« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
برچسب ها
آوای رودکوف:سوت آغاز نيمه دوم انتخابات مجلس شوراي اسلامي به صدا درآمد و 8 صبح پنجشنبه گذشته 2 ارديبهشت ماه، مهلت يك هفته‌اي 136 نامزد براي تبليغات شروع و شكل و شمايل 21 استان كشور انتخاباتي شد.
کد خبر: ۹۴۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۲/۰۴

آوای رودکوف:در بیست و ششمین اجلاس عمومی شورای عالی استان‌ها،‌ تفاهم‌نامه‌ای میان شورای عالی استان‌ها و وزارت دادگستری در راستای استفاده حداکثری از ظرفیت‌های شوراها در امر مبارزه با فساد به امضاء طرفین رسید.
کد خبر: ۹۲۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۱/۱۹

صالحی: همه ما باید دلواپس باشیم. خود تیم مذاکره کننده از دلواپسان اصلی موضوع بودند. ما مسئولیت سنگین حقوق یک ملت را بر دوش می‌کشیدیم که مجاز به اشتباه کردن نبودیم، چون تبعات اشتباه ما روی یک ملت منعکس می شود.
کد خبر: ۹۲۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۱/۱۷

پایگاه خبری آوای رودکوف: باشگاه خبرنگاران جوان نوشت: داستان‌های گوناگونی از دلاوری‌های این سردار بزرگ نقل می‌شود که هیچگاه درستی یا نادرستی‌شان از طرف هیچ مقام رسمی تأیید نشده است.
کد خبر: ۹۲۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۱/۱۴

آوای رودکوف:روزنامه اسرائيلي "جروزالم پست" با انتشار گزارشي به تصاوير منتشر شده از سوي سايت هاي خبري ايراني از حضور يک نماينده مجلس ايران در روستايي در نزديکي دمشق در کنار مستشاران ايراني خبر داده است.
کد خبر: ۹۲۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۱/۱۱

فیروز اصلانی حقوقدان و عضو هیأت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران با بیان اینکه امکان ردصلاحیت منتخبان مجلس فاقد صلاحیت تا پیش از صدور اعتبارنامه‌ها وجود دارد، گفت: اگر نامزدی بدون داشتن شرایط قانونی رأی هم بیاورد، طبق قانون فاقد صلاحیت است. به گزارش پایگاه خبری آوای رودکوف ؛فیروز اصلانی حقوقدان در گفت‌وگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس در پاسخ به سؤالی درباره وضعیت حقوقی پیش آمده درباره عدم استعفای نجفی یکی از کاندیداهای منتخب تهران مجلس شورای اسلامی اظهارداشت: اصل 62 قانون اساسی شرایط نامزدهای انتخابات مجلس را  بر عهده قانون عادی قرار داده است. طبق مواد 28، 29 و 30 قانون انتخابات افراد برای ثبت‌نام در انتخابات مجلس شورای اسلامی باید دارای شرایط ایجابی و سلبی باشند و این شرایط باید توسط هیات‌های اجرایی و نظارت و نهایتا شورای نگهبان احراز شود. وی تصریح‌کرد: برخی اشخاص بنا بر  قسمت الف ماده 29 از داوطلب شدن در حوزه های سراسر کشور محرومند مگر آنکه حداقل 6 ماه قبل از ثبت نام از سمت خود استعفا کرده و به هیچ وجه در آن پست شاغل نباشند، ازجمله قانون‌گذار در بند 18 از قسمت الف همین ماده به صراحت معاونین و مشاورین استانداران را از جمله اینگونه افراد مقرر کرده است. اصلانی با بیان اینکه افراد باید در مهلت قانونی استعفا دهند،‌ تصریح‌کرد: استعفا دادن تنها ملاک نیست بلکه استفعا فرد باید مورد پذیرش مقام مسئول هم قرار بگیرد، زیرا  ممکن است فرد استعفا داده باشد اما این استعفا به صورت رسمی مورد پذیرش مقام مسئول قرار بنگرفته باشد، علوه بر این رعایت ضرب الجل زمانی مقرر یعنی 6 ماه قبل از ثبت نام است. یعنی اگر بعد از مهلت قانونی استعفا دهند، این امر قابل قبول نیست و ثبت نام آنان برخلاف صریح قانون صورت گرفته و  به علت فقدان شرایط باید رد صلاحیت ‌شوند. این استاد درس نظام‌های انتخاباتی خاطرنشان کرد: علاوه بر این ممکن است فردی استعفا دهد و فرد مسئول هم استعفا وی را مورد موافقت قرار داده باشد اما فرد پس از استعفا عملا به کار و مسئولیت خود ادامه دهد و به رتق و فتق امور بپردازد و آثار این فعالیت نیز در معرض دید افراد بوده و اسناد قابل استناد اعم از حکم و امضا و جواب به ارباب رجوع و ارائه مشاوره و پاسخگویی هم از این اشتغال وی به پست مربوطه حکایت کند. یعنی در واقع به صورت صوری استعفا داده باشد و به صورت صوری استعفایش پذیرفته شده باشد، که در این صورت نیز بر اساس قانون فرد قادر به شرکت در انتخابات نیست و در صورت شرکت در انتخابات حضورش مورد پذیرش نیست. این کارشناس مسائل حقوقی تصریح کرد: نظارت شورای نگهبان تا آغاز به کار مجلس شورای اسلامی ادامه دارد و پس از صدور اعتبارنامه‌ها می‌توان مرحله انتخابات را پایان‌یافته تلقی کرد. اما پیش از آن امکان ردّ صلاحیت برای افرادی که فاقد صلاحیت باشند، وجود دارد. دکتر اصلانی با بیان اینکه وفق قانون شورای نگهبان نظارت عام و فراگیر دارد و تا اخرین لحظه انتخابات باید و صلاحیت دارد که از آرا مردم پاسداری کند و نگذارد افراد فاقد صلاحیت قانون را زیر پا بگذارد، تصریح کرد: شورای نگهبان مرجع قانونی تعیین کننده ای است که باید در این مواقع اینگونه موارد قانونی را به‌طور جدی مورد توجه قرار ‌دهد. وی  درباره نامزدی که در روزنامه‌ها اعلام شده که در مهلت قانونی استعفا نداده و شاغل در پست ممنوعه قانونی بوده است گفت: در صورتی که  صدور حکم  انتصاب آقای نجفی که به امضای مقام مسئول رسیده و الان تصویر آن در پایگاه‌های خبری منتشر و کلیشه شده، صحت داشته باشد از حیث حقوقی هیچ شکی وجود ندارد که فرد مذکور مشمول منع قانونی بند 18 ماده 29 بوده و به هیچ‌وجه ثبت‌نام وی برای نامزدی توجیه‌بردار نیست و حتی اگر کسی بدون داشتن شرایط قانونی رأی هم بیاورد فقدان صلاحیت وی همچنان برقرار است و بدلیل فقدان شرایط و نص صریح قانون از نامزدی محروم است و تنها فرد واجد شرایط قانونی می‌تواند در معرض رقابت انتخاباتی قرار گیرد و آرای مردم را  به خود اختصاص دهد. لذا فقدان صلاحیت وی همچنان باقی است و شورای نگهبان و هیأت نظارت در استان باید در این زمینه ورود کرده و از آرای مردم  که به اعتماد رعایت مقررات و قانون به صندوق ریخته شده حراست کنند و نگذارند آرای مردم به فرد فاقد شرایط داده شود. این کارشناس مسائل حقوقی در پایان این توجیه را که قرار بوده چارت سازمانی و ساختار معاونت‌ها و پست‌های سازمانی استانداری‌ها توسط سازمان مدیریت ابلاغ شود، مردود دانست و گفت: حتی اگر پست ایشان مشاور هم بود مشمول محروم شدن بود چه رسد به پست اجرایی که بالاتر از مشاور است. لذا  این سؤال جدی وجود دارد که اگر پستی موجود نبوده و چارت سازمانی جدید ابلاغ و ساختار استانداری اصلاح شده بود، پس بر چه مبنایی برای آقای نجفی حکم انتصاب به سرپرستی معاونت استانداری که یقیناً بالاتر از مشاور است، صادر شده است؟ این استاد حقوق اساسی دانشگاه تهران در پایان تصریح کرد: رعایت مُرّ قانون مورد  انتظار مردم است. یقیناً با توجه به ابهام و شبهه ایجاد شده و مطالب قطعی منعکس شده در رسانه‌ها و نص صریح بند 18 ماده 29 قانون انتخابات، شورای نگهبان به انتظار جدی و برحق مردم پاسخ خواهد داد و در این زمینه ورود کرده و با اتخاذ تصمیم شایسته به مُرّ قانون و نص صریح آن عمل خواهد کرد.
کد خبر: ۸۹۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۲/۱۴

 و اکنون ای مردم بیدار و همیشه در صحنه کهگیلویه، آمده همان مردی از جنس امید و روشنایی، ناجی که این روزها، ندای آمدنش ترانه هر کوی و برزنی شده است و مردمش پیوسته سرود آمدنش را می خوانند و او را می خواهند
کد خبر: ۸۷۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۲۸

آوای رودکوف: مدیر کل کتابخانه های عمومی کهگیلویه و بویر احمد با سپاس از حضور معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در غرفه کتابخانه های عمومی به ارائه گزارش مختصری از وضعیت کتابخانه های عمومی استان پرداخت
کد خبر: ۸۶۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۱۴

عمر مجلس نهم رو به پایان است و داوطلبان نمایندگی در تکاپو برای راه یافتن به مجلس هستند؛ اما راه‌یابی به مجلس و نماینده مردم شدن به این سادگی‌ها نیست. به گزارش پایگاه خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir به نقل از  مهر، در این رقابت انتخاباتی نامزدهای معروف و کمترشناخته در کنار هم باید به تبلیغات بپردازند تا بلکه بتوانند نظر مردم را جلب کنند و بر کرسی مجلس شورای اسلامی تکیه بزنند. اما روش‌های رای جمع کردن به چه شکل است و چقدر برای این نامزدها آب می‌خورد؟ هزینه تبلیغات حداقل ۷۰میلیون تومان به طور کلی می‌توان گفت برای راه‌یابی به مجلس نامزدها باید هزینه‌هایی متقبل شوند؛ اما این هزینه‌ها در افراد مختلف متفاوت است. یکی از خبرنگاران پارلمانی درباره این هزینه‌های تبلیغاتی می‌گوید: «در حالت کلی لازم است تمامی نامزدها تا میزانی برای ورود به مجلس، خرج کنند و حتی اگر فرد چهره شناخته‌شده‌ای هم باشد، این امر ضروری است؛ اما مسائلی روی میزان و روش تبلیغات تاثیرگزار هستند: مواردی مثل اینکه حوزه انتخابیه چند شهرستان دارد، کلان‌شهر محسوب می‌شود یا نه، لیستی وارد انتخابات می‌شود یا تک نامزدی و غیره. به نظر من هزینه‌های حداقلی انتخابات از ۷۰ تا ۱۰۰ میلیون شروع می‌شود و تا بی‌نهایت ادامه دارد. هزینه‌هایی که برای عکس و تهیه بیلبورد تا برگزاری همایش و میتینگ خرج می‌شود.»از خرج ۳میلیونی برای بیلبورد تا شام و نهار دادن برای رای جمع کردن! این خبرنگار مجلس به این نکته اشاره می‌کند که نمی‌توان رقم دقیقی برای هزینه‌های تبلیغات مجلس در نظر گرفت؛ چرا که شرایط این نامزدها و حوزه‌های انتخابیه آن‌ها با هم متفاوت است.«رقم دقیقی برای اقلام تبلیغاتی نامزدها وجود ندارد و در هر فرد این میزان متفاوت است. ممکن است یک نفر برای پوستر و بنرهای تبلیغاتی خود ۵۰ هزار تومان خرج کند. ممکن است فرد دیگری ۳میلیون تومان خرج کند و یک نفر دیگر حد میانه این دو. حوزه انتخابیه هم در میزان و نوع تبلیغات و هزینه آن‌ها موثر است. معمولا در تهران و دیگر کلان‌شهرهای کشور، به غیر از کارنامه افراد، لیست و ائتلاف خیلی تاثیرگذار است؛ یعنی غالبا مردم در کلان‌شهرها لیستی رای می‌دهند و به صورت فردی رای آوردن کار بسیار سختی است. البته مواردی بوده‌اند که به دلیل چهره بودن، رای آورده‌اند؛ اما در حوزه‌های انتخابیه کوچکتر داوطلبان از هر ترفندی برای رای آوردن استفاده می‌کنند. اتفاقاتی مثل شام و نهار دادن، هزینه برای خرید رای، وعده و وعید دادن در برخی از این حوزه ها مرسوم است. اتفاق دیگری که در حوزه های انتخابیه کوچکتر موثر است، مسئله اختلافات قومی و قبیله‌ای است که نمایندگان روی این مسائل دست می‌گذارند و به واسطه همین قضیه رای جمع می‌کنند. تصور من این است که در شهرستان‌ها هزینه تبلیغات زیاد باشد؛ چون در کلان‌شهرها مردم لیستی رای می‌دهند و هزینه بین اعضای ائتلاف تقسیم می‌شود. البته هزینه تبلیغاتی در کلان شهرهایی مثل تهران و اصفهان خیلی بالاست؛ اما هزینه‌های جانبی در شهرستان‌ها اگر از کلان‌شهرها بالاتر نباشد، حداقل برابر است؛ چون در این حوزه‌ها چهره‌های ناشناخته زیادند و این نامزدها خیلی موارد را باید به مردم ثابت کنند.» پیام تبلیغات مهم‌تر از خود تبلیغات است این خبرنگار می‌گوید که چهرهای معروف به اندازه تازه‌واردها نیاز به تبلیغات دارند. «شاید به نظر برسد که چهره‌های شناخته‌شده کمتر به تبلیغات احتیاج دارند. این حرف تا حدی درست است؛ اما فضای پروپاگاندای پیش از انتخابات به گونه ای است که حتی اگر شما چهره‌ای شناخته شده برای مردم باشید، باید حرف جدیدی بزنید؛ چون تبلیغات خود فی نفسه موثر نیست. حرفی که در این تبلیغات گفته می‌شود و اینکه چقدر این حرف تازه و جدید باشد، مهم است و این پیام تبلیغاتی است که مورد توجه قرار می‌گیرد.» نامزدهایی که به اسم افشاگری، علیه هم کانال تلگرامی راه می‌اندازند این فعال رسانه‌ای معتقد است که تبلیغات مجازی، به یکی از ابزارهای اصلی تبلیغات تبدیل شده‌اند. «تبلیغات مجازی، از آن دسته تبلیغاتی هستند که در چند سال اخیر به موارد مورد توجه کاندیداهای انتخابات اضافه شده است. شبکه‌های اجتماعی با اینکه در تولید محتوا ضعیف هستند، سرعت انتقال بالایی دارند و امروز نامزدهای انتخاباتی از این ظرفیت به شدت استفاده می‌کنند. به چند دلیل هم به این ظرفیت مورد توجه واقع می‌شود: یکی اینکه هزینه این تبلیغات، هزینه پایینی است. دوم اینکه بسیار موثر است؛ چون هم در دسترس مردم است هم مردم هم علاقه‌مند به استفاده و تاثیرپذیری هستند و سوم اینکه خیلی از لحاظ قانونی قابلیت پیگیری ندارند که در این فضاها چه می‌گذرد که البته این عامل دردسرزا هم می‌تواند باشد. الان اکثر نامزدهای انتخاباتی گروه ها و کانال هایی در تلگرام برای درج آخرین اخبار اتفاقات مربوط به خود راه انداخته‌اند. البته خیلی از نامزدها علیه رقیب از این شبکه ها استفاده می‌کنند. امری که خود نام آن را افشاگری یا نقد عملکرد می‌گذارند.»باید درباره هزینه‌های تبلیغات شفاف‌سازی شود این خبرنگار در آخر یک هشدار درباره منبع این هزینه‌های تبلیغاتی می‌دهد. «نکته ای که در این هزینه‌ها خیلی مهم است این است که باید این هزینه ها شفاف شود و مشخص شود هر کدام از این نامزدها از کدام منبع برای کارهای تبلیغاتی خود خرج می‌کنند. این اولین اشتباه است چون این آدم وامدار یک سری افراد یا جناح یا یک سری سرمایه‌دار خواهد شد و وقتی تکیه زد بر صندلی مجلس، در گام اول به جای اینکه وکیل مردم باشد وکیل آن فرد یا افرادی می‌شود که برای راه یافتن او به مجلس هزینه کرده‌اند. اگر این منابع هزینه‌های تبلیغاتی مشخص شود، بعد که این فرد وارد مجلس شد، می‌توان مناسبات او را در مجلس فهم کرد؛ مثلا ممکن است از صنفی پول گرفته باشد و همین باعث شود موقع تصویب قانونی در مجلس به دفاع از این صنف و نه مردم حرفی بزند؛ یعنی نتیجه این قانون به نفع یک صنف خاص باشد نه مردم.» برای هر رای باید ۱۵ هزار تومان خرج کرد! رسول مشاور نامزدهای انتخاباتی است و آن‌ها در رای جمع کردن کمک می‌کند. او درباره نحوه مشاوره دادن خود به نامزدهای می‌گوید: «نامزدهای انتخاباتی به ما مراجعه می‌کنند. ما اول یک برآورد از کل هزینه‌ها به آن‌ها می‌دهیم. در گام بعدی برای آن‌ها اولویت‌بندی می‌کنیم. مثلا شما چقدر برای بنر و پوستر تبلیغاتی باید خرج کنید یا اصلا احتیاجی به آن دارید یا خیر. چه تبلیغاتی برای شما موثرتر است و کجا باید بیشتر هزینه کنید؟ ساختن فیلم تبلیغاتی و کلیپ برای شما توصیه می‌شود یا خیر؟ من علاوه بر ارائه این مشاوره ها این افراد را به عکاس و چاپخانه‌ها و غیره وصل می‌کنم و به آن‌ها کمک می‌کنم که کلیپ بسازند و تبلیغات خود را مدیریت کنند. مثلا الان شاید به جای فیلم‌های تبلیغاتی، کلیپ‌های تبلیغاتی که در تلگرام دست‌به‌دست می‌شوند، تاثیرگذاری بیشتری داشته باشند. من ذهنیت این نامزدها را به طور کلی به هم می ریزم. مثلا بیشتر آن‌ها هزینه اصلی را در پوستر و بیلبورد و پوستر می‌دانند. من آن‌ها را به سمت حوزه های رسانه ای و شبکه های اجتماعی و تماس‌ها رودررو سوق می‌دهم و از این طریق سعی می‌کنم هزینه های آن‌ها را هم کاهش بدهم.»این مشاور تبلیغاتی می‌گوید مشکل عمده اکثر نامزدهای انتخاباتی، برآورد اشتباه از هزینه‌های انتخابات است. مشکلی که در تبلیغات برخی از این نماینده‌ها مشاهده می‌شود این است که خیل اوقات این هزینه‌ها هدر می‌رود. یعنی هزینه زیادی می‌کنند؛ اما آورده چندانی برای آن‌ها ندارد. چرا که یا برآورد درستی از هزینه‌‌ها ندارند و در اواسط کار با کمبود بودجه مواجه می‌شوند یا شناخت درستی از جمعیتی که می‌خواهند از آن رای جمع کنند، نمی‌شناسند. من برای تخمین زدن هزینه های تبلیغاتی نامزدها یک فرمول دارم که به نامزدها می‌گویم برای هر رای باید ۱۵هزار تومان هزینه کرد؛ یعنی مثلا کسی که ۲۰هزار رای می‌خواهد، ۳۰۰میلیون باید هزینه کند. البته وقتی تعداد رای بالا می‌رو، این رقم کمتر می‌شود.» الزام به قانون و توجه به اخلاق در تبلیغات نامزدها، از دغدغه‌های همیشگی رهبر انقلاب بوده است. ایشان در تاریخ دهم دی‌ماه امسال در دیدار دست اندرکاران انتخابات فرمودند: « تمکین همه دستگاههای دست اندرکار انتخابات به قانون و رعایت مُرّ قانون، اهانت نکردن به نهادهای قانونی، مشوش نکردن اذهان عمومی، «هانت نکردن نامزدهای انتخاباتی به یکدیگر و حتی پرهیز از غیبت، ندادنِ و عده های غیرعملی و غیرقانونی، و برخورد صادقانه با مردم از جمله معیارها و آداب لازم برای یک رقابت سالم انتخاباتی است.»
کد خبر: ۸۵۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۰۹

