شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳ - ۰۴:۲۸  |  Saturday, 14 December 2024
کد خبر: ۳۵۳۴۴
تاریخ انتشار: ۲۸ بهمن ۱۴۰۲ - ۲۱:۲۵
سيد عطاءالله مهاجراني:

مردم در متن يا در حاشيه انتخابات

انتخابات در قانون اساسی، کشور ما، بر مبنای حقوق ملت ساماندهی شده است. اگر انتخابات حالت تشریفاتی به خود گرفت و به اصطلاح شبه «دورهمی» برگزار شد، مردم اعتماد نمی‌کنند.

مردم در متن يا در حاشيه انتخابات

پایگاه خبری آوای رودکوف-سيد عطاءالله مهاجراني: میرزا آقا خان كرماني در «آيينه اسكندري» كه درباره تاريخ ايران نوشته، به نكته‌اي درباره علت يا دليل عقب‌ماندگي كشور و ملت ايران اشاره كرده است. از تاريخ نگارش كتاب او بيش از ۱۲۰ سال مي‌گذرد. اما سخن او تازه و شايسته اعتنا و تامل است: «خرابي و آبادي گيتي را ايرانيان بسته به اراده شاهان مي‌دانند و خودشان را ابدا در تغييرات ملكيه ذي‌مدخل نمي‌شمارند و گمان و تصور نمي‌كنند كه در دنيا به‌قدر ذره‌اي مي‌توان منشا اثري شد. سبب اينكه ملت ايران در هيچ راه پيش نرفته و ترقي براي ايشان حاصل نشده همين اعتقاد باطل است كه از فرط عجز و مسكنت يا از شدت تنبلي و كسالت جهل ناشي شده و خود را در حقوق مملكت حصّه‌دار نمي‌دانند.» (۱) ميرزا جهانگير خان اين نكته را در اواخر دوران قاجاريه نوشته است، ملت ايران براي بر هم زدن چنان مبنايي، انقلاب مشروطه را برپا كردند كه با تاسف و حسرت به استبداد صغير و سلطنت رضاخان انجاميد و مردم به حاشيه رانده شدند. در شهريور ۱۳۲۰ كه كشور ايران از سوي متفقين اشغال شد و رضاشاه را از ايران تبعيد كردند، حذف مردم عوارض خود را نشان داد، يك نظامي را انگليس آورده بود و هم او را پس از ۲۱ سال، انگليس برد. انقلاب مشروطه براي اين بود كه مردم براي سرنوشت كشور و خود تصميم بگيرند. محمدرضا شاه هم وقتي با كودتاي ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با مديريت انگلستان و امريكا و با طراحي چرچيل به ايران بازگشت به هر مقدار كه احساس اقتدار بيشتري مي‌كرد، مردم و نخبگان را به حاشيه مي‌راند. نشانه روشن روش و منش او، همان جمله معروف بود كه پس از تشكيل حزب رستاخيز و تعطيلي همه احزاب نمايشي بر زبان آورد: «هر كس نمي‌خواهد گذرنامه‌اش را بگيرد و برود!»

يادداشت‌هاي اسدالله علم، گنجينه گرانبهايي است كه نشان مي‌دهد، نه تنها مردم ايران در ساحت حكمراني شاه غايب بودند، بلكه نخبگان و حتي مديران ارشد كشور هم بي‌‌اعتبار بودند و جرات طرح نقد و نظر خود را نداشتند. دفتر وزير دربار، هم وزارت خارجه است و هم شركت نفت و هم وزارت دفاع. صد بار هم علم به شاه مي‌گويد با اين ارجاعات شما ما بايد وزارت دربار را توسعه بدهيم كه شاه پشت گوش مي‌اندازد و نمي‌پذيرد. شاه وقتي صداي انقلاب ملت ايران را شنيد كه بسيار دير شده بود. گفته‌اند كساني كه در كنار دريا، با صداي امواج بيدار نمي‌شوند، صداي توفان آنها را بيدار خواهد كرد. انقلاب اسلامي، با تغيير نظام سلطنتي به جمهوري اسلامي در حقيقت، بازگشت قدرت و شيوه حكمراني به مردم بود. امام خميني در رهبري انقلاب و نيز دوران استقرار نظام در دهه نخست انقلاب بر همين راه و رسم وفادار بود و تاكيد مي‌كرد. وقتي زمزمه‌هايي شنيده مي‌شد كه تنها روحانيون بايد در امور دخالت كنند و مردم نقشي ندارند، امام از اين ايده به عنوان يك توطئه ياد كرد: «اين يك توطئه‌اي است كه مي‌خواهند همان‌طوري كه در صدها سال توطئه‌شان اين بود كه بايد روحانيون و مذهب از سياست جدا باشد و استفاده‌هاي زياد كردند و ما ضررهاي زياد از اين برديم، الان هم گرفتار ضررهاي او هستيم. حالا ديدند آن شكست خورد، يك نقشه ديگر كشيدند و آن، اين است كه انتخابات حق مجتهدين است، انتخابات يا دخالت در سياست حق مجتهدين است. دانشگاهي‌ها بدانند اين را همان‌طوري كه يك مجتهد در سرنوشت خودش بايد دخالت كند، يك دانشجوي جوان هم بايد در سرنوشت خودش دخالت كند. فرق مابين دانشگاهي و دانشجو و مثلا مدرسه‌اي و اينها نيست، همه‌شان با هم هستند. اينكه در دانشگاه رفتند و يك همچو مطلبي را گفتند، اين يك توطئه‌اي است براي اينكه شما جوان‌ها را مأيوس كنند.» (۲) انتخابات در قانون اساسي، كشور ما، بر مبناي حقوق ملت ساماندهي شده است. اگر انتخابات حالت تشريفاتي به خود گرفت و به اصطلاح شبه «دورهمي» برگزار شد، مردم اعتماد نمي‌كنند. عدم اعتماد خود را با عدم مشاركت نشان مي‌دهند، قرآن مجيد از پيامبر به عنوان «گوش خوب» تجليل مي‌كند، صداي مردم را مي‌شنيد. بشنويد!

پي‌نوشت :
(۱) ميرزا آقا خان كرماني، آيينه سكندري، تصحيح ميرزا جهانگير خان شيرازي، جلد اول، تهران، ۱۳۲۴هجري قمري، ۱۹۰۶ ميلادي، ص ۴۷
امام خميني، صحيفه امام، جلد ۱۸ ص ۳۶۸

نظرات بینندگان