آنان مي خواستند تا با دين زدايي ابتدا مارا از اعتقاداتمان فاصله دهند سپس بر مركب آمال خود سوار شوند و بتازند و تاراج كنند هر آنچه را كه در عمر كمتر از 4دهه با اراده پولادين و خونبهايي سنگين بنا كرديم
کد خبر: ۲۴۱۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۰/۰۹
از حضرتعالی و سازمان صدا و سیما انتظار میرود، در دفاع از جمهوریت نظام و در مقابله با ظلم بزرگ و فراموش نشدنی که فتنهگران روسیاه، به مردم بزرگ ایران روا داشتند، تمام عیار به پا خواسته و این ایامی که یادآور آن خروش انقلابی و بینظیر ملت بزرگ است را غنیمت شمرده و برای افشای لایههای مختلف آن همه جنایت در حق مردم، کمر همت ببندید
7دفتر انجمن اسلامی دانشجویان، در نامهای خطاب به عزتالله ضرغامی رئیس سازمان صدا و سیما به مناسبت چهارمین سالروز حماسه "9دی" خواستار روشنگری و بیان واقعیتها و جنایات فتنه برای افکار عمومی شدند. متن این نامه به این شرح است:ریاست محترم سازمان صدا و سیماجناب آقای مهندس عزتالله ضرغامیسلام علیکمجمهوری اسلامی ایران با برگزاری به طور متوسط هر سال یک انتخابات، کارنامهای درخشان در نقشآفرینی مردم در حکومت و عینیت بخشیدن به مردمسالاری دارد. همین امر موجب شده است که نظام مقدس اسلامی بعد از گذشت بیش از سه دهه از عمر آن، همچنان واجد پشتوانه گسترده بینظیر مردمی باشد. در این بین انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری در سال 88 و مشارکت 40 میلیونی مردم، بدون شک یکی از بارزترین نمونههای حضور پرشور و معنادار مردم در صحنه بود، که حماسهای کمنظیر و تاریخی را در کشور به منصه ظهور رساند.با این همه، همواره بودهاند و هستند افراد و جریانهایی که هر چند فریادهای دموکراسی خواهیشان گوش فلک را کر کرده است، اما در عمل نشان دادهاند که رای و نظر مردم برایشان اهمیتی ندارد و دم زدن از مردم فقط برای نیل به اهداف و اغراض سیاسیشان است. نمونه بارز این رویکرد مزورانه را میتوان در انتخابات سال 88 دید. آنجایی که این افراد وقتی با "نه" معنادار مردم روبرو شدند، تمام عیار در مقابل رای و دیدگاه ملت قدم علم کردند و برای انتقامگیری از مردم از تلاشی فروگذار نکردند.آنچه بعد از انتخابات سال 88 اتفاق افتاد، ظلمی بزرگ و فراموش نشدنی به ملت ایران و نظام مقدس اسلامی بود. سران خائن و اصحاب خبیث فتنه، برای تحقق خواستهها و طراحیهای از پیش تعیین شده آمریکا و اسرائیل، رای و نظر مردم و قانون را به راحتی نادیده گرفتند و حاضر شدند برای خرسندی آن دشمنان بیگانه ، هر آنچه را میتوانستند بر سر مردم آوردند.اما گذشت زمان، هر چه بیشتر خیانتها و جنایتهای این پلیدان زمانه را برای مردم روشنتر کرد، تا جایی که کاسه صبر ملت لبریز شد و حماسه عظیم "9دی" را رقم زدند. آنچه در "9دی" سال 88 اتفاق افتاد محاکمه علنی سران جنایت کار فتنه توسط تودههای دهها میلیونی ملت بزرگ ایران بود.شعارهای محکم و پر شور مردم در ابراز نفرت شدید از سران فتنه، در نهم دی ماه 88، -که حتی رسانه ملی هم از پخش برخی از آنها اجتناب کرد!- به وضوح دیدگاه ملت نسبت به روسیاهان سال 88 را نشان داد و حجت را بر همگان تمام کرد که خواسته مردم در قبال این خائنین به ملت چیست.لذا حال که بار دیگر در آستانه سالروز آن حماسه تاریخی و عظیم قرار گرفتهایم، از حضرتعالی و رسانه ملی انتظار میرود نسبت به روشنگری و بیان واقعیتهای فراوانی که در رابطه با جنایتهای سران و اصحاب فتنه 88 وجود دارد، تردید به خود راه ندهید و استوارتر از قبل در این مسیر مقدس گام بردارید.ریاست محترم سازمان صدا و سیمااز حضرتعالی و سازمان صدا و سیما انتظار میرود، در دفاع از جمهوریت نظام و در مقابله با ظلم بزرگ و فراموش نشدنی که فتنهگران روسیاه، به مردم بزرگ ایران روا داشتند، تمام عیار به پا خواسته و این ایامی که یادآور آن خروش انقلابی و بینظیر ملت بزرگ است را غنیمت شمرده و برای افشای لایههای مختلف آن همه جنایت در حق مردم، کمر همت ببندید.البته شکی نیست که کسانی که با تقابل آشکار با مردم، این لکه ننگ را تا ابد بر پیشانی خود نشاندند، امروز نیز از روشنگریهای صدا و سیما سخت خشمگین شوند و زبان به هتاکی و فحاشی باز کنند، لکن باید دانست که کسانی که در سال 88 برای انتقامگیری از مردم، تا جایی که توانستند جلو رفتند، امروز هم تا زمانی که صدا و سیمای جمهوری اسلامی به رسانه مورد نظر اربابان اسرائیلی و امریکاییشان بدل نشود راضی نخواهند شد و هجمهها و فحاشیها علیه آن سازمان را ادامه خواهند داد.جناب آقای ضرغامیما دانشجویان ضمن گرامی داشتن چهارمین سالروز حماسه عظیم و تاریخی "9دی" -که همانا پتک محکم جمهوریت بر سر دیکتاتوری اشرافیت بود- ضمن تشکر از حضرتعالی جهت روشنگریهای صدا و سیما در رابطه با جنایتهای فراموش نشدنی فتنه سال 88، از جنابعالی مصرانه خواستاریم که همچنان و بویژه در این ایام حماسی نسبت به روشنگری و بیان واقعیتهای فتنه برای افکار عمومی همت کنید و با تکیه به آیه « یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ » از هجمههای پوشالی آنان که دستشان در آن جنایت بزرگ آلوده است، تردیدی به خود راه ندهید.والسلام علیکم و رحمه الله و برکاتهانجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه بیرجندانجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه اصفهانانجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه سمنانانجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه بوعلی همدانانجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه قمانجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه اراکانجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه یاسوج
کد خبر: ۲۳۶۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۹/۲۳
به گزارش آوای دنا ،مراسم گرامیداشت 16 آذر به همت بسیج دانش جویی و امور فرهنگی-دانشجویی دانشگاه در ساختمان آموزش برگزار شد.
دکتر باقر کارگر پیش از ظهر امروز در این مراسم که در سایت جدید دانشگاه پیام نور واحد دهدشت برگزار شد، اظهار داشت: 16 آذر نماد استقلالخواهی و هویتبخشی در تاریخ ایران اسلامی است.رئیس دانشگاه پیام نور واحد دهدشت با بیان اینکه دانشجو منشأ همه تحولات میباشد تصریح کرد: دانشجوی بدون جنبش غفلتزده خواهد بود.کارگر، دانشجویان را همواره استکبارستیز و مبارز دانست و افزود: انتظار میرود این قشر در همه عرصهها حرکت داشته باشند.در ادامه مهندس ابراهیم جعفری فرماندار شهرستان کهگیلویه 16 آذر را تبلور حضوری آگاه در برابر وجودی بیگانه خواند و اظهار داشت: روز دانشجو یادآور واقعهای بزرگ در تاریخ مبارزات ضد استکباری جامعه دانشجو
یی و روزی ماندگار در تاریخ ایران اسلامی است.مدیر ارشد اجرایی کهگیلویه، با تشریح واقعه 16 آذر، قدوم نامبارک نیکسون معاون رئیس جمهوری آمریکا را منجر به خاک و خون کشیدن دانشجویان انقلابی دانست و افزود: دانشجویان در اعتراض به ورود نیکسون، با گلوله مقابله کرده و شربت شهادت نوشیدند و به دشمن امکان حضور ندادند.سپس ایمان الهی مسئول بسیج دانشجویی با اشاره به گرامیداشت این روز بزرگ یاداور شد که دانشجویان به عنوان لایه پر تحرک یک جامعه هستند که به دنبال القای هویت آرمانگرایی می باشند.
وی در ادامه افزود:خوی استکبار ستیزی ویژگی بارز و برجسته یک دانشجو است که می توان این ویژگی را در شهدایی دانشجویی همچون شهید رجب بیگی شهید علم الهدی،شهید هدایت الله طیب و شهید احمدی روشن به وضوح دید.
الهی دلیل ماندگار شدن 16 آذر در تاریخ را بیداری دانشجویان و خوی استکبار ستیزی و آمریکا ستیزی دانشجویان دانست که در نهایت منجر به جنبش دانشجویی شد.
کد خبر: ۲۳۴۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۹/۱۸
در این سالها، یک صدای مسلط پیاپی شنیده شده است که "گزینه جنگ روی میز است" ، اما امروز بگذارید در برابر این سخن ناکارآمد وغیرقانونی بگویم "صلح در دسترس است."
کد خبر: ۲۰۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۷/۰۳
به گزارش آوای دنا،حجت الاسلام بزرگواری نماینده شهرستانهای کهگیلویه ، بهمئی ،چرام و لنده چندی پیش در گفت وگویی مشروح به بررسی شرایط مجلس در جلسات رای اعتماد به وزیران و بایدها و نباید های دولت یازدهم و همچنین به بررسی نطق جنجالی خود در مجلس ،در روز رای اعتماد به وزیران پرداخت که در ادامه گوشه ای از این گفتگو را مشاهده می کنید:
نطق شما در جلسه رای اعتماد به دولت یازدهم در مجلس خیلی سر و صدا کرد.بنده 24 ماه در جبهه بودم و در 17 عملیات شرکت کردم و افتخاری دارم و دوستان به بنده می گویند بسیجی آر پی جی زن!فرماندهان به ما می گفتند زمانی که با تانک های عراقی رو به رو می شوید سعی کنید اول برجک تانک را بزنید تا تانک نتواند حرکت کند. در مسائل سیاسی هم همینطور است و باید برجک را زد.شما برجک چه کسی را زدید؟من برجکی را زدم که آقایان می خواستند با رمز بیان کنند. در اسناد قراردادهای نفتی و گازی که هم اکنون پخش می شود و بعضی از آنها از ترکمنچای هم بدتر است. ردپای آقازاده ای را در همه جا می دیدیم و بر همین اساس با رمز این موضوع را بیان نکردم و با صداقت و شجاعت لری گفتم.منظور شما از دله دزد چه بود؟در این نطق بیشتر منظورم آقازاده ها بودند. یکی از آفت هایی که به روحانیت و به بزرگان ما در این نظام و این انقلاب ضربه زده و می زند فرزندان نا خلف آنها است و گفتم که آقازاده ها در مسائل سیاسی طوری حرکت می کنند که آب به آسیاب دشمن می ریزند و هم اکنون در مجلس نیز داریم.آقازاده ای در مجلس حرف اپوزیسیون ها و جبهه ملی و نهضت آزادی و فتنه گران را می زند و از وبلاگ نویس هایی که بر علیه ما برای خارجی ها دروغ می نویسد حمایت میکند و تنها مشایی منحرف نیست و این هم انحراف می دانیم. این یک آقازاده است که از فکر بکر و حرف های فوق العاده پدر خود که همه باید استفاده کنیم منحرف شده است.برخی از این آقازاده ها جزو سازمان مجاهدین خلق و جبهه های منحرفین شدند و برخی هم در مسائل اقتصادی به دله دزد تبدیل می شوند و برخی نیز کارتل دزد و مافیا هستند و اینها ضربه می زنند؛ برخی از این علما و بزرگان و شخصیت های انقلابی استوانه های انقلاب هستند و برای دفاع از این ها می گویم.ما برای فرزندان خودمان احساس خطر می کنیم و زمانی که مردم می بینند که فرزند من روحانی اینگونه شده است انگیزه آنها از بین می رود. بنده آنجا این جمله را گفتم و مقداری دیدم که زمینه مجددا فراهم می شود همین آقازاده هایی که قبلا ضربه به نظام زده اند حضور پیدا کنند. منظور بنده این بوده و این جمله مانند شوخی لری از زبانمان پرید.استنباطی که در افکار عمومی مطرح شد این بود که شما از ادبیات مناسبی استفاده نکردید. به طور مثال به استفاده از لفظ «دله دزد» و «چماق لری» انتقادهایی مطرح شد.بله. باید به جای دله دزد، کارتل دزد و مافیا می گفتم و این را قبول دارم که کوتاه آمده ام. آقای راشد در زمان طاغوت در رادیو سخنرانی می کرد و از وی پرسیدند شما بهتر حرف می زنید یا آقای فلسفی؟ راشد هم گفت که من حرف خوب می زنم و آقای فلسفی خوب حرف می زند!شما اگر نگاه کنید حرف های بنده 90 درصد مناسب بوده است و همه هم همین را می گویند.خود بنده هم این شهامت را دارم بگویم در دو مورد حرف بنده خوب بوده اما بد گفته ام. یکی این بود که به من پیشنهاد شد مخالف کلیات کابینه سخنرانی نکن و برای منطقه شما بد می شود و این در شرایطی است که بنده نماینده مردم هستم و باید از حق مردم دفاع کنم.معمولا ما می گوییم اگر کسی حق را ندهد حق گرفتنی است و حق را چه به مهر علی و چه به ضرب علی می گیریم. در زمان سخنرانی احساس کردم که مقداری تند رفتم و خواستم فضا را تلطیف کنم و گفتم اگر به قانون و منطق دادید و اگر حق را با قانون و منطق ندادید با چماق لری حق را می گیریم و بنده شوخی کردم. رقیبان ما در منطقه این مسائل را بزرگ کرده اند و اصل سخنان بنده را زیر سوال برده اند.خیلی از لرها از این حرف بنده خوششان آمده است. منظور من از چماق قدرت نمایندگی است. منظور بنده این بوده و خواستم شوخی کننم و خود آقای روحانی هم خندید و آقای لاریجانی هم شوخی کردند و قصد توهین نداشتم. در استان ما بیش از 365 امام زاده وجود دارد و اکثریت استان ما سادات هستند اما همه ما لر هستیم و ما نمی خواهیم به این ها توهین کنیم.بزرگوارریآقای روحانی در مراسم تحلیف لیست کابینه پیشنهادی خود را به مجلس ارائه کرد و در نهایت 15 وزیر از مجلس رای اعتماد گرفت. ارزیابی شما از کابینه یازدهم چیست؟البته ما این که آقای روحانی در روز تحلیف کابینه را معرفی کرد برخواسته از همان تدبیر روحانی می دانیم که تدبیر بسیار خوبی بود. اما این تدبیر این بود که ایشان نیروهایی را که به مجلس معرفی کرد زیاد با مطالعه نبوده است و این افراد آماده بودند و کسانی بودند که یا در دولت آقای هاشمی و یا در دولت آقای خاتمی مسئولیت داشتند. همه هم می دانیم بعد از رد صلاحیت آقای هاشمی، خاتمی و هاشمی از روحانی حمایت کردند و نیروهای روحانی آماده بودند.البته یک کار خیلی خوبی بود که کابینه در روز تحلیف معرفی شد و نیروهای با تجربه معرفی شدند و باید دید این نیروها همان روند دوره های قبل را ادامه می دهند یا می خواهند با رویکرد جدیدی فعالیت کنند.به نظرشما کابینه با شعار اعتدال آقای روحانی همسو است؟بنده به این دلیل مخالف کلیات کابینه بودم که این کابینه از چند جهت با حرف و شعار روحانی همخوانی نداشت. یکی این بود که میانگین سنی کابینه بالا است. اعتدال این بود که بخشی از این ها نیروهای جوان باشند.موضوع دیگر این است که وقتی به کابینه نگاه می کنیم می بینیم که از استان کهگیلویه، بوشهر، بندرعباس، خوزستان، ایلام و لرستان و خیلی از استان های جنوبی فردی در کابینه نیستند. برخی می گویند کابینه شرکت سهامی است اما من این را نمی گویم. اما خوب بود از تنوع قومیتی در کابینه استفاده می شد. ایران دارای تنوع قومیتی است و این قوم ها خود را ذاتا ایرانی می دانند. ما دوست داشتیم اعتدال در تنوع قومیت ها و استان ها هم رعایت شود.شوخی شما در مجلس میان نمایندگان چه واکنش هایی را به همراه داشت؟کسانی که متوجه شدند منظور بنده شوخی بوده است خوششان آمد و خیلی از نمایندگان گفتند شما 90 درصد سخنانتان خوب بوده و این دو جمله به سخنان شما ضربه وارد کرد. حتی دوستانی که بعد از نطق پیشانی بنده را بوسیدند گفتند ای کاش این دو جمله را نمی گفتید.نمایندگان لر زبان در جلسه صبح موضوعی را مطرح نکردند اما در جلسه عصر به دلیل این که از مناطق و استان ها با آنها تماس گرفتند اعتراض کردند. البته کسانی که در استان ما تماس می گرفتند کسانی بودند که از حامیان فتنه بودند و یا افرادی بودند که در منطقه رقیب ما هستند. رقیب ما 16 سال نماینده در مجلس داشتند اما یک بار در مجلس نطق انجام نداده اند و تذکری به یک وزیر نداده اند.این افراد رقیب ما هستند و نمی خواهند در یک مجمع عمومی که رئیس جمهور و وزرا و نمایندگان قرار دارند و این جلسه از رسانه ملی به صورت زنده پخش می شود نماینده استان سخنرانی کند و این افراد 10 نفر را وادار کردند که با عکس چماق به مقابل مجلس آمدند و قصد اعتراض داشتند.زمانی که بنده از این موضوع خبردار شدم از هیات رئیسه مجلس خواستم که این افراد را آزاد کنید.همه آنها آزاد شدند؟8 نفر را آزاد کردند.دو نفری که همچنان بازداشت هستند خبرنگار هستند؟بله. این دو نفر سابقه داشته اند و یکی از آنها 10 ماه در جریان 88 زندانی بوده و این موضوع دست اطلاعات است و در اختیار ما نیست و از اطلاعات می خواهم آزاد شوند اما تعهد داده بودند که در این حرکت ها شرکت نکنند. این افراد نیز از طریق فیس بوک آمده اند و خود جوش نبوده است و چماق لری را بهانه قرار دادند. البته بنده به دنبال آزاد کردن آنها هستم.از چماق لری کجاها می شود استفاده کرد؟شوخی کردم و منظورم قدرت نمایندگی بوده است. بنده به عنوان نماینده اگر متوجه شوم که وزیری می خواهد بی عدالتی به وجود بی آورد به این وزیر تذکر می دهم و در مجلس از آن سوال می کنم و برای استیضاح این وزیر امضا می گیرم. این مسائل چماق نیست و منظور بنده قدرت و پتانسیلی که نماینده دارد بود و خواستیم فضای جلسه را تلطیف کنیم.در حوزه انتخابیه مردم چه واکنشی به نطق شما داشتند؟به حوزه انتخابیه سفر کردم و سخنرانی کردم و مردم هم خیلی از بنده استقبال کردند و خوشحال هستند و عده زیادی از ولایی ها صدها پیام تبریک دادند. یک عده ای از آنهایی که هوادار جریان فتنه بودند جوسازی کردند. عده ای نیز از رقبای سیاسی ما در منطقه بودند که کلان نگر نیستند و به استان نگاه نمی کنند و نماینده قبلی را نیز با ما مقایسه نمی کنند و هوادار نماینده قبلی هستند و آن نیز رد صلاحیت شده با ما مشکل دارند و از قومیت خاصی هستند.آقای بزرگواری! روزی که آقای روحانی وزیران پیشنهادی کابینه را به مجلس معرفی کرد واکنش نماینده ها به لیست معرفی شده چگونه بود؟فضای مجلس چون اکثریت اصولگرایان هستند و تا روز آخر همه می گفتند 5 وزیر پیشنهادی رای نمی آورند و روحانیت مجلس نیز اطلاعیه دادند و 6 وزیر را مشخص کردند که البته از آن 6 وزیری که فراکسیون روحانیت مشخص کردند بنده به یک نفر نیز رای دادم.کدام وزیران بودند؟آقایان میلی منفرد، نجفی،ربیعی، سلطانی فر، زنگنه در لیست فراکسیون روحانیون مجلس بودند. روز آخر رای اعتماد نمایندگان مخصوصا با سخنرانی آقای روحانی مقداری فضا تغییر کرد. آقای روحانی صحبت هایی کرد و درباره آقای زنگنه تاکید کرد و زنگنه با 5 رای وزیر شد. لذا عده ای تغییر موضع دادند و در نهایت حرکت خوبی بود و هم استقلال مجلس و هم تعامل دولت و مجلس ثابت شد و بنده نیز گفتم مخالف کلیات هستم اما به 70 درصد کابینه رای می دهم.ما بنای تعامل داریم و فضای مجلس بسیار مناسب و طبیعی بود اما چون صدا و سیما برای اولین بار پخش مستقیم از دسانه ملی شد حرکت هایی انجام گرفت که احساس می شد در شان مجلس نیست ولی همیشه اینطور است و در مجالس دنیا شاهد زد و خورد هستیم و باید پخش زنده را به فال نیک بگیریم و در واقع شاید جامعه ما همین موضوع را می خواهد.مجلس با این هیات دولت جدید خواسته رهبری یعنی مردم سالاری دینی را کاملا به نمایش گذاشتند و دهان تمام رسانه های بیگانه را بست و حرفی برای گفتن نداشتند.به غیر از فراکسیون روحانیون، اجماع دیگری در مجلس برای عدم اعتماد صورت گرفت؟فراکسیون اصولگرایان به این نتیجه رسیدند که به 5 نفر رای اعتماد ندهند و این فراکسیون نزدیک 100 عضو دارد. فراکسیون رهروان ولایت تماما اصولگرا نیست و اصلاح طلبان و مستقلین نیز در آن حضور دارند و بخشی از اصولگرایان رهروان ولایت با فراکسیون اصولگرایان هماهنگ بودند.در فراکسیون اصولگرایان اجماع برای عدم رای اعتماد به کدام وزیران صورت گرفت؟عدم رای اعتماد به آقایان زنگنه، میلی منفرد و نجفی و سلطانی فر قطعی بود.دلیلشان برای عدم رای اعتماد چه بود؟دلایل مختلفی مطرح بود. برخی مسائل سیاسی و مخصوصا حضور در جریان فتنه را مطرح می کردند و اینها نیز پاسخ شفاف و روشنی نمی دادند و برخی از آنها قبول نداشتند که فتنه ای وجود داشته است و برخی نیز قبلا در وزارتخانه هایشان اسناد و مدارکی وجود داشته است.یکی از انتقادهایی که مردم مطرح می کردند سکوت اکثریت مجلس بود و این که بسیاری از نمایندگان در بحث ها شرکت نمی کردند. دلیل این موضوع چه بود؟مجلس بیش از 280 نماینده دارد و اگر بخواهند همه صحبت کنند و همه تذکر بدهند زمانی باقی نمی ماند و اینطور هم نیست که همیشه همه صحبت کنند. در تمام مجالس این موضوع بوده است. هر نماینده در یک حوزه تخصص دارد و مجلس متنوع است. این از امتیازات مجلس است که همه نوع نماینده و فکر و سلیقه در مجلس وجود دارد.در جریان بررسی طرح ها و لایحه های مختلف نیز شاهد سکوت تعدادی از نمایندگان هستیم.بله. برخی هستند که همواره ساکت هستند.این موضوع برای مجلس مفید است؟ببینید زمانی که بحث بودجه مطرح می شود نمایندگانی که در این زمینه تخصص دارند بحث می کنند و زمانی که بحث فرهنگی مطرح می شود نمایندگان فرهنگی باید اظهارنظر کنند. اما برخی نمایندگان دیگر زیاد از حد تذکر می دهند و اظهارنظر می کنند.این روزها موضوع رای ممتنع در میان مردم به یک بحث داغ تبدیل شده است.کسانی که در طرح ها و لوایح و بررسی صلاحیت وزرا به نتیجه نهایی نرسیده اند رای ممتنع می دهند.رای ممتنع بیشتر منفی حساب می شود.بله همینطور است. در مجلس هم سلیقه های مختلف وجود دارد و هم قومیت های مختلفی هستند و احتمال دارد که نماینده برای رای دادن به نتیجه نرسیده است. رای ممتنع همه جای دنیا است و نمی توان آن را حذف کرد. به طور مثال شاید بنده کمترین رای ممتنع را داده ام در مواردی نیز به نتیجه نرسیده و رای ممتنع داده ام. البته دیدگاه آقا هم این است که سعی کنیم یا رای مثبت و یا رای منفی بدهیم و ممتنع کمتر باشد.جلسات رای اعتماد این دوره به صورت مستقیم از رسانه ملی پخش شد. ما می توانیم شاهد علنی شدن جلسات سایر نهادها همچون شورای نگهبان باشیم؟شورای نگهبان انتخابی نیست و انتصابی است و افراد خبره ای هستند که بر مجلس و دولت نظارت می کنند و در جایگاه های بالایی قرار دارند و به عنوان فیلتری هستند که نمایندگان باید از آن عبور کنند و نمی شود جلسات آنها را علنی کرد.آنها پرونده های سری را بررسی می کنند و با آبروی افراد سر و کار دارند. در مجلس همین که ما نمایندگان در صحبت ها لغزش داشتیم نوعی نقص است و باید سعی کنیم که این نقص ها را برطرف کنیم. هم نماینده باید از فیلتر شورای نگهبان عبور کند و هم قوانین را باید شورای نگهبان تایید کند.دولت یازدهم فعالیت خود را آغاز کرده و اعضای هیات دولت هم اکنون در حال ارزیابی شرایط هستند. پیش بینی شما از آینده دولت چیست؟امیدوارم کابینه یازدهم با توجه به تجربیاتی که دارند دیگر خطا و اشتباهی در کار نباشد چرا که دوره وزارتهای خود را سپری کرده اند و هم اکنون باید مدیریت کنند و معاون های قوی انتخاب کنند. به طور مثال آقای حجتی در وزارت جهاد حضور داشته و باید از تجربه خود استفاده کند. البته نباید عجله کرد و باید به دولت یازدهم زمان داد تا به خوبی شرایط را بررسی کرده و فعالیت خود را ادامه دهند.در رابطه با تیم اقتصادی دولت، مجلس با هدف و برنامه به آقای طیب نیا رای داد و بالاترین رای را آورد و این به این معنی است که حماسه سیاسی با عنایت رهبری و حضور پرشور مردم خلق شد و نمایندگان نیز به هیات دولت رای دادند و هم اکنون زمان حماسه اقتصادی و باید همه با هم همکاری کنیم. اولین موضوعی که باید مورد بررسی قرار بگیرد حل مشکلات معیشتی مردم است و تیم اقتصادی دولت یازدهم باید به این موضوع توجه کند.بخواهیم بین دولت دهم و یازدهم مقایسه انجام دهیم شما چه شاخص هایی را در نظر می گیرید؟دولت روحانی در عمل خود را نشان نداده است اما سابقه آنها را می دانیم و تجربه بیشتری دارند. اما دولت احمدی نژاد دولت مردمی بود و امیدواریم در دولت آقای روحانی هم همین مسئله پیش بیاید و نمایندگان و مردم احساس کنند که این وزرا مردمی هستند و خودی صد در صد هستند.در دو هفته گذشته دولت یازدهم در بحث دیپلماسی تاکید فراوانی داشته است به نظر شما باید مسائل دیپلماسی در اولویت کارها قرار داشته باشد؟دولت یازدهم طبق شعارهایی که دادند وضع ارتباط با دنیا باید بهبود بخشیده شود و باید کاری کنند که ما حسن نیت حداقل دولت های اطراف خودمان را فراهم کنیم و تا میان آنها و آمریکا و رژیم صهیونیستی فاصله انداخت.باید تعاملات را با دنیا مقداری روان تر کنیم ضمن این که روی مواضع باید ایستادگی کنیم و اگر این ارتباطات بخواهد عزت ما را زیر سوال ببرد گمان نمی کنم آقای روحانی زیر بار این مسئله برود.دولت دهم با مجلس نهم رابطه خوبی نداشت. شما به رابطه خوب میان مجلس و دولت یازدهم امیدوار هستید؟با توجه به این که روسای قوای مجریه و مقننه شعار تعامل را در پیش گرفته اند و نمایندگان نیز قصد تعامل دارند و وزیران نیز بر این موضوع تاکید دارند امیدواریم چنین اتفاقی رخ دهد. نظر رهبری برای ما حجت است که می فرمایند باید از دولت در آغاز راه حمایت کنیم و نباید عجله ای صورت بگیرد و اگر دیدیم خطایی سر زد راهکارها برای مجلس وجود دارد و نمایندگان می توانند تذکر بدهند و سوال نیز بپرسند.تعامل به این معنا نیست که مجلس از راهکارهای قانونی خود عقب نشینی کند و این توقع را ندایم که دولت به هرچه نمایندگان می گویند عمل کند.به طور مثال گروه های سیاسی که به آقای روحانی رای دادند نباید با توقعات و مطالبات خود فعالیت کنند و نمایندگان مردم را کنار بزنند. نماینده با رای مردم آمده است و دولت باید با نماینده هماهنگ باشد. اگر گروه های سیاسی در انتخابات آینده مجلس توانستند خودشان نماینده داشته باشند آن زمان نماینده آنها می تواند برای آنها چانه زنی کند.آقای احمدی نژاد در کنار آقای مشایی در دانشگاه موفق خواهد شد؟دوست دارم که احمدی نژادی که ما میشناختیم از آقای مشایی جدا شود. اگر جدا شود باز هم ما دوستش داریم و اگر هم جدا نکند دیگر کاری به آن نداریم.فکر می کنید جدا می شوند؟آنها ارتباط خویشاوندی هم دارند. جدا شدن به این منظور نیست که رابطه خویشاوندی را قطع کنند. ما احمدی نژاد را شخصا فرد مستضعف گرا و فرد دلسوز نظام می دانستیم و الان هم دعا می کنیم که انشاالله عاقبت بخیر شود.بدون موبایل در مجلس تجربه خوبی بود؟بله اتفاقا ما دوست داریم زمانی که وارد صحن علنی می شویم تلفن های همراه قطع شود و تمرکز ما از بین نرود. این کار بسیار خوبی است که برای نمایندگان در صحن علنی انجام شود.چه مسائل دیگری باعث می شود تمرکز نمایندگان برهم بریزد؟یکی از مسائل مهمی که وجود دارد اداره مجلس است. مدیریت مجلس کار مهمی است. این نظام که هم اکنون 34 سال به خوبی اداره می شود و نقش تعیین کننده ای در جهان اسلام دارد نشاندهنده مدیریت بسیار مناسب است و رهبری ما مدیر و مدبر است. زیر مجموعه این نظام باید افراد مدیر و مدبری باشند و گاهی می بینیم که بعضی از افراد هیات رئیسه که می آیند به تذکرات نابجا میدان می دهند و این موضوع نظم جلسه را بر هم میریزد. مدیریت مجلس کار بسیار مهمی است که باید رعایت شود.
منبع/خبرآنلاین
کد خبر: ۲۰۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۶/۱۶
درست زماني صلح را ساختند كه ما آفريده شديم ترديدي ندارم: جنگ هديه الهي نيست، اما صلح وديعه خداوند و مرز با او بودن يا نبودن است بسم ا...الرحمن الرحیمبیانیه موسسه بین المللی سفیران صلح
بادرود بی کران به روح پر فتوح امام راحل وعظیم الشان وبا آرزوی سلامتی برای رهبر معظم انقلاب اسلامی وعرض سلام وادب وارادت به مردم شریف ایران اسلامی وهمه صلح طلبان عالم بدینوسیله بیانیه خویش را در خصوص برگزاری اجلاس بین المللی صلح که توسط موسسه بین المللی سفیران صلح در مورخ 29/5/1392 شمسی در تهران برگزار گردید را جهت اطلاع عموم منتشر می نمایم.
درست زماني صلح را ساختند كه ما آفريده شديم ترديدي ندارم: جنگ هديه الهي نيست، اما صلح وديعه خداوند و مرز با او بودن يا نبودن است. صلح يعني: احترام، قانون، بهداشت و دوست داشتن
همه ما می دانیم که صلح تنها به معنای نبودن جنگ نیست، بلكه حضور در يك جامعه سرشار از عدالت، تفاهم، همزيستي، ديگر پذيري، آزادي و دموكراسي است، جامعه اي كه از هر گونه اعمال و رفتار ضد انساني و غير اخلاقي به دور باشد و تمام زمينه هاي علمي، بهداشتي، فرهنگي،مذهبي، شهروندي و اقتصادي به صورت مطلوب در آن توسيع يابد.
صلح و آرامش به کسانی داده می شود که خواهان آن هستند و برای آن تلاش می کنند و جنگ و جنایت و ترور از آن گروه و جماعتی است که به دنبال آن هستند.
قانون کاشت، داشت، برداشت اصل اساسی زندگی انسان است. ما امروز همان محصولی را برداشت می کنیم که در گذشته بذر آن را کاشته ایم.
نسل کشی هایی که به دلیل داشتن دین و مذهب و عقیده ارجح یک انسان به وقوع می پیوندد، قلب هر انسان آزاده ای را به درد می آورد.
اسفناک و رقت انگیزتر این است که کسانی که خود متشبث به اعمال ضد انسانی و جرثومه فساد و نا امنی هستند، نسخه ای درمان بخش برای ملل دیگر ارائه می دارند و این نسخه چیزی جز جنگو کشتار نیست و بدین گونه آتش صلح به پا می کنند.اما هیچ گاه صلح و احترام به حقوق بشر از مسیر جنگ و بی عدالتی و خشونت حاصل نمی شود.
در این راستا نقش و تاثیرگذاری سازمان ها، نهادها و تشکیلات مردم نهاد در فرهنگ سازي جهت احترام به حقوق طبيعي و ذاتي انسان ها و اشاعه و نهادينه نمودن خصايل انسان دوستي و آزاد منشی اساسی و پر اهمیت بوده است.
موسسه بين المللي سفيران صلح در راستاي بسط و گسترش فرهنگ صلح و دوستي، ترويج و تعميق روحيات برابري و برادري، روشنگري در جهت پيشگيري از معضلاتي چون ايدز، تروریسم، مواد مخدر و افراط گري و تشویق به امور خداپسندانه و خيرخواهانه فعاليت دارد. اين موسسه استفاده از تجربيات و راهنمايي هاي بزرگان اخلاقي، اجتماعي و انديشمندان صلح طلب را فرصت مناسبی می داند تا بتواند در پی آنبه توسعه و گسترش فعاليت هايش در عرصه هاي ملي و بين المللي بپردازد.
اهداف و گستره فعاليت هاي اين موسسه مبتني بر باورهاي عميق صلح طلبي و نوع دوستي مي باشد كه با توجه به اصالت و تقدم فرهنگ صلح و دوستي بر موارد ديگر كه در دين مبين اسلام نيز بسيار بر آن تاكيد شده است، تاثيرات مثمر ثمري در لايه هاي مختلف جوامع از جمله تحكيم خانواده ها، پيشگيري از آسيب هاي اجتماعي، زياده روي و عنان گسيختگي ها و برقراي نشاط در ميان شهروندان دارد.
زمانی که سفیران صلح، صلح و دوستی و آرامش را برای خود مطلوب می داند قدر مسلم دستان یاری گر خداوند سبحان زمانی همراه آنها خواهد بود که آن را برای دیگران نیز محترم شمریم، آن را برای دوستان خود، برای هم میهنان خود و نیز برای همه مردم دنیا و بالاتر از آن برای تمامی نسل ها و عصرها مطالبه نماییم.
ما اکنون در دورانی هستیم که بهترین ارمغان ما برای ملل جهان هدیه صلح، دوستی، برادری و برابری است.
و سفیران صلح در راستای این رسالت خود با تعهد و اشتیاقی که در بین اعضای این موسسه وجود داردو با توکل به خداوند متعال، با تکیه بر پشتوانه عظیم دینی و مردمی خود، با وجود تمامی ، موانع و مشکلات پیش رو، با اقتدار و صلابت تمام بر مواضع و رویکردهای صلح طلبانه خود ایستادگی می کند و خود را مقرون به موفقیت و پیروزی می داند چراکه صلح همان حق است و حق در نهایت پیروز است.ما با هم پیروزیم. من اگر برخیزم تو اگر برخیزی همه بر می خیزند.
تمامی صلح طلبان و بشر دوستان را می ستاییم، مردمی که ضمن عشق ورزیدن، ایثار و فداکاری در قبال خاک میهن و مرزهای داخلی خود، احترام به قانون و خاک همسایه را فراموش نمی کنند و با لبان ارادت خودمان بر دستان پر مهر و محبت همه آنهایی که قدری، قدمی یا قلمی در راستای حفاظت و حمایت از صلح از خود نشان داده اند، بوسه می زنیم.وکمی نیکو پندار باشیمموضوعي كه اگرچه شايد ساده به نظر مي رسد اما وقتي در مقام تحليل و موشكافي باز آيد بي ترديد مي تواند كمك كننده به سطح فرهنگ عمومي جامعه گردد. جامعه ايراني ما در اين سالها به همت جوانان غيور و مقتدر خود گام هاي بلندي در بسياري از عرصه هاي جهاني برداشته كه موجب افتخار تمامي ايرانيان بوده است. حضور قدرتمند در عرصه هاي علمي و ورزشي تنها نمونه ي كوچكي از افتخار آفريني هاي دلاوران سرزميني است كه اخلاق و جوانمردي را سرلوحه كار و امور خود قرار داده اند. جوانمردي همان واژه نام آشنايي كه پر بيراه نيست اگر بخواهيم بگوئيم همسنگ تمدن ايراني قدمت داشته و شايد ارزشمند ترين سند وجودي مردمان سرزمين پارس بوده است. از پورياي ولي گرفته تا مرحوم تختي جوانمردي كيميايي بوده كه قلبهاي ما ايرانيان را بهم پيوند داده است. پيوندي كه اگرچه گهگاه بواسطه ي بي مهري هاي برخي از دوستان شكسته مي شود اما اين موضوع هيچ گاه باعث نمي شود تا ما مردم جان گرفته در سرزمين ايران بخواهيم چشممان را بر روي واقعيت ها ببنديم.