به گزارش پایگاه خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir، بیستمین نشست علمی دبیرخانه دین‌پژوهان کشور با عنوان «اصول روان‌درمانگری و مشاوره با رویکرد اسلامی با سخنرانی دکتر مسعود جان‌بزرگی و حضور جمعی از اساتید و پژوهشگران حوزه و دانشگاه در دبیرخانه دین پژوهان کشور برگزار شد. «پیشینه و هدف پژوهش اصول روان درمانگری و مشاوره با رویکرد اسلامی»، «مخالفت جریان پوزیتیویستی علم با روان درمانگری با رویکرد اسلامی»، «ساختار و پایه‌های الگوی روان درمان‌گری»، «مکاتب و اصول روان‌درمان نگری»، «پذیرفته شدن معنویت برای انسان و پذیرفتن توجه انسان به معاد در روان‌شناسی»، «میدان‌های ادراکی انسان در روان درمان‌گری»، «طبیعت مادی و سیستم وجودی انسان بر اساس تعبیرهای قرآنی»، «عدم تعارض شاخصه‌های روانشناسی دینی با یافته‌های تجربی»، «اصول مشورت اسلامی در فرایند درمان»، «شاخص‌های اصلی در حوزه تخصصی مشاوره اسلامی» و «ماهیت‌های اصلی ادراکی انسان»، محورها و موضوعات بودند که استاد مسعود جان‌بزرگی در این نشست علمی به تشریح آن پرداخت. سخنران این نشست علمی در ابتدا ضمن اشاره به نقش بسیار مهم آیت‌الله غروی در این پژوهش، پیشینه پژوهش در اصول روان درمانگری و مشاوره با رویکرد اسلامی را دو دهه قبل عنوان کرد و افزود: پژوهش‌های تخصصی در زمینه روان‌درمانگری در دانشگاه‌های تا دو دهه قبل مورد توجه نبود و کسی به این امر نمی‌پرداخت و جریان پوزیتیویستی علم نیز در ابتدا اجازه نمی‌داد رویکردهای دینی به ثمر بنشیند؛ اما کم‌کم فضای این امر ایجاد شد و بزرگانی از جمله استاد جلالی با مطرح کردن مباحث «توحید درمانی» فضای امیدواری را در این زمینه به وجود آوردند.دکتر جان‌بزرگی هدف از پژوهش در زمینه را پاسخ به یک نیاز اصلی مبنی بر این که چرا اصول روان درمانی مبتنی بر متدهای بومی و دینی ما تدوین نشده است عنوان کرد و افزود بدین منظور بررسی و تطبیق اصول روان‌درمان‌گری با اصول دینی در دستور کار قرار گرفت. وی در ادامه به تشریح ساختار الگوی روان درمانی پرداخت و از «انسان شناسی و شخصیت»، «ترسیم سلامت انسان»، «قابلیت ارزیابی عینی شاخص‌های سلامت و بیماری» و «بیان فرایند درمان» به عنوان چهار پایه اصلی ساختار الگوی روان درمانی یاد کرد.  پژوهشگر برگزیده حوزه دین در ادامه ضمن تشریح مکاتب موجود در زمینه روان‌درمانگری، از مکتب «روانکاوی یا روان‌تحلیل‌گری» به عنوان یکی از مکاتب بزرگ مورد تدریس در دانشگاه‌های دنیا نام برد و ادامه داد: در این مکتب انسان شر، متعارض و مجبور تعریف می‌شو در حالی که وقتی کسی ذات انسان را واجد تعارض و شر می داند، قطعا با درمان این فرد باز هم این تعارضات ادامه خواهد داشت.وی افزود: مکتب دیگر، «مکتب رفتاری نگری» است که انسان را به رفتارهای قابل مشاهده، ارزیابی و سنجش تشبیه می‌کند و اصل درمان را بر شرطی‌سازی و یادگیری قرار می‌دهد. این مکتب نیز انسان را منفعل و مجبور ولی خنثی می‌داند. این روانشناس دینی، از «مکتب انسان‌نگری» به عنوان سومین مکتب در این زمینه نام برد و افزود: طرفداران این مکتب انسان را موجودی پاک و آزاد می‌دانند که می‌تواند خود را مدیریت کند و آن‌چه که انسان را هدایت می‌کند، خود انسان است، ولی در دیدگاه طرفداران این مکتب تناقض‌های متعددی وجود دارد. دکتر جان‌بزرگی افزود: «مکتب اگزیستانسیالیسم» نیز انسان را آزاد، محترم، فاقد وجود ثابت و محصول فرافکنی خود تعریف می‌کند، به عبارت دیگر انسان را بین بودن و شدن تعریف می‌کند. مکتب «شناختی‌ها» نیز انسان را محصول تفکر خود می‌داند و معتقد است، انسان همان‌گونه که تفکر و تصور می‌کند تعریف می‌شود و رفتار می‌کند. سخنران این نشست علمی اصول این مکاتب را دو حوزه «هستی‌شناسی» و «خود فرد» عنوان کرد و تأکید کرد در این مکاتب فضای ادراکی انسان شامل «هستی» و «رابطه با خود» است و این مکاتب کاری به ماورا و محیط غیبی ندارند. دکتر جان‌بزرگی در ادامه به بحث «پذیرفتن معنویت برای انسان در روانشناسی» و «پذیرفتن توجه انسان به معاد در روان‌شناسی» پرداخت و خاطرنشان کرد: در روان‌شناسی، از دهه 90 به بعد، معنویت انسان مورد توجه قرار گرفت و تحقیقات به این سمت و سو رفت که انسان را نمی‌توان فاقد معنویت تصویر کرد؛ و در ابتدای قرن 21 انسان به عنوان موجودی زیستی، اجتماعی و معنوی معنی شد، و البته از این نکته نباید غفلت کرد که معنویتی که در این زمینه برای انسان پذیرفته شد یک معنویت سکولار است. وی ادامه داد: روان‌شناسان به این موضوع نیز اشاره کردند که انسان توجه خاصی به مبدا دارد و در جست‌وجوی‌ این پرسش است که مبدا او کجاست؟ . این مساله در تفکرات اریکسون کاملا قابل مشاده است.
کد خبر: ۸۳۴۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۲۴

