پایگاه خبری آوای رودکوف- مدینه صابری: در دنیای امروز که عقل و دانش و عرف گستره قابل نمودی بر آن یافته و به دغدغه ای برای پیشرفت و تعالی تبدیل شده است؛ عقل بشری حکم می کند در هنگام بروز محدودیت ها از تنگناها دل بکند و با اولویت بندی امور مختلف که بسته به مقتضیات زمانی و مکانی، متفاوت است ابتدا به اولیت ابتدائی پرداخته و سپس به سایر امور بپردازد. یکی از موضوعاتی که در لارستان نیز به خوبی به آن توجه شده و روح پرنیاز بشریت امروز نیز به شدت به آن نیاز مبرم دارد؛ همانا امور هنری و بهره گیری از ظرفیتها و پتانسیل های هنری و ظرفیتهای اجتماعی است.
امروز در گذر زمان و پیچیدگی های گوناگون در بخش های مختلف زندگی فردی و زندگی جمعی که در پرتو علم و درس و دانش و گاها عرف ایجاد شده است؛ تولیدات بخش هنر می تواند نیازهای جنبی را تامین و تصریح کند به طوریکه این مساله به امری بدیهی و اجتناب ناپذیر تبدیل است.
چنین تولیداتی به طور یقین یک اهرم بزرگ و حساب شده برای بقای فکر و عمل است و یک رکن از هزاران رکن موثر و مثبت برای تولید اندیشه است.
اهمیت این مسأله آنجا بروز کرد که تهيه كننده نماهنگ "تكيه گاه” در لارستان از دغدغه سازماندهى و توانمندسازى منابع هنری و منابع اجتماعی این منطقه سخن گفت و تصریح کرد: جلوگيرى از عدم ديده شدن ظرفيت ها و المان هاى جنوب فارس و سطح بالاى پتانسيل جامعه هنرى اين ديار از جمله مباحثى است كه موجب شده به دفعات لارستان بهعنوان پايگاهى برای توليد آثار انتخاب شود.
گامیداشت روزهای مهم سال و نحوه برگزاری آن، یک هنر ناست که در دو بخش ملموس و ناملموس می تواند جالب توجه باشد. مناسبت های مذهبی که یکی از بهترین نمود آن در میلادها است؛ یک اقدام فرهنگی برای ترسیم جلوه های غیر بصری در جوامع مذهبی است.
در همین رابطه باید گفت روزها از نظر ظاهر یکی هستند و تفاوتی با هم ندارند ولی گاهی در برخی از روزها صحنه هائی به وقوع پیوسته است که همین صحنه ها به وجه ممیزه آن روز از دیگر روزها تبدیل شده و موجب شده مسئولین و مردم به آن روز قداست ببخشند و آن روز را تکریم کنند.
توانائی خلق آثار موضوع دیگری است که به طور مستقیم، هنر محسوب می شود. هنر آنگونه که از نام آن پیدا است؛ نه تنها بر احساسات و هوش انسانی تاثیرگذار است بلکه بهمنظور انتقال یک معنا یا مفهوم، ایده پردازی شده است و قدر است تجربه های زیباشناختی را به منصه ظهور نهد.
انسان با توجه به هنر و اقدامات هنری به تسکین روح می رسد و دریچه ای از احساسات را به روی خود و مخاطب می گشاید؛ هنر است که برای وجود است و هنر است که برای هنر است. و هنر است که در خدمت تعلیم و تربیت است و در سایه آن می توان به سرگرمی های مفید و سازنده دست یافت.
تولید در شبکه های سراسری یک بخش از هنر است که هم جنبه ملموس و هم جبه ناملموس دارد و در صورتیکه چنین تولیداتی در صدا و سیما و شبکه های صوتی و تصویری وجود نداشته باشد؛ شبکه های سراسری مفهوم و محتوا و کاکرد خود را از دست می دهند و به معنای واقعی کلمه دیگر وجود نخواهند داشت.
شبکه های سراسری برای اینکه پابرجا بمانند ناگزیر از تولیدات هستند و باید این تولیدات در عناوین مختلف و متنوع بر آنتن و امواج تصویری و امواج صوتی منتشر کنند که بتوانند با جلب نظر مخاطبان خود، به تثبیت و تلقین فرهنگ جامعه دست یابند.
فرهنگ آنقدر برای حیات جامعه مهم است که شبکه های سراسری سعی کرده اند برای تداوم آن نسبت به ارائه تولیداتی اقدام کنند که ضمن حفظ مخاطبان ، گلو گاهی از فرهنگ و خرده فرهنگ جامعه خود باشد.
در حال حاضر تولیدات شبکه های سراسری در دو بخش صوتی و تصویری عرضه می شود و در این مسیر حتما راهبردی متوجه عموم مردم و تولیدکنندگان است که این اصول راهبردی در محتوای تولیدات قابل نمود است.
همانطور که می دانیم در جای جای کشور پرمهرمان؛ فرهنگ و زبان متنوع وجود دارد و این خود یک خرده فرهنگ از فرهنگ کلی کشور را در بر می گیرد و مسئولان حوزه فرهنگ و هنر نیز با علم به این موضوع در صدد هستند تولیداتی را به منصه ظهور نهند که ضمن برخورداری از تنوع فرهنگی و قومی، به اندازة کافی و شایسته در خور رسانه های ملی و شبکه های سراسری شود و در درجه ای از اهمیت باشد که در مقیاس کشور و حتی مقیاس کشورهای اسلامی مورد پذیرش و اقبال قرار گیرد.
خبر ، رکن سوم دموکراسی در کشور ما و جزئی از هنر در فرهنگ محسوب می شود و هر چه جامعه به سمت پیشرفت و توسعه و رشد بیشتر قدم نهد و علم و دانش مردم بالاتر رود بیشتر خود را نیازمند دانستن می دانند و در نتیجه از آنجائیکه این بشر دو پا با گذر زمان و در پرتو نیازمندی های خود نیازمند دانستن است ، خبر می تواند یک شاه رگ ارتقای معرفت و بینش تلقی شود و انسان امروز را از تنگناهای احتمالی نجات دهد و از آنجائیکه خبرگزاری ها در پهنه های گوناگون، عناوین مختلف خبری را تولید می کنند یا پوشش می دهند؛ به بهترین وجه ممکن می توانند در بخش هنر نیز بدرخشند و روح پرنیاز بشر امروز به امور هنری را جلوه ای خاص ببخشند.
در همین راستا خبرگزاری ها ، پایگاههای خبری، روزنامه ها، مجله ها و ...... می تواند ظرفیت های هنری را به جایگاهش برسانند و یک اهرم تبلیغاتی نیز برای اعتلای فرهنگ جامعه محسوب شوند.
رسانه های مورد نظر می توانند با نقد عالمانه و تحلیل منصفانه، بخشی از سیاست های کلان و خرد را بهبود بخشد و راندمان تولید را ترمیم و معرفی کنند.
بخش خبری در مکتوب و چه تصویری است که بعنوان رکن سوم دموکراسی کشور می تواننند در بخش هنر بازوی توانمند دولت و مردم باشند و در متن سند چشم انداز حرکت کنند و نقشی بس موثر و حیاتی در بهره وری داشته باشند.
از یک سو عرصه شناسی بخش هنر موضوعی است که هماره مغفول مانده و به سبب چالش ها و تنگناهائی که در این عرصه است و از دیگر سو چون مردم و مسئولان در تصمیم گیری هایشان زیرساختهای جامعه را به طور عمده اموری دیگر می دانند که به کل منفک از هنر است؛ می توان اذعان کرد هنر در دیار غربت به سر می برد؛ بنابراین چون هنر بخشی از فرهنگ ما را تشکیل می دهد پس وظیفه ای تاکید شده است که باید متولیان امر که به طور یقین یکی از آن متولیان خبرگزاری ها هستند باید ارزیابی كنند كه چه بخشی از فعالیت های آنها متوجه عرصه هنر است، زیرا می دانیم که اولویت ممکن است مسایل فرهنگی باشد زیرا اقتدار ما اقتدار فرهنگی است.
باید دانست که در موضوع هنر؛ فعال هنری یکی از اهرمها و عنصرهای لاینفک محسوب می شود. در عرصه هنر هم می دانیم که فعال کسی است که در برابر هر پیامی که به او می رسد خواه مثبت باشد یا خواه منفی باشد واکنش نشان بدهد.
در همین راستا، فعال هنری با اقداماتی که انجام می دهد و با حضور چشمگیر خود در بخش هائی از هنر که نیازمند بررسی و اقدامات است می تواند به خلق ایده های جدید بپردازد. فعال هنری با اقداماتی که در عرصه هنر انجام می دهد می تواند ضمن شناساندن و تفهیم این بخش به گروه های هدف، در خلق آینده مطلوب نقش محوری ایفا کند. در اینجاست که می توان فعال هنری را یک بازیگر تمام عیار دانست که می تواند کمک به ارتقا یا ترمیم شاخصه های رشد کند و روند بهره وری را تسهیل کند یعنی نقش تسهیلگری نیز داشته باشد.
در زمینه تاثیر انواع هنر بر جامعه بشری همین بس که تاثیرگذاری هنر بر روح و جسم تک تک افراد جامعه، بواسطه نوع تعاملات رو در رو (مستقیم) و تعاملات غیر مستقیم و تعاملات کلامی و تعاملات غیر کلامی و ..... هنرمند نمی تواند دوام آورد.
در واقع یک شخص متمایزکننده جامعه بشری از اجتماعات حیوانی و جوانوری، همان توان برقراری ارتباط و سخن وری است که این مهم فقط در جوامع انسانی وجود دارد . اما این ارتباطات بدون ارکان آن نمی تواند ایجاد شود چرا که برای برقراری هر گونه ارتباط سالم به چند اصل اساسی نیاز است که اگر یکی از آنها نباشد آن ارتباط ناقص قلمداد می شود.
بر مبنای علم ارتباطات هر ارتباط می بایست شامل فرستنده پیام، گیرنده پیام، پیام، کانال ارسال پیام و محتوای پیام باشد و در این مسیر حتما باید برای اینکه پیام مورد نظر به گونه مطلوب منتقل شود شونده خوبی باشیم، مهارت ارتباط رو در رو را داشته باشیم، واضح و صریح و روشن صحبت کنیم، در حین برقراری ارتباط ضمن حفظ آرامش کنش ها و واکنشها را درک و تفسیر و معنا کنیم، و ضمن شناخت خود و شناخت پیامهای در خور و ایجاد حس اعتماد متقابل، با حرف ها و عملکردهایمان، ثابت کنیم که به اصول رفتار حرفهای متعهد هستیم. این مسأله همان چیزی است که از عهده یک هنرمند و فعال هنری که با افعال و اعمال و حرکات و کارش در مخاطبان حس توجه ایجاد می کند بهتر از هر قشر دیگری مهیا و آشکار است.
رابطه ابزار هنری با جامعه انسانی می تواند دو سویه و حتی چند سویه باشد چرا که هنر بدون ابزار بی معنی است و به طور یقین در نظر گرفتن جایگاه برای هنر هم در سایه بکاگیری ابزار در این بخش می تواند محقق شود ابزاری کههم هنر را به سرمنزل مقصود برساند و هم به تعریف مشخصی از هنر دست یازد؛ این همان موضوعی است که در پرتو تغییرات و تحولات سریع یا مقطعی در ساختار و عملکردهای جوامع به وقوع پیوست و موجب شد در مسیر تغییرات شگرف، نیازها تغییر کند و انواع مختلف هنر در بستر زندگی مدرن شکل گیرد؛ بنابر این تنوع در هنر است که لزوم و ضرورتِ حفظ حقوق مادی و معنوی هنرمند و مسئولیت در قبال هنر را بیش از پیش بر ملا ساخت.
همانگونه که در سطور بالا اشاره شد؛ هنر یک فرایندی است که طی آن معنائی همراه با بار احساسی به دیگران منتقل می شود و خواه مثبت باشد یا منفی!
در همین رابطه باید گفت هنر یک مفهوم گسترده و چند بعدی است که به طور عمده در قالب کلمات بیان می شود و بر مبنای مقتضیات زمانی و مقتضیات مکانی می تواند جلوه ها و گستره های گوناگونی را در بر گیرد و نشو و نمو پیدا کند و مرزها را در نوردد.
مفاهیم موجود در هنر است که جذاب می نماید و بر حسب میزان جذابیت مقبول می افتد.
در واقع همین که آثار هنری همچون موسیقی و نماهنگ از مسیر احساس و عاطفه و ذهن بیرون تراوید؛ آنوقت از حالت ذهنی به حالت بصری نیز تغییر شکل پیدا می کند و به دریافت می رسد و عناصر آن قابل لمس می شود.
سبک زندگی هر شخص مربوط به خود او است و همین یکتا بودن سبک زندگی افراد است که سبک زندگی را به هنر تبدیل کرده است و بر همین منوال سبک زندگی هر خانواده نیز با دیگر خانواده ها متفاوت است. به طور کلی سبک زندگی چه در بعد فردی مطرح باشد و چه در بعد جمعی موضوعی منحصر به فرد محسوب می شود.
می دانیم که سبک زندگی یک هنر محسوب می شود و این نمونه هنر به طور یقین با هنری از جنس آواز و موسیقی و نماهنگ سازگاری خاصی یافته است چرا که در دنیای امروز که نوسانات و کیفیت و کمیت زندگی ها، زیاد است؛ هنر های لطیف است که لطافت بخش روح و جسمهای مشوش و پریشان است و این گونه هنر است که سبک زندگی را متحول کرده است و در جائی دیگر سبک زندگی نیز چنین هنری را متحول کرده و در مسیر تغییر قرار داده است ؛ چنانکه در همین رابطه به وضوح مشاهده می کنیم هنر به قویترین و نیروندترین وسیله تبلیغ و ارشاد خانواده ها و اشخاص تبدیل شده است و همین مساله قدرت هنری را در سبک های مختلف زندگی دو چندان کرده است.
زندگی امروز بشریت با استفاده از هنرهائی چون موسیقی و نماهنگ و آواز به منش ها و محصولی از تجربه ها مبدل شده است و حتی در برخی مواقع تاثیر چنین هنرهایی بر سبک های زندگی توانسته یک الگوی جدید زندگی تولید کند و با جلوه گری فرصت های جدید، منزلت های جدید را در بستر طبقات بگستراند و پیش بینی ها را در وضعیتها، غلبه دهد و ساختار زندگی فردی ، زندگی جمعی، گروههای اولیه و گروههای ثانویه بهبود بخشد یا تعدیل کند و یا درهم شکند؛ در اینجا است که رابطه ما با هنر باید مشخص شود و استفاده آسیب زا از این شیوه ارتباطی شناخته شود و روند آن حیطه آسیبزا مختل شود و از نقاط قوت هنر موسیقی و نماهنگ و آواز بریا بهبود سبک زندگی و تثبیت یک نوع سبک زندگی ایدئال بهره گرفته شود.
یکی از مسائلی در بررسی نقاط قوت و یا چالش های جامعه مورد توجه مسئولان و مردم قرار می گیرد ؛ عوامل اثرگذار بر روند حرکت جامعه به سمت ایدئال ها است. این عوامل در بسترهائی رشد و نمو پیدا می کنند و در صورتی که شرایط برای آن ها فراهم شود؛ حتما جهت دهی امور را نیز تسهیل می کنند و یا ممکن است به بحران بینجامد! جهت دهی در موضوع هنر و هنروری ممکن است ساختار هنر را دگرگون کند و به تغییر در معنای هنر بینجامد. جهت دهی در بخش هنر باید به گونه ای باشد که ضمن حفظ ساختار اصلی آن، زمینه ساز ارتقا هنر و تولید جدید و متنوع در این بخش باشد که بتواند سند چشم انداز را به سمت عمق و یکپارچگی دروز زا و برون زا میل دهد.
جهت دهی همانگونه که از ظاهر و نام آن پیدا است می تواند با غایت ها در ارتباط باشد و جهانی را ترسیم کند که دائما در حرکت است و حتی سکون دنیایش نیز معنادار است.
در موضوع هنر و توسعه آن در دنیای انسانی همین بس که عامل انسانی را از مهمترین عوامل در فرایند توسعه و تحول دانسته اند. از این روست که آموزش و پرورش را بهترین نهاد برای آموزش دانسته اند تولیدات هنری آنگونه که مورد نظر این گفتار است همچون کلیپها و نماهنگ ها و آوازها در بطن سرشاخه های آموزش و پرورش و رشته های دانشگاهی و مراکز آموزشی در دنیای پیچیده امروز که فکر و عمل انسان درگیر روزمره گی ها است به روند رو به رشد نیاز به تامین آرامش روحو آسایش جسم شتاب بیشتری بخشیده است به طوریکه در این راستا بهره گیری از مهارت خوب گوش دادن و خوب دیدن کلیپها و نماهنگ ها و آواز ها و سرودها و موارد مشابه، یک اصل اساسی برای تامین بخشی از نیاز های روحی و جسمی قلمداد می شود.
