کد خبر: ۱۶۴۵۵
تاریخ انتشار: ۰۴ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۰:۲۸
آنچه می‌توان از موضع شخصیت‌های انقلابی گفت، انتقاد از «غیرواقع‌بینانه» بودن تز بازرگان و دولت اوست. آنها به‌هیچ‌وجه قبول نمی‌کردند که ارزش‌های ضدآمریکایی انقلاب از مارکسیسم آمده باشد
به گزارش آوای رودکوف به نقل از جام نیـوز، سی‌ام دی‌ماه، سالروز درگذشت شخصیتی است که چندین دهه از تاریخ معاصر ما، پیش و پس از انقلاب، خاطراتی از فعالیت‌های پررنگ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی او دارد؛ مهندس مهدی بازرگان. مرحوم بازرگان، منتقد نشانه‌دار سیاست‌های پهلوی و از «پیشروان ترویج و تبیین اندیشه‌های ناب اسلامی با زبان و منطق و شیوه‌ی نوین بود.» ۱۳۷۳/۱۱/۵ [۱] جدای از چهره‌ی فرهنگی مرحوم بازرگان، حوادث سال‌های پس از پیروزی انقلاب، وجه دیگر شخصیت او را برجسته کرده است که بیشتر صبغه‌ی سیاسی دارد؛ وجهی که از یک‌سو، یکی از مهم‌ترین پایگاه‌های تقابل با ارزش‌های سیاسی نظام جمهوری اسلامی است و از سوی دیگر، به‌عنوان نمونه‌ای ناموفق، از سوی انقلابیون معرفی و مایه‌ی عبرت خوانده می‌شود.

 
 

«دولت موقت»، اگرچه در کارنامه‌ی طولانی عمل سیاسی بازرگان، زمان چندانی را در بر نمی‌گیرد اما مهم‌ترین بخش آن است؛ مهم است برای آنکه تجربه‌ی دولت موقت، نه صرفِ یک تجربه‌ی تاریخی که یک الگوی حاضرِ تعریف از انقلاب و عمل انقلابی است. آنچه کارنامه‌ی ناموفق دولت موقت نامیده می‌شود، اتفاقاً ناشی از تعریفی است که بازرگان و همفکرانش از «انقلابیگری» می‌دادند نه آنکه صریحاً خود را بیگانه از انقلاب و ارزش‌های آن معرفی کنند. با نگاهی به انتقادات انقلابیون از دولت موقت و دفاعیات و مدعیات مرحوم بازرگان به نظر می‌رسد که علت اصلی «اختلاف» و بعد «جدایی مطلق» این دو طیف، برداشت‌های متضادشان از انقلاب بود؛ برداشت متضادی که به‌ویژه در مسئله‌ی «ارتباط انقلاب با آمریکا» متجلی شد.

 

 
                دیدار مهندس بازرگان نخست‌وزیر دولت موقت و ویلیام سولیوان سفیر آمریکا در ایران؛ اسفند ۵۷
 

 

مهندس بازرگان در کتاب «انقلاب ایران در دو حرکت» که در تابستان ۱۳۶۳ منتشر شد، به ارائه روایتی از انقلاب بر اساس نوع نگاه نهضت آزادی پرداخت. در این روایت، مرحوم بازرگان تأکید می‌کند که «آنچه مردم و رهبری انقلاب ایران می‌خواستند، کوتاه کردن دست جنایتکار و چپاولگر ابرقدرت‌ها از دخالت در امور ایران و از سلب استقلالمان بود. ولی بعد از پیروزی، گام فراتری برداشته شده، شعار و ادعای درافتادن با تمامی بیگانگان و نابودی امپریالیسم و پنجه در پنجه‌ی آمریکا انداختن در سطح جهانی در برنامه‌ی انقلاب وارد گردید.»[۲] مهندس بازرگان، خوی انقلاب در مقابله با آمریکا را نه برخاسته از اصل انقلاب که افزوده‌ای پسینی به‌وسیله‌ی «طرفداران اسلام فقاهتی» و منبعث از تفکرات مارکسیستی برشمرد[۳] و انتقاد کرد که شعار نه شرقی نه غربی، با آنکه خاصیتی «ملی و دفاعی» داشته و «منظور از آن احراز استقلال همه‌جانبه‌ی خودمان در برابر بیگانگان و ابرقدرت‌ها و عدم اتکا به بلوک‌های شرق و غرب» بوده است، به «حالت غرب‌زدایی» افزایش پیدا کرده است.[۴]