آقای هاشمی! آتش فتنه‌ای که از اظهارات و اقدامات و مواضعتان بوجود آوردید، اول دامان خود شما را خواهد گرفت و طبیعتاً هر گونه توقعی بی‌معناست . ان شا الله بتوانید با توبه انقلابی و فاصله گیری از اطرافیان نااهل و مأیوس کردن دشمنان ظلم بزرگ را جبران کنید.به گزارش "پایگاه خبری آوای رودکوف" متن رنجنامه حسین فدایی دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی و نماینده سابق مردم تهران در مجلس شورای اسلامی خطاب به هاشمی رفسنجانی منتشر شد: مواضع شما را در روزهای اخیر و در ثبت نام مجلس خبرگان رهبری مشاهده کردم. فرموده بودید که: «امیدواریم این انقلاب به حضرت حجت (عج) واگذار شود و ما نیز زیر نظر این امام زنده و غایب، راهمان را بدرستی بپیماییم.» مواضع جنابعالی را از ابتدای انقلاب مرور و بازخوانی کردم تا ببینم آیا مسیری که جنابعالی از ابتدای انقلاب اسلامی تا به امروز پیموده¬اید در راستای آرزویی می باشد که بیان کردید و یا آنکه خدای ناخواسته برعکس است. لذا این رنجنامه را تقدیم می کنم شاید مؤثر افتد. حمایت از منافقین و جنبشی ها در اثنای مبارزات قبل از انقلاب، هرچند مطالبی در مورد جنابعالی شنیده بودم ولی اولین‌بار که توفیق دیدار شما را پیدا کردم در زندان اوین بود. در آن زمان از کمیته‌ی مشترک به اوین منتقل‌شده بودم و در آنجا در سلول انفرادی بودم. هنگام اولین ملاقات با خانواده وقتی در اتاق انتظار ملاقات، زندانیان سیاسی را جمع و مأمورین زندان چشم‌بند را از روی چشمانم باز کردند، عده‌ای زندانی در کناری بودند و یک فرد روحانی تنها در کناری دیگر ایستاده بود؛ متوجه شدم که از طرف چپی‌ها (مارکسیست‌ها) و منافقین (سازمان مجاهدین خلق) در بایکوت قرارگرفته¬اید. با اعتقادی که به روحانیت داشتم به‌طرف شما آمدم و حال و احوالی کردیم و علی‌رغم توجهی که معمولاً به یک زندانی جدید می‌شد، شما را ترجیح دادم. بعدها که از سلول انفرادی به بند عمومی منتقل شدیم به بند علما و روحانیون (مذهبیون) آمدم و آشنایی بیشتری با شما حاصل شد، هرچند مجال آن کوتاه بود و شما آزاد شدید. اما آنچه در این مدت برایم جلب‌توجه می‌نمود سؤال‌های شما از محیط بیرون و فضای دانشگاهی بود و نگرانی‌تان از افکار افرادی همچون دکتر پیمان و امثالهم؛ چراکه این افکار را خطرناک می‌دانستید. این دقت نظر برای من که یک جوان ۲۰، ۲۱ ساله بودم بسیار قابل‌توجه بود. البته داستان حمایت‌های شما از منافقین (سازمان مجاهدین خلق) و فاصله‌گیری شما پس از تغییر ایدئولوژی آن‌ها و برخوردهایشان با روحانیت در زندان را نیز کمابیش می‌دانستم. با این خاطره که از شما در ذهن داشتم، پس از پیروزی انقلاب‌اسلامی دعوت از افرادی چون دکتر پیمان برای عضویت در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، برایم بسیار سؤال‌برانگیز بود. بعدها نیز در رابطه با حمایت شش‌دانگ شما از آقای بهزاد نبوی در ماجرای انفجار دفتر نخست‌وزیری که منجر به شهادت آقایان رجائی و باهنر شد -آن‌ هم در خطبه‌های نماز جمعه- و همچنین هنگام رأی اعتماد وزارت صنایع سنگین، همچنین زمانی که در رابطه با سازمان مجاهدین انقلاب‌اسلامی خدمت رسیدیم و ماجراهای سازمان را مطرح کردیم و نیز آن هنگام که نگرانی خود را از خط ۳ و باند مهدی هاشمی (سال ۶۱-۶۲) برای شما تشریح کردیم ولی حضرت‌عالی به‌عنوان رهنمود فرمودید که مراقب باشید آتش‌بیار معرکه نشوید (!)، بر تعجب ما افزوده شد. اما به‌هرحال چون تصور ما این بود که حضرت‌عالی سرباز و یار حضرت امام (ره) هستید، بر این نکات تمرکز نکردیم. اصرار بیش‌ازحد بر پذیرش قطعنامه خلاف نظر امام خمینی(ره) آنچه برای ما غم‌انگیزتر بود اصرار بیش‌ازحد شما -علیرغم نظر حضرت امام خمینی (ره)- بر پذیرش قطعنامه بود. آن زمان که فشارهای بین‌المللی و لیبرال‌ها و ضدانقلاب و منافقین و آقای منتظری و بیت ایشان بر حضرت امام (ره) و ملت ایران برای القا و تحمیل قطعنامه به جمهوری اسلامی بود و راهبرد حضرت امام (ره) و ملت ایران و رزمندگان «جنگ جنگ تا پیروزی» بود، شما به دنبال پذیرش قطعنامه بودید. این‌که چنین تحلیل و نظری داشتید، شاید چندان مهم به نظر نرسد، ولی مسئله پراهمیت این است که برای تحقق نظرتان در فرماندهان ایجاد تردید کردید. «خط تردید» بزرگ‌ترین اشتباه استراتژیک شما بود که برای به راه انداختن آن تلاش کردید و هم‌عرض دیدگاه امام (ره) این خط را بر ملت ایران تحمیل کردید. نام آن را نیز عقلانیت گذاشتید و به فرماندهان و رزمندگان سپاه گفتید همه موافق قبول قطعنامه هستند؛ الا شما و اگر شما کوتاه بیایید حضرت امام (ره) هم قبول می‌کنند. تئوریزه کردن «خط تردید» و تندرو خواندن مخالفینِ آن آقای هاشمیتئوریزه کردن «خط تردید» و عقلانی جلوه دادنش و تندرو خواندن مخالفینِ آن، بزرگ‌ترین خطای شما بود و متأسفانه نه تنها هیچ‌گاه در خود تردید نکرده بلکه همواره مخالفین را مذمت نمودید. ولی ای کاش این « خط تردید » را لحظه ای در افکار خود تقویت می کردید تا شاید ... .البته خوب می‌دانید که امام و ملت ایران و بچه‌های حزب الهی هیچ‌گاه جنگ‌طلب نبوده و نیستند؛ بلکه بر عزت ملی و غیرت ملی تأکید داشته و دارند؛ هیچ‌گاه به وعده‌های نظام سلطه اعتماد نداشته و ندارند و بزرگ‌ترین مصداق و دلیل آن‌هم همین قطعنامه ۵۹۸ بود. دشمنان چقدر به وعده‌های خود عمل کردند؟ آیا متجاوز (صدام) محاکمه شد؟ بر مردم عادی کوچه و بازار هم معلوم بود که ماشین جنگی صدام با کارگردانی و حمایت و پشتیبانی قدرت‌های جهانی کوک شده و محاکمه‌ی صدام یعنی محاکمه‌ی خودشان و آن‌ها هرگز زیر بار چنین موضوعی نخواهند رفت. بگذریم ... حمایت از مرام اقتصادی موسوی و چرخش ۱۸۰ درجه ای به سمت تعدیل اقتصادی وتشدید فشار به مردم جناب هاشمیحضرت‌عالی در دوران ریاست‌جمهوری خویش با در پیش گرفتن سیاستِ تعدیل اقتصادی از مرام اقتصادی دولت آقای میرحسین موسوی –که میدانیم موردحمایت شدید جنابعالی بود- یعنی اقتصاد بسته و دولتی به سمت اقتصاد باز و آزاد، طی یک چرخش ۱۸۰ درجه‌ای در خط‌مشی، تغییر رویکردی آشکار دادید؛ به‌گونه‌ای که در خطبه‌های نماز جمعه که تا دیروز بر عدالت اجتماعی تأکید داشتید ازآن‌پس مردم را به مانور رفاه و مصرف‌گرائی دعوت کردید و چه بسیار خیرخواهان و دوستان که شما را نصیحت کردند و گوش فرا ندادید.سوگوارانه باید عرض کنم که در دوران دولت جنابعالی فرصت‌های زیادی از دست رفت. عده‌ای از بستگان و اعضای حزب دولت ساخته که شما را پدر معنوی خود می‌دانند و شما نیز خود را برادر معنوی آن‌ها معرفی کردید آن‌چنان شما را احاطه کردند که صدای دیگری را یا نمی‌شنیدید و یا حسابی برای آن باز نمی‌کردید. فشار اقتصادی آن‌قدر بر مردم زیاد شد که حوادث و رخدادهای ۱۳ آبان، مشهد، اسلامشهر و ... رخ داد ولی علت وقوع آن‌ها را ریشه‌یابی نکردید. کسبه‌ی جزء، حتی فروشندگان تره بار هم قیمت‌ها را افزایش می‌داد و علت را که جویا می‌شدید می‌گفتند چون دلار گران شده پس ما هم گران می‌کنیم. این در شرایطی بود که عده‌ای از نزدیکان شما خیلی معمولی و با صراحت می‌گفتند که بستگان رئیس‌جمهور بایستی با بستگان روسای جمهور دنیا ارتباط و حشرونشر داشته باشند؛ و قطعاً برای اینکه کم نیاورند، روی آوردن به زندگی و مشرب اشرافی و گذراندن اوقات فراغت و تفریحات در اروپا و جزایر تفریحی و... امری طبیعی است. و یا اظهار می‌داشتند که در دنیا برای اجرای سیاست تعدیل اقتصادی دولت‌ها با معترضین برخورد می‌کنند و کشتن آن‌ها هزینه‌ای است که برای تعدیل اقتصادی و اصلاحات اقتصادی غربی باید پرداخت تا کشور شکوفا شود!! تهاجم فرهنگی، شکل‌گیری طبقه ممتاز و اشرافیت دولتی در دولت هاشمی وای بر ما. این تذهبون؟به‌راستی، زندگی ملت رهاشده از جنگ و مستضعفین کجا و زندگی مرفه بی‌دردان و دنیاطلبان کجا؟!آن هنگام که هشدارها و فریادهای رسا و بلند رهبر معظم انقلاب (مدظله‌العالی) نسبت به مسائلی همچون تهاجم فرهنگی، مذمت شکل‌گیری طبقه ممتاز، اشرافیت دولتی و امثالهم به گوش میرسید نیز واکنش مناسب از شما ندیدیم و فی‌المثل اگر به وزیری از مشکلات اقتصادی و گرانی انتقاد می شد می‌گفت تو هم سوسیالیست شده‌ای؟! ( کما اینکه اخیراً هم این جمله از وزیری دیگر شنیده شده است. )در دوران شما فکر و فعالیت اقتصادی غلط آن‌چنان حاکم شد که در شهرداری هر کاری امکان‌پذیر شد؛ البته به قول معروف «قیمت آن متفاوت بود.» دستگاه اطلاعاتی نیز که باید چشم نظام و دیده‌بان آن برای رصد کجی‌ها باشد وارد عرصه‌های اقتصادی فاسد شد و علیرغم نظر رهبر معظم انقلاب به کارش ادامه داد و شما حمایت می کردید. آقای هاشمی ما دیدیم که خط نفوذ دشمنان قسم‌خورده ملت ایران وارد حریم خصوصی و خانوادگی مدیران کشور شده و در حال آلوده‌سازی فرزندان آن‌ها است؛ اما دریغا که هشدارها فایده‌ای نکرد. سپردن مسئولیت مرکز تحقیقات استراتژیک به کسی که ولایت فقیه را قبول نداشت جناب آقای هاشمی!برای ما این نکته نیز بسیار تعجب‌برانگیز بود که مسئولیت مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری را به کسی واگذار کردید که ولایت‌فقیه را قبول نداشت و جالب آنکه آنجا کانون فعالیت گروه‌ها و احزابی شد که نه تنها به دنبال ترویج لیبرالیسم در فضای جامعه بودند، بلکه حتی علیه شما و دولت شما رسماً فعالیت می‌کردند و علیه ارزش‌های انقلاب مطلب می‌نوشتند و شما می‌دانستید و به این مسئله تن دادید؛ چرا؟ توهم ریاست جمهوری مادام العمر برای شما!!! توجه داشتید که قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ اطرافیان شما تلاش زیادی کردند که محدودیت زمانی قانون اساسی را برای ریاست جمهوری نادیده بگیرند تا جایی که اگر امکانش باشد ریاست جمهوری شما را مادام العمر کنند، براستی واکنش شما در خصوص این گونه عملکردها چه بود؟ وقتی در رابطه با فساد و ریخت و پاشهای مدیریتی هشدار داده می¬شد می¬گفتید وقتی قطار توسعه اقتصادی و سازندگی حرکت می¬کند ۵ تا ۱۰درصد ریخت و پاش امری طبیعی است و این نگاهی وارداتی است نه مبنی بر اسلام ناب محمدی (ص) و توجه به محرومین و مستضعفین. ناطق نوری را شما ناکام کردید!پاسخ مشارکتی ها به خیرخواهی شما! جالب است در انتخابات دوم خرداد، در حالی که همه و از جمله شخص آقای ناطق انتظار داشتند از وی حمایت کنید، با کمال تعجب شما همسو با جریان موسوم به چپ- همانها که در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری بهشان بال و پر دادید- در نماز جمعه سناریوی تردید و احتمال تقلب را تقویت کردید. به این ترتیب جمله «بنویسید خاتمی می‌خوانند ناطق» آقای ناطقی را که کاملاً به شما نزدیک بود با ناکامی مواجه کرد. در انتخابات ۷۶ بود که خیلی ها میزان وفاداری شما به نزدیکترین دوستانتان –از جمله آقای ناطق- را فهمیدند و ای کاش آقای ناطق نیز همین حقیقت را درک می کرد! آیا یادتان هست که چند صباح بعد، مشارکتی ها در انتخابات مجلس ششم از خجالت شما در آمدند و هدیه ای که در دوم خرداد از شما دریافت کرده بودند را در زمستان ۷۸ به شما عودت دادند!!! و دیدید که کودتای نرم و سخت ۱۸ تیرماه سال ۱۳۷۸ را رغم زدند و اگر نگوییم کارگردانی کردند ولی همراه و مؤید خوبی بودند تا اسباب به آتش کشاندن میراث امام و شهدا و ملت ایران را فراهم آورند که خدا نخواست. - شما دیدید که آن‌ها تمامی شخصیت شما را به استهزاء گرفتند.- شما دیدید که آن‌ها میراث امام را به آتش کشیدند.- شما دیدید که بیشترین دشمنی آن‌ها با شما بود.- شما دیدید که آن‌ها دنبال حکومت سکولار هستند.- شما دیدید که آن‌ها خط امام را تحریف می‌کنند- شما دیدید که آن‌ها تحت تأثیر خط نفوذ، هضم در نظام ظالمانه جهان را پذیرا هستند- شما دیدید خط افراط و رادیکال را آن‌ها دنبال می‌کنند.- شما دید که آن‌ها جهاد، گذشت و ایثار بسیجیان را به خشنوت‌طلبی معنا کردند.اما در مقابل چه کردید؟ آنچه شرط بلاغ بود به شما گفتیم؛ اما دریغ از گوش شنوا و ما علی‌رغم بی‌مهری‌ها و کم‌لطفی‌ها به خاطر امام و شهدا و انقلاب حاضر شدیم با شما کار کنیم، به‌عنوان محور وحدت از شما دعوت کنیم و شما به بهانه فراجناحی بودن امتناع ورزیدید. حتی قبل از انتخابات خبرگان رهبری خدمت شما رسیدیم و عرض شد که در شورای مرکزی جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی به تبعیت از جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اسامی نامزدهای سراسر کشور را در یک جلسه به جمع‌بندی رسیدند ولی در مورد حضرت‌عالی در دو جلسه بحث و بررسی با اختلاف یک رأی حضرت‌عالی رأی آوردید (که موجب شد خانم وحید دستجردی به اعتراض بر قرار گرفتن نام شما در فهرست از جمعیت بروند). آنچه دوستان و اعضای شورای مرکزی از سوز دل و خیرخواهی و حضوری در جلسه در اعتراض و انتقاد به شما مطرح کردند عبارت بود از: ۱) اجرای مشی اقتصادی و سیاست تعدیل که منجر به حمایت از سرمایه‌داران بی درد و نادیده انگاشتن توده مردم و مستضعفین می‌شود.۲) برخی اطرافیان شما (حزب دولت ساخته کارگزاران) در مسائل اقتصادی علاوه بر بند ۱، حساسیتی نسبت به فساد اقتصادی و مالی ندارند.۳) بستگان شما علاوه بر بند ۱ و ۲ سلوکشان شکل دادن به یک طبقه ممتازه و ویژه‌خواری را تداعی می‌کند.۴) در بخش فرهنگی در دوران دولت شما مشکلات جدی ظهور و بروز کرد.۵) در مسائل خارجی سیاست تنش‌زدایی یعنی وادادگی را اتخاذ کردید؛ گویا ایران کاری کرده که حالا بیاید رفع تنش کند!و مهمتر اینکه دیدگاه شما با دیدگاه حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری زاویه دارد و این موجب گسست فکری در نظام می شود.پس از بیان محورهای انتقاد به مشی مدیریتی دولت کارگزاران، جنابعالی در مقام پاسخ‌گویی همه‌ی موارد را نفی کردید و بیان داشتید که تعداد دانشجویان، مدارس و... زیاد شده و ثانیاً ابزارهای فرهنگی در اختیار رهبری است نه دولت که شگفتی زیادی برای دوستان ایجاد کرد که فی‌المجلس واکنش نشان دادند. جناب آقای هاشمیملاحظه می‌فرمایید که بچه‌های حزب‌الله از روی تعهد و وظیفه آنچه شرط بلاغ بود انجام دادند و صادقانه بارها و بارها مشکلات و انتقادات را برای شما بیان کردند اما دریغ از گوش شنوا. حاضر نشدید به وحدت حزب الله کمک کنید! و ما چه می‌دانستیم که بنا دارید با مخالفین خود ائتلاف کنید؟! پس از کودتای نرم و قائله ۱۸ تیر ۷۸ که همه‌ی نیروهای حزب‌الله را نگران کرد، گروه‌های سیاسی اصول‌گرا گرد هم جمع شدند تا چاره‌اندیشی کنند. آن‌ها وفاق در بین همه‌ی وفاداران به‌نظام را ضروری دانستند و جهت شکل‌گیری این وفاق محوریت شما را جمع‌بندی کردند و همگی خدمت رسیدند و تحلیل خود را ارائه دادند و از شما برای محوریت وفاق همه نیروهای معتقد به‌نظام دعوت کردند. اما شما علیرغم قبول تهدیدها و چالش‌ها و ضرورت وفاق و وحدت فرمودید که دوم خردادی‌ها در قدرت هستند و شما در ضعف هستید و من هم فراجناحی هستم و تحقیر آمیز گفتید دلم برای شما می سوزد و حاضر نشدید به وحدت حزب الله کمک کنید! و ما چه می‌دانستیم که بنا دارید با مخالفین خود ائتلاف کنید؟! هرچند اگر در انتخابات دوم خرداد دقت می‌شد معلوم بود که طراحان کارگزار و آقایان مرعشی و کرباسچی از فعالان صحنه هستند. آنان اولین کسانی هستند که اتهام ناجوانمردانه تقلب را به جمهوری اسلامی زدند و صریحاً تبلیغ کردند که در پای صندوق‌های رأی مردم می‌نویسند خاتمی ولی خوانده می‌شود ناطق؛ شما می‌دانستید و توی دهان آن‌ها نزدید و بلکه آن‌را فرصتی تلقی کردید تا نامزد موردنظر حزب‌الله رأی نیاورد. ماجرای قدرت‌طلبی تمام نشد القصه؛ ماجرای قدرت‌طلبی تمام نشد و روزبه‌روز به شکلی دیگر ادامه یافت. مردم فهمیدند هاشمی دهه ۷۰ با هاشمی دهه ۶۰ و هاشمی دهه ۸۰ با هاشمی دهه ۷۰ تفاوت دارد. مردم دیدند همان تیم اقتصادی که در دولت میرحسین موسوی دنبال اقتصاد بسته و دولتی بود، در دولت هاشمی با شعار اقتصاد آزاد و اقتصاد باز به میدان آمده و در دولت آقای خاتمی هم فعال مایشاء است، چنانچه در دولت احمدی‌نژاد و الآن هم در دولت روحانی همان فکر میدان‌داری می‌کند؛ البته ممکن است بعضی عوض‌شده باشند ولی فکر همان فکر است. این فکر و اندیشه اقتصاد لیبرال -آن‌هم ناقص و با اشکال مختلف عاریه‌ای و وارداتی با الگوهای صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی- است که بیش از ۳۰ سال تلاش می‌کند تا خودش را بر کشور تحمیل کند و فرصت نداده تا اقتصاد ملی و اسلامی وارد صحنه شود. دائماً می‌گفتید می‌آیم، نمی‌آیم! جناب آقای هاشمیچه کسی باید پیشتاز تحقق اسلام ناب محمدی (ص) و اندیشه ناب امام خمینی (ره) در حوزه اقتصاد می‌شد؟ شما کدام جبهه را تقویت کردید؟! به‌هرحال یک سال قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ اعضای شورای مرکزی جمعیت ایثارگران خدمت شما آمدیم -بااینکه به وفاق کمک نکردید و علی رغم آنکه با مخالفین و منتقدین خود ائتلاف کرده بودید و با همه ناملایماتی که از سوی شما مشاهده شد- و عرض کردیم شما نیروهای نسل اول انقلاب هستید، اوضاع کشور خوب نیست و یاران امام بایستی برای نسل آینده کمک کنند تا کادر سازی شود، لازم است جوانان و تازه نفس ترها به میدان بیایند، گردش نخبگان صورت گیرد، چرخش قدرت شود، به جوانان بها داده شود و دیگر حضور نسل اولی‌های مانند شما در عرصه انتخابات به مصلحت نیست. هر آن¬چه تحلیل کردیم را قبول کردید و تشویق نمودید و گفتید که بنا دارید در انتخابات وارد نشوید ولی تا آستانه انتخابات هرروز مطلبی مطرح کردید و دائماً می‌گفتید می‌آیم، نمی‌آیم! و در آخر با اینکه متوجه شدید مقام معظم رهبری مصلحت شما را در آمدن به عرصه انتخابات ندیدند ولی تصمیم گرفتید که وارد رقابت شوید. بار دیگر و در آستانه انتخابات سال۸۴ ریاست جمهوری خدمت رسیدیم و شما را یادآور ملاقات یک سال قبل کردیم و فرمودید همه آن حرف‌ها را که گفتید یادم هست و قبول دارم ولی اگر اصول‌گرایان وحدت کنند، نمی‌آیم. گفتیم کمک کنید تا وحدت شود؛ ما طی توافقات که داشته‌ایم قرار است هرکس در سنجش افکار عمومی بالاتر باشد از وی حمایت کنیم و شما گفتید اگر روی آقای ولایتی تفاهم کنید من حمایت می‌کنم و نمی‌آیم. عرض کردیم بنای ما این است که هرکس در سنجش بالاتر باشد و الآن آقای قالیباف بالاتر است و گفتید ایشان سرهنگ است و اهل پادگان و حاضر نشدید کمک کنید. ما عرض کردیم در بهترین حالت اگر شما بیایید انتخابات دومرحله‌ای می‌شود و نفس دومرحله‌ای شدن یک افت برای شما است و مصلحت شما نیست، قبول کردید؛ ولی فرمودید دوستان ما سنجش کرده‌اند همین الآن که من تصمیم نگرفته‌ام برای آمدن، ۵۷ درصد رأی دارم. عرض کردیم ما از این سنجش خبر داریم، نظرسازی است که اطرافیان شما انجام داده اند و علمی نیست و ساختگی است و با این مذاکره جدا شدیم و شما تحت تأثیر جریانات مشکوک و لیبرال‌ها وارد صحنه شدید و با دست خودتان زمینه رأی آوری آقای احمدی‌نژاد را فراهم کردید. حمایت ضدانقلاب و مارکسیست‌ها و لیبرال‌ها و امثالهم در مرحله دوم انتخابات ۸۴ جناب آقای هاشمیچه بگوییم از ستاد تبلیغات انتخابات شما و کارناوال‌هایی که راه انداختند و برچسب‌های ۲۰۰۵ که تولید کردند! براستی چه کسانی برای شما تبلیغ می‌کردند و چه می‌توان گفت از آن فیلم تبلیغاتی و به‌اصطلاح دیدار صمیمی با جوانان و ... . و چه بگوییم از مرحله دوم انتخابات که همه‌ی ضدانقلاب و مارکسیست‌ها و لیبرال‌ها و امثالهم از شما حمایت کردند و دوقطبی احمدی‌نژاد و هاشمی رقم خورد که طبعاً نتیجه کار برای هر انسان منصفی معلوم بود. کار شما برای رأی‌آوری به کجا رسیده بود؟!!! در همان زمان مطلع شدیم که اتاق‌های فکر و کمیته‌ی پشت‌صحنه به ستادهای شما خط داده‌اند که ساعت ۱۲ امشب اگر اسم آقای هاشمی از صندوق درنیامد بریزید جلوی وزارت کشور و در خیابان‌ها و اعلان کنید تقلب شده. خوشبختانه این خبر زودهنگام لو رفت و به حضرت‌عالی منعکس شد و شما هم به برادرتان منعکس کردید و این فتنه تااندازه‌ای کور شد. چون معترضین سازماندهی شده کمتر از هزار نفر آمدند و شعار تقلب سردادند و فتنه خنثی شد؛ ولی متأسفانه همان جریان نفوذ موفق شد، این سناریو را بعدها به نتیجه رساند.جالب‌تر آنکه فرزند عزیزتان و البته به قول شما مظلوم (!) آقای مهدی هاشمی، قبل از انتخابات ۸۴، در تاریخ دوم ژوئن ۲۰۰۵ در مصاحبه با روزنامه امریکایی «یو.اس.ای تودی» جملاتی بر زبان راند که شرم بر چهره انسان از بازگو کردن آن می‌نشیند، اما برای بازخوانی تاریخ باید بگویم که او در این مصاحبه گفت: «پدرم در صورت انتخاب مجدد به‌عنوان رئیس جمهوری، قانون اساسی را به منظور کاهش قدرت رهبری و تبدیل آن به مقامی تشریفاتی نظیر «ملکه انگلیس» تغییر خواهد داد.» البته همین آقازاده عزیزتان همان زمان بارها برای ما پیغام فرستاد که اگر پدرم رئیس‌جمهور شود حاضریم ۴ یا ۵ وزارت خانه را به شما بدهیم و بعد هم تهدید کرد که اگر برای ژنرال ما مشکل پیش آید ژنرال شما را می‌زنیم. وای بر ما، کار شما برای رأی‌آوری به کجا رسیده بود؛ از گریه با جوانان تا حمایت ضدانقلاب؛ از تطمیع توسط فرزندتان تا تهدید توسط ایشان.پس باید پرسید «فاین تذهبون»؟! کینه‌ی حزب‌الله به دل گرفتید آقای هاشمیچه شده که چنین شتابان مسیر افول را انتخاب کرده‌اید؟! ما را کاملاً از خود مأیوس کرده اید. حزب‌الله نهایت حسن نیت خود را نسبت به شما نشان داد ولی شما حاضر نشدید کمی توجه و تأمل‌کنید. کینه‌ی حزب‌الله به دل گرفتید و همه را با احمدی‌نژاد یکی فرض کردید که حتماً اشتباه کردید! شما هیچ می‌دانید بسیاری از بزرگان که از حضرت‌عالی حمایت می‌کنند نه به این دلیل است که در شما اشکال نمی‌بینند بلکه برای بازدارندگی از شکل‌گیری منتظری دیگری هستند، متاسفانه شما هیچ متوجه این معنا نیستید. خط ۳ که در دهه ۶۰ مخالف شما بود با تمام قامت به همراه کارگزاران و فرزندان شما به صحنه آمدند تا به بهانه حمایت از شما از دولت وقت انتقام بگیرند و خودشان را برای انتخابات سال ۸۸ آماده کردند و خدا می‌داند که چه تلاش‌ها و برنامه‌ریزی‌هایی شد، چه پول‌ها که خرج شد، چه ارتباطاتی که برقرار شد و چه کارشناسان داخلی و خارجی‌ای که به کار گرفته شدند تا در ۸۸ احمدی‌نژاد رأی نیاورد. کلید فتنه با اسم رمز تقلب مدت‌ها قبل از انتخابات سال ۸۸ زده شد که دلیل آشکارش راه انداختن کمیته صیانت از آراء بود. دردمندانه عرض میکنیم که در همه‌ی صحنه‌های آشکار و پنهان فتنه -از اتاق‌های فکر پشت‌صحنه گرفته تا تظاهرات آشکار جریان فتنه- همه و همه جای پای بستگان و نزدیکان آقای هاشمی به چشم می‌خورد. بر اساس چه اطلاعاتی، دود آتش فتنه گران را دیده و پیش‌بینی کردید؟ قبل از شروع فتنه ۸۸ که به قول خودتان در آخرین نماز جمعه، اسم بحران روی آن قرار دادید، در نامه بدون سلامی که با رضایت و موافقت جنابعالی رسانه‌ای شد، خطاب به ولی‌فقیه اعلام کردید که اگر به پیشنهاد‌های شما توجه نشود، آتش و دود آن بعد از انتخابات، جامعه را فرا خواهد گرفت و چطور همان شد که شما گفتید، حال‌آن‌که هیچ‌گاه حاضر نشده‌اید به سؤال افکار عمومی جواب دهید بر اساس چه اطلاعاتی، دود آتش فتنه گران را دیده و پیش‌بینی کرده است. و همچنین گفتید: «با این¬همه بر فرض این¬که اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم، بی‌شک بخشی از مردم و احزاب و جریان¬ها این وضع را بیش از این بر نمی‌تابند و آتش‌فشان¬هایی که از درون سینه‌های سوزان تغذیه می‌شوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونه‌های آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدان¬ها، خیابان¬ها و دانشگاه¬ها مشاهده می‌کنیم.» و البته راست هم می¬گفتید چرا که فرزندانتان میدان¬دار این صحنه¬ بودند! و در آخر نامه با بیت شعری کنایه آلود گفتید: سر چشمه شاید گرفتن به بیل چو پر شد نشاید گرفتن به پیل و حال آنکه شما از همه این¬ها مطلع بودید و به جای برخورد با این عناصر فتنه¬گر که داشتند کشور را به آتش فتنه خود می¬سوزاندند و به سمتی می¬بردند تا سوریه¬ای دیگر در ایران عزیز ما رقم بزنند و به جای تلاش برای فرونشاندن آتش فتنه¬ی قدرت¬طلبان که معلوم بود ایادی استکبارند، عکس العمل شما آن نامه¬ی بدون سلام شد که حاوی تهدیدات متعدد به رهبری و مجموعه¬ی نظام بود. فیلم فائزه هاشمی را دیدید،اتفاقی نیفتاد فی‌المثل وقتی به شما گفته شد دخترتان فائزه خانم در تظاهرات بوده و چنین و چنان شعارهایی داده، گفتید فیلمش را بدهید و وقتی فیلم را هم دیدید، نه‌تنها اتفاقی نیفتاد بلکه برعکس حضور آن‌ها در فتنه بیشتر شد و ما هیچ‌گاه از جنابعالی درباره برائت از حضور و مدیریت تظاهرات توسط فرزندانتان، ندیده و نشنیدیم. نسبت نادرست دادن به فرماندهان سپاه و آیت الله ری شهری و شراکت در فتنه ۸۸با موسوی کار به‌جایی رسید که شما برای اثبات ادعای تقلب، استشهاد غلط به فرماندهان سپاه دادید و نقل غلط از آیت‌الله ری‌شهری کردید. آقای هاشمی! روح امام و شهدا را عذاب دادید وقتی در جلسه ۴ نفره با حضور میرحسین موسوی و سید محمد خاتمی و سید حسن خمینی گفتید کف نظر آقای میرحسین ابطال انتخابات است. با این اقدامات و موضع‌گیری‌هایتان فرصت رجزخوانی و تجرّی برای نظام سلطه و سفیران آن، منافقین و ضدانقلاب را فراهم آوردید و حاضر نشدید به دهن میرحسین بزنید. البته نه شما و نه خاتمی و نه آقای سیدحسن به دهن میرحسین نزدید و در این ماجرا شریکید. اعواج و شک و تردید را در نماز جمعه جبران نکردید در روز ۲۶ تیرماه سال ۸۸ (که به قول خودتان نماز جمعه تاریخی بود) و به شهادت تاریخ و اسناد که مورد حمایت جریان ضدانقلاب، معاندین خارجی، سکولارها، ملی مذهبی‌ها و منافقین بود، به‌عنوان یگانه رهبر جریان فتنه، همان خواسته‌های خود در نامه بدون سلام را از تریبون مقدس نماز جمعه تکرار کردید و قطعاً می‌دانید اکثریت کسانی در آن نماز جمعه حامی شما بودند، هیچ قرابتی با مقدسات شرعی و نماز نداشتند تا جایی که به آن شکل در صف نماز جماعت حاضر شدند و به امامت شما اقتدا کردند. به‌راستی آقای هاشمیِ یار و یاور امام و رهبری، حالا یارو یاور چه جریانی شده بود؟ چرا دشمنان قسم‌خورده ملت ایران به او دل‌خوش کرده بودند؟ چرا ضدانقلاب به او استشهاد و استناد می‌کردند؟! آه از این همه اعواج و شک و تردید! آه از این همه شاد کردن دل دشمن! آه از این همه تغییر در کسی که خود را یار امام و دوست، همراه، همسنگر دیروز، امروز و فردای رهبری می¬داند! قربان دل رهبر عزیز و خانواده شهدا و ملت مظلوم ایران که حالا شاهد یک‌دندگی‌ها و غرور اصحاب و یاران بنیان‌گذار انقلاب بودند. از میرحسین و کروبی و خاتمی بگذریم، جناب هاشمی شما چرا چنین کردید؟! چرا به جای جبران، در آخرین نماز جمعه¬ی خود که حاوی مطالب سرشار از انحرافات فکری و بدعت¬های دینی و تهدید نظام ولایی بود خود را ابزاری برای نفوذ نظام سلطه و دشمنان انقلاب برای مقابله با رهبری قرار دادید؟! قوه قضاییه را تحت فشار قرار دادید که مهدی هاشمی را تبرئه کند اگر روزی فشارها برملا شود چه برای شما می‌ماند؟! همکاری شما در بازگرداندن مهدی فراری، برای محاکمه وی، بسیار اقدام مناسبی بود، اما مع الاسف پس‌ازآن خطای دیگری که از شما سر زد آن بود که قوه قضاییه را با لطایف‌الحیل تحت‌فشار قراردادید تا مجرم را تبرئه کند؛ داستان فشارها به قوه قضاییه و تلاش برای تبرئه مهدی و...اگر روزی برملا شود چه برای شما می‌ماند؟! ماجرای نامزدی مجدد و انتخابات ۹۲ نیز یک داستان مفصل و درس‌آموز است. هم انتخابات گذشت وهم مهدی محکوم شد که درس‌ها و عبرت‌هایش برای تاریخ و آیندگان به‌جای می‌ماند، ولی آنچه باعث شد این رنج‌نامه را بنویسم داستان تحریف تاریخ و مواضع حضرت امام خمینی (ره) و واقعیت‌های انقلاب بود. بسیار برایم رنج‌آور است که اصحاب امام، یاران انقلاب و مجاهدان دیروز را در حال ریزش ببینم. خدا می‌داند خوشحال نیستم که هیچ، غم و اندوه دارم که برای چه؟ چرا هاشمی حاضر است با دست خود عزت و افتخارات را پایمال کند؟ من نمی‌گویم شما قصد خیانت دارید ولی دردمندانه عرض می‌کنم نتیجه و آثار مواضع و اقدامات شما منجر به خیانت به انقلاب و ملت ایران می‌شود. چرا باید شما مطلبی را بیان کنید که خوراک و استناد رسانه‌ی بیگانه و دشمنان اسلام شود؟ سرنوشت مشترک هاشمی و منتظریوقتی به یاد آقای منتظری می‌افتم سرنوشت مشترکی در ذهنم تداعی می‌کند. هنگامی که این جمله‌ی حضرت امام خطاب به آقای منتظری را در نامه‌ی ۰۶/۰۱/۶۸ مرور می‌کنم که فرمودند «تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام» را مرور می‌کنم، به این یقین می‌رسم که خداوند حکیم پاسخ رفتار غیرصادقانه و ناخالصانه را در دنیا و آخرت می‌دهد. جناب هاشمیمتاسفانه واقعیت امر این است که شما از جایگاه یک انسان زیرک و سیاسی که در مقابل دشمنان می‌ایستاد، تا جایگاه فردی که رهبری یک گروه سیاسی قدرت‌طلب را به‌دست گرفته، افول کرده‌اید. این کار مشاوره ‌های غلط و اتاق‌های فکر ادراک ساز نفوذی است تا چنین شخصیت بزرگی را جلوی انقلاب و نظام قرار دهند؛ البته زمینه‌ها مهم است و آن زمینه‌ها این فرصت‌ها را به وجود می‌آورد. مواضع افراطی سال های اخیر جناب هاشمیچگونه بگوییم در مسیر عدل و قسط قرار دارید؟ چگونه بگوییم دم زدن شما از عدالت و قسط واقعی است؟ چگونه بگوییم در تلاش برای بسترسازی ظهور حضرت ولی¬عصر(عج) هستید در صورتی¬که جرم برخی از فرزندانتان با این همه پرونده اثبات شده و حکم صادر شده، ولی باز از ایشان تمام قد دفاع می کنید و در مقابل فرزندانتان نظام مظلوم جمهوری اسلامی را محکوم می کنید! آیا این دست اندازی¬ها و جرم¬های فرزندان شما شایسته¬ی ملت مظلوم ایران است که این¬گونه حامیشان هستید. برای روشن شدن بیشتر شما و افکار عمومی مروری بر مواضع این سال¬های اخیرتان دارم: ۱- شما در فروردین ماه سال ۹۱ و در گفت‌وگویی با فصلنامه مطالعات بین‌المللی می‌گویید: «من در سالهای آخر حیات امام (ره) نامه‌ای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم. برای اینکه نمی‌خواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم که شما بهتر است در زمان حیاتتان، این‌ها را حل کنید، در غیر این صورت ممکن است این‌ها به صورت معضلی سدّ راه آینده کشور شود. گردنه‌هایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود... یکی از این مسائل رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیا است. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آن‌ها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آن‌ها شویم. مذاکره می‌کنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند و یا ما مواضع آن‌ها را پذیرفتیم، تمام است.» و جالب اینکه پس‌ازآنکه این اظهارات شما با واکنش نخبگان سیاسی و رسانه‌ها مواجه می‌شود، در توجیه ادعای خود گفتید: «اگر بحث‌هایم در مورد رابطه با آمریکا در آن نامه مورد ایراد بود، حتماً حضرت امام در همان زمان پاسخ من را می‌دادند.» (!) با توجه به‌قاعده «الاقرار العقلا علی أنفسهم جائز» می‌توان صحت ادعای شما در نگارش نامه را پذیرفت، اما اینکه شما سکوت امام را حمل بر رضایت ایشان کرده‌اید، سخت مبالغه‌آمیز و تحریف مکتب امام (ره) است. حتی اگر صحت ادعای شما مبنی بر عدم پاسخ امام را بپذیریم هیچ عقل سلیمی نمی‌پذیرد که سکوت امام به‌معنای موافقت با دیدگاه شما باشد. چه آنکه امام در پیش و پس از انقلاب در بسیاری از مسائل چالشی مطرح بین انقلابیون، همچون کتاب شهید جاوید و دکتر شریعتی، سکوت پیشه کردند و این را نمی‌توان به‌حساب موافقت ایشان با دیدگاه‌های انحرافی گذارد و مهمتر اینکه سرتاسر مواضع حضرت امام(ره) در سال پایانی عمر و حتی در وصیت نامه سیاسی الهی ایشان و در نامه عزل آقای منتظری (۰۶/۰۱/۶۸) و پیام نوروزی ایشان در ( ۰۱/۰۱/۶۸) همه و همه نفی دیدگاه و نظر شماست. ۲- شهریورماه ۱۳۹۲ و در اوج تبلیغات مستکبران علیه مقاومت و سوریه که باهدف حمله به این کشور و اشغال آن انجام می‌گرفت، جنابعالی نیز به سهم خود پازل طراحی‌شده نظام سلطه را تکمیل کرده و در مراسم سالگرد آیت‌الله صالحی مازندرانی ادعا کردید: «مردم سوریه بیش از ۱۰۰ هزار کشته و ۸ میلیون آواره دادند در داخل و خارج، زندان‌ها پر از مردم، زندان‌ها جا ندارد بعضی از ورزشگاه‌ها را گرفتند، آن‌ها را پر کردند شرایط بدی بر مردم حاکم است مردم ازیک‌طرف از طرف خود حکومتشان بمباران شیمیایی می‌شوند و از طرف دیگری امروز منتظر بمب‌های آمریکا باید بمانند.» تنها پس از واکنش رسانه‌ها و سیاسیون انقلابی بود که شما عقب‌نشینی کرده و اظهارات خود را تصحیح کردید، اما چگونه می‌توان تبعات آن سخنان دشمن‌شادکن و مستندساز برای دشمنان را از یاد برد؟ ۳- دیگر موضع شما که بسیار هم جنجال‌برانگیز شد، ادعای شما مبنی بر موافقت امام (ره) برای حذف شعار مرگ بر آمریکا بود؛ چنانچه در گفتگو با ماهنامه مدیریت ارتباطات ادعا کردید: «موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم. مثلاً در اجتماعات ما «مرگ بر بنی صدر» شعار داغ مردم بود که در نماز جمعه خواهش کردم که نگویند. «مرگ بر بازرگان» بود که خواهش کردم، نگویند. «مرگ بر شوروی» بود که گفتم الا ن با شوروی مشکل آن‌چنانی نداریم. درباره آمریکا هم گفته بودم. وی گفت یک اصل قرآنی وی را به این روحیه رسانده است، چراکه قرآن از زبان خداوند به مسلمانان صدر اسلام که به بت‌ها فحش می‌دادند، می‌گوید: حق ندارید به بت‌های آن‌ها فحش بدهید. «و لا تسّب الذین یدعون من دون الله» می‌فرماید بت‌ها را سب نکنید، چون آن‌ها هم متقابلاً به خدا بد می‌گویند و باعث گمراهی بیشتر آن‌ها می‌شوید.» پس‌ازآن نیز پایگاه اطلاع‌رسانی حضرت‌عالی با بازنشر بخشی از خاطرات شما نوشت: «هاشمی با یادآوری حذف شعار «مرگ بر آمریکا» و اینکه امام با حذف این شعار موافق بودند و واکنش‌های تند بعدی و جوسازی‌های به‌عمل‌آمده در این خصوص تأکید می‌کند: تمام مطلب همان بود که نوشته بودم. الآن هم دقیقاً یادم نیست که چه نوشتم. به‌هرحال موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم.»این در حالی بود که تا آخرین روز عمر پر برکت امام عظیم‌الشان در همه مجامع عمومی و مخصوصاً در حضور ایشان در حسینیه جماران و نیز در نمازهای جمعه‌ای که به امامت خود حضرت‌عالی برگزار شد، شعار «مرگ بر آمریکا» سر داده میشد. مگر از یاد برده‌ایم که حضرت امام در پیام قبول قطعنامه که در کمتر از یک سال تا پایان عمر پر برکتشان صادر شد، با اشاره به ادعاهای آل سعود برای توجیه کشتار حج گذاران، فرمودند: «دست‌نشاندگان امریکا آتش زدن پرچم امریکا را به‌حساب آتش زدن حرم، و شعار مرگ بر شوروی و امریکا و اسرائیل را به‌حساب دشمنی با خدا و قرآن و پیامبر گذاشته‌اند؛ و نیز مسئولین و نظامیان ما را با لباس اِحرام به عنوان رهبران توطئه معرفی کرده‌اند!» و مگر می‌توان فراموش کرد که ایشان قاطعانه تأکید کرد: «از خدا می‌خواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبه مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ بر امریکا و شوروی را به صدا درآوریم.» امام بزرگواری که تا آخرین لحظات حیات، دست از مجاهدت و مبارزه نکشید، چگونه ممکن است در میانه‌ی سال‌های دفاع مقدس موافق حذف شعار «مرگ بر آمریکا» شده باشد؟! گویا برخی خواص که به «آلزایمر سیاسی» مبتلا شده‌اند، آرزوهای دوره استحاله خود را به نام امام (ره) سند می‌زنند! خدا را شکر می‌کنم که آن عزیز سفرکرده، هوشمندانه چنین روزهایی را پیش‌بینی کرد و راه سوءاستفاده را چنین بست: «اکنون‌که من حاضرم، بعضی نسبت‌های بی‌واقعیت به من داده می‌شود و ممکن است پس از من، در حجم آن افزوده شود. لهذا عرض می‌کنم آنچه به من نسبت داده‌شده یا می‌شود، مورد تصدیق نیست، مگر آنکه صدای من یا خط و امضای من باشد با تصدیق کارشناسان یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.»حال که امام (ره) به این صراحت مسیر «تحریف» را مسدود کرده و شاهد چنین ادعاهایی هستیم، باید از خود بپرسیم اگر آن امام بصیر چنین پیش‌بینی نکرده بود، تحریف‌گران با میراث فکری او چه می‌کردند؟! و ملت ایران بسیار متأسف و متأثر است که چطور و چگونه ممکن است، کسی که هر چه دارد از امام و انقلاب است، اینگونه مکتب امام را تحریف کند. ۴- روایت عجیب شما در خصوص چرایی آغاز جنگ نیز بسیار تأمل‌برانگیز است. شما اخیراً در مصاحبه‌ای ادعا کرده‌اید: «در همان موقع [ابتدای انقلاب] انسان‌های افراطی بین ما بودند که حرف از صدور انقلاب [نه آن گونه که امام می‌گفتند] می‌زدند. بعضی‌ها [نه باز با رویکرد و منظوری که امام داشتند] می‌گفتند: با دولت‌ها کار نداریم و با ملت‌ها کار داریم. این حرف‌های عجیب‌وغریب، باعث شد که کم‌کم اختلاف پیش بیاید. عراق بیش از همه ترسید و عامل اجانب شد و علیه ما جنگ به راه انداخت.» ظاهراً صدام هم بی‌تقصیر بوده و این به قول شما افراطی‌های داخلی بوده‌اند که صدام را ترسانده‌اند تا آن جنگ ظالمانه را بر ملت ایران تحمیل کند. اما آقای هاشمی! آن افراطی‌هایی که از آن‌ها سخن گفته‌اید و آن‌ها را آغازگر جنگ نامیده اید؟، چه کسانی هستند؟ اگر مقصودتان مسئولان نظام هستند که خود شما هم جزو آنان بوده‌اید و احتمالاً باید گفت حضرت‌عالی در رأس افراطیون بوده‌اید. مگر یادتان رفته است که حضرت امام در پیام منشور روحانیت فرمودند: «من قبلاً نیز گفته‌ام همه توطئه‌های جهان خواران علیه ما از جنگ تحمیلی گرفته تا حصر اقتصادی و غیره برای این بوده است که ما نگوییم اسلام جوابگوی جامعه است و حتماً در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگیریم.» و باز در همین پیام در پاسخ به کسانی که ادعاهایی مانند شما را مطرح می‌کنند، می‌فرمایند «آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل می‌کنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدیدنظر نماییم و ما خامی کرده‌ایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده است و اگر ما واقع‌گرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانی می‌کنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین می‌گذارند. این یک نمونه است که خدا می‌خواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز «آیات شیطانی» در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینه‌اش با اسلام برملا سازد تا ما از ساده‌اندیشی به درآییم و همه‌چیز را به‌حساب اشتباه و سوءمدیریت و بی‌تجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسئله اشتباه ما نیست، بلکه تعمد جهان خواران به نابودی اسلام و مسلمین است و الا مسئله فردی سلمان رشدی آنقدر برایشان مهم نیست که همه صهیونیست‌ها و استکبار پشت سر او قرار بگیرند» اگر هم مقصودتان از افراطی‌هایی که دم از صدور انقلاب می‌زدند، همان خط ۳ ای‌ها و باند مهدی هاشمی معدوم‌اند، خوب است از خود بپرسید، الان باقیمانده‌های آن‌ها کجا هستند و آیا در پناه شما مأوی نگرفته‌اند؟ ۵- مواضع و دیدگاه‌های روزها و سالیان اخیر شما درباره ولایت فقیه نیز به مراتب تأمل‌برانگیز است. بنا بر نقل رسانه‌ها شما در جلسه تاریخ ۷ اسفند ۸۷ هیئت امنای وقت دانشگاه آزاد، پیشنهاد یکی از اعضا را که گفته بود «در صورت فوت کلیه یا اکثریت اعضای مؤسس در یک زمان، ولی‌فقیه تصمیم‌گیری کند و این مسئله در اساسنامه گنجانده شود» را رد کرده و گفته‌اید «ولی‌فقیه خوب است اما اشکالش این است که بعداً اگر نظام ما ولی‌فقیه نداشته باشد، اگر ما بخواهیم وقف ابدی باشد که نمی‌شود بگوییم ولی‌فقیه؛ ممکن است نظام ما ولی‌فقیه نداشته باشد... تعدادی علی‌البدل داشته باشد که در صورت حادثه جایگزین شود.» این‌گونه اظهار نظر درست زمانی از سوی شما مطرح می‌شد که شما رئیس مجلس خبرگان رهبری بودید و این انتظار به حق از حضرت‌عالی وجود داشت که بیش از هر کس دیگری پاسدار نظام و الگوی حکومتی ولایت فقیه باشید. حال چطور ممکن است رئیس مجلس خبرگان برای «آلترناتیو ولایت فقیه» برنامه‌ریزی کند؟! ۶- نگاه شما به مقوله «آلترناتیو نظام ولایی» تنها به همین سخن ختم نمی‌شود. در دهه فجر سال ۱۳۸۹ در گفت‌وگو با روزنامه جمهوری اسلامی و در توصیه به کسانی که ناراضی خطابشان کردید، گفتید: «من به این قشر ناراضی توصیه‌ام این است که بیایید در صحنه. انقلاب مال آن‌ها هم هست. همه بیایند. حتی آن‌هایی هم که در انقلاب نبودند، سهمی هم نداشتند بیایند. این کشور مال آن‌ها هم هست. ما می‌خواهیم همه بیایند. ما الان آلترناتیوی برای وضع موجود نداریم. همین را باید حفظ بکنیم. با اصلاحات. با ترمیم‌هایی که لازم است انجام بدهیم. این طرف هم بعدها این را به رخ آن‌ها نکشند که برای ما آمدند. همه به عنوان وظیفه ملی و انقلابی و اسلامی بیایند.» چنین به نظر می‌رسد که شما خود را در قامت رهبر اپوزیسیون تلقی کرده و به هواداران این جریان توصیه می‌کنید فعلاً که گزینه دیگری به‌جای نظام نداریم، باید کوتاه آمد! سبحان الله! چطور ممکن است رئیس مجمع تشخیص مصلحت یک نظام خود را گاه در قامت رئیس اپوزیسیون همان نظام تصور کند؟! ۷- موضوع دیگر مورد ادعای شما امکان تشکیل شورای رهبری است که در ۲۶ بهمن ۹۳ گفته‌اید: «اگر خبرگان به وظیفه خودشان درست عمل کنند، در صورت نبودن یک فرد مناسب حتماً می‌توانند شورایی کنند. چون قانون شورا شدن هم باز است. شاید در آینده بدون شورا نتوانند کار درستی انجام بدهند.» این درحالی است که هم ما و هم شما می‌دانیم که قانون اساسی مخالف رهبری شورایی است و بنا بر نقل حضرت آیت الله امینی، امام نیز پس‌ازآنکه نظر شورای بازنگری قانون اساسی مبنی بر حذف رهبری شورایی را شنیدند، بر آن صحه گذاردند؛ با این حال مواضع این روزهای اخیر شما و بازگوکردن مجدد تئوری شکست خورده و شورای رهبری و اصرار بر جا انداختن این تئوری خلاف قانون اساسی برای چیست؟!حال جای این پرسش از حضرت‌عالی است که در حالی که هیچ محمل قانونی بر ای رهبری شورایی نیست، طرح یکباره آن از سوی شما با چه هدفی انجام می‌پذیرد؟ ایا می‌توان در این‌گونه اظهارات نیت خیر پیدا کرد؟شما می دانید که افراد عادی هم چنین تلقی می کنند شما طرح مسئله شورائی را برای این مطرح می کنید که در آن شریک شوید و چرا حاضرید چنین اتهاماتی را برای خود بخرید.و باز می دانید همه نخبگان و حضرت امام(ره) رهبری شورائی را راهگشا نمی دانستند و با تجربه به دست آمده آن را از قانون اساسی حذف کردند. ۸- موضوع دیگری که نشان می‌دهد به‌زعم جنابعالی مسیر انقلاب بعد از امام خمینی (ره) دچار تحریف شده و بر اساس اندیشه‌های بنیان‌گذار انقلاب حرکت نکرده است، اظهارنظر شما در ۱۰ آبان ۹۴ و در همایش بین‌المللی "قرآن در سیره و اندیشه امام خمینی" است، آنجایی که مدعی می‌شوید «البته اگر این انقلاب را با اندیشه و دیدگاه امام خمینی (س) پیش می‌بردیم، قطعاً در حال حاضر وضعیت بهتری داشتیم، اما من مأیوس نیستم که با توجه به آگاهی که مردم پیدا کردند و توانایی‌هایی که به‌طور روزافزون در کشور افزایش پیدا می‌کند، ما موج جدیدی از پیشرفت را که تا الآن نگذاشتند به آن دست بیابیم در آینده به نام اسلام و قرآن ایجاد کنیم». حال‌آنکه باید از شما بپرسیم چه کسانی به دنبال فرستادن امام خمینی و اندیشه‌های امام خمینی به موزه تاریخ بودند و در حال حاضر آن‌ها چه قرابت و ارتباطی با شما دارند تا جایی که این قرابت به حدی نزدیک می‌شود که "عبدالحسین هراتی¬فرد" فرد هتاک به امام خمینی (ره) و انقلاب، در چند قدمی هاشمی رفسنجانی در مجمع تشخیص مصلحت نظام حاضر می‌شود و در جلسات خصوصی و عمومی شما شرکت می‌کند. آیا با این وضعیت نمی‌توانیم به تغییر ۱۸۰ درجه‌ای هاشمی رفسنجانی اقرار کنیم و بگوییم دشمنان دیروز انقلاب، امام و فعلی مقام معظم رهبری، دوستان و حامیان امروز هاشمی رفسنجان
کد خبر: ۸۱۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۰۶

