پایگاه خبری آوای رودکوف:فردا که هواپیمای دولت به ریاست دکتر مسعود پزشکیان در فرودگاه یاسوج مینشیند، کهگیلویه و بویراحمد فقط میزبان رئیسجمهور نیست؛ میزبان نگاه ملی است، نگاه سیاستگذاران، وزیران، مدیران و حتی استانهایی که سالها از تصمیمهای مرکز بهره بردهاند، اما سهم این استان همیشه در آخر صف بوده است.
در میان استانهای کشور، شاید کمتر جایی مثل کهگیلویه و بویراحمد را بتوان یافت که از یکسو «بهشت طبیعی ایران» لقب بگیرد و از سوی دیگر، «یکی از کمبرخوردارترین استانها» در زمینه زیرساخت، صنعت، شغل و خدمات باشد. همین تضاد عجیب است که زخم مردم را عمیقتر کرده:
سرزمینی با ظرفیتهای بزرگ، اما دستهای بسته.
در این میان، دنا خود داستانی جداست؛ منطقهای که هر زمان نامش میآید، ذهن مردم پر میشود از واژههایی مثل «مظلومیت»، «بیتوجهی» و «سهمی که هرگز برابر نبود». دنا سالهاست در گزارشها زیبا و در واقعیت محروم است. بودجهها به آنطرف میروند، پروژهها از اینطرف جا میمانند، و مردمش در دورترین نقاط، هنوز برای دسترسی به درمان، جاده، مدرسه و حتی آب آشامیدنی پایدار محرومیت میکشند.
اما دنا تنها نیست.
از بویراحمد تا لنده، از مارگون تا چرام و بهمئی و قلعه رئیسی و دیشموک و دوگنبدان و کهگیلویه، مردم سالهاست یک درد مشترک دارند: بیکاری.
بیکاری در کهگیلویه و بویراحمد فقط یک رقم آماری نیست؛
یک رنج عمیق است.
وقتی جوان تحصیلکرده مجبور میشود برای شغل به استان دیگر برود و آنجا تنها یک جمله میشنود:
«غیر بومی هستید، نمیشود!»
این، ضربه به امید است.
ضربه به اعتماد به کشور.
نا امیدی رزمندگانی که دیروز در جبهه های جنوب و غرب و ...جنگیدن و جسم و جان خود را فدای وطن کردند اما امروز برای همان مناطق غیر بومی هستند !!!!!!!
ضربه به «حق بر کار» که قانون اساسی برای همه ایرانیان به رسمیت شناخته است.
مردم این استان حق دارند فردا این جمله را صریح به رئیسجمهور بگویند:
جوانان ما نه کمدانشاند و نه بیمهارت؛ فقط قربانی یک قانون نانوشته شدهاند:
غیر بومی بودن = محرومیت از کار.
اما در کنار مسائل انسانی و اجتماعی، استان با پروژههایی مواجه است که نگرانی مردم را دوچندان کرده؛ بهویژه سه سد جنجالی:
این سه سد، صرفاً طرح عمرانی نیستند؛ به موضوعی اجتماعی تبدیل شدهاند.
اعتراضها دیگر فقط محدود به چند روستا یا چند فعال محیط زیست نیست؛ صدای مردم شهرستانها و حتی شهرهای همجوار نیز به این موضوع گره خورده است.
مردم میپرسند:
آیا محیطزیست این منطقه ظرفیت چنین دخالتهایی را دارد؟
آیا این پروژهها با نظر کارشناسی پیش میروند یا با فشار برخی گروههای ذینفع؟
آیا امنیت آبی استان در خطر نیست؟
آیا انتقال آب به استانهای دیگر در پوشش «توسعه» پنهان نشده است؟
اینها پرسشهایی است که فردا باید صریح و سنجیده مطرح شوند.
احترام به رئیسجمهور یک اصل است، اما دفاع از حقوق مردم استان یک واجب.
اما اگر از آب و محیطزیست فاصله بگیریم، یک زخم قدیمی همچنان پیش چشمان مردم جنوب استان باز است:
جاده لنده–تشان.
مسیرهای که اگر در یک استان برخوردار بود، شاید دو ساله جمع میشد، اما در کهگیلویه و بویراحمد سالهاست میان وعدهها و تأخیرها سرگردان مانده است.
مردم لنده به حق میگویند:
این جاده فقط آسفالت نیست؛
راه تنفس اقتصادی است.
راه اتصال به بازارهاست.
راه نجات از انزوای جغرافیایی است.
با این حال، هر بار نام این محور میآید، برخی مسئولان به پروژههای دیگری اشاره میکنند تا بحث عوض شود. ولی مردم دیگر فریب این «جابجایی موضوع» را نمیخورند.
واقعیت این است:
جاده لنده–تشان باید تمام شود؛
دیگر هیچ توجیهی قابل قبول نیست.
در میان این موج ناامیدی، مردم شهرستان نگاهشان به یک نقطه امید نیز هست: فرماندار فعلی و مجموعهای که واقعاً پیگیری میکنند. این حقیقت را باید گفت.
این امید را باید حفظ کرد و تقویت.
در نهایت، انتظار مردم از سفر فردای دکتر پزشکیان این نیست که معجزه رخ دهد؛
نه.
انتظار این است که حقیقت شنیده شود.
بیواسطه.
بدون سانسور.
بدون بزککردن آمار.
اگر فردا صدای بویراحمد،
صدای بهمئی ،
صدای طیبی ،
صدای جوانان بیکار،
صدای روستاهای نگران،
صدای فعالان محیطزیست،
و صدای جادههای خاکی و پروژههای رها شده
به گوش رئیسجمهور برسد، این سفر موفق است—حتی اگر اگر هیچ کلنگی به زمین نخورد.
کهگیلویه و بویراحمد سالهاست چشمانتظار چنین روزی است.