 

 
آنچه کارنامه‌ی ناموفق دولت موقت نامیده می‌شود، اتفاقاً ناشی از تعریفی است که بازرگان و همفکرانش از «انقلابیگری» می‌دادند نه آنکه صریحاً خود را بیگانه از انقلاب و ارزش‌های آن معرفی کنند.

 


این مبنای منطقی و تحلیلی از انقلاب، از آن سال‌ها تاکنون از سوی مرحوم بازرگان و نهضت آزادی و حتی در سال‌های بعد، از سوی برخی شخصیت‌ها و گروه‌های سیاسی درون جمهوری اسلامی تکرار شده است. این منطق تحلیلی همچنین می‌افزاید که بسیاری از مشکلات کشور ناشی از همین تغییر در روند «واقعی» انقلاب به سمت «غرب‌ستیزی» و «آمریکاستیزی» است و با «توبه» از این تغییر، و اتخاذ مشی فوق با آمریکا و ابرقدرت‌ها، مشکلات کشور هم حل می‌شود و البته انقلاب نیز به مسیر اصلی خود باز می‌گردد.

 
* * *
 
اما استدلال انقلابیونی که مخالف این منطق بودند چه بود؟ جمع مهمی از یاران امام -به‌ویژه آنها که به طرفداری از اسلام فقاهتی مشهور بودند و در حزب جمهوری اسلامی متشکل شده بودند- بیش از هر موردی، در مسئله‌ی «رابطه با آمریکا» با دولت موقت اختلاف داشتند. آنچه می‌توان از موضع شخصیت‌های خط امامی گفت، انتقاد از «غیرواقع‌بینانه» بودن تز بازرگان و دولت اوست. آنها به‌هیچ‌وجه قبول نمی‌کردند که ارزش‌های ضدآمریکایی انقلاب از مارکسیسم آمده باشد و حتی به غرب‌ستیزی به معنای نفی کامل آنچه در غرب وجود دارد نیز اعتقادی نداشتند؛ بلکه معتقد بودند آگاهی از واقعیتی به نام «دشمنی آمریکا»، علتِ این تقابل است.
 


صریح‌ترین تعابیر در این باره را مرحوم شهید بهشتی در سخنانی در دی‌ماه ۵۸، در تبیین علت اختلاف «خط امام» با دولت موقت مطرح می‌کند و با روشی جدلی، به نقد دولت «مستقل لیبرال» می‌پردازد.[۵] به بیان او: «در این ماه‌ها آن چیزی که به‌عنوان خطر بزرگ، سد راه انقلاب بود، یک خطر بود که این خطر امروز هم به همان قوت باقی است؛ خطرِ اینکه ما در ایران به‌جای آنکه یک حکومت اسلامی داشته باشیم، یک حکومت لیبرال داشته باشیم که به اسلام و مسلمانی اجازه‌ی زندگی در خانه و مسجد می‌دهد. این را بگویم شکی نیست که یک حکومت لیبرال مستقل، از رژیم گذشته برای ما بسیار بهتر است ولی دقت کنید تجربه‌ی تاریخی نشان می‌دهد که یک حکومت لیبرال مستقل در این منطقه از جهان دوام نخواهد داشت. به آن‌هایی که به حکومت لیبرال مستقل دل بسته‌اند بگوئید ساده‌اندیشی می‌کنید. این کمال‌مطلوب شما در این منطقه‌ای که ما در آن قرار داریم، در شرایط سیاسی امروز جهان دوام نخواهد آورد.»[۶]
 
 
 
 

همین تبیین، در سخنان آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای، شخصیت مهم دیگر این جریان وجود دارد. به نظر ایشان، بحث انقلابیون با دولت موقت، نه تقوا و ایمان ۱۳۶۱/۶/۱۱ [۷] که غفلت از دشمنی «واقعیِ» آمریکا بود: «کسانی بودند آن روز که با حضور آمریکایی‌ها، با فعّالیّت آنها -حتّی فعّالیّت برخی از نهادهای آمریکایی- در داخل کشور موافق بودند! اختلاف عمده‌ی دولت موقّت با امام بزرگوار سر این قضیّه بود؛ ما از نزدیک می‌دیدیم. آنها توجه نمی‌کردند که آمریکا تغذیه‌کننده‌ی رژیم طاغوت بود؛ این رژیم حالا برافتاده است امّا آن دستگاه تغذیه‌کننده هنوز باقی است، فعّال است، اگر به او میدان داده شود، مجال داده شود، دوباره مشغول خواهد شد و ضربه خواهد زد و نقاط ضعف را جستجو خواهد کرد و از آن نقاط ضعف وارد خواهد شد؛ این را توجّه نمی‌کردند. امام این را می‌دید... امام این عقبه را از روز اوّل دید، با آن مقابله کرد؛ لذا تا آخر، امام علیه آمریکا و دستگاه سیاسی و امنیّتی آمریکا موضع داشت.» ۱۳۹۴/۳/۱۴ [۸]
 
 
 
 
اختلاف عمده‌ دولت موقّت با امام بزرگوار سر این قضیّه بود؛ آنها توجه نمی‌کردند که آمریکا تغذیه‌کننده‌ی رژیم طاغوت بود؛ این رژیم حالا برافتاده است امّا آن دستگاه تغذیه‌کننده هنوز باقی است، اگر به او میدان داده شود، دوباره ضربه خواهد زد.
 
 
 

بنا بر این تبیین، حتی آنچه که گفته می‌شود حرکت آمریکاستیزانه در سال‌های نخست انقلاب ناشی از هیجانات انقلابی بود نیز غلط است، بلکه این حرکت، کاملاً بر اساس یک تحلیل سیاسی واقع‌بینانه انجام شد. در این روند، تسخیر سفارت آمریکا نقطه‌ی پایانی برای تسلط کامل رویکردهای ایدئالیستی[۹] در سیاست خارجی انقلاب بود. انقلابیون معتقدند که این واقعه، واپسین امید آمریکایی‌ها برای کاستن از «تندی»های روند انقلابی ایران در رابطه با آنها را ناامید کرد. آمریکایی‌ها با دولت موقت به «طمع» افتاده‌ بودند «که خب، مثل اینکه بنا است این جریان تندِ حادِّ بسیار پُرشور -که هم ملّت را داشت، هم شعارهای قوی‌‌ای داشت- تبدیل بشود به یک جریان ملایم و متمایل به آنها؛ واقعاً هم این آقایان [به آمریکا] متمایل بودند؛ حالا هرچه می‌خواهند بگویند، بگویند!» ۱۳۶۷/۴/۱۹ [۱۰] همچنین آیت‌الله هاشمی، دیگر شخصیت مهم حزب جمهوری، در پاسخ به یکی از نقدهای رایج نهضت آزادی[۱۱] گفت: «اگر بگویند یک مقدار دلارهای ما از این طریق فعلاً به صورت ظاهر هدر رفت، اگر بگویید که مشکلاتی هم اینها بعداً برای ما فراهم کردند، بله، اما اگر این طرف قضیه را شما ببینید، انقلاب راه اصلی خودش را حفظ کرد و مانع انحراف در انقلاب شدیم، مانع برگشت شاه شدیم، مانع برگشت رژیم پهلوی شدیم، مانع برگشت عوامل دیگر آمریکا شدیم. ما وسیله‌ای برای کندن ریشه‌های آمریکا شدیم، ابهت آمریکا را شکستیم.» ۱۳۶۳/۸/۱۰ [۱۲] اهمیت این ممانعت از بازگشت سلطه‌ی آمریکا، ریشه در همین برداشت واقع‌گرایانه از نظام بین الملل و نسبت انقلاب با آمریکا داشت.

 

 

 
 
 
 
آنچه می‌توان از موضع شخصیت‌های انقلابی گفت، انتقاد از «غیرواقع‌بینانه» بودن تز بازرگان و دولت اوست. آنها به‌هیچ‌وجه قبول نمی‌کردند که ارزش‌های ضدآمریکایی انقلاب از مارکسیسم آمده باشد

 


رویکرد غیر واقع‌بینانه‌ی دولت موقت، البته مبتنی بر یک هراس مفرط بود؛ سلیقه‌ی سیاسی بازرگان و همفکرانش، «این بود که می‌گفتند «با قدرت بزرگی مثل آمریکا نمی‌شود جنگید، بیخود معطّلید»! خیلی هم دوست نداشتند «مرگ بر آمریکا» گفته بشود؛ می‌گفتند «حالا چه اصراری دارید که بیخود خودتان را با یک چنین غول عظیم جنگی و صنعتی به جنگ می‌اندازید؛ وابسته هم نشوید، تسلیم هم نشوید، نوکر هم نباشید، مزدور هم -مثل شاه- نباشید؛ امّا جنگ هم نکنید»؛ این تصوّری بود که دولت موقّت داشت؛ خب این حالت را آمریکایی‌ها خیلی می‌پسندیدند؛ این همان حالتِ نرمش است. مقدمه‌‌ی سازش، نرمش است. اگر آن حالت قهر نباشد، حالت سازش‌ناپذیریِ مطلق نباشد، خشونت انقلابی در مقابل دشمن نباشد، سازش تدریجاً متصوّر و ممکن خواهد شد.» ۱۳۶۰/۱۰/۸ [۱۳]



تجلیات رویکرد دولت موقت در سال‌های بعد هم در برنامه‌ی سیاسی برخی گروه‌ها و جناح‌ها تکرار شد. افرادی پس از دشمنی با رویکرد نهضت آزادی در سال‌های ابتدایی انقلاب، ناگهان به همان رویکردی که سال‌ها در انتقاد آن می‌نوشتند و شعار سر می‌دادند روی آوردند و همان مدعیات را تکرار کردند. آنها از «درافتادن با آمریکا» و عواقب آن گفتند ۱۳۸۴/۲/۱۸ [۱۴] و حتی کوشیدند مبانی امام (رحمه‌الله) درباره‌ی مقابله با مستکبران را نیز تحریف و مطابق با دیدگاه‌های نهضت آزادی روزآمد کنند. با این حال، آیت‌الله خامنه‌ای، در کسوت رهبری انقلاب اسلامی، همچنان بر همان انگاره پای می‌فشارند که غفلت از «واقعیات» و دل بستن به «نقطه‌های خیالی» در رابطه با جهان و مستکبران عالم، نه‌تنها با مبانی انقلابی هماهنگی ندارد، بلکه مشکلی را هم از مشکلات جاری حل نخواهد کرد. ۱۳۹۵/۸/۱۲ [۱۵] رویکرد ایدئالیستی، اتفاقاً خود را واقع‌بینانه نمایش می‌دهد، اما «تجربه»، باز هم مؤید واقع‌بینی انقلابی است ولو انگاره‌ی ایدئالیسم در برنامه‌ی عمل قرار داشته باشد. آینده‌ی پیش روی انقلاب در نسبت با ابرقدرتها، در گرو آن است که کدام یک از این دو رویکرد غلبه خواهد یافت: واقع‌بینی و درک دشمنیِ موجود آمریکا یا ایدئالیسمِ ناقصی که «آرزو» را بر «واقعیت» ترجیح می‌دهد.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: