نکات پرس -خسرو معتضد/ چندين سال پيش به يك ديپلمات قوي و مسلط ايراني كه سالها سابقه خدمت در وزارت امور خارجه داشت و در مقام سفير جمهوري اسلامي ايران در جمهوري فدرال آلمان حضور داشته و به زبانهاي آلماني و انگليسي مسلط بوده و قادر بود با روزنامهنگاران خارجي مصاحبه و از حقوق ايران دفاع كند را لجن مال كرده، او را جاسوس خواندند كه اخبار مربوط به مسائل هستهاي ايران را به بيگانگان ميدهد و همچنين هزار افترايي ديگر به او زدند. حتي او را تا مرحله زندان پيش بردند اما او از اتهامات نترسيد، وكيل گرفت و به دادگستري رفت و يكي يكي مدعيان دروغگو را به فضاحت كشاند و محكومشان كرد كه آخرين آنان خانمي بود كه هفته گذشته پوزش و ندامت خود را در دادگاه ابراز داشت و حلاليت طلبيد و شاكي نيز به احترام شوهر او از شكايت خود گذشت و رضايت داد.
مورد ديگر نيز چندين ماه وقت مجلس را گرفت و كميسيونهاي متعددي تشكيل شد كه ثابت كند حميد بقايي، معاون اجرايي رئيسجمهور سابق و سرپرست سابق سازمان ميراث فرهنگي و صنايع دستي و گردشگري كه در سفر رئيسجمهور به نيويورك همسر و فرزند خود را همراه نبرده است. اگر چه گذرنامه گرفته بودند اما همراه سرپرست خانواده به نيويورك نرفتهاند و الحمدالله به بيتالمال از اين بابت زياني نرسيده است!
روزنامهاي هم اخيراً به وزير از راه نرسيده صنعت، تجارت و معدن طعنه زده بود كه ايشان داراي يك شركت خصوصي است و (انگار قمارخانه دارد يا در گروه مافيا عضو است)، چند روز بعد عذرخواهي كرد و معلوم شد خبر درست نبوده است. فرض ميكنيم مهندس نعمتزاده شركت خصوصي داشته، جنايت كه نكرده است. در دوران بيكاري و خانهنشيني شركتي راه انداخته تا زندگي بكند. آيا امرار معاش گناه است؟ همه افراد كه براي ابد صاحب مكنت و مقام و پست اداري نيستند.
بسياري از نخستوزيران و وزيران و ژنرالهاي سرشناس دنيا در دوران بازنشستگي دنبال شغل و حرفهاي هستند. وزير جديد بهداشت، درمان و آموزش پزشكي را متهم كردهاند تا قبل از اينكه براي وزارت كانديد (نامزد) شود در بيمارستانهاي خصوصي كار ميكرده و از راه جراحي چشم نان ميخورده است؟ به نظر شما گناه غفران ناپذيري مرتكب شده است؟
من خود يك بار براي يك عكسبرداري ساده از معده و روده به يك بيمارستان دولتي رفتم. با آنكه پزشك ارشد آن بيمارستان دوست من بود و نهايت سفارش را كرده بود، كاركنان كم حوصله و بداخلاق چنان آزار و اذيتم كردند كه فغانم به آسمان برخاست. حسابي به آنان كه فكر ميكردند همه مردم نوكر پدرشان هستند توپيدم. از عكسبرداري گذشتم و به بيمارستان خصوصي رفتم و با پول بيشتر و احترام زيادتري، عكسهايم را گرفتند و تحويلم دادند.
هر زمان كه بيمار ميشوم يا ناچار به آزمايش يا جراحي هستم به بيمارستان خصوصي ميروم و چشمم كور كه ايراني هستم و چون طب ملي فقط براي مردم انگلستان است نه كشورهايي مانند ايران، هر چه را ميطلبند پرداخت ميكنم و در عوض راحت و آسوده دل خود را به پزشك و جراحي كه در كار خود متبحر است ميسپارم.
به وزير جديد نفت ايراد ميگيرند كه چرا سنش زياد است و خدا عمر زيادي به او داده است و هزار ايراد براي او دارند ميسازند كه چرا مشحون از تجربه است و سعي ميكنند شايد نقطه ضعفي در دوران خدمت او پيدا كنند.
ناصرالدين شاه وقتي در سال 1290 ه.ق / 1873 ميلادي براي بار اول يك سفر فرنگ رفت، 70-60 نفر را با خود برد. علت را از او پرسيدند، گفت: «بيايند دنيا را ببينند كلي عوض شوند».
