« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
برچسب ها
متن زیر، گزارش تکان‌دهنده «فایننشال تایمز» درباره رنج‌های آوارگان و بویژه کودکان در سوریه است.خبرگزاری ایسنا: متن زیر، گزارش تکان‌دهنده «فایننشال تایمز» درباره رنج‌های آوارگان و بویژه کودکان در سوریه است. از حمله نظامی جان سالم به‌در برد و از کشتار جمعی و تجاوز گروه‌های مختلف در سوریه فرار کرد اما درست پس از رسیدن به بهشتی امن در کشور همسایه «لبنان» بود که فاطمه 13 ساله رگ دست خود را زد. این تنها مورد خودکشی در میان آوارگان سوری نیست. پس از سه‌سال زندگی در چادر، افسردگی، خود آسیب‌رسانی، تلاش برای خودکشی و دیگر مشکلات روحی در بین دختران سوری افزایش داشته است. نام فاطمه به‌خاطر امنیت او تغییر کرده و تیم فایننشال‌تایمز نمی‌تواند خود او را مستقیما ملاقات کند. اما مادرش داستان او را با ما در میان می‌گذارد تا نشان دهد که چگونه پس از فرار از جنگ سوریه، دختران بیشماری هنوز با خطر تجاوز، سوءاستفاده خانگی و ازدواج اجباری روبه‌رو هستند. یازده‌هزار سوری مجبور شدند از خانه خود فرار کنند و هیچ نشانه‌ای از پایان جنگی که چهار‌سال از شروع آن می‌گذرد و به جنگ داخلی تبدیل شده، وجود ندارد. اولویت‌های فوری در بحران آوارگی نسبتاً مشخص هستند: مردم به سرپناه و غذا نیاز دارند. اما وقتی بحرانی طولانی می‌شود - روزی پنج هزار نفر - تلاش برای کنترل آن طاقت‌فرسا می‌شود. فاطمه و مادرش به مرکز زنان که توسط کمیته نجات بین‌المللی راه‌اندازی شده، امید زیادی بسته‌اند. کمیته نجات در‌ سال 1933 توسط آلبرت اینشتین برای نجات خانواده‌های آلمانی که با خطر نازی‌ها روبه‌رو بودند، ایجاد شد. این خیریه در حال‌ حاضر در بیش از 30 کشور جهان از میانمار تا زیمباوه کار می‌کند و پس از طوفان‌ها و سونامی‌ها به مردم کمک‌رسانی می‌کند یا درمانگاه ‌های بهداشت و سلامت دائمی می‌سازد. در‌ سال 2014 کمیته نجات در سطح جهانی به 14.8 میلیون نفر از جمله چهار میلیون آواره سوری کمک‌رسانی کرد. با وجودی که در بین جمعیت آواره سوری، زنان بیش از سایرین در معرض خطر قرار دارند اما به دلیل تلاش گروه‌های امداد برای تهیه غذا، دارو و آموزش، زنان جوان غالبا فراموش می‌شوند. مادر فاطمه با سیاهی زیر چشم که از دوران سخت حکایت دارد می‌گوید: دختران مهاجر در زندان هستند... شب‌ها در اردوگاه‌ها صدای گریه زنان را می‌شنوید و مردانی که زنان خود را کتک می‌زنند. نیمی از آن زنان زیر 14 ‌سال سن دارند. با دسترسی محدود به آموزش، دختران آینده را از دست می‌دهند. والدینی که زمانی از دختران خود حمایت می‌کردند، اکنون خود زخم خورده‌اند و غالبا دخترانشان را مورد آزار قرار می‌دهند و این‌قدر فقیرند که با ازدواج زودهنگام آنان موافقت می‌کنند، یکی از امدادگران می‌گوید که در این شرایط امکان این‌که دختری به خودفروشی وادار شود نیز وجود دارد. در شرایط پیچیده‌ای که هزاران مهاجر در آن قرار دارند، ترس از تعرض یعنی این‌که بسیاری از دختران به ندرت چادرهای برزنتی را که زمستان‌ها دچار سیل می‌شوند و تابستان‌ها از گرمای هوا مانند کوره سوزانند، ترک می‌کنند، وجود دارد. مادر فاطمه که با وجود درگیری با سوءرفتار خانوادگی، هنوز امیدوار است، می‌گوید: مرکز زنان ما را تشویق به ادامه زندگی و بازسازی توانایی‌مان می‌کند. اگر آنها نبودند، دخترم جان خود را از دست می‌داد و ممکن بود، خود من هم دست به خودکشی بزنم. تلاش‌های کمیته نجات کمیته نجات بیش از 30 مرکز در اردوگاه‌های پناهندگان در شمال سوریه و کشورهای همسایه دارد. حمایت از زنان و توانمندسازی آنان یکی از هزاران برنامه‌ای است که این خیریه به‌عنوان بخشی از واکنش به مصائب سوریه اجرا می‌کند و نیازهای بهداشتی و سلامتی تا آموزش شغلی را در بر دارد. این کمیته که ‌سال گذشته 456 میلیون دلار درآمد داشت، بر فوریت و گسترش کار خود در سراسر جهان تأکید دارد و علاوه‌بر بحران سوریه که در فراخنای پنج کشور گسترده است، درمانگاه ‌هایی را برای معالجه بیماران ابولا در غرب آفریقا ایجاد کرد و در مناطقی که عراقی‌ها از دست نیروهای داعش می‌گریزند، کمک‌های انسانی توزیع کرد. کمیته همچنین در آمریکا به مهاجرانی که شانس شروع زندگی جدیدی را به دست آورده‌اند، کمک می‌کند. یافتن راه‌حل‌های درازمدت برای مهاجران، جهت ثبات منطقه بسیار حیاتی است زیرا اردوگاه‌ها، زمینی حاصلخیز برای رشد گروه‌های رادیکال افراطی هستند. جابه‌جایی عظیم مردم، موجب فشارهای اقتصادی می‌شود که می‌تواند در مناطق پذیرای آنان، ناامنی به‌وجود آورد اما همان‌گونه که بزرگترین بحران آوارگان جنگ جهانی عمیق‌تر می‌شود، بودجه خیریه‌ها کاهش می‌یابد. هفته گذشته سازمان ملل اعلام کرد که به علت کمبود بودجه، لیست غذای حیاتی خود را به 1.7 میلیون آواره سوری کاهش می‌دهد. دیوید میلبند، رئیس و مدیر اجرایی کمیته نجات می‌گوید: بحران سوریه بزرگترین فاجعه بشری قرن حاضر تاکنون است. حدود نیمی از 22 میلیون جمعیت کشور مجبور به ترک خانه خود شدند و این میزان بسیار بزرگتر از آن است که داوطلبان کمک بتوانند آن را درک کنند. جنگ، بیماری و فجایع محیطی به چیزی که از زمان جنگ‌جهانی‌دوم عنوان بزرگترین بحران مهاجرت را به‌خود اختصاص داده، افزوده است. میلبند، از کمیته نجات خواسته است که به نیازهای زنان مهاجر توجه بیشتری نشان دهند. سارا ابواصالی، رئیس برنامه زنان کمیته نجات در ترکیه می‌گوید: بازپروری حیاتی و لازم است، به این موضوع از منظر دیگری نگاه کنید؛ چه کسانی سوریه را دوباره خواهند ساخت؟ فقط رسیدن به اردوگاه‌ها در سوریه بسیار چالش‌برانگیز است زیرا جاده‌ها، نقطه‌های ایست و بازرسی و شهرها مرتباً بین گروه‌های مسلح مختلف دست‌به‌دست می‌شوند. قانع‌کردن خانواده‌های محافظه‌کار که غالباً خروج زنان از خانه را ممنوع کرده‌اند، خودش مانع جدی دیگری است. با وجود این مساله، حدود دو هزار زن روزانه از هشت مرکز زنان کمیته نجات در شمال سوریه دیدن می‌کنند و از کمک و مشاوره بهره می‌گیرند. کمیته «گروه‌های سیار» را به اردوگاه‌های بیشتری می‌فرستد ولی این تلاش مانند قطره‌ای در دل اقیانوس است. سوری‌های مهاجر در طول مرز شمالی حدود 500 اردوگاه ساخته‌اند که برخی ده‌ها‌ هزار ساکن دارند. کمیته نجات می‌گوید، کارش بسیار حیاتی است زیرا بسیاری از برنامه‌های مربوط به جوانان در اردوگاه‌ها به‌طور ناخواسته دختران را از برنامه‌ها حذف کرده‌اند؛ زیرا از نظر آوارگان پس از سن بلوغ دختران و پسران نباید کنار هم باشند. آمار ناامیدکننده برنامه زنان کمیته نجات به‌طور مرتب با حداقل 32 هزار زن آواره در یک‌سال کار کرده است اما حتی داستان‌های موفق نیز به دلیل مسائل تازه‌ای که گزارش می‌شود، مایه خوشحالی نیست. فاطمه یکی از این موارد است. زخم‌های روی بازوها و همچنین افسردگی او به کمک مشاوران کمیته التیام یافت اما کمی بعد، پدرش او را مجبور به ازدواج با پسرعمویش که دوبرابر فاطمه سن دارد، کرد و به راه دوری فرستاد. در حالی که آمار قابل اعتمادی از تجاوز یا خود آسیب‌رسانی وجود ندارد، مادر فاطمه می‌گوید، بسیاری از دختران به بریدن رگ خود اقدام می‌کنند. زنان جوان دیگری از این هم فراتر رفته‌اند. یک نفر خودسوزی کرد، آنها او را بیرون اردوگاه به خاک سپردند. دیگری سعی کرد با خوردن کُلر خودکشی کند که او را به بیمارستان رسانده و معده‌اش را شست‌وشو دادند. دختر دیگری را می‌شناسم که فقط 15 سال داشت و قبل از آن خانواده‌اش سه‌بار او را شوهر داده‌اند. این دختر سعی کرد فرار کند. متوقف‌ کردن همه ازدواج‌های اجباری و زودهنگام امکان‌پذیر نیست. در برخی مناطق روستایی سوریه، این مسأله امری متداول و عادی است اما اغلب سوری‌ها تا پایان تحصیلات دانشگاهی دخترشان منتظر می‌ماندند. اکنون مدرسه‌ای نیست و درحالی‌که بحران طولانی‌تر می‌شود، خانواده‌ها توسط خواستگاران خارجی که شیربهای خوبی هم می‌پردازند، وسوسه می‌شوند. هبا، دختر 26 ساله شاد و شلوغ با کت چرمی و روسری سفید، امید خود را از دست نداده است. مناطقی در شمال سوریه جایی که او مراکز زنان کمیته نجات را اداره می‌کند، برای بازدید بسیار خطرناکند به همین دلیل او برای دیدن تیم روزنامه فایننشال‌تایمز در ترکیه از مرز عبور می‌کند. برای ایمنی وی، نامش را اعلام نمی‌کنیم. هبا بیش از هر چیز از سرنوشت دخترانی که او نمی‌تواند به آنها کمک کند، بیم دارد. «تشخیص واقعیت از شایعاتی که مرتباً دهان به دهان می‌چرخد، کار بسیار سختی است. ما به ندرت دوباره از زنانی که به آنها کمک می‌کنیم، خبری می‌شنویم. برخی زنان بدون این‌که آگاه باشند، با مردان در ترکیه یا کشورهای حاشیه خلیج‌فارس ازدواج می‌کنند و نمی‌دانند که این شرایط رسمی و قانونی نیست. گفته می‌شود بسیاریف از این دختران به فاحشگی وادار می‌شوند.» هبا می‌گوید: «حتی چادر محل اقامت یک دختر، امن نیست. خشونت جنگ، رفتارها را به‌ویژه در میان پسرانی که طی درگیری‌ها به بلوغ می‌رسند، تحت‌تأثیر قرار می‌دهد تا حدی که موارد زیادی از آزار جنسی دختران گزارش می‌شود. رهیافتن به این محیط‌ها بسیار سخت و پیچیده است. بسیاری زنان خجالتی‌تر از آن هستند که حتی بپذیرند مورد سوءاستفاده قرار گرفته‌اند.» در لبنان، آوارگان مونث ممکن است سرپناه‌های مخفی پیدا کنند اما در شمال سوریه که از قانون خبری نیست، خانه امن یا مراکز قانونی وجود ندارد. به‌جای این مراکز، هبا و دوستانش استراتژی‌های مبارزه و کنار آمدن با شرایط را آموزش می‌دهند. در مرکز جوانان آواره در ترکیه، مشاوری به‌نام منال با گروهی از دختران خندان و شلوغ احاطه شده که پیشنهادهای خود درمورد «راه‌های نه گفتن» را با صدای بلند می‌گویند تا منال روی بورد بنویسد. دختران جملات را با هم تمرین می‌کنند تا ببینند چه کاری نتیجه بهتری دارد. کمی بعد، منال پیشنهاد می‌کند که ایده برتر را به والدینشان که اجازه نمی‌دهند دختران خانه را ترک کرده یا به مدرسه بروند، بگویند. هبا می‌گوید: «ما با چیزهای کوچک شروع می‌کنیم. اگر دختران نتوانند آن را انجام دهند، چگونه می‌توانند درمورد مسائل بسیار بزرگتر و مهم‌تری چون ازدواج بحث کنند؟ زمانی که دختران و زنان شروع به صحبت می‌کنند، اعتماد به نفس‌شان سریعا افزایش می‌یابد. گاهی لازم نیست خودمان زیاد صحبت کنیم، ما فقط فرصت را برایشان فراهم می‌کنیم... آنها خودشان همدیگر را راهنمایی می‌کنند. به‌عنوان مثال، زنان بزرگتری که قبلا و در سن کم ازدواج کرده‌اند، به مادران جوان‌تر می‌گویند، من خیلی عذاب کشیدم، سعی کن برای دخترت مادر بهتری باشی.» کمیته نجات امیدوار است با بودجه بیشتر بتواند چادرهایی ویژه آماده کند تا در آن‌جا به زنان آموزش شغلی بدهند و آنها بتوانند کار خود را آغاز کنند و در هزینه خانواده کمک‌خرج باشند. مادر فاطمه یاد می‌گیرد که قبل از این‌که دختر جوان‌ترش با سرنوشت مشابه خواهرش مواجه شود، صحبت کند. او می‌گوید: «فکر می‌کردم هیچ دوستی ندارم، از دنیا می‌ترسیدم... حالا جواب شوهرم را می‌دهم، آخرین‌بار که می‌خواست دخترم را کتک بزند، جلویش ایستادم و حرف زدم.» او لبخند می‌زند و با ناباوری می‌گوید: «شوهرم واقعا گوش کرد، بالاخره نتیجه گرفتم.»
کد خبر: ۶۵۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۳/۰۷

به همت دانشجویان خیر هم استانی فاز اول پروژه سرای سالمندان با پیشینه ی حدود یک سال کار مطالعاتی و تلاشهای بی وقفه در هفته های جاری در مرکز استان کلنگ زده می شود
کد خبر: ۶۵۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۳/۰۴

بیمارستان 36 تختخوابی لنده که بنا به گفته مسئولان در سال‌های گذشته باید محقق می‌شد همچنان در لابه‌لای پرونده‌های سطح‌بندی و پیگیری وزارت بهداشت و درمان سرگردان مانده است
کد خبر: ۶۵۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۳/۰۳

رئیس بیمارستان شهید بهشتی یاسوج از زخمی شدن یک نوجوان بر اثر حمله پلنگ در پای کوه دنا خبر داد.سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: دکتر سید ذاکر سعیدی‌نژاد درباره جزئيات اين حادثه گفت:پسر نوجوان ۱۳ ساله اهل روستای «دشت رز» بخش پاتاوه از توابع شهرستان دنا در روز سیزده بدر برای تفریح و چیدن گیاه کوهی به پای کوه دنا رفت که با حمله پلنگ مواجه شد. وی اظهار کرد: چند بوته گیاه کوهی توجه این نوجوان را جلب کرده بود که بعد از چیدن گیاه متوجه صدای غرش از بین بوته‌ها شد و هنگامی که عقب‌نشینی کرد پلنگ وحشی به نوجوان حمله ور شد و کتف سمت راستش را گاز گرفت که با سر و صدای همراهان و ضربات مشت خود نوجوان، رهایش کرد. رئیس بیمارستان شهید بهشتی یاسوج خاطرنشان کرد: بر اثر این حمله به کتف سمت راست این نوجوان آسیب وارد شد که زخمی عمیق برداشت و به درمانگاه پاتاوه مراجعه کرد و بعد از اقدامات اولیه درمانی به بیمارستان شهید بهشتی یاسوج اعزام شد. سعیدی‌نژاد تصریح کرد: اقدامات درمانی لازم از جمله جااندازی، پانسمان، واکسن حاری و کزاز انجام شد و بیمار بعد از انجام این اقدامات به بخش عفونی بیمارستان انتقال داده شد.هم اکنون حال عمومی این نوجوان رضایت بخش است. رئیس بیمارستان شهید بهشتی یاسوج با بیان اینکه سالانه تعداد زیادی از مردم استان با حملات حیوانات وحشی و گزیدگی مار و عقرب مواجه می‌شوند، توصیه کرد: با توجه به اینکه در فصل بهار و رویش گیاهان کوهی قرار داریم و مردم برای تفریح و چیدن گیاهان کوهی به کوه می‌روند باید مراقبت و احتیاط لازم را انجام دهند تا با چنین مشکلاتی مواجه نشوند.   منبع/ایسنا
کد خبر: ۶۱۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۱۶

دختر نوجوان پاکستانی که توسط متجاوزین خود دفن شده بود توانست جان سالم به در ببرد.به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: دختر ۱۳ ساله پاکستانی در یکی از روستاهای ایالت پنجاب به سوی مدرسه علوم دینی در حرکت بود که توسط دو مرد ربوده و در نقطه دور افتاده ای مورد تجاوز قرار گرفت. پدر دختر نوجوان وقتی متوجه ربوده شدن فرزندش شد فورا به پلیس گزارش داد اما نیروهای پلیس هیچ اقدامی برای یافتن دختر انجام ندادند! دختر نوجوان که از شوک حاصل از تجاوز وحشیانه دو مرد دچار حالت بیهوشی شده بود، توسط متجاوزین خود با این تصور که از دنیا رفته است، دفن شد. پس از رفتن دو مرد، دختر توانست با کنار زدن خاک خودش را از گور بیرون بکشد و توجه چند نفر را که اتفاقی از آن مکان عبور می کردند به خود جلب نماید و آنها او را به یک درمانگاه منتقل کردند. پلیس پاکستان یک بار دیگر گشودن پرونده تحقیق در مورد این حادثه را رد کرد و دادگاه لاهور با صدور قراری پلیس را به یافتن متجاوزان و تهیه گزارش فوری درباره جزئیات حادثه ملزم کرده است. میانگین تجاوز در ده ساله اخیر در پاکستان افزایش یافته است. انتشار یافتن این اندیشه اشتباه که مبتلایان به ایدز در صورت برقراری رابطه جنسی با دختر باکره درمان می شوند، به این آمار دامن زده است.منبع: العالم
کد خبر: ۵۴۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۲۵

شهروندان لنده ای انتظار دارند شهرستان آنها دارای بیمارستان و اورژانس باشد اما این شهرستان نه تنها فاقد بیمارستان و اورژانس بوده بلکه فاقد مرکز درمانی مناسب است
کد خبر: ۴۹۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۲۹

صبا پارسایی به علت تب شدید و نبود امکانات و پزشک در روستای مشایخ دشمن زیاری و به علت نبود امکانات حمل و نقل خیلی دیر به بیمارستان ممسنی رسید وبا نبود پزشک کشیک 13 ساعت بستری شد و در نهایت دار فانی را وداع گفت. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com : به گزارش خبر نورآباد- شهریار گودرزی: دوسال از غروب ناباورانه عزیزمان گذشت، دست تقدیراو را از باغ زندگی جدا کرد و جز مشتی خاک بر ما باقی نگذاشت.دو سال از پرواز معصومانه اش گذشت، این دوسال را با یاد و بی حضورش چه تلخ و مبهوت به پایان بردیم و در فراقش چه خونها که از دل چکید و چه اشک ها که بر رخ دوید. هنوز به یادش اشک میریزیم تا شاید آرام گیریم و با حضور یاران رفتنش را باور کنیم. شاید خیلی از مردم این دنیا آمدن و رفتنشان را به عنوان یک حقیقت بپذیرند و زندگی خود را چه خوب و چه بد بگذرانند. ولی در بین همین مردم عده ای هستند که آمدنشان مانند همه است ولی رفتنشان گاهی پر از درد،گاهی پر از امید،گاهی پر از درس و گاهی هم مانند یک دختر دوساله هم درد دارد و هم امید و هم درس. دوسال قبل در تاریخ 1390/08/30ممسنی در سوگ مرگ دختری دو ساله از توابع دشمن زیاری نشستند.صبا پارسایی دختر دو ساله مشایخی دو سال قبل به علت نبود امکانات و همچنین حضور پزشک در این روستا آن چنان مظلومانه از بین مردمش رفت که همه برای او به سوگ نشستند.و این در حالی بود که ممسنی در تولید نخبه زبان زد عام و خاص در منطقه بود.   البته میتوان گفت که این سوگواری برای از بین رفتن شایسته سالاری در بین مسئولان بوده که در آن زمان جدیت در نظارت و خدمت رسانی را با دبدبه و کبکبه های اطرافیان اشتباه گرفته بودند.   ولی هیچ کس نمیداند که نبود پزشک و بدتر از آن کم توجهی مسئولین شبکه بهداشت به تامین نیاز های اولیه یک پزشک در روستا هایی مانند مشایخ را با چه بهانه ای توجیه کند. البته بدتر از این ها توجیه مرگ وجدان در وجود انسان هاست.   بسیار سخت است توجیه نبود امکانات در یک روستا ولی باز مردم این روستا و صبا با این امکانات کم هم گذران زندگی میکردند.ولی نبود پزشک در شب کشیش بیمارستان آن هم در مرکز شهر را با هیچ عذر و بهانه ای نمیتوان توجیه کرد. این موضوع بیانگر این مطلب است که ممسنی در آن وقت به آن درجه از سلامت مسئولیت پذیری مدیران نرسیده بود.   البته یاد صبا در خاطر همه ما ماندگار است و امیدواریم که مسئولین و بانیان اصلی این بی توجهی ها درس هایی را از رفتن این دختر دوساله بگیرند تا دیگر مردم ممسنی و دیگر نقاط شاهد چنین مسائلی نباشند.   گزارش مرگ صبا پارسایی:   اگر چه در هزاره سوم دیگر مرگ مادر و کودک به دلیل نبود مراقبت های بهداشتی معنایی ندارد، اما با همه این اوصاف باز هم در جوامع روستایی و فقیر شاهد این رویداد اسفناک هستیم.   مرگ صبا پارسایی دختر بچه دو ساله از روستای مشایخ دشمن زیاری می تواند گویای این نابرابری در برخورداری از مراقبت های پزشکی باشد.   روستای مشایخ به عنوان مرکز دهستان مشایخ از توابع بخش دشمن زیاری است که در ضلع شرقی شهرستان ممسنی قرار گرفته است. روستایی که تقدیم 21 شهید و صد ها جانباز، رزمنده و اسیر می تواند دلیری و اخلاص این مردم را به تصویر بکشد.   اما چرا این روستا و خیلی از روستا های ممسنی از امکانات اولیه بهداشت ، تغذیه و فضای آموزشی محروم هستند. همه این درد ها می توانند قابل تحمل باشد. اما مرگ دختر بچه بی گناه و معصوم نه تنها قابل تامل و تحمل نیست بلکه نمک بر زخم هم هست.   مادر صبا پارسایی در مورخه 30/8/91 ساعت 7 صبح ، متوجه تب شدید و ضعف دختر بچه خود می شود . هراسان و پای پیاده به امید کمک به سمت درمانگاه روستا که حدود یک کیلومتر از خانه شان دور بود و در بالای روستا قرار داشت راه می افتد، اما غافل از اینکه درمانگاه 5 سال است که سرهم دو ماه پزشکی و یا حتی به ورزی در آن حضور نداشته . بعد از دیدین درمانگاه قفل شده با تشنج دختر بچه اش روبه رو می شود و با مراجعه به خانه بهداشت روستا هم نتیجه ای نمی گیرد.   او برای بردن دختر بچه دوساله خود به نزدیک ترین بیمارستان راهی جز خبر کردن شوهرش که با تراکتور بر سر کار رفته بود نداشت.   ولی چه خبر دادنی، پدر صبا تا به دختر در حال مرگش رسید ساعت حدودا ده شده بود.آنها با خانواده هایی که اتومبیل داشتند تماس گرفتند تا شاید بتوانند سریع صبا را به بیمارستان برسانند.   ولی تقدیر داشت بر کم توجهی تمام کسانی که بانی به وجود آمدن چنین رخدادهایی بودند مهر تایید میزد.   ماشینی در روستا نبود، مادر و پدر صبا همراه دختر بچه خود که در آتش تب می سوخت بر سر راه روستا می ایستند و حدود ساعت 11:30 صبح با التماس یک وانت بار وارد شده به روستا را دربست میکنند و تا روستای سردشت دشمن زیاری می روند تا شاید بتوانند دخترشان را نجات دهند.   خانواده صبا موفق میشوند دختر دوساله خود را به بیمارستان شهر نوراباد برسانند ولی با کمال تعجب شاهد غیبت پزشک کشیک در آن روز میشوند.پزشکی که با رفتن به عروسی و از پشت تلفنپرستاران را راهنمایی و دارو تجویز میکرد.   صبا بعد از 13 ساعت بستری شدن و مبارزه با تب در بیمارستان بدون پزشک مرکز شهرستان ممسنی در صبح روز 1391/09/01به دیار حق شتافت.   پزشک کشیش  برای امضای گواهی فوت صبا به بیمارستان آمد.   به امید اینکه چنین مسائلی تلنگری بر بیداری مسئولان ممسنی باشد. صبا خوابیدی بدون لالایی و قصه              حالا آسوده بخواب بی درد و غصه   دیگه کابوس زمستون نمی بینی         توی خواب گلای حسرت نمی چینی   (روحش شاد و معصومیتش دعا گوی ما باشد). با آرزوی صبر از خداوند منان برای خانواده صبا   با تشکر از طیب پارسایی
کد خبر: ۴۹۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۲۸

شب ها در این خانه سخت تر از همیشه می گذرد «من هر شب سرباز عراقی اسیر می شوم برای همسرم و عین یک نمایشنامه تا صبح برنامه داریم. صبح که دارویش را می خورد و آرام می شود، دست و پای من را می بوسد و می گوید ببخشید خانم». به گزارش آوای دنا به نقل از فارس، این تنها شرح یک شب از سی و چند سال زندگی پرغصه همسران جانبازان اعصاب و روان است؛ زنان رنج کشیده و صبوری که سال ها بعد از به پایان رسیدن جنگ، درگیر جنگی بی سر و صدا و فرساینده در خانه های خود هستند. نگهداری از جانباز اعصاب و روان آسان نیست. عملا دیگر نمی توان به چشم «همسر» به او نگاه کرد. بیمار است و بیشتر از همسر، پرستار می خواهد. اما کدام پرستار است که شب تا صبح نقش اسیر عراقی را بازی کند، با حمله های عصبی و عوارض ناشی از آن، مثل کتک و ناسزا و شکستن اثاث خانه و ... کنار بیاید، به دنبال داروهایش تا مرز اسرائیل برود و دم هم نزند و در ازای این همه؟ هیچ. شاید گاهی تقدیری از سوی بنیاد شهید، شهرداری یا نهادهای دیگر که آن هم باعث دلخوشی این رزمنده های واقعی است. آنقدر به بیمارستان رفتم تا خودم هم مریض شدم52 ساله است. اما بیشتر از سنش به نظر می رسد. سختی های زندگی با جمشید، جانباز اعصاب و روان و شیمیایی در 27 سال گذشته پیرش کرده. 27 سال پیش، عملیات فاو، سلامتی همسرش را از او گرفت و حالا همسرش است که جنگ را به جای او ادامه می دهد «مشکلات خیلی زیاد است، به خصوص بیمارستان رفتن ها آنقدر زیاد شد که دیگر خودم هم روانه بیمارستان شدم». می گوید به خاطر اجر ثوابش این سال ها را تحمل کرده. اما یک بار نزدیک بوده طاقتش تمام شود و آن وقتی بوده که جمشید از خانه خارج شده و به قم رفته و به خاطر حواس پرتی سه روز در قبرستان ها خوابیده «وقتی پیدایش کردیم، فرقی با یک مرده نداشت. از طریق جهاد ساوه پیدایش کرده و تحویل کلانتری داده بودند. روزی که پیدا شد، من در حال خودم نبودم. یک بچه کوچک هم داشتم و بدترین لحظه ام بود وقتی او را در آن حالت دیدم. همه برایم سر تکان می دادند. گمشده داشتن خیلی سخت است» سه فرزند دارد. دو تا قبل از مجروح شدن پدرشان به دنیا آمده اند و یکی بعد از آن. اما از جمشید کاری برای تربیت آنها ساخته نیست «شوهر من مثل یک تکه گوشت است و کاری برای کمک به بزرگ کردن بچه ها از دستش برنمی آید. ریه هایش هم ناراحت است و نمی تواند کار کند». خسته ام، اما به خاطر خدا و بچه ها تحمل می کنممحمود 49 ساله است، سال 62 در عملیات مجروح شده و شیمیایی است، اما به نظر همسرش، جانباز اعصاب و روان هم هست. زن 42 ساله ای که هنوز جوان است، اما دلش از سختی های زندگی و مبارزه یک تنه با این همه مشکل بدجوری پر است «در بیمارستان بستری نیست، اما فرقی با یک بیمار بستری ندارد. تنگی نفس دارد. عروسی نمی آید، در مراسم عزا زود می گوید بلند شو برویم، اینجا هوا آلوده است و اعصابش به هم می ریزد». محمود پدر سه فرزند است «یکی از بچه ها بعد از جانباز شدن پدرش به دنیا آمده است. بچه ها می گویند باید با وی کنار آمد، چون مریض است. اما همه مان از این وضعیت به تنگ آمده ایم. وقتی دختر من می خواست ازدواج کند، بارها تقاضا و التماس کردم تا برای تهیه جهیزیه او کمکمان کنند، اما هیچ فایده ای نداشت». این تنها مشکل همسر محمود نیست. دارو و درمان بزرگترین مشکل اوست «هزینه های درمان را بیمه می دهد، اما داروهایش گیر نمی آید. علاوه بر این باید در بیمارستان در بخش مغز و اعصاب و مشاوره بستری باشد». وضعیت محمود از بقیه قدری بهتر است، چون می تواند به سر کار برود، اما... «در هوای گرم و آلوده نمی تواند کار کند. در جهاد کشاورزی کار می کند». با این حال هیچ چیز بیشتر از بی اعتنایی های جامعه دلگیرش نمی کند؛ جامعه ای که محمود به خاطر امنیت و آسایش آنها به این روز افتاد «یک شب که حالش بد شد و خواستم او را به دکتر ببرم، نزدیک ولیعصر پلیس جلویم را گرفت تا جریمه ام کند. گفتم همسرم جانباز است، حالش بد شده و می خواهم او را به بیمارستان ببرم. پلیس خندید و گفت ما از این کلک ها زیاد دیده ایم! گفتم کارت شناسایی دارد و پلاک ماشین هم مشخص است، همسرم خودش هم بلند شد و با حال نزارش قدری تند با افسر پلیس صحبت کرد، پلیس هم گفت تو برو و فکر کن ما را گول زده ای! وقتی به بیمارستان رسیدم، دکتر گفت حالش خیلی بد است، چرا او را اینقدر دیر آورده ای؟ گفتم فقط یک ربع پلیس من را نگه داشت». کیست که بتواند یک روز از این زندگی را تاب بیاورد؟ «خسته ام، دیگر بریده ام،‌ اگر دارم تحمل می کنم، به خاطر بچه هایم و به خاطر رضای خدا است. فکر می کنم در کنار او دارم ایثار می کنم». جنگ در خانه جانبازان ادامه داردشب ها در این خانه سخت تر از همیشه می گذرد «من هر شب سرباز عراقی اسیر می شوم برای همسرم و عین یک نمایشنامه تا صبح برنامه داریم. صبح که دارویش را می خورد و آرام می شود، دست و پای من را می بوسد و می گوید ببخشید خانم». همسرش روزی 48 نوع دارو می خورد. با این حال، درصد جانبازی او را کاهش هم داده اند «دکترها می گویند وضعیت او از یک جانباز شصت درصد هم بدتر است، اما درصد جانبازی او را از 24 درصد به 10 درصد رسانده اند. کمیسیون پزشکی بنیاد شهید می خواهد مرتب جانبازان را زیر دستگاه ببرد، در حالی که این کار برای سلامت آنها مضر است». فرزندش او را درک نمی کند. می گوید «جنگ تمام شده، اما در خانه جانبازان جنگ ادامه دارد. ما فراموش شده ایم، اما ما نفس می کشیم و خدا شاهد است که ما هم زنده ایم». از نهادهای مسئول دل پری دارد «من تعجب می کنم اگر مسئولان سراغی از ما بگیرند. اما بد نیست گاهی برای ما یک تجلیل بگذارند. ما افسرده ایم و جمعی را هم افسرده می کنیم». هر جا می روم، اول درصد می پرسند!انگار درد و رنج جانبازی و مشکلات جسمانی کم است که مشکلات مالی هم به آن اضافه شود! «دختر بزرگ من دانشجوی ترم 5 عکاسی است و من نمی توانم برایش حتی یک دوربین بخرم. افسرده شده و روزی 38 تا قرص می خورد و بارها خواسته انصراف بدهد که من مانع شده ام. دو دختر سادات دارم، اما سقفی بالای سر نداریم. یک حاج آقای نیکوکار که رئیس یک درمانگاه است،‌ با دیدن وضعیت ما دلش به رحم آمد و برایمان خانه ای گرفت، اما اگر فردا بگوید بلند شو، جایی را ندارم که بروم». گلایه های فراوانی از مقررات خدمات رسانی به جانبازان بر اساس درصد جانبازی دارد «روزی که جنگ شد، نگفتند که قرار است درصد تعیین کنند، اما امروز به هر جا که برای طلب کمک می روم،‌ اول درصد جانبازی همسرم را می پرسند!» مسائل مالی این روزها جزو مصائب زندگی خیلی هاست، چه برسد به کسانی که هزینه های بستری و دارو و درمان هم دارند و نان آورشان هم قادر به کار کردن نیست. همسر رنج کشیده دیگری می گوید «در هشت سال دولت قبلی قرار بود حقوق جانبازان را زیاد کنند، اما این اتفاق نیفتاد. اکنون ماهی 2 میلیون و 300 هزار تومان حقوق می گیرم و زندگی 5 نفر و هزینه تحصیل دو فرزند دانشجویم را با این پول تامین می کنم». زنگ در و تلفن مساوی است با حمله چاقویی!یک تلفن یا صدای زنگ در هم کافی است تا فرامرز را به هم بریزد و وقتی این اتفاق می افتد، زن و بچه اش از هیچ چیز، از کتک گرفته تا حمله با چاقو مصون نیستند «همسرم 48 ساله است. سرباز بوده و چهار سال در منطقه حضور داشته. هم شیمیایی است و هم جانباز اعصاب و روان. درخواست کردم او را برای وضعیت ریه اش به خارج اعزام کنند، اما گفتند ما جانبازان اعصاب و روان را اعزام نمی کنیم. برای همین درخواست کردیم پروفسور مهاجر و سمیعی در بیمارستان خاتم وی را درمان کنند. یک میلیون و 400 هزار تومان از بنیاد شهید حقوق می گیرد که 400 هزار تومان آن برای حق پرستاری است، با این حال معتقد است جانبازان دستگاه های دیگر وضعیت بهتری دارند و قوانین درصد جانبازی دست و پای مسئولان را برای کمک به آنها بسته است. برای داروهای همسرم تا مرز اسرائیل رفتممی توانی تصورش را کنی که برای تهیه داروهای همسرت مجبور شوی به هشت کشور و از جمله به داروخانه ای دورافتاده در مرز اسرائیل بروی؟ اگر نمی توانی، باید بگویم همسر محمدرضا این کار را کرده است «همسر من در سال62 در عملیات خیبر در جزیره مجنون شیمیایی شد؛ عملیاتی که شهردار تهران فرمانده آن بود. جانباز شیمیایی 70 درصد است. 15 سالش بوده که از بسیج رفته به جبهه و وقتی مجروح شد، بعد از مداوا در بیمارستان صحرایی به اهواز و بعد مشهد فرستاده شد و بعد به ارتش پیوست. اکنون ناخدا 2 نیروی دریایی است و همین مهرماه بازنشسته شد». از رسیدگی ارتش راضی است «همه امور مربوط به همسرم را ارتش انجام می دهد و هزینه دارو و بیمه جانبازان را هم می پردازد. اما داروهای خاص را بنیاد شهید به ما می دهد یا در تهیه آنها کمکمان می کند». با این حال خودش هم از پا نمی نشیند و دنبال دارو تا کجاها که نمی رود «داروهای شوهرم را از آمریکا آورده ام و خودم هشت کشور را به دنبال دارو رفته ام و حتی دو بار به لبنان تا مرز اسرائیل رفته ام! چون در آن زمان، یعنی سال های 78- 79 در ایران دارو گیر نمی آمد و می گفتند فلان دارو تنها در داروخانه ای در مرز اسرائیل پیدا می شود. بسیاری از داروهایی که وارد ایران شد، به نام شوهر من وارد شد». می گوید در طول این سال ها، بیشترین سختی را برای تهیه دارو کشیده است «گاهی ساعت 3 نصفه شب از تهران به بوشهر می رسیدم تا یک دارو را بگیرم. از فرودگاه که بیرون می آمدم، جایی را نداشتم بروم و در وسط خیابان سرگردان می ماندم تا صبح فردا دارو را بگیرم و باز با پرواز برمی گشتم و ساعت یک نصفه شب به تهران می رسیدم و آن موقع شب هیچ کسی نبود که در فرودگاه به دنبالم بیاید». از سیستم جدید رسیدگی پزشکی به جانبازان راضی نیست «قبلا هر نوع جانبازی یک پزشک خاص داشت، اما اکنون بر اساس مناطق تعیین شده، همه جانبازان باید به یک پزشک عمومی مراجعه کنند. این در حالی است که کمتر جانبازی شرایط همسر من را دارد که با 70 درصد شیمیایی، جانباز اعصاب و روان هم هست». موقع حمله های عصبی محمدرضا، وضعیت همسر و فرزندش مثل خانواده بقیه جانبازان اعصاب و روان اسفبار است «همسرم من و بچه ها را بسیار کتک زده، اما من اصلا از این مسائل ناراحت نشده ام. اذیت های همسرم را به پای بیماری می گذارم. اما وقتی دکتر همسرم را جواب کرد و گفت او زیر چادر اکسیژن است و درمان ها رویش جواب نمی دهد و او را به خانه ببرید، یکی از سخت ترین لحظه هایم بود. در تمام این لحظه ها تنها بودم و هیچ کسی نبود که مرا حمایت کند. شب هایی را که من تا صبح بیدارم، کسی نمی بیند. همین چند شب پیش از خواب بلند شد و نفسش بند آمد. اما من از این رسیدگی ها ناراحت نیستم، این کارها را برای خودم کرده ام و فردای قیامت دلم خوش است که من همه تلاشم را کرده ام». او یک پرستار دلسوز واقعی است، تا جایی که حتی در بیمارستان هم دلش نمی آید رسیدگی به همسرش را به پرستاران بسپارد «شوهرم از سال 70 تا 78 مرتب در بیمارستان ساسان بستری بود و تنها برای مرخصی به خانه می آمد. من هم همیشه یا در ناصرخسرو بودم یا از 6 صبح تا 10 شب به بیمارستان می رفتم تا شوهرم معتاد مورفینی نشود، زیرا پرستاران با اینکه دلسوز هستند، اما بالاخره انسان هستند و از نگهداری این گونه مریض ها خسته می شوند و راحت یک مورفین تزریق می کنند تا ساکتش کنند. به پرستار می گفتم اگر می خواهی غر بزنی، به من بزن، به شوهرم هیچ نگو و من همه کارهایت را انجام می دهم». سخت تر از رسیدگی تمام وقت به کسی که کتک می زند و حمله می کند، تربیت فرزندی شایسته با وجود این مشکلات است و این کاری است که او به خوبی از پسش برآمده «پسرم بسیار صبور است. پدرش بارها شیشه آب را به سمت او پرتاب کرد و یک بار چنان موبایلش را به سمت بچه پرت کرد که به گونه اش خورد و اگر قدری بالاتر می خورد، بچه ام کور می شد. اما او هیچ نگفت». «از بچگی وقتی به بچه ام می گفتیم می خواهی در چه رشته ای درس بخوانی؟ می گفت پزشکی تا بتوانم مراقب پدرم باشم. اکنون نیز در تهران پزشکی می خواند و یکی از بهترین دانشجویان و مراقب حال پدرش است. از کلاس 12 نفره آنها در پیش دانشگاهی که 11 نفرشان فرزند شاهد و ایثارگر بودند، فقط دو نفر در رشته پزشکی قبول شدند: پسر من و آن یک نفری که سهمیه ای نبود. اما هنوز دوستان فرزندم نمی دانند پدر او جانباز است، چون از بس مسائل در رسانه ها بد منعکس شده، همه فکر می کنند جانبازان عده ای سودجو هستند که کیسه دوخته اند. این در حالی است که اگر تنها به کمک سهمیه وارد دانشگاه شده، چطور الان هم بهترین نمرات را دارد؟!» خانه ای را تصور کن که در آن نمی توانی بوی غذا یا عطر راه بیندازی، سروصدا کنی، شامپو یا صابون عطری بزنی و ... «ما الان یک نیمرو هم می خواهیم درست کنیم، نباید بویش دربیاید، چون برای همسرم بد است. وقتی به حمام می رود، نباید شامپو و صابون عطری استفاده کند، چون برایش بد است. بچه من وقتی می خواهد از خانه بیرون برود، باید دم در ادوکلن بزند تا بوی آن به پدرش نخورد، چون برایش بد است. لباس های شیمیایی ها باید نخی باشد، رژیم غذایی خاص دارند و سرخ کردنی و فست فود و خیلی چیزهای دیگر را نمی توانند بخورند». به جز دارو، شیمیایی ها تنها به یک چیز دیگر بسیار نیاز دارند: آرامش. «جانبازان شیمیایی نمی توانند زیاد از خانه بیرون بروند، چون گرما، سرما، گردوغبار و آلودگی اذیتشان می کند. شوهرم گاهی هفته ای یک بار هم از خانه بیرون نمی رود. البته حق پرستاری به ما می دهند، اما من الان بیش از ده سال است که با بچه ام نتوانسته ام به پارک بروم.اما یک سری امکانات درمانی هست که به بهبود سلامتی آنها کمک می کند، مثلا آب درمانی، استخر و امکانات ورزشی که به وضعیت ریه آنها بهبود می بخشد. ما در خانه برای شوهرم جکوزی زده ایم و از وقتی این کار را کرده ایم، فیزیوتراپی و ماساژ ریه او بسیار راحت شده است». همسر محمدرضا دبیر است، 21 سال سابقه کار دارد و با وجود مشکل قلبی، دلش نمی خواهد بازنشسته شود «خیلی ها به من می گویند خودت را بازنشسته کن، اما همین قدر که برای کار هم از خانه بیرون می روم، باعث می شود حال و هوایم عوض شود. زیرا می بینم بقیه هم مشکلات خاص خود را دارند و باعث می شود خدا را شکر کنم. ما همه مشکلاتی را که مردم دارند، داریم و این مشکل هم روی آن، البته من این را مشکل نمی دانم، بلکه نعمتی در خانه است که تنها قدری دست و پای ما را بسته است». و در آخر؟ لبخندی معنی دار می زند و می گوید «هشت سال جنگ تمام شد، اما ما در خانه مان هر روز خاطره جنگ را داریم».
کد خبر: ۴۸۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۷

سقوط یک دستگاه پیکان بدلیل انحراف به سمت چپ به پایین تپه و نجات مسافران این خودرو به شکل معجزه آسایی در حوالی شهرستان لنده
کد خبر: ۴۵۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۱۱

چشم های پرفروغ و پوست های پرچروک عشایر کوه سیاه "لنده" در استان کهگیلویه و بویراحمد شرح حال انسان های تلاشگر و کم توقعی است که در روزهای سخت کم آبی چشم امید به حمایت مسئولین دارند. به گزارش خبرنگار مهر، عشایر کوه سیاه لنده به صورت تک خانه و با فاصله های زیادی از هم زندگی می کنند و خودکفایی مبتنی بر دامداری اصل راسخ زندگی آنان است. اگرچه ساده زیستی و همت فولادین، عشایر کوه سیاه را در مقابل هر گونه سختی مقاوم کرده، اما آنها نیز مشکلات عدیده ای دارند که به لحاظ نوع زندگی، این مشکلات بیشتر بروز و ظهور یافته است. این روزها در کوه سیاه، آب تنها دغدغه ایلیاتی هاست و کمبود آب، گرمای طاقت فرسای تابستان جنوب را بر آنها سخت تر کرده و بهداشت و سلامت آنان را به خطر انداخته است. آب تنها دغدغه عشایر کوه سیاه یکی از عشایر کوه سیاه لنده با بیان اینکه این کوه یک منطقه بی آب است، گفت: در سال های گذشته برای تأمین آب مورد نیاز از برف های زمستانی ذخیره شده در این کوه استفاده می کردیم و به دلیل اینکه کوه سیاه تنها تا اواخر بهار برف داشت در اوایل تابستان مجبور به کوچ و برگشتن به مناطق قشلاقی بودیم. علی بدیع نژاد با بیان اینکه در سال های اخیر اداره امور عشایر شهرستان کهگیلویه اقدام به تأمین آب آشامیدنی مورد نیاز آنها از طریق تانکرهای سیار کرده است، افزود: امیدواریم این آبرسانی ها تا نیمه شهریور ادامه یابد. وی مهمترین دغدغه عشایر کوه سیاه را آبرسانی عنوان کرد و بیان داشت: تأمین آب آشامیدنی تا نیمه شهریور مانع از کوچ زودرس ما می شود و در این صورت علوفه گرمسیر برای فصل زمستان ذخیره می شود. تشدید مشکلات بهداشتی به دلیل کمبود آب یکی دیگر از عشایر کوه سیاه لنده در خصوص استحمام و مسائل بهداشتی، به خبرنگار مهر گفت: به دلیل کمبود آب، استحمام به سختی انجام می شود و به همین دلیل مشکلات بهداشتی بسیاری رخ می دهد که زندگی در مجاورت دام این مشکلات را تشدید می کند. علی بدیع نژاد کمبود سرویس بهداشتی، کمبود آب و نبود محلی برای استحمام، جاده ارتباطی نامناسب و ضعف در اطلاع رسانی به دلیل عدم آنتی دهی مطلوب گوشی های موبایل را از دیگر مشکلات عشایر کوه سیاه عنوان کرد. وی با بیان اینکه تیم سیار بهداشت و درمان شهرستان کهگیلویه در مدت اقامتشان در ییلاق تنها یک بار به آنها سرکشی می کند، اظهار داشت: به دلیل عدم وجود درمانگاه در نزدیکی کوه سیاه ما برای درمان مجبور به رفتن به شهر لنده هستیم که هزینه های زیادی به همراه دارد. کمبود اعتبار مهمترین مشکل در آبرسانی به عشایر رئیس اداره امور عشایر شهرستان کهگیلویه کوه سیاه لنده را یک منطقه ییلاقی عنوان کرد و با بیان اینکه دو ایل عشایری طیبی و بهمئی ییلاق خود را در این منطقه سپری می کنند، به خبرنگار مهر گفت: این دو ایل عشایری شامل 200 خانوار با جمعیت حدود هزار نفر هستند. سید عمران تقوی با اشاره به اینکه برای تأمین آب عشایر کوه سیاه 42 منبع ذخیره آب در این کوه قرار داده شده است، افزود: آب این منابع از طریق سه تانکر سیار به صورت روزانه تأمین می شود. وی تعداد دام های عشایر کوه سیاه را شش هزار رأس عنوان کرد و بیان داشت: این تانکرها آب شرب عشایر و آب مورد نیاز برای دام های آنها را تأمین می کنند. تقوی با بیان اینکه از 25 اردیبهشت تاکنون حدود سه هزار و 300 متر مکعب به عشایر کوه سیاه آبرسانی شده است، اظهار داشت: با توجه به اعتبارات موجود، آبرسانی به عشایر تنها تا هشت مرداد ادامه دارد. امکان آبرسانی تا نیمه شهریور به عشایر کوه سیاه وجود ندارد وی پوشش گیاهی کوه سیاه را مرتعی عنوان کرد و بیان داشت: با توجه به اینکه سیاست دولت حفظ این مراتع است، امکان آبرسانی تا نیمه شهریور به این عشایر وجود ندارد زیرا اطراق بیش از حد عشایر در این منطقه منجر به تخریب و وارد آمدن خسارات جبران ناپذیر به مراتع می شود. رئیس اداره امور عشایر کهگیلویه در خصوص تامین آب مورد نیاز برای مسائل بهداشتی عشایرنشینان کوه سیاه، بیان کرد: از 12 میلیون اعتبار تخصیص داده شده برای آبرسانی به این عشایر، تنها سه میلیون پرداخت شد که این اعتبارات تنها جوابگوی تأمین آب مورد نیاز شرب آنها و دام هایشان است. تقوی لوله کشی آب به کوه سیاه را هزینه بر دانست و اضافه کرد: بیش از یک میلیارد تومان برای خرید لوله و سه مرحله پمپاژ آب به کوه سیاه اعتبار مورد نیاز است. وی با بیان اینکه عشایر شهرستان کهگیلویه 19.4درصد عشایر کل استان کهگیلویه و بویراحمد را تشکیل می دهند یادآور شد: این عشایر شامل پنج هزار و 697 خانوار هستند. رئیس اداره امور عشایر کهگیلویه همچنین عشایر شهرستان چرام را هزار و 703 خانوار عنوان کرد و افزود: عشایر چرام حدود 8.65 درصد عشایر این  استان را تشکیل می دهند. تقوی همچنین با بیان اینکه 5.69 درصد عشایر این استان در شهرستان لنده زندگی می کنند، عشایر این شهرستان را 966 خانوار عنوان کرد. وی آب رسانی، بازگشایی راه ها و جاده های دسترسی عشایری و تأمین علوفه مورد نیاز دام ها را از مهمترین نیازهای عشایر دانست. به گزارش خبرنگار مهر، ارائه خدماتی مانند جاده، برق، تلفن، پزشک، دامپزشک، مدرسه و ... با استفاده از فناوری های نوین به این مردمان کوه نشین باعث می شود تا این تولید کنندگان، زندگی عشایری را ترک نکرده و از تولید کننده به مصرف کننده تبدیل نشوند. با این حال عدم توجه به نیازمندی های عشایر، آنان را نیز به حاشیه روستاها و شهرها خواهد کشید تا این تولیدکنندگان فعال جامعه به مصرف گرایان و بیکارانی بدل شوند که این روزها در حاشیه شهرهای استان بسیار دیده می شوند. در استانی که نرخ بیکاری آن روز به روز در حال افزایش است و مهاجرت نفس شهرها را بریده و حاشیه نشینی چهره شهرها را زخمی کرده و هزینه های زیادی بر گرده دولت نهاده، تنها راه باز کردن گره از کار فروبسته عشایر و روستانشینان است.
کد خبر: ۳۹۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۴/۲۹

اهالی بخش لوداب از توابع شهرستان بویراحمد با انتقاد از حادثه مرگ یک زن جوان باردار به علت نبود پزشک در مرکز لوداب و دوربودن این منطقه از مرکز استان خواستار، استقرار دو پزشک عمومی در مرکز بهداشت درمانی این شهر شدند. شماری از ساکنین این بخش با انتقاد از حادثه مرگ یک زن جوان باردار در جمعه شب هفته گذشته به علت نبود پزشک در مرکز لوداب در حین اعزام به شهر مارگون ،برلزوم توجه مسوولان بهداشت و درمان و اجرایی به رفع این مشکل تاکید کردند.به گزارش آوای دنا ، یکی از اهالی لوداب دراین باره به ایرنا گفت: خواهرم اعظم آهون 25ساله درحالی که هشت ماه از زمان بارداری وی می گذشت دچار بیهوشی شد، وقتی آن را به مرکز درمانی لوداب رساندیم، کسی در این درمانگاه برای پاسخگویی حضور نداشت.وی گفت: این زن جوان باردار را به 15کیلومتری لوداب رساندند که متاسفانه آن درمانگاه نیز پزشک نداشت و در حین اعزام به مارگون که با لوداب 75کیلومتر فاصه دارد،زن جوان باردار با نوزاد در آستانه تولد او فوت کرد.الله داد احسانی با بیان اینکه حوادث ناگواری زیادی به دلیل کمبود امکانات بهداشتی درمانی برای مردم لوداب همواره رخ داده است ،خواستار چاره اندیشی مسوولان بهداشت درمان کهگیلویه وبویراحمد برای حل این مشکل شد.بخشدار لوداب به محرومیت منطقه اشاره کرد و گفت: عجله خانواده زن جوان باردار در اعزام آن به مرکز دیگر باعث مرگ این بیمار شده است،زیرا پزشک در محل درمانگاه حضور داشت اما اطلاع رسانی درست به همراهان بیمار نشده بود.جمال روحانی یکشنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا بابیان اینکه در مانگاه لوداب به دو پرشک نیاز دارد، گفت: پرشک ها به صورت شیفتی جابه جا می شوند.وی گفت: بخش لوداب با 14هزار نفرجمعیت و 138روستا در 135کیلومتر وسعت با یاسوج جزو محرومترین بخشهای کهگیلویه وبویراحمد است.یک مسوول دانشگاه علوم پزشکی باسوج از اعزام یک گروه کارشناسان این دانشگاه به بهداشت درمانی لوداب برای بررسی علت مرگ زن جوان باردار خبر داد و گفت: اطلاع رسانی در این زمینه پس از بررسی دقیق انجام خواهد شد.
کد خبر: ۳۶۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۳/۲۵

در از لنده چه خبر این سری می خوانیم:ماجرای پل روستای برمل/ بازخوانی یک خبر/ ماجرای درمانگاه ی در عالی طیب /مسولان چانه زن /آقای امام جمعه تشکر
کد خبر: ۳۵۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۳/۱۱

جزئیات بیمه جدید طلایی فرهنگیان اعلام شد که در آن مقرر شده است نیمی از حق بیمه پرداختی توسط فرهنگیان و مابقی از محل اعتبارات رفاهی آموزش و پرورش تأمین شود.آوای دنا: وزارت آموزش و پرورش قرارداد جدیدی برای بیمه طلایی فرهنگیان امضا کرد؛ زمان اجرای این قرارداد از اول خرداد 93 است که برخی از مفاد آن را می‌توانید مشاهده کنید. * شرکت بیمه‌ طرف قرارداد قرارداد بیمه تکمیلی درمان فرهنگیان (طلایی) در سال جاری با شرکت آتیه‌سازان حافظ منعقد شده و تمام فرهنگیانی که در سنوات گذشته تحت پوشش بیمه طلایی بودند کماکان عضو بیمه طلایی محسوب می‌شوند و نیازی به ثبت‌نام ندارند. فرهنگیانی که در تعداد افراد تحت تکفلشان تغییراتی به وجود آمده و همین‌طور فرهنگیانی که تصمیم دارند در سال جاری و قرارداد جدید به عضویت بیمه طلایی درآیند، می‌توانند با مراجعه به ادارات نواحی و مناطق آموزش و پرورش، از اول خرداد 93 تحت پوشش قرار گرفته و خود و افراد تحت تکفلشان از مزایای آن بهره‌مند سازند. * تعهدات شرکت بیمه‌گر در قرارداد جدید قرارداد بیمه‌ای سال جدید نسبت به سال گذشته تغییر خاصی نداشته و تمامی هزینه‌های درمانی بستری و سرپایی بیمه شدگان از جمله ویزیت و دارو بدون سقف در این قرارداد قابل پرداخت است؛ فقط تعهدات دندانپزشکی، آن هم به علت پیش‌بینی بعضی از خدمات آن توسط دولت در بیمه‌های پایه و همچنین نرخ بالای حق بیمه‌ای این پوشش که از نظر اقتصادی به هیچ عنوان مقرون به صرفه نبوده از لیست خدمات حذف شده است. ضمناً جهت بهره‌مندی فرهنگیان از  خدمات دندانپزشکی و با توجه به هماهنگی‌های به عمل آمده با درمانگاه ‌های فرهنگیان تمامی بیمه‌شدگان می‌توانند این خدمات را با تسهیلات ویژه از اینگونه مراکز در سطح کشور دریافت کنند. به گزارش فارس، تعهدات شرکت بیمه‌گر برای تأمین قسمتی از هزینه تهیه عینک (500 هزار ریال) همانند سال گذشته به قوت خود باقی است و بیمه‌شدگان در صورت نیاز می‌توانند از تعهدات آن بهره‌مند شوند. * نرخ حق بیمه درمان طلایی با توجه به استعلام‌های صورت گرفته از شرکت‌های بیمه‌گر کشور و با عنایت به مفاد مندرج در قرارداد فی‌مابین، نرخ حق بیمه این قرارداد 260 هزار ریال تعیین شد که حداقل و پایین‌ترین نرخ اعلامی توسط شرکتهای بیمه کشور برای انجام تعهدات در این سطح است. همچون سنوات گذشته در نظر است، 50 درصد از حق بیمه پرداختی توسط فرهنگیان از محل اعتبارات رفاهی وزارت متبوع تأمین و برای پرداخت فرهنگیان در اختیار ادارات کل آموزش و پرورش قرار گیرد. * چگونگی ارائه خدمات توسط شرکت طرف قرارداد در نظر است همچون قرارداد سال گذشته برای تمام بیمه‌شدگان، کارت بیمه طلایی صادر شود ولیکن جهت جلوگیری از وقفه در امر خدمت‌رسانی به فرهنگیان و با هماهنگی‌های به عمل آمده با شرکت طرف قرارداد، بیمه‌شدگان می‌توانند تا صدور کارت درمان با مراجعه به ادارات و مناطق آموزش و پرورش و شعب و نمایندگی‌های شرکت آتیه‌سازان حافظ، نسبت به دریافت معرفی‌نامه برای بهره‌مندی از خدمات درمانی و بیمارستان اقدام کنند. * پرداخت سایر هزینه‌های پزشکی در مراکز غیر طرف قرارداد به گزارش فارس، فرهنگیان عضو بیمه مذکور برای انجام سایر امور درمانی نیز مشکل خاصی نداشته و می‌توانند مدارک و اسناد پزشکی خود را پس از صدور کارت درمان و از زمان شروع قرارداد (اول خرداد 93) به شعب و نمایندگی‌های شرکت بیمه‌گر و یا ادارات تعاون محل خدمت تحویل داده و خسارات متعلقه را دریافت کنند. منبع/فارس
کد خبر: ۳۴۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۳۱

آوای دنا:جمعی از مردم روستای قیام با حضور در فرمانداری شهرستان لنده نسبت به افتتاح درمانگاه روستای چهارراه عالی طیب اعتراض نمودندآنها مدعی هستند به لحاظ تعداد خانوار این مرکز بهداشتی و درمانی باید در روستای قیام افتتاح گردد و لی ظاهرا این مرکز با نام چهاراه عالی طیب تصویب شده است. گفته می شود معترضین از جواب فرماندار لنده قانع نشدند و طبق اظهارات یکی از معتمدین این روستا قرار شد دامنه ی این اعتراضات به صورت آرام و با حضور نمایندگان روستا و تهیه بنر و پارچه نوشته به وزارت بهداشت و وزارت کشور کشانده شود. از زمان شهرستانی لنده تا کنون بین این دو روستا تنش ایجاد شده و هر کدام مرکز دهستانی را حق خود می دانند. روستای قیام در 27 کیلومتری شهرستان لنده از توابع استان کهگیلویه و بویراحمد با داشتن تعداد حدود 270 خانوار بزرگترین روستای شهرستان لنده می باشد.
کد خبر: ۳۳۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۱۹

بارش‌هاي سيل‌آسا تنها به استان‌هاي مرطوب شمال كشور محدود نمي‌شود. سازمان هواشناسي پيش‌بيني كرده است در استان‌هاي جنوبي نيز بارش‌ها به صورت باران، برف و در مناطق مستعد به شكل تگرگ ادامه خواهد داشت. به گزارش آوای دنا،ايران در آستانه انقلاب زمستاني است. هواي كشور از امروز رو به سردي مي‌گذارد و قرار است حتي در كوير مركزي ايران نيز برف ببارد. سازمان هواشناسي اعلام كرده از امروز، بارش برف در برخي استان‌هاي كشور، آغاز مي‌شود و اين وضعيت ممكن است تا پايان هفته آينده ادامه داشته باشد. ستاد مديريت بحران مستقر در وزارت كشور نيز به استانداري‌هاي سراسر كشور اعلام آماده‌باش كرده است. حسن قدمي، رييس ستاد مديريت بحران كشور به «اعتماد» گفته است مراكز استاني اين ستاد با هماهنگي سازمان هلال احمر، آماده مقابله با هر گونه بحراني در كشور هستند.با اين حال، بحران پيش روي كشور، بحران سرما و بارندگي و آلودگي هوا ست. ميزان بارندگي‌هاي سيل‌آسا در كشور، به حدي رسيده كه معابر برخي از شهرها، به ويژه استان‌هاي شمال كشور مانند خيابان‌هاي شهر ونيز شده؛ غرق آب. از رشت خبر مي‌رسد به دليل آبگرفتگي فراوان معابر، شهر به صورت نيمه تعطيل درآمده و موج سرما، باعث بارش برف در ارتفاعات شده است. همچنين درياي مازندران نيز مواج و غيرقابل استفاده است. افشين عزيزي، مديركل مديريت بحران استانداري گيلان درباره تداوم بارش‌ها و آبگرفتگي معابر رشت و ديگر شهرهاي اين استان خبر داده و گفته است تمام دستگاه‌هاي امدادي در آماده‌باش كامل هستند.بارش‌هاي سيل‌آسا تنها به استان‌هاي مرطوب شمال كشور محدود نمي‌شود. سازمان هواشناسي پيش‌بيني كرده است در استان‌هاي جنوبي نيز بارش‌ها به صورت باران، برف و در مناطق مستعد به شكل تگرگ ادامه خواهد داشت.به گفته كارشناسان اين سازمان استان‌هاي بوشهر و هرمزگان در دو روز پايان هفته، از بيشترين بارش‌ها برخوردار خواهد بود ولي سامانه باران‌زايي كه استان‌هاي شمالي و مركزي را در روزهاي اخير تحت تاثير قرارداده، در روزهاي ابتدايي هفته آينده به مناطق جنوب‌غرب، جنوب و جنوب شرق كشور خواهد رسيد. از اين رو، كارشناسان هواشناسي مي‌گويند صحنه درياي عمان و خليج فارس نيز در روزهاي آينده، مواج و غيرقابل استفاده است و كساني كه قصد عبور از درياي پارس را دارند بايد مراقب خطرات احتمالي امواج باشند.اين سازمان همچنين پيش‌بيني كرده است در روز پاياني هفته جاري و شنبه آينده استان خشكي مانند سيستان و بلوچستان، دچار آب‌گرفتگي معابر شود. اين استان به همراه استان شمالي‌اش، خراسان جنوبي اسير بادهاي شديد خواهد شد. به گفته كارشناسان سازمان هواشناسي، شدت وزش باد طي روزهاي آينده در نوار مرزي شرق كشور قابل توجه خواهد بود.يخبندان در يزديزد، از استان‌هاي كويري و مركزي ايران نيز اسير چله زودرس شده است. سازمان هواشناسي اين استان پيش بيني كرده است در روزهاي پاياني هفته جاري، سرماي ناگهاني در اين استان حاكم مي‌شود و دست كم اين وضعيت تا ابتداي هفته آينده، ادامه خواهد داشت. هواشناسان اين استان مي‌گويند بخشي از اين استان مانند مناطق نير و طزرجان در سردترين ساعات روزهاي آينده، به دماي صفر درجه نزديك مي‌شوند.همچنين ارتفاعات اين استان از جمله قله معروف شيركوه، در روزهاي آينده، شاهد بارش برف خواهد بود. براي شهرهاي اين استان نيز بارش باران و مه‌گرفتگي پيش‌بيني شده است.خوزستان و قصه آلودگي هواخوزستاني‌ها البته از بحران ديگري رنج مي‌برند. بحراني كه از يكي، دو هفته پيش شروع شده و همچنان ادامه دارد. بارش باران در شهر اهواز، تبديل به كابوس بزرگي براي شهروندان شده است. پس از هر باران، تعداد زيادي از اهوازي‌ها مجبور مي‌شوند به دليل مشكلات تنفسي به بيمارستان مراجعه كنند. پس از آخرين باران اسيدي كه در اين شهر باريد، دو هزار و 500 نفر به بيمارستان مراجعه كردند. اين تعداد، به جز اشخاصي است كه در شهرهاي جنوبي اين استان، مانند اميديه و سوسنگرد، به دليل مشكلات ناشي از تماس با باران مسموم، كارشان به بيمارستان كشيده شده است.هر چند تاكنون اطلاعات دقيق و دست اولي درباره علت اين‌بارش‌هاي مسموم در اهواز گزارش نشده، ولي برخي گمانه‌زني‌ها، حكايت از آلودگي بارش‌ها به دليل آلاينده‌هاي جوي ناشي از كارخانجات اطراف اين كلانشهر، سوختن لاستيك و حتي كيفيت آلاينده گاز خروجي از اگزوز خودروها بوده است.رييس دانشگاه علوم پزشكي جندي شاپور اهواز درباره آلودگي شيميايي مردمي كه به بيمارستان‌ها مراجعه كرده‌اند، توضيح داده است. محمد حسين سرمست در اين باره گفته: مراجعه بيماران عمدتا از شهرهاي جنوب و جنوب‌شرق استان بوده و اين آلودگي در شهرهاي شمالي ديده نشده است. آلودگي هوا در اين روزها بلافاصله پس از باران مردم را درگير مي‌كند و آلودگي شيميايي آن واضح است كه پس از باران بروز مي‌كند.گزارش‌ها نشان مي‌دهد بسياري از بيماران اهوازي كه به درمانگاه ‌هاي سطح اين شهر مراجعه كرده‌اند در منزل دچار اين مسموميت شده‌اند و به همين دليل عدم خروج افرادي كه دچار بيماري تنفسي هستند مورد تاييد كارشناسان نيست. به همين دليل پزشكان توصيه كرده‌اند افرادي كه سابقه بيماري تنفسي ندارند اما با بارش باران در اهواز دچار مشكل تنگي نفس مي‌شوند، بايد قبل از اينكه مشكلات تنفسي‌شان كار دست آنها بدهد، سريعا به مراكز درماني مراجعه كنند.البته مسئولين خوزستان كه قاعدتا وظيفه رسيدگي به بحران‌زدگان آلودگي هوا را بر عهده دارد، در راه‌حل قابل توجهي، مسير رسيدن اخبار تعداد مصدومان آلودگي هوا و باران اسيدي در خوزستان را به رسانه‌ها و افكار عمومي مسدود و تصويب كرده كه ديگر هيچ‌گونه آماري از مراجعه‌كنندگان به مراكز فوريت‌هاي پزشكي خوزستان ارائه نشود. به گفته اسدالله موسوي، رييس فوريت‌هاي پزشكي خوزستان، دليل عدم انتشار اطلاعات مردم بحران‌زده در اين استان به دستور مسئولين استان است.ظاهرا اين ترفند مسئولين توانسته راه ورود رسانه‌ها در دسترسي به آمار جديد آسيب‌ديدگان از باران اسيدي را ببندد، ولي قطعا اين مصوبه نمي‌تواند جلوي كارشناسان و اعضاي كميسيون بهداشت و درمان را بگيرد كه براي يافتن دليل و راه‌حل بحران آلودگي در هواي خوزستان، عزم اين خطه كرده‌اند.يك نماينده از استان خوزستان اعلام كرده كميته‌يي متشكل از مسوولان وزارت بهداشت، درمان وآموزش پزشكي و تعدادي از اعضاي كميسيون بهداشت و درمان مجلس امروز به استان خوزستان سفر مي‌كنند و قرار است در اين سفر علت آلودگي هوا مورد بررسي قرار گيرد زيرا در طول اين دو هفته 20 هزار نفر دچار تنگي نفس شدند.به گفته ناصر سوداني، باراني كه براي نخستين بار باعث مشكلات تنفسي براي اهوازي‌ها شد، داراي قطره‌هاي اسيد سولفوريك و نيتريك بوده است، ولي با آنكه مطالعات بهداشتي و آزمايشگاهي صورت گرفته اما هنوز نتيجه‌يي اعلام نشده و با قطعيت نمي‌توان گفت كه اين موضوع منشاخارجي دارد يا داخلي و مربوط به صنايع و كارخانه نيشكر است يا به ميادين نفتي و گازي.او تاكيد كرده كميته گسيل شده به اهواز، وظيفه دارد مطالعات علمي به وسيله دستگاه‌هاي خاص درباره ابرهاي باران‌زا در استان خوزستان صورت دهد تا مشخص شود كه آيا مشكل از جو است يا گازهايي كه در اثر فعاليت‌هاي صنعتي به وجود آمده‌اند، همچنين لازم است اين كميته از مسموميت‌هاي اين گازها مانند منواكسيد كربن و گازهاي نيتريكي آزمايش‌هايي صورت دهد.به تعطيلات آخر هفته نرويددر روزهاي پاياني هفته، جاده‌هاي كشور نيز اسير بحران زمستاني شده است. در برخي محورهاي بين استاني كشور از جمله در استان‌هاي آذربايجان شرقي، آذربايجان غربي محور تكاب به شاهين‌دژ، اردبيل، محور آسالم به خلخال - گردنه سر‌عين - گردنه حيران، كردستان، زنجان محور زنجان به بيجا‌ر، ايلام محور پو‌نل به ز‌ندانه، بارش پراكنده برف گزارش شده است. اين در حالي است كه وضعيت ساير محورهاي مواصلاتي كشور در استان‌هاي بوشهر كرمانشاه، چهار محال و بختياري، آذربايجان غربي، اصفهان، ايلام، خوزستان، يزد، قم، لرستان، مركزي، فارس، كهگيلو‌يه و بو‌ير احمد به دليل بارش باران و لغزندگي معابر خطرناك گزارش شده است. اين‌طور كه پيداست هموطنان بايد براي در خانه گذراندن تعطيلات آخر هفته، آماده شوند.   منبع: اعتماد
کد خبر: ۲۲۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۹/۰۱

در آیات و روایات فراوان آمده که در ولیمه دادن باید مستمندان و فقرا را دعوت کنیم اما متأسفانه آداب و رسوم سنت حسنه ولیمه دادن که مورد نظر بزرگان دین است رعایت نمی شود و این به علت ضعف دستگاههای فرهنگی است که در این زمینه به خوبی نتوانسته اند جامعه را با آموزه های اسلامی آشنا نمایند آوای دنا:معاون فرهنگی و امور جوانان اداره کل ورزش و جوانان استان همدان در جلسه اتاق فکر جوانان استان همدان گفت : در آستانه بازگشت اولین کاروان حجاج همدانی ، باید ضمن پرهیز از  اسراف سعی شود از خانواده های حجاج بخواهیم به جای برگزاری مراسم پر هزینه ولیمه ، هزینه آن در امور خیریه صرف شود و این ثواب بیشتری برای افراد دارد و این اقدام معنوی آنها با این شیوه کار خیر تکمیل می گردد ، هرچند در اسلام دادن ولیمه در هنگام ازدواج و بازگشت از مکه آمده است اما یک امر مستحب است و باید سعی شود واجب امروز جامعه که کمک به مستمندان است در اولویت قرار گیرد .اسدا... ربانی مهر در این جلسه گفت : در استانهای دیگر با همکاری دستگاههای فرهنگی این موضوع به خوبی برای مردم تبیین شده و حتی در بعضی استانها از هزینه ولیمه حجاج ، مدرسه و درمانگاه ساخته شده است و یا برای جهیزیه نوعروسان هزینه شده است و این حرکت پسندیده باید در جامعه ترویج گردد.ربانی مهر گفت : در آیات و روایات فراوان آمده که در ولیمه دادن باید مستمندان و فقرا را دعوت کنیم اما متأسفانه آداب و رسوم سنت حسنه ولیمه دادن که مورد نظر بزرگان دین است رعایت نمی شود و این به علت ضعف دستگاههای فرهنگی است که در این زمینه به خوبی نتوانسته اند جامعه را با آموزه های اسلامی آشنا نمایند.معاون فرهنگی و امور جوانان اداره کل ورزش و جوانان استان همدان گفت : هم اکنون جوانان بسیار زیادی داریم که علیرغم بالا بودن سن آنها اما قادر به تأمین جهیزیه در شرایط فعلی و با توجه به مشکلات اقتصادی نیستند و اگر برای جهیزیه آنها حرکت ارزشی و جهادی صورت گیرد ثواب بسیار زیادی داشته و جوانان ما کمتر دچار گناه و انحراف خواهند شد و این می تواند یک باقیات صالحات برای مردم باشدربانی مهر گفت : از صداوسیما ، رسانه ها ، نخبگان و فعالان فرهنگی استان می خواهیم که زمینه این اقدام خداپسندانه را فراهم نمایند.وی اضافه کرد : هم اکنون در سطح شهر خانواده های مستمند زیادی وجود دارد و نیازمند کمک هستند و از طرفی بعضی افراد برای بعضی مراسمات خود هزینه های سنگین می نمایند و دچار اسراف می شوند و این با آموزه های اسلامی همخوانی ندارد و باید سعی کنیم فرهنگ نوعدوستی و کمک به همدیگر را در جامعه اسلامی ترویج دهیم .
کد خبر: ۲۱۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۸/۰۱

اوای دنا-شهروند:در خبری به نقل از مدیر شبکه بهداشت کهگیلویه آمده است که ایشان در جلسه شورای سلامت شهرستان لنده در تاریخ 92/01/17فرمودند(عین خبر): مرکز بستر درمانی لنده از مجهزترین مراکز درمانی در سطح استان است. وی افزود: کمبود پزشک در سطح استان بوده و مربوط به یک شهرستان نیست، و با برنامه‌ریزی‌هایی که انجام شده با برگزاری امتحان رزیدنتی که در اردیبهشت ماه برگزار می‌شود، این مشکل برطرف می‌شود. چندین بار این مطلب را خواندم ودر دلم دعا می کردم که خدا کند این خبر درست منعکس نشده باشد و اقای رئیس چنین مطلبی را بر زبان نیاورده باشد!!دوباره با خودم فکر کردم که شاید ما بی خبر باشیم به چند نفر از دوستان زنگ زدم و سراغ گرفتم دیدم همه دلی پر، از کمبود امکانات و نیروی انسانی در تنها درمانگاه دولتی شهرستان لنده دارند! یکی می گفت روز دهم فروردین امسال پزشک عمومی شهر 4 قلم دارو برایم نسخه کرده و چون داروخانه شهر تعطیل بود به داروخانه این درمانگاه مراجعه کردم و تنها یک قلم از آن را پیدا نمودم با خود گفتم حالا این که نمی شود دلیل شاید بیماری این فرد آنچنانی باشد دیدم گفت اری همینطور است فرزندم دچار سرماخوردگی شده بود!! دیگری می گفت تنها بخاطر درد کلیه به درمانگاه شهرستان مراجعه کردم و پزشک کشیک تنها زحمت یک عدد امپول دگزا را کشیدند و مجبور شدم به اورژانس دهدشت مراجعه و خودم را پیش دکتری عمومی مستقر در آن مرکز مداوا کنم و برگردم! حال  این سوال مطرح است که اگرحرف این مسول محترم در این مورد صحت داشته باشد و مرکز بستر درمانی لنده از مجهزترین مراکز درمانی استان هست نباید حداقل مردم حلاوت و شیرینی خدمت رسانی در زمینه بهداشت و سلامت را در این شهرستان چشیده باشند ؟و آیا نباید حداقل در صد کمی از مردم این منطقه نسبت به امکانات موجود و خدمت رسانی در زمینه بهداشت و سلامت رضایتمندی داشته باشند ؟ این در حالی است که اکثریت قریب به اتفاق مردم این دیار همچنان از ضعف خدمت رسانی و کمبود امکانات در زمینه پزشکی ، بهداشت و سلامت دلی پر از خون دارند و قصه ی اندوهناک کمبود امکانات پزشکی و درمانی در این شهرستان رشته ای است که سر درازی دارد آنهم به قدمت تاریخ این شهرستان.
کد خبر: ۱۵۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۱/۱۷

اوای دنا-سیدمجید خرمی:اين مطلب را نه براي خود،بلكه براي مردم عزيز و باادب لنده مي نگارم شايد گره اي از مشكلاتشان برطرف شود. روز جمعه براي هفته يكي از اقوام و ديداراز خانواده به لنده رفتيم كه من به خاطر كسالتي كه داشتم و روز قبل دچار سرماخوردگی شدیدی شده بودم عصرهمان روز به داخل شهر مراجعه كردم تا آمپولي را كه دكتر عمومي دهدشت برايم نسخه كرده بود را بزنم و با توجه به مهم بودن زمان فاصله تزريق ،متاسفانه به علت بسته بودن مطب ها ي شهر،به تنها درمانگاه شهرستان لنده مراجعه كردم،خانم پرستار فرمودند كه نسخه دكتر ماست؟ گفتم نه ولي نسخه اون همراهمه. گفتند بايد دكتر تاييد كنند.امرايشان را اجابت نموده و خدمت خانم دكتر(ديـ. . .) رفتم و فرمان خانم پرستار را ابلاغ كرديم.ايشان با يك نگاه موشكافانه فهم كردند كه اين نسخه مربوط به ما نیست و بنده را كلا طرد فرمودندو حتي باتقاضاي اينجانب مبني بر تقديم  نسخه و يا درخواست صدور ويزيت كامل براي اعلام رضايت ايشان ،كاري از پيش نبرديم. همچون من سرگشته ،افراد مستاصل ديگري نيزبودند كه من جمله كودك 3ساله اي نيز دراين صف التماس ،ايستاده بودند. بنده بدون ديدار خانواده براي تزريق ساده يك آمپول به دوباره به دهدشت رفتم وبقيه نيز مثل آدم هاي سر به راهي كه گويا مدت مديدي است با اين نقيصه كنارآمده اند سر در گريبان و نجيب به خانه هاي خود برگشتند.در حالیکه مرکز بهداشتی لنده دولتی است و متعلق به همه ی شهروندان و هموطنان ! حال شما بفرماييد مقصر مردم بي تفاوت لنده هستند يا تكرار شكايات دردي از آنها درمان نكرده !كه چنين رفتارهاي خودسرانه وغیر قانونی از شبكه بهداشت اين شهرستان بروز مي كند؟ آيا واقعا كسي هست كه مسئوليت اين عملكرد ضعيف وغير مسئولانه پزشكان اين منطقه بن بست را به آنها گوشزد كند يا هرطوري كه دوست دارند بر مردم حكم مي رانند؟!!! پایگاه حبری اوای دنا حق پاسخگویی مسولان این شبکه را محفوظ می داند و آمادگی خود را جهت درج پاسخ لازم اعلام می نماید.
کد خبر: ۱۳۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۱۱/۱۴

اوای دنا-شهروند لنده ای:مرکز بهداشتی درمانی لنده ازامکانات بهداشتی و درمانی مناسب و قابل قبولی برخوردار نیست وباید این امکانات در آن ایجاد شود.چند روز قبل دچار بیماری و درد شدید شدم و با هزاران درد و رنج به مرکز بهداشتی و درمانی لنده مراجعه نمودم و از انجایی که تعداد زیادی از مردم در نوبت مداوا و طبابت بودند به علت درد شدید از آنها اجازه گرفتم و نزد پزشک کشیک رفتم اما وی برایم یک عدد آمپول نسخه کرد! و آن را تزریق نمودم ولی اصلا تاثیری نداشت مجبور شدم فاصله لنده تا دهدشت را با درد شدیدی که از ناحیه کلیه داشتم تحمل کنم و به اورژانس دهدشت مراجعه کنم .رفتم و سریعا چند تا امپول برایم نسخه و تزریق نمودند و بهبود نسبی پیدا کردم. حال این سوال برایم پیش آمد که اشکال کار کجاست ؟ در دهدشت هم پزشک عمومی برایم نسخه کرده بود ایا بهداری لنده فاقد یک سرم و چند تا آمپول مسکن و موثر بوده ویا دلیل دیگری وجود دارد؟ این سوالی است که متاسفانه سالهاست جواب روشنی برای مردم لنده نداشت.حال که به برکت نظام مقدس جمهوری اسلامی و دولت خدمتگزار، لنده شهرستان شد انتظار می رود فرماندار محترم این شهرستان و مسول محترم بهداشت و درمان لنده که بومی منطقه هم هست و همه مسولین زیربط در این خصوص چاره اندیشی کنند و نسبت به تجهیز این درمانگاه هم به لحاظ نیروی انسانی و هم به لحاظ امکانات دارویی و پزشکی  اقدام لازم را بعمل آورند . بی شک سلامتی مردم در اولویت اول قرار دارد!
کد خبر: ۱۳۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۱۱/۱۰

اوای دنا:شهر لنده از توابع استان کهگیلویه و بویراحمد با جمعیتی بالغ بر 25 هزار نفر وبا قدمت تاریخی و بعنوان مرکز بخش ثلاث فاقد کمترین امکانات پزشکی و پزشک متخصص  می باشد!! در این شهر دو نفر پزشک عمومی دارای مطب شخصی می باشند و یک نفر هم پزشک عمومی در محل درمانگاه مستقر می باشد. همه روزه شاهدیم که بیماران زیادی ساعتها پشت درب مطب این پزشکان می مانند تا بالاخره نوبت آنها شود. وقتی چند لحظه ای بیرون از داروخانه هم بایستیم و تماشا کنیم خواهیم دید که روزانه چقدر دارو از آن خارج می شود! ما منکر زحمات ، خدمات و دلسوزیهای این پزشکان عزیز نیستیم زیرا معتقدیم شکر نعمت نعمتت افزون کندو کفر نعمت از کفت بیرون کند !اما اما به مسولین زیربط عرض می کنیم ما هم جزئی از خلق الله هستیم آیا انصافا خودتان حاضرید برای هر بیماری اهم از داخلی و خارجی و ... ، بچه هاتون ، پدرانتان و مادارانتان را پیش پزشکان عمومی ببرید! به مسولین محلی و نیروهای بومی خودمان هم عرض می کنیم این اندازه که دنبال ترفیع پست و مقام خود و کی را خلع کنیم و کی بازنشسته میشه و ....چانه زنی بخاطر گروه و باند خود هستید به فکر مردم و شهر و دیارمان هم باشید. اغاجان ، براداران این پست ها ماندنی نیستند و اگر ماندنی بودند به شماها نمی رسیدن!! کمی از وقتتان را صرف عمران آبادانی شهرمان کنید.فرصت خدمتگزاری را از دست ندهید، بخدا این ماندگار است نه آن. شهروند لنده ای/
کد خبر: ۹۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۰۶/۰۱