پایگاه خبری آوای رودکوف-جهانگیرایزدپناه:بیان شاعرانه ونگاهش به هستی و پدیده ها نگاهی متفاوت و آمیخته با تخیل است و استعاره ها و پیچیده ها و راز و رمز هنرمندانه با نثر یا بیان ساده واقعیت ها متفاوت است.
همین تفاوت در پرداخت واقعیت ها باعث شد که افلاطون به شاعران به دیده تحقیر بنگرد و بر آن ها خرده بگیرد که چرا بیان و سخنانشان برابر حقیقت و مروج حقیقت در میان مردم نیست و آن ها را به سوی حقیقت رهنمون نمی کند ؟
واقعیت این است که این ایده و تفکر در مورد شاعران به افلاطون ختم نمی شود و هنوز هم بخشی از مردم شعر و ادبیات را مطول نویسی و صغری کبری بافی و بیهوده گویی روشنفکرانِ بی درد و غم جامعه می پندارند . اما ارسطو در این زمینه همانند بعضی زمینه های دیگر برخلاف استادش افلاطون از ادبیات و شاعر و هنرمند بطور کلی دفاع کرد و گفت: میان مورخ و فیلسوف با هنرمند تفاوت است و اگر هنرمند قوه تخیل و تخیلات خود را به خوبی و تاثیر گذار باز نمایی و بیان کند ، سخنش نوعی واقعیت و صدق است، گرچه بازتاب واقعیت ها در ذهن و تخیل وی با دیگری مباینت داشته باشد . مهم تاثیر گذاری و باورنمایی بیان وی است .
البته نمی توان گفت که ارسطو از هنرمندان و شاعران انتظار واقعیت گویی را ندارد بلکه منظورش این است که واقعیت گویی و حقیقت نمایی شاعرانه می تواند در چارچوب تخیلات و پندارهای شاعرانه و نوع نگاهی متفاوت و از زوایای دیگری باشد . حتی اگر زاده تخیلات شاعرانه باشد مهم تاثیر و بیان آن و در راستای واقعیات بودن وقابلیت باور آن ها توسط مردم است .
هگل شعر را بالاترین پرواز و اوج آزادی روح می داند که تنها از طریق تخیل شا عرانه امکان پذیر است .اما وسعت اهمیت آزادی پرواز روح و تخیل شاعرانه به معنی این نیست که شاعران و هنرمندان از واقعیت دور و نا پایبندند بلکه واقعیت پردازی هنرمندانه و شاعرانه با مورخان و دیگر عرصه های علم متفاوت است .
شاعر زیبائی های طبیعت و کنه هستی و واقعیت های زندگی ودرد ورنج های مردم را در می یابد و مشاهدات خود را با پرداختی هنرمندانه وبصیرتی زیبا شناسانه بیان می کند که از عهده هرکسی برنمی آید. روحی لطیف واحساس ونگاه عمیق و موشکافانه ای می طلبد که جوهره اصلی خلقت وطبیعت و واقعیات را بدرستی دریابد و به گونه ای هنرمندانه ، زیبا و دلربا وسحرانگیز و در قالب واژه هائی با چینش هنرمندانه ( کلامی موزون ) بیان کند که در روح و تارو پود انسان ها رخنه کند و ماندگار گردد .
درشعر غلو وجود دارد ونباید این غلو یا اغراق ومبالغه را با دروغ یکی پنداشت وخود غلو بر دونوع است یکی "غلو امکانی" که در شعر رئالیستی وجود دارد و گرچه درحالت عادی گزافه گویی بنظر میرسد اما باز امکان وقوعش غیر ممکن نیست همانند اینکه قهرمان یک شعر صدها نفر را با شمشیر قلع وقمع کند که در عالم قهرمانی امکان واحتمال وقوع چنین امری (حتی اگر نادر باشد) غیر ممکن نیست.
دیگر "غلو غیر ممکن یا امتناعی" که به هر شکل امکان عملی ندارد وپرداخته تخیل شاعرانه است واین نوع تخیل ویا "غلوغیر ممکن در شعر ایرانی جایگاهی برجسته ای دارد. همانند اینکه کمند زلف تو عالمی را به زنجیرش کشیده / یا تیر مژگانت را هیچ لشکری حریف نیست .
اشعار عربی را که حول صحرا وشمشیر قهرمانان جنگ قبیله شان که صدها تن از دشمنان قبیله اش را نابود میکند چون به هرشکل از واقعیات زندگی شان می گوید در زمره اشعار رئالیست با "غلو ممکن " می نامند البته ای به این معنا نیست که در اشعار ایرانی مبالغه وغلو ممکن وجود ندارد .
اشعا ر بزرگان ایرانی دارای تخیلات شاعرانه وسیع است و دارای "غلو غیر ممکن" هم می باشند . در این حالت هم آنچه دنیای ذهنی وتخیلات شاعرانه نامیده می شود بدور از جهانبینی عینی و واقعی نیست چون درنهایت با انسان وجامعه انسانی گره خورده است وعلیرغم تخیل شاعرانه از انسانهاوخصایص وفضائل آنها میگوید و سرچشمه اش از زیبایی های خلقت وطبیعت است.
واقعیتی است که اگر از شاعر انتظار رئالیسم – واقعگرائی – صرف داشته باشیم از شکوفائی توانایی ذهن پردازی و قوه تخیل شاعرانه که از لطایف وظرایف وزیبایی های شعراست ، کاسته ایم و این لطایف وظرایف در شعر فارسی گستره وسیعی دارد که قابل تحسین است وبرتاثیر گذاری شعر می افزاید. برخی صاحب نظران هم چندان نظری به این تقسیم بندی غلو ندارند ومبالغه واغراق وغلو را برحسب میزان ومقیاس آنها تعریف می کنند.
عضویت در خبر نامه