واقعيت هايي كه در زندگي هر روزه و هر لحظه ي ما جريان داشته كه مي توانيم نمود كلي آن را در عرصه هاي بين المللي مشاهده كنيم.
بي شك اگر فرهنگ صلح و برادري در رگ هاي مردمان ما جاري نبود هيچ گاه نمي توانستيم خواستار آن باشيم كه دلاورمردان ورزشي ما در برابر ستم پيشگان جهان سينه علم كرده و به خاطر بازستاندن حق مظلوم از مدال و تنديس و افتخارات مالي بگذرند.
از خود گذشتگي كه در ساير زمينه هاي سياسي ،علمي ،فرهنگي و اجتماعي نيز آن را نظاره كرده و نمي توانيم با بي لطفي قبول نداشته باشيم كه اگر عرق به وطن و ميهن نبود اين افتخارات ملي همچون برگ زريني موجب مباهات و افتخار ما نمي شد.
افتخاراتي كه هر يك از ما بر حسب توان خود وظيفه داريم آن را قدر دانسته و حرمتش را پاس نگاه داريم اما متاسفانه به خاطر آنكه هنوز برخي از مفاهيم پايه در كشور ما آنجور كه بايد و شايد تبلور نيافته با بي مهري روبرو مي شويم.
اينكه نام آوران و دلاوران ملي براي تك تك ايرانيان عزيز و شايسته احترامند بر هيچ كس پوشيده نيست و به عنوان سندي بر اين مدعا مي توان به جشن ملي كه در خيابان هاي ايران بواسطه ي حضور تيم ملي فوتبال در مسابقات جهاني اشاره كرد.
اما آنچه در اين ميان لازم به يادآوريست آن است كه اگرچه غيورمردان ملي ما هيچ نيازي به تقدير و تشكر و تنديس ندارند و همان شادي نهفته در دل هاي مردم برايشان يك دنيا مي ارزد اما ما بواسطه ي يك نهاد مردمي وظيفه داريم كه پاسدار تلاش هاي آنها باشيم تا به جهانيان ثابت كنيم اقتدار ايراني به صلح و آرامشي است كه مردمان ما به آن اعتقاد راسخ دارند.
اعتقاد راسخي كه در اكثر فرهنگ هاي جهاني بواسطه ي موسسه هاي مردم نهاد رنگ و لعاب بهتري گرفته تا در حد مقام و شكوه عزيزاني باشد كه نام ايران را در عرصه ي جهاني بالا برده اند. در همين راستا موسسه بين المللي سفيران صلح نيز طي 5 سال گذشته در صدد آن بوده تا بتواند در اين راستا قدم هايي هرچند كوچك بردارد. قدم هايي كه همراستاي توان و بنيه ي اين موسسه بوده و به دور از حق و انصاف است كه بخواهيم نام دلال بازي را بر آن اطلاق كنيم. بي شك ضعف ها و ناتواني هاي موجود بر موسسه بر هيچ كس پوشيده نيست و در همين جا از تمام دوستداران صلح و برادري درخواست مي شود تا با انتقادهاي سازنده خود ما را در جهت رشد و ارتقاي فرهنگ آفرينش خود كه همانا پاسداشت حرمت نيكوكار و نيكو گفتاري و نيكو پنداري و نيكو كرداريست كمك كنند. حرمتي كه طي اين سالها بواسطه ي برخي از عملكردهاي نامناسب برخي از دوستان مديريتي ما رنگ باخته و سبب ساز آن شده است كه طعم تلخ پول براي همگان در اولويت اصلي قرار گيرد تا تفكر كنند هرگونه فعاليتي كه در گيتي رخ مي دهد به خاطر همين پول سياه بوده است. اي كاش دوستاني كه به ما خرده ميگيرند كه چرا فلاني و فلاني و فلاني را شايسته تقدير و تشكر دانسته ايد چه مشكل و ايرادي داشته اند كه نبايد به اين مقام برگزيده مي شدند. مگر همين افراد نام آوراني نبوده اند و نيستند كه نامشان به عنوان يك ايراني در دروازه هاي جهاني مي درخشد؟ مگر همين افراد نيستند كه بواسطه ي عملكردشان مي توانند جوانان بسياري را مشتاق حضور در عرصه هاي نيك كنند؟ مگر همين افراد نيستند كه بواسطه ي عملكرد قابل تقديرشان نگذاشته اند كه پايه هاي برادري و انسانيت در جامعه سست شود؟ اگر ما اشتباه مي كنيم و در تعيين معيارهايمان دچار خطا و لغزشي بوده ايم شما به عنوان دوست و يار ما نام ببريد از افرادي كه جايشان در ميان برگزيدگان اين اجلاس خالي بوده و شايسته مي نموده كه از آنها تقدير شود. هرچند كه نبايد از ياد ببريم زندگي در يك كشور اسوه از لحاظ انسانيت به حدي كار ما را سخت كرده است كه اگر توان اندك ما اجازه دهد تا بخواهيم دستان تمامي مردمان خود را نيز بفشاريم باز در حق انسان هايي كه هنوز به دنيا نيامده اند اجحاف كرده ايم. اما در همين جا از تمام دوستاني كه به ما خرده هايي بي شك از دريچه دوستي گرفته اند مي خواهم اعلام كنم دستان موسسه كوچك ما را گرفته و نگذاريد كه بگذاريم دشمنانمان بر طبل دروغ خود بكوبند كه ما ايراني ها بيگانه با صلح ،برادري و دوستي بوده ايم.
آيا به نظر شما ما نيز بايد همپاي دروغي باشيم كه دشمنانمان به ما اطلاق مي كنند؟ لذا ازروزنامه هایی که کم لطفی کردند میخواهم بدون در جریان بودن روند فعالیتهای موسسه بین المللی سفیران صلح قضاوتی عجولانه ودور از واقعیت ننمایند واگر ابهامی یا سئوالی دارند از مسئولین موسسه بنمایند تا دچار نشراکاذیب وارائه مطالبی غیر واقع به جامعه نگردند.
لازم به ذکر است که پیرو برگزاری اجلاس بین المللی صلح در تالار وحدت تهران در خصوص اعطای نشان صلح به برخی از مسئولین ،هنرمندان وورزشکاران به نام کشوروسفرای حاضر در این مراسم نشانهای اعطا شده متعلق به موسسه بین المللی سفیران صلح می باشد و هیچ ارتباطی به یونیسف که برخی از روزنامه ها وخبرگزاری ها انعکاس داده اند ندارد وبدینوسیله از زحمات بی دریغ یونیسف در حوزه مسائل حقوق بشردوستانه تقدیر وتشکر به عمل می آید واعلام می گردد که این نشانها صرفا ومستقلا از سوی موسسه بین المللی سفیران صلح اعطا شده است.
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رودصحنه پیوسته به جاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یادالهم وفقنا لما تحب وترضیابراهیم صنوبرمدیرعامل ورئیس هیئت مدیره
کد خبر: ۱۹۷۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۶/۰۱
در سالهاي اخير در زيرساختهاي فرهنگي از جمله در بخش عمران كارهاي خوبي انجام شد اما به فرموده مقام معظم رهبري، بخش فرهنگ مظلوم مانده است و انتظارات عرصه فرهنگ برآورده نشده است
کد خبر: ۱۹۵۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۵/۲۸
پررويي و دريدگي و وقاحت و دهانچاكي وقتي تعميم يابد به زيان كل جامعه خواهد بود. ما زيانهاي بلبشوي آزاديخواهان دروغي و هوچيگر افراد كمدانش را چند مرتبه در طول تاريخ معاصر درك كردهايم
کد خبر: ۱۹۴۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۵/۲۵
9 سالی میگذرد که حسین در "دژکوه" آرمیده همو که آهسته در گوش باد میگفت: "من حسینم، پناهیام، خودمو میبینم، خودمو میشنفم تا هستم جهان ارثیه بابامه، سلاماش و همه عشقاش و همه درداش، تنهائیاش. وقتی هم نبودم مال شما."
کد خبر: ۱۹۰۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۵/۱۴
سایت تحلیلی خبری آوای دنا:
«دکتر صادق زیباکلام، فعال، پژوهشگر و تحلیلگر سیاسی است. زیباکلام دارای مدرک دکترای علوم سیاسی از دانشگاه برادفورد انگلستان و عضو هیات علمی دانشگاه تهران است. او نامی آشنا در رسانهها و دانشگاههاست. زیباکلام از جمله تحلیلگران سیاسی است که همیشه بدون رودربایستی عقاید و آرای خود را بیان میکند. او معتقد است که اسفندیار رحیممشایی کسی است که میتواند بر تمامی کاندیداهای اصولگرا پیروز شود. این بار و پس از ثبتنام اشخاص سیاسی نظر وی را در خصوص تایید صلاحیتها جویا شدیم و او از منظر یک استاد علوم سیاسی معتقد است در یک جامعه مردمسالار تعیین اینکه چهکسی میتواند در عرصه انتخابات حاضر شود و چهکسی نه، نقض ذات مردمسالاری است.»به گزارش ایسنا، متن کامل گفتوگوی روزنامه شهروند با دکتر صادق زیباکلام را در ادامه میخوانید.آقای دکتر شما در جایی عنوان کرده بودید که در صورت حضور آقای رحیممشایی آقای هاشمی هم وارد عرصه انتخابات میشود. آیا هنوز هم بر سر این موضع خود هستید؟مقصود من این نبود که آقای هاشمی آمدن یا نیامدشان را گره زدهاند به آمدن یا نیامدن آقای رحیممشایی. منظورم این بود که از جبهه مخالف کسی که میتواند رقیب جدی آقای هاشمی بشود آقای رحیممشایی است چون معتقدم که درصد رای ایشان و میزان محبوبیت ایشان بیشتر از آقایان جلیلی، ولایتی یا لنکرانی یا حتی آقای قالیباف است.و به تعبیر شما آقای رحیم مشایی این محبوبیتی را که گفتید از کجا به دست آورده یا میآورد؟از نظر جامعهشناسی اقشار و لایههای اجتماعی که سبد رای آقای رحیممشایی را تشکیل خواهد داد چنانچه رد صلاحیت نشود، خیلی متنوع است، یعنی اگر آقایان جلیلی، ولایتی یا هر کس دیگری نامزد اصلی اصولگرایان شود رای ثابت 5 تا 7 میلیون این جبهه را خواهند داشت. یعنی همان رایدهندگانی که براساس تکلیف میآیند پای صندوق و رای میدهند و مشخص هستند اما آرای آقای مشایی کمی متفاوت است و میتوانیم درچند گزینه دستهبندی کنیم. اولین گروهی که به آقای مشایی رای میدهند طرفداران آقای احمدینژاد هستند. آقای احمدینژاد به رغم تمام مشکلاتی که برایش به وجود آمده و دارد، به رغم تمامی این حملاتی که اصولگرایان و اشخاص داخل مجلس و خارج از مجلس و روزنامههای حکومتی و رادیو و تلویزیون علیهش انجام میدهند، به اعتقاد من در همین حال حاضر که ما صحبت میکنیم به تنهایی چیزی حدود 10 تا 15 میلیون رای دارد یعنی چیزی حدود دو برابر آرای اصولگرایان. من نمیگویم که همه این آرا به سبد آقای مشایی ریخته میشود اما چون نامزد آقای احمدینژاد آقای مشایی است، کسری از آن آرا به وی رای خواهند داد. از طرفی دیگر مشایی رای ایرانیان خارج از کشور را هم دارد. از سوی دیگر کسانی که مسئله ایران برایشان مهم است. گروه بعدی کسانی هستند که مقداری تحت تاثیر رفتار جنتلمنمآبانه آقای مشایی هستند. او از معدود شخصیتهای اصولگرایی است که ظرف چهار سال گذشته به هیچ جریان مخالف و مقابلی توهین نکرده، نه به کسی انگ مزدور و عامل بیگانه و لامذهب و خوارج و ... زده و نه محکوم کرده و در جامعهای که جریان سیاسی قالب و حاکمش این قدر راحت به رقبا و چهرههای سیاسی توهین میکنند در چنین جوی صرف اینکه کسی با اخلاق و ادب و نزاکت رفتار کند و توهین به کسی انجام ندهد، رایآور است چون به نظر من ما از نظر اخلاق سیاسی آنقدر سقوط کردهایم که کافی است یک نفر ابتداییترین اصول ادب و نزاکت را رعایت کند تا رای بیاورد. از طرف دیگر گروهی از اصلاحطلبان و کسانی که نمیخواهند در انتخابات شرکت کنند به وی رای میدهند. البته این گروههای آخر از سبد اصلاحطلبان هستند و اینها منوط به تایید صلاحیت آقای مشایی است که من امیدوارم این اتفاق بیفتد چون معتقدم که نباید جلوی افراد در ورود به انتخابات گرفته شود زیرا این امر نقض اصلیترین رکن مردمسالاری است. البته این را هم بگویم که آمدن مشایی به زیان اصلاحطلبان و آقای هاشمی است چون آرای اصولگرایان که مشخص است و چه آقای مشایی بیاید و چه نه از آرای آنان کسر نمیشود اما این امر برای اصلاحطلبان به این صورت نیست و آمدن آقای مشایی از سبد رای اصلاحطلبان میکاهد. آنچه مشخص است، این است که آقای مشایی درصدی از رای آقای هاشمی را میرباید.آقای دکتر، در تمام این گروههای تعریفی برای رایدادن به آقای مشایی، زنان و جوانان چه جایگاهی دارند و آیا ایشان میتواند رای این گروهها را هم به خود جذب کند؟البته این دستهبندی که من گفتم بر مبنای گروههای اجتماعی بود و قطعا درصد جوانان و زنانی که به مشایی رای میدهند بیشتر از اقشار و لایههای دیگر است. همچنان که درصد کسانی که به پیشبرد اصلاحات اعتقاد دارند نوعا به هاشمی رای میدهند. مقصود من در کل این است که بررسی فکری و عمیقی که از نظر جامعهشناسی صورت نگرفته و ما فقط میتوانیم یک سری عبارات کلی را بیان کنیم و مطمئنا درصد رایی که آقای مشایی از طیف جوانان و زنان میآورد بیشتر از آقایان جلیلی و ولایتی و ... خواهد بود.با این حساب موقعیت آرای آقای هاشمی به چه ترتیبی میشود؟هاشمی و مشایی بدون شک به دور دوم انتخابات خواهند رفت.و یک سوالی در اینجا مطرح میشود که شاید آخرین سوال من هم در این مصاحبه باشد و آن هم این است که اگر آقای مشایی تایید صلاحیت نشود، آن وقت پیشبینی شما در مورد اتفاقات بعدی چیست؟این سوالی است که برای خیلیها مطرح بوده و هست و البته هدف از این سوال در اصل این است که در نهایت آقای احمدینژاد چه خواهد کرد؟ به نظر من این پروسه دو حالت دارد؛ یکی اینکه ممکن است در آخرین لحظات آقای مشایی هم مانند آقای معین که در سال 84 توسط رهبری تایید شد، با اختیارات ویژهای که رهبری دارند تایید صلاحیت شود اما اگر این اتفاق نیفتد و کار حضور مشایی در عرصه انتخابات تمام شود، من هم مثل 75 میلیون ایرانی دیگر نمیدانم که ممکن است چه شود و آقای احمدینژاد چه کاری انجام دهد. عدهای این نظر را دارند که آقای احمدینژاد اسنادی را دارد که آنها را رو میکند و عدهای هم میگویند که ایشان بلوف میزند و چیزی در دست ندارد و از سویی هم ممکن است که اساسا واکنش حاد و رادیکالی را نشان ندهد. البته تحلیل من این است که آقای احمدینژاد وقتی 72 ساعت بعد از ثبتنام از دستیارانش خواست که انصراف خود را اعلام کنند، دارد این پیام را به اصولگرایان میرساند که من تمام تخم مرغهایم را در سبد آقای مشایی گذاشتهام و نامزد دیگری جز او ندارم و بنابراین آلترناتیو دیگری که روی کس دیگری مصالحه کنم وجود ندارد.
کد خبر: ۱۶۳۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۲/۲۶
وزارت اطلاعات برای حفظ و گسترش امنیت عمومی و حمایت از شهروندان ایران اسلامی در برابر خطرات و آسیبپذیریهای امنیتی طراحی شده هشدار داد
کد خبر: ۱۴۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۱/۰۴
لرها بخش ناگسستنی ایران و انقلاب هستند و نظرات خلاف واقع برخی کارشناسان صدا و سیما باید اصلاح شود.
کد خبر: ۱۴۰۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۱۱/۲۶
مطهری مقداری هم روحیه کسب شهرت دارد،معروفیت کنونی وی به خاطر متفکر شهید استاد مطهری است که به اعتقاد من مواضع ایشان نقطه عکس پدرش است.
کد خبر: ۱۲۶۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۱۰/۰۹
واما در خصوص ادعای مجرمانه بودن اظهارت بنده و ارجاع شکایت از بنده به دادستان ویژه روحانیت، اگر این ادعای حضرتعالی را مجرمانه ندانیم، باید آن را حمل بر شوخی در شب یلدا کنیم ...
