگی به جبهه می‌رود و شانزده سالگی در آخرین روزهای جنگ، در حالی که دیده‌بان است و در واحد اطلاعات فعالیت می‌کند، در جزیرة مجنون به اسارت عراقی‌ها درمی‌آید؛ وقتی اسیر می‌شود یک پایش تقریباً قطع شده و به رگ و پوستی بند بوده است. او زمان اسارت با زحمت و بطور پنهان سازی خاطراتش را نوشته و نگهداری می کند و پس از اسارت موفق می شود با خود به ایران آورد. او به روایت اتفاقاتی که در جبهه و دورة اسارت گذرانده، پرداخته و نوشته است که زمان اسارت پایش عفونت کرده و نهایتاً عراقی‌ها پایش را قطع می‌کنند. سید ناصر جزو بیست هزار اسیر ایرانی در تکریت است که مفقودالاثر و از حقوق اسیر جنگی بی‌بهره‌اند. شهریور ۱۳۶۹، سید ناصر و اسرای دیگر با هواپیما عازم ایران می‌شوند. اهل روستاي ده‌بزرگ از توابع شهرستان باشت استان كهگيلويه و بويراحمد می باشد و گفته می شود ، اصالتاً از سادات بحريني هست. وی هم اکنون در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی کارمند میز ادبیات مقاومت بخش جنگ نرم شده است و جالب اینکه در سفری که همراه سعید جلیلی به عراق رفته بود از مسئولین عراقی خواسته بود اگر در اسناد استخبارات دفترچه خاطرات او در دوران جنگ (که هنگام اسارت به دست بعثی‌ها افتاد) را پیدا کردند، به او برگردانند.
کد خبر: ۷۹۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۱۳

در «اربعین» و عدد چهل، اسراری از رازهای خداوند نهفته است، این عدد، در فرهنگ ادیان و در روایات اسلامی جایگاه خاصّی دارد
کد خبر: ۷۸۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۱۱

پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir مشرق نوشت:امپراطوری خلاف واقع‌گویی در رسانه‌های اصلاحات هژمونی پیدا کرده است؛ گویی داستان‌سرایی جایگزین بیان واقعیت شده است تا به این روزنامه‌ها رنگی مخاطب‌پسند بدهد. پس از «قرچک» نوبت به «یاسوج» رسید و پس از دروغ‌گویی عمامه‌انداختن در قرچک، نوبت به خلاف واقع‌گویی چاقوکشی در دانشگاه یاسوج فرا رسیده است. «داعش‌بازی در ورامین»، «حمله تندروها» «افراطی‌ها در قرچک» عبارت‌های برای توصیف اعتراض مردم قرچک نسبت به حضور فعالان فتنه 88 در این شهر از سوی اصلاح‌طلبان بود. روزنامه‌های اصلاح‌طلب در پوشش این اخبار از تصاویر بدون عمامه موسوی‌لاری به عنوان حمله از سوی معترضان به وی یاد کردند. اما روایت موسوی لاری با داستان‌سرایی روزنامه‌های اصلاح‌طلب متفاوت است گویا راوی رخداد قرچک در روایت یک سویه روزنامه‌های زنجیره‌ای جایگاهی ندارد؛ موسوی‌لاری پیرامون آنچه رسانه‌های اصلاحات حمله به وی اعلام کردند؛ اظهار دروغگویی روزنامه‌های اصلاح‌طلب درباره عمامه موسوی لاری داشت: «عده‌ای از ناراضی‌ها به همراه نماینده مجلس، جلوی در سالن همایش تجمع کرده بودند. در مسیری که به سمت بالا حرکت می‌کردیم، دست همراهان خورد و عمامه از سر من افتاد...» حسین نقوی حسینی، نماینده ورامین و قرچک هم در جمع معترضان این مراسم حضور داشت؛ اظهار کرد: «تنها تنشی که به وجود آمد این بود که یکی از محافظان آقای موسوی لاری در مراسم گاز اشک‌آور زد و عده‌ای از مردم را آزار داد. این آقای محافظ نگران شد و گاز اشک‌آور زد. آقای موسوی لاری چون سابقه افتادن عمامه را دارند، فوری عمامه‌اش را برداشتند که نیفتد.... چون اطرافیانش یک باند قوی بودند و اصلاً مردم نتوانستند دستشان را به آقای موسوی لاری برسانند. اطرافش هم برادران نیروی انتظامی بودند و هم یک تیم قوی. از ترس اینکه عمامه‌شان نیفتد هم آن را برداشتند.» تحلیلی بر روزنامه‌های اصلاح‌طلب؛اما روایت دانشگاه یاسوج ژانری جذاب‌تر برای روزنامه‌های اصلاحات دارد؛ دانشجویی به جای کتاب، چاقو به دست گرفته است و به دنبال سخنران مراسم می‌گردد! و حالا نوبت به صادق زیباکلام است که مانند همیشه جلودار به اصولگرایان حمله کند؛ وی در همین رابطه دو مقاله منتشر کرد و در سرمقاله روزنامه قانون نوشت: «اما در آخر یک سؤال بزرگ از بسیاری از نهاد های وابسته به اصولگرایان دارم و آن این است که چرا جلوی این اتفاقات را نمی‌گیرید و اجازه می‌دهید با سلاح سرد به یک انسان حمله کنند؟» اما روایت جنایی اصلاح‌طلبان با سخنان مسئولین دولت یازدهم رد می‌شود؛ محمدکاظم نظری، فرماندار شهرستان یاسوج، در گفت‌وگو با روزنامه دولتی «ایران» چاقو خوردن یکی از دانشجویان از سوی معترضان را نیز «اغراق» توصیف کرد و افزود: «خوشبختانه به خانم منصوری صدمه‌ای نرسید و درگیری سطحی بین دانشجویان بود و تمام شد و قضیه چندان حاد نبوده است.» و همچنین فتاح محمدی، معاون سیاسی استاندار کهگیلویه و بویراحمد، در خصوص این حادثه به «ابتکار» گفت: «این سخنرانی و مراسم در دانشگاه بوده است. بنابراین برقراری نظم و امنیت هم به عهده مسئولان دانشگاه است. هر شخصی که نسبت به این اتفاق شکایت داشته باشد قطعاً پیگیری خواهیم کرد.» معاون سیاسی استاندار کهگیلویه و بویراحمد در ادامه ضرب و شتم و زخمی شدن دانشجویان را کذب دانست و تاکید کرد: «به هیچ عنوان چنین سخنی صحت ندارد و هیچکسی در این ماجرا مجروح نشده است. شاید عده‌ای همدیگر را هل داده و باعث بی‌نظمی شده باشند، اما شخصی مورد ضرب و شتم قرار نگرفته است.» با این اوصاف بار دیگر خلاف واقع‌گویی دیگری بر کارنامه روزنامه‌های اصلاحات اضافه می‌شود. شاید پاسخ روزنامه‌های اصلاح‌طلب نسبت به خلاف‌گویی رسانهٔ این جریان به رخداد یاسوج، دروغ‌گویی مسئولین امین دولت یازدهم باشد! که این پاسخ باعث تردید نسبت به اعتماد به اظهارات منصوبان دولت یازدهم در افکارعمومی می‌شود و مسلماً با واکنش دولت راستگویان همراه است.