آوای رودکوف:فرماندار شهرستان کهگیلویه تعداد ثبت نام کنندگان انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی در حوزه انتخابیه این شهرستان را 59 نفر برشمرد
کد خبر: ۸۱۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۰۴

پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir هر دختری در سنین جوانی حضور خواستگاران را در منزل تجربه می کند و با همفکری خانواده به یکی از خواستگاران پاسخ مثبت داده و به خانه بخت می رود. در این میان خواستگارانی هستندکه هیچ گاه مورد مناسبی برای ازدواج محسوب نمی شوند . دختران و والدین آنها باید دقت عمل لازم را داشته باشند تا در دام زندگی نا آرام و سخت گرفتار نشوند . به بیان دیگر، مسیری صحیح برای انتخاب همسر آینده را طی نمایند تا به بهترین و ایده آل ترین مورد پاسخ مثبت دهند. ازدواج با پدر بزرگرعایت فاصله سنی میان زوجین بسیار مهم است. شاید خواستگار مورد نظر دارای خصوصیات برجسته باشد اما اگر اختلاف سنی به میزانی است که می توان گفت زوجین از دو نسل متفاوت هستند، قطعا در آینده اختلاف دیدگاه ها بیشتر خود را نشان خواهد داد و مسیر زندگی را ناهموار خواهد ساخت.  اختلاف مذهبی و فرهنگی را جدی بگیریدازدواج کردن با فرهنگ متفاوت و باور های مذهبی مغایر با یکدیگر زوجین را به سوی کشمکش های دائمی برای حل این اختلافات سوق خواهد داد . به هر حال هر یک از طرفین تمام تلاش خود را خواهند کرد تا همسرش را تا جایی که می تواند با خود همسو نماید. که این امر زندگی فرسایشی را برای آنها به همراه خواهد داشت. معتادی در لباس دامادیافراد معتاد به علت مصرف مواد مخدر دچار مشکلات روان شناختی زیادی هستند. از جمله بی مسئولیتی ، پر خاشگری ، بد دهنی و پر حرفی ، کاهش فعالیت و بسیاری دیگر از مشکلات جسمی و روحی . حال خواستگاری با این شرایط با داشتن سایر ویژگی های مناسب مانند پول و تحصیلات آیا می تواند فرد مناسبی برای ازدواج و پذیرش مسئولیت خانواده باشد. کودکی نابالغهستند پسرانی که به دوران جوانی و حتی میانسالی قدم گذاشته اند، ولی هنوز از زیر بار مسئولیت شانه خالی می کنند. اینگونه از افراد غالباً در دوران کودکی به شدت به یکی از والدین خود وابسته اند و پس از ازدواج نیز در پی آن هستند که همسرشان نقش یک والد مهربان را برای آنها ایفا کند این گونه افراد هدف خاصی را برای زندگی دنبال نمی کنند و به دنبال کسی می گردند که مسیر زندگی را برای آنها مشخص کرد و مسئولیت ها را بر عهده گیرد. خانواده آزارگروقتی که ازدواج می کنیم در واقع با یک فرد ازدواج نمی کنیم بلکه با یک خانواده وصلت می کنیم. خانواده ها نقش مهمی را در روابط زناشویی فرزندانشان ایفا می کنند . حال اگر خانواده یک فرد روحیه آزارگری داشته باشند و حریم های زندگی فرزندشان را رعایت ننمایند ، در زندگی آنها دخالت نمایند و پسر هم نتواند جلوی دخالت ها و آزار های خانواده اش بایستد، تصور کنید زندگی این زن و شوهر به کجا ختم خواهد شد. خاطرات گذشته افرادی که نتوانسته اند روابط پیشین خود را کاملاً از ذهن و روان خود دور سازند یکی از نامناسب ترین گزینه ها برای ازدواج محسوب می شوند. این گونه افراد در زندگی جدید خود دائماً در حال مقایسه و یاد آوری خاطرات گذشته خود هستند. این مسئله از لحاظ روانی هم خود فرد را دچار آسیب می نماید و هم همسرش را دچار یأس و سرخوردگی خواهد نمود. خودشیفته و مغرورمردی که خود را از همه بالاتر می داند و به دیگران با دیده تحقیر می نگرد و همیشه احساس می کند حق با اوست، موردی خطرناک برای ازدواج است. شاید در نگاه اول مردی با اعتماد به نفس به نظر برسد و این مسئله برای دختران جذاب باشد. اما اینگونه از مردان شخصیت و اعتماد به نفس را در همسرانشان می کشند. حتی اگر زندگی اینگونه از زوج ها به جدایی نکشد، در این زندگی زن هیچ نقش ویژه ای در آن نخواهد داشت. مردان رفیق بازمردانی که بیشتر اوقات فراغت خود را با دوستان خود سپری می کنند و ترجیح می دهند لحظات حساس زندگی شان را به جای بودن در کنار همسرانشان در کنار دوستانشان باشند، زندگی را برای همسرانشان سخت می کنند. این گونه زنان در بیشتر اوقات روز تنها هستند و لحظاتی که نیاز به حضور همسرشان دارند را به تنهایی سپری می کنند و در بیشتر مواقع افسردگی و تنهایی است که با این زنان هم نشین است. همانطور که گفته شد زندگی با این مردانی که گفته شد، قطعا خوشبختی را با خود به همراه نخواهد آورد و زندگی را تبدیل به کابوسی وحشتناک خواهد کرد . و نکته حائز اهمیت این است که تشخیص بسیاری از مشکلات که در ضمیر یک فرد وجود دارد به این آسانی ها نیست و به همین دلیل مشاوره و تحقیق در هنگام ازدواج می تواند کمک شایانی به خانواده ها نماید.   منبع: کلید راز
کد خبر: ۷۸۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۰۹

پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir سپیده دانایی :ترید در ازدواج می‌تواند ناشی از علل گوناگون و تحت‌تأثیر عوامل شخصیتی و اجتماعی گوناگون باشد. در این نوشتار به بعضی از این عوامل اشاره شده است باشد. در این نوشتار به بعضی از این عوامل اشاره شده است.    رشد نایافتگی برای اینکه کسی اقدام به ازدواج کند، باید شرایطی را داشته باشد و به رشد جسمی و روان شناختی رسیده باشد. در طول دوره کودکی و نوجوانی اگر افراد مراحل تحول را به‌خوبی بگذرانند، به توانمندی‌هایی می‌رسند. از جملة این توانمندی‌ها و ویژگی‌ها، رسیدن به استقلال، هویت‌یافتگی و صمیمیت است. ممکن است برخی افراد با اینکه به سن مناسب ازدواج رسیده‌اند، اما هنوز به استقلال نرسیده و هویت نیافته‌ باشند و نتوانند با دیگران صمیمیت لازم را داشته باشند. این ویژگی‌ها، جنبه‌ها و مراتب مختلفی دارند و نسبی هستند. بنابراین بعضی افراد ممکن است زودتر از دیگران به استقلال، هویت و صمیمیت برسند. اگرچه ویژگی‌هایی همچون استقلال برای شروع زندگی لازم است، اما خود ازدواج نیز می‌تواند موجب رشد و تکمیل این ویژگی‌ها شود. گاهی رشدنایافتگی موجب می‌شود فرد نتواند حداقل شرایط اقتصادی لازم برای ازدواج را فراهم کند. گاهی فرد از نظر دیگران مشکل حادی ندارد، اما خود او احساس توانمندی نمی‌کند و این موجب می‌شود در مورد تشکیل خانواده و اداره زندگی تردید کند.    وابستگی افراطی به والدین، دوستان و گروه نیازهای فرد با ازدواج برآورده می‌شود. برخی از این نیازها عاطفی و برخی دیگر جسمانی هستند. بعضی مواقع وابستگی عاطفی شدید به والدین یا دوستان می‌تواند موجب شود تا فرد کمتر احساس نیاز بکند و مشغولیت عاطفی موجب فقدان احساس نیاز به ازدواج شود یا این ازدواج را کم‌رنگ کنند.    تجربه شکست عاطفی در بعضی افراد، سابقه شکست عاطفی موجب نگرانی و تردید می‌شود و از اینکه دچار شکست مجدد شوند، از مواجهه با موقعیت ازدواج دوری می‌کنند.    کمال‌گرایی افراطی افرادی هم هستند که به دلیل کمال‌گرایی افراطی در ازدواج تعلل و تردید می‌کنند، این دسته از افراد ویژگی‌هایی را در فرد مقابل جست‌وجو می‌کنند که خیلی افراطی است و به این ترتیب، فردی را که شایسته همسری آنها باشد  هیچ‌گاه پیدا  نمی‌کنند.    مشکلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مشکلات اقتصادی و اجتماعی از عواملی است که می‌تواند موجب تردید و تأخیر در ازدواج شود. فردی که از اداره همسر خود از نظر اقتصادی، شغل و درآمد اطمینان نسبی داشته ‌باشد، برای ازدواج کمتر دچار تردید خواهد بود. در شرایط بحران اقتصادی، جوانان به سختی می‌توانند شغل با درآمد مناسب به دست آورند و نداشتن شغل و درآمد می‌تواند موجب تردید در تشکیل زندگی شود.     مشکلات خانوادگی جوانانی هستند که به دلیل بیماری یا معلولیت یکی از والدین یا عضوی از خانواده، سرپرستی خانواده یا مراقبت از والدین یا عضو بیمار خانواده را عهده دار می‌شوند و این مسئولیت در آنها موجب تأخیر و تردید در ازدواج می‌شود.    نداشتن فلسفه روشن زندگی فردی که فلسفه روشنی در زندگی خود ندارد و به هویت درستی دست نیافته، ممکن است نتواند با مشکلات زندگی درست کنار بیاید و در امر ازدواج با تردید مواجه باشد.    راه‌های غلبه بر تردید در درمان مشکلات و اختلالات روانی و مشاوره ، روان درمانگران و مشاوران تلاش می‌کنند در مراجع تحول ایجاد کنند و او را به سوی کمال سوق دهند. درمانگر یا مشاور تلاش می‌کند فرد را از الگوهای نابهنجار دور کرده و به سمت الگوهای بهنجار سوق دهد.    پیامدهای تردید در ازدواج یکی از اصلی‌ترین نتایج ازدواج، دستیابی به آرامش است. اگرچه فرد پس از تشکیل زندگی مشترک با مشکلات و استرس‌های زیادی مواجه است، اما با وجود این مشکلات، به آرامش می‌رسد. فرد با ازدواج علاوه بر اینکه راه مناسبی برای رفع نیازهای خود می‌یابد، به سمت تعالی و رشد نیز گام بر می‌دارد. در نهایت می‌توان گفت که رشد خوب موجب ازدواج خوب می‌شود و ازدواج خوب هم موجب رشد و تعالی می‌شــود. 
کد خبر: ۷۷۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۳۰

ازدواج اساساً امری اجتماعی است. مسأله مهم در این زمینه آن است که ازدواج فامیلی به عنوان یک مسأله چندوجهی درنظر گرفته نمی‌‏شود، چراکه وجود یک مسأله چند وجهی، راهبردی چندوجهی را برای حل یا تقلیل آن می‏‌طلبد. به گزارش پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir ، متخصصان علم ژنتیک معتقدند با جلوگیری از ازدواج‏های فامیلی می‌توان از بروز بیش از 50 درصد معلولیت‏‌ها پیشگیری کرد. از طرفی این نوع ازدواج در بین جوامع شرقی بویژه خاورمیانه، جنوب و جنوب شرقی آسیا رواج دارد. این موضوع به چالشی اجتماعی در برخی از این کشورها بدل شده است. آیا مختصات اجتماعی کشور ما اجازه مهار موج ازدواج های فامیلی را می‏دهد؟ برای پاسخ به  این سؤالات جامعه شناختی گفت‌و‌گویی با حسین عبدالملکی جامعه‌شناس انجام شده است:   با وجود هشدارهای پزشکی هنوز گرایش به ازدواج فامیلی در جامعه ما بالاست. علت چیست؟ ازدواج فامیلی در بستری از روابط اجتماعی و در قالبی شکل یافته و با برخی ویژگی‏های فرهنگی به آن معنا بخشیده می‏شود. بنابراین، برای درک چند و چون ازدواج فامیلی در ایران و نیز چرایی ازدیاد آن، باید به مداقه در عرصه روابط اجتماعی موجود در کشور و ملاحظات اجتماعی مربوط به آن، به‏عنوان بستر شکل دهنده و به ابعاد و ویژگی‏‌های فرهنگی که به آن معنا می‏بخشند، بپردازیم. به طورکلی الگوهای مختلفی در نحوه گزینش همسر در جوامع گوناگون وجود دارد. ازدواج فامیلی یا خویشاوندی گونه‌‏ای دیرپا از ازدواج است که آن را ذیل الگوی درون همسری (انتخاب همسر از درون گروه، قشر یا منطقه جغرافیایی خاص) طبقه‌بندی می‏کنند. این نوع ازدواج به‏سبب محدودیت در ارتباطات و کوچک بودن شبکه‌‏های اجتماعی، قدرت شبکه‌‏های خویشاوندی، حفظ محدوده خانوادگی و قبیله‏‌ای، کسب حمایت اجتماعی طایفه و قبیله، برخی ملاحظات اقتصادی مانند حفظ مال و اموال موروثی، حفظ سرمایه وکسب و پیشه پدری و همچنین برخی ملاحظات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی دیگر که از جامعه‏‌ای تا جامعه دیگر متفاوت است، درگذشته رواج داشته است که با ایجاد تغییرات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، افزایش ارتباطات، گسترش مناسبات اجتماعی، تنوع‌یابی علایق و نگرش‏ها بتدریج از رواج آن –البته با شدت و ضعف‏های متفاوت- کاسته شده است. اما مسأله اینجاست که با وجود تغییرات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی  هنوز هم ازدواج فامیلی سهم مهمی در نوع همسرگزینی در جامعه ایرانی دارد که البته این امر تا حدی در کشورهای منطقه خاورمیانه، جنوب و جنوب شرقی آسیا دیده می‏شود. یکی از مؤلفه های مهم در این زمینه شبکه‌‏های خویشاوندی است. از دیرباز شبکه خویشاوندی نقش مهمی را در کلیت زندگی هر یک از افراد جامعه بازی می‏‌کرد که در جامعه ما با وجود تغییرات اجتماعی و فرهنگی فراوان و تسریع روزافزون آنها به‏علت شکل‏ نگرفتن ساخت‏‌های قدرتمند جایگزین، هنوز هم جایگاه شبکه‏‌های خویشاوندی در بسیاری موارد و آن هم بیشتر در شهرهای کوچک و روستاها حفظ شده است که خود در حفظ جایگاه الگوی ازدواج فامیلی نقش مهمی را ایفا می‏کند. از سوی دیگر، با توجه به جایگاه مهم شبکه خویشاوندی در مناسبات اجتماعی بویژه در شهرهای کوچک و روستاها طبعاً ازدواج فامیلی امکان جلب حمایت اجتماعی خویشاوندان را نیز به همراه دارد. همچنین، فراوانی قابل توجه الگوی ازدواج فامیلی می‏تواند ناشی از پایین بودن اعتماد اجتماعی به ‏عنوان یکی از مهم‏ترین مؤلفه‌‏های سرمایه اجتماعی در جامعه باشد، چنانکه فرد در گزینش همسر به ‏علت اعتماد بیشتر به نزدیکان از یک‏سو و پایین بودن اعتماد اجتماعی به سایر افرادی که در دایره همسرگزینی وی قرار می‌‏گیرند به ازدواج فامیلی یا خویشاوندی روی می‌‏آورد. در این میان، ملاحظات و مقوله‌هایی چون استحکام روابط خانوادگی، تقلیل مشکلات و همنوایی در تشریفات و مقدمات ازدواج در بین دو خانواده –که وجود مشکلات اقتصادی و نیز بیکاری یا درآمد پایین برخی جوانان و هزینه‏‌های سرسام‌‏آور ازدواج نقش این عامل را برجسته می‏‌سازد- استحکام بیشتر زندگی به‏دلیل وجود روابط اجتماعی چند وجهی، مکانیزم‏های حمایتی و همگونی‏‌های ارزشی-فرهنگی و کاهش امکان طلاق از جمله عواملی است که می‌‏تواند در گزینش الگوی ازدواج فامیلی بسیار مؤثر باشد. البته ملاحظات و ویژگی‌‏های فرهنگی نیز در بالا بودن درصد ازدواج فامیلی در کشور نقش دارند.  چه دید فرهنگی نسبت به ازدواج فامیلی در جامعه نفوذ دارد؟ از بُعد فرهنگی، وقتی ضرب‏‌المثل‏‌ها، آداب و رسوم و باورهای عامیانه جامعه‏‌ای را مطالعه کنید، به‏ صورت خودکار چیزهایی که در جامعه پسندیده یا ناپسند است، مشخص می‌‏شود. مثل همین که می‏‌گویند «عقد دخترعمو پسرعمو در آسمان‏ها بسته شده» یا در هنجارهای اجتماعی‌مان می‏بینیم، مثلاً «دختر زیبایی در فامیل وجود دارد، مادربزرگ می‏‌گوید حیف نیست ما دخترمان را به غریبه بدهیم»، یعنی به دختر مانند یک دارایی نگاه ‌می‌شود. حتی در بسیاری موارد و در نگاه اول، نظر مثبت چندانی مابین دو طرف وجود ندارد، اما به ‏علت فشارهای اعمال شده از سوی شبکه خویشاوندی و استمرار آن، ازدواج انجام می‏‌شود، یا در باوری مرسوم این اعتقاد وجود دارد «تا دختر خودمان در فامیل مانده چرا از غریبه دختر بگیریم». مقوله‌‏ای دیگر که در ازدواج فامیلی و میزان گرایش به آن قابل طرح است، مقوله قومیت است. به نحوی که بنابر پژوهش‌های انجام شده از هر 5 ازدواج قوم بلوچ، 4 ازدواج در میان فامیل و خویشاوندان صورت گرفته در حالی که به شکلی کاملاً معکوس در قوم گیلک از هر 5 ازدواج، 4 ازدواج در زمره ازدواج فامیلی یا خویشاوندی قرار نمی‌گیرد. این میزان – سهم ازدواج فامیلی- در میان قوم کرد تقریباً بینابین بوده و 50 درصد ازدواج‌ها را ازدواج فامیلی تشکیل می‌دهد که این دامنه تغییر در میان اقوام خود منبعث از هنجارها و ارزش‌های فرهنگی موجود در هر یک از آنهاست. در واقع، مجموعه این باورها، ارزش‏ها و هنجارها و آداب و رسوم در راه معنابخشی به ازدواج فامیلی نقش مهمی ایفا می‏کنند و در موازات ملاحظات اجتماعی که ذکر شد به‏ عنوان مکمل و تعیین کننده‏ای تأثیرگذار در ماندگاری این الگوی همسرگزینی عمل می‌‏کنند. حال با توجه به ملاحظات اجتماعی و نیز ابعاد فرهنگی که ذکر شد، ازدواج فامیلی با وجود هشدارهای موجود به ‏عنوان یک الگوی همسرگزینی معمول بویژه در مناطق روستایی و شهرهای کوچک رواج دارد که تنها راه کاهش آن، آگاهی بخشی به جامعه به اشکال مختلف و البته با توجه به ملاحظات فرهنگی و اجتماعی آن است.  چرا حرف مشاوران ژنتیک شنیده نمی‌شود؟ ازدواج اساساً امری اجتماعی است. مسأله مهم در این زمینه آن است که ازدواج فامیلی به عنوان یک مسأله چندوجهی درنظر گرفته نمی‌‏شود، چراکه وجود یک مسأله چند وجهی، راهبردی چندوجهی را برای حل یا تقلیل آن می‏‌طلبد و یک رویکرد تک‏‌وجهی مثلاً رویکرد ژنتیک محور نمی‏تواند مسأله‏ای چند وجهی چون رواج ازدواج فامیلی که ابعاد اجتماعی و فرهنگی در آن نقش مهمی را بازی می‏کنند، حل کند.  در این زمینه چه راهکارهایی وجود دارد؟ یکی از راهکارها در این زمینه آن است که مشاوره ایی از همان فرهنگ تربیت شوند و با همان زبان با آنها صحبت کنند و با ارزش‏ها و نگرش‏‌های آن جامعه آشنا باشند.  مسأله دیگر آن است که ملاحظات اجتماعی و ارزش‏ها و هنجارهای تقویت‌کننده ازدواج فامیلی در هر فرهنگ، قوم و منطقه جغرافیایی نسبت به فرهنگ یا منطقه دیگر متفاوت بوده و طبعاً نمی‏‌توان یک نسخه واحد در راه آگاهی بخشی نسبت به عواقب ازدواج فامیلی در کل کشور پیچید. به ‏عبارتی دیگر، مشکل ما این است که در مشاوره ، مسأله فرهنگ را در نظر نمی‏گیریم. نحوه آگاهی بخشی به جامعه درباره امتناع از ازدواج فامیلی قطعاً باید در سیستان و بلوچستان، با کرمانشاه و کردستان فرق داشته باشد. ما باید در هر قوم، منطقه جغرافیایی و خرده فرهنگی، اول بفهمیم چرا ازدواج فامیلی انجام می‏شود و چه موارد ارزشی و نگرشی در پشت آن وجود دارد و بعد، دنبال عادی‏سازی آن ارزش‏ها و نگرش‏ها و جایگزین کردن ارزش‏های مؤثر بر الگوی ازدواج مطلوب و آگاهانه به جای آنها باشیم. موضوع دیگر که باید در اینجا به آن اشاره کرد این است که صرف آگاهی‌‏بخشی به جامعه کافی نبوده و باید در راه ملموس کردن و درونی کردن این آگاهی‏‌ها به نحوی که به یک خودآگاهی اجتماعی تبدیل شود، حرکت کنیم، چراکه در شرایط کنونی نیز تا حدی آگاهی به عواقب ازدواج فامیلی در جامعه وجود دارد، اما از آنجا که به یک خودآگاهی تبدیل نشده و در افراد جامعه درونی نشده است، در تأثیرگذاری بر امتناع از ازدواج فامیلی چندان مؤثر نیست که این امر نیز خود با توجه به بسترهای اجتماعی و با درنظر گرفتن ملاحظات فرهنگی امکان پذیر است. باید به این نکته نیز اشاره کرد که به موازات آگاهی بخشی نسبت به امتناع از ازدواج فامیلی به‏عنوان یک هنجار منفی باید الگوی ازدواج مطلوب و آگاهانه –البته با توجه به ملاحظات فرهنگی و اجتماعی موجود- به‏عنوان یک هنجار جایگزین مثبت ترویج شود.  به اعتقاد شما در این زمینه باید کار تیمی انجام شود؟ یک مشکل اساسی ما این است که برخلاف کشورهای دیگر در مسائل چندوجهی، تنها از بُعد پزشکی وارد می‏ شویم و اگر علوم دیگر هم وارد می‏شوند با سطح پایینی از آنها روبه‌رو هستیم و به مسائل چندوجهی از چند زاویه نگاه نمی‏‌شود این کار یا تأثیری منفی به همراه خواهد داشت یا حداقل تأثیر مناسبی نخواهد داشت. بنابراین، نه تنها باید در این زمینه کار گروهی انجام شود بلکه بدون انجام کارگروهی نتیجه خاصی حاصل نشده یا سطحی و گذرا خواهد بود.  نقش اعتقادات دینی را در این زمینه چگونه می‌بینید؟ بدون تردید از آنجا که دین و امور مترتب بر آن سهم مهمی از فرهنگ جامعه ما را تشکیل می‏دهد پس مقوله دین ظرفیتی بسیار مهم در زمینه آگاهی بخشی نسبت به ازدواج فامیلی و ترویج یا امتناع از آن ‏دارد. در این زمینه ابتدا باید نگاه دین به ازدواج فامیلی مشخص شود. از سوی دیگر، اگر قرار باشد که امتناع از ازدواج فامیلی و تقلیل میزان آن در جامعه به‏ سبب عواقب موجود مدنظر قرار گیرد طبعاً علمای دین می‏توانند با توجه به عمق داشتن باورهای مذهبی و نیز بافت‏‌های ارزشی در بطن و متن حیات اجتماعی در این زمینه بسیار تأثیرگذار باشند.  شما نیز موافقید که برای کنترل معلولیت‌های ژنتیکی باید ازدواج فامیلی را کنترل کرد؟  این یک فرض پذیرفته شده در علم ژنتیک است که عامل نزدیک به 50 درصد از معلولیت‏ها، ازدواج فامیلی یا خویشاوندی است. از سوی دیگر، بنابر آمارهای موجود، ازدواج‏های فامیلی حدود 40 درصد از ازدواج‏ها در کشور را تشکیل می‏دهند. بنابراین، با کاهش میزان ازدواج فامیلی می‏توان از میزان معلولیت در نسل آینده جامعه کاست. اما باید به این نکته نیز توجه داشت که نباید کلیت مبحث ازدواج فامیلی و ترویج یا امتناع از آن را تنها به کنترل معلولیت‏های ژنتیکی تقلیل داده و ملاحظات اجتماعی و هنجارهای ارزشی- فرهنگی تقویت‌کننده آن را نادیده گرفت و به‏شکلی تک بُعدی و تنها با دید ژنتیک به آن نگریست. نکته دیگر آنکه نباید به‌واسطه تلاش در جهت کاهش میزان ازدواج فامیلی آن را به‏عنوان یک امر ترس‌‏آور و بسیار منفی طرح کرد، به‏ صورتی که مثلاً با انتخاب الگوی ازدواج فامیلی، به‏علت بازنمایی منفی فراوان آن، زوجین دیگر معلول شدن فرزند خود را قطعی دانسته و ضمن دلسرد شدن از زندگی، سراغ مشاوره ژنتیک و سایر راهکارهای پیشگیری از تولد فرزند معلول نرفته و به ‏طوری دائمی در اضطراب به دنیا آمدن چنین فرزندی به زندگی خود ادامه دهند.       منبع: ایران
کد خبر: ۷۷۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۲۸

 پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir به گزارش روابط عمومی دبیرخانه دین پژوهان کشور – شورای دین پژوهان کشور با بررسی و ارزیابی پژوهش های دینی 5 سال اخیر 10 پژوهش را به عنوان برتر انتخاب و معرفی نمود. مدیر مسئول دبیرخانه دین پژوهان کشور گفت، به منظور معرفی و ارائه پژوهش های برتر دینی، سلسله نشست های دهگانه علمی و تخصصی از این هفته در دبیرخانه دین پژوهان کشور در قم برگزار می شود. دکتر آیت پیمان افزود: پژوهش های برتر با موضوع فرمان برداری و نافرمانی مدنی، انتخابات از نگاه فقه، روش شناسی تفسیر قرآن کریم، اقتصاد تعاونی از منظر اسلام، اصول روان درمانگری و مشاوره با رویکرد اسلامی، تجلی معانی و مفاهیم زیبا شناختی در شهرسازی اسلامی، مکتب تأویلی و گفتمان وحی، مبانی و معیارهای جرح و تضعیف روایان نزد قدمای شیعه، تأثیر دیدگاه های فقهی بر قوانین کیفری و اثرپذیری الهیات فلسفی یهودی از فلسفه و کلام اسلامی در دوره میانه، که توسط پژوهشگران برتر دینی در 5 سال گذشته به انجام رسیده اند و با توجه به ویژگیهای نظریه پردازی و نو آوری و جنبه های کاربردی انتخاب شده اند. این نشست ها توسط اساتید و محققین و منتقدین ارائه می شوند. وی گفت : ارائه مباحث و یافته های این پژوهش ها در قالب کرسی های آزاد اندیشی دینی و نشست های علمی و تخصصی به جامعه علمی کشور ارائه می شود و تلاش خواهیم کرد زمینه هایی برای جلب حمایت های لازم از چاپ و نشر آنها نیز فراهم گردد. آیت پیمان در ادامه گفتگو از محققین و اساتید و فضلای حوزه و دانشجویان و همه اهل علم علاقه مند جهت شرکت در این نشست های علمی دعوت کرد . وی از پژوهشگران دینی خواست تا جهت مشارکت در مباحث و نقد و تکمیل یافته های دین پژوهی، در نشست ها شرکت نمایند و نظریات و نتایج بررسی های خود را ارائه نمایند. تا مورد بهره برداری پژوهشگران قرار گیرد. دبیر شورای دین پژوهان همچنین افزود: دبیرخانه دین پژوهان مباحث مطروحه را بصورت ادواری و موضوعی مورد تحقیق مجدد و تدوین و ویراستاری قرار داده و در قالب کتاب و نرم افزار و متون دیجیتالی در فضای وب قرار خواهد داد و فیلم این سلسله نشست ها در اختیار تلویزیونهای علمی ماهواره ای نیز قرار می گیرد. دبیر شورای دین پژوهان به نشست های علمی مناسبتی اشاره کرد و گفت در طول سال علاوه بر این ده نشست، در مناسبت های ویژه مذهبی و فرهنگی نیز نشست ها و کرسی های مباحث آزاد اندیشی در دبیرخانه دین پژوهان برگزار می شود که مورد استقبال محققین علوم اسلامی قرار می گیرد.
کد خبر: ۷۷۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۲۵

طی حکمی از سوی رئیس کل انجمن هوافضای کهگیلویه و بویراحمد دکتر ابوطالب دانش فر به سمت مشاور رئیس کل منصوب شد پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir، علیرضا روستا مدیر کل روابط عمومی و امور بین الملل انجمن هوافضای استان کهگیلویه و بویراحمد خبرداد: طی حکمی از سوی رئیس کل انجمن هوافضای کهگیلویه و بویراحمد دکتر ابوطالب دانش فر به سمت مشاور رئیس کل منصوب شد. متن کامل حکم رئیس کل انجمن هوافضای کهگیلویه و بویراحمد به شرح ذیل است. جناب آقای دکتر ابوطالب دانش فر نظر به شایستگی و توانایی هایی که در امور مشاوره ای دارید، جناب عالی را به سمت مشاور رئیس کل انجمن هوافضای استان کهگیلویه و بویراحمد منصوب می نمایم.لازم است با پیروی از ولی فقیه و تلاش در جهت توسعه و مرجعیت علمی کشور، همواره تقوای الهی را نصب العین خویش قرار داده و با درایت و هوشیاری همراه با سرعت، دقت و صحت عمل به هدایت امور بپردازید. توفیقات روز افزون جناب عالی در را تحت زعامت و رهبری ولی امر مسلمین حضرت آیت الله امام خامنه ای (مدظله العالی) از درگاه خداوند متعال مسئلت می نمایم. علی محمودی رئیس کل انجمن هوافضای استان کهگیلویه و بویراحمد
کد خبر: ۷۶۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۱۶

جانشین فرمانده کل سپاه گفت: راهبرد آمریکا در سوریه، پاتکی بود به انقلاب های ناشی از بیداری اسلامی اما هیچ یک از آرزوها و اهداف آنها محقق نشد و نظام سوریه امروز در حال بازیابی موقعیت سیاسی خود است.  پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir  سردار حسین سلامی جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در گفتگوی ویژه خبری، به تشریح آخرین تحولات جاری منطقه و پیروزی‌های مقاومت اسلامی در مقابله با تروریست‌های تکفیری به خصوص در کشور سوریه پرداخت. ** مشروح گفتگوی جانشین فرمانده کل سپاه به شرح زیر است: سلامی درابتدای این گفتگو اظهار داشت: ۴ سال است سوریه در نقطه تمرکز تلاش استراتژیک یک ائتلاف جهانی از جمله آمریکایی‌ها، بخشی از کشورهای اروپایی و تعدادی از کشورها متحد منطقه‌ای آنها از جمله عربستان قرار دارد اینها دست به دست هم دادند تا در یکی از کانونی‌ترین نقاط جبهه مقاومت علیه رژیم صهیونیستی ایده‌ سیاسی خود را پیاده کنند. وی افزود: امریکا در رمضان ۴ سال پیش می‌خواست نظام سوریه را ساقط کند و بعد حرکت را به سمت لبنان، عراق و نقاط دیگر ادامه دهد. اما آنچه امروز پس از یک جدال تاریخی و راهبردی از جبهه اسلام دیده می‌شود به ما می‌گوید که هیچ‌یک از اهداف و راهبردهای این ائتلاف ویرانگر تحقق پیدا نکرده و نظام سیاسی سوریه با قدرت ایستاده است. جانشین فرمانده کل سپاه با بیان اینکه نتایج این اقدامات با سرمایه‌گذاری‌ها و تمرکز تلاش‌های استکبار تناسبی با هم ندارد گفت: نظام سوریه درحال بازیابی موقعیت سیاسی خود است. سلامی تأکید کرد: راهبرد آمریکایی‌ها در سوریه پاتکی به انقلاب‌های ناشی از بیداری اسلامی بود. آمریکایی‌ها با دیدن شرایط منطقه تصمیم گرفتند نقشه جامع سیاسی خود را در قلب تحولات اسلام کلید بزنند. وی افزود: سوریه منطقه تقابل نظام سلطه با انقلاب اسلامی قلمداد می‌شود. آنچه در سوریه شاهدیم درگیری قدرت‌های بزرگ با نظام سوریه نیست بلکه درگیری بین دو جبهه استکبار و مقاومت است. جانشین فرمانده کل سپاه گفت: آمریکا به دنبال اقدامات پلکانی بود تا بعد از سوریه این تحولات را به لبنان و حتی ایران منتقل کند. وی با اشاره به تهاجم ارتش عربستان به ملت یمن افزود: درگیری عربستان در یمن بخشی از جغرافیای گسترده نظام سلطه با انقلاب اسلامی است. عربستانی‌ها در آنجا در مقابل یک جنگ فرسایشی بی‌نتیجه که دارای منطق معینی نیست مواجه‌اند که منجر به فرسایش قدرت‌شان می‌شود و تمرکزشان از حمایت تروریست‌های تکفیری در سوریه، عراق و فتنه‌انگیزی در لبنان را از دست می‌دهند. سلامی با اشاره به حضور مستشاری ایران در سوریه گفت: به این دلیل که احساس و برداشت ما نسبت به این صحنه این است که همه مسلمانان جهان اسلام سرنشینان یک سفینه هستند و از لحاظ منافع در یک راستا قرار دارند و استکبار به دنبال این است که خط‌کشی‌های عظیمی را در جهان اسلام صورت دهد از ابتدای تحولات در سوریه در کنارشان بودیم. وی تأکید کرد: ما استحکام سیاسی، روانی، اقتصادی و نظامی نظام سوریه که خط مقدم مبارزه با رژیم آمریکا و رژیم صهیونیستی است را تضمین می‌کنیم. سلامی با بیان اینکه نقش ما از لحاظ نظامی در سوریه در ۴ سطح تعریف می‌شود، گفت: سطح اول، سطح راهبردی است. ما در این سطح از مردم، دولت و ارتش سوریه حمایت و تجربیات‌مان را به آنها منتقل می‌کنیم. ما در این سطح در نوسازی و بازسازی ساختار و سازمان ارتش سوریه آنها را یاری می‌کنیم. وی ادامه داد: ارتش سوریه نیاز به مکمل دفاعی دارد که همان بسیج مردمی است و ما به لحاظ تجربه خود این موضوع را در ارتش سوریه وارد کردیم که این کار براساس مشاوره و حضور مستشاری صورت گرفت. جانشین فرمانده کل سپاه گفت:‌ سطح، دیگر سطح عملیاتی است ما در این سطح به فرماندهان نظامی ارتش سوریه مشاوره و راهنمایی می‌دهیم و حتی آموزش فرماندهان سطوح میانی آنها را نیز انجام می‌دهیم. لذا یک سری از فرماندهان ما هستند که در آنجا در یافتن راهکارهای عملیاتی به فرماندهان سوری کمک می‌کنند. سلامی ادامه داد: سطح دیگر، سطح تاکتیکی است که در این سطح فرماندهان ما به فرماندهان عملیاتی ارتش سوریه مشاوره می‌دهند و سطح چهارم، سطح فنی و سطحی است که به آماد رسانی و تأمین تجهیزات و آموزش برای نگهداری و تعمیرات مربوط می‌شود. وی گفت: این اقدامات براساس درخواست‌ها و تفاهمی است که به شکل رسمی با دولت سوریه داریم. جانشین فرمانده کل سپاه در پاسخ به این سؤال که به چه دلیل آمار شهدای ما در دفاع از حرم در چند روز اخیر بالا رفته است، گفت: ما برای سوریه یک ارزش استراتژیک و فوق‌العاده قائلیم. امنیت بخش‌های زیادی از جهان اسلام و سوریه و امنیت ملی ما به هم گره خورده است. حضور ما در سوریه علاوه بر جنبه‌های اعتقادی جنبه‌های استراتژیک هم دارد. وی افزود: اگر ما سوریه را در مقابل تکفیری‌ها تنها بگذاریم باید در نقاط دیگری با تروریست‌ها درگیر شویم لذا از چند ماه پیش که نظام سوریه به کمک ما بازسازی ارتش خود را در دستور کار قرار داد سطوح مستشاری را برای یک عملیات بزرگ از ما درخواست کرد. به همین دلیل آموزش این یگان‌ها نیازمند حضور بیشتر مستشاری ما بود زیرا ارتش سوریه درگیر عملیات‌های خود بود پس حضور ما از لحاظ کمیت و کیفیت افزایش یافت. سلامی تصریح کرد: به همین دلیل دوستان ما برای کمک مستشاری مؤثر باید از صحنه‌ها بازدید کنند و با واقعیت‌های میدان آشنا شوند تا بتوانند کمک بهتری صورت دهند. آنها نمی‌توانند در اتاق‌ها بنشینند و به ارتش سوریه کمک کنند. البته تعداد شهدای ما زیاد نیست اما نسبت به گذشته بیشتر به چشم می‌آید. جانشین فرمانده کل سپاه ادامه داد: مستشاران ایران در سوریه برادران صاحب نبوغی هستند که هنرشان نفوذ در قلب‌ها است. از طرفی زمانی که ارتش سوریه به بازسازی خود مشغول شد نیروهایی از عراق، افغانستان و شیعیان پاکستان و لبنان نیز به کمک آنها رفتند. وی در بخش دیگری از این گفت‌وگو با اشاره به ورود نیروی هوایی ارتش روسیه به میدان‌های عملیاتی سوریه گفت: تأثیرات این اقدامات هوایی وقتی مؤثر است که از طرف ارتش زمینی پشتیبانی شود و با توجه به اینکه این کار صورت می‌گیرد در روزهای آینده عملیات‌های تاکتیکی منجر به یک نتیجه راهبردی می‌شود و تا الان هم موازنه میدانی برگشته است و ارتش سوریه به شایستگی جنگ را اداره می‌کند. جانشین فرمانده کل سپاه افزود: نیروی هوایی ارتش روسیه در ابتدای بدون همراهی عملیات نیروی زمینی سوریه اقدام می‌کرد و بیشتر دیده می‌شد اما الان ارتش سوریه به صورت عظیمی وارد صحنه شده و به خوبی و حتی بدون پشتیبانی جنگنده‌های روسیه عملیات‌های موفقیت‌آمیزی را انجام می‌دهد. سلامی در خصوص دلیل ورود روسیه به جنگ سوریه گفت: روس‌ها براساس ادراک جدید خود از صحنه وارد شدند. البته آنها دارای پیشینه‌های سنتی مانند هم‌پیمانی با سوریه و مخالفت با آمریکا داشتند اما دلیل اصلی این بود که روس‌ها احساس کردند از دو طریق پاکستان و افغانستان و همچنین سوریه و ترکیه ممکن است مرزهای‌شان در مرز جریان سیال تروریست‌هایی که پیاده‌نظام آمریکا هستند قرار بگیرد. وی گفت: روس‌ها معتقدند ۲۰ درصد فرماندهان داعش و چند هزار نفر این تروریست‌ها از قفقاز و آسیای میانه هستند و اگر امروز نیایند و نظام سوریه را در برابر تروریست‌ها همراهی نکنند فردا در مرزهای روسیه با تروریست‌ها درگیر خواهند بود. جانشین فرمانده کل سپاه همچنین گفت: مرکزی در سوریه برای کنترل عملیاتی ارتش زمینی سوریه و اقدامات هوایی روس‌ها تشکیل شده است. سلامی همچنین با اشاره به اوضاع عراق اظهار داشت: عراق هم درست در همان نقشه و راهبردی که سوریه قرار گرفته قرار دارد و همان اندازه که ما نسبت به تحولات سوریه حساس هستیم نسبت به تحولات عراق هم حساسیم عراق باید به سمت مهار بیشتر تکفیری‌ها پیش برود و خود را از تروریست‌ها پاک کنند. وی افزود: امروز شاهد روند معکوس شدن تهاجم علیه تکفیری‌ها در عراق هستیم و ابتکار عمل به دست ارتش و نیروهای حشدالشعبی عراق است و در سوریه هم به همین صورت شاهدیم. جانشین فرمانده کل سپاه همچنین با اشاره به توان نظامی کشورمان اظهار داشت: از بعداز خاتمه دفاع مقدس ما فرض اساسی و راهبردی توسعه قدرت دفاعی و تهاجمی‌مان براساس جنگ با ائتلافی از قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای بود. ما همواره با این واقعیت زندگی کرده و خودمان را تطبیق داده‌ایم که باید تضمین عمیق و اطمینان‌بخشی از توان خود در برابر دشمن داشته باشیم. با احساس و شعار نمی‌توانیم در برابر قدرت‌های جهانی بایستیم. سلامی تأکید کرد: وقتی صنایع دفاعی ما موشک‌های ۲۰۰۰ کیلومتری با خطای صفر را تولید می‌کند یعنی در این شعاع عملیاتی هر پایگاه ثابت و متحرکی را می‌توانیم با دقت صدرصدی و خطای صفر مورد هدف قرار دهیم. وی با اشاره به نمایش اخیر انبار موشکی سپاه در زیر زمین گفت: این یکی از قدیمی‌ترین انبارهای ما بود و حالا مانده است تا انبارهای موشکی با سطوح مقطع بزرگ و مدرن خود را نشان دهیم. سلامی در پایان اظهار داشت: ما قطعنامه‌ها را مطالعه نمی‌کنیم وظیفه ما توسعه قدرت است و هیچ کس نمی‌تواند برای ما دیکته بگوید ما انشاء مقاومت، و مبارزه با استکبار را می‌کنیم.   منبع :فارس
کد خبر: ۷۵۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۰۵