کد خبر: ۱۲۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۱۰/۰۵
اوای دنا:متن کامل سخنرانی دکتر محمود احمدی نژاد در اولین همایش قوه مجریه در حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران به شرح ذیل است:بسم الله الرحمن الرحیماللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیهخدای بزرگ را سپاسگزارم که فرصت و توفیق حضور در این جلسة بسیار ارزشمند را عنایت فرمود. از همة شما عزیزان که با حضور خود بار دیگر بر اهمیت قانون اساسی و نیز عزم خودتان برای پیگیری تحقق اهداف قانون اساسی تأکید کردید، تشکر میکنم. همچنین از آقای دکتر حجازی و بقیة عزیزانی که این مراسم را برگزار کردند، تشکر میکنم.اما با توجه به اینکه گفتهاند جلسات حقوقیها خیلی خشک است، شاید جا داشته باشد که بگوییم که جلسهای با این حدت و شدت ندیدهایم که برگزار شود. البته به لحاظ محتوا و مطالبی که مطرح شد، به خصوص بحثهای آقایان دکتر حجازی، شعبانی، الهام، گرجی و اسلامی برای خود بنده بسیار مفید و آموزنده بود و من استفاده کردم.من واقعاً علاقهمند بودم که از زبان خود سخنرانان و عزیزانی که مقاله ارائه دادند مطالب را بشنوم، چون آدم وقتی با آن حسی که گوینده یا نویسنده مطلب را بیان میکند، دریافت میکند، چیز دیگری است. اما به لحاظ شرایطی که هست، از این موهبت محروم هستم، اما حتماً همة مقالات و سخنرانیها را خواهم خواند و بهره خواهم برد. اگر هم نظری داشته باشم، برای دوستان خواهم فرستاد.اشاره کردند که در نظام اجتماعی ما مهمترین رکن و نهاد، خود قانون اساسی است و از قانون اساسی مهمتر نداریم. همة اندیشهها و نظریههای اجتماعی و حکومتی، مطالبات و آرزوهای چندصدساله، مفاهیم دینی مرتبط با مناسبات و نظامات اجتماعی، شیوة زمامداری، ارزشهای الهی و انسانی و ... در قانون اساسی مندرج است.اگر ارزشها یا حقوقی هم بخواهد در جامعه گسترش یابد، باز باید بر پایة قانون اساسی باشد. همچنین حقوق متقابل زمامداران و مردم و نیز نقش هر یک در ادارة جامعه به قانون اساسی بر میگردد.مهمترین و مستحکمترین سند تنظیم کنندة روابط و حد و مرزهای اجتماعی قانون اساسی است. آنهایی که به دنبال حکومتهای علوی، نبوی، مردمی، عادلانه و آرمانی در این کشور هستند، سند آن قانون اساسی است.این حرف به معنای آن نیست که این سند کامل است و نیاز به اصلاح ندارد. خیر، بحثهای خوبی مطرح شد. در دورههایی از زمان براساس تجربیات، دانش، پیشرفت و کمال جامعه حتماً باید اصلاحاتی انجام دهیم. معنایش این نیست که وحی مُنزل است و نمیشود آن را دست زد، اما میخواهم بگویم که مهمتر از آن هم سندی نداریم.بحثهایی که آقایان شعبانی، گرجی و دیگران مطرح کردند، نشاندهندة نواقصی است. این ایراد اساسی به واضعان قانون اساسی نیست، چون آن کسانی که قانون اساسی را وضع کردند، نوعاً – بلکه همة آنها- فاقد تجربة حکومتداری و زمامداری بودند و در شرایط قبل از پیروزی انقلاب فرصتی در اختیارشان نبود. بنابراین نواقص طبیعی است. حتی اگر این مسئله هم نباشد - بالاخره جامعه در حال کمال و مناسبات در حال تغییر است - وقتی ما به سطح بالاتری منتقل شدیم، نیازمند تنظیم مجدد هستیم. تا زمانی که این قانون معتبر است، هیچ کس نمیتواند به استناد یک روایت، حدیث و حتی آیهای از قرآن و فهم خود از دین، قانون اساسی را کنار بگذارد یا آن را نقض کند و بگوید فهم من از این چیز دیگری است. فهم شما برای خودتان معتبر است، نه در مناسبات اجتماعی.همة تصمیمات، قانونگذاری، قضاوت، اجرا و هر اقدام دیگری در کشور باید مبتنی بر این قانون باشد. قانون اساسی تنها سند مکتوب و مدون میثاق ملی است.از منظر تاریخی هم اگر نگاه کنیم، مهمترین و تنها دستاورد انقلاب اسلامی قانون اساسی است. این کلام امام عزیز (ره) هم هست.اما نشست ما دربارة قوة مجریه در قانون اساسی است. البته همان طور که به درستی اشاره کردند، این تقسیمبندی که قوة مجریه حیطهای دارد و کاری به کسی ندارد و قوة مقننه همین طور و ... ، متعلق به گذشته بوده و اصلاً حکومت از این شکل خارج شده است. اصلاً ادارة یک نظام نیازمند مناسبات جدیدتری است.اما قبل از اینکه به قوة مجریه بپردازم، میخواهم به موضوع اساسیتری اشاره کنم و آن خود انسان است. اصلاً این قانون اساسی هم برای انسان است. همة هستی برای انسان است. مخلوقی بالاتر از انسان در عالم هستی نداریم. انسان تنها موجودی است که استعداد الهی شدن دارد. تنها موجودی است که همة اسما و صفات الهی در وجود او به امانت گذاشته شده است و میتواند تجلی همة اسما و صفات الهی از جمله علم، حکمت، قدرت، رأفت، ستاریت، لطف و عشق خدا باشد.انسان میتواند خلیفه الله باشد. یعنی چه؟ جانشین باید شباهتی با اصل داشته باشد؛ یعنی غیر از خلق خودش، هر آنچه خدا در این عالم هستی میتواند انجام دهد، او نیز میتواند انجام دهد. انسان آفریده شده تا آیة عظیم و اعظم خدا و راه شناخت و دسترسی به خدا باشد. اگر خدا انسان را خلق نمیکرد، راهی برای شناخت خدا و ظرفیتی برای معرفی خدا وجود نداشت.به همین دلیل است که خدا همة عالم را در خدمت انسان و انسان را برای کمال، تعالی، الهی شدن و رسیدن به اوج عظمت قرار داده است. حکومت، قانون، قانون اساسی، کار، تلاش، خانواده، ازدواج و ... همه مربوط به انساناند و دررابطه با انسان معنا پیدا میکنند همه باید بسترساز شکوفایی و تعالی انسان باشند؛ یعنی خدا عالم را برای انسان و انسان را برای تعالی و خداگونه شدن خلق کرد.انسان بالاترین مخلوق هستی است و مأموریت او این است که خود را از این خاک تا خدا بالا بکشد. اما انسان این شدن، تعالی و کمال را باید آزادانه انتخاب کند. خداوند انسان را آزاد آفریده و اجازه داده است که با اراده و انتخاب آزاد خود سیر تعالی و کمال را انتخاب کند و اتفاقاً این زیبایی کار خداست. همة هستی متعلق به خداست، همة ارادهها در راستای ارادة خداست، همة حیات و موجودیت متعلق به خداست، اما همین خدا مسیر کمال را در برابر انسان قرار میدهد، ولی میگوید مختار و آزادی که انتخاب کنی و اگر آزادانه انتخاب کردی، کمال پیدا خواهی کرد و انتخاب تو ارزش دارد.خدا میتوانست اراده کند که انسان مثل ملائک یا سایر موجودات شود یا از همان ابتدا او را در بالاترین مرتبة کمال، بدون نیاز به حرکت انسان، خلق کند. اما زیبایی به این اندازه نبود که خدا مخلوقی را آفریده است که با انتخاب خودش به قلهها میرسد.عزیزان من، در شرایط تحمیل و اکراه، ارزش و ضدارزش و تعالی و سقوط بیمعناست. زمانی نظام ارزشی و ارزیابی معنا پیدا میکند که انتخاب آزاد باشد. همة ارزشهای انسانی در سایة آزادی معنا پیدا میکند و همة آنها به تبع آزادی است. از جمله عدالت، کرامت، اخلاق، ایثار، فداکاری، مهربانی، شجاعت و حتی ایستادن در برابر ظالم و حمایت از مظلوم، و همة زیباییهای عالم در سایة آزادی انسان معنا و مفهوم پیدا میکند. والا اگر عدهای را با اکراه و فشار برای مقابله با ظالمین بفرستیم، ارزشی ندارد. انسان باید انتخاب کند و به جایی برسد که ظلم را بد و در نقطة مقابل حیثیت، کرامت و شخصیت خود بپندارد و از آن دوری کند. اگر مقابله با ظالم و حمایت از مظلوم را ارزش بداند و انتخاب کند، آن ارزش دارد.خداوند حتی اجرای عدالت در روابط اجتماعی را نیز بر عهدة انسانها و انتخاب آزاد آنها گذاشته است. همة پیامبران آمدهاند و کتاب و میزان آمده است. برای چه؟ لیقوم الناس بالقسط؛ برای اینکه انسانها عدالت را انتخاب کنند و به عدالت قیام کنند. در غیر این صورت، اولاً، مستقر نخواهد شد و ثانیاً، فاقد ارزش و کمالآفرینی است.چرا عدالت مهم است؟ چون بستر کمال و تعالی انسان است و راه رسیدن به خدا را باز میکند. حالا اگر همین عدالت با ارادة آزاد ملتها و مردم مستقر نشود، کمالآفرین نیست و فاقد ارزش است چون انسانها آزادند، خدا به آنها حق تعیین سرنوشت داده و این مهمترین حق است.عزیزان من، استقلال هم به واسطة آزادی است. کسی که آزاد نیست، استقلال برای او معنا ندارد. استقلال زمانی است که آزادی هست. چرا؟ چون آزادی منشأ کرامت انسان است. کسی که آزادی ندارد، کرامتی ندارد. حالا مفهوم آزادی وسیع است و من وارد آن نمیشوم.آزادی منشأ کرامت انسان و کرامت مستلزم استقلال است. اینکه ملتی میخواهد مستقل باشد، برای این است که میخواهد با کرامت زندگی کند و احساس کرامت میکند. کسی که احساس کرامت نمیکند، استقلال برای او مفهومی ندارد.همة وابستگیها و باز کردن راه سیطرة بیگانه بر ملتها از ناحیة انسانهای حقیر و تحقیر شدهای است؛ که در درون خود احساس کرامت نمیکنند. اگر آزادی نباشد، کرامت بیمعناست و اگر کرامت نباشد، استقلال بیمعناست.این به عنوان مقدمه بود، به بحثهای خودمان برگردیم. مقدمة قانون اساسی را ببینید، بهایی است که ملت پرداخت: «استقلال، آزادی، حکومت اسلامی.» در عنوان شیوة حکومت در اسلام چنین میخوانیم: «رسالت قانون اساسی این است که زمینههای اعتقادی نهضت را عینیت بخشد، شرایطی را به وجود آورد که در آن انسان با ارزشهای والا و جهان شمول اسلامی پرورش یابد.»در همین قسمت میخوانیم: «قانون اساسی تضمن کنندة نفی هرگونه استبداد فکری و اجتماعی و انحصار اقتصادی میباشد و در خط گسستن از سیستم استبدادی و سپردن سرنوشت مردم به دست خودشان تلاش میکند.»باز در همین بخش میخوانیم: «قانون اساسی زمینة چنین مشارکتی را فراهم میسازد تا در مسیر تکامل انسان هر فردی خود دست اندرکار و مسئول رشد، ارتقا و رهبری گردد و این همان تحقق حکومت مستضعفین در زمین خواهدشد.»کمی پایینتر میخوانیم که: «اقتصاد وسیله است، نه هدف؛ در ترکیب بنیادهای اقتصادی، اصل، رفع نیازهای انسان در جریان رشد و تکامل اوست.دربارة زن نیز همین است، خانواده کانون اصلی رشد و تعالی انسان، وظیفة خطیر و پر ارج مادری در پرورش انسانهای مکتبی و ... .اصل اول: جمهوری اسلامی نظامی است برپایة ایمان به خدای یکتا، لااله الاالله؛ یعنی توحید. همین جا که گفته است توحید، معاد و نقش سازندة آن در سیر تکاملی انسان، عدل، امامت و بلافاصله «کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توأم با مسئولیت او در برابر خدا» که این را هم شأن توحید، معاد، عدالت و امامت آورده است.اصل سوم: ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی؛ تأمین آزادیهای سیاسی و اجتماعی؛ مشارکت عامة مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی.اصل ششم: در جمهوری اسلامی ایران، امور کشور باید به اتکاء آرای عمومی اداره شود، از راه انتخابات.اصل نهم: در جمهوری اسلامی ایران، آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت ارضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ آنها وظیفة دولت و آحاد ملت است. هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی، به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و تمامیت ارضی ایران کمترین خدشهای وارد کند. و هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور، آزادیهای مشروع را، هرچند با وضع قوانین و مقررات، سلب کند.میگوید نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند، احزاب و جمعیتها آزادند، راهپیماییها آزاد است و ...، واژة آزاد و آزادی در قانون اساسی بسیار است.در اصل چهل و سوم، در بحث اقتصاد، میگوید: برآوردن نیازهای انسان در جریان رشد، با حفظ آزادگی او؛ رعایت آزادی انتخاب شغل، محل سکونت و مسکن و ... .اصل پنجاه و ششم: حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم کرده است.هیچ کس نمیتواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد.اما، قانون اساسی باید شکلدهندة یک نظام اجتماعی متوازن بر مبنای ارادة مردم باشد. برداشت من از قانون اساسی این است که این قانون، ساختارهایی را برای نظام اجتماعی پیش بینی کرده که اگر قطعات آن ساختار را در کنار هم بچینیم، یک نظام متوازن و متعادل در خدمت کمال، آزادی و تعالی انسانها خواهد بود.بعضیها خیال میکنند که قانون اساسی اصولی است که نوشته شده، حالا اگر ما به جزئی از آن عمل کنیم، بالاخره یک شکلی درست خواهدشد. من فکر میکنم برعکس است؛ یعنی واضعان قانون اساسی اول شکلی از نظام اجتماعی را در ذهنشان تصور و تصویر کردهاند، بعد اجزای آن را در قانون اساسی چیدهاند. مثل پازل بزرگی که قطعه قطعه شده که اگر قطعهها را کنار هم بگذاریم، آن پازل تکمیل میشود.بعضیها خیال میکنند هر قطعهای را به هر شکلی کنار هم بچینیم، کار درست میشود و لزوماً به یک شکل متوازن و متعادل خواهیم رسید.به نظرم این اشتباه است. باید نظام متوازنی داشته باشیم که در آن حق تعیین سرنوشت براساس آزادی متعلق به ملت باشد. این باید در تمام قوا، هرکسی که به نوعی با قانون اساسی سر و کار دارد یا در روند تأثیر میگذارد، متبلور باشد؛ هم در اجرا، هم در تفسیر و قانونگذاری و هم در قضاوت لحاظ شود.اصلاً قضاوت، اجرا، قانونگذاری، شورای نگهبان و حکومت باید در خدمت مطالبات بحق مردم و تأمین آزادی و حق تعیین سرنوشت آنها باشد، والا حکومت بیمعناست.در قانون اساسی، تفسیر و برداشتها از آن باید اختیارات و مسئولیتها متوازن و متعادل باشد. اگر بشود درجهبندی کنیم، نمیشود به نهادی بگوییم مسئولیت شما 100 واحد است و اختیار شما 2 واحد. اگر 100 واحد مسئولیت دادیم، باید 100 واحد هم اختیار در کنار آن باشد.نمیشود مثلاً همة اختیارات در قوة مجریه متمرکز باشد و تکالیف در قوة قضائیه یا برعکس، اختیارات در قوای مقننه و قضائیه، اما مسئولیتها و پاسخگوییها در قوة مجریه. این عدم توازن است که مشکل ایجاد میکند و شکلی را که میخواهیم بسازیم، ناقص میشود. میخواستیم عدالت و کرامت را برپا کنیم، آزادیها را تأمین کنیم، پیشرفت کنیم، یک جامعة آرام و کمال یافته و انسانهای با کرامت داشته باشیم و آرامش انسانی را حاکم کنیم، اما میبینیم که موجودی خلق شده که یک دست آن شش متر است و دست دیگرش دو سانتیمتر است . ... .هر قوه یا حاکم یا مسئولی باید به قدر اختیارات خود مسئول باشد. این یک اصل حقوقی است و فکر میکنم مفاهیم حقوقی، مفاهیمی عقلانی است.یکی از مسائلی که در قانون اساسی و قانونگذاری مهم است، تنظیم روابط بین قواست. شأن روابط قوا شأن قانون اساسی است، نه قانون عادی. نمیشود ما در قوة مجریه بنشینیم و برای خودمان مقرراتی وضع کنیم که چگونه با قوة قضائیه و مجلس برخورد کنیم. قوة مقننه هم برای خود تنظیماتی درست کند که چگونه با ما و قوة قضائیه برخورد کند. شأن تنظیم روابط قوا قانون اساسی است. نمیشود با آیین نامة داخلی مجلس یا قانون عادی، اختیاراتی را به قوهای داد یا از آن سلب کرد.یکی از مسائل دیگر، تفسیر قانون اساسی است. وقتی تفسیرها زیاد میشود، غیرمستقیم اشکالی را به اصل وارد میکند؛ به خصوص وقتی تفسیر از یک اصل در مقاطع زمانی متناقض میشود که کار را بدتر میکند.تفسیر قانون اساسی در واقع خود قانون اساسی است و باید با اصل منطبق باشد. باید به گونهای باشد که اکثریت قاطعی از مردم آن را درست بپندارند و بگویند فهم ما هم از قانون اساسی همین است؛ چرا؟ چون اصل اینکه قانون اساسی در کشور ما اجرا میشود، به خاطر رأی مردم است. اگر مردم رأی نمیدادند و این قانون اساسی را انتخاب نمیکردند، اجازة اجرا نداشت و موضوعیت پیدا نمیکرد.البته ممکن است بعضیها بگویند که نه خیر، اینها بحثهای تخصصی است و مردم نمیفهمند و هرچه ما گفتیم، درست است. اما بالاخره اصل قانون اساسی که تخصصیتر است. همین اصل قانون اساسی به رأی گذاشته شده و چون مردم رأی دادند، معتبر است.