نقش بنیادی هنر و ارزیابی ارزش آفرینی و ارزش بخشی به چنین هنرهایی یک بخش از قوه خلاقه موجود متفکر دوپا است که خود می تواند متاثر از عوامل انسانی، منابع طبیعی، منابع انسانی، منابع فکری، منابع عملی، سرمایه و نهادهای مرتبط باشد که با سیر در مسیر درست و صحیح و اصولی به موتور متحرک یقین و تصریح معنای مشاهدات مبدل شده است.
در موضوع جایگاه هنر و تولیدات هنری در آموزش و پرورش و فعالیتهای هنری متاثر از آن همین موضوع مهمی است در بطن صحنه های تولید! برای تولید در بخش های مختلف هنری از جمله موضوعاتی چون کلیپها و نماهنگها و آوازها و سرودها در درجه اول باید پشت صحنه مهیا شود که با طی روند خود به امری ماندگار در جلو صحنه بینجامد.
در پشت صحنه تولید است که تدارکات مهیا می شود و در آنجا است که همه چیز ممکن است در هم بر هم باشد و از نظم خاصی هم برخوردار نباشد ولی این کارگردان ماجرا است که باید با بکارگیری خلاقیتهای خود و مدیریت بر عملکرد بتواند ضمن حفظ ثبات در مسیر حرکت به سمت تولید مطلوب یک نظم و انسجام اصولی بین اجزا پشت صحنه ایجاد کند که به طور یقین همین مساله یک زیرساخت برای عوامل تولید در پشت صحنه تولید ، قلمداد می شود و در نهایت بازخورد آن متوجه بیرون است و بیرون همان جلو صحنه است و درست همانجائی است که مخاطبان ایستاده اند و تماشا می کنند و گوش می دهند و در این جلو صحنه است که دیگر کانال های انتقال پیام جدید که همان تولیدات هنری مورد نظر گفتار ما است جلوه و جلائی خاص دارد. در عبور از پشت صحنه به جلو صحنه است که تحرک و بالندگی و نشاط بوجود می آید و تغییر و تحول و دگرگونی رخ می دهد. و این تغییر و تحول و دیگرگونگی در این بخش از هنر به بالندگی و پیشرفت بخشی از سند چشم انداز منجر می شود.
هنر و تولیدات موسیقیائی که یک نمونه بارز آن در تولیداتی نماهنگی مشخص است نوعی بالندگی فرهنگی است چرا که هنر بخشی از فرهنگی کلی جامعه است و فرهنگی کلی جامعه از خرده فرهنگها و ریز فرهنگ هایی تشکیل شده که در مجموع فرهنگ کلی جامعه ار تشکیل می دهد.
در موضوع جایگاه هنر در مقیاس فرهنگ در ابتدا می بایست فرهنگ را با توجه به ارکان هنر تعریف و تشریح کنیم که در این رابطه می توان گفت: فرهنگ معانی و اعتقادات مشترک است که مبنای عمل افراد در جامعه است و اجبار اجتماعی از آن حمایت می کند و کمابیش شکل یک نظام را دارد که به آن نظام فرهنگی یا فرهنگ می گویند. در این رابطه و از آنجائیکه جامعه ما به اصل ایرانی-اسلامی پیشرفت تزیین شده می بایست تولیدات هنری از جمله تولیدات موسیقیائی و آوازها و سرودها و نماهنگها نیز مطابق با اصول دینی و ایرانی منقش باشد و گریزی از آن نیست چنانکه چه بسایر تولیداتی که پس از صرف هزینه های کلان برای تولید خاک خورده و از یادها رفته اند و مورد اقبال قرار نگرفته اند و این موضوع خود نشان از آن است که چنین تولیداتی بدور از افق فرهنگی اسلامی-ایرانی پیشرفت واقع شده است. تولیدات هنری باید از استانداردهای تولیدی برخوردار باشند و زیرساخت تولید آنها نیز مطابق با زیرساختهای فرهنگی اسلامی-ایرانی باشد که مورد اقبال قرار گیرد به طوریکه این حوزه هنري مُولود انقلاب اسلامي ايران باشد که بتواند در بخش توليد آثار هنري گام بردارد و موفق به توليد آثار فاخر در دوره هاي مختلف شد.
مدینه صابری/خبرنگار پایگاه خبری آوای رودکوف
عضویت در خبر نامه