موسسه امریکن انترپرایز از تغییر روند نبرد در سوریه خبر داد. پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir به گزارش گروه بین الملل باشگاه خبرنگاران جوان، موسسه امریکن انترپرایز در پایگاه اینترنتی خود و در گزارشی به قلم "متیو مک اینیس" نوشت: نیروی هوایی روسیه، ارتش سوریه، حزب الله لبنان و شبه نظامیانی که تحت آموزش و هدایت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران قرار دارند، نقش مهمی در نبرد سوریه ایفا می کنند. در گزارش این موسسه آمده است نیروها به عنوان بخشی از یک تلاش چند جبهه ای به منظور تضعیف دستاوردهای سال 2015 نیروهای مخالف بشار اسد – رئیس جمهور سوریه -- قصد دارند حلب، دومین شهر بزرگ این کشور را باز پس گیرند. نقش جدید روسیه در هدف گرفتن مخالفان سوری کاملا شفاف است. اما علت دقیق افزایش آشکار حضور ایران که احتمالا پیامدهای قابل توجهی نیز خواهد داشت، همچنان در پرده ای از ابهام قرار دارد. گزارش ها حاکی از آن است که در چند هفته اخیر ایران 2 هزار شبه نظامی مورد حمایت خود را به خطوط مقدم نبرد اعزام کرده است. تهران همچنان به طور رسمی تاکید می کند که نیروهایش تنها وظیفه ارائه مشاوره را برعهده دارند و در نبرد شرکت نمی کنند. از زمان آغاز جنگ داخلی سوریه در سال 2011 این ادعا در مورد مداخله ایران در این کشور صحت داشته است. فرماندهان مجرب و نیروهای متخصص سپاه قدس سپاه پاسداران ایران، نیروهای زمینی و شاخه های بسیج - متخصصان جنگ های نیابتی، عملیات ضد شورش و شبه نظامی - نیروهای امنیتی سوریه را به یک ارتش ترکیبی متعارف-شبه نظامی تبدیل کردند که از کمک حزب الله لبنان و دیگر شبه نظامیان شیعه از افغانستان و عراق برخوردار بود. با این وجود، ایرانیان به ندرت در میدان های نبرد حضور داشتند.   امریکن انترپرایز در ادامه مدعی شد با این وجود، شاید نیروهای جدید سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران پا را فراتر بگذارند. اکنون تهران و مسکو به طور قطع برای هدایت و تقویت مبارزات جدید حکومت سوریه در حلب و دیگر نقاط نیازمند اهرم های جدید هستند. گزارش ها حاکی است که نیروهای جدید سپاه پاسداران انقلاب به طور مستقیم درگیر نبرد نیز هستند. افزایش اعلام خبر کشته شدن نیروهای سپاه و بسیج نشان می دهد ایران دست کم راحت تر درمورد هویت نیروهای کشته شده خود اطلاع رسانی می کند و احتمالا نشان دهنده آن است که تهران قصد دارد افراد بیشتری را در این راه قرار دهد. در ادامه این گزارش آمده است سخنان سران ایران نیز نشان دهنده یک تغییر رویه است. محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران، به طور تلویحی از تغییر نقش ایران در سوریه خبر داد. وی اظهار داشت نیروهای نظامی ایران همچنان نقش مشاور را ایفا می کنند. دیگر مقامات ارشد نیز اذعان داشتند که اگر دمشق یا مسکو بخواهند، ایران احتمالا حضور نظامی خود را در سوریه گسترش خواهد داد. در گزارش موسسه انترپرایز آمده است حال این پرسش مطرح است که چرا حضور نیروهای ایرانی در نبرد سوریه اهمیت دارد؟ اول آن که این مسئله نشان دهنده یک تحول تاریخی و شاید تغییر در دکترین نظامی محسوب می شود. این نخستین بار پس از جنگ ایران و عراق در دهه 1980 خواهد بود که واحدهای سپاه به جای ارائه مشاوره ، آموزش، تجهیز و اجرای ماموریت های نیابتی، به نبرد اعزام می شوند.  حتی اگر این تغییر از روی نیاز باشد، اما کل منطقه خاور میانه [غرب آسیا] اکنون باید نگران نیروهای ایرانی باشند که به جای جنگ نیابتی در سایه می خواهند آشکارا در طول مرزها بجنگند. دلیل دوم این است که این مسئله نشان دهنده عمق مشکلاتی است که تهران و دمشق برای ایجاد نیروی کافی به منظور دفاع از سرزمین های سوریه با آن مواجه اند. معقول به نظر می رسد که ایران تمایلی به گسترش نیروهایش در سوریه نداشته باشد؛ اما احتمالا چاره دیگری نبوده است. این استقرار نیروهای سپاه در ابعاد کوچک می تواند آزمونی باشد برای افزایش حضور آنها در صورت نیاز.   دلیل سوم این که شاید پوتین برحضور نیروهای ایرانی تاکید کرده باشد. البته باید گفت که از لحاظ راهبردی روسیه احتمالا اهدافی متفاوت با ایران در نظر دارد. احتمالا اگر شرایطی ایجاد شود که منافع پوتین تامین و پایگاه دریایی روسیه در سواحل مدیترانه حفظ شود، روسیه با قربانی کردن اسد یا موضع درحال ظهور ایران برضد اسرائیل در بلندی های جولان مشکلی نخواهد داشت. از این رو شاید افزایش حضور ایران در سوریه واکنشی باشد به نگرانی واگذار کردن کنترل راهبری اوضاع به روسیه و تلاش به منظور تضمین این مسئله که ایران در هر مذاکره ای که برگزار شود، اهرم قدرت را در اختیار خواهد داشت.
کد خبر: ۷۵۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۰۱

در هر انتخابي خوب مشاهده کرده، ظاهر و قيافه طرف مقابل را در ذهن خود بررسي کنيد، شکل و حرکات، شيوه گفتار و رفتار ظاهري او را به عنوان شرط اول بپذيريد. به گزارش پایگاه تحلیلی خبری آوای رودکوف avayerodkof.ir ازدواج يک انتخاب بزرگ است، اما چه کسي اين انتخاب را انجام مي دهد؟ شما يا والدين تان؟ آيا «ازدواج خود گزين» به صلاح دختر و پسر است يا ازدواجي بر اساس نظر خانواده؟ موضوع انتخاب سنتي در مقابل انتخاب غيرسنتي جامعه ما زياد مطرح مي شود در اين ازدواجها دو مسأله وجود دارد، يکي اينکه خانواده بايد بدانند وظيفه آنها در انتخاب همسر و تعليم و تربيت فرزندانشان حدي معقول است، يعني اينکه بايد نظر خود را در يک حد متعادل نگه دارند. به طوري که فقط جنبه ارشادي داشته باشند، نه اينکه نظرشان را به فرزند تحميل کنند. متأسفانه بسيار ديده شده خانواده ها حتي دختر 25 ساله و پسر 30 ساله را به رسميت نمي شناسند و در برابر انتخاب او موضع گيري مي کنند، به عنوان مثال مي گويند اگر فلاني را انتخاب کني در مجلس عروسي تو شرکت نمي کنم، در حالي که به انتخاب بچه ها بايد احترام بگذاريم چون ملاک ها تغيير يافته و آنها تحت تأثير مسائل موجود در جامعه قرار مي گيرند و انتخابشان بر همان اساس شکل مي گيرد، پس نمي توانند بناي زندگي مشترکشان را بر سليقه ما و نظر ما بگذارند. از طرف ديگر، بررسي ها نشان مي دهد انتخاب هايي نيز که پسر و دختر بدون نظر خانواده انجام مي دهند چندان مطلوب نبوده و ميزان طلاق در اين انتخاب ها چند برابر بيشتر مي باشد، بنابراين توصيه مي شود نخست خانواده ها به انتخاب جوان احترام بگذارند و هميشه در کنار او باشند و از سوي ديگر جوان‌ها نيز به خاطر کاهش آسيب‌هاي خانواده حتماً نظر والدين و مشاوران را جويا شوند. اما والدين بايد بدانند که اگر فرزندتان به بلوغ فکري، اجتماعي و رواني لازم رسيد بايد انتخابش را محترم شمرد و به او کمک کرد. او را تحت هيچ شرايطي تنها نگذاشت، چون بيشتر جوان هايي دنبال «ازدواج خود گزين» هستند که پدر و مادر با آنها همراهي نمي کنند و به قول خودشان آنها را نمي فهمند، فراموش نکنيم در بسياري از ازدواج هاي ناموفق که به انتخاب خود جوان صورت گرفته عامل اصلي و مسبب اين کار پدر و مادر بوده اند. بايد اين نکته را در نظر بگيريم که موضوع ازدواج پيوند تنها دو نفر نيست، بلکه پيوند دو خانواده است، پيوند دو سيستم، دو فرهنگ با ويژگي‌هاي خاص و آداب و رسوم خاص، به همين دليل وقتي در ازدواج‌ها به عوامل فرهنگي اجتماعي توجه نمي شود، تنش و کشمکش بين خانواده زياد رخ مي دهد. پس از آنجا که دو نفر(زن و شوهر) از دو خانواده در حال معاشرت و رفت و آمد با دو خانواده هستند اگر بدون نظر پدر و مادر ازدواج صورت گيرد همه معادله هاي خانوادگي به هم مي خورد و ميزان تنش و اختلاف نظر در اين خانواده ها بيشتر ديده مي شود. در نتيجه اين مسأله هم روي کيفيت زندگي و هم بر روابط زن و شوهر اثر مي گذارد، به باور تمامي کارشناسان، روان شناسان و مشاوران خانواده در انتخاب همسر بايد چهار "ميم" در نظر گرفته شود. اول "مشاهده"، در هر انتخابي، خوب مشاهده کرده، ظاهر و قيافه طرف مقابل را در ذهن خود بررسي کنيد، شکل و حرکات، شيوه گفتار و رفتار ظاهري او را به عنوان شرط اول بپذيريد، زيرا بارها به مرکز مشاوره مراجعه شده که آقا بعد از 8 ماه مي‌گويد: من زن قد بلند مي خواستم خانم قدش کوتاه است، يا اندازه بيني و فرم دندان‌هاي او مطابق سليقه من نيست و يا خانمي مي گويد شوهرم نمي تواند در جمع صحبت کند، خوب لباس نمي پوشد و از اين قبيل نظرها؛ بنابراين اگر قصد و نيت ازدواج است تا حدي که اسلام هم اجازه داده بايد يکديگر را ببينند و بپسندند. دوم "مصاحبه"، است که دو نفر بايد خوب با هم صحبت کنند و درباره نکات مثبت و منفي يکديگر و مسائل مهمي که در تاريخچه هر کدام وجود دارد، بيماري‌هاي خاص، محل سکونت، آينده و اينکه مي خواهند کار کنند يا شغلشان چه باشد، نحوه تربيت فرزندان و مسائل ديگري که ممکن است پيش بيايد صحبت کنند و چند جلسه با اطلاع خانواده‌ها، دختر و پسر با هم ديدار و گفتگو داشته باشند تا نسبت به هم شناخت بيشتر پيدا کنند. سوم "مکاشفه"، است که به قصد تحقيق و بررسي از زندگي اجتماعي طرف مقابل پرسش کنند از مدرسه، محل کار، محل سربازي، دانشگاه و... تا ببينند وجهه اجتماعي او چگونه است، برخوردش با مردم در اجتماع چطوري است مثلاً فردي که با هيچ کس ارتباط ندارد و دوست صميمي هم ندارد شايد دچار بدبيني باشد يا اختلالات ديگر که بهتر است همان ابتدا با پرسيدن از افراد مختلف چهره اجتماعي او بهتر مشخص شود. چهارم " مشاوره "، که بر اساس تخصص، تبحر و تجربه مشاور دو نفر با هم مقايسه مي شوند که ميانشان تا چه حد و ميزان سازگاري وجود دارد و تناسب زندگي اين دو با هم چقدر است و بر همين اساس هر دو مورد سنجش مشاور قرار مي گيرند و چون مشاور يک فرد بي طرف است مي توان روي اظهارنظر او حساب کرد و تأييد يا عدم تأييد او را به حساب مخالفت افراد خانواده نگذاشت. پايگاه خبري پليس استان کهگيلويه و بويراحمد
کد خبر: ۷۴۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۱۹