در ايران رسم بوده زمامداران، عدهاي را به همراه خود به سفرهاي خارجي ميبردهاند، فرض ميكنيم ميخواست همسر و فرزندش را همراه خود ببرد، اما نبرد، حالا كه جرمي به وقوع نپيوسته است، از كجا ميدانند شايد ميخواست هزينه آن را از جيب بپردازد؟ در هر حال فعل انجام نشده است. به قول مرحوم مدرس كه در مجلس گفت: «كسي خواست عباي مرا بردارد و ببرد، نبرد، جرمي به وقوع نپيوسته است».
فرض ميكنيم احمدينژاد بر اساس ذهنيات خود عدهاي را در سفرها همراه ميبرد تا دنيا را ببينند و با آنچه كه در جهان امروز ميگذرد آشنا شوند، آيا اين خطاي بزرگي است؟ به عنوان نويسنده معتقدم سفر بايد آنقدر تسهيل شود كه هر ايراني بتواند به اقطار جهان سفر كند و با جهان امروز و زندگي مردم ديگر آشنا شود.
در دوران اسلام نيز تصور نكنيد در ساير ممالك جهان زهد و تقوا حكفرما بود و مردم بلاد روم و هند و حبش و تركستان و فرنگستان شبلي و بايزيد بودند يا مردم جزاير اقيانوس هند تا چين و ماچين مظهر عفاف و پاكدامني، اما در اسلام سفر ستوده شده است و اگر ماه از وضعيت كنوني به درآيد و تحريمها برداشته شود و نرخ ارز پايين بيايد و روابط حسنه گردد، حق هر شهروندي سفر كردن است و اين واهمهاي كه داريم كه اگر كسي به سفر رود فاسد و لاابالي ميشود بيهوده و بچگانه است.
به هر ترتيب بايد ماشين كثيف تهمتپراكني زماني و جايي متوقف شود. اين ماشين اگر به چرخش خود ادامه دهد مانند گيوتين به هيچ كس رحم نخواهد كرد.
آقاي علي اكبر صالحي وزير خارجه پيشين، در جلسه وداع با روزنامهنگاران به مشكلات كار خود در وزارت امور خارجه اشاره كرد و گفت كه روابط ايران در حال التيام با انگلستان بود و او از طريق مذاكرات خود در نيويورك يا لندن با وزير خارجه بريتانيا، ترتيب اعزام هر چه سريعتر سفير كبير انگلستان را داد اما سفير از راه نرسيده مواجه با حملات به سفارت انگليس در تهران و باغ قلهك شده و عدهاي كه خود تصميم ميگيرند و اجرا ميكنند به محل ديپلماتيك حمله كردند و انگلستان با ايران قطع رابطه كرد». در سياست خارجي ايران پيوسته، زيركيها و ترفندها و ظرايفي وجود داشته است كه متاسفانه سالهاست فراموش شده است.
در دردلهاي دكتر صالحي، نكات و دردهاي عميقي مستتر بود. مطالبي كه او ميگفت دقيقاً علت مشكلات برون مرزي و سياست خارجي ما را مشخص ميكند. او ميگويد: «در بسياري از موارد گفتههاي يك شخص تمام تلاشهاي ما را نقش بر آب ميكرد». من نميدانم در كدام كشور وزارت امور خارجه در خيابانها تشكيل ميشود؟
تهمت زدن آنقدر آسان شده است كه به صورت يك ورزش شيرين فكري درآمده است. سايتهاي مختلفي هر روز راهاندازي ميشود و بسته به ميزان سواد و ذهنيتهاي اشخاص، شايعه پراكني ميكنند. اين سايتها بايد تلفن، نشاني مشخص، وضعيت حقوقي و مجوزهاي لازم را داشته باشند. سايت كمترين فرقي با روزنامه ندارد همانطوري كه نشريهاي نميتواند به مردم تهمت بزند و اگر زد بايد از عهده اثبات آن برآيد. سايت خبري نيز بايد شماره تلفن، مشخصات و نشانيهاي خود را اعلام كند. سردبير و دبير داشته باشد نه آنكه شخصي در سايه بنشيند و به سفير ايران در يك كشور تهمت جاسوسي بزند و پس از آنكه آبروي آن شخص رفت و بعد از 5 سال ابراز ندامت كند يا اينكه حرفه پزشكي وزيري را در مظان اتهام قرار دهد و به وزيران از راه نرسيده، اتهامات مختلفي وارد كند. به راستي بايد اين وضع خاتمه يابد.
ديدم شخصي كه خود را رهبر انبوهسازان معرفي ميكند به وزير سابق راه و شهرسازي كه انصافاً مرد زحمتكش، دلسوز و نجيبي بود و چند صد هزار آپارتمان در اين مملكت ساخته، خرده گرفته كه او 16 سال وزير بوده است در حالي كه نيكزاد با كابينه نهم و دهم وارد عرصه وزارت شد و گويا قبلاً معاون استاندار و فرماندار استان اردبيل بوده و من شنيدم مردم اردبيل از دوران خدمت او به نيكي ياد ميكنند. من تعجب كردم و بعد كه اين روزها شنيدم همان آقاي ايرادگير درخواست دو برابر كردن بهاي مسكن مهر را كرده است، فهميدم سوز و گداز كوفته برنجي ايشان از چه بابت بوده است.
كسي به من رسيد و گفت: چرا سايت راه نمياندازي؟ چرا با وبلاگ و اين قبيل امور بيگانهاي؟ گفتم: بيكار نيستم و غرض و مرض هم ندارم. وقت اضافي ندارم كه بنشينم شايعه پراكني كنم. گفت: همه اين كار را ميكنند. هر كسي فيس بوك دارد. گفتم: كه چه بشود؟ همين بازار آشفته دروغ و لجن مالي ادامه مييابد؟ هنوز عرق كابينه جديد از راه رسيده خشك نشده ببينيد انواع دروغپردازيها را ميكنند و بعد پوزش ميخواهند. كه چه بشود؟ وقتي بناي كاربر بيآبرو كردن و اهانت و هتاكي باشد خشت روي خشت باقي نميماند. اين شتر در خانه هر كسي ميخوابد.
پررويي و دريدگي و وقاحت و دهانچاكي وقتي تعميم يابد به زيان كل جامعه خواهد بود. ما زيانهاي بلبشوي آزاديخواهان دروغي و هوچيگر افراد كمدانش را چند مرتبه در طول تاريخ معاصر درك كردهايم. ابتدا پس از اعلام مشروطه كه گروهي آنقدر افراط كردند كه به ديكتاتوري 20 ساله و خفه شدن مردم و بسته شدن دهانها و شكستن قلبها منتهي شد. دوم بعد از شهريور 1320 دو هزار روزنامه تا سال 1333 امتياز گرفتند و آنقدر به هم پريدند و فحاشي كردند كه فرمانداري نظامي بختيار، هشت سال نفسها را در سينهبند آورد. دولت بعد از انقلاب اسلامي خواست آن سد سكوت را بشكند اجازه نشر هر نشريهاي را داد. ديديد كه در آن مقطع طرحهاي طبقهبندي نظامي در جرايد چاپ ميشد و شنيدم حتي سفارت عراق بعثي پول ميداد و نشريه چاپ ميكرد و كمونيستها و التقاطيون تمام دستورالعملها و طرحهاي محرمانه سياسي و نظامي را در روزنامههايشان چاپ ميكردند و به دنبال آن شرباليهود تروريسم آمد و چقدر جانهاي مردم بوسيله تروريستهايي كه معلوم نبود از كجا آمدهاند و هويتشان چيست، گرفته شد.
اكنون حدود 2000 نشريه چاپ ميشود ولي هر روز سايتي راهاندازي ميشود و هراندازه بخواهند آنچه را كه مايلند بر سر زبانها مياندازند. اين وضع بلبشو به زيان مملكت است. من مخالف آزادي بيان و قلم نيستم ولي هر چيزي بايد قاعده و قانون و مقرراتي داشته باشد. آخر بيهوده كه نميتوان يك ديپلمات را تهمت جاسوسي زد و آبرويش را برد يا به وزير برچسب زد كه چرا در دوران خانهنشيني شركت صنعتي داشته است.
شخصي از نمايندگان مجلس گفت: ما شجاعانه اتهام آن شخص را كه گفتهاند زن و بچهاش را ميخواست به امريكا ببرد تكذيب ميكنيم. من نميدانم آيا نام اين كار را ميتوان اتهام نهاد؟ آيا نميشد اول از خود او ميپرسيدند و بعد به او افترا ميبستند كه خواسته زن و فرزندش را به امريكا ببرد. مگر كريستف كلمب بوده كه امريكا رفتن برايش اينقدر مهم بوده است؟
آخر هر بقال و چقال و بساز بفروش و چلوكبابي مثل رفتن به شهرستانك و اوين و دركه و فشم و آهار و گرمابدره به راحتي به امريكا ميرود، اينكه جرم محسوب نميشود.