پایگاه خبری آوای رودکوف :شعر «در آینهات خدا را دیدم» از راضیه آرچین، تجلی زلالی از احساس و باورِ عاشقانه و عرفانی به ساحت قدسی حضرت فاطمه زهرا(س) است؛ زبانی که از نور میگوید و از خضوع، از زمینی که به برکت حضور او معنا میگیرد و از روحی که در آینهی وجودش، خدا را مشاهده میکند.
آرچین با نگاهی لطیف و زبانی موسیقایی، تصویری میسازد که در آن فاطمه نه فقط نماد مادر و پاکی، بلکه چشمهی تجلی الهی بر خاک است.
این اثر، ضمن بهرهمندی از المانهای عرفانی و مذهبی، مخاطب را به تماشای پیوند آسمان و زمین در چهرهی بانوی دو عالم میبرد؛ جایی که شعر، دعا میشود و ستایش، عشق.
در آینهات خدا را دیدم…
“فاطمه”…
وقتی نام تو را مینویسم
قلم بر سنگهای صحرا
شکوفه میرویاند
گویی از مشقتِ خورشید
رازی میگویی
که تنها بادهای “مدینه” فهمیدهاند…
تو را
بر اوجِ “عرش” بردم
در آن سکوتِ نورانی
که فرشتگان، پرهای سفیدشان را
بر قدمهایت میگسترانند
آنجا که “روح” به تماشای ذاتِ خدا نشست
و تو
چون آینهای
انعکاسِ لبخندِ او بودی…
سپس
پایینتر آمدی
تا “زمین”
این خاکسترنشینِ غم
بتواند
طلوعِ معنا را ببیند…
تو آمدی
و خداوند
در قاموسِ نگاهت
“تجلی” کرد…
در چشمانِ تو
درِ بهشت را دیدم
در دستانِ تو
نسیمِ رحمت را لمس کردم
در سکوتِ تو
صدایِ آرامِ باران را شنیدم
که بر بامِ دنیایی میریخت
که عطشناکِ یک قطره مهر بود…
ای بانویِ من!
ای که نامت
واژهواژه با “عشق” همقافیه است…
تو را
در هر سپیدهای میجویم
در هر نسیمی که بر گونهام مینشیند
در هر ستارهای که در شبِ تنهاییام
چراغی میافروزد…
و اکنون
در پایِ قاموسِ بلندت
چشمانم
بارانیست
که بر لوحِ غربت میبارد…
چه کسی میشوید این اشکها را؟
چه کسی میخواند این شعر را؟
چه کسی میفهمد
که تو
ای فاطمه
خدا را
در آینهی زمین
به ما نشان دادی…
راضیه آرچین 🌿