نمیشود تفسیری از قانون اساسی بکنیم که اکثریت ملت نقطة مقابل آن را بفهمند. در اینجا به نظرم فاقد مشروعیت و اصالت میشود.بحث مهم دیگر، تغییر اصول قانون اساسی است که تغییر آن هم پیشبینی شده است و روالی دارد. باید رهبری فرمان بدهند که هیئتی تشکیل بشود، بازنگری کند و بعد به رأی مردم گذاشته شود. باید رفراندوم برگزار شود. نمیشود با تفسیر یا با قانون عادی، قانون اساسی را عوض کرد یا حتی به نام مصلحت از طریق ارجاع آن به مجمع تشخیص مصلحت آن را عوض کرد.تشخیص مصلحت هم مثل تفسیر است. اولاً باید زمان داشته باشد. نمیشود قانون اساسی را به نام مصلحت عوض کنیم، در این صورت اصلاً نیازی به قانون اساسی نداریم.اینکه در قانون اساسی، مجمع تشخیص مصلحت پیشبینی شده، برای مصالح است که مصالح هم استثناهاست نه قاعده. راهی برای دور زدن و حذف قانون اساسی نیست. اگر در مجلس مصلحتی تشخیص داده میشود، باید آن قدر برجسته و آشکار باشد که اکثریت مردم بگویند بله، این مصلحت است و اکثریت قاطعی به آن رأی بدهند. نه اینکه مثل قوانین عادی رأیگیری شود و شورای نگهبان رد کند و بعد به مجمع برود.نمیشود عدة قلیلی بگویند که مصلحت ملت را ما تشخیص میدهیم، خود ملت قادر به تشخیص مصلحت خود نیست. چطور ملت آن قدر تشخیص داد که شما را انتخاب و بر خود حاکم کرد، اما مصالح خود را تشخیص نمیدهد؟این برای مصالح موقتی است. وقتی ما میخواهیم به هر دلیلی اصل قانون اساسی را معطل کنیم، یا در موارد نادری پایمان را از مرزهای قانون اساسی فراتر بگذاریم، باید اولاً استدلالی قوی پشت آن باشد، ثانیاً، زمان داشته باشد.یکی دیگر از مباحث قانون اساسی جایگاه رئیس جمهور، صرف نظر از احمدینژاد، است. اگر ما سال اول بر قانون اساسی پافشاری میکردیم، همان فضای قبل منتقل میشد که اینها اختیارات اضافه میخواهند و ... و حرف را منکوب میکردند و چه بسا ثمر نمیداد و بالعکس میشد.در قانون اساسی، تنها مقامی که نماینده و نماد تمرکز و شکلگیری ارادة ملی است، رئیس جمهور است؛ یعنی تنها جایی که همة ملت به یک نفر، یعنی رئیس جمهور، رأی میدهند. این قانون اساسی ماست.رئیس جمهور تنها کسی است که نمایندة کل ملت محسوب میشود. کسی است که بالاترین سطح نمایندگی از مردم را دارد. همة مردم برای انتخاب یک نفر میآیند. اشاره کردند، اصل 113 روشن است: بالاترین مقام رسمی کشور، پس از مقام رهبری، مجری قانون اساسی و رئیس قوه مجریه.بخش مهم مردمسالاری و جمهوری در انتخاب رئیس جمهور متبلور میشود که همة مردم اعمال اراده میکنند.البته همة ارکان نظام باید براساس اراده و رأی مردم باشند و هستند. اما مشکل از کجاست؟ مشکل از آنجاست که بخواهیم با اقلیتی کل ملت را کنترل کنیم. اینجا اختلافها شروع میشود؛ نه اختلاف، که بعضیها به محض اینکه تذکر قانون اساسی میدهیم، میگویند وارد اختلافات شدهاید؛ اینجا اختلاف نیست؛ اینجا صیانت از اصل نظام، اصل ملت، اصل حقوق مردم و اصل قانون اساسی است.بله، اگر جار و جنجال باشد، آن اختلاف و دعواست؛ اما بحث شخصی نیست. بگذارید اشارة کوتاهی داشته باشیم. ما مجلس داریم و مجلس هم نمایندگان مردم در حوزههای مختلف هستند. اما مقایسهای آماری بکنیم. به واسطة قوانین عادی کار به جایی رسیده است که مجموعة نمایندگان مجلس نمایندة اقلیتی از مردماند، نه اکثریت مردم.قانون انتخاباتِ اول میگفت هرکس در حوزة انتخابیة خودش باید 50 درصد به اضافة یک رأی بیاورد. بعداً در اجرا مشکلاتی پیدا شد و به 30 درصد تبدیل شد. باز تبدیل به 25 درصد شد. در بهترین شرایط، متوسط آرای کسانی که در دور اول به مجلس راه پیدا میکنند، 30 درصد آراست؛ یعنی 70 درصد شرکت کنندگان مشارکت ندارند. اگر به مرحلة دوم برسد که مشارکت هم پایین میآید. شما 30 درصد را در مشارکت ضرب کنید و روی واجدین شرایط ببرید و بعد ببینید که چه اتفاقی میافتد.اما در قانون ریاست جمهوری فرق میکند، باید 50 درصد به علاوة یک نفر باشد. معمولاً هم در ریاست جمهوری چون تمرکز هست، مشارکت مردم هم بالاتر است. نه اینکه بخواهیم در اینجا حق یا باطلی را اثبات کنیم. وقتی میگوییم ارادة مردم، ارادة مردم نیرو و سوختی است که اولاً، پشت موتور اداره و حاکمان قرار میگیرد و ثانیاً، جهت حرکت آنها را معلوم میکند.اگر این سوخت کم یا معیوب شد یا نمایندة اکثریت ملت نبود، نظام سست میشود. ضمن اینکه بحثهای حقوقی هم دارد، که اگر موقعی خدای نکرده نهادها نمایندة اقلیت شدند، آیا اینها اصلاً مشروعیت و اجازة حکمرانی دارند؟ که بحث مستقلی است. اما من در اجرا میگویم، رأی و ارادة مردم فقط کاغذی نیست که در صندوق رأی بیندازند و عددها را بالا و پایین کند؛ هرکس تصمیم میگیرد و رأی میدهد، این ارادة او در عالم بیرون واقعیت پیدا میکند. مؤلفههایی است که یک برآیند را در بیرون شکل میدهد و ما نمیتوانیم آن را کم اهمیت تلقی کنیم.به حرفهای مقدماتی برگردم، خدا در اختیار انسان ها قرار داده است، باید ملت بخواهد تا محقق شود. اگر ملت نخواهد، این دستگاهها هر چقدر تلاش کنند، در بیرون اتفاقی نخواهد افتاد. این یک اصل است؛ ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا بانفسهم. محیط اجتماعی و تغییرات بیرونی تابع ارادة انسانهاست. نباید انتخابات را کم اهمیت بدانیم.حالا با قانون عادی مجلس را کردهایم نمایندة اقلیت و با این میخواهیم اکثریت یا کل ملت را کنترل کنیم؛ این سخت میشود و دچار مشکل میشویم. باید این را اصلاح کنیم.بحث دیگر بحث اجرای قانون اساسی است که دیگر به آن نمیپردازم و به نظرم دخالت و ... بی معناست.اخیراً بحثی با عنوان تغییر قانون انتخابات ریاست جمهوری مطرح شده است. صرف نظر از اینکه این امر به چه سرنوشتی دچار شود، به نظرم نفس این کار اولاً، خلاف قانون اساسی است و همة ما سوگند خوردهایم که خلاف قانون اساسی عمل نکنیم. چرا در کاری که صراحت دارد خلاف قانون اساسی است وارد شویم و وقت و پول مردم را صرف آن کنیم؟ این مخالف صریح اصول 6 و 115 است.تذکر درستی دادند، و گفتند: قانون اساسی در موارد مسکوت، به منابع فقهی، از جمله آیات ارجاع داده است. آن بحثی که من کردم، گفتم مخالفت با قانون اساسی با استناد به یک آیه. این هم خود قانون اساسی اجازه داده است آنجا که من ساکت هستم، به سراغ آیات و روایات بروید.اصل بر رأی مردم است. انتخابات آزاد، حق مردم است؛ هم اصالت دارد، هم ضرورت دارد و هم اهمیت دارد. در اینکه بخواهند برخلاف قانون اساسی، صلاحیتهای رئیس جمهور را ببندند، به نظر عدهای که ملت هیچ حقی به آنها نداده است.کسی زمانی استاندار، وزیر و وکیل بوده است، در دورهای که بوده از حقوقش استفاده کرده و مسئولیتهایش را هم پاسخ داده است. حالا ما انتخاب رئیس جمهور را که بالاترین رکن جمهوری و مردم سالاری است، منوط به این کنیم که عدة دیگری قبلاً تأیید کنند؛ سیاسی بودنش را عدهای و دیندار بودنش را عدة دیگری! یعنی اگر کسی بخواهد رئیس جمهور بشود، باید کاغذی دستش بگیرد و دنبال آدمها راه بیفتد! آیا در قانون اساسی، رئیس جمهور این است؟اگر میخواهید قانون اساسی را عوض کنید، آن راه دارد. به صراحت بگویید میخواهیم آن را عوض کنیم و بالاخره آن را در مسیر ببرید.قبلاً هم چند بار تلاش شد که قانون اساسی را با شرایطی محدود کنند که خوشبختانه، شورای محترم نگهبان به عنوان نقض قانون اساسی آن را رد کرد.نباید کاری کنیم که حضور مردم کمرنگ شود و مردم فکر کنند عدهای به جای آنها تصمیم میگیرند. بالاخره قانون اساسی در اصل 115 ویژگیهای رئیس جمهور را احصا کرده است: «رئیس جمهور باید از میان رجال مذهبی، سیاسی که واجد شرایط زیر باشد، انتخاب گردد: ایرانی الاصل، تابع ایران، مدیر، مدبر، دارای حُسن سابقه، امانت، تقوا، مؤمن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی و مذهب رسمی کشور.»اصل 116 فقط گفته است نحوة برگزاری انتخابات را قانون معین میکند، نه ویژگیهای رئیس جمهور را.نظارت بر قانون اساسی هم بر عهدة شورای نگهبان است. در دو اصل تأکید شده که نظارت برعهدة شورای نگهبان است و تاکنون نیز همین طور بوده است.اصل این نظام با مردم است، اما عدهای مدام میخواهند مردم را محدود کنند. حالا اگر محدود کنیم، چه چیزی را به دست میآوریم؟ بعضیها فکر میکنند اگر مردم را محدود کنند، خودشان سرجایشان میمانند. این طور نیست.به نظرم این کار هم عقلاً و هم شرعاً اشکال دارد. انقلاب ما با حضور مردم زنده است. مردم به تعیین سرنوشت حساساند، احساس مسئولیت اجتماعی میکنند، 85 درصد در انتخابات شرکت میکنند.البته مردم این مسائل را نخواهند پذیرفت و ما هم همة تلاش خود را برای جلوگیری از نقض قانون اساسی به کار خواهیم برد. ما به دنبال انتخاباتی پرشور و گسترده هستیم. همة انرژی سیستم ما از حضور ارادة مردم گرفته میشود. اگر این را سست کنیم، چیزی باقی نمیماند.نمایندگان محترم مردم هم نباید اجازه بدهند که این اقدامات خلاف قانون اساسی در پروندة کاری آنها ثبت شود. اگر کسانی هم میخواهند وارد فعالیتهای انتخاباتی شوند، بروند نظر مردم را جلب کنند. کاری کن که مردم به تو رأی دهند، چرا میخواهی دست مردم را ببندی؟اجرای انتخابات، کاری اجرایی است. اصل 60 میگوید که اعمال قوة مجریه از طریق رئیس جمهور و وزراست. چطور میخواهید این را از وزارت کشور بگیرید و به دادستان کل بدهید؟ یعنی وزیر کشور کارهایش را به تأیید دادستان کل کشور برساند؛ این دخالت صریح قوة قضائیه در مسائل اجرایی است.در طول 33 سال همیشه وزارت کشور انتخابات را برگزار کرده است. اگر اشتباه بوده، برای همه بوده؛ اگر هم درست بوده، برای همه بوده است. شما هم با همین وزارت کشور، نماینده شدید یا دیگران رئیس جمهور، شورا و ... شدهاند. همه با همین سیستم بالا آمدهاند.آمدهایم روی جایی دست گذاشتهایم که دشمنان هم سوء استفاده کنند و همة گذشته را زیر سؤال ببرند. بعضیها شوخی میکردند و میگفتند خوب است نام فرد موردنظر را هم در مصوبه بنویسند و خیال ملت را راحت کنند.البته تلاش برای دخالت در حوزة اجرا تلاشی مسبوق به سابقه است.اینها مطلقاً بحثهای سیاسی نیست، بلکه بحثهای فنی برای مصالح کشور است. برخی خیال میکنند هنوز زمان قاجار است که استبداد حاکم است، ملت مبارزه کردهاند و کشته دادهاند و مجلسی پیدا کردهاند و همة حقوق مردم در مجلس متبلور است. نه خیر، جایگاه مجلس بسیار بسیار رفیع است، اما دستاوردهای ملت در انقلاب اسلامی فقط مجلس نیست.شخص رئیس جمهور را مردم مستقیماً انتخاب میکنند. حتی رهبری را به واسطه انتخاب میکنند، اول خبرگان رهبری، بعد رهبر.این طور نیست که فکر کنید مردم فقط یک پناهگاه دارند و یک جا هست که متعلق به مردم است و بقیه متعلق به دورة قاجار استبدادی هستند! این اندیشه باید بیرون برود. 33 سال است که انقلاب شده، ملت حاکم است و ملت باید حاکم شود.چنین تلاشهایی بوده است. مثلاً الان در شورای پول و اعتبار افرادی از سایر قوا و حتی بیرون از سیستم حکومتی هستند که تصمیمگیرند. در حالی که این شورا یک مرجع قطعاً حاکمیتی است. افرادی رأی میدهند که هیچ مسئولیتی ندارند و پاسخگو هم نیستند.تلاش شد که سایر قوا با حق وتو در عزل و نصب رئیس بانک مرکزی دخالت کنند. همین الان مصوب کردهاند که با حق وتو در هیئت امنای صندوق توسعه ملی دخالت کنند. اینها کار را خراب میکند.بعضیها خیال میکنند هر چیزی دست آنها باشد، درست میشود و اگر دست آنها نباشد، خراب میشود. من خوشبینانه نگاه میکنم. این طور نیست. اگر قانون اساسی را درست اجرا کنیم، مسائل درست خواهدشد. اگر بخواهیم اصلاح کنیم، بهترین اصلاح پایبندی به قانون اساسی است. اگر همین را اجرا کنیم، کار درست میشود. مقام معظم رهبری همین را فرمودند. نه اینکه از دیگران بگیریم و به دست خودمان بیاوریم.اینها مضر است، توازن را به هم میزند و برخلاف ارادة مردم است. اتفاقاً استبداد از همین جا شکل میگیرد.حالا برای بحث و تحقیق چند سؤال مطرح میکنم:البته پاسخ آن برای من روشن است. بحثهای مربوط به حقوق اساسی و قانون اساسی است و میتواند به یک رسالة دکتری یا فوق لیسانس تبدیل شود.یکی را جناب آقای اسلامی مطرح فرمودند. بالاخره قوة قضائیه، اصل 62، اعمال قوه قضائیه از طریق دادگاههای دادگستری است. آیا ادارة زندانها هم جزء قوة قضائیه است؟ آیا ثبت اسناد جزء قوه قضائیه است؟ آیا دادسرا و پزشکی قانونی جزء قوه قضائیه هستند؟یک اتفاقی میافتد، دادستان، قاضی و پزشک قانونی همان را میگویند. اینجا این شائبه ایجاد میشود که راه بر استیفای حقوق مردم تنگ میشود.حالا اخیراً لایحهای به دولت دادند که کانون وکلا هم زیرنظر قوة قضائیه برود. خوب دیگر چه اتفاقی خواهد افتاد؟ شاید به مسئله توجه نیست. قاضی مستقل است و همه باید احترام بگذارند.همه در برابر قانون مساویاند. از رهبری تا بنده که خاک پای ملت هستم، همه در برابر حکم قاضی ]برابرند[. اما معنای آن این نیست که همة امور کشور زیر نظر یک قوه بیاید.دو سال قبل بحث «پیشگیری از وقوع جرم» را داشتیم. یک جوری این را تفسیر کردند که تمام بخشهای مقننه و اجرایی قبل از هر اقدام باید بروند اجازهای بگیرند. گفتیم این طوری نیست. پیشگیری از وقوع جرم یعنی شما مطلع هستید که جرمی در حال اتفاق افتادن است. یا مقدماتی دارد چیده میشود که منجر به جرم می شود. شما باید آن مقدمات را کنترل کنید.اما سؤالها!آیین نامة داخلی مجلس طبق اصل 66 ناظر بر ادارة جلسات و تنظیم امور مجلس است.یک) آیا این آیین نامة داخلی میتواند اختیاراتی را برای بعضی از قوا یا برای رئیس مجلس یا برای رئیسجمهور تعریف بکند؟ یا مسئولیت هایی را برای دیگران؟دو) مسیر قانونگذاری در مجلس دو منشأ دارد؛ یکی طرح و دیگری لایحه. طرح حق نمایندگان مجلس است. تعدادی از نمایندگان طرحی را می دهند و رسیدگی میشود. محدودة آن اصل 75 و قانون اساسی است. اما دولت هم حق دارد لایحه بدهد. دولت برای ادارة کشور به راهکارها و برنامهای میرسد و میخواهد این را اجرا کند. آن را به لایحه تبدیل و به مجلس تقدیم میکند. حالا اگر مجلس محترم این لایحه را به گونهای تغییر داد که با لایحة اولیه شباهتی ندارد یا اصلاً جهتگیریهای آن عوض شده است. در این صورت، آیا این قانون محسوب میشود و دولت باید آن را اجرا کند؟ مسئولیت تبعات اجرایی چنین مصوبهای به عهده کیست؟ اصلاً دیگر لایحه به چه دردی میخورد؟وقتی بناست کاملاً تغییر بکند، علیرغم مخالفتهای دولت، دیگر چه ضرورتی به لایحه است؟ فرق لایحه و طرح چیست؟مسئولیت تهیه و اجرای بودجه به عهدة کیست؟ آیا میشود به بهانة رسیدگی به بودجه، کل بودجه زیر و رو شود؟ یا جهتگیریها، مبانی و اصول آن دچار دگرگونی اساسی شود؟ آیا قانون اساسی اجازه میدهد یا نه؟ اگر شد، چه ضرورتی به ارائه لایحة بودجه است؟ و اگر قبول کردیم، مسئولیت تبعاتش به عهدة کیست؟فرض کنید دولت میگوید این مصوبه را نگذارید، چون تورم زاست. یا این پول را به آن دستگاه ندهید، نیاز ندارد یا پول را در جای نامناسب هزینه میکند یا درست هزینه نمیکند، ولی این پول را اختصاص میدهند. حالا مسئولیتش به عهدة کیست؟آیا این ضوابطی که در آییننامة داخلی برای روند رسیدگی به بودجه گذاشته شده که در واقع، خودش یک بودجهنویسی ابتدایی است، منطبق با قانون اساسی است؟آیا مجلس شورای اسلامی میتواند در خلال رسیدگی به بودجه هر سال بسیاری یا اکثریت قوانین عادی را عوض کند. آیا طبق قانون اساسی چنین اجازهای را دارد؟ یا فرض کنیم اگر اجازه داشت، تبعاتش چه میشود؟کشور براساس قوانین ثابت اداره میشود. الان در دنیا چشماندازهای پنجاه ساله تنظیم میکنند. حتی این قوانین پنج ساله و هفت ساله دارد منسوخ میشود. آیا میشود کشور را براساس قانونهای یکساله اداره کرد؟قانون بودجه مستثنی و یک نوع حسابداری است. اما در خلال قانون بودجه، همة قوانین عادی هر روز تغییر پیدا میکند. دیگر چه چیزی ثابت میماند؟ما حتی هر سال شاهد هستیم که قوانین برنامه هم در خلال قانون بودجه تغییر میکند. حالا بالاتر به شما بگویم، همین قانون بودجه در سال چندین بار اصلاحیه میخورد؛ یعنی افق برنامهریزی ما چقدر است؟ یکسال است. شش ماه است، یک ماه است، نمیدانیم! بستگی به طرحی دارد که هر روز تصویب میشود. آیا اینها طبق قانون اساسی است؟ آیا به حال کشور مفید است؟ما اصل 75 را داریم. این یک تضمینی برای کنترل طرحهاست که هزینه ایجاد نکنند.آیا می شود ما اصل 75 را دور بزنیم. هزینه را بتراشیم، اما دور بزنیم. مثال؛ طرح را تصویب کنیم و دولت را موظف کنیم که بودجهاش را در قانون بودجة سال آینده بیاورد یا بگوییم دولت از بودجه صرفهجویی بکند و اینجا هزینه بکند. مثل قانونی که برای وزارت ورزش تصویب شد. گفتیم آقا! صرفهجویی هنوز اتفاق نیفتاده است. به ما فشار میآوردند که زودتر وزارت را تشکیل بده. میگفتیم بودجهای نیست، میگفتند بودجه از محل صرفهجوییها. میگفتیم هنوز اجرا نشده است که صرفهجویی بشود. ما باید قانون بودجه را اجرا کنیم و در پایان سال ببینیم صرفه جویی هست یا نیست. دیدید که چه فضایی در کشور درست شد.یا بیاییم مبهم بگذاریم. مثل «قانون تغییر ساعات». تغییر ساعت یک کار اجرایی است. مجلس تصویب کرد، ما معترض شدیم، گفتیم این هزینه دارد. هزینة آن را اثبات کردیم. کنتورهای وزارت نیرو را در شرایطی که ساعت تغییر میکند با شرایطی که ساعت تغییر نمیکند، مقایسه کردیم و دیدیم وقتی ساعت تغییر نمیکند، مصرف کاهش پیدا میکند؛ یعنی ما نیاز به سرمایه گذاری کمتری داریم. این را پیچاندند. چه طوری نوشتند؟ نوشتند ساعات رسمی کشور از اول فروردین تغییر میکند و 31 شهریور هم برمیگردد.چه کسی این کار را باید بکند؟ بعد به ما فشار آوردند که این کار اجرایی است و شما باید انجام دهید. گفتیم این دور زدن قانون اساسی است و درست نیست.بالاخره اصل 75 تضمینی است برای اینکه ثباتی در مدیریت کشور ایجاد شود. ما یک خزانه داریم و برای یک خزانه از دو نقطه، سه نقطه یا ده نقطه نمیشود برنامهریزی کرد. نمیشود از ده نقطه خزانه را مدیریت کرد. پول زیاد خرج میکنیم، اما بازدهی پایین میگیریم. برای اینکه از چند نقطه خزانه دارد مدیریت میشود.آیا مجلس میتواند با طرح نمایندگان برای خودش اختیاراتی بالاتر از اختیارات قانون اساسی بتراشد یا حتی برای قوه قضائیه؟آیا مجلس شورای اسلامی میتواند با وضع قوانین عادی اعمال قوة مجریه را به غیر از وزرا و رئیس جمهور بسپارد؟ جز حوزة مربوط به رهبری، آیا مجلس مثلاً میتواند یک چیزی را تصویب بکند و اجرایش را به یک نهاد مردمی بدهد؟ یک کار حاکمیتی را به یک نهاد مردمی بدهد؟دستگاههای نظارتی الحمدلله هم در قوه مقننه، مجریه و قضائیه زیاد داریم. البته ظاهراً اینها مسئولاند فقط بر قوة مجریه نظارت بکنند.از اول انقلاب یک ترسی در دلها از قوة مجریه به خاطر تاریخ افتاد که همهاش در جهت بستن قوه مجریه بود. دیوان عدالت اداری نمیتواند تصمیمات قوه قضائیه را لغو کند. تصمیمات مجلس را هم نمیتواند لغو کند. فقط میتواند تصمیمات قوة مجریه ]را لغو کند.[اخیراً که اشاره کردند با تفسیری از اصل 138 رئیس مجلس بر کل قوه مجریه و بالاتر بر رئیس جمهور حاکم شده است و بخشنامة رئیسجمهور را نقض میکند. میتواند یا نمیتواند؟ اینها بحثهای علمی است. فردا نگویند که آقا شورای نگهبان تصویب کرده و تو چرا حرف زدی و دیگر بیدین شدهای! این حرفها نیست که شورای نگهبان هم ممکن است اشتباه کند. بالاخره باید یک جا حرف زد و در فضاهای علمی بحث و رسیدگی کرد.حالا این دستگاههای نظارتی میتوانند به بهانة نظارت دخالت کنند؟ قبل از اجرا بگویند بیا این کار و آن کار را بکن. یا حتی بیایند تصمیم قوة مجریه را نقض کنند و بگویند تو نبایستی سد را اینجا میساختی، بایستی اینجا میساختی! حتی ما داریم که با بانک مرکزی مکاتبه شده است که چرا قیمت ارز را بالا نمیبری؟ باید بالا ببری. میتوانند یا نمیتوانند؟دو سؤال کوتاه است و دیگر عرضم را تمام میکنم.آیا قوة مجریه قوهای است تحت امر دو قوة دیگر، یعنی آنها باید هر روز بنشینند و تصمیم بگیرند که به این بگویند که چه کار بکن. معنایش این است که برنامه و بودجه، اداری- استخدامی، اینها اولاً شاکله و توازن را به هم میزند، ثانیاً هزینه درست میکند، تعادل بودجه را به هم میزند و باید در یک نقطه مدیریت بشود.هر یک برای خودشان مصوبه میگذارند، میروند تصمیم میگیرند و این طوری نمیشود.آیا مجلس میتواند با وضع قوانین عادی اختیارات صریح رئیس جمهور در اصول 113، 121، 123، 124، 125، 126، 127، 128، 129، 134، 135، 136و 137 را محدود کند؟از اینکه حوصله کردید، من از همه شما تشکر میکنم. عرضم را خلاصه میکنم. تنها سندی که در اختیار ماست، قانون اساسی است. اگر میگوییم ولایت مطلقة فقیه، چون اینجا هست. بله یک موقع بحثهایی نظری با هم داریم. ممکن است بعضیها به لحاظ نظری بعضی از اصول قانون اساسی را قبول نداشته باشند، اما آنها هم تحت حاکمیت این قانون هستند و حقوق آنها هم تحت حاکمیت این قانون محترم است؛ همة ملت.بحثهایی که خدمت شما عرض کردیم، بحثهای علمی و نظری است برای اینکه کار بکنیم.بالاخره ما 33 سال انقلاب کردهایم، در ابتدای راه هستیم. باید اصلاح و درست بکنیم. به محض اینکه کسی بحث نظری مطرح میکند، نباید انگی به پیشانی او بچسبانیم. آقا بحث نظری کرده است. یکی دربارة ایران نظر دارد. باید نظر بدهد. دربارة قانون اساسی نظر دارد، باید نظر بدهد.در مورد حقوق اساسی، آزادیهای مردم نظر دارد، باید نظر بدهد. نباید بعضیها خودشان را مالک و بقیه را رعیت بدانند.عده قلیلی بگویند ما اصلیم و بقیه فرعاند. ما درجه یک هستیم و بقیه درجه دو و بعضاً درجه سه هستند.دربارة حقوق اساسی مردم بحث خوبی شد. همة ملت درباره حقوق اساسی مسئولیم. یکی نمیتواند بگوید نه، من تصمیم گرفتم و تو دیگر حق نداری حرف بزنی. این نقطه و پایة شروع استبداد است.بله! همه باید حرف بزنند. ما به عنوان قوة مجریه، بنده به عنوان رئیس جمهور تلاش کردم که نهایت آزادیها را پاس بدارم. سعی کردیم با هیچ کس به عنوان اظهارنظر، حتی وقتی به مرزهای توهین کشیده شده، برخورد نکنیم. مگر جایی که به اساس آسیب زده است و همکاران ما مجبور شدند که به قوه قضائیه شکایت کنند والا با حداکثر سعة صدر و سماحت برخورد کردیم.تلاش کردیم از حقوق اساسی مردم دفاع کنیم، مکاتبه کردیم، تذکر دادیم، نامه نوشتیم، بعضی جاها دیگر علنی شد. ما همه برای مردم، آزادی، تعالی انسان، و حقوق مردم هستیم. اصلاً حکومت برای حقوق مردم است. حکومت چیزی نیست که بگوید من حق دارم بر مردم سیطره داشته باشم و ... حتی پیامبر عزیز ما که اشرف مخلوقات و زیباترین زیبای عالم هستی و در اوج کمال است. خداوند به او میفرماید؛ فذکر انما انت مذکر لست علیهم بمصیطر. تو هدایتگری، تذکر میدهی. سیطره نداری و به جای آنها نمیتوانی تصمیم بگیری. باید مردم بخواهند. تو هنرت این است که راه را بازکنی، هدایت و ارشاد کنی و مردم را با حقیقت خودشان آشنا کنی. اگر کسی ظلم کرد، جلوی ظلم را بگیری. از مظلوم دفاع کنی. جای مردم نیستی . پیغمبر!بعضیها فکر میکنند حفظ نظام و استقلال این است که دائم دایره را ببندیم. والله استقلال فقط در سایة آزادی و عدالت حفظ خواهدشد. این کلام مولی امیرالمؤمنین علی (ع) است. باید آزادی و عدالت باشد، والا استقلال را نمیتوانیم حفظ کنیم. در گذشته تجربه کردیم. مردم آزاد نبودند، عدالت و کرامت نبود، یک حوزة حاکمیت بود بدون اتکا به تودههای مردم و مجبور شد به ذلیلانهترین خفتهای تاریخی در مقابل اجنبی تن بدهد.مردم باید در یک حکومت اسلامی احساس عزت، اثرگذاری و نقشآفرینی بکنند و رشد کنند. برخی فکر میکنند فقط خودشان مسلماناند و بقیه مسلمان نیستند. خیال میکنند فقط آنها دین را حفظ میکنند و متعهد هستند.یک خاطره کوتاه میگویم و عرضم تمام! در شورایی بودیم و بحثهای فرهنگی مطرح بود. در مدتی طولانی در کشور بحث بود که در کشور ما تعطیلات خیلی زیاد است. خودم قبلاً یک بررسی تطبیقی کرده بودم (شخصی) و معتقد بودم در ایران تعطیلات زیاد نیست، گرچه در بحث تعطیلات هم مباحث نظری داریم.اصلاً تعطیل یعنی چه؟ انسان نیاز به تفریح دارد یا ندارد؟ تفریح هم جزء زندگی است یا نیست؟ تفریح هم جزء کمال است یا نیست؟ با خانواده بودن جزء کمال است یا نیست؟غربیها تعریفی کردهاند و مطابق آن: انسان یعنی اقتصاد. هر کس تا زمانی مفید است که دارد تولید اقتصادی میکند. به محض اینکه جدا شد، میشود اوقات فراغت. میخواهم این بحثها را کنار بگذارم.یا آمار مقایسه¬ای. در آن شورا تصمیم گرفتیم گروهی تشکیل بشود، برود و یک پژوهش میدانی کند که آیا تعطیلات ما زیاد است یا کم است؟ رفتند و طی یکسال و نیم تا دو سال تمام کشورها را بررسی کردند و در آن جلسه گزارش آوردند.دیدند اولین کشور در کمترین تعطیلات یمن است با 64 روز. بعد ایران است با 77 روز و تعطیلات بقیۀ کشورها همه بالای 100 روز است. بعضی ها 136 روز تعطیلات دارند؛ تعطیلات آخر هفته و تعطیلات رسمی. ما 77 روز تعطیلات آخر هفته و رسمی داریم.همان¬جا پیشنهاد آورده بودند که اگر تعطیلات ما زیاد است، جا به جا کنیم. چه چیزی را جا به جا کنیم، گفتند نوروز را باید کم کنید. گفتیم نوروز را چرا کم کنیم؟ نوروز چهار روز تعطیل است و کمی هم تعطیلی این طرف و آن طرف آن می¬شود یک هفته و مردم یک هفته می¬روند دید و بازدید و ... یک پیشنهاد دیگر دادند که از نوروز یک روز کم کنیم و کنار عید فطر بگذاریم.حالا عرضم اینجاست که بعضی¬ها اصلاً نگاهشان اشکال پیدا کرده است. این نگاه باید تغییر کند. یکی برگشت گفت؛ آقا چه؟ عید فطر را بکنیم دو روز؟ یک ماه مردم زحمت کشیدند، تزکیه کردند، درست شدند، بگذاریم بروند فساد کنند و خراب بشوند؟ اینها که می¬گویم ضبط شده است، سند است. من هم سکوت کردم. نفر اول، دوم، ... هشت نفر در همین سیاق صحبت کردند. بعد من اجازه گرفتم و گفتم حرف¬ها را زدید، حالا گوش کنید. به همان نفر اولی که این حرفها را زده بود گفتم شما وقتی که به مسافرت میروی، فساد میکنی؟ چرا خیال میکنی ملت میروند مسافرت فساد میکنند؟ این ملت ما که با خانواده می¬روند، آن خانم خانه که تا لحظۀ آخر باید کار کند. غذای توی راه را هم باید درست کند، چون باید ارزان دربیاید. می¬روند توی بیابان، کنار رودخانه، زیر درختی یک پتو می¬اندازند و خانوادگی غذایی می¬خورند، این شد فساد؟ چرا نگاه شما به ملت این است؟همین ملت 1400 سال 2000 سال توحید، عدالت و اندیشۀ انسانی را حفظ کرده است. الان همین ملت فداکاری میکند که من و شما اینجا هستیم. چرا نگاه شما به ملت این است؟ چرا خیال میکنی از مردم برتری؟ چرا این خیال را میکنی؟ این نقطۀ آغاز سقوط است. هرکس فکر میکند از مردم بالاتر است؛ والله ساقط شده است. همین نشانۀ این است که بویی از از کمال نبردهاند.این تودههای عظیم مردم! از اینکه مردم به مسافرت میروند، ناراحتاند و میگویند مردم میروند فساد میکنند؟کجا این ملت میرود فساد میکند. این ملت عظیم یا میرود زیارت یا میرود ایران را میگردد. یا میرود صلۀ ارحام یا میرود کیف سالم میکند، اشکالی دارد؟ به خدا بعضی ها به جایی رسیدهاند که از کیف و خوشحالی مردم ناراحتاند. یک موقعی بود که اول سهمیه بندی بنزین، ما میآمدیم سهمیه میدادیم، 100، 60، 50 لیتر، بعضیها بودند که در بعضی نهادها در موضع تصمیمگیری بودند، اعتراض شدید به من میکردند و میگفتند آقا! یعنی چه 60 لیتر اضافه دادید؟ گفتم: خوب مگر چه میشود؟ گفت: میبرند میسوزانند. گفتم: خوب ببرند بسوزانند. اولاً گردشگری جزء فرهنگ و اقتصاد است. و سبب تعدیل ثروت، همبستگی ملی، ارتباطات ملی، فهم مشترک ملی و اعتلای فرهنگی میشود. مردم باید استراحت کنند.میگفت: نخیر آقا! من دیگر ناراحت شدم. گفتم: شما صدایت از جای گرم بلند میشود و خودت شش دستگاه ماشین بیت المال در اختیار داری، هر موقع بخواهی خودت و خانوادهات مسافرت، تفریح، کیف و همه کارت را میکنی، بعد که به مردم میخواهد برسد، این طوری میشوی. ما برای مردم هستیم. حکومت درست شده تا برای مردم رفاه و آ
کد خبر: ۱۱۹۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۹/۱۶
علیرغم تأکید رهبری بر به صلاح نبودن استیضاح وزرا در ماههای پایانی دولتها، مجلس برای بار دوم و به فاصله هشت ماه قصد کشانیدن رئیس جمهور به صحن علنی مجلس را دارد و جالبتر این که برخی نمایندگان از احتمال استیضاح رئیس جمهور نیز سخن میگویند! عبارت «مسئولین و رؤسای قوا» بیانگر این نکته است که نمایندگان مجلس شورای اسلامی نیز قطعاً تحتالشمول تحذیرات رهبری انقلاب هستند.ایران-سخنان چهارشنبه 10 آبان ماه رهبری معظم انقلاب را شاید بتوان یکی از خطابههایی دانست که تأثیر و نفوذ آن نه در چند روز و چند هفته بلکه در ماههای سرنوشتساز آینده مشخص خواهد شد.
گرچه برخی با سانسور و تقطیع و حذف عبارات رهبری، کوشیدند تا این بیانات حیاتی را تنها معطوف و متوجه دولت نمایند ولیکن آنچه که مهم و اثرگذار است، صراحت سخنان امام خامنهای است که به مثابه همیشه نقطه اصلی و ثقل محاسبات دشمن را نقش بر آب نمود.
امام خامنهای در انتهای بیاناتشان فرمودند: «این را من به مسئولان، به رؤسای محترم هشدار میدهم. من از رؤسای قوا حمایت کردم، باز هم حمایت میکنم - مسئولند، باید کمکشان کرد - اما به آنها هشدار میدهم، مراقب باشند. نه این که این نامهنگاریها خیلی مهم باشد؛ نه، صد تا نامه بنویسند؛ کار خودشان را بکنند، اختلافات را به میان مردم نکشانند، چیزهای جزئی را مایه جنجال و هیاهو و استفاده تبلیغاتی دشمن و خوراک تبلیغاتی رادیوهای بیگانه و تلویزیونهای بیگانه نکنند، صد تا نامه بنویسند؛ نامه اهمیتی ندارد. مهم این است که همه ما بدانیم مسئولیتی داریم، همه ما بدانیم موقعیت حساسی داریم.»
این سخنان مهم و اثرگذار رهبری معظم انقلاب واجد چند پیام مهم و اساسی بود:
نکته اول: امام خامنهای در بخشی از سخنانشان فرمودند:«یک وقت یک چیزهای مهمی است، خب مردم باید مطلع شوند اما این اختلافاتی که انسان میبیند بین این حضرات هست، چیزهایی نیست که اینقدر اهمیت داشته باشد که حالا با ادعاهای گوناگون، ما اینها را بزرگ کنیم، جلوی چشم مردم نگه داریم، به اینها اهمیت بدهیم که اهمیتی هم ندارد. اختلافات را نباید علنی کرد؛ اختلافات را نباید به مردم کشاند.»
بر این اساس باید به این نکته اشاره کرد که بر اساس صریح سخنان معظمله، بازدید از زندان اوین مسئله مهمی نیست و نباید این مسئله بزرگنمایی و وسیله اختلاف شود. علی ایحال باید توجه داشت که این عبارت تنها در مورد اختلاف حادث شده ایراد گردیده و این بیانات درصدد محدود کردن اختیارات رئیس جمهور در مورد نظارت بر اجرای قانون اساسی نیست.
در تأیید این نظر میتوان به بیانات صریح امام خامنهای در در دیدار با اعضای هیأت پیگیری و نظارت بر اجرای قانون اساسی در تاریخ 11 اسفندماه 1376 (در دولت اصلاحات) اشاره کرد که فرمودند: «با توجه به وظایف مصوبه ریاست جمهوری در قانون اساسی، انجام این مسئولیت خطیر (نظارت بر اجرای قانون اساسی) از هیچ شخصیتی جز مقام ریاست جمهوری برنمیآید...» معظمله برای تکمیل اجرای این وظیفه حساس، یافتن راهکارهای قانونی را برای تضمین اقدامات لازم پس از تذکر و اخطار ریاست جمهوری ضروری دانستند و با تأکید بر این که در نظارت بر اجرای «تمامی» اصول قانون اساسی هیچ گونه سستی و کوتاهی نباید روی دهد، ابراز داشتند از این اقدام حمایت کامل خواهند کرد.
هشت سال بعد نیز رهبری معظم انقلاب بر این نکته تأکید کردند. معظم له در 11 اردیبهشت 84 و دیدار با مردم کرمان میفرمایند: «در میان مسئولان کشور، هیچ مسئولی به قدر رئیس جمهور در قانون اساسی ما امکانات و تواناییها و عرصه عظیم خدمتگزاری ندارد. قانون همه چیز را در اختیار رئیس قوه مجریه قرار داده است.»
نکته دوم: شاید بتوان فرض کرد که در صورت عدم وجود عبارات «نامهنگاریها مهم نیست»، «صد تا نامه بنویسند» (دوبار تأکید) در بیانات امام خامنهای؛ فردای این سخنرانی چه بلایی از سوی خواص و برخی سایتهای زنجیرهایشان بر سر رئیس جمهور کشور میآمد! تیزبینی دیدهبان انقلاب و بهکارگیری عباراتی متقن به مانند همیشه راه را برای سوءاستفاده بدخواهان بست.
نکته سوم: همان طور که باید پذیرفت که رئیس جمهور و رؤسای قوای قضائیه و مقننه جزو مخاطبین اصلی این بیانات بودهاند؛ القای این تفکر که مخاطب این بیانات نورانی امام امت «فقط» دکتر احمدینژاد بوده است، میتواند خیانتی بزرگ به کشور محسوب گردد.
رسانههایی که در پی تحریف کلام رهبر معظم انقلاب بوده و میکوشند تا تنها رئیس جمهور را مخاطب این سخنان قرار دهند، به خوبی بر این نکته واقفند که اگر منظور رهبری «فقط» رئیس جمهور بود، این سخنان باید در فاصله ارسال نامه دکتر احمدینژاد به رئیس محترم قوه قضائیه (قبل از پاسخ رئیس قوه قضائیه) صورت میگرفت. توجه به این نکته ضروری است که نامه رئیس جمهور در اول آبان ماه نگاشته شده و جوابیه رئیس محترم قوه قضائیه نیز در سوم آبان ماه منتشر شد یعنی فاصلهای حدوداً 48 ساعته.
نکته چهارم: رهبری معظم انقلاب کشانیدن اختلافات را به میان مردم امری نادرست دانستند و بر این اساس برخی معتقدند که تنها مخاطب این عبارات رئیسجمهور است به واسطه جوابیه علنی به نامه خیلی محرمانه رئیس قوه قضائیه و لیکن باید به این نکته نیز اشاره کرد که محتویات نامه خیلی محرمانه رئیس قوه قضائیه در سی و هفتمین نشست خبری سخنگوی این قوه کاملاً آشکار شده بود و بنابراین جوابیه نامه رئیس جمهور نه به یک نامه خیلی محرمانه که به نامهای آشکار شده بود.سخنگوی قوه قضائیه در 24 مهرماه (6 روز قبل از جوابیه علنی رئیس جمهور) به صورت غیرمستقیم به موضوع درخواست رئیس جمهور به منظور بازدید از زندان اوین اشاره مینماید.
اژهای در این جلسه میگوید: «در زندان این گونه نیست که هر وقت هر کسی اراده کرد، بتواند ملاقات داشته باشد. هر وقت با هماهنگی و در فرصت مناسب باشد، ملاقات برای هر مقامی ممکن است... چنانچه هماهنگی صورت گیرد، امکان بازدید از زندان وجود دارد وگرنه این گونه نیست و ممکن است عدم هماهنگی دردسرساز باشد.»
حیاتیترین، حساسترین و آخرین نکته: دیدهبان بصیر انقلاب با ذکر عبارت: «از امروز تا روز انتخابات، هر کسی احساسات مردم را در جهت ایجاد اختلاف به کار بگیرد، قطعاً به کشور خیانت کرده» راه را برای سوءاستفاده معاندین و برخی گروههای سیاسی کاملاً مسدود مینماید.
هشدار صریح رهبری و خائن خطاب کردن کسانی که از این تاریخ به بعد درصدد اختلافافکنی و برانگیختن احساسات مردم باشند، گویای این واقعیت است که نقشهها و راهبردهای مخالفین برهم زدن ثبات سیاسی و اقتصادی کشور است. طرح محدود کردن اختیارات رئیس جمهور و سلب اختیارات اقتصادی دولت، طرح مبارزه با جمهوریت نظام و مصوبه تغییر مجری انتخابات ریاست جمهوری و همچنین حذف سیستماتیک شورای نگهبان از چرخه انتخابات به واسطه این طرح، بیان اتهامات اثبات نشده علیه اطرافیان رئیس جمهور از سوی گروههای مختلف سیاسی، کشانیدن هر روزه وزرا و حتی رئیس جمهور برای سؤال و استیضاح در مجلس با وجود نهی رهبری انقلاب از این اقدام در ماههای پایانی دولت (در سال 1383، زمانی که مجلس شورای اسلامی عزم خود را برای استیضاح وزیر وقت آموزش و پرورش جزم کرده بود تا او را برکنار کند، رهبر معظم انقلاب در نامهای به رئیس مجلس ضمن تأکید بر لزوم استفاده مجلس از همه ابزارهای نظارتی، استیضاح وزیران را در ماههای آخر فعالیت دولت بدون سود و دارای زیانهایی برای کشور دانستند) نمونهای از تحرکات مخالفان دولت است.
نکته جالب اینجاست که علیرغم تأکید رهبری بر به صلاح نبودن استیضاح وزرا در ماههای پایانی دولتها، مجلس برای بار دوم و به فاصله هشت ماه قصد کشانیدن رئیس جمهور به صحن علنی مجلس را دارد و جالبتر این که برخی نمایندگان از احتمال استیضاح رئیس جمهور نیز سخن میگویند! عبارت «مسئولین و رؤسای قوا» بیانگر این نکته است که نمایندگان مجلس شورای اسلامی نیز قطعاً تحتالشمول تحذیرات رهبری انقلاب هستند.
حال باید دید که اقدامات سیاسی و اختلاف برانگیزی که تا به امروز درصدد اختلافافکنی و ساقط کردن دولت مکتبی و انقلابی انجام گرفته است، بعد از این هشدار صریح رهبری متوقف میگردد یا خیر؟
باید دید خواص مردودی که با طرح جریان موهوم انحرافی باعث فراموشی فتنه 88 شدند، آیا باز هم درصدد اختلافافکنی برخواهند آمد و یا این که از اوامر مولا تبعیت میکنند؟
باید به این نکته نیز اشاره کرد که رهبری، اختلافافکنی «از امروز تا روز انتخابات» را خیانت دانستند، و این موضوع قطعاً به صلاح دولت مستقر و به زیان جریانات معاندی است که با انواع و اقسام کارشکنی درصدد ورود زودهنگام به عرصه انتخابات ریاست جمهوری و مختومه کردن پرونده دولت قبل از شهریور 92 هستند.
این بار شناسایی خائنین با انگشت اشاره امام امت به آسانی مقدور شده است.
کد خبر: ۱۱۱۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۸/۱۴
اوای دنا:حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب اسلامي صبح امروز(چهارشنبه) در ديدار هزاران نفر از دانش آموزان و دانشجويان ، در سخنان مهمي با تبيين مراحل مختلف مبارزه كلان و شصت ساله ملت ايران با دولت مستكبر آمريكا و شكست هاي سلسله وار و تنزل جايگاه سياسي، اقتصادي، نظامي و اصول فكري آمريكا در مقابل پيشرفتهاي شگرف مادي و معنوي نظام اسلامي، درس هاي بزرگ اين مبارزه ادامه دار را حفظ ايستادگي و بصيرت، توكل بر خدا، كار و تلاش بي وقفه، و وحدت ميان مسئولان دانستند و تأكيد كردند:
مسئولان بويژه سران سه قوه بايد با وظيفه شناسي و درك شرايط حساس كنوني، از هرگونه كشاندن اختلافها به ميان مردم خودداري كنند و بدانند از امروز تا روز انتخابات، هر كسي كه بخواهد از احساسات مردم در جهت اختلافات استفاده كند، قطعاً به كشور خيانت كرده است.به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری ،حضرت آيت الله خامنه اي اتحاد و وحدت را نيز بسيار مهم خواندند و تأكيد كردند: يكي از موارد مضرّ، اختلاف ميان مسئولان و بدتر از آن كشاندن اختلاف به ميان مردم است.
ايشان افزودند: من به مسئولان و رؤساي قوا هشدار ميدهم كه مراقب باشند و اختلافات را به ميان مردم نكشانند.
حضرت آيت الله خامنه اي با تأكيد بر اينكه رهبري از رؤساي قوا حمايت كرده و حمايت خواهد كرد، خاطر نشان كردند: نامه نگاريهاي اخير و مطالب آن به هيچ وجه موضوع مهمي نيست اما اين اختلاف نظرها نبايد به ميان مردم كشانده و دست مايه اي براي جنجال و هياهوي رسانه هاي بيگانه و دشمنان شود.
ايشان تأكيد كردند: همه بايد متوجه مسئوليت خود و شرايط حساس كنوني باشند.
رهبر انقلاب اسلامي با اشاره به عصبانيت دشمن از حوادث منطقه و پيشرفتهاي علمي و تأثيرگذاري ملت ايران افزودند: يكي از روشهاي موذيانه و موريانه وار دشمن در اين شرايط، ايجاد اختلاف از راههاي نفوذ است كه همه بايد مراقب باشند و اختلاف ها را به حداقل برسانند.
حضرت آيت الله خامنه اي خاطرنشان كردند: اختلاف نظر طبيعي است اما اين اختلاف نظر نبايد به اختلاف در عمل و گريبانگيري و مچ گيري در مقابل مردم، تبديل شود.
ايشان تأكيد كردند: از امروز تا روز انتخابات، هركسي كه بخواهد اختلاف ها را به ميان مردم بكشاند و از احساسات آنها در جهت اختلافات استفاده كند، قطعاً به كشور خيانت كرده است.
رهبر انقلاب اسلامي، مسئولان كشور را زحمت كش و دلسوز خواندند و خاطر نشان كردند: مسئولان بدنبال كار و تلاش هستند كه برخي اوقات غفلت هايي هم انجام مي گيرد اما اميدوارم خداوند بر اساس نيت هايي كه بدنبال خدمت به مردم هستند، ملت ايران را در همه ميدانها موفق كند كه قطعاً هم اينگونه خواهد بود.
حضرت آيت الله خامنه اي در بخش ديگري از سخنان خود غدير خم را حادثه اي اصولي خواندند كه نشان دهنده توجه اسلام به امامت و ولايت بعنوان مهمترين ركن تشكيل نظام اسلامي است.
ايشان تأكيد كردند: اگر مضمون واقعي حادثه غدير، بدرستي تبيين شود، اين موضوع مي تواند وحدت آفرين باشد.
کد خبر: ۱۰۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۸/۱۰
اوای دنا:حجتالاسلام عباس عبدالملکی امام جمعه لنده ،امروز در خطبههای نماز جمعه گفت: عید قربان روز قربانی هوای نفس و شیطان برابر خداوند و اهل بیت (ع) است.وی افزود: قربانی کردن در این روز با برکت اجر و ثواب بسیار داشته به گونهای که مولای متقیان حضرت علی (ع) فرمودند «اولین قطره خونی که از قربانی به زمین ریخته میشود صاحبش آمرزیده میشود».حجتالاسلام عبدالملکی با اشاره به قطع شدن شبکههای ماهوارهای ایران در خارج از کشور به دست ایادی استکبار گفت: قطع 19 شبکه ایرانی نمادی از شعار حقوق بشر، آزادی جریان اطلاعات و آزادی بیان آمریکا و ایادی استکبار است.وی یادآور شد: قطع شبکههای ایران نشان از قدرت فرهنگی و مبارزه موفق جنگ نرم ایران اسلامی و تأثیر عظیم فرهنگی ایران بر مردم جهان دارد.خطیب نماز جمعه لنده در ادامه حفظ وحدت را اصلیترین نیاز کشور خواند و گفت: اگر کوچکترین خدشهای به وحدت ملت وارد شود ضررهای جبرانناپذیری به کشور وارد میشود.حجتالاسلام عبدالملکی تصریح کرد: پیروی از ولایت عامل اصلی وحدت بوده و کسی که دلش برای بیگانه میتپد غیر خودی بوده و دغدغه وحدت و کشور را در سر نمیپروراند.وی به نامهنگاری اخیر بعضی از مسئولان اشاره کرد و گفت: این نامهنگاریها به صلاح کشور نبوده و بنا به فتوای برخی از مجتهدان نامهنگاریهای تنشزا در کشور حرام است.امام جمعه لنده افزود: امروز در این برهه از فشارها و تحریمها مسئولان باید به فکر اقتصاد و دغدغههای مردم باشند و از اختلافافکنی در کشور پرهیز کنند.
کد خبر: ۱۰۷۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۸/۰۵
اوای دنا:فردا ششم آبان، سالروز تولد 'محمود احمدی نژاد' رییس جمهوری اسلامی ایران است. مردی که با تاکید بر شعارهای انقلابی و دفاع از آرمانهای بلند اسلامی به ستیز با دنیای سلطه برخاسته و فریادهای حق طلبانه اش، دلهای مردمان بسیاری را در اقصی نقاط جهان به سوی خود کشانده است.
به گزارش اوای دنابه نقل از معیارنیوز ، احمدی نژاد را که امروز پای به پنجاه و هفتمین سال زندگی می گذارد، همه جهانیان می شناسند. کافی است نگاهی به اخبار بین المللی بیندازید. هر جا نام ایران هست، واژه احمدی نژاد نیز به عنوان رییس جمهوری آن با هر زبان و خطی می درخشد. روزنامه ها ، صفحات خود را با نوشتن نامش زینت می بخشند، رادیوها هر روز با گفتن از او و در باره او به دنبال مخاطب بیشتر می گردند و تلویزیونها را بی پخش تصویر او، جاذبه ای نیست. اما، این مرد کیست؟ در یک کلام، فرزندی متعهد از خانواده ای تهیدست که در سایه انقلاب، فرصت تحصیل و رشد و نمو یافت، قدر شرایط را دانست و به دفاع از دستاوردهایی پرداخت که این انقلاب بزرگ اسلامی برای او و هموطنانش به ارمغان آورده است. احمدی نژاد سرگذشت خود را اینگونه نوشته است:"در ایامی که اشرافیت شرافت بود وشهرنشینی کمال، در خانواده ای تهیدست در روستایی دورافتاده از توابع گرمسار متولد شدم.از شهریور ۱۳۲۰ و سلطنت مستبدانه پهلوی دوم پانزده سال می گذشت که پدرم کام مرا با تربت سیدالشهدا باز کرد. از آنجا که قرار بود شاه کورکورانه ایران را دروازه تمدن غرب کند، طرح های زیادی اجرا شده بود تا ایران به بازار مصرف دیگری برای کالاهای تشریفاتی غرب تبدیل شود بدون آنکه در زمینه علمی پیشرفتی داشته باشد. فرهنگ ایران اسلامی ما اجازه چنین هجمه ای را نمی داد و مانعی بر سر راه آمال شاه و اربابان بیگانه اش بود. از این رو می خواستند تا آرام آرام این فرهنگ اصیل و مستحکم را کم رنگ کنند تا وابستگی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ایران به غرب روز به روز بیشتر شود. در پی اجرای همین سیاستها و رونق ظاهری شهرها، آن سالها سالهای هجوم روستائیان به شهرها بود. پس از پیاده سازی سیاست اصلاحات ارضی وضع روستاها به مراتب بدتر از گذشته گردید و روستائیان برای پیدا کردن لقمه ای نان فریب زرق و برق و ظاهر اغوا کننده شهرها را خوردند و شهرنشین یا به بیان دقیق تر "حاشیه نشین" شدند.بر خانواده ما نیز در روستا بسیار سخت می گذشت. با تولد من که چهارمین فرزند خانواده بودم فشارها بیشتر شد. پدرم شش کلاس سواد داشت. او آهنگری زحمتکش و سرد و گرم چشیده و با ایمان بود و دین را به خوبی می شناخت. در مسجد حضور پررنگی داشت و قرآن و احکام درس می داد. اگرچه هیچگاه زرق و برق دنیا در چشم او ارزشمند نبود اما فشارهای زندگی او را نیز یک سال پس از تولد من وادار کرد به تهران مهاجرت کند. در تهران محله پامنار را برای سکونت برگزیدیم. برای دور شدن از فضای به ظاهر مترقی و در واقع بی هویت آن روز تهران که با فشار رژیم شاه ایجاد شده بود، پدرم خانواده ما را با مسجد و منبر آشنا کرد. من نیز کمی که بزرگتر شدم و دوران کودکیم آغاز شد همراه خانواده با مسجد و روحانی آن آشنا شدم.شناخت امام (ره)پدرم همیشه روزنامه می خرید. کلاس اول بودم که با کمک بزرگترها خبر تصویب کاپیتالاسیون را در روزنامه خواندم. اگرچه آن روز معنی آن را نمی فهمیدم اما از اعتراضهایی که در حوزه های علمیه به رهبری حضرت امام به آن شد و از برخورد شدید و خشنی که شاه با معترضین داشت پی بردم که شاه می خواهد برگ دیگری از تحقیر مردم کشور در برابر بیگانگان را به کارنامه خود بیافزاید. همان سالها بود که در پانزدهم خرداد، شاه یاران امام (رحمه ا... علیه) را به خاک و خون کشید. آنروزها امام تازه از زندان آزاد شده بود.صحبت های امام را در آن ایام هیچ گاه فراوش نمی کنم، در صحبت هایش چیزی نهفته بود که همه را شیفته خود می کرد. ایمان به خدا در کلام او موج میزد و مردم را به اسلام حقیقی دعوت می کرد. پیامش دعوت به توحید بود و عدالت و رفع ظلم و فتنه از جهان. شجاع بود. با صلابت سخن می گفت. کلامش ساده و صادقانه بود. رهنمودهای امام بر دلهای مردم می نشست و به عمق جانها رسوخ می کرد. همین ویژگی ها بودکه او را محبوب قلوب ملت از پیر و جوان و البته مغضوب رژیم شاه و اربابان آمریکاییش کرده بود. اما جالب اینجاست که حتی دشمنان او نیز برای او احترام خاصی قایل بودند.رفته رفته تحمل امام دیگر برای شاه ممکن نشد و از آنجا که می دانستند کشتن او قیام خونین غیر قابل مهاری در پی خواهد داشت تصمیم گرفتند امام را تبعید کنند تا به زعم خود میان او و یارانش فاصله بیاندازند و انقلابی که در شرف وقوع بود را مهار کنند.امام شبانه تبعید شد و این تبعید ۱۴ سال ادامه یافت. در دورانی که امام در تبعید بود در کلاسها و جلسات یاران و شاگردان امام با افکار او بیشتر آشنا شدم. هر چه بیشتر با افکار و اصول امام آشنا میشدم علاقه ام به آن مرد الهی بیشتر می شد و تحمل دوری وی برایم دشوارتر. دشمنان مردم مسلمان ایران اگرچه امام را از مردم دور کرده بودند اما او در عوض در قلبهای مردم جا گرفته بود و از همیشه به آنها نزدیکتر.دوران دانشگاهدوران دبیرستان من همراه با جشن های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی بود. آن سالها فشار فقر بر اقشار محروم مضاعف شد بود. تحمیل هزینه های سنگین جشنها و عیش و نوشهای خاندان شاه و اشراف زادگان و مهمانان خارجیشان کمر مردم را می شکست. تمام ملزومات این جشنها با هواپیماهای اختصاصی از اروپا به ایران آورده می شد و شاید به توان ادعا کرد که جشنهای ننگین ۲۵۰۰ ساله شاه خائن پرهزینه ترین جشن تاریخ تمدن بشری بود.بگذریم، در چنین شرایطی دیگر پتک و سندان پدر کفاف مخارج خانواده را نمی داد و من مجبور شدم برای کمک به خانواده و تامین خرج تحصیل در کارگاه یکی از همسایه ها مشغول به کار شوم و کانال کولر پرس بزنم. با وجود آنکه بسیار بازیگوش و پر جنب و جوش بودم اما از درس و مدرسه هم غافل نبودم و دانش آموز ممتاز محسوب می شدم. از همان دوران بود که به معلمی علاقه مند شدم و گاه و بیگاه برای دوستانی که تقاضای کمک داشتند در خانه یا مسجد کلاسهای تقویتی برگزار می کردم. سال آخر دبیرستان با چند کتاب تست و تلاش شبانه روزی مانند همه کنکوری ها و البته بی نصیب از کلاس های تقویتی کنکور خود را برای این آزمون آماده کردم. قرار داشتن در بحبوحه جریان انقلاب و فعالیتهای مبارزاتی پراکنده علیه رژیم شاه باعث نشده بود که دچار ضعف تحصیلی شوم و با تلاش مضاعف سعی می کردم تا در کنار فعالیتهای اجتماعی و انقلابی آمادگی علمی خود را نیز همواره در حد مطلوب نگه دارم. صبح روز امتحان کنکور مطمئن بودم که رتبه ام تک رقمی خواهد بود اما تقدیر چنان رقم خورد که در جلسه امتحان دچار خونریزی بینی شوم. با این حال رتبه ۱۳۲ ریاضی هم رضایت بخش بود و من توانستم در رشته مورد علاقه ام - مهندسی عمران - در دانشگاه علم و صنعت سه سال قبل از پیروزی انقلاب پذیرفته شوم.رژیم شاه می خواست با تزریق بی بند و باری و ترویج فساد و فحشا در دانشگاه ها ، انگیزه های اسلامی و انقلابی را در دانشجویان بخشکاند و از این طریق مانع پیوستن آنها به جریان انقلاب شود. اگرچه تعداد اندکی از دانشجویان در این دام افتند اما علی رغم تمام تلاشهای رژیم شاه دانشگاه به پایگاهی برای مبارزه تبدیل گردید. اما خطری که هنوز دانشجویان انقلابی را تهدید می کرد منحرف شدن به سمت اردوگاه کمونیسم بود. اما خوشبختانه جوانان و دانشجویان مذهبی دانشگاه ها از امام آموخته بودند که تمامی حصرهای غیرعقلانی و تحمیلی را بشکنند و به دنبال حقایق ناب باشند. هوشیاری این گروه باعث شد در زمان کوتاهی جریانی نو و غیر التقاطی در دانشگاهها شکل گیرد که پیروی از مکتب امام و اعتلای کلمه توحید تا آخرین نفس تنها شعارشان بود. شکل گیری این گروه تازه نفس، اندک اندک مرزبندی ها را شفاف تر کرد و وزن واقعی هر کدام از گروهها را نمایان کرد و دست های پشت پرده انحراف جریان مبارزات را برای همگان آشکار ساخت. حرکتهای مردمی هر روز بیش از پیش رنگ و بوی مذهبی به خود می گرفت و ارزش های دینی ای مردم همچون شهادت، ملت ایران را آماده مواجهه با شکنجه های وحشیانه و گلوله های آتشین رژیم سفاک شاه می کرد. اگر نبود ایمان و توکل مثال زدنی مردم قهرمان ایران و توسل آنها به اهل بیت و پیروی تمام و کمالشان از امام ، ریشه های انقلاب بارها و بارها در اثر این شکنجه های هولناک و کشتارهای گسترده می خشکید.با شدت گرفتن جریان انقلاب و واضحتر شدن سرانجام امید بخش آن خون تازه ای در رگهای مردم جریان یافت.پیروزی انقلابامام آمد. پس از ۱۵ سال دوری و تبعید. استقبالی که مردم ایران از رهبرشان کردند برای همیشه در تاریخ ثبت شد. تمام ایران برای استقبال از امام به خیابانها ریخته بودند. چشمهای ناظران جهانی خیره مانده بود و از تحلیل این همه حماسه و شور عاجز بودند.انقلاب اسلامی مردم ایران پس از سالها استقامت و پایداری قهرمانانه و با تقدیم هزاران شهید در عین ناباوری و حیرت تحلیلگران شرق و غرب و دستگاههای اطلاعاتی ابرقدرتها به پیروزی رسید. انقلاب ما در نوع خود بینظیر بود، مردم با دستانی خالی و صرفا با تکیه بر سلاح ایمان و با رهبری پیر مردی ۸۰ ساله نماینده نظامی آمریکا – شاه مزدور – را سرنگون کردند و حامیان ابر قدرت شاه را در منطقه و جهان بی آبرو و ذلیل کردند.اگرچه از همان آغاز نهضت امام خمینی حکومت مطلوبی که امام مدنظر داشت برای همگان روشن بود اما حضرت امام با اصرار فراوان فرمان به برپایی همه پرسی برای تعیین نوع حکومت جدید در ایران را داد تا از همان ابتدا نشان دهد که با خواست مردم و بر مبنای شرع است که حکومت اسلامی شکل می گیرد. اگرچه نیازی به چنین همه پرسی ای اساسا وجود نداشت اما امام با درایت خویش حجت را بر همگان تمام کرد و راه بهانه جویی های احتمالی را بست. این اقدام و جواب قاطع ملت ایران به آن باعث سرخوردگی برخی گروههای وابسته به ابرقدرتها شد و آنان نیز با اشاره قدرتهای استکباری و در راس آنها آمریکا دست به کشتار مردم بی گناه و ترور رهبران انقلابی زدند تا به زعم اربابان خام خود نهال حکومت جدید را از همان ابتدا بخشکانند. اما مردم حاضر نبودند دستاورد انقلاب عظیم خود را به این راحتی از دست دهند و باز ایستادند و با تحمل سختی ها از انقلاب خود پاسداری کردند و در نهایت گروهکهای تروریستی را از کشور خود راندند. هرچند این گروهکهای تروریستی هنوز هم در پناه شیطان بزرگ آمریکا ذلیلانه ارتزاق می کنند اما سیلی ای که از ملت ایران دریافت کردند را هرگز فراموش نخواهند کرد.حضور در جبهه های دفاع مقدساستکبار جهانی تصمیم گرفته بود به هر قیمتی که شده انقلاب اسلامی ایران را دچار شکست کند زیرا از این میترسید که انقلاب الگویی برای سایر ملتها در سطح منطقه و جهان شود. از طرف دیگر می خواست آبروی از دست رفته خود را باز یابد. از همین رو در میان کشتارهای روزانه گروهکهای تروریستی در داخل ایران آتش جنگ علیه ایران توسط رژیم صدام برافروخته شد. تحلیل سیاستمداران فاسد جهان آنروز بر این بود که ایران در اول راه است و حکومت آن هنوز اسقرار کامل نیافته است نیروی نظامی آن هم از هم گسیخته است و از طرف دیگر سلاح و مهمات ندارد اما در طرف مقابل صدام هرچه بخواهد به او می دهیم و او پیروز جنگ خواهد بود. صدام سرمست از کمکهایی مالی، نظامی و اطلاعاتی که از آمریکا و دیگر کشورهای غربی دریافت کرده بود اعلام کرد طی مدت ۳ روز تهران را فتح خواهد کرد. جنگی که به ایران تحمیل شد نه ۳ روز بلکه بیش از ۸ سال به طول انجامید و در آخر هم حتی یک وجب از خاک ایران نصیب صدام و حامیانش نشد.در این هشت سال صدام هم با ما می جنگید و هم با مردم خود. هم شهرهای ما را هدف بمباران شیمیایی قرار می داد و هم روستاهای عراق را. در تمام مدت جنگ در شرایطی که صدام شهرهای ما را بمباران می کرد جمهوری اسلامی برای رعایت مسایل اسلامی و انسانی از مقابله به مثل پرهیز کرد و درگیری با عراق را به جبهه های نبرد محدود کرد، اگرچه چنین رفتاری هم باز برای ناظران جهانی قابل درک نبود.در ابتدای جنگ ۲۵ سال داشتم. مادر و همسرم و تمامی مادران و همسرانی که جوانان و همسرانشان در جبهه ها از کیان کشور خویش دفاع می کردند صبورانه به تربیت نسلی مقاوم، شجاع و مومن اهتمام داشتند. جوانان توانمند امروز ثمره همان تلاشها و به جان خریدن سختی ها هستند.دفاع مقدس دانشگاه منحصر به فردی برای آموختن انسانیت بود. تجربه همزمان مرگ و زندگی انسان های جنگ را در بهشتی میان دنیا و آخرت نگه داشته بود که هرچه می گفتند و می شنیدند و انجام می دادند الهی بود.برادری و صمیمیت، جدیت و سخت کوشی، معنویت و عبادت، شوق و شادمانی، ایثار و رشادت، همه و همه به ما ثابت می کرد که دنیا و آخرت در بستر دین نه تنها با هم در تضاد نیستند بلکه مکمل یکدیگرند. شهادت تنها آرزوی رزمندگان ما بود و هست.سال ۶۷ یعنی یکسال قبل از وفات امام (رحمه ا... علیه) قطعنامه ای صادر شد و امام با اکراه آنرا پذیرفت و اعلام کرد که با این کار جام زهر نوشیده است. جنگ به پایان رسید و این در حالی بود که در تمام این مدت سازمانهای بین المللی سعی می کردند با تحریف حقایق آشکار متجاوز بودن رژیم صدام را کتمان کنند و در عمل از هیچ کمکی به او دریغ نکردند. برای کسانی که از پیوند این سازمانها با کشورهای سلطه گر بی خبر بودند این چشم پوشی و کتمان حقیقت عجیب می نمود ".احمدی نژاد، زندگینامه خود نوشته خود را مردادماه دو سال پیش در وبلاگ شخصی اش تا همین جا گفته و ادامه آن را به بعد موکول کرده است، اما به نظر می رسد گرفتاریهای او در مقام رییس جمهوری، تاکنون فرصتی را به او نداده است تا این زندگی نامه را کامل کند.با این حال، می توان زندگینامه او را در جای دیگری هم یافت:"پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری اسلامی ایران" که به صورت مختصر و رسمی، او را اینگونه معرفی کرده است:زندگینامه رسمیدکتر محمود احمدی نژاد در سال ۱۳۳۵ هجری شمسی در روستای ارادان از شهرستان گرمسار، چشم به جهان گشود و از یک سالگی به همراه خانواده در تهران اقامت گزید. وی دوران تحصیلات ابتدایی ، راهنمایی و متوسطه خود را در این شهر گذراند و در سال ۱۳۵۴ با کسب رتبه ۱۳۲ کنکور سراسری گزینش دانشجو، تحصیلات عالی خود را در رشته مهندسی عمران دانشگاه علم و صنعت آغاز کرد و در سال ۱۳۶۵ در مقطع کارشناسی ارشد همان دانشگاه پذیرفته شد و در سال ۱۳۶۸ به عضویت هیات علمی دانشکده عمران دانشگاه علم و صنعت در آمد و در سال ۱۳۷۶موفق به دریافت مدرک تحصیلی دکترای مهندسی و برنامه ریزی حمل و نقل از دانشگاه علم و صنعت گردید . ایشان به زبان انگلیسی آشنایی دارند و طی سال های تدریس در این دانشگاه و تدوین مقالات و پژوهش های متعدد علمی ، راهنمایی ده ها پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترای تخصصی در زمینه های مختلف مهندسی عمران ، راه و حمل و نقل و مدیریت ساخت را بر عهده داشته است.دکتر احمدی نژاد پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در کسوت دانشجو و با شرکت در مجالس مذهبی و سیاسی وارد فضای سیاسی جامعه شد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی با توجه به حضور در دانشگاه از پایه گذاران انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علم و صنعت ایران بود و در دوران جنگ تحمیلی به عنوان داوطلب بسیجی در قسمت های متعدد جبهه به ویژه مهندسی رزمی به خدمت پرداخت و این مهم را تا پایان دوران دفاع مقدس ادامه داد. دکتر احمدی نژاد متاهل و دارای سه فرزند- دو پسر و یک دختر – است.
کد خبر: ۱۰۷۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۸/۰۵
اوای دنا-دکتر علی شریعتی می فرمودند:اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن ،در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است.
وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم.
اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشهای را بالا ببری
به سه چیز تکیه نکن ، غرور، دروغ و عشق.آدم با غرور می تازد،با دروغ می بازد و با عشق می میرد
رقص اشکهایم را بر گونه هایم در اینه می نگرم و صدای عشق بازی باد را بر روی برگهای درخت حس می کنم و خدا را می خوانم
عمری گداختن از غم نبودن کسی که، تا بود، از غم نبودن تو می گداخت
کسی که خواب باشد را اگر صدا کنیم بیدار میشود اما هستند کسانی که خود را به خواب زده اند و با هیچ صدایی بیدار نمیشوند
من به اندازه ی یک ابر دلم می گیرد،وقتی از پنجره بر پوچی افکار جهان می نگرم-
باتو،همه ی رنگهای این سرزمین مرا نوازش می کند باتو،آهوان این صحرا دوستان همبازی من اند باتو،کوه ها حامیان وفادارخاندان من اند باتو،زمین گاهواره ای است که مرا در آغوش خود می خواباند
ابر،حریری است که برگاهواره ی من کشیده اند وطناب گاهواره ام را مادرم،که در پس این کوه هاهمسایه ی ماست در دست خویش دارد باتو،دریا با من مهربا نی می کند
باتو، سپیده ی هرصبح بر گونه ام بوسه می زند باتو،نسیم هر لحظه گیسوانم را شانه می زند باتو،من با بهار می رویم باتو،من در عطر یاس ها پخش می شوم باتو،من درشیره ی هر نبات میجوشم باتو،من در هر شکوفه می شکفم باتو،من درمن طلوع لبخند میزنم،درهر تندر فریاد شوق میکشم،درحلقوم مرغان عاشق می خوانم در غلغل چشمه ها می خندم،درنای جویباران زمزمه می کنم باتو،من در روح طبیعت پنهانم باتو،من بودن را،زندگی را،شوق را،عشق را،زیبایی را،مهربانی پاک خداوندی را می نوشم باتو،من در خلوت این صحرا،درغربت این سرزمین،درسکوت این آسمان،درتنهایی این بی کسی،
غرقه ی فریاد و خروش وجمعیتم،درختان برادران من اند و پرندگان خواهران من اند وگلها کودکان من اند و اندام هر صخره مردی از خویشان من است و نسیم قاصدان بشارت گوی من اند وبوی باران،بوی پونه،بوی خاک،شاخه ها ی شسته، باران خورده،پاک،همه خوش ترین یادهای من،شیرین ترین یادگارهای من اند.
بی تو،من رنگهای این سرزمین را بیگانه میبینم بی تو،رنگهای این سرزمین مرا می آزارند بی تو،آهوان این صحرا گرگان هار من اند بی تو،کوه ها دیوان سیاه و زشت خفته اند بی تو،زمین قبرستان پلید و غبار آلودی است که مرا در خو به کینه می فشرد ابر،کفن سپیدی است که بر گور خاکی من گسترده اند وطناب گهواره ام را از دست مادرم ربوده اند و بر گردنم افکنده اند بی تو،دریا گرگی است که آهوی معصوم مرا می بلعد بی تو،پرندگان این سرزمین،سایه های وحشت اند و ابابیل بلایند بی تو،سپیده ی هر صبح لبخند نفرت بار دهان جنازه ای است بی تو،نسیم هر لحظه رنج های خفته را در سرم بیدار میکند بی تو،من با بهار می میرم بی تو،من در عطر یاس ها می گریم بی تو،من در شیره ی هر نبات رنج هنوز بودن را و جراحت روزهایی را که همچنان زنده خواهم ماند لمس می کنم. بی تو،من با هر برگ پائیزی می افتم.بی تو،من در چنگ طبیعت تنها می خشکم بی تو،من زندگی را،شوق را،بودن را،عشق را،زیبایی را،مهربانی پاک خداوندی رااز یاد می برم بی تو،من در خلوت این صحرا،درغربت این سرزمین،درسکوت این آسمان،درتنهایی این بی کسی،نگهبان سکوتم
درختان هر کدام خاطره ی رنجی،شبح هر صخره،ابلیسی،دیوی،غولی،گنگ وپرکینه فروخفته،کمین کرده مرا بر سر راه،باران زمزمه ی گریه در دل من، بوی پونه،پیک و پیغامی نه برای دل من،بوی خاک،تکرار دعوتی برای خفتن من، شاخه های غبار گرفته،باد خزانی خورده،پوک،همه تلخ ترین یادهای من،تلخ ترین یادگارهای من اند.
….این عزاداری نیست که ما برای امام حسین انجام میدهیم بلکه این عمل شکمی از عزا در آوردن است. خداوندا! به هر آنکس که دوست میداری،بیاموز که عشق از زندگی کردن برتر است و به هر آنکس که بیشتر دوست میداری، بچشان که دوست داشتن ازعشق والاتراست.
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش و او یک ریز،ولی پی در پی و آرام،دم گرم خودش را در گلویم سخت نقشبارد و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد.
در بیکرانه ی زندگی دو چیز است که افسونم میکند: آبی آسمان که میبینم و میدانم که نیست و خدایی که نمیبینم ومیدانم که هست.
مادرم می گفت که عاشقی یک شب است و پشیمانی هزار شب اما حالا هزار شب است که پشیمانم که چرا یک شب عاشقی نکردم. اگر تنها ترین تنهایان شوم باز هم خدا هست او جانشین تمام نداشتنهای من است. زنده بودن را به بیداری بگذرانیم که سالها به اجبار خواهیم خفت.
اوای رودکوف/
کد خبر: ۱۰۵۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۷/۲۶