کد خبر: ۷۸۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۰۹

طی هفته گذشته اخباری مبنی بر زخمی شدن و حتی شهادت سردار قاسم سلیمانی منتشر شده بود و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران هم این اخبار را تکذیب کرد ولی رسانه های غربی و عربی تلاش کردند به این شایعات دامن بزنند.  پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری میزان ، گزارش نویس خبرگزاری اسپوتنیک روسیه با اعلام این مطلب نوشت: من روز گذشته در جلسه ای این مورد را از یکی از افراد بسیار نزدیک به ژنرال سلیمانی جویا شدم و وی نیز این اخبار را از ریشه تکذیب کرد و اظهار داشت سردار سلیمانی نه فقط کاملا سالم است بلکه در خطوط مقدم جبهه نبرد با تروریست هایی که تلاش دارند به مرز و بوم ایران نزدیک شوند و آسایش شهروندان ایرانی را بر هم زنند، مستقر است. سپاه شایعه شهادت سردار سلیمانی را تکذیب کرد بنابر این گزارش، به دلایل امنیتی معمولا دشمنان آقای سلیمانی دائما سعی می کنند چنین اخباری را منتشر کنند و در انتظار واکنش می باشند تا هم مطمئن شوند وضعیت سلامتی وی چگونه است و هم اینکه اگر بتوانند وی را رد یابی کنند تا مورد حمله قرار دهند. به هر حال ژنرال سلیمانی جزو افرادی است که هم تروریست های سوریه و عراق و دیگر کشورها به دنبالش هستند و هم اسرائیل. بماند که اگر بنده خدا سرما هم بخورد و برای معالجه به بیمارستان مراجعه کند از تیر وترکش خوردن تا سرطان و سکته قلبی و… را به وی می بندند. روز گذشته خبر آزادی خلبان روس در رسانه ها منتشر شد. نفس خبر آزادی این خلبان و پس لرزه های خبری هدف قرار گرفتن هواپیمای روسی توسط ترکیه آنقدر زیاد بود که بسیاری به اصل چگونگی موفقیت عملیات پشت خطوط دشمن نپرداختند. با یکی از افسران سوری که از دوستان قدیمی بنده است و در لاذقیه مستقر می باشند تماس گرفتم و داستان را از وی جویا شدم که وی ماجرا را به شرح ذیل روایت نمودند. پس از سقوط هواپیمای روسی بلا فاصله هلیکوپتر های روس جهت نجات خلبان دست به کار شدند اما با آتش شدید ارتش آزاد سوریه (همان به اصطلاح مخالفین میانه رو مورد حمایت غرب) و ترکمان های وابسته به ترکیه و استفاده آنها از موشک ها و تسلیحات پیشرفته ای که اخیرا به دستشان رسیده مواجه شدند در این ماجرا یک امدادگر روس هم کشته شد. اطلاعات موثق مبنی بر اینکه تعدادی از یگان های ویژه ترکیه جهت اسارت خلبان روس و باج گیری از روسیه به مکان اعزام شده اند به دست آمده بود. شرکت نیروهای ویژه سوریه درعملیات نجات کمک خلبان روس  در گیرودار برنامه ریزی برای عملیات مجدد جهت آزادی سریع خلبان روس سردار سلیمانی با روس ها تماس می گیرد و به آنها اطلاع می دهد که یک یگان ویژه جهت نجات خلبان روس آماده کرده و پیشنهاد داد به دلیل اینکه این یگان ویژه متشکل از نیروهای ویژه حزب الله لبنان و کماندوهای سوری آموزش دیده توسط ایران است وآشنایی کامل با جغرافیای مکانی دارند، عهده دارند عهده دار عملیات زمینی گردند و نیرو هوایی روسیه پشتیبانی وآتش بار هوایی و اطلاعات ماهواره ای را برای آنها تامین کند و تعهد می دهد که خلبان روس را صحیح وسالم برگرداند، در نهایت همین هم شد. پس از ردیابی مکان خلبان روس توسط دستگاه ردیابی ماهواره ای که به وی متصل شده بود مشخص شد خلبان در مکانی حدود 6 کیلومتر پشت خطوط مقدم درگیری ارتش سوریه و مخالفین قرار دارد. شش رزمنده از یگان ویژه عملیاتی حزب الله و 18 کماندوی سوری برای انجام عملیات به خطوط مقدم نزدیک شدند همزمان نیرو هوایی وهلیکوپتر های روس جهنمی از آتش در اطراف منطقه ایجاد کردند و همه استحکامات را با خاک یکسان کردند به گونه ای که اکثر نیروهای دشمن مستقر در مکان فرار را بر قرار ترجیح دادند و زمینه نفوذ یگان های ویژه را فراهم شد. این افسر سوری افزود: وجب به وجب پیشروی یگان های ویژه توسط ماهواره های روسیه بگونه ای دقیق پوشش داده شده بود که حتی بقول وی وجود یک مورچه در فاصله چند صد متری یگان ها حتی درون مکان های سربسته را به آنها اطلاع می دادند و لحظه به لحظه گزارش عملیات به یک مقام خیلی عالیرتبه در کرملین که به نظرش شخص آقای پوتین بود منتقل می شد و مشخص بود که وی از همان جا بر کل عملیات با چشم ماهواره ای نظارت دارد. به گفته این افسر که نمی خواست نامش فاش شود عملیات به شکار یکایک تروریست ها در محیط عملیات چه توسط نیروی هوایی روسیه چه یگان های عملیاتی سردار سلیمانی تبدیل شده بود. طبق اظهار نظر این افسر همزمان روس ها یک جنگ الکترونیکی راه اندازی کردند که طی آن کل ماهواره ها و تجهیزات ارتباطاتی دشمن در شعاع چند کیلومتری منطقه و اطراف آن کور شده بود و تا وقتی که دشمنان به خود آمدند کار از کار گذشته بود چرا که بیم آن می رفت ماهواره های غربی جهت کمک به تروریست ها اطلاعات عملیات را در اختیار آنها قرار دهند. در نهایت این یگان ویژه پس ازنفوذ در این شش کیلومتر و نابودی کل نیروهای باقیمانده با تجهیزات پیشرفته ای که در اختیارشان بود خلبان را نجات دادند. جالب اینکه در این عملیات فوق العاده خطرناک کل 24 نیرو به همراه خلبان کاملا سالم بدون حتی یک زخمی به پایگاه بازگشتند. خلبان هواپیمای سرنگون شده سوخو24 گفت که می خواهد نظام وظیفه خود در پایگاه هوایی روسیه در سوریه را ادامه دهد. به گفته این افسر عالیرتبه سوری یکی از دلایل موفقیت این عملیات اختلافی بود که میان ترک ها و تروریست های وابسته به آنها پیش آمده بود بوده. چرا که ترک ها تلاش داشتند خلبان را اسیر و به ترکیه ببرند و بعد برای باج گیری سیاسی از روسیه از او استفاده کنند. در حالی که تروریست های مستقر در مکان معتقد بودند که ماجرای آتش زدن خلبان اردنی را باید برای خلبان روسی پیاده کنند تا ترس و وحشت را در دل دیگر خلبانان روس حاکم کنند. و همین اختلاف فرصت داد تا عملیات نجات سازی که باید ظرف چند ساعت طلایی انجام می شد اجرا گردد. چون مخالفین به هیچ وجه پیش بینی طرح ریزی و پیاده سازی چنین عملیات پیچیده ضربتی با این سرعت را نمی کردند. افسر سوری اظهار داشت ژنرال سلیمانی اصرار داشتند خود شخصا بر ریز عملیات نیروهای خود نظارت داشته باشند و تا اطمینان از موفقیت عملیات اتاق عملیات در کنار آنها بودند. به هر صورت این روایت چند نکته را مشخص می کند: 1 — جنرال سلیمانی کاملا سالم است و در خطوط مقدم جنگ با تروریست ها فعالانه هدایت عملیات را عهده دار می باشد و پاسخ شایعات را با عمل خود نشان می دهد و نه با شعار و گفتار. 2 — چیزی به نام مخالفین تندرو و یا میانه رو در سوریه وجود ندارند و همه اینها تروریست هایی هستند که با جامه ها و ماسک های مختلف ظاهر می شوند. 3 — گروه 4+1 نمی توانند در هیچ زمینه ای به دیگر کشورها اطمینان کنند و باید خود طبق نقشه قبلی کار تروریست ها در منطقه را تمام کنند. 4 — هماهنگی های عملیاتی ایران و روسیه در سوریه فوق العاده منسجم است و می تواند همه سد های دشمنان را بشکند. 5 — پس از آتش باری روسیه در منطقه عملیات اکثر نیروهای سوری تبار ارتش آزاد سوریه از منطقه عقب نشینی کرده بودند و کماندو ها با نیروهایی درگیر شدند که هم سوری نبودند و هم اینکه از تاکتیک های نظامی کلاسیک و نه پارتیزانی استفاده می کردند و به همین دلیل احتمال می دهند اینها عناصر نظامی ترک و یا وابسته به ارتش های دیگر کشورها بودند. به دلیل اهمیت سرعت در عملیات کماندو ها مجبور بودند از جسد اینها بگذرند تا به هدف برسند و فرصت شناسایی و یا به اسارت گرفتن آنها را نداشتند. 6 — تروریست های مستقر در این مکان تجهیزات خیلی نو وپیشرفته جنگ زمین به زمین و زمین به هوا در اختیار داشتند که تعداد زیادی از ارتش کشورهای هم پیمان با ایالات متحده در ناتو هم در اختیار ندارند. 7 — طبق اظهار نظر منابع مطلع در ردیابی مکالمات بی سیمی مخالفین به ترتیب زبان های عربی — ترکی — روسی و فرانسوی بیشترین زبان هایی هستند که تروریست ها به آن مکالمه می کنند که مشخص می کند که کشورهایی امروزه بیشتر در خطر بازگشت تروریست ها می باشند و روسیه برای حفظ امنیت ملی خود مجبور است به ادامه مبارزه تا نابودی کل تروریست های موجود در سوریه ادامه دهد.
کد خبر: ۷۸۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۰۵

رسانه های معلوم الحال هر کسی را که همراه احمدی نژاد است می کوبند تا چیزی از آن باقی نماند. من در این مملکت قلم می زنم چون ایران را دوست دارم. این مملکت مظلوم است و مورد هجمه تبلیغاتی قرار دارد. من می نویسم تا اجازه ندهم مشتی ادم کوچک، محقر و خودفروش با تحریف و دروغ مردم را گیج کنند. هر کس در مملکت مورد توجه مردم واقع می شود او را می کوبند. وقتی در مجلس ترحیم مادر آقای احمدی نژاد شرکت کردم، گفتند چرا به آنجا رفتی؟ گفتم دلم خواست بروم، شما چه کار دارید؟ خیلی هم کار خوبی کردم.به گزارش  پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir همزمان با پخش سریال معمای شاه که مقطعی 10 ساله از دوران پهلوی را روایت می کند، حملات رسانه ای به خسرو معتضد مجددا اوج گرفته است. این مورخ برجسته اگرچه طی چند سال اخیر به دلیل همراهی با رئیس جمهور سابق حملات زیادی را متحمل شد اما ترجیح داد از کنار ادعاهای غیر علمی و کینه جویانه با سکوت عبور کند. استاد معتضد می گوید تا آنجایی که خودش هدف حملات بوده، نیازی به دفاع و پاسخگویی ندیده است اما حالا که به بهانه همکاری او با سریال معمای شاه، این مجموعه مورد هجوم قرار گرفته لازم است نکاتی را مطرح کند. خسرو معتضد در گفت و گو با خبرنگار دولت بهار با بیان اینکه سریال معمای شاه حاصل تلاش 4 ساله 150 نفر از عوامل فنی و 1900 بازیگر و هنرور است، گفت: سریال معمای شاه واکنشی به هیچ یک از سریال ها و مستندهای پخش شده توسط شبکه های ماهواره ای نیست، بلکه این سریال مطابق برنامه ریزی صدا و سیما برای روایت تاریخ معاصر کشورمان ساخته شده است. تا امروز سریال های تاریخی زیادی ساخته شده و به حوادث دوره قاجار از جمله جنگ های ایران و روس در قرن 19 میلادی، وقایع دوران ناصرالدین شاه، دوره امیر کبیر، وقایع بعد از مشروطه، اواخر قاجاریه و احمد شاه و دوره پهلوی پرداخته شده است و سریال معمای شاه نیز در همین سیر قرار دارد. وی با اشاره به اینکه از سیاه ترین ادوار ترکیه، دوره حکمرانی عثمانی هاست، اظهارکرد: دولت عثمانی یک دولت ستمگر و زورگو بود و امثال سلطان سلیم، سلطان سلیمان، سلطان مراد، سلطان احمد و سلطان محمد بارها به کشور ما تجاوز کردند و هر بار ایرانی ها در نبردهایی جانانه از پس آن ها بر آمدند. به خصوص سلطان سلیم و سلطان سلیمان با خفت از ایران رانده شدند. در دوران ضعف صفویه بعد از مرگ شاه طهماسب، عثمانی ها توانستند برای مدت 18 سال آذربایجان را از ایران جدا کنند تا اینکه در زمان شاه عباس صفوی دولت ایران دوباره قدرتمند شد. شاه عباس ابتدا ازبک ها را که خراسان را اشغال کرده بودند از خاک ایران بیرون کرد و سپس عثمانی ها را از تبریز و پرتغالی ها واسپانیایی ها را از جنوب ایران راند. با توجه به تحریف تاریخ توسط سریال های ترکیه ای، این ها از جمله مقاطع تاریخی است که می تواند دستمایه ساخت سریال و مجموعه های تلویزیونی باشد. ماجرای همکاری با معمای شاهمورخ برجسته کشورمان درباره همکاری اش با سریال معمای شاه، خاطرنشان کرد: نویسنده و کارگردان این سریال آقای محمد رضا ورزی است که مطالعات تاریخی زیادی دارد. سریال معمای شاه زیر نظر آقای دکتر موسی حقانی رئیس موسسه مطالعات تاریخ معاصر انجام شده و ایشان یکی از محققین برجسته در این حوزه است. آقای محمد رضا ورزی از آنجایی که وسواس زیادی برای روایت درست تاریخ با همه جزئیات دارد، به توصیه آقای حقانی به سراغ من آمد تا درباره جزئیات حوادث تاریخی به این سریال کمک کنم. وی افزود: مسائل فرعی روایت شده در این سریال مانند حادثه 30 تیر، 28 مرداد و سوم شهریور و نیز مسائل جزئی تری مانند لباس پاسبان ها، اسلحه سربازان و ... بر عهده من بوده و کارشناسی فنی این امور را انجام داده ام و مسئولیت پاسخگویی در قبال این موارد بر عهده اینجانب است. علت دشمنی رسول جعفریان با خودم را نمی دانم استاد معتضد با بیان اینکه هیچگاه در قبال اتهام زنی های که شخص خودم را هدف گرفته بود، از خودم دفاع نکردم اما امروز می بینم که به بهانه دشمنی با من به سریال معمای شاه حمله می شود، گفت: علت دشمنی رسول جعفریان با خودم را نمی دانم البته اهمیتی هم برای او قائل نیستم. آقای رسول جعفریان همواره پست های حکومتی زیادی در اختیار داشته و زندگی مرفهی دارد اما با این وجود به نظر می رسد اوقات بیکاری زیادی دارد که صرف اتهام زنی های بی مورد به افراد کند. وی سه سال قبل یک به اصطلاح افشاگری انجام داد و گفت خسرو معتضد زمانی که کارمند وزارات اطلاعات و جهانگیری بوده در سال 50 مقاله ای در مدح شاه نوشته است. روزنامه نگار قدیمی کشورمان در باره ماجرای این مقاله گفت: من در سال 1338 روزنامه نگاری را آغاز کردم و یک سال پیش از آن در حالی که دانش آموز دبیرستانی بودم در رادیو مشغول به کار شدم. همکاری ام با رادیو تلویزیون همواره به صورت قراردادی بود و مدت کوتاهی در سال 43 کارمند پیمانی شدم اما رها کردم و به وزارت بهداری رفتم و در بخش تبلیغات بهداشت مشغول به کار شد و تا سطح رئیس اداره پیش رفتم. خسرو معتضد افزود: در آن زمان به مناسبت جشن های کذایی شاهنشاهی تمام دستگاه ها از جمله ارتش، وزارت اطلاعات و جهانگردی و دانشگاه ها مجبور به همکاری در این زمینه بودند. من در روزنامه ای که به صورت ضمیمه روزنامه های کیهان و اطلاعات منتشر می شد و سردبیر آن ایرج نقوی بود، سلسله مقالاتی درباره تاریخ سامانیان، سلوکیان و تاریخ 500 مورخی که به ایران پرداخته بودند، نوشتم. علاوه بر این مقاله ای هم درباره کوروش نوشتم که سردبیر روزنامه بنا به دلایلی چند سطری به آن اضافه کرد و این همان مقاله مورد اشاره آقای جعفریان است. پیشگویی شوم، راز 71 سالهمورخ برجسته تاریخ معاصر با بیان اینکه در آن زمان جوانی 29 ساله بودم، خاطرنشان کرد: من در سال 44 کتابی نوشتم به نام "پیشگویی شوم، راز 71 ساله" درباره قتل ناصرالدین شاه. محمد علی میرزا درباره ناصر الدین شاه پیش بینی کرده بود که ممکن است در 50 سالگی سلطنتش کشته شود. در این کتاب جریانات مربوط به ناصرالدین شاه را نوشتم و کتابی معمولی بود. انتشار این کتاب مواجه شد با روز 22 فروردین یعنی یک روز پس از تیراندازی به شاه. در نتیجه ساواک به تصور اینکه من در جریان تیراندازی به شاه قرار داشتم، مورد بازجویی ام قرار داد و با حمله به انتشارات همه کتاب های چاپ شده را سوزاند. من به ساواک گفتم که فقط یک مورخ هستم و اطلاعی از تیراندازی به شاه ندارم و این همزمانی کاملا اتفاقی است. ساواک بالاخره نتوانست ارتباط بین این کتاب و تیراندازی به شاه را ثابت کند اما از آنجا روی من بسیار حساس شدند. در آن مقطع کتاب هایی چون بردار کردن شیخ فضل الله و کمیته مجازات را هم نوشتم. وی افزود: سردبیر آن نشریه دولتی برای اینکه کمکی به من کرده باشد و بگوید کتاب معتضد درباره ناصرالدین شاه صرفا تاریخی بوده و حساسیت ساواک را نسبت به من کاهش دهد، چند سطر به مقاله من درباره کوروش اضافه کرد. در آن دوره همه اساتید تاریخ دانشگاه تهران مشغول استخراج تاریخ شاهنشاهی بودند چون تاریخ ایران بود و ربطی به پهلوی نداشت. همه می دانند که من قبل از انقلاب در رادیو و تلویزیون کار می کردم و از سال 39 روزنامه نگار بودم. روزنامه نگار بودن هم در دوران قبل از انقلاب یعنی یعنی پذیرش سانسور. من سردبیر مجله ترقی بودم و همه شماره های آن قبل از انتشار سانسور می شد با این وجود سه بار توقیف شد. در سال ترور منصور اولین کسی بودم که خبر ترور او را دادم چون وظیفه ام اگاه سازی مردم بود. حالا آقای جعفریان می گوید من مداح شاه بوده ام. من از آقای جعفریان می پرسم شما آن موقع کجا بودید؟ احتمالا یا به دنیا نیامده بودید یا آنقدر بچه بودید که خبری از وضعیت سانسور آن موقع نداشته باشید.   معتضد با بیان اینکه هر روز ساعت 13 از رادیو جوان درباره هخامنشیان صحبت می کنم، اظهارکرد: همیشه درباره تاریخ کهن ایران صحبت کرده و خواهم کرد زیرا اگر من به کوروش و تاریخ هخامنشیان نپردازم آدم های بی سواد و نادان در شبکه های ماهواره ای دروغ تحویل مردم می دهند. مردم باید دلایل قدرت و فراز و فرود و در نهایت اضمحلال هخامنشیان را بدانند. علت اینکه اسکندر 23 ساله همه ایران گرفت چیزی به جز فاسد شدن حکومت در اواخر دوره هخامنشیان نبود. 7 ردیف بالاتر از هاشمی رفسنجانیمورخ برجسته کشورمان به اشاره به ممنوع القلم شدنش پیش از انقلاب، خاطرنشان کرد: سند ساواک که خسرو معتضد را ممنوع القلم اعلام کرده، موجود است. جالب اینکه در این سند نام من 7 ردیف بالاتر از آقای هاشمی رفسنجانی و دوستانی چون آقای جلال الدین فارسی قرار دارد. رسانه های معلوم الحال همراهان احمدی نژاد را می کوبندمعتضد ادامه داد: حملات از زمانی شروع شد که در دولت آقای احمدی نژاد کمیسیونی برای گرفتن غرامت جنگ جهانی دوم تشکیل شد و من مقاله ای در این باره نوشتم. مرتبا می گفتند معتضد رفیق آقای مشایی است و بد و بیراه می گفتند در حالی که من آقای مشایی را فقط دوباره دیدم آن هم درباره همین مساله غرامت. رسانه های معلوم الحال هر کسی را که همراه احمدی نژاد است می کوبند تا چیزی از آن باقی نماند. من در این مملکت قلم می زنم چون ایران را دوست دارم. این مملکت مظلوم است و مورد هجمه تبلیغاتی قرار دارد. من می نویسم تا اجازه ندهم مشتی ادم کوچک، محقر و خودفروش با تحریف و دروغ مردم را گیج کنند. هر کس در مملکت مورد توجه مردم واقع می شود او را می کوبند. وقتی در مجلس ترحیم مادر آقای احمدی نژاد شرکت کردم، گفتند چرا به آنجا رفتی؟ گفتم دلم خواست بروم، شما چه کار دارید؟ خیلی هم کار خوبی کردم. بازگشت به رادیو به دستور رهبر انقلابوی با بیان اینکه تا امروز 150 جلد کتاب نوشته که اکثر آن ها توسط بخش خصوصی چاپ شده است، گفت: من یک محقق هستم نه یک چهره سیاسی و با نهادهای مختلف همکاری می کنم. به هیچ جناحی وابسته نیستم. اخیرا 3 جلد کتاب برای وزارت دفاع، 2 جلد کتاب برای نیروی زمینی و 10 جلد کتاب برای شرکت ملی نفت نوشته یا در دست تحریر دارم و به درخواست نهادهای مربوطه روی تاریخ یگان ویژه، آب و برق و صنعت پتروشیمی هم در حال کار هستم. کار من مطالعه و تحقیق است و زمان انقلاب بازنشسته شدم و بازگشتم به رادیو به دستور مقام معظم رهبری بود. اصرارشان بر این است که همه باید به اردوگاه آقای روحانی بروندمورخ برجسته کشورمان با بیان اینکه کینه ها و قساوت ها ناشی از مشاهده لطف و محبت مردم است، گفت: برنامه پلی به گذشته که بسیار پر بیننده بود پس از 8 سال در نتیجه همین قساوت ورزی ها متوقف شد اما محبت مردم متوقف نمی شود. من حاضرم همین الان با آقای جعفریان برویم بین مردم و واکنش آن ها را بسنجیم. اصرارشان بر این است که همه باید به اردوگاه آقای روحانی بروند اما من تمایلی ندارم. گناه من این است که کنار احمدی نژاد هستم و می مانم چون احمدی نژاد تاریخ را دوست دارد و از آن استفاده می کند. آقایان توقع دارند من مثل خودشان ابن الوقت باشم. رسانه های معلوم الحال می خواهند مملکت را تهی کنند و کاری کنند که همه با آسودگی خاطر کنار بکشند تا مملکت دست آدم های بی سواد و بی عرضه باشد.
کد خبر: ۷۷۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۳۰

فیلم سینمایی مزار شریف روایت ‌گر داستان کشتار دیپلمات های ایرانی در کنسولگری ایران در شهر مزار شریف افغانستان است
کد خبر: ۷۷۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۲۸

اشپیگل در یادداشتی می نویسد: «امروزه در دنیا نیاز بیشتری به کلیه احساس می‌شود و ایران تنها کشوری‌ است که در آن دریافت پول برای اهدا کلیه غیرقانونی نیست.»
کد خبر: ۷۷۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۲۴

«سولاف» تصور می‌کند فاجعه‌ای که برایش رخ داده یک بیماری است و خوب خواهد شد، او در ۱۰سالگی نمی‌تواند شرایط جدیدش را باور کند و با آن کنار بیاید، خواهر بزرگتر می‌گوید زمان زیادی طول کشید تا به دو خواهر کوچکترش بگوید که هر سه حامله‌اند. پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir به گزارش فارس، مستند«A۱۵۷» روایت گر زندگی سه دختر کرد سوری است که پدر خود را ۲۰ روز قبل از حمله به شهر توسط  گروه داعش از دست داده‌اند و اطلاعی از مادر خود نیز ندارند و حالا در اردوگاه زندگی می‌کنند. مستند روایت زندگی «روکن»، «هیلین» و کوچکترین خواهر ۱۰ ساله آنها بنام «سولاف» است که بدون خانواده و مدرک شناسایی به نوعی زندانی شده‌اند، آنها حتی برای امور درمانی خود نیز نمی‌توانند از اردوگاه خارج شوند. تا همین بخش از داستان، مستند سوژه کاملی ( جنگ، آوارگی، از دست دادن پدر و ناپدید شدن مادر) برای مخاطب دارد. مستند با چند نما از کمپ آوارگان آغاز می‌شود و شما با دیدن عبارت «A۱۵۷» روی چادر سه دختر نوجوان متوجه چرایی نام‌گزاری مستند بدین نام می‌شوید. خواهر بزرگتر راوی اصلی داستان است و همچون مادری که تنها ۱۵سال دارد برای دو خواهر ۱۰ و ۱۱ ساله‌اش مادری می‌کند، او روبروی دوربین می‌نشیند و آرام آرام اصل ماجرا را برای مخاطب بازگو می‌کند، دختر روزهای پایانی سقوط شهر را با خاطره‌ای از مادر بیاد می‌آورد که در جای جای خانه قرص‌هایی برای خودکشی پنهان کرده بود تا روزی که داعشی‌ها به خانه آنها حمله می‌کنند دختران شرافت خود را حفظ کنند، چرا که در نگاه مادر شرافت بیشتر از زندگی ارزشمند است. روای اصلی مستند موهای خواهرانش را شانه می‌کند و برایشان شعر می‌خواند، شعرهایی که تلخ و دردآورند و انگار خواهر بزرگتر می‌خواهد شما را آماده شنیدن فاجعه‌ای بزرگ نماید که کارگردان از گفتن آن عاجز است. خواهر بزرگتر می‌گوید «سولاف» کوچکترین خواهرش تا بحال ۲ بار اقدام به خودکشی کرده که ناموفق بوده و شرایط روحی بدی دارد، مخاطب تصور می‌کند «سولاف» دوری از مادر و شرایط جنگ را تاب نیاورده و گرچه خودکشی را ناپسند می‌داند اما تا حدودی شرایط وی را درک می‌کند اما باز همه از گفتن اصل ماجرا امتناع می‌کنند. کارگردان دوربینش را بیرون از چادر آورده و زندگی در اردوگاه را به تصویر می‌کشد، بازی‌های پسران نوجوان را که انتهایش در جنگ و نزاع است و آدمهایی که نمی‌دانند چه می‌کنند و سر در گم هستند و باران و سرمایی که چادرهای آوارگان نمی‌تواند راه نفوذش را ببندد. دوربین دوباره به سراغ سوژه‌هایش می‌رود و اینبار با آنها به بیمارستانی صحرایی در خارج از اردوگاه می‌رود و پرده از بارداری «سولاف» بر می‌دارد و در روند مستند متوجه می‌شوی که هر سه دختر نوجوان باردارند... «سولاف» تصور می‌کند فاجعه‌ای که برایش رخ داده یک بیماری است که خوب خواهد شد، او در ۱۰سالگی نمی‌تواند شرایط جدیدش را باور کند و با آن کنار بیاید، خواهر بزرگتر می‌گوید زمان زیادی طول کشید تا به دو خواهر کوچکترش بگوید که هر سه حامله‌اند و باید این شرایط را درک کنند. روای ۱۵ ساله مستند حالا در عرض چند ماه آنقدر بزرگ شده که سرپرستی دو خواهرش را بر عهده گرفته است. مستند «A۱۵۷» از نیمه گذشته و مخاطب به تصور آنکه همه ماجرا را می داند پای درد و دل این سه خواهر می نشیند اما انگار مستندساز عامدانه نمی‌خواهد تمام ماجرا را به تصویر بکشد. روای از لحظه تلخ جدایی وحشیانه و غیر انسانی با مادر خود می‌گوید و لحظه ای که هر سه خواهر به یک مرد داعشی سپرده می‌شوند و وظایفی که در شستن لباس جنگجویان داعشی داشته‌اند. مستند یکباره و در لحظه‌ای که انتظارش را نداری از واقعیتی تلخ پرده بر می‌دارد که تلخی‌های بی پایان گذشته را به محاق می‌برد، خواهر بزرگتر از بارداری هر سه دختر توسط یک جنگجوی داعشی سخن می‌گوید، مسئله‌ای که ... مستندساز در چند مقطع زمانی دوباره به کمپ آوارگان می‌رود که یکی از یکی دردناکتر است، یکبار برای به دنیا آمدن فرزند دختر ۱۵ ساله و قاب‌هایی که از صورت مادر در مواجهه با فرزندش نشان می‌دهد و بار دیگر زمانی که «سولاف» نوجوان نتوانسته با شرایط جدید کنار بیاید و برای سومین بار خودکشی کرده و اینبار متاسفانه موفق شده است و جنین در شکم وی نیز چند ساعت پس از وی مرده بود. در فرم و ساختار مستند«A۱۵۷» اثر چندان پیچیده نیست و روایت خطی دارد و جلوه‌های ویژه و ... که این روزها در برخی مستندهای پرخرج رواج یافته استفاده نمی‌کند و همین مسئله به اثر گزاری بیشتر مستند کمک کرده است. برخی دقایق و لحظات بدون آنکه ضربه‌ای به ماهیت داستان وارد کند می‌تواند با حذف ۱۰ تا ۱۵ دقیقه روایت بهتری داشته باشد. در نهایت می توان گفت مستند«A۱۵۷» اثری برای ثبت در تاریخ است و به سختی می‌توان روایت این سه خواهر کُرد را دید و از آن بعنوان یک مستند نام برد بلکه این تصاویر سندی بر مظلومیت مردمی در دوره‌ای از تاریخ است که بشر ادعا می‌کند در کمال انسانی خود بسر می‌برد.
کد خبر: ۷۶۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۱۹

شهر پر از آتش و دود و گلوله شد و ساعتها درگیریها ادامه داشت تا اینکه هنگ بهبهان آمدند و شهر را تحت کنترل گرفتند ،حکومت نظامی برقرار شد و عده زیادی مجروح و دستگیر شدند
کد خبر: ۷۶۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۱۴

محرمی دیگر را گرامی می داریم چراکه دیگر بار که چندین قرن از غروب غریبانه عاشورا و كربلای ۶۱ هجری می‌گذرد، یاد رشادت، پایداری، عدالتخواهی، شهامت و شهادت حضرت اباعبدالله الحسین (ع)، ابوالفضل العباس(ع) و هفتادو دو پایمرد صحرای کربلا دوباره در دل‌ها جان گرفته است. چون حماسه كربلا و واقعه ی عاشورا مهم‌ترین رخدادی بوده كه مظلومیت امام حسین(ع) و ددمنشی دشمنان اهل بیت را روایت می کند که شاید نظیر چنین حادثه ای در هیچ جای تاریخ اتفاق نیفتاده است. نام حسین(ع) با محرم پیوند خورده و جانفشانی او و یاران باوفایش به محرم، روح و حیات دمیده است. ماه محرم برای شیعیان و عاشقان حسین(ع) از آن سالهای دور تا به حال، ماه حزن و اندوه بوده است. آنان همه ساله به عشق امام حسین(ع) گرد هم می آیند، بر مظلومیتش اشک ماتم می ریزند و از چشمه زلال عنایتش سیراب می شوند ... الا... ای محرم! تو آن مظهر اثبات مظلومیت در زمانی هستی كه بر زاده زهرای اطهر، آن نوه ی پاك پیامبر، جگر پاره نبوت، حضرت امام حسین (ع) سالار شهیدان رحم نكردند و آن جنایت را بوجود آوردند كه تاریخ هرگز آنرا فراموش نخواهد كرد و تا آزادگی در جهان باقی است نام امام حسین (ع) بر سر زبانهاست كه برای آزادگی سر مباركش از بدن جدا شد تا تاریخ شهادت دهد كه او برای آزادگی و مقاومت در مقابل ظلم تا پای جان هستی خود را فدای دین جدش حضرت محمد (ص) نمود. الا... ای محرم! تو آن خشم خونین خلق خدایی که از حنجر سرخ و پاک شهیدان برون زد. تو بغض گلوی تمام ستمدیدگانی که در کربلا، نیمروزی به یکباره ترکید. تو خون دل و دیده روزگاری که با خنجر کینه توز ستم، بر زمین ریخت. تو خون خدایی که با خاک آمیخت. تو شبرنگ سرخی، که در سال های سیاهی درخشید. الا... ای محرم! تو خشم گره خورده سالیانی، تو آتشفشانی، تو بر ظلم دشمن گواهی. تو بر شور ایمان پاکان نشانی. تو هفتاد آیه، تو هفتاد سوره، تو هفتاد رمز حیاتی، تو پیغام فریاد سرخ زمانی. تو موجی ز دریای عصیان و خشمی که افتان و خیزان رسیده است بر ساحل روزگاران. الا... ای محرم! تو فجری، تو نصری، تویی "لیلة القدر مردم، تو رعدی، تو برقی، تو طوفان طفی، تویی غرش تندر کوهساران!الا... ای محرم! تو یادآور عشق و خون و حماسه. تو دانشگه بی نظیر جهاد و شهادت. تویی مظهر "ثار" و "ایثار" یاران.الا... ای محرم! به هنگام و هنگامه ی هجرت کاروان شهیدان. تو آن راهبان روانبخش و مهمان نوازی که در پای ره پوی آزادگان لاله ارغوان می فشانی. الا... ای محرم! به چشم و دل قهرمانان و آزاد مردان که همواره بر ضد بیداد، قامت کشیدند و در صفحه سرخ تاریخ، زیباترین نقش جاوید را آفریدند. تو آن آشنای کهن یاد و دشمن ستیزی که همواره در یادشانی. \الا... ای محرم! تو آن کیمیای دگرگونه سازی که مرگ حیات آفرین را، به نام "شهادت" به اکسیر عشقی که در التهاب سرانگشت سحر آفرینت نهفته است، چو شهدی مصفا و شیرین به کام پذیرندگان می چشانی! عالم همه قطره اند و دریــاست حسینمردم همه بنده اند و مــولاست حسینترسم که شفـاعت کند از قــاتل خویشاز بس که محبت دارد و آقاست حسین نهضت کربلا آیینه‌ای است زلال که دست روزگاران هرگز نتوانسته غبار فراموشی و تحریف بر سیمای آن بنشاند و از شهادت سبط رسول اکرم (ص) در دل‌های مومنان شعله‌ای فروزان است که هرگز خاموش نخواهد شد. سینه‌های عاشقان این فرهنگ مشعلی است که این آتش را در مسیر خود روشن نگاه داشته و در این راه گوی سبقت را از آفتاب سوزان ربوده‌اند. بانگ عزای حسینی برای همیشه از حنجره‌هایی که با منبع جوشان عاشورا الفتی داشته بیرون تراویده و طنین آن هم‌اکنون در همه آفاق و انفس پیچیده است. اینک محرم است و هر سال برای ما جلوه ای تازه دارد اشکها جاری است، ضجه ها پرده گوشها را می نوازد و همه سیاه پوش و محزون گشته اند. پرچم سیاه بر درخانه ها و حسینیه ها و مساجد بر افراشته شده اند! چرا؟ پاسی از شب را در تکایا بسر میبریم، وعاظ و خطبا و سخنوران از مردی (که مروت و آزادگی او نه زبانزد مسلمانان بلکه عامه مردم است) سخن میگویند. همه ی آزاد مردان جهان او را می ستایند و همه شیفتگان عالم در عظمت او متحیرند. راستی خدایش چقدر عزیزش میدارد؟ دوست داشتن او را، محبت به او را، گریه کردن به او را، الگو قرار دادن او را در زندگی؟! او کیست؟ چگونه زیست؟ چگونه سخن گفت؟ چگونه جانش را در راه معشوق نثار کرد؟ او فقط رضای خدا را جست و جان خویش و اهل بیت خویش و اصحاب خویش را با خداوند معامله نمود. تحمل تشنگی و رنجهای عاشورا و اسارت اهل بیت او برای رضای رب العالمین بود تا مکتب و دینش زنده بماند تا جامعه گرفتار در ظلم آزاد گردد. او خواست مسلمانانی که پیامبر و علی و فاطمه را فراموش کرده بودند دوباره برگرداند، او میخواست مردم اسیر و برده دنیا و خواهشهای نفسانی خویش نشوند، او یاد و خاطره معاد را زنده گردانید، او میخواست مکتب توحیدی لا الله الا الله باقی بماند، او میخواست بیت المال مسلمانان که در دست جنایتکاران افتاده بود و همه حیف و میل میشد به مسلمین بازگرداند، او میخواست دوباره قرآن همراه با فهم حقایق تلاوت گردد، او میخواست به انسانهای جهان بفهماند که دیندار واقعی باشند و هیچگاه در مقابل ظلم ستمگران سکوت نکنند و تنها در سایه ی آگاهی از دنیا و همنوعان خود بندگی خداوند را شایسته خویش بدانند.   و اینک محبت حسین(ع) ما را برآن داشت که در عزایش جامه سیاه بپوشیم و با قلبی محزون بر سر و سینه بزنیم. برای همین محرم را آرزو می کردیم و خدا را شاکریم که زنده ایم و تاسوعا و عاشورای دیگری را درک میکنیم اینقدر اشک میریزیم که اگر مقدور باشد، بجای اشک خون بگرییم! تا دوستیمان و شیعه بودنمان را ابراز کنیم تا شاید قابلیت پیدا کنیم که با سیره و خلق وخوی او زندگیمان را رنگ الهی ببخشیم. باشد که چگونه زیستن، چگونه مردن، و آزادگی را از او بیاموزیم. چرا که شناخت هدف و سرلوحه قرار دادن آرمان های امام حسین(ع) سرآغاز درک آزادی و آزاد اندیشی است ... درس آزادی بدنیا داد رفتار حسینبذر همت در جهان افشاند افکار حسینجان خود را در ره صدق و صفا از دست دادزین سبب تا حشر باشد گرم بازار حسینبا قیام خویش بر اهل جهان معلوم کردتابع اهل ستم گشتن بود عار حسینزندگی ناچیز باشد در ره اندیشه هاباشد این گفتار شیرین و گهر بار حسینمرگ با عزت زعیش در مذلت بهتر استنغمه ای می باشد از لعل گهر بار حسین فرا رسیدن تاسوعا و عاشورای حسینی بر آزادگان عالم و عاشقان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) تسلیت باد.
کد خبر: ۷۵۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۰۱

عاشورا نه تنها یک انقلاب است بلکه به دلیل جنبه های سیاسی ، فرهنگی ، عقیدتی و وجه نرم آن به عنوان عالی ترین انقلاب در دل ملت ها ثبت شده و اثرات آن مرزهای عقیدتی ، ملی ، نژادی و قومی را درنوردیده است
کد خبر: ۷۴۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۲۵

مدیرعامل سابق پرسپولیس‌ گفت: ارزش‌های فراوانی با فوت هادی ظهور کرد. تمام باشگاه‌ها و مردم سراسر کشور از خوزستان تا اصفهان و مازندران، پیشکسوتان، هنرمندان و ورزشکاران دیگر رشته‌ها همه کنار هم قرار گرفتند. این زیبایی‌های ورزش است که همه فراموش کرده‌ایم. همه نباید بدی‌های فوتبال و ورزش را ببینیم.  به گزارش پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir به نقل از روزنامه گل، محمد رویانیان یکی از کسانی بود که برخلاف خیلی‌ها بعد از فوت نوروزی نه مصاحبه کرد و نه جلوی دوربین رفت. او که از این اتفاق ناراحت بود، حرف‌های متفاوتی نسبت به دیگران در خصوص خانواده نوروزی و آینده‌شان مطرح کرد. رویانیان در خصوص حضور احمدی‌نژاد در مراسم ختم نوروزی اظهارنظر کرد که در ادامه می خوانید: * پرسپولیس‌ طی دو سال گذشته روزگار خوشی نداشته. چرا شرایط این باشگاه این‌گونه شده؟ از سوءمدیریت گرفته تا همین اتفاق آخر، فوت نوروزی؟- به خاطر این است که آقایان مسیر درست را نرفته‌اند. پرسپولیس‌ طوری طراحی شده بود که پس از دو سال به موفقیت برسد. مسیر پرسپولیس‌ مثل ریل راه‌آهنی بود که آقایان قطار آن را از ریل خارج کردند. قطار پرسپولیس‌ در حال حرکت بود اما نگذاشتند حالا هم نمی‌خواهم دیگر درباره گذشته صحبت کنم. * شما در مراسم نوروزی بی‌سروصدا شرکت کردید...- واقعا ناراحت شدم. او یک جوان فوتبالیست بود که می‌دوید و سالم زندگی می‌کرد. فوت هر جوانی آدم را متاثر می‌کند. حالا اگر این جوان فوتبالیست هم باشد، به خاطر دامنه وسیع فوتبال، ناراحتی و اندوه بیشتر می‌شود. از فوت هادی حتی کسانی که او را نمی‌شناختند یا پرسپولیس‌ را قبول نداشتند، ناراحت شدند. اما فوت هادی یک جنبه مثبت هم داشت. * فوت هادی چه جنبه مثبتی می‌تواند داشته باشد؟- این اتفاق چهره زیبای نهفته در فوتبال را نشان داد. ارزش‌های فراوانی با فوت هادی ظهور کرد. تمام باشگاه‌ها و مردم سراسر کشور از خوزستان تا اصفهان و مازندران، پیشکسوتان، هنرمندان و ورزشکاران دیگر رشته‌ها همه کنار هم قرار گرفتند. این زیبایی‌های ورزش است که همه فراموش کرده‌ایم. همه نباید بدی‌های فوتبال و ورزش را ببینیم. * اگر سیاست نبود شاید چهره ظاهری فوتبال هم زیبا می‌ماند.- قبول دارم. سیاسی‌کاری‌ها، سیاست‌بازی‌ها و رفتارهای غیرشفاف در کنار دخالت‌های دولت باعث شد تا فوتبال آسیب ببیند. یکی از کسانی هم که از این سیستم و روش آسیب دید ما بودیم. اگر بخش خصوصی وارد فوتبال شود، انسجام اجتماعی هم بیشتر می‌شود. * یکی از مهمان‌های ناخوانده و سیاسی مراسم ختم نوروزی کسی نبود جز احمدی‌نژاد دوست شما. می‌گویند برای تبلیغات به این مراسم آمده بود؟- با شناختی که من از احمدی‌نژاد دارم، فکر نکنم برای تبلیغات آمده باشد. او فوتبالی است و همیشه در سالن سرپوشیده فوتبال بازی می‌کند و ورزش موردعلاقه‌اش فوتبال است. با این حال فکر نکنم کار احمدی‌نژاد تبلیغی بود. * اما می‌گویند او استقلالی‌ است برای همین بعید بود برای ختم یک پرسپولیسی‌ حاضر شود.- او به عنوان یک استقلالی به مراسم ختم نوروزی آمد. احمدی‌نژاد یک استقلالی دوآتیشه است و از بردهای استقلال برابر پرسپولیس‌ کیف می‌کرد. یادم هست در آن دربی که 3 بر 2 شد، وقتی تا دقیقه 80 پرسپولیس‌ با 2 گل عقب بود، به زریبافان گفت این هم از پرسپولیس‌، دیدید قدرت ندارد، برویم خانه... از دفتر کارش تا خانه، 10 دقیقه بیشتر راه نبود. وقتی رسید خانه و شنید که 3 گل خوردند، بنده‌خدا احمدی‌نژاد هنگ کرد که چطور می‌شود پرسپولیس‌ ظرف 10 دقیقه 3 گل زده باشد. من هم بعدا برایش کری خواندم. * پس حسابی از استقلال حمایت می‌کرد؟- بله، همیشه از فتح الله زاده حمایت می‌کرد. * شنیدید که افشارزاده قرار است از استقلال برود. دوباره همان ماجراهای پرسپولیس‌ برای استقلال تکرار می‌شود.- من درباره استقلال نظری ندارم اما در این سال‌ها این پرسپولیس‌ بود که زیاد تغییر داشت نه استقلال. جا دارد از خاکسپاری سردار بزرگ اسلام شهید همدانی، این مدافع حریم اهل بیت (ع) یادی بکنیم. او با شهادتش به کاروان کربلا متصل شد. از خدا بخواهیم که ما هم در صف بزرگ پشت او برای شهادت قرار بگیریم و توفیق شهادت برای اسلام و وطن‌مان را داشته باشیم. * اگر مدیرعاملی استقلال را به شما پیشنهاد بدهند قبول می‌کنید؟- نه بابا... خیلی غلیظ می‌گویم نه. من فقط در پرسپولیس‌ مدیریت می‌کنم و یک پرسپولیسی‌ هستم. * برای دیدار پرسپولیس‌ و صبا به ورزشگاه آزادی می‌روید؟- چرا بروم؟ این یک بازی عادی است و نباید زیاد آن را سخت بگیریم و حساس کنیم. این دیدار یک بازی ساده بعد از فوت هادی نوروزی است. پرسپولیس‌ باید برای این دیدار از فضای فوت هادی بیرون بیاید. زمانی که در جبهه بودیم اطرافیان‌مان در کنارمان یا بغل‌مان شهید می‌شدند اما این باعث نمی‌شد که ما کنار بکشیم بلکه با قدرت بیشتری می‌جنگیدیم. حالا هم باید پرسپولیس‌ با قدرت بیشتر به کارش ادامه دهد. خداوند هادی نوروزی را هم بیامرزد. * اینکه باشگاه پرسپولیس‌ گفته با هادی نوروزی و پسرش قرارداد می‌بندد، کار درستی است؟- این کارها، کارهای احساسی است. برای زنده نگه داشتن یادش کارهای دیگری هم می‌توان کرد. متاسفانه در چنین مواقعی رفتارها احساسی می‌شود. بعد از فوت هادی، احساسی برخورد کردند. ما در این مملکت کم جوان‌های‌مان شهید نشدند. نباید این‌قدر احساسی رفتار کنیم. من از بزرگ‌ترها تعجب می‌کنم که چنین حرکت‌های بی‌سرانجامی را مطرح می‌کنند. باید واقعیت‌ها را بفهمیم و بصیرت داشته باشیم. ما همین چند روز پیش یکی از سردارهای بزرگ کشورمان که 45 سال مبارزه کرد را در سوریه از دست دادیم و پرپر شد. او در وصیتنامه‌اش گفته که فرزندانش دنبال مال دنیا نباشند و خودش را فدای اسلام کرد. هادی هم نگفته بعد از فوتش با او قرارداد ببندند. آقایان نمی‌خواهند صدقه بدهند. همین که طلب هادی را بدهند کافی است. باشگاه باید منطقی فکر کند و یک برنامه برای تامین بخشی از زندگی خانواده نوروزی داشته باشد. مثل اینکه یکی از اعضای باشگاه را به عنوان کارمند باشگاه استخدام کنند یا موضوعی که الان به ذهنم رسید هم بد نیست. * چه راهکاری به ذهن‌تان رسید؟- رییس جمهور روحانی به مازندران رفته بود. اگر واقعا به فکر خانواده نوروزی بودند، می‌توانند از طریق استاندار و نمایندگان استان، درخواستی را به رییس‌جمهور بدهند تا یک مرکزی را به‌نام هادی نوروزی افتتاح یا به بهره‌برداری برسانند. مثل یک سالن ورزشی یا امثال این مراکز که بخشی از درآمد آن را به خانواده نوروزی اختصاص بدهند. این کارها بهتر است از اعلام بستن چنین قراردادهایی که شدنی نیست. * گویا شما نامه‌ای به سران دولت داده‌اید؟- بله، نامه‌ای برای رییس جمهور درباره وضعیت ورزش و فوتبال فرستاده‌ایم و از طریق مسوولان دولتی و نمایندگان مجلس سعی کردیم نظرات‌مان را به گوش رییس‌دولت برسانیم اما هنوز جوابی نگرفته‌ایم.
کد خبر: ۷۴۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۲۳

كنفرانس بين المللى غدير و صلح جهانى در كشور آلمان روز ١٢ مهر٩٤  با حضور جمع كثيرى از علما وانديشمندان و امامان جمعه وجماعت وشيعيان علاقه مند از سراسر اروپا  در كشور آلمان  به ميزبانى مركز اسلامى امام على ع بر گزار شد
کد خبر: ۷۳۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۱۳

تاجگردون: برجام واقعیت رهایی از بن بست‌هاست ما ایستادیم تا پذیرفتند که هسته‌ای شدن حق مسلم ماست
کد خبر: ۷۳۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۱۲