اوای دنا-محمدصادق زماني:ياران امام حسين(ع) همه اهل نماز بودند و بندگي خدا. آنها هم كه حسين(ع) و يارانش را مظلومانه به شهادت رساندند، نماز ميخواندند و گرد و خاك ادعاي دينداريشان، چشم را كور ميكرد!در سريال مختارنامه هم اين اشتراكها بين مختاريان و يزيديان به زيبايي به تصوير كشيده شده بود. پس چرا نمازگزاران يزيدي عليه نمازگزاران حسيني شوريدند و سرهاي اين قافله جوانمرد و اهل دين را بر سر نيزهها كردند؟! براي پاسخ به اين پرسش بايد شخصيت و رفتار نمازگزاران يزيدي را از زاويه تحليل روانشناختي مورد بررسي قرار داد تا روشن شود كه اين افراد چه نوع شخصيت و چه خلق و خويي داشتهاند. ۱- دورويي و چندچهرگي: يكي از ويژگيهاي رفتاري نمازگزاران يزيدي، نفاق و دورويي آنان بود. همان زمان، افرادي در جامعه اسلامي زندگي ميكردند كه نه اهل نماز بودند و نه ادعايي درباره مذهبي بودن داشتند؛ آنان يك رو داشتند نماز نميخواندند و به هنجارهاي مذهبي پايبند نبودند. هرچند رفتار اين دسته هم قابل نقد است، اما چون، دوچهره نبودند تشخيص نوع تفكر و شخصيت آنان كار سادهاي بود. اما يزيديان، ظواهري مذهبي داشتند و ادعاي مذهبي بودن ميكردند و تشخيص باطل بودنشان بسيار دشوار بود. كمرشكنترين ضربهها را بر پيكره مذهب و جامعه، افراد داري نفاق و چندچهرگي وارد ميسازند. تشخيص باطل بودن و خطرشان- چون نفاق دارند و در هر جمعي قرار ميگيرند به خاطر منافعشان همرنگ آن جمع ميشوند ـ مانند تشخيص حركت يك مورچه است بر روي يك سنگ سياه آن هم در يك شب سياه و تاريك! ۲- دروغگويي: در ميان همه صفات بد و مورد نكوهش، دروغ جايگاهي نكوهيدهتر دارد. هيچ وقت نشنيدهايم كه «دزد، دشمن خداست» ، هميشه شنيدهايم كه بزرگان ما گفتهاند: «دروغگو دشمن خداست». در كنار دروغ، تنها يكي از رفتارهاي ضدارزش در قامت دروغ معرفي شده است: «رباخواري» (رباخواري، اعلان جنگ به خدا و رسولش است/ قرآن كريم.) افرادي كه در سپاه يزيد مثلاً نماز ميخواندند، مبتلا به بيماري دروغگويي بودند و تفسيرهاي دروغين به مذهب ميبستند تا اهداف خود را پيش ببرند. آنها به دروغ، امام حسين(ع) را خارج شده از دين معرفي ميكردند و به ايشان تهمت ميزدند. ۳- منفعتطلبي و قدرتطلبي: يزيديان چون منفعتهايشان در بقاي يزيد بود و از آنجا كه افرادي قدرت طلب بودند، حقيقت را قرباني منفعتهاي شخصي و حرصشان به قدرت كردند در مقابل، نمازگزاران حسيني افرادي راستگو و جوانمرد بودند كه خشنودي خدا را بر هرچيز ديگري ترجيح دادند، چراكه آنان ايمان داشتند:« طاعت آن نيست كه بر خاك نهى پيشانى/ صِدق پيش آر، كه اخلاص به پيشانى نيست.»