پایگاه خبری آوای رودکوف : این روزها در فضای سیاسی کشور، هر از گاهی نام چهرههای بزرگی چون مرحوم آیتالله مدرس دوباره بر سر زبانها میافتد؛ چهرهای که شجاعتش نه در شعار، بلکه در تصمیمهای سخت و ایستادگیاش برابر قدرتها معنا میشد. امام جمعه یاسوج نیز در خطبهها آرزو کردهاند که نمایندگان امروز ما در عمل همانند مدرس باشند.
آرزویی زیباست؛ مثل آرزوی دیدن باران در کویر.
البته میان «مدرس بودن» و «نماینده بودن» فاصلهای هست که معمولاً با چیزهایی پر میشود که کسی حاضر نیست رسماً نامشان را ببرد. ما هم نمیبریم؛ فقط میگوییم فرایند انتخاب برخی از نمایندگان در جاهایی، به قدری رنگارنگ است که آدم را یاد جعبههای سورپرایز میاندازد.»
در چنین فضایی مقایسه نمایندگان امروز با مدرس، کمی شبیه این است که بگوییم:
«آیا میتوان انتظار داشت یک چراغقوه گوشی، مانند خورشید بتابد؟»
نه اینکه چراغقوه بد باشد، نه؛ فقط هر چیزی حد و اندازهای دارد.
بنابراین، اگرچه سخن از مدرس گفتن همیشه دلنشین است، اما تصور اینکه هر نمایندهای بتواند در عمل در جایگاه او بایستد، شاید بیشتر به یک آرزوی اخلاقی شباهت داشته باشد تا یک واقعیت قابل تحقق. بهخصوص در جاهایی که انتخابها با شیوههایی انجام میشود که توضیحش ساده نیست و قضاوت درباره آن هم در توان ما نیست.
پس بهتر است ما هم در حد یک تحلیل بیطرف بمانیم و بگوییم: