نویسنده جهانگیر ایزدپناه؛
در قسمت اول راجع به دوران کوکی و زندگی شخصی وتجربیات زمان جنگ وخدمت نظامی اش تا راهیابی به محافل اشرافی وادبی و... نوشتیم حال ادامه زندگی ونظراتش را در مورد مسایل گوناگون بیان می کنیم....
پایگاه خبری آوای رودکوف-جهانگیرایزدپناه:در قسمت اول راجع به دوران کوکی و زندگی شخصی وتجربیات زمان جنگ وخدمت نظامی اش تا راهیابی به محافل اشرافی وادبی و... نوشتیم حال ادامه زندگی ونظراتش را در مورد مسایل گوناگون بیان می کنیم:
از طرفی تولستوی ایمانش به کشیشان را از دست داد چون پی برد که در تعلیم و تربیت هیچ گونه پویایی ندارند و همه یک نوع تعلیم واحد کلیشه ای را می آموزند که نشان دهنده عدم تعمق و اندیشیدن و مجادله فلسفی و تعالیم پویاست و آن ها را از نظر اخلاقی هم فاسدند و عیاش و ....یافت.
بعد از پیچ و خم های زندگی اش بالاخره در سال 1862 یعنی در سن 34-- 35 سالگی با دختر 18ساله ای ، ازدواج کرد و با شور و شعف و شادی زندگی کرد و دارای فرزندانی شد . شوق زندگی یافت و به املاکش سرکشی و ماهیگیری می کرد و داوطلبانه به کارهای دهقانی در درو و خرمن کوبی شرکت می کرد . مدت 12 سال زندگی شادی با خانواده داشت ودر واقع بیشتر آثار برجسته اش را در همین دوران نوشت . ناگهان به کشورهای اروپایی هم سفر کرده و با آشنایی با بزرگان آن زمان اروپا بسی چیزها آموخت وافکار ژان ؤاک روسو بر وی تاثیر گذار بود . به زادگاهش برگشت به فکرد تاسیس مدرسه در زادگاهش افتاد ، مدرسه ای که حضور در کلاسش اجباری نبود و به علایق کودکان بیشتر توجه داشت تا دروس اجباری. اما نه دهقانان به این مدارس علاقه نشان دادند و نه حکومت آن را پسندید . حکومت تزاری آثار ونظراتش را نپسندید وهمیشه آنرا زیر نظر وگاهی هم تهدید میکرد ولی چون از پایگاهش بین مردم وجهان اطلاع داشت آنرا به زندان نمی افکند.
رمان " رستاخیز " اش بهانه ای شد که سردمداران کلیسای ارتدوکس در سال 1901 میلادی وی را مرتد اعلام کند و اتهاماتی نظیر تکذیب معجزه در مراسم عشای ربانی همچنین تکذیب رستاخیز مسیح و ... را به وی نسبت دادند .
در واقع تولستوی مرتد نبود ولی برداشتش از مسیحیت با نظر رایج کشیشان متفاوت بود و معتقد بود که عیسی مسیح سعادت و محبت و خوشی و برادری را برای بشریت می خواست در صورتیکه کلیسا و کشیشان متحد حکومتهای و ظلم آن ها بر مردم فقیر و تنگدست و محروم است و کلیسا برخلاف تعلیمات حضرت مسیح سعادت انسانها را فراموش کرده و در خدمت ظلم و متمولان و استثمارگران است که از دسترنج فقرا ، هوسرانی و فساد و خوشگذرانی می کنند و به جنگ با دیگر ملت ها می پردازند انگار نه انگار که آن ها هم انسان اند و انسان ها با هرملیتی برادر و برابرند .
هیچ کس به اندازه تولستوی به سنت های قدیمی و غلطی که طبق باور کلیسا و کشیشان رواج یافته بود پشت پا نزند . اما اعتقاد راسخی به حقیقت آیین مسیحیت داشت که خواهان سعادت بشر بر روی زمین بود .
تولستوی با ترجمه انجیلها و مطالعه عمیق آنها به این نتیجه رسیده بود که حضرت مسیح حتی یک بار هم جنبه خدایی به خود نداده بود و مسیح نمی گوید که " عقیده من خدایی است به این دلیل که من آن را انشاء کرده ام " بلکه عیسی مسیح می گوید " عقیده من خدایی است برای این که حقیقت دارد " .
پس چه دلیلی برای اعتقاد به الهی بودن شخصیت حضرت مسیح وجود دارد ؟ تولستوی قصاص و محکومیت چشم در برابر چشم و دندان به ازای دندان را که در تورات و.... هر مکتب دیگری باشد ، نمی پذیرد و معتقد است که مسیح همیشه به عطوفت و مهربانی می اندیشیده است نه قصاص این چنینی . تولستوی معتقد است اگر قصاص در تورات و .... از جانب خداست و خدا هم یکی است ، پس چرا در آیین مسیحیت نیست ؟ تولستوی معجزه را هم افسانه و فاقد اصل می داند . علیرغم تکفیر و مرتد خواندنش توسط کلیساییان به عیسی مسیح ( ع ) احترام و ایمان دارد اما ایمانش یک ایمان تعبدی و خشک و تعصبی نیست بلکه ایمانی تعقلی همراه با اندیشه و تامل و تفکر است . خوشا به ایمان تعقلی پایدار نه ایمان تعبدی و اجباری که متاسفانه جوامع دچار آنند . وی فلسفه وجودی دین را همانا خدمت به انسان ها و صلح و برابری و برادری وسعادت میداند.
از طرفی تولستوی با خشونت به سختی مخالف بود گرچه نظرات عدالت خواهانه و مساوات طلبانه داشت اما با دیدن صحنه گردن زدن شخصی در حوادث فرانسه بسیار منقلب شد وآن را خلاف ترقی مورد نظرشان یافت و همیشه به این اعمال به دیده منفی می نگریست تا چه رسد به تفتیش عقایدقرون وسطایی و به آتش افکندن متفکران توسط کلیساییان اروپا .
می توان گفت که با نظرات احزاب آن زمان روسیه و دیکتاتوری پرولتاریا و .... موافق نبود اما نظرات مساوات طلبانه و عدالت خواهی و مبارزه علیه استثمارگری داشت وبا فاصله بین فقرا و اغنیا به شدت مخالف بود و در آثارش نمایان است . به همین علت هم در مبارزات ضد استثمارگرایی و ضد ظلم و بی عدالتی در روسیه وجهان تاثیر بسزایی گذاشت که در انقلاب های روسیه و جهان تاثیر گذار بود و مورد احترام همه عدالتخواهان بود و آثارش بر نویسندگان روسیه و جهان تاثیر بسزایی داشت .
اقتباسی از"فلاسفه بزرگ " تالیف آندره کرسون، ترجمه کاظم عبادی ، جلد سوم
عضویت